جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم
انتظار، حسی است آمیخته با اضطراب و لذت؛ پر از پارادوکسهای دوستداشتنی که هرکدام بدون دیگری اصل کلمه را از معنای واقعی دور میکند.منتظر بودن به لحظهها جان میدهد؛ به شرط تلاش برای شکستن سکوت و سکون کسالتبار؛ به شرط اطمینان از آمدن معشوق و مقصود، به شرط غلبه بر عادت به پذیرش واقعیتهای بد، به شرط یافتن «حقیقت».
انتظار بدون بیقراریها و بیتابیهایش بیهوده است، بدون سراپا شوق و اشتیاق بودن، بدون اهمیت دادن به روی خوش، بوی خوش، لباس خوش.
تصور کن! انتظاری را که نمیدانی کی، کجا، چه ساعتی به سر میرسد؟ با این حال، اما، شک نمیکنی. کوچه را آب و جارو میزنی، رختهای شسته را از بند جمع میکنی، سماور را روشن میکنی، بساط اسفند را جمع و جور میکنی، «آمین»های بعد از دعاها را محکمتر ادا میکنی خاصه بعد از دعای فرج ، ساعت را نگاه میکنی، دیر شده انگار اطمینان داری اما، «او» میآید.
فقط نمیدانی کی، کجا، چه ساعتی انتظار به سر میرسد؟ این همان حس دوستداشتنی است، حسی آمیخته با اضطراب و لذت.
نمیدانیم شرایط برای آمدنت فراهم شده یا نه؟
فقط میدانیم به ما نزدیکی. گرچه ما گاهی فراموش میکنیم تو را و ادعایمان اما، گوش فلک را کر میکند. میدانیم در زمانهای که زنده بودن خیلیهامان به حرکت آدمآهنیها میماند که بیهیچ هدفی فقط دست و پا میزنیم برای اثبات بودن و دیده شدن، تو هستی و نفس میکشی.
سالها از پی هم میآیند، و هُرم نفست، امید به دیدنت را قویتر میکند.
میدانیم آنچه را ما میبینیم و گاهی خودمان را به ندیدن میزنیم، تو هم نظارهگر آنها هستی، حس میکنی، بیتفاوت اما از کنارشان نمیگذری.
خوبیها را میبینی و بدیها را. خوبیهایی که عمر و اندازه بودنشان روز به روز کوچکتر میشود و بدیهایی که در این وانفسا قد میکشند.
میدانیم وقایع را به وضوح میبینی. زندگی در زمان دیوانهکننده «حال» را. سنگی شدن آدمها، مرگ تلخ بچهها از گرسنگی مفرط در گمترین جای نقشه جغرافیا، ریختن بیدلیل خونها در جنگهای قدرت همه را میبینی، حس میکنی و اطمینان داریم، یک روزی، یک جایی، یک ساعتی دلتنگتر از همیشه میشوی و میآیی و کاری میکنی تا کینهها از دلها شسته شوند؛ امروز یا فردا یا ...
در این زمانه سخت که مرز حفظ دین و دینداری و کفر و لامذهبی به لغزشی بند است و بعضی آدمهای گنگ به نام «مهدی موعود» به نام دین، عشق به «تو» را دستاویز کردهاند و همه خلاءهای زندگیشان را در لابهلای ادعاهای دروغین ارتباط با تو میجویند، از وسوسهها هراس داریم. وسوسههای جماعت بیهدف و سرگردانی که در این دوران پیش از آخرالزمان، جولان میدهند، احساسات را بازی میگیرند و از شکستن سکوت پرمعنای «تو» هراسی ندارند.
گاهی احساس سرخوردگی سراغمان میآید، میترسیم «تو» بیایی و ما بینصیب از وجود تو حتی قدر آن تکههای زمین که به گذر قدمهای یاران تو فخر میفروشند، هم نباشیم.
مریم نوری
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست