چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
پشت حصار امضاها میمیریم
چند خط مبهم و نامفهوم، این همهٔ آن چیزی است كه میشود از یك امضا فهمید، اما این خطوط نامفهوم و مبهم معنائی به اندازهٔ هویت آدمها دارند.
اعتبار آدمها شاید بیشتر از آنكه با هویت واقعیشان سنجیده شود، با امضایشان سنجیده میشود؛ «امضای فلانی پای ورقه است»، یعنی اینكه این كار باید بشود و اگر نشود، یعنی این امضا و صاحب آن هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
امضا شاید استعارهای باشد از شتاب عصر ماشینیسم، از دورانی كه تنها چند خط كج و معوج میتواند اعتبار آدمها باشد، از دورانی كه مهمتر از اصل هر چیز امضائی است كه پای آن باشد. هنر، تجارت، دیپلماسی و حتی حریم عشقورزی با امضا اعتبار پیدا میكنند.
حالا در عصر تفریح و فراموشی، به قول نیل پستمن: در عصر لاس وگاس و شادی مجازی،حتی پول هم ارزش و اعتبار خود را از دست داده است، اگر در روزگار روم باستان، بردگان پول تنها برای سكههای افسونگر طلا برپای قیصر میافتادند، حالا در این عصر، آدمها جان خودشان را برای گرفتن امضا به پای قیصرهای دروغین فوتبال و سینما فدا میكنند.
● این هویت خطی، در عصر بیهویتی آدمها
امضا در عصر دود و سرعت و بیهویتیِ انسان، چیزی است مثل هویت آدمها، مثل تمام آن چیزهای دیگری كه هویت شبه واقعی آدمهای بیهویت این قرن را شكل میدهند، مثل تیپ و قیافه یا اسم فرد، گروه خونی، رنگ چشم و حتی اثر انگشت آدمیزاد.
گاهی این هویت كاذب حتی از هویت واقعی آدمها هم جلو میزند، مثل همان زمانی كه در گیشهٔ بانك امضایت را میشناسند، اما توئی را كه صاحب این هویت كاذبی نمیشناسند، یا وقتهائی كه برای اثبات بودنت باید پشت برگهٔ چك را درست مثل نمونهٔ امضایت امضا كنی و گرنه تو، خودت نیستی، یا وقتهائی كه عكس بزرگ امضایت بر روی صفحه مانیتور كارمند خستهای نقش بسته كه آنطرف گیشه نشسته است، ماشین پولشماری كه تنها با امضایت تو را میشناسد.
امضا همان هویتی است كه از تو جان میگیرد، اما درست همان وقتی كه بر روی برگهٔ كاغذ مینشیند خود هویتی میشود جدا از تو و از آن وقت است كه تو از او هویت مییابی.
● سایهٔ دیو بر خانهٔ هنر
اگر امضا در دنیای تجارت و پول به معنای اعتبار مادی است و امضای زیر یك چك كاغذی یعنی اعتبار چند صد میلیونی، امضا در دنیای هنر نیز یعنی اعتبار و هویت بخشیدن به اثر. امضا در عالم هنر یعنی اینكه پشت این اثر، سایهٔ هنرمندی بزرگ است كه حالا دارد سرقفلی اسمش را میگیرد.
در جهان هزار رنگ هنر ، هر یك از هنرمندان قالب و سبكی منحصر به فرد برای امضا دارند، برخی سینماگران برای امضای آثارشان چند لحظه جلوی دوربین میایستند، یا از جلوی آن رد میشوند، یا حتی خیره خیره ـ مثل مردم كوچه و بازار ـ به دوربین چشم میدوزند و این یعنی امضای سینمائی. این امضائی است كه نخستین بار هیچكاك بزرگ در آثار سینمائی سراسر وحشتش به كار برد.
در دنیای معماری، آرشیتكتها در قسمتی از اثر، نام خودشان را حك میكنند و این یعنی امضای كار، یعنی اعتباری برای این اثر هنری و حجمی.
مُهر سفالگران بر گِل سفال ، همان امضای اعتبارآور هنری است، نقاشان و خوشنویسان واضحتر از هنرمندان دیگر امضا میكنند و هیچ تكلفی در آن به كار نمیبرند، درست مثل آدمهای معمولی: با كشیدن چند خط بر صفحهای و نوشتن نام خودشان بهعلاوهٔ تاریخ پایان كار.
امضای شعرا همان تخلصی است كه در آخرین بیت شعرشان میآید؛ یعنی این منم كه چنین شعری را گفتهام. موسیقیدانان و خوانندگان كه تا چندی پیش از موهبت عظیم امضا كردن كارهایشان محروم بودند، حالا در آشفته بازار فروش سیدیها و نوارهای پراكنده، امضایشان را كنار عكس روی جلد میاندازند.
امضا در عرصهٔ هنر، یعنی اعتباری دائمی برای قدیمیها در مقابل آنها كه تازه میخواهند وارد گود شوند، یعنی له كردن خلاقیت و نوآوری تازهواردها، چون در اثر آنها امضائی مشهور نیست.
از این امضاها مهمتر، امضاهائی است كه هنرمندان مشهورتر، یعنی بازیگران و چهرههای سینمائی و تلویزیونی، برای طرفداران و عاشقان امضایشان میدهند، آنها كه بزرگترین عشقشان در زندگی این است كه به محض دیدن آدم مشهوری دنبالش بدوند و با اصرار امضا بخواهند، آدمهای سادهای كه اعتبار خودشان را با اعتبار صاحبان امضا پیوند میزنند تا بگویند از فلانی و فلانی و فلانی و... امضا گرفتهام.
● این امضا نان دارد
شاید خنده دار باشد، اما آدمهائی هستند كه از امضا نان میخورند، آدمهائی كه اگر امضا كردن را بلد نبودند شاید از گرسنگی میمردند یا حداقل گوشهای از كارشان اصطلاحاً میلنگید.
جاعلان حرفهای، اولین گروه آدمهائی هستند كه امضا كردن برای آنها از نان شب هم واجبتر است، آنها آدمهای زیرك و فداكاری هستند كه برای به زحمت نیفتادن دیگران به جای آنها امضا میكنند، خب البته دستمزد نسبتاً خوبی هم میگیرند!
این گروه از آدمها با جعل امضا هر كاری میتوانند بكنند، از به دست آوردن پولهای هنگفت با جعل امضا بر چكهای بانكی، دادن دستور آزادی دوست و رفقا از زندان، گرفتن موافقت برای انجام پروژههای مختلف، توصیه برای انجام یك كار یا حتی قالب كردن یك اثر بدلی به جای اصلی و... .
طراحان امضا ـ اگر چه نه در ایران ـ هم از آن دست آدمهائی هستند كه از راه امضا نان میخورند، آنها معمولاً گرافیستهای ماهریاند كه برای آدمهای خیلی مهم یا عجیب و غریبی طراحی میكنند كه دلشان میخواهد امضائی از نوع خیلی هنری و با شخصیت داشته باشند، البته فرق این طراحان با آنهائی كه در كار جعل امضا هستند این است كه اینها خودشان ایدهٔ امضا را میدهند و امضای یك بنده خدای دیگر را كپی نمیكنند.
خیلی از رؤسا هم هستند ـ این بار در ایران ـ به صورت غیرمستقیم و آن طور كه زیاد توی ذوق نزند، از امضا كردن نان میخورند، رؤسائی از جنس ماشین امضا كه امروز در خیلی از ادارات دولتی میشود آنها را دید، رؤسائی كه از بخت و اقبال خوش توانستهاند بر این تخت ریاست تكیه بزنند و به جای آنكه در كارها ایدهای نو ارائه دهند هی پشت سر هم، فقط فاكتورهای خرید و هزینهها را امضا میكنند. این آدمها معمولاً برای آنكه چنین كار سنگینی را هم انجام ندهند، آدمهائی را در جیب دارند كه تنها خوشحالیشان این است كه حق دارند در غیاب جناب رئیس «از طرف» ایشان امضا كنند و كلی حال كنند كه جای رئیس نشستهاند، «ماشین امضاهای موقتی»...
● این امضای فكر تو است
پشت دنیای سادهٔ امضا، دنیائی از ناگفتههای انسانها نهفته است. این چند خط كه گاهی هم از سر بیحوصلگی بر صفحهٔ كاغذ نقش میبندند، اطلاعاتی زیاد دربارهٔ درون آدمها میتوانند بدهند.
خطوط خشن، محكم و زاویهدار یعنی اینكه ارباب این امضا آدمی عصبی و خشن است، خطوط نرم، منحنی و كمعمق یعنی اینكه یك آدم آرام و با حوصله این امضا را بر صفحهٔ كاغذ نقش انداخته است، خطوط پراكنده و بی هدف، یعنی سرگشتگی و بیهدفی، و خطوط منظم و متقارن یعنی نظم و انضباط.
امضای آدمها حتی میتواند خصوصیت لحظهای و شرایط آدمها در زمان امضا را هم نشان دهد، امضاهای بدخط و بیدقت نشاندهندهٔ آنند كه صاحبشان در زمان امضا روحیهای پراسترس و ناآرام داشته است، و بالعكس امضای واضح بیانگر آن است كه فرد، در آن زمان آرام به میزش تكیه زده بوده است.
● امضایت را عشق است!
امضا اگر چه بیشتر با دنیای سریع و تند ماشینی و پولپرست قرابت و نزدیكی دارد، اما با دنیای زیبای عشق و معرفت هم خیلی بیگانه نیست، آدمها برای بیان عشق و علاقهٔشان به دیگران خیلی وقتها برایشان امضا میكنند.
«با خون امضا كردن» در فرهنگ عاشقانه یعنی ارادت كامل و علاقه به یك شخص، یعنی اینكه تا پای جان همپایش میایستی.
امضای پشت اوراق دیگران ، یعنی اینكه آنقدر برایت اعتبار دارند كه حاضری برایشان سبیل گرو بگذاری و امضا دادن و امضا گرفتن از دیگران یعنی اینكه دوستشان داری و دوستت دارند.
● قیمت امضاها در بازار آزاد
هر امضائی یك قیمتی دارد، از امضاهای پشت سرهم بیهدف آدمها روی یك صفحه كاغذ برای رهائی از بیحوصلگی كه هزارتایش هم یك تومان نمیارزد تا امضاهائی كه پای قراردادهای چند میلیون دلاری مینشینند، امضاهائی آنقدر مهم كه در جعبهٔ جادو و روزنامهها خبر آن را پخش میكنند و گاهی هم درست همان لحظه انجامش را نشان میدهند.
برخی از امضاها هم با قیمتهای بالا به فروش میرود، هیچكس نمیداند اگر كسی امضای واقعی آدمهای بزرگ جهان هنر، ورزش یا سیاست مثل پیكاسو، رونالدو، یا بانو تاچر را داشته باشد، چهقدر برایش قیمت میگذارند.
از آنور آبیها كه بگذریم، در كشور خودمان هم آدمهائی هستند كه حاضرند برای امضای دیگران میلیونها تومان پول بدهند، شاید هنوز زمان زیادی نگذشته كه یكی از هنرمندان سینما، امضای یكی از هنرمندان كشور را به قیمت بالائی برای كمك به مردم زلزلهزدهٔ بم خرید. اگرچه این كار سمبلی از نوعدوستی بود، اما مورد معامله امضای آدمهائی بود كه امضایشان میارزید.
امضا حالا در زندگی آدمها یك اعتبار و پشتوانه شده است، چیزی مثل سبیل گرو گذاشتن، اینكه كسی برایت پشت چك یا سفتهات را امضا كند، یعنی اینكه اعتبارش را گرو گذاشته تا تو كارت درست بشود، اینكه زیر یك توصیهنامه امضای آدم كلهگندهای باشد، یعنی اینكه خیلی از درها خیلی زود به رویت باز میشود و اینطوری است كه در فارسی امضایش را میگیرم، یعنی اینكه كارت را ردیف میكنم، و یعنی اینكه همه چیز درست میشود.
● زندگی پشت حصار امضا
حالا دیگر،خطوط امضا آنقدر در زندگی مردم كوچه و بازار ریشه دوانیده است كه زندگی آدمها خیلی وقتها لنگ یك امضا میشود. آدمهای امروزی همیشه گیر یك امضا هستند، آنها در تمام زندگیشان پشت حصار امضاها منتظرند.
درست از همان لحظهای كه با گریه آمدنت را اعلام میكنی، باید برای تأیید آمدنت به این دنیا، امضای مسئول بخش زنان بیفتد پای برگه ورودت به این دنیا، امضای مقام مسئول محترم در ادارهٔ سجلات و امضاهائی كه سالها برای گرفتن مدركهای بیپشتوانهٔ ابتدائی، راهنمائی، لیسانس و دكترا باید دنبالشان بدوی، امضای تسویه حساب سربازیات، امضای رئیس شركت برای موافقت با استخدام حضرتعالی، امضاهای طولانی و تمام نشدنی قبالهٔ ازدواج، امضای سند خرید و فروش خانه و ماشین و ویلا، و بعد همان تسلسل بیهوده، امضا برای بستری شدن همسرت، امضای مسئول بخش زنان بیمارستان پای گواهی تولد كودكت، امضا برای...
ما همیشه پشت چراغ قرمز امضاها میمانیم، اما چراغ كه سبز میشود تازه میفهمیم كه یك چراغ قرمز دیگر از جنس امضا آن جلوتر منتظرمان است. آدمهائی هستند كه با انواع دوز و كلك این امضاها را زودتر از بقیه میگیرند و میرسند به آن بالا بالاها، یعنی آنجا كه همه دنبال آنند كه امضای آنها را بگیرند، آدمهائی هم هستند كه در تمام مدت زندگی برای گرفتن امضا از این اتاق به آن اتاق میروند و دست آخر هم به نتیجهای نمیرسند، امضای مسئول دفن و كفن شهرداری و خلاص...
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست