شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

روشنفکران به نمایشگاه نمی‌روند


روشنفکران به نمایشگاه نمی‌روند
این روزها تمامی خطوط مترو و تاکسی منتهی به خیابان شهید بهشتی و مصلی با ترافیک و ازدحام جمعیت مواجه است. جمعیتی که از دور و نزدیک برای بازدید از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران آمده‌اند و امسال هم مانند دو سال پیش مصلای تهران میزبان اصلی برپایی این نمایشگاه است. بازدید روشنفکران و نویسندگان از آن رو با دیگر افراد متفاوت است که آنها غالبا از جنس دیگری اتفاقات پیرامون خود را تحلیل می‌کنند و اگر به دنبال کتاب‌اند از پیش می‌دانند که باید در شلوغی مصلای تهران به دنبال چه باشند. در هر صورت برگزاری نمایشگاه کتاب در همه کشورها فرصت مناسبی برای ارائه تازه‌های کتاب است و از سوی دیگر شکل‌گیری عرصه‌ای برای گفت‌وگو در باره کتاب، ادبیات، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و... روشنفکران به عنوان بخشی از مخاطبان نمایشگاه کتاب که حضورشان باید قالب نشست‌های موضوعی و علمی طراحی شود، غایبان اصلی نمایشگاه‌اند. چراکه این گروه اعمال برخوردها و آرا سلیقه‌ای در نمایشگاه را برنمی‌تابند و به آن انتقاد دارند. نمایشگاه کتاب امسال را جایی بی‌نظم و سردرگم‌کننده دیدم که مخاطب را به مسیر درستی هدایت نمی‌کرد. انتظاری که از نمایشگاه برای ارائه کتاب‌های تازه بود هم برآورده نشد. به ویژه وقتی به بخش لاتین نمایشگاه کتاب رفتم کتاب تازه‌ای ارائه نشده بود و غالبا کتاب‌هایی قدیمی از سوی ناشران در غرفه‌ها قرار گرفته بود. غرفه‌های نمایشگاه داخلی هم به لحاظ فضا و مکان ارائه شده بسیار در وضعیت نامناسبی بود و دیده می‌شد فضاهای بزرگی برای غرفه‌هایی که مخاطب اندک دارند اختصاص داده شده است.
البته بخش لاتین نمایشگاه کتاب به ویژه در آن موضوعاتی که من به دنبال کتاب تازه‌ای می‌گشتم از جمله فلسفه. علوم اجتماعی بسیار ناامیدکننده بود.
وضعیت کتاب‌های ارائه شده به نمایشگاه مشخص است. در این قحطی مجوز دادن‌ها فکر نمی‌کنم کتابخوانی هم چندان رونقی داشته باشد. عنوان‌های جدید کتاب کمتر در نشرهای مختلف به چشم می‌خورد و غالبا ناشران مشغول تجدید چاپ نسخه‌های قدیمی کتاب‌های مجوز گرفته‌شان بوده‌اند. مشکل اخذ مجوز نیز به تبع فقدان تنوع و تازگی کتاب‌ها در این نمایشگاه دامن زده است. درباره وضعیت ناشران هم باید بگویم که به جز چند ناشری که از قدیم فعالیت می‌کردند و اوضاع پررونقی دارند اصولا اوضاع مطلوبی بر ناشران فرهنگی حاکم نیست و گویا هیچ سیاست حمایتی نیز وجود ندارد چنانچه ناشران قدیمی و پرکاری مانند اختران و آگه با مشکل حضور در نمایشگاه مواجه می‌شوند. نکته قابل توجه دیگری که در این نمایشگاه نظرم را جلب کرد افزایش آمار ناشرانی بود که در ماه‌های اخیر مدام در میان دوستان‌مان خبر ورشکستگی، تعطیلی و خاتمه کارشان را می‌شنویم و در این اوضاع و شرایط نمی‌دانم چطور می‌شود که آمار ناشران به جای کاهش افزایش می‌یابد. حضور ناشرانی از طیف‌های مختلف فکری و عقیده‌ای قطعا به کیفیت این نمایشگاه می‌افزاید اما می‌بینیم که نگاهی انحصاری بر حضور برخی ناشران خط بطلان می‌کشد. و متاسفانه می‌بینیم که ناشرانی که در تلاش‌اند یک رویه فرهنگی خاص را در پیش بگیرند حمایت که نمی‌شوند هیچ شرایط برای حضورشان نیز در نمایشگاه دشوار می‌شود. سال گذشته غرفه نشر گام نو ۱۸ متر بود که امسال متراژ آن به ۹ متر کاسته شده و البته این در حالی است که ما در همسایگی‌مان ناشر تنها یک کتاب آشپزی داریم که مساحت مکانش با ما یکی است. البته من وقتی شرایط برخی از ناشران دیگر را می‌بینم که به مراتب شرایط بدتری دارند واقعا در این عبارت که این نمایشگاه به دنبال چیست می‌مانم. مسوولان می‌گویند که اختصاص متراژ بر اساس تیراژ و عنوان است. در حالی که شاید یک غرفه آموزشی چند برابر ما تیراژ کتاب داشته باشد و این ملاک درستی برای این تقسیم‌بندی نیست.
یک هفته پیش از برگزاری نمایشگاه برای انجام کاری روانه تهران شده بودم اما بعد از آن به مشهد بازگشتم و روی ترجمه‌هایم کار می‌کنم. علاقه‌مند بودم که از نمایشگاه بازدید کنم اما می‌دانید که دوری راه مشهد تا تهران آدم را از سفر دور می‌کند و امکان دسترسی به خیلی از رخدادهای فرهنگی را از ما می‌گیرد. خیلی از مخاطبان نمایشگاه کتاب علاقه‌مندان به حوزه ادبیات‌اند اما متاسفانه می‌بینیم که امسال کتاب‌های چندان تازه‌ای در حوزه ادبیات ارائه نشد چراکه غالب این کتاب‌ها در ممیزی ارشاد در حال مطالعه و بررسی هستند. تنها نشر نیلوفر ۳۰، ۴۰ نسخه کتاب ارائه شده برای دریافت مجوز دارد. خب وقتی مخاطب با این همه ترافیک و شلوغی و بی‌نظمی خودش را به غرفه‌های کتاب نمایشگاه برساند و بعد هم کتاب تازه‌ای پیدا نکند قطعا دیگر این وقت را نمی‌گذارد که برای بازدید از نمایشگاه وقت بگذارد. نمایشگاه کتاب در ایران جایگاهی دارد که برخی اعمال محدودیت‌ها این جایگاه را مخدوش می‌کند. در کنار این نمایشگاه کتاب در مکان سابقش دست‌کم آب‌وهوای خوبی داشت و فضایی برای نشستن و کمی استراحت کردن اما نمایشگاه کتاب در مصلی هیچ امکان رفاهی و استراحت برای مخاطب به وجود نمی‌‌آورد. این در حالی است که خیلی از علاقه‌مندان به کتاب از شهر‌های دور به تهران می‌آیند، بی‌آنکه بتوانند کمی در این فضا استراحت کنند. دوست داشتم از بخش لاتین نمایشگاه بازدید کنم. برای ما که خودمان به خارج از کشور نمی‌رویم، فضای نمایشگاه فرصت مناسبی برای تهیه برخی کتاب‌های مرجع است که به هر حال دوری راه هم مزید بر علت می‌شود. اما این روزها کتاب زندگینامه آیزابرلین را برای حروفچینی به ناشر سپرده‌ام و البته شاید یک سالی فرآیند چاپ و انتشار آن طول بکشد.
کارت بخش خارجی کتاب به دستم بود اما شلوغی و ترافیک خیابان‌های منتهی به نمایشگاه کتاب را که دیدم تصمیم گرفتم تا به خانه برگردم. البته هر وقت هم که ریسک می‌کردم و پیش از این به نمایشگاه می‌رفتم آنقدر شلوغ بود که تقریبا دیدن کتاب‌های تازه و خرید آن امکان‌پذیر نبود. البته هر موقع که قصد دارم به نمایشگاه بروم از قبل عنوان‌های تازه را جست‌وجو می‌کنم تا کمترین وقت و انرژی تلف شود اما این روزها دیگر خیلی به رفتن به نمایشگاه فکر نمی‌کنم آنقدر ازدحام و شلوغی است.
نمایشگاه را از این زوایه مثبت می‌بینم که مخاطب می‌تواند ویترینی از کتاب‌های تازه را ببیند و در فضایی مانند نمایشگاه تعداد زیادی از کتاب‌ها به دوستداران کتاب ارائه می‌شود. حالا اینکه کیفیت کتاب‌ها چطور است بحث دیگری را می‌طلبد اما همین‌که فرصتی برای اینکه هر جور کتابی در معرض دید افراد قرار بگیرد به نظرم نکته قوت نمایشگاه کتاب است. اما پیشنهادی به برخی ناشران دادم مبنی بر اینکه ما باید کتابفروشی‌های هر چند کوچک را در داخل محله‌ها تقویت کنیم. ما در سال فقط یک فرصت برای برگزاری نمایشگاه کتاب داریم و بعد از آن فرد اگر کتابی بخواهد باید به مرکز شهر بیاید و کلی زمان در این آمد وشد از دست می‌دهد در حالی‌که اگر ناشران و اتحادیه کتابفروشی‌ها و ناشران ما بر ایجاد کتابفروشی‌های کوچک محله تاکید کنند و در این‌باره طرحی ساماندهی شود آن‌وقت هم می‌توانیم علاقه‌مندی به کتب‌خوانی را در محیط‌های شهری افزایش دهیم و هم دسترسی به کتاب برای مخاطب سخت می‌شود. فکر می‌کنم راه‌اندازی فروشگاه‌های فروش کتاب‌های زنجیره‌ای طرح خوبی در این زمینه باشد. به هر حال آمدوشد به نمایشگاه این ایده را به من داد و همانجا هم با برخی از ناشران در نمایشگاه در میان گذاشتم که خوشبختانه آنها هم از طرح استقبال کردند.
هر سال به نمایشگاه می‌رفتم. هر سال در کنار آلودگی و کثیفی نمایشگاه از دیدن آدم‌هایی که با اشتیاق برای خرید کتاب آمده‌اند لذت می‌بردم. حتی وقتی که بی‌نظمی ‌و زشتی نمایشگاه ذهن مخاطب را می‌آزارد و هیچ نهاد و سازمانی، گویا به فکر جمع‌کردن زباله‌های رها شده در گوشه گوشه نمایشگاه کتاب نیست.با این حال لذت دیدن جوان‌هایی که برای خرید کتاب با اشتیاق می‌آمدند و آنها که برای خرید در صف می‌ایستادند موجب می‌شد تا این نازیبایی‌ها را نبینم و دوباره راهی نمایشگاه شلوغ کتاب تهران شوم.اما امسال قضیه فرق کرد و ماجرا طور دیگری رقم خورد. پیش از اینکه راهی نمایشگاه کتاب شده باشم خبر آمد که چاپ ترجمه از کتاب میرا در نمایشگاه لغو مجوز شده و همین مرا دلسرد کرد وقتی که این کتاب دو بار در همین دولت نهم از ممیزی ارشاد گذشته بود و مجوز گرفته بود و یک شبه حکم لغو کتاب از سوی آقایان صادر شد. تمام معیارهایم برای آنچه باید باشد و نیست به هم خورد‌. دیگر رغبتی برای رفتن به نمایشگاه کتاب نداشتم و به همین خاطر رفتن به نمایشگاهی که همه چیز آن سلیقه‌ای بوده را تحریم کرد. دستکم برای خودم.
کاتالوگ کتاب‌های نمایشگاه کتاب را برای دانشگاه می‌فرستند و از همین‌جا عنوان کتاب‌های ارائه شده را مطالعه می‌کنم. غالبا قدیمی‌اند و تکراری. حرف تازه‌ای نیست در نمایشگاه و من هم ترجیح می‌دهم همین جا بنشینم و به درس دادن و مطالعه بپردزام.
ناشران خارجی یک‌سال پیش از انتشار کتاب خلاصه‌ای ارائه می‌دهند که کتاب چیست اما این سنت در میان ناشران ایرانی کمتر دیده می‌شود. البته به همین خاطر همیشه حتی پیش از اینکه کاتالوگ‌ها هم بیاید می‌شود به اطلاعاتی درباره دستاوردهای تازه ناشران خارجی هم دست یافت.
حالا فکر کنید در شرایطی که ناشران از جمله ناشر کتاب‌های من ورشکست شده‌اند چرا باید راهی نمایشگاه کتاب شوم.
از زمانی که نمایشگاه به مصلی آمده است تفاوت خاصی در برگزاری دوره‌های مختلف آن ندیده‌ام اما در هر صورت برگزاری نمایشگاه در مصلی به لحاظ حمل‌ونقل کتاب و دسترسی بسیار راحت‌تر شده است.مثل همیشه در بدو ورود به نمایشگاه کتاب به سراغ کتاب‌های لاتین رفتم و خوشبختانه در ساعاتی که در غرفه‌های این بخش می‌گشتم دستگاه‌های تهویه کار می‌کردند و مانند سال گذشته نبود که اصلا هوایی در سالن‌ها نباشد‌. خوبی بخش لاتین این بود که توانستم یکسری کتاب‌های کلاسیک و مرجع انتشارات آکسفورد را با قیمت مناسب خریداری کنم.
البته من دنبال کتاب تازه‌ای نبودم و بیشتر یکسری کتاب‌های قدیمی‌و مرجع می‌خواستم. در بخش کتاب‌های فارسی هم از قبل فهرست یکسری از کتاب‌ها را آماده کرده بودم و به سراغ ناشران رفتم‌. غالبا کتاب‌هایی که خواندن آن فوریت ندارد و همچنین کتاب‌های مرجع که گران است را از نمایشگاه کتاب می‌خرم.
دو، ‌سه ساعتی بیشتر در نمایشگاه کتاب نبودم‌. با توجه به شلوغی بیش از اندازه ترجیح دادم نمایشگاه را ترک کنم. دلیل اصلی‌اش هم این است که فضای مصلی برای نمایشگاه طراحی نشده ‌است.
نکته دیگری که باید در نمایشگاه کتاب مورد توجه قرار گیرد این نکته است که خیلی از مخاطبان نمایشگاه برای گفت‌وگو و پرسه‌زنی در نمایشگاه می‌آیند‌. اینجا قرار است یک عرصه عمومی ‌برای تبادل‌نظر و شکل‌گیری گفت‌وگو باشد اما متاسفانه می‌بینیم که همان معدود ناشرانی که کتاب‌هایی در حوزه اندیشه تولید می‌کنند در فضاهایی قرار گرفته‌اند که دسترسی به آنها بسیار دشوار است و تازه دسترسی هم که حاصل شود آنقدر ترافیک و ازدحام هست که موضوعی به نام گفت‌وگو میان مخاطب و نویسنده و ناشر به فراموشی سپرده می‌شود‌. اما در همین حال غرفه‌هایی در بهترین مکان‌ها و سرنبش قرار گرفته اند که هیچ مخاطبی ندارند و فضای خالی غرفه این سوال را به ذهن متبادر می‌کند که چرا ناشران اندیشه‌ای و فکری نباید در چنین فضاهایی امکان ارائه کتاب داشته باشند.
اما در بخش کتاب خارجی هم کتاب‌ها فیلتر می‌شوند و چندان نمی‌توان دسترسی به کتاب‌های تازه و جدید را دلخوش کرد.
فکر می‌کنم یارانه‌ای که در حال حاضر دولت برای خرید کتاب لاتین می‌دهد بهتر است در قالب کارت خرید کتاب به افراد علاقه‌مند ارائه شود تا بتوانند کتاب‌های مورد علاقه و نیازشان را خریداری کنند.
نمایشگاه کتاب به نوعی ارائه کتاب‌های دستچین دولت است. انتظار این بود که نمایشگاه هر چه که ‌می‌گذرد به سمت تخصصی‌تر شدن برود نه اینکه هر دم حضور ناشران کتاب‌های کنکور و پیام نور در نمایشگاه بیشتر شود و ناشران فرهنگی به حاشیه بروند. اعلام می‌کنند که حجم بازدید از نمایشگاه افزایش یافته، در حالی که آمار مطالعه در ایران همچنان عدد کوچکی است. ما نتوانسته‌ایم ترغیب به کتابخوانی را در ایران جای بیندازیم و بیهوده به‌دنبال اعلام آماری برای توجیه سیاست‌های اشتباه‌مان هستیم.
نمایشگاه کتاب تهران به لحاظ فرم و محتوا با آن پرسه‌زنی‌های فرهنگی فاصله گرفته و شکل نخبه‌گرایانه اندیشه‌ای‌اش روبه زوال است.
سال پیش ۳۰ متر غرفه داشتیم برای بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب و حالا همان مساحت به ۱۵ متر مربع کاهش یافته است. فضای داخلی غرفه‌ها و به ویژه سیستم تهویه آنقدر بد است که به دشواری بعد از ساعت ۱۲ ظهر می‌شود در غرفه‌ها نفس کشید. مصلای تهران برای برگزاری نمایشگاه کتاب مناسب نیست و امکان اقامت جمعیت طولانی در اینجا وجود ندارد. ولی انگار کسی دلش نمی‌خواد این شرایط نابسامان در مصلی سروسامان پیدا کند.
این موضوع از آن جهت خطرناک است که نمایشگاه کتاب با این رویه از اعتبار خواهد افتاد و گویا که اراده‌ای در کار است تا نمایشگاه دیگر آن اقبال سابق را نداشته باشد.
همین چند شب پیش دوربین صداوسیما به میان غرفه‌ها می‌رفت و جالب آنکه حتی یک غرفه‌دار هم از شرایط موجود در نمایشگاه ابراز رضایت نمی‌کرد. می بینیم که در این نمایشگاه هم سیستم حذف برخی کتاب‌ها از دل نمایشگاه اعمال می‌شود گویا اینکه همه چیز اینجا سلیقه‌ای است و قرار نیست تنوعی در کار باشد.
بارها این را گفته‌ام که نمایشگاه کتاب ما بیش از آنکه نمایشگاه باشد فروشگاه است. حالا من نمی‌دانم چه قدرتی و با چه منطقی به خودش اجازه می‌دهد که برخی ناشران از جمله اختران و آگه را از این حق فروش کتاب و دسترسی به نقدینگی منع کند. به هر حال بخش عمده اعتبار نمایشگاه کتاب به خاطر ناشرانی است که با علاقه و با وجود محدودیت‌های پیش‌رو به اینجا می‌آیند و اگر بخواهد این روند برخوردهای سلیقه‌ای تداوم یابد شاید در نمایشگاه بعدی همین اندک تنوع موجود هم لحاظ نشود.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید