جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا

چشم انداز حکومت دینی، پارادکس توسعه و چالش های پیش رو


چشم انداز حکومت دینی، پارادکس توسعه و چالش های پیش رو
مقاله حاضر به حلّ تعارضی كه میان «توسعه» و «ارزشهای دینی» احساس می‏شود، پرداخته و آن را براساس‏ مبانی اندیشه سیاسی اسلام تبیین نموده است. نویسنده ب اشاره به مفهوم توسعه، گزینه‏های احتمالی را در تعامل بین‏ توسعه و ارزش‏های اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‏ و به تشریح مستدل گزینه مقبول كه در سند چشم‏انداز بیست ساله جمهوری اسلامی تبلور یافته، پرداخته است.
طراحی نمونه توسعه اسلامی و ارائه سرفصلهایی كه از امتیازات نظام سیاسی به شمار می‏رود، بخش دیگر این‏ مقاله است. سرفصلهای یاد شده به منزله اصولی است كه‏ مدیران و كارگزاران نظام می‏توانند در مسیر تحقق سند چشم‏انداز مورد توجه قرار دهند.
براساس مبانی اندیشه سیاسی اسلامی چگونه در حكومت دینی، جمع میان مقوله توسعه‏ و مفاهیم و ارزش‏های دینی، میسور و امكان‏پذیر است؟
●مقدمه
۱. امروزه مقوله توسعه، در مباحث سیاسی و اجتماعی و اقتصادی چنان جایگاه مهم و منزلت رفیع را به دست آورده است كه هرگز هیچ قدرت سیاسی حاكم بر جامعه‏ای، نمی‏تواند نسبت به آن بی‏توجه باشد و یا حتی با دید تردید و تأمّل به آن نظر افكند.
گویا توسعه از اصول بدیهی هر نظام سیاسی كنونی است كه آن را باید در صدر وظایف‏ خویش قرار دهد و در برنامه‏های كوتاه مدت و میان مدت و تدوین چشم‏اندازهای دراز مدت، به طور روشن و صریح آن را مدّ نظر داشته باشد و برای نیل به آن راهبردی مشخص‏ اتخاذ كند. بنابراین حكومت اسلامی مبتنی بر آموزه‏های وحیانی و الهی نیز، نمی‏تواند چشم‏ بر مقوله توسعه در چشم انداز خویش فروبندد و یا آن را در آرمان‏ها و اهداف میان مدت ی طولانی مدت خود قرار ندهد.
۲. واژه «توسعه» اگر چه در ظاهر معنایی روشن و آشكار دارد و از نظر لغوی واژه‏ای‏ عربی از ریشه وسع، به معنای گشادگی، فراخی و جاداری است.۱ ولی این واژه از جهت‏ اصطلاحی، مفهومی نسبتاً پیچیده است و فهم آن با دشواری‏هایی همراه است. در اصطلاح‏ برگردانده شده است.۲ توسعه با مفهوم‏developmentرایج، این واژه، از معادل انگلیسی امروزی آن به بعد از جنگ جهانی دوم بر می‏گردد و مقوله‏ای است كه بیش از پنجاه سال از عمر آن نمی‏گذرد.۳ در واقع همچون بسیاری از مفاهیم وارداتی دیگر، واژه توسعه هم از واژگانی است كه در دهه‏های اخیر از سوی تمدن غربی جعل و متداول گردیده است و براساس اصول و مبانی و ارزشهای آن دیار، ساخته و پرداخته و تعریف و تبیین شده است.
در تعریف مصطلح از توسعه، تئوری‏ها و نظریه‏پردازی‏های متعددی مشاهده می‏شود; از قبیل نظریه رشد، نظریه وابستگی، نظریه روانشناختی توسعه، دیدگاه نوسازی كه هر یك ب نگاه از منظری ویژه، بخشی از واقعیت را مورد توجه قرار می‏دهند.۴ به عنوان مثال براساس‏ نظریه رشد كه از مهمترین تئوری‏ها در این عرصه است; در ادبیات توسعه، برمفهومی به نام‏ رشد اقتصادی تأكید می‏شود كه این مفهوم، با مفهوم توسعه متفاوت است.
رشد به عنوان مقدمه‏ای معطوف به توسعه تعریف می‏شود و در مقایسه گفته‏ می‏شود: رشد یك نوع پیشرفت كمی است كه بواسطه آن ممكن است تغییرات‏ كیفی در زندگی فردی و اجتماعی حاصل شود. در واقع طبق تئوری رشد، ب افزایش تولید ناخالص داخلی، رشد تحقق پیدا می‏كند و پیرو آن، این انتظار به‏ وجود می‏آید كه درآمد سرانه، آموزش، بهداشت، درمان، فرهنگ و غیره نیز متحول گردد، به این وضعیت توسعه می‏گویند.۵
۳. از مطالب بند دوم، آشكار می‏گردد كه مفهوم توسعه، براساس مبانی و ارزشهای تمدن‏ غربی و اصول مادی‏گرایی استوار است و از این‏رو با حكومت دینی و نظام سیاسی برخاسته‏ از ارزشهای الهی و معارف وحیانی قابل جمع نیست و چنانكه عده‏ای با صراحت اعلام‏ كرده‏اند، تعارض آشكار میان حكومت دینی و توسعه قابل مشاهده است.۶
در نتیجه در نظر بسیاری از روشنفكران منتقد پذیرش توسعه به عنوان یك اصل آرمانی‏ برای حكومت اسلامی و گنجانیدن آن در برنامه و چشم‏انداز حكومت اسلامی و سخن از توسعه به زبان آوردن در نظم سیاسی منبعث از مفاهیم مذهبی امری تناقض نماست و نامی‏ جز پارادكس نمی‏توان بر آن نهاد.
۴. به عقیده اینان به ناچار باتوجه به مقدمات سه گانه بالا، پذیرش یكی از گزینه ‏های سه‏ گانه ذیل اجتناب ‏ناپذیر است:
۱. نفی توسعه و تكیه بر مبانی و ارزشهای حكومت دینی.
۲. نفی حكومت دینی و گام نهادن در مسیر توسعه‏ای كه امروزه از بدیهیات نظام‏ اجتماعی‏می‏باشد.
۳. حفظ پوسته حكومت دینی و تحول از درون در مسیر توسعه مادی.
از سه گزینه بالا، شماره یك، نه تنها قابل پذیرش نیست بلكه ناشدنی و غیرممكن است، چون در عصر حاضر، اگر نظامی بخواهد، راهی، جز مسیر توسعه و پیشرفت مادی را طی‏ كند، یقیناً دوام نمی‏آورد و محكوم به شكست خواهد بود. هرگز در عصری كه بشر، به تكنولوژی مدرن دست یافته و طبیعت را همچون‏ خمیری در دست خویش، به دلخواه خود شكل می‏دهد و برای‏ آسایش و آرامش مادی، از مواهب طبیعت استفاده می‏كند، نمی‏توان‏ مردم و شهروندان جامعه را اقناع كرد و آن‏ها را به پذیرش زندگی‏ سخت و طاقت‏فرسای دورانهای گذشته وادار كرد. چنانكه عقل نیز هرگز پشت كردن به توسعه و رفاه و پیشرفت را نمی‏پذیرد و رد می‏كند. بنابراین نوبت به گزینه دوم یا سوم می‏رسد. اما گزینه شماره‏ دو را عده‏ای از روشنفكران و نویسندگان سكولار پیشنهاد می‏كنند و معتقدند برای نوسازی و خردگرایی، و توسعه، راهی جز ریشه كن‏ كردن دین باقی نمی‏ماند. آنان معتقدند: باید از ذهنیت دینی به ذهنیت‏ عقلانی عبور كرد.۷
حتی برخی از افراطیون این دیدگاه بر این باورند:
«برپایی حكومت اسلامی جز به سقوط نمی‏انجامد. زیرا توانایی برخورد و همسازی با جهش‏های دوران‏ جدید را ندارد.»۸
با این وجود، تجربه جمهوری اسلامی و سپری شدن بیش از ربع‏ قرن از نظام اسلامی در ایران، نشان داد كه با توجه به اعتقادات و فرهنگ عامه مردم مسلمان و آموزه‏های اسلامی، گزینه عدم نه‏ صحیح است و نه شدنی و هر نظامی كه بخواهد در فكر توسعه مادی‏ بدون توجه به فرهنگ دینی جامعه باشد، محكوم به شكست است.
در نتیجه، تنها راه پیش‏رو، استقبال از گزینه سومی است كه‏ عده‏ای از روشنفكران مسلمان نه تنها از آن دفاع می‏كنند بلكه‏ معتقدند: ما بخواهیم یا نخواهیم، مسیر جبری و قطعی اسلام سیاسی، به سكولاریزم اسلامی منتهی خواهد شد. این گروه معتقدند:
«سكولاریستی شدن امروزه تحت پوشش دینی و شعارهای دینی همه قلمرو اسلام را در می‏نوردد و هیچ‏ كس این را نمی‏داند، بلكه بر عكس مردم توهم می‏كنند، دین پس از مدتها غیبت بازگشته است.» و بر این دیدگاه‏ چنین می‏افزایند: «مسلمانان به طور ناخودآگاه تعالیم‏ دین اسلام را به سمتی می‏غلطانند كه به نوعی‏ سكولاریستی شدن، بدون اعتراف صریح به آن تبدیل‏ می‏شود. سكولاریستی شدن بدون اعتراف و بدون‏ اندیشیدن به آن.»۹ در اصل از نگاه این گروه، رهبران نظام‏ اسلامی، پرچم سكولاریزم خواهی بردوش می‏گیرند.حال آنكه عناصر زبان دینی را به كار می‏برند.»۱۰
در همین راستا گرایشهایی كه گمان دارند، هر چه رابطه دین و سیاست استحكام یابد، فقه بیش‏تر به سوی عرفی شدن حركت‏ می‏كند، قابل ارزیابی است.۱۱ چكیده و ماحصل سخن آنكه: مشكل‏ اساسی حكومت اسلامی در ارتباط با مقوله توسعه آن است كه: میان‏ حكومت اسلامی و توسعه تعارض حاكم است و نتیجه جبری و قهری و لاینفكّ این تعارض چیزی جز كنار رفتن حكومت دینی به‏ نفع توسعه نخواهد بود و حكومت اگر چه خود را دینی بنامد یا مردم‏ خیال كنند، حكومت دینی مستقرّ است، ولی واقعیت پنهان آن چیزی‏ جز حركت به سمت نظام لائیك و سكولار نخواهد بود.●بررسی و پاسخ
برای تحقیق و بررسی تعارض میان حكومت اسلامی و مقوله توسعه، توجه و دقت در چند نكته حائز اهمیت است و ضرورت دارد:
▪نكته اول: مفاهیم جدید و ترجمه شده از واژه‏های وارداتی كه محلّ تكوین و پیدایش و تعریف و توصیف آنها، جهان غرب بوده است، یكی از عمده مشكلات اساسی فرهنگی، جوامعی با خصلت‏هایی همچون جوامع ماست. توسعه یكی از این واژگان است و همچون‏ دموكراسی، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، آزادی و غیره، از جمله مفاهیمی است كه وقتی از ریشه غربی خود به زبان كشوری دیگر برگردانده می‏شود، همراه با بار معنایی و پشتوانه‏های‏ ارزشی و زیرساختهای فكری و عقیدتی است كه كاربرد و استعمال آنها دقّتی فراوان ر می‏طلبد و به نظر این قلم، در این قبیل موارد، برای جلوگیری از هرگونه سأ برداشت و اشتباه، بهترین شیوه، استعمال نكردن و به كار نبردن این واژه‏ها است. همچنانكه معمار كبیر انقلاب اسلامی، وقتی از او می‏خواستند واژه دموكراتیك در عنوان نظام جمهوری اسلامی‏ گنجانیده شود، ایشان به شدّت مخالفت می‏ورزید. چرا كه ایشان به خطرات كاربرد این قبیل‏ واژگان توجه و دقت جدی داشت. در این موارد وظیفه نخبگان و فرهیختگان خودی آن‏ است كه به جای برگردان مفاهیم فرهنگ‏های غیربومی كه مقتضیات خود را به دنبال دارد، از واژه‏ها و اصطلاحات بومی و شناخته شده فرهنگ درون جامعه كه مبتنی بر اصول و ارزشهای خودی است بهره گیرند. به عنوان نمونه در عین بحث توسعه كه اشاره به پیشرفت‏ جامعه دارد،به جای واژه توسعه كه برگردان لغت development است، واژه‏ها و مفاهیمی‏ ، همچون تعالی، تكامل، رشد و به جای «جامعه توسعه یافته»، می‏توان از «جامعه دارای حیات‏ طیّبه یا مدینه فاضله» و مانند آن بهره گرفت، تا به طور كلی راه برای خطاها و مغالطات بعدی‏ بكلی مسدود گردد.
گرچه مع ‏الأسف اكنون واژه توسعه، آنقدر در وسایل ارتباط جمعی و توسط دولتمردان و رسانه‏ها به كار برده شده است كه تغییر و حذف آن اراده جدی و جمعی را می‏طلبد. از این‏رو، ناچاریم در نكات بعدی با استفاده از همان واژه توسعه ولی با صرف‏نظر از اصول و مبادی و مبانی آن بحث را دنبال كنیم.
▪نكته دوم: توسعه و پیشرفت، فی الجمله، با قطع نظر از مبانی و اصول تمدن غربی مبتنی‏ بر آن، و با صرف نظر از تعریفهای گوناگون كه برای آن ارائه شده است، اگر به عنوان پیشرفت‏ و تكامل مادی و تكنولوژیك و رفاه اقتصادی مردم باشد نه تنها مورد پذیرش حكومت دینی‏ است بلكه از اهداف و آرمانهای اساسی آن شمرده می‏شود. حكومت اسلامی، حكومتی‏ است كه در تمامی ابعاد مادی و معنوی تكامل یافته ا ست و به تعالی و رشد واقعی رسیده‏ است در حكومت اسلامی اساس بر عدالت و قسط استوار است كه در سایه آن آزادی، رفاه، امنیت، تساوی حقوق شهروندان تأمین می‏گردد. چنانكه در دوران كوتاه حكومت علوی، حضرت امیر(ع) به هیچ وجه نسبت به امور مادی و رفاهی و پیشرفت جامعه در این‏ زمینه‏غافل نبودند.۱۲ چنانكه در سند چشم‏انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران نیز گفته‏شده است:
«با اتكال به قدرت لایزال الهی و در پرتو اراده، عزم ملی و تلاش و كوشش‏ برنامه‏ریزی شده و مدبرانه جمعی و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون‏ اساسی، در چشم‏انداز بیست ساله، ایران كشوری است توسعه یافته، با جایگاه‏ اول اقتصادی، علمی و فن‏آوری در سطح منطقه.»
▪نكته سوم: این حقیقت كه كاربرد و استفاده از واژه هایی همچون توسعه، چه بس موجب این توهم و ایهام می‏شود كه منظور از توسعه در حكومت دینی، همان توسعه، ب همان اصول و مبانی و ارزشهایی است كه در عرف جهانی متداول است. در این مطلب هم‏ جای تردید نیست. چنانكه رهبر انقلاب اسلامی نیز تصریح دارند: «نظام جمهوری اسلامی‏ در قالب این سرفصلها (دانش، فناوری، توسعه، برنامه‏های پنج ساله، سرمایه‏گذاری‏ خارجی، تنش‏زدایی) به سمت توسعه پیش می‏رود. این پیشرفتها طبعاً برای طراحان و سیاستگذاران و راهبرد سازانِ سیاستهای بین المللی و جهانی و استعماری تا حدودی‏ امیدزاست.
آنها فكر می‏كنند كه نظام جمهوری اسلامی هم بالاخره در همان خط توسعه متعارف‏ وطراحی شده از سوی خود آنها وارد شده; مثلاً وقتی مسأله تجارت جهانی و ورود به‏بازارهای جهانی مطرح می‏شود، این امید در آن‏ها به وجود می‏آید كه شاید بناست‏ نظام‏اسلامی هم بتدریج در نظام بین‏المللی مادی حل شود، اگر چنین اتفاقی بیفتد،همه‏محاسباتش در اختیار آنهاست.»۱۳
▪نكته چهارم: این واقعیت كه نظام اسلامی، هیچ یك از سه گزینه مطرح شده در بالا ر نمی‏تواند، بپذیرد و با آن توافق داشته باشد، این مطلب هم از مسلّمات غیرقابل تردید است.
نه می‏توان توسعه را نفی كرد، نه می‏توان حكومت دینی را مردود شمرد و دست از آن شست‏ و نه امكان پذیرش گزینه سوم و فروغلطیدن در مهلكه سكولاریزم اسلامی و عرفی شدن‏ فقه، وجود دارد. اگر چه به گفته رهبر معظم انقلاب برخی از اظهارات داخلی، این امید را در طراحان بین‏المللی و سیاستگذاران جهانی تقویت می‏كرد: كه نظام اسلامی كه به عنوان یك‏ معترض و به قول خود حضرات، به عنوان اپوزیسیون نظام جهانی كه در نقطه‏ای از دنیا، ظاهر شده بود، به تدریج كم‏رنگ می‏شود.۱۴ بنابراین اگر چه با كاربرد واژه توسعه، سیاستگذاران جهانی، این امید را پیدا می‏كنند كه حكومت اسلامی دست از اصول و ارزشهای خود بشوید ولو در ظاهر نام خود را حفظ كند، و اگر چه برخی از اظهارات‏ كارگزاران و حتی مدیران ارشد نظام نیز به این امید آنها رنگ بیشتری ببخشد، ولی حقیقت آن‏ است كه برای حل تعارض و پارادكس توسعه و حكومت دینی، راه چهارمی در پیش روی‏ نظام اسلامی است و نظام اسلامی با بكارگیری تمامی ظرفیتهای نرم‏افزاری و سخت‏افزاری‏ خویش، باید از این مسیر و چالش سخت عبور كند به گونه‏ای كه با حفظ معیارها و اصول‏ اساسی حكومت دینی، به توسعه نیز دست پیدا كند. توضیح بیشتر این سخن را در نكته‏ پنجم‏می‏بینیم.
▪نكته پنجم: هیچ دلیل عقلانی و مدرك قابل قبول تجربی وجود ندارد و كسی نمی‏تواند مدّعی آن باشد كه توسعه تنها و تنها، یك راه و یك مدل دارد و تنها براساس یك سری اصول‏ و مبانی و ارزشهای واحد استوار است، به گونه‏ای كه امكان تنوع و تكثر در آن محال بوده و ارائه شیوه‏ها و گونه‏های متفاوت از آن نامیسور است. توسعه را نمی‏توان با قواعد و قوانین‏ قطعی و لایتغیّری همچون فرمولهای ریاضی مقایسه كرد كه هیچ تنوع و تغییر و گونه گونه‏ای‏ شدن را برنمی‏تابد. توسعه یك واقعیت اجتماعی - انسانی است كه بر دهها مؤلفه سرزمینی و اجتماعی تكیه می‏زند و از عوامل بسیار پیچیده و متنوع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آداب و رسوم و عقاید و غیره متأثر است. امروزه این واقعیت بر همگان روشن‏ است كه مدل توسعه ژاپن، با فرانسه و انگلیس متفاوت است.
حتی در خود اروپا هم توسعه یك مدل ندارد و لذا در بخشی از توسعه كه از آن با نام توسعه سیاسی یاد می‏شود، انواع و اقسامی از رژیمهای سیاسی و پارلمانی مختلف اعم از جمهوری و مشروطه‏ سلطنتی و... در آنها مشاهده می‏شود در سایر ابعاد و وجهه‏ های‏ دیگر توسعه نیز این حقیقت متسرّی است. در نتیجه هر قدر آداب‏ و رسوم و فرهنگ و اقتصاد و سایر مؤلفه‏های توسعه متفاوت‏ بود، مدل توسعه نیز تفاوت خواهد یافت. توسعه مربوط به خاور دور و كشورهایی نظیر چین و كره با توسعه اروپایی و آمریكایی‏ تفاوت دارد، از این‏رو برنامه‏های توصیه شده توسط مؤسسات‏ بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانك جهانی، ممكن‏ است از حیث نگاه كشورهای پیشرفته اروپایی درست باشد، چر كه با اجرای آنها اقتصاد این كشورها با اقتصاد كشورهای پیشرفته‏ حلقه‏های مكملی را تشكیل می‏دهند، اما لزوماً آن توصیه‏ها برای‏ اقتصاد كشوری دیگر معلوم نیست مفید باشد آنها با عدالت كاری‏ ندارند و خود می‏گویند: ما نسبت به عدالت رسالتی نداریم. این‏ تفكر اقتصادی نسخه‏ای كه می‏پیچد: یكسان سازی ارز، حذف‏ یارانه‏ها، خصوصی‏سازی، حذف تعرفه‏ های بازرگانی و امثال آن‏ است، همه این موارد در راستای تسهیل تجارت كشورهای‏ پیشرفته است و برای آن‏ها مفید است ولی با اجرای آنها معلوم‏ نیست نامی برای اقتصاد ملی كشور مجری باقی بماند.۱۵ براین اساس، همچنانكه افراد مختلف انسانی، برای پیشرفت‏ و ترقی، هر كدام برامكانات و استعداد و سلیقه و مقتضیات‏ زندگی و از همه مهمتر بر ایمان و اعتقاد خود تكیه می‏كند و نسخه‏ پیشرفت یك نفر، الزاماً به معنای پیشرفت و ترقی نفر دوم نیست، هر چند استفاده از تجربه و شیوه كار افراد پیشرفته و موفق برای دیگران مفید بلكه الزامی‏ است ولی همگان در یك قالب و برنامه نمی‏گنجند، در مورد جوامع نیز این حقیقت به مراتب‏ روشن‏تر و آشكارتر می‏نماید. این كشورها هستند كه باید با مطالعه تجربیات دیگران از یك‏ سو و با تكیه و اشراف بر منابع و امكانات و باورهای ملی و توجه به مشكلات و محدودیتهای خویش، از سوی دیگر بر طبق فرهنگ و ارزشها و عقاید خویش مسیر توسعه‏ خود را ترسیم كنند تا توسعه همه جانبه و پایدار برای آنها محقق گردد. به تعبیر دیگر بومی‏سازی با استفاده از تجربیات و دانش روز جهانی، اساس توسعه را تشكیل می‏دهد. و این جاست كه در حلّ تعارض و پارادوكس توسعه و حكومت دینی، گزینه چهارمی فرا روی‏ جامعه اسلامی قرار خواهد گرفت. گزینه‏ای كه نه نفی توسعه می‏كند و نه حكومت دینی ر مردود می‏شمرد و نه به سكولاریزم اسلامی ایمان می‏آورد، این گزینه همان است كه در سند چشم‏انداز بیست‏ساله جمهوری اسلامی چنین از آن یاد می‏شود: «ایران كشوری است توسعه یافته، با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن‏آوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل‏ سازنده و مؤثر در روابط بین الملل.» در این مدل بومی‏سازی شده از توسعه، بر چند مؤلفه اساسی تكیه شده است:
۱. هویت‏ اسلامی
۲. هویت انقلابی
۳. الهام بخش بودن در جهان اسلام
۴. تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل.
این شكل و گونه از توسعه است كه اگر تحقق یافت تعارضی با مبانی و ارزشهای حكومت دینی ندارد، به قول رهبر انقلاب اسلامی، خواب آشفته‏ای كه در دل‏ طراحان وسیاستگذاران جهانی و استعماری، امید به وجود آورده بود، نشان می‏دهد خواب‏ بی‏تعبیری است; چون همه برنامه‏های پنج ساله‏ایی كه از سال ۱۳۸۴ شروع خواهد شد وبراساس سند چشم‏انداز بیست‏ساله خواهد بود، باید در این خط و در این جهت باشد، همه‏ باید اسلام انقلابی، ایران اسلامی را به معنای واقعی كلمه دنبال كنند و در جهان اسلام الهام‏ بخش‏باشند.۱۶▪نكته ششم: اگر چه در نكته پنجم براین مطلب تأكید شد كه توسعه یك گونه و شكل‏ نیست و روش واحد ندارد. برای جوامع مختلف با فرهنگ‏ها و امكانات و ویژگی‏های‏ متفاوت، توسعه‏های مختلف قابل تصویر است و توسعه مطلوب و درست برای هر جامعه و ملت، وقتی محقق خواهد شد كه فرایند توسعه، بومی‏سازی شده و بر طبق معیارها و مقتضیات هر جامعه‏ای تنظیم گردد، با این وجود به نظر می‏رسد، توجه به یك نكته اساسی در بحث توسعه ضرورت دارد و آن اینكه اصولاً توسعه واقعی و مطلوب، توسعه همه جانبه و متوازن است. توسعه‏ای كه اولاً به تمامی وجوه شخصیت فردی و اجتماعی انسان بپردازد و ثانیاً در رشد و تعالی تمامی این ابعاد، توازن را در نظر گیرد، توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، معنوی، ابعاد مختلف از حیات فردی و جمعی را تشكیل‏ می‏دهند كه در امر برنامه‏ریزی برای توسعه، غفلت از یك بُعد، مخاطره‏آمیز خواهد بود. اگر در نرم‏افزار توسعه، تنها به یك بُعد یا بعضی از ابعاد حیات انسانی توجه شود، همان بُعد همچون عضوی اماس كرده و متورّم از اندام انسانی می‏شود كه خود مشكل‏آفرین خواهد بود و موجب بیماری و آفت‏زدگی برای فرد شده و حیات او را به مخاطره می‏افكند.
با توجه به این پیش فرض مهم و اساسی در مقوله توسعه، یك سؤال حیاتی آن است كه آی توسعه كنونی جهانی كه تمدن غربی پرچم آن را بر دوش می‏كشد، تا چه حد از معیار بال تبعیت می‏كند؟ آیا به راستی توسعه حاكم بر جوامع پیشرفته توسعه‏ای همه جانبه و متوازن‏ است؟ اگر از خصلت توسعه همه جانبه و متوازن برخوردار است، پس این همه بحرانهای‏ مختلف جهانی ناشی از چیست؟ و اگر از این خصلت برخوردار نیست چگونه می‏توان نام‏ آن جوامع را توسعه یافته دانست؟
هر چند تمدن غرب كه آبشخور آن را اصول و مبانی لیبرال - دموكراسی تشكیل می‏دهد و بر ریشه‏هایی همچون اومانیزم، سكولاریزم، عقلانیت خود بنیاد و حذف دین و معنویت از حیات اجتماعی بشر، پایه‏ریزی گردیده است; در اندیشه بسیاری از نظریه‏پردازان و طراحان، به عنوان قبله آمال انسانی معرفی می‏شود و از آن با عنوان بام و قله هستی یاد می‏كنند و این‏ آموزه را می‏خواهند در ذهن جوامع بشری در اقصی نقاط عالم جا بیندازند كه مدینه‏ فاضله‏ای برای بشر جز همان چیزی كه اكنون در آمریكا و امثال آن در جریان است، وجود ندارد، ولی كدامین انسان آگاه منصفی است كه مشكلات این مدینه فاضله خیالی را ببیند و باور كند مدینه فاضله بودن آن را؟ واقعیت آن است كه: نظام توسعه یافته مادی غربی، بر جدایی از الوهیت و معنویت و استقلال از آموزه‏های وحیانی پای فشاری می‏كند، نسبت به‏ عدالت رسالتی قائل نیست و شكاف طبقاتی كشورهای غنی و ضعیف و پیشرفته و عقب نگاه‏ داشته شده و گرسنگی و قحطی میلیون‏ها انسان در جهان ره آورد آن است و تمدنی كه گسترش جنگ و ناامنی و به مخاطره افتادن‏ صلح جهانی، سلطه بر جوامع محروم و ضعیف و غارت منابع‏ آنها، حاكمیت صهیونیزم بین الملل، پیدایش تروریزم، به خطر افتادن محیط زیست، پیدایش ایدز و اعتیاد، اضمحلال خانواده، سقوط ارزشهای الهی و معنوی و اخلاق انسانی، بالا رفتن آثار خشونت و قتل و ده‏ها ناهنجاری مختلف، از ثمرات و دست‏ آوردهای آن بوده است كه هر یك به طور مجزا تحقیقات وسیعی‏ را می‏طلبد، آیا این تمدن چگونه می‏تواند قبله آمال انسانی قرار گیرد و سعادت بشری را تأمین نماید، با ناهنجاری‏ها و آسیب‏های‏ فراوانی كه اكنون جوامع توسعه یافته غرب با آن مواجهند، نشان‏ از بحرانها و سونامی‏هایی در راه دارد و از این حقیقت حكایت‏ می‏كند كه توسعه نامتوازن و غیرجامع كه غرب گرفتار آن است، ره به جایی نخواهد برد. در حقیقت توسعه نامتوازن و بخشی‏نگر همان و توسعه نایافتگی همان. این است كه مدل توسعه‏ای غرب‏ را اگر به دقت و با عقلانیت و از روی انصاف بنگریم، اطلاق نام‏ توسعه بر آن با تردیدها و ابهامهایی جدی مواجه است. وقتی‏ می‏توان برای جوامع پیشرفته از جهت تكنولوژی و صنعت، نام‏ جامعه توسعه یافته را صحیح دانست كه پیشرفت اخلاق و معنویت و صفات انسانی نیز در آن جا گسترش یابد و حاكمیت‏ سرمایه، جای خود را به حاكمیت ارزشهای انسانی بسپارد و در تعامل با ملل و اقوام ضعیف، عامل زور و تبعیض جای خود را ب عدالت و انصاف تعویض كند و تا آن زمان كه جوامع پیشرفته، این‏ مسیر بس دشوار و پیچیده را نپیموده است اطلاق نام توسعه بر آنها، نامی مجازی و غیرحقیقی بیش نخواهد بود. توسعه نامتوازن‏ و یك سونگر جهان مدرن غرب در حقیقت زنگ دو خطر و هشدار جدی را برای این جوامع به صدا در می‏آورد كه اگر متفكران دلسوز این جوامع به فكر رفع آن نباشند، بنیان آنها را ب اضمحلال جدی مواجه خواهد كرد، چنانكه نظیر آن را در تمدن‏ شوروی سابق مشاهده كردیم، با این كه شوروی هم در مجموعه‏ كشورهای توسعه یافته قرار می‏گرفت، نخستین خطر، درونی و ناشی از بی‏توجهی و فراموشی سایر ابعاد معنوی و اخلاقی‏ توسعه است كه این جوامع را از درون، همچون موریانه از پای در می‏آورد و دومین خطر، برونی و ناشی از ظلم و ستمی است كه‏ این جوامع توسعه یافته نام گرفته، بر ملل ضعیف و عقب نگه‏ داشته وارد می‏كنند و هر روز با قدرت سیاسی - اقتصادی و فرهنگی خویش منافع و منابع آنها را به یغما می‏برند. سنت الهی و گذشته تاریخی بشریت نشان داده است كه هرگز حركت قسری‏ ظلم و بیداد ادامه نخواهد یافت و این مسیر روزی دیر یا زود به‏ مجرای طبیعی خویش بازگشت خواهد كرد، چرا كه: «الملك‏ یبقی مع الكفر و لا یبقی مع الظلم».۱۷
▪نكته هفتم: بی‏تردید راهی كه تمدن معاصر غرب در پیشرفت دانش و تكنولوژی پیموده است از تجربیات ارزشمند و مفید بشریت است كه نمی‏توان آن را پس زد و مردود شمرد و از نو شروع كرد. آنچه در این میان ضرورت دارد، با استفاده از تجارب ارزشمند تمدن مغرب زمین و بدور از انفعال و تأثر و حُبّ شدید، یا مقابله و معارضه و بغض شدید، باید با رویكردی‏ خردمندانه و از روی تفكر عمیق، به ارزشیابی و جدایی سره از ناسره این تمدن نشست و سپس با اقتباس درست، و با تكیه به‏ اصول و مبانی اسلامی، مدل توسعه حكومت اسلامی را طراحی‏ كرد. بدیهی است كه بدون طراحی دقیق مدل مورد نظر توسعه‏ اسلامی، خطرات و اشتباهات جبران ناپذیری فراروی جامعه‏ اسلامی قرار خواهد گرفت. بنابراین طراحی مدل اسلامی توسعه، امری اجتناب‏ناپذیر است‏ و برای طراحی آن، به گونه‏ای كه متكی بر مبانی وحیانی اسلام ناب و اصول عقلی و شرعی بر گرفته از آموزه‏های كتاب و سنت باشد، نخستین گام دقیق و باریكتر از مو آن است كه با كالبد شكافی تمدن كنونی غرب و ضمن توجه به نكات مثبت و ارزشمند آن، اشتباهات و خطاهای‏ تمدن غربی را شناسایی كنیم. باید ضمن درس آموزی از نكات مثبت این تمدن، از خطاهای‏ آن عبرت آموخت و بر سر مهندسی مدل توسعه اسلامی گرفتار اشتباه مضاعف نشد. در این‏ میان مرز میان علم و نظریه باید محفوظ باشد آنجا كه سخن از علم، یقین و دانش و شناخت‏ صحیح جهان و انسان است، پذیرش اجتناب‏ناپذیر است و عقل و شرع هر دو آن ر می‏پذیرند، ولی آنجا كه سخن از نظریه و فلسفه و مكتب است، روشن است كه ولو به اسم‏ علم و دانش آن را مطرح كنند، نمی‏توان آن را سربسته قبول كرد و به آن ایمان آورد، در اینجاست كه با تكیه بر اصول و مبانی فطری اسلام، نظریّه‏ها و دیدگاه‏ها را باید محك زد و ب توجه مورد ارزیابی قرار داد.
تمدن غربی بر اصول فلسفی مادی و الحادی مبتنی است و از اصول اومانیزم، سكولاریزم‏ و لیبرالیزم پیروی می‏كند و همین مبانی فلسفی و اصول اعتقادی است كه برای تمدن غرب‏ خطر آفرین شده است از این‏رو در اقتباس از تمدن غرب، بی‏توجهی و غفلت از پایه‏های این‏ تمدن، اشتباهی جبران‏ناپذیر می‏باشد. در مدل توسعه‏ای غرب، بی‏توجهی به ابعاد معنوی و نیازهای اخلاقی انسانی و غفلت از دو اصل مهم مبد و معاد كاملاً مشهود و ملموس است.
در این تمدن تمامی تلاش بر آن است كه انسان هر چه بیشتر غرق لذتهای زودگذر مادی باشد و هر چه كه ذهن او را معطوف به یاد خدا و قیامت می‏كند، به كناری زده شود. قریب به اتفاق‏ مظاهر فرهنگی تمدن غربی همچون، آموزش و پرورش، دانشگاه، ورزش، هنر، موسیقی، سینما، لباس و خودآرایی، روابط زن و مرد و آداب و رسوم در زمینه‏های گوناگون، عكس، نقاشی، اینترنت، روابط جنسی و غیره به گونه‏ای طراحی و مهندسی شده است كه براساس‏ لذت و كامجویی بیشتر از مواهب مادی استوار است و به گونه‏ای مصرف‏گرایی و روی‏ آوردن به مُد و زندگی لوكس و شیك را تبلیغ می‏كنند كه سرمایه‏ها و كارخانجات در كار تولید و سود دهی آنها هیچ وقفه‏ای رخ ننماید و البته این گونه فرهنگ و جلوه‏های مختلف‏ آن را طراحی كردن، برای یك جامعه مادی و دور از معنویت در ظاهر یك ضرورت‏ می‏نماید، چون در چنین تمدنی انسان و جهان در یك حیات مادی زودگذر محدود می‏شود و خدا و قیامت و دین و آموزه‏های وحیانی، همچون امری اسطوره و افسانه‏ای و به منزله امری‏ مشخص و سلیقه‏ای و غیر علمی جلوه‏گر می‏شود از این رو در طراحی نظامات مختلف‏ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی جامعه تلاش بر حذف آموزه‏های دینی از سطح جامعه و روی آوردن به جداسازی دین از این صحنه‏هاست. در این مهندسی، برای توسعه جامعه، ب عنوان مدیریت علمی و خردگرایی و عقل خودبنیاد كه اساس آن را فلسفه حسّی و آمپریسم و پوزیتویسم و نفی یا تردید در ماورأ طبیعت و الوهیت و عالم معنی تشكیل می‏دهد، استراتژی و راهبرد را حذف دین و سكولار شدن به تمام معنای روابط اجتماعی تشكیل‏ می‏دهد و از این رو حتی با روسری یك زن مسلمان نیز مخالفت می‏شود و یا اگر با وجود شراب بر سر سفره‏ای مخالفت شود، تمامی معادلات مهم سیاسی و اقتصادی و روابط دیپلماتیك كشورها تحت تأثیر قرار می‏گیرد. در این تمدن محور كار و تمامی مظاهر مختلف‏ فرهنگی، براساس فراموشی قیامت و غفلت از یاد خدا استوار می‏گردد و بر طبق این اصل، اساس تمامی سیاستها و نظامات طراحی می‏گردد. این مدل توسعه غربی است كه به عنوان‏ نسخه‏ای علمی و قطعی، به عنوان سرنوشت جبری و محتوم جوامع، به سایر كشورها و فرهنگ‏ها و تمدن‏ها هم توصیه می‏شود و با نفی آزادی و دخالت اراده و اختیار انسان، آن ر قانونی علمی و لایتغیر برای جوامع بشری معرفی می‏كنند. آنان پایه مدرنیزم را دموكراتیزم ب همان قرائت خود از دموكراسی معرفی می‏كنند و رسیدن به آن را نیز جز از راه قطعی و بی‏بدیل سكولاریزاسیون، نمی‏دانند. بنابراین برای رسیدن به توسعه مورد نظر معتقدند: اول تمامی برنامه‏ها و چشم‏اندازهایی كه برای حركت جامعه تنظیم می‏شود، بر این پایه و راهی‏ كه تمدن غربی حركت كرده، باید استوار باشد، ثانیاً مدیریت جامعه نیز بر این شیوه و روش‏ باید حركت خود را تنظیم كند.●طراحی نمونه توسعه اسلامی
با عنایت به آنچه در بالا، به صورت فشرده و سرفصل بازگو شد، سؤال اساسی آن است كه‏ برای پایه‏ریزی و طراحی نمونه و مدل توسعه اسلامی چه باید كرد؟ و نخستین گام را در این‏ راه چه امری تشكیل می‏دهد؟ البته چنانچه در نكته اول گذشت، به نظر این قلم، در طراحی‏ آینده و اهداف و آرمان‏های نظام اسلامی، حتی‏الامكان لازم است، به جای استفاده از واژه‏هایی همچون توسعه كه بار معنایی خاص خود را دارد، از مفاهیم و واژگان برگرفته از فرهنگ دینی خود استفاده كنیم و به جای آن مثلاً از تعالی و تكامل اسلامی كه واژگانی قرآنی‏ و وابسته به خودی است استفاده شود. ولی با توجه به رواج واژه توسعه، پاسخ را براساس‏ همین واژه پی می‏گیریم.
برای پاسخ‏یابی از سؤال دقیق و راهبردی بالا، توجه به یك پیشینه تاریخی یك ضرورت‏ است و آن تأمل و توجه به نظام سیاسی مستقر در ایران پیش از انقلاب اسلامی است.
بی‏گمان، حكومت پهلوی‏ها در ایران پیش از بهمن ۱۳۵۷ براساس مدل توسعه غرب و برپایه‏ همان نسخه پیش گفته استوار بود و مدیریت و برنامه‏ها، طبق الگویی كه تمدن غربی طراحی‏ و دیكته می‏كرد، استوار بود و انقلاب اسلامی مشتی پولادین و محكم در برابر این حركت‏ بود. نظامات مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و به ویژه فرهنگی جامعه و ساختار دولت و وزارتخانه‏ها و ادارات، براساس آموزه‏های سكولاریزم و غفلت از خدا و قیامت و آنچه‏ تمدن غرب توصیه می‏كرد، طراحی و اجرا می‏شد. انقلاب اسلامی آمد و با طراحی نظام‏ اسلامی آن مسیر را مسدود كرد و با مفهوم جمهوری اسلامی، طرحی نو در انداخت و لیكن‏ سؤال مهم آن است كه آیا تا چه حد این حركت، به عمق رفت و توانست، نظامات و اركان‏ باقیمانده از نظام سكولاریسم شاهی را دچار تحول گرداند و براساس مدل توسعه اسلامی‏ استوار گرداند؟ پاسخ به این سؤال، كلید حل بسیاری از مشكلات و موانع بر سر راه حركت‏ تكاملی و توسعه اسلامی با روش و شیوه مورد قبول عقل و شرع است. البته اركان اساسی و مدیریت كلان نظام دچار تحول اساسی گردید و در بخشهایی مهم از قضاوت و قانونگذاری‏ و نیروهای مسلح و غیره تحولا تی چشم‏گیر در جهت نفی سكولاریزم انجام گرفت. ولی‏ آنچه در جهت طراحی مدل تعالی و توسعه اسلامی لازم است، تغییرات اساسی و تحولات‏ بنیادین در ساختار نظامات وزارتخانه‏ها و ادارات به ویژه در بخشهای فرهنگی جامعه است.
به نظر می‏رسد از مهمترین چالشهای پیش روی چشم‏انداز نظام اسلامی و رسیدن به الگوی‏ مورد نظر از تكامل و توسعه اسلامی بر هم زدن نظام‏ها و ساختارهای مبتنی بر سكولاریزم‏ برجای مانده از نظام شاهنشاهی است. آموزش و پرورش، دانشگاه، و ارگان‏های فرهنگی‏ كشور، صدا و سیما، تربیت بدنی و ورزش و سازمان‏ها و ادارات متكفل امور جامعه كه‏ مدیریت میانی كشور را به ویژه در بخش اقتصاد و هنر و فرهنگ برعهده دارند، باید اساسنامه‏های آنها مورد بازبینی قرار گیرد و آنچه متغایر با مبانی و مفاهیم اسلامی و اهداف‏ كلان نظام اسلامی است شناسایی و متحول گردد. چرا كه مدیران هر قدر صالح و متدین هم‏ باشند، وقتی در درون یك نظام سكولار قرار گیرند، ناخودآگاه در آن هضم و یا از آن حذف‏ خواهند شد. تجربه‏های رُبع قرن گذشته انقلاب اسلامی، مُهر تأییدی است بر این واقعیت، كه چه بسیار مدیران متعهد وانقلابی و متدین كه به تدریج در چرخه نظام‏های به یادگار مانده‏ از نظام سكولار پهلوی و نظام‏های به ارمغان آمده از جهان غرب و طرّاحان لائیك غربی، هویت خود را از دست دادند و با چرخش محسوسی خواسته یا ناخواسته خود از مروّجان‏ سكولاریزم گردیدند.
اگر در سند چشم انداز جمهوری اسلامی در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی، با اتكال به قدرت‏ لایزال الهی، ایران به عنوان كشوری توسعه یافته با هویت اسلامی و انقلابی و الهام بخش در جهان اسلام پیش‏بینی می‏شود. یكی از راه‏كارهای اساسی برای رسیدن به این مهم، بازنگری‏ عالمانه و دقیق و براساس مبانی اسلامی، در نظامات مختلف و حذف میراث شاهنشاهی و مهندسی غربی از بدنه نظام اسلامی و تحول اساسی از نظامهای سكولار به سوی تدوین و طرح نظامهای مختلف اسلامی است. در غیر این صورت خطر دنیازدگی و مهلكه‏ سكولاریزم، آنچنان عظیم و شدید است كه بسیاری از نیروهای صالح و شایسته با ایمان ر نیز در درون خود به استحاله و هضم یا انفعال و تأثر می‏كشاند و بدون اینكه فرد یا سیستم و جامعه متوجه باشد، من حیث لایشعر، كاری غیردینی و یا ضددینی را انجام می‏دهد در حالی‏ كه خیال می‏كند عمل صالح است. اگر در شعارها و گفتارها و تبلیغات و برنامه‏های تعدادی از نامزدهای انتخابات نهم ریاست جمهوری دقت كنیم، این واقعیت به خوبی قابل درك است.
شاید لبّ سخن مقام معظم رهبری كه معتقد است: پس از انقلاب اسلامی و استقرار نظام‏ اسلامی نوبت به تشكیل دولت اسلامی می‏رسد و اینكه ما هنوز در مسیر تحقق دولت‏ اسلامی خود گام برمی‏داریم ولی با آن فاصله داریم، به این حقیقت بالا برمی گردد.
▪نكته هشتم: آنچه در نكته هفتم درج گردید، ناظر به بخش سلبی قضیه و هشدارها و نبایدها در طراحی مدل توسعه و تعالی و رشد اسلامی بود. اما در بخش ایجابی و ضرورتها و بایدها، لازم است با استفاده از نیروی عقل سلیم و پناه بردن به مفاهیم اساسی اسلام ناب و دریافت دقیق آموزه‏های وحیانی، مدل توسعه اسلامی را طراحی كنیم. كتاب و سنت و عقل و سیره رسول خد(ص) و امامان معصوم: به ویژه حضرت امیر(ع) در دوران حاكمیت‏ خویش از منابع غنی و سرشاری است كه در مدل توسعه اسلامی باید مورد توجه جدی قرار گیرد و در این تأمّل و دقّت، توجه به این حقیقت لازم است كه مجموعه آموزه‏های اسلامی، در یك نظام كامل و ارگانیك قرار می‏گیرند و هر یك در كنار سایر آموزه‏ها نقشی را ایفا و خلأی را پر می‏كنند، به گونه‏ای كه امكان جایگزینی یا حذف در آن راه ندارد، همچنانكه در توسعه غربی مبتنی بر الحاد و آموزه‏ها و اصول سكولار، هر چیزی در بخش‏های مختلف، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، ادبیات، هنر و غیره مكمل یكدیگر است و همدیگر را معنا و تفسیر می‏كند، به گونه‏ای كه بدون آن نظام سكولار، شكل و انتظام نمی‏یابد، مثلاً در نظام‏ سكولار، معماری، نقاشی، ورزش و فوتبال، موسیقی و رقص و برهنگی و مُد و غیره همه ب هم انتظام می‏یابند، به گونه‏ای كه تمامی این حلقه‏ها باید در تعامل بااهداف حلقه دیگر باشد، تا این نظام سرپا باشد، در طراحی نظام اسلامی نیز آنچه در آموزه‏های قرآن و حدیث و سخن‏ اهل بیت: مندرج است، برای ارائه یك نظامی مترابط و منسجم برای اداره زندگی انسان و تأمین سعادت و خوشبختی او و رساندن بشر به تكامل و تعالی دنیوی و اخروی است، از این‏ رو در برنامه‏ریزی و مدیریت لازم است این مجموعه با هم دیده شود. در این نظام از معارف‏ و عقاید، تا اخلاقیات و قصص قرآنی و سیره، تا فقه و احكام همگی با یكدیگر مرتبطند و عبادات و معاملات و سیاسات در كنار هم معنی و مفهوم می‏یابند. نماز در كنار حدود، روزه‏ در كنار قصاص، و همه با هم در كنار حج و دیات و امر به معروف و نهی از منكر، و زكات و خمس و جهاد و غیره معنی می‏یابد. این حلقه‏های به هم متصل و این مجموعه منسجم و ارگانیك است كه فرد و جامعه را به سعادت و تعالی و مدینه فاضله و حیات جدید می‏رساند و توسعه اسلامی در گرو رسیدن به این حیات طیّبه است. (یا ایّها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم...) (انفال/۲۴) خدا و رسول مؤمنان را به حیاتی نو و زندگی‏ جدید ورای این حیات مادی فرا می‏خوانند. (من عمل صالحاً من ذكر او انثی و هو مؤمن‏ فلنحیینه حیاهٔ طیّبهٔ...) (نحل/۹۷) جامعه مؤمنی كه كردار و رفتارش عمل صالح و شایسته‏ باشد، در چشم‏انداز جامعه اسلامی، علاوه بر آن حیاتی كه در این دنیا با دیگر مردمان‏ مشاركت دارند، در همین جهان ماده حیاتی نو پیدا می‏كنند كه پاك و خالص و طیّب است و مشوب به چیزی كه آن را فاسد و آلوده كند، نمی‏باشد۱۸ یعنی در جامعه توسعه یافته اسلامی، مردم از دو نوع حیات بهره‏مندند یكی حیات عمومی همه انسانها و دیگری حیات طیبه; برای‏ رسیدن به این حیات طیبه كه مدینه فاضله اسلامی است، اجرای مجموعه دستورات شریعت‏ مو به مو الزامی است و در طراحی توسعه اسلامی، برای اجرأ آنه نیاز به برنامه‏ریزی و مدیریت دقیق است.
▪نكته نهم: در حكومت اسلامی علاوه بر اینكه در اندیشه‏ معیشت و رفاه مردم می‏باشند و برنامه‏های كوتاه مدت و دراز مدت نوشته می‏شود تا جامعه از رشد اقتصادی بالا برخوردار شود و بزرگترین قدرت اقتصادی مثلاً منطقه باشد و غیره، كه همه‏ اینها در جای خود مورد تأكید و جز امورات كلان حكومت‏ اسلامی قرار می‏گیرد، ولی علاوه بر ابعادی كه جز اهداف‏ مشترك نظام دینی و نظام سكولار است، سرفصلهایی كه باید مد نظر برخی از مدیران و برنامه‏ریزان باشد كه فصل ممیز نظام‏ اسلامی می‏باشد عبارتند از:
۱. (ألا بذكرالله تطمئن القلوب)(رعد/۲۸) آرامش جامعه در گرو ذكر و یاد خداست و تمامی برنامه‏های نظام باید به گونه‏ای‏ باشد كه در آن ذكر و یاد الهی دیده شود و تقویت گردد. همچنانكه‏ در جامعه سكولار، كوچه و بازار و خیابان و دانشگاه و بوستان‏ وسینما و هنر و غیره عرصه غفلت از یاد خداست، در جامعه‏ اسلامی تمامی این امور باید مظهر ذكر الله و توجه به ذات‏ ربوبی‏باشد.
۲. «الدنیا مزرعهٔ الاخرهٔ» در مهندسی نظام اسلامی، دنیا به‏ عنوان نعمت بی‏بدیل الهی بسیار با ارزش و لازم است، ولی در برنامه‏ها و مدیریت‏ها، توجه به اینكه دنیا سرپُل و قنطره برای‏ جهان ابدی است، یك ضرورت می‏باشد. تمامی آحاد جامعه، به‏ ویژه مدیران ارشد، هم باید خود همواره در اندیشه جهان دیگر باشند و هم در برنامه‏ها و اعمال مدیریت خویش بر این حقیقت‏ پای فشاری كنند و جامعه را از خواب غفلت نسبت به حیات‏ جاویدان برحذر دارند.
۳. «حب الدنیا رأس كل خطیئهٔ» برای نیل به مدل توسعه‏ اسلامی در سطوح مختلف مدیریتی، مدیرانی می‏توانند بار مسؤولیت اداره جامعه اسلامی را بر دوش كشند كه حب و علاقه‏ به دنیا در دل آنها لانه نكرده باشد، در غیر اینصورت، رسیدن به‏ چشم‏انداز اسلامی، دور از دسترس خواهد بود.۴. «ان الله فرض علی ائمهٔ العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفهٔ‏ الناس»۱۹ بر مدیران و رهبران‏جامعه اسلامی فرض و تكلیف الهی‏ است كه با محرومان و ضعیفان جامعه اسلامی مواسات كنند و ت زمانی كه اصل زهد و ساده‏زیستی به عنوان سیره و روش مدیران، در صدر برنامه‏های آنان قرار نگیرد، جامعه اسلامی به اهداف‏ وچشم‏انداز خود دست نخواهد یافت.
وقتی مدیران ولو عادل، به زندگی كاخ‏نشینی رو می‏آورند و برخی ادارات به ساختن بناهای گرانقیمت و پرزرق و برق روی‏ آورند، و در حالی كه مردم برای تأمین حداقل مایحتاج زندگی در مضیقه به سر می‏برند، شاهد سر برآمدن ده‏ها ساختمان لوكس به‏ نام فلان سازمان و اداره باشند و حتی عمارتهایی را در گوشه‏های‏ فقیرنشین مناطق محروم ملاحظه كنند كه با هزینه‏هایی سرسام‏ آور ساخته می‏شوند، هرگز این مُدل، با آموزه‏های مدیریت‏ اسلامی تطابق نخواهد داشت.
۵. «ثم اللّه اللّه فی الطبقه السّفلی من الّذین لا حیلهٔ لهم»۲۰ خدمت رسانی به مردم به ویژه اقشار پایین جامعه و مساكین و نیازمندان، از اصول اساسی در طراحی توسعه اسلامی است.
۶. (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان‏ لیقوم الناس بالقسط...) (حدید/۲۵) عدالت و قسط محوری از رؤوس مهم برنامه‏ریزی و مدیریت اسلامی برای رسیدن به‏ جامعه توسعه یافته اسلامی است كه قابل اغماض و غفلت به هیچ‏ وجه نمی‏باشد.
۷. (ولو انّ اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من‏ السمأ و الارض...)(اعراف/۹۶)، شرط گشوده شدن بركات و خیرات انبوه و گوناگون و سرازیر شدن نعم الهی همچون‏ بارندگی‏های مناسب و سرسبزی سرزمین و تولید ثروت و دارایی و امنیت و غیره، ایمان و تقوای الهی است.۲۱ از مسؤولیتهای عظیم نظام مدیریت اولاً رعایت تقوا و توجه به‏ اوامر و نواهی الهی در تدوین و برنامه‏ریزی، ثانیاً توصیه و سفارش زیردستان و آحاد مردم به رعایت تقوا است و رسیدن به‏ جامعه اسلامی كه مملوّ از بركات و خیرات و نعم الهی است، بدون‏ رعایت تقوای مجموعه جامعه امكان‏پذیر نیست. به گفته حضرت‏ امیر(ع) خطاب به مالك اشتر، كسی كه با قلب و دست و زبان‏ خویش خدا را یاری كند، خداوند متكفل یاوری و عزت بخشی‏ اوست. بنابراین مدیرانی كه در اندیشه یاری الهی از جهت اطاعت‏ از اوامر الهی و رعایت تقوا می‏باشند، خداوند هرگز آنها را تنه نخواهد گذاشت و آنان را در رسیدن به الگوی جامعه اسلامی‏ یاری خواهد كرد.
۸. (الذین ان مكناهم فی الارض اقاموا الصلاهٔ و اتوا الزكاهٔ وامروا بالمعروف و نهوا عن المنكر...).(حج/۴۱) مدیران و كارگزارانی كه در نظام اسلامی تمكن و موقعیتی‏ می‏یابند و دارای اختیاراتی می‏باشند، یكی از برنامه‏های اصلی در برنامه‏ریزی‏های خود را باید اهتمام به اقامه نماز و پرداخت‏ زكات و امر به معروف و نهی از منكر قرار دهند. در نظام اسلامی، این چهار مقوله، كلید حلّ بسیاری از معضلات و آسیبهای‏ فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی از قبیل فحشأ و منكر و فقر است‏ و مدیریت اسلامی برای فائق آمدن بر این مشكلات در مسیر توسعه اسلامی، موظف است در جهت اقامه این اركان اربعه دین، برنامه‏ریزی دقیق و علمی‏ داشته باشد و الاّ هرگز به مدل توسعه مورد نظر اسلامی دست نخواهد یافت. در این میان نماز از جایگاهی ویژه برخوردار است. در اسلام، نماز و به ویژه نماز جمعه و اقامه آن توسط امام‏ المسلمین و جمع شدن آحاد مردم و از جمله كارگزاران و مدیران ارشد و میانی جامعه در آن، كلید حل بسیاری از معضلات و راه رسیدن به قله‏های ترقی و پیشرفت مادی و معنوی است.
در اسلام و مدل معماری و شهرسازی آن، مسجد قلب تپنده یك شهر را تشكیل می‏دهد و بر محور آن، مدنیت رشد و توسعه می‏یابد. از این‏رو، پس از هجرت، نخستین اقدام عملی‏ رسول خد(ص) در حكومت اسلامی خویش ساخت مسجد بود. نخست مسجد ساخته شد و بر محور آن شهر توسعه یافت. بنابراین مدیریت اسلامی، باید به صورت برنامه‏ریزی شده و مدون، برای رسیدن به چشم‏انداز مورد نظر، در مورد گسترش مساجد و اقامه نماز و رو آوردن مردم به ویژه دست‏اندركاران و مسؤولان نظام به مساجد و مصلاهای نماز جمعه و نماز عیدین، تلاشی جدی و پی‏گیر داشته باشد، حتی در این میان نمی‏توان از توجه و اهتمام‏ به نمازهای نافله به ویژه برای مدیران ارشد غافل بود. از علامات مؤمن انجام نوافل یومیه‏ بویژه سحرخیزی و استغفار در دل شب و گذاردن نوافل شب است، اینكه نماز شب برای‏ رسول خد(ص) واجب عینی بوده است نشان می‏دهد، مدیران ارشد جامعه اسلامی برای‏ رهبری جامعه باید از آن تقوای بالایی برخوردار باشند كه لیاقت عنوان «امام المتقین» بودن‏ را پیدا كنند و برای رسیدن به امامت مردم با تقوا و پرهیزكار خود باید در رأس پرهیزكاران‏ باشند و برای رسیدن به این هدف عبادت خاضعانه و با خشوع به ویژه در دل سحر را نباید ازیاد برند.
۹. «طوبی لمن اخلص لله عمله و علمه و حبه و بغضه و اخذه و تركه و كلامه و صمته»۲۲ در مسیر پرمخاطره برنامه‏ریزی و مدیریت نظام اسلامی برای نیل به اهداف بلند تعالی جامعه‏ وپیدایش دولت كریمه و تحقق حیات طیبه، آنچه شرط لازم برای در آغوش كشیدن این‏ هدف بلند است، اخلاص نظام مدیریتی كشور است. مدیریتی كه بدون هیچ چشم‏داشتی، تنها برای تقرب الی الله، حاضر به پذیرش مدیریت و پوشیدن لباس خدمت می‏شود و از این‏ جهت، آن را عبادت می‏شمرد و در غیر اینصورت، حاكمیت و سلطه بر مقدرات جامعه را با قطع نظر از استیفای حقوق مردم و اجرای حدود الهی، از عطسه بز و لنگه كفشی پاره و وصله‏ زده شده، بی‏ارزش‏تر می‏شمرد. در جامعه توسعه یافته اسلامی عرصه مدیریت، عرصه‏ خدمت برای تقرب الهی و عرصه عبادت است، و از این رو راه برای رسیدن به موفقیتهای‏ فاخر و ثروت و مكنت و منزلت نامشروع و سأ استفاده از قدرت مسدود می‏باشد. در این‏ عرصه، مدیریت یك ایثار و از جان گذشتگی و جهاد در راه خداست و رقابت برای رسیدن به‏ این موقعیت، مسابقه در خیرات و رسیدن به مغفرت الهی است. بدون شك تا زمانی كه‏ رقابتهای انتخاباتی و تشكیل احزاب و جناحها، همچون جوامع غربی، برای رسیدن به‏ كرسی قدرت و برخورداری از موقعیتهای ممتاز سیاسی و اقتصادی می‏باشد، ولو جامعه از نگاه تمدن سكولار مغرب زمین، توسعه سیاسی یافته باشد. ولی از نظر اسلام، این جامعه، جامعه جاهلی و عقب‏مانده است، توسعه سیاسی اسلامی وقتی تحقق عینی می‏یابد و به منصه‏ ظهور می‏رسد كه قدرت وسیله‏ای برای تحقق آرمانهای الهی و احقاق حقوق مردمان ضعیف‏ و ستم دیده باشد و البته این حقیقت امری است كه جز زحمت و خستگی و بی‏خوابی و دردسر و سلب آسایش و راحتی خود و اطرافیان را در پی نخواهد داشت و اگر مدیری در نظام اسلامی تن به پذیرش این امانت و ودیعه الهی می‏دهد، تنها و تنها برای آن است كه گامی‏ در مسیر قرب الی الله و كمال و تعالی خویش بردارد.
و در پایان، چشم‏انداز جامعه توسعه یافته اسلامی را می‏توان در این فرازهای دعای‏ ارزشمند افتتاح مشاهد كرد و برنامه‏ریزان و مدیران جامعه را دعوت به تأمل و تفكر و ارائه‏ طرح برای رسیدن به این آمال بزرگ نمود:
اللهم انا نرغب الیك فی دولهٔ كریمهٔ تعزّ بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلن فیها من الدعاهٔ الی طاعتك والقادهٔ الی سبیلك و ترزقنا بها كرامهٔ الدنیا والاخرهٔ.
.* عضو هیأت علمی مجله.
۱. ر.ك.به: فرهنگ فارسی عمید، المنجد.
۲. ر.ك.به: المورد.
۳.حسن سبحانی، عدالت اقتصادی، دست آوردها، موانع و راه كارها، مجله حكومت اسلامی، ش‏۳۵، ص‏۵۸
۴. جهانبخش ثواقب، ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی، مجله حكومت اسلامی، ش‏۲۳، ص‏۱۸۳
۵. حسن سبحانی، عدالت اقتصادی، دست‏آوردها، موانع و راه‏كارها، مجله حكومت اسلامی، ش‏۳۵، ص‏۵۸
۶. ر.ك.به: شوقی عبدالحكیم، علمنهٔ الدولهٔ و عقلنهٔ التراث، ص‏۶; خالد توفیق، سكولاریست‏ها و دولت‏ اسلامی، ترجمه مصطفی فضائلی، مجله حكومت اسلامی، ش‏۱۰، ص‏۸ - ۹
۷. شوقی عبدالحكیم، علمنهٔ الدولهٔ و عقلنهٔ التراث، ص‏۱۰-۹
۸. داریوش شایگان، النفس التبورهٔ، ترجمه عربی، ص‏۳۴; خالد توفیق، سكولاریست‏ها و دولت اسلامی، ترجمه مصطفی فضائلی، مجله حكومت‏ اسلامی، ش‏۱۰، ص‏۲۲-۲۱
۹. محمد آرگون، الاصول الاسلامیه لحقوق الانسان، خالد توفیق، سكولاریست‏ه و دولت اسلامی، مجله حكومت اسلامی، ش‏۱۱، ص‏ ۱۱۹
۱۰. همان، ص‏۱۲۱
۱۱. جهانگیر صالح‏پور، فرآیند عرفی شدن فقه شیعی، مجله كیان، تهران، بهار ۱۳۷۴، ص‏۱۷
۱۲. برای اطلاع بیشتر: ر.ك.به نگارنده: حكومت علوی و اهتمام به اصلاحات، مقاله مندرج در كتاب‏ حكومت علوی، هدف‏ها و مسؤولیتها، ص‏۱۹۹-۱۶۱ دبیرخانه مجلس خبرگان، سال ۱۳۸۱
۱۳. مجله حكومت اسلامی، ش‏۳۵، ص‏۲۴-۲۳
۱۴. همان، ص‏۲۴
۱۵. حسن سبحانی، مجله حكومت اسلامی، ش‏۳۵، ص‏۶۳
۱۶. مجله حكومت اسلامی، ش‏۳۵، ص‏۲۴
۱۷. شیخ مفید، امالی، ص‏۳۱۰
۱۸. ر.ك.به: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج‏۱۲، ص‏۳۶۵ - ۳۶۶
۱۹. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷
۲۰. همان، نامه به مالك اشتر، نامه ۵۳، ص‏۴۳۸
۲۱. تفسیر المیزان، ج‏۸، ص‏۲۱۰
۲۲. از علی‏(ع)، تحف العقول، ص‏۱۰۰
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی ، شماره ۳۸
نویسنده:مصطفی جعفر پیشه‏
منبع : خبرگزاری فارس