پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
تداوم در تاریخ فرهنگی ایران
یکی از اصلیترین شاخصههای فرهنگ ایرانی که اغلب ایرانشناسان و مورخان به آن اشاره کردهاند بحث تداوم فرهنگ ایران است. موضوعی که از زوایای مختلف مورد توجه بوده، اغلب به مثابه ویژگی منحصر به فرد فرهنگ ایرانی توصیف شده در مواردی نیز به عنوان عاملی بازدارنده در تحول و پویایی فرهنگ و جامعة ایرانی انگاشته شده است. تداوم فرهنگ ایرانی به مثابه زنجیری که در طول صدها سال ذهن و روح و ”وجدان“ ایرانی را در گذر دورهها و سلسلهها و هجوم اقوام گوناگون به این سرزمین استمرار بخشیده, تبیین شده است. اندیشمندان قائل به این مقوله را رأی بر آن است که نوعی پیوستگی فرهنگی را میتوان در ایران یافت، پیوستگیای که ایران دوران باستان را به ایران دوره اسلامی و سپس تا به اکنون پیوند میدهد. در این میانه تنها بحث بر سر این نکته است که عامل اساسی این پیوستگی و عدم انقطاع تاریخی در چیست. چگونه و به چه نحوی و از چه مجرایی میتوان این تداوم فرهنگی را تبیین کرد و زوایایش را عیان ساخت. در این راه میتوان سه گرایش را از هم بازشناخت، سه گرایشی که هریک کلید این تداوم فرهنگی را در وجهه خاصی از اندیشه و فرهنگ ایرانی دریافتهاند. در این میان گاه یک اثر و یا یک شخصیت در تاریخ ایران از چند زاویه و از ابعاد گوناگون در راه تحلیل تداوم فرهنگی در ایران مورد بحث قرار گرفته است. اولین و پرداختهشدهترین بخشی که مورد تتبع واقع شده و تاثیر آن بیش از سایر بخشها برجسته شده، بخشی است که میتوان آنرا ”تداوم زبانی“ نام نهاد. در این بخش که اهل ادب در باب آن مطالب مفصل و گوناگونی نگاشتهاند، حلقه واسط و اصلیترین دلیل تداوم فرهنگی، ”زبان فارسی“ است.
ادبنویسان و مورخان تاریخ ادبیات را عقیده بر آنست که تداوم ”زبان فارسی“ در طول سدههای طولانی اصلیترین مجرای تداوم فرهنگی ایران، حفظ هویت ایرانی و گذرگاه انتقال ایران باستان به ایران دوران اسلامی است. زبان فارسی پس از حملة اعراب به ایران مجرایی بوده است برای تکوین حس استقلال طلبی ایرانیان در برابر اعراب به طور اعم و خلیفة بغداد به شکل اخص . زبان فارسی در این دوران همانگونه که شاهرخ مسکوب در کتاب ”هویت ایرانی و زبان فارسی“ نشان داده است بیش از هر چیز حائز وجهی سیاسی در راه تمایز و تقابل با اقوام مهاجم است. ابزاری فرهنگی که این امکان را فراهم می ساخت تا شکست در عرصه نظامی به شکست در عرصه فرهنگی منتهی نشود. در هنگامه تسلط اعراب بر ایران و حمایت سیاسی و مذهبی از زبان عربی هرگونه گرایش به سوی زبان فارسی بیشک رنگی سیاسی به خود میگیرد.
قرن چهارم در ایران اغلب به عنوان عصر زرین فرهنگ ایران شناخته می شود، در این دوره که گاهی آنرا ”میان پردة ایرانی“ نام نهادهاند، فضایی فراهم میآید تا نشانههای استقلالخواهی ایرانی هم درعرصه سیاسی بواسطه حکومتهای محلی ایرانی و هم در عرصه ادبی در هیئت شاهنامه فردوسی که سند درخشان پیوند فکری فرهنگ ایران باستان و ایران اسلامی است ظاهر شود.زبان فارسی با تجلی اش در آثار ادبی, در سیاستنامهها, در کتب مذهبی و نیز کتابهای تاریخی و یا آثار اهل دیوان زمینهای برای هویتیابی را فراهم میآورد. حوزههایی چون عرفان به دلایلی که مجال ذکرش در این مقال نیست از همان آغاز استقلالطلبی ایرانی شاهد فارسینویسی عیان تری است , در کتب مذهبی بواسطه نزدیکی به متون دینی کمتر , در کتب ادبی هم در شکل منثور و هم در شکل منظوم و در کتب تاریخی نیز بیش و کم و با افت و خیزهای خاص جریانی تنومند از فارسینویس را همراهی میکند. همین پیوستگی و حفظ زبان فارسی در مقابل سلطه اعراب زمینهای شده است تا زبان فارسی مأمنی برای حفظ و حراست از هویت ایرانی شود. انتقال اندیشه ایران باستانی از مجرای متون اوستایی و کتب عصر ساسانی و دیگر آثار دوره پیش از اسلام به متون حماسی و شاهنامههای عصر اسلامی همچنین آثاری با مضامین اجتماعی همچون گلستان و بوستان سعدی که به زعم مسکوب گویی حامل اخلاقی متنی بر ”مصلحت اجتماعی“اند و در نهایت آرام گرفتن این اندیشه در بطن تفکر عرفانی ، گویی مسیری است که زبان فارسی هویت ایرانی را همراهی کرده و از گزند اضمحلال مصون داشته است.
دسته دوم از کسانی که به مقوله تداوم فرهنگی ایران پرداختهاند، فلسفه و اندیشه فلسفی را بستری برای انتقال روح ایران عصر باستان به ایران دوران اسلامی پنداشتهاند. هرچند پژوهشها در این زمینه به هیچ عنوان از نظر حجم تتبعات با پژوهشهایی که در زمینه نقش زبان فارسی در این امر انجام شده قابل قیاس نیست، اما بواسطه محققینی چون هانری کربن به یکی اصلیترین حوزههای پژوهش در تاریخ اندیشه و تاریخ فرهنگی ایران بدل گشته است.
کربن در بخشی از کتاب "فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی" در ضمن اشاره به فلسفة سهروردی نکاتی چند در باب ارتباط فلسفه ”فرزانگان باستانی“ ایران با فلسفه دوره اسلامی میآورد. کربن بر آنست که نظام فلسفیای که شیخ اشراق بنا می نهد ، پیوندی است میان اندیشه باستانی ایران و اندیشه ابراهیمی. کربن مینویسد: ”با توجه به اسناد هخامنشی موجود در کتاب مقدس... میدانیم که ایران باستان برای همیشه با تقدیر سه شاخه آل ابراهیم (یهودیت، مسیحیت و اسلام) پیوند یافته است. اما شیخ اشراق با توجه به نیت تجدید حکمت فرزانگان ایران باستان، پیوندی برقرار میکند که با توجه به آن، اندیشه ایرانی ـ یا درست بگوییم اندیشه پیامبری ایرانی ـ از امت ابراهیم جداییناپذیر میگردد“ (کربن، ۱۳۶۹: ۸۹). کربن درواقع رشته پیوند میان دو دوره اصلی سیر فلسفه در ایران را ترسیم میکند و ”با تاکید بر آنچه res iranica یا ”امر ایرانی“ و تلقی ویژه آن نامید به ویژه این تداوم را در قلمرو اندیشه فلسفی بررسی کرده است“. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۷۰)
پیوند و تداوم در اندیشه فلسفی در واقع پاسخی دیگر بر ماهیت تداوم فرهنگی ایران است، پاسخی که نوعی خط سیر مشخص در ساحت اندیشه را از جهانبینی باستانی ایران به جهانبینی یونان باستان و سپس جهانبینی اسلامی ترسیم میکند. این نگرش در آثار کربن خصوصاً در اثر درخشان او ”اسلام ایرانی“ برجسته شده است اما میتوان گفت به استثنای پژوهشهای او در این زمینه و در راستای طرح تداوم فکری ـ فلسفی، هنوز در حوزه اندیشه فلسفی و تاریخ تحلیلی اندیشه فلسفی در ایران نمیتوان پژوهشی در خور را سراغ گرفت که بتواند تداوم فرهنگی ایران در ساخت فلسفی را تبیین کند و از این رو این حوزه نیازمند پژوهشهای پردامنه و ژرفتری خواهد بود. درواقع سنتز اندیشه ”ایرانشهری“ ایران باستان، اندیشه یونانی و تفکر اسلامی در عین گسستهای بعضاً حاد معرفتی، نمودار تحول فکری عظیمی در ایران بوده است، تحول فکری ای که نه تنها در حوزهء اندیشه فلسفی بلکه در قالب آثار ادبی نیز نشانهایی از آن را می توان دریافت. برخلاف سنت اندیشه غربی که پیوستگیهای فکری و فرهنگی آن گویی با نوعی گسست از اندیشه پیشین جریان مییابد. در ایران گویی هماره حوزههای فرهنگی در هم مستحیل میشوند و تفکر ایرانی در عین حال که بخشی از هستی اندیشهها را وا مینهد، ترکیبی بدیع را نیز عرضه میکند. استمرار اخلاق اوستایی و دین مزدیسنایی در شاهنامه فردوسی و ترکیب این اندیشه با تفکر اسلامی در اندیشه فردوسی یکی از درخشانترین نمونههای این سنتز فکری است: پیوند اندیشه ثنویت محور و "دوبنی "اساطیر ایرانی و تفکر اسلامی هم در آثار ادبی و هم در تاریخ فلسفة اسلامی ـ ایرانی تنها از مجرای درک و دریافت مختصات تداوم فکری ـ فرهنگی ایران میسر است.
سومین حوزهای که تداوم فرهنگی ایران در آن نمودار میشود، اندیشه سیاسی است. در این بخش تمامی صحبت من مبتنی است بر کتاب ”خواجه نظامالملک“ اثر جواد طباطبایی. در این کتاب نویسنده بر آن است که نمیتوان تداوم فرهنگی در ایران را بدون التفات بر ماهیت اندیشه سیاسی در تاریخ ایران دریافت. طباطبایی مینویسد:
”... از نظر تداوم تاریخی و فرهنگی ایران زمین در کنار زبان و اندیشه فلسفی، اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از عمدهترین عوامل تداوم ایران زمین باید به شمار آید و تأملی درباره هویت تاریخی و فرهنگی ایرانیان جز از مجرای تحلیلی از تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری امکانپذیر نیست ... اندیشه سیاسی ایرانشهری چون رشته ناپیدایی است که دو دوره بزرگ تاریخ دوران قدیم ایران زمین را از دورة باستانی آن تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطهخواهی به یکدیگر پیوند میزند“. (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۷۱-۷۰)
اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از مهمترین لایههای اندیشه ایران باستان را تشکیل میدهد و در تمامی سطوح فکری از ادبیات گرفته تا فلسفه , تاریخ و دین میتوان نشانههای این اندیشه را پی گرفت.برای نمونه می توان به این نکته اشاره کرد که رسالههایی در زبان پهلوی تحت عنوان آیین نامگ و یا نوشتههایی دیگر از دوره ساسانی تحت عنوان ”خوتای نامگ“ همگی در دورة اسلامی از مجرای سیاستنامهها و کتابهایی که تحت عنوان سیرالملوک شناخته شده استمرار یافتهاند. (همان ۷۵-۷۴)
در این جا بیش از این درباب اندیشه سیاسی و تداوم آن در دو دورة اصلی تاریخ فرهنگی ایران بحث نمیکنیم. اینکه تفکر سیاسی در مجرای این تداوم دچار چه تغییر و تحولات و یا ”انحطاطی“ شد برای هدفی که در این نوشته مدنظر داریم فاقد اهمیت است. هرچند پژوهش در زمینه تداوم و استمرار تفکر سیاسی حتی نسبت به پژوهش در حوزه فلسفی بسیار اندک است. اما در اینجا تنها در مقام اشاره به آن پرداختیم.
نکتهای که در ارتباط با بحث تداوم فرهنگی در ایران از منظر فرهنگی و انسانشناختی حائز اهمیت است، توجه به نسبتی است که این تداوم را معنا بخشیده است. نسبت با ”دیگری“. اگر در معنایی کلی تاریخ و فرهنگ را به یکسان زاده مواجهه با دیگری بدانیم, در فرهنگ این امر به مثابه منبعی هویتبخش که مختصات و مرزهای معرفتی یک جامعه نسبت به جامعه ی دیگر را مشخص میکند و در تاریخ به مثابه نیرویی که موجودیت مردمانی را در نسبت با مردمان دیگر تعین میبخشد, محقق میگردد. در این معنا تداوم فرهنگی در ایران شاید بیش از هرکجا نیازمند آن است که در قالبی فرهنگی و انسانشناختی طرح شود. نگارنده بر آنست که تداوم فرهنگی در ایران همیشه در قالب تداوم فرهنگ ایرانی و غلبه آن بر فرهنگ اقوام مهاجم طرح شده اگر همیشه هزیمت در عرصه نظامی را با استیلایی در ساحت فرهنگ پاسخ گفتهایم در یکصدسالی که به شکلی همه جانبه با مدرنیته مواجه شدهایم دیگر نمیتوانیم نسبت فرهنگ خود با دیگری را بسان گذشته بنگریم، در این دوره با فرهنگی روبهروییم که خصلتی جهانشمول یافته و فراگیریاش را با اتکا بر شالودهای معرفتی عرضه کرده است. اگر پروژه روشنگری آنچنان که هابرماس بدان قائل است پروژهای برای تمامی بشریت است و همه در ان گام مینهند و در آن سهیمند، دیگر نمیتوان تداوم فرهنگی ایران را در همان قالب گذشته وتصویری که از خود و دیگری طرح میکرد دریابیم. در این برهه نیازمند آنیم که فرهنگ و سنت ایرانی را در طرحی عامتر در نظر آوریم. نوع مواجهه و وسعت درک و دریافت فضای به تمامی بدیعی که فرهنگ ایرانی در دل آن قرار گرفته و خود را ناگزیر از بازاندیشی در مؤلفههای هویتی خود میبیند، نه تنها در تاریخنگاری فرهنگی و هویتی ایرانیان تحول ایجاد میکند بلکه نوع نگرش آنها به گذشته و هر آنچه که سنت فرهنگی آنها را برساخته زیر و زبر میکند. تاریخنگاری فرهنگی در ایران از سویی نیازمند تأمل دوباره در اصلیترین شاخصهاش یعنی تداوم فرهنگی است و از سوی دیگر نیازمند آن است تا فارغ از کلیشههای معرفتی رایج نسبت یکسره متفاوتی را که جهان جدید با فرهنگ ایرانی برقرار ساخته است را درک کند. گسستها، پیوندها و هر آنچه ماهیت فرهنگ و سنت ایرانی را با جهان مدرن تعیین میکند میباید معرفتشناسی فرهنگ ایرانی و تشخصاش در نسبت با مدرنیته را در نظر آورد. بودلر در جایی گفته است: ”... برده شهید زمان نباشید“. این امر در تاریخنویسی فرهنگ ایرانی و در پرسمان عام ”سنت و مدرنیته“ بیش از هرجای دیگر معنا مییابد.
(فرهاد محرابی)
منابع:
ـ طباطبایی، جواد، ۱۳۸۵، خواجهنظامالملک، تبریز، انتشارات ستوده.
ـ کربن، هانری، ۱۳۶۹، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، تهران، توس.
ـ مسکوب، شاهرخ، ۱۳۸۵، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران، فرزان روز، چاپ سوم.
منابع:
ـ طباطبایی، جواد، ۱۳۸۵، خواجهنظامالملک، تبریز، انتشارات ستوده.
ـ کربن، هانری، ۱۳۶۹، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، تهران، توس.
ـ مسکوب، شاهرخ، ۱۳۸۵، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران، فرزان روز، چاپ سوم.
منبع : انسان شناسی و فرهنگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست