یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به ویژگی های اصحاب سیدالشهدا(ع)


نگاهی به ویژگی های اصحاب سیدالشهدا(ع)
روزی كه سیدالشهدا نهضت خویش را آغاز كرد، كوفه دست كم دارای یك صدهزار رزمنده بود كه بخش عظیمی از آن ها از محبّان اهل بیت(علیهم السلام)به شمار می آمدند. بر همین اساس، شهرهایی چون مكه و مدینه و بصره مملو از رزمندگانی بودند كه از یك سو، به فسق یزید معترف و از سوی دیگر، از شأن و منزلت والای امام حسین(علیه السلام)آگاهی داشتند. اما از آن جمعیت كثیر تنها عده بسیار اندكی آن حضرت را یاری نمودند. با توجه به این واقعیت تلخ، دو پرسش مطرح می شود: یكی آن كه، فلسفه كاهلی آن جمعیت كثیر در حمایت از سیدالشهد(علیه السلام)چه بوده است؟ دیگر آن كه، یاران اباعبداللّه(علیه السلام)چه خصلت های ویژه ای داشتند كه در عصری كه جمع كثیری از همگنانشان در خواب غفلت فرو رفته بودند، تا پای جان از آن حضرت دفاع نمودند؟
این مقال در تلاش است تا به پرسش دوم پاسخی مناسب ارائه نماید. از این رو، با مطالعه و بررسی زندگانی و سخنان آنان، به این نتیجه رهنمون شده است كه شهدای كربلانسبت به سایرمسلمانان معاصر خویش در اطلاعات دینی و تحلیل اجتماعی برتری قابل ملاحظه ای نداشته اند و حتی در التزام به عبادت های فردی امثال و اشباه زیادی داشته اند. آنچه ایشان را از سایران ممتاز نموده و بدین فوز بزرگ رسانده است، معرفت به مقام امامت و ولایت و عشق و ارادت فزاینده به امام حسین(علیه السلام)بوده است.
● درآمد
یكی از ابعاد نهضت عاشورا، افتخارآفرینی و عظمت و بزرگی آن است. امام حسین(علیه السلام) و یارانش به ظاهر از سوی سپاهیان یزید مورد بی احترامی و تمسخر قرار گرفتند، در ملأعام به آنان اهانت شد، فحش و ناسزا شنیدند، به دست انسان های پستی چون شمر و حرمله و عمرو بن حجاج، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. زنان و فرزندان ایشان در نهایت غربت و تنهایی و با وضع دلخراشی به اسارت رفتند. به طوری كه وقتی سیدالشهد(علیه السلام) و یارانش برای اقامه نماز مهیا شدند، سپاه كوفه به آن ها گفتند: "نماز شما قبول نیست.";۱ یعنی شما كافر شده اید. ولی از فردای روز عاشورا روز به روز بر عزّت و عظمت سیدالشهدا و یارانش افزوده شد، به طوری كه اكنون نزدیك به ۱۴۰۰ سال، حسین بن علی(علیه السلام)و یارانش الگوی احرار و آزادگان عالم، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، گردیده اند.
شخصیت های غیرمسلمانی چون گاندی، آن حضرت را الگوی خود معرفی می كنند. بی تردید این عزّت و افتخار، از قدرت نظامی یاران سیدالشهدا نشأت نگرفته است، به علاوه از آن جا كه حكّام اموی و عباسی (جز در یك مقطع كوتاه)، با نشر فضایل اهل بیت(علیهم السلام) و اصحابشان مخالف بوده اند; تبلیغات حساب شده حكومتی نیز در معرفی حسین بن علی(علیه السلام) و یارانش نقشی نداشته است، بلكه این عزّت تنها در سایه مقاومت و جانفشانی سیدالشهد(علیه السلام) و یارانش برای دفاع از حق و حقیقت در بستری كه موج دنیاگرایی روحیه حق مداری را در میان مسلمانان ازبین برده بود، شكل گرفته است.
آنچه اكنون برای ما به عنوان محبّان امام حسین(علیه السلام)و رهروان راه آن بزرگوار و اصحاب گران قدرش اهمیت فراوان دارد این است كه بدانیم یاران آن حضرت چه ویژگی هایی داشتند كه تاریخ مانند آنان را تاكنون به خود ندیده است. چه امتیازات و خصلت هایی در وجود یاران اباعبداللّه(علیه السلام)نهفته بود كه آنان را از میلیون ها جمعیت مسلمان آن زمان ممتاز نمود. به طوری كه از بسیاری از اصحاب و مشاهیر دینی عصر خود پیشی گرفته و در عرصه پرافتخار عاشورا، حماسه آفریدند.
زمانی كه حسین بن علی(علیه السلام)، عَلم مبارزه با بنی امیه را برافراشت، عالمان و فقهای فراوانی در جهان اسلام حضور داشتند. براساس نقل یعقوبی، افراد ذیل از فقهای معروف عصر امامت اباعبداللّه(علیه السلام)بوده اند: «عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمربن خطّاب، مسوربن مخرَمهٔ زهری، سائب بن یزید، عبدالرحمن بن حاطب، أبوبكر بن عبدالرحمن بن حارث، سعید بن مسیّب، عروهٔ بن زبیر، عطاءبن یسار، قاسم بن محمدبن ابی بكر، عبیدهٔ بن قیس سلمانی، ربیع بن خثیم ثوری، زرّبن حُبیش، حارث بن قیس جعفیّ، عمرو بن عتبهٔ بن فرقد، أحنف بن قیس، حارث بن عمیر زبیدی، سوید بن غفلهٔ جُعفی، عمروبن میمون أودیّ، مطرّف بن عبداله شخّیر، شقیق بن سلمهٔ، عمروبن شرحبیل، عبدالله بن یزید خطمیّ، حارث اعور همدانی، مسروق بن أجدع، علقمهٔ بن قیس خثعمی، شریح بن حارث كندیّ و زید بن وهب همدانی.»۲
اما، هیچ یك از این افراد روز عاشورا در سپاه اباعبداللّه(علیه السلام) حضور نداشتند. ایشان نه تنها آن حضرت را یاری نكردند، بلكه برخی از آنان، اصل حركت حضرت به سوی كوفه را زیرسؤال بردند.۳ و برخی دیگر، ابتدا اباعبداللّه(علیه السلام)را به كوفه دعوت كردند ولی روز عاشورا در میدان مبارزه حاضر نشدند.۴ برخی دیگر، همچون أحنف بن قیس درخواست یاری حضرت را اجابت ننموده، گفتند: «قد جرّ بنا آل أبی الحسن، فلم نجد عندهم أیالهٔ للملك و لا جمعاً للمال و لا مكیدهٔ فی الحرب»; ما فرزندان أبی الحسن ]علی(علیه السلام)[ را آزموده ایم نزد آن ها نه فرمانداری استانی یافته ایم و نه ثروت اندوخته ای دیدیم و نه سیاست جنگی لازم را مشاهده كرده ایم.۵
این در حالی بود كه همگی می دانستند بنی امیه سالیان متمادی در پی از بین بردن اسلام بوده و یزید هرگز شایستگی جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) را ندارد و استمرارخلافت وی نابودیواضمحلال دین و ارزش های دینی را در پی خواهد داشت.
افرادی چون طرمّاح بن عدی، عبدالله بن مطیع، عمر بن عبدالرحمن مخزومی و عبدالله بن جعفر۶، كه از دوستان و خیرخواهان آن بزرگوار بودند، به جای همراهی با ایشان، تلاش كردند حضرت را از رفتن به سوی عراق منصرف كنند. در عصر قیام سیدالشهد(علیه السلام) در اثر انحرافات پدید آمده پس از رحلت پبامبر(صلی الله علیه وآله)، تشخیص حق از باطل و التزام به مقتضای حقّ، به قدری دشوار شده بود كه نه تنها عوام، بلكه خواص نیز، در درستی حركت اباعبدالله(علیه السلام)شك نموده و یا در صورت علم به حقانیت قیام، توان یاری آن حضرت را نداشتند.
با توجه به این حقایق، این پرسش جدّی مطرح می شود كه شهدای كربلا چه امتیازاتی بر شیعیان معاصر خود داشته اند كه در حمایت از آن حضرت هیچ تردیدی به خود راه نداده تا پای جان از آن بزرگوار دفاع كردند؟ روزی كه سیدالشهدا به سوی كربلا حركت می كرد، شهر كوفه دست كم صدهزار رزمنده داشت كه بخش عظیمی از آنان را شیعیان و دوستان اهل بیت(علیهم السلام)تشكیل می دادند. چگونه در میان آنان تنها عده قلیلی توفیق جهاد و شهادت در كنار پسر فاطمه(علیه السلام) را یافتند؟ در این مورد، نظرهای مختلفی قابل طرح است كه در این مقال كوتاه به نقد و بررسی اجمالی آن ها می پردازیم:
● نقد چند فرضیه پیرامون وجه تمایز شهدای كربلا
شاید برخی گمان كنند فصل ممیز یاران اباعبدالله(علیه السلام) با سایر شیعیان، بهره مندی افزون تر آنان از علوم دینی بوده است; بدین معنا كه آنان نسبت به مردمان عصر خود اطلاعات دینی بیش تری داشته اند و همین امر آنان را به این فوز بزرگ رهنمون ساخته است. ولی تا آن جا كه منابع اصیل تاریخی گواهی می دهند، تعداد كثیری از شهدای كربلا از برجستگی خاصی در علوم دینی برخوردار نبوده اند. به علاوه، اگر آشنایی با علوم دینی در حمایت مسلمانان از سیدالشهد(علیه السلام)نقش كلیدی داشت، می بایست فقهای عصر آن حضرت به یاری ایشان برمی خاستند، حال آن كه، هیچ یك از فقهای معروف دوران امام حسین(علیه السلام) در سپاه آن حضرت شركت ننمودند.
با توجه به این كه برخی از اصحاب سیدالشهدا، همچون سوید بن عمر و عابس بن ابی شبیب و بریر بن خضیر و زیاد بن عریب و یزید بن حصین و...۷ از عبّاد و زهّاد عصر خویش بوده اند، این احتمال قوت می گیرد كه تمایز اساسی و یا دست كم یكی از فصول ممیز شهدای كربلا با سایران، التزام به مناسك دینی همچون نماز، روزه و حج بوده است. احتمال مزبور نیز قابل نقد می باشد; زیرا، اولا، این صفت در مورد برخی از شهدا ذكر گردیده و در مورد بسیاری از آنان چون حرّ و زهیر و سلمان بجلی و نافع بن هلال و حجّاج بن مسروق و عمیر بن عبدالله و عمرو بن مطاع جعفی و یزید بن مغفل و افراد دیگر چنین صفتی نقل نشده است. ثانیاً، اگر التزام به اعمال عبادی اسلام عامل مهمی در جهت تشخیص حقانیت دعوت اباعبدالله(علیه السلام) و حمایت از آن حضرت بود، می بایست دست كم تعداد قابل توجهی از حجاجی كه در سال ۶۰ هجری در مكه حضور داشتند، به یاری امام حسین(علیه السلام)برخیزند و حال آن كه، عدّه بسیاراندكی با آن حضرت به سوی كوفه آمدند. اگر حجّاج سال ۶۰ هجری ازامام(علیه السلام)حمایت می كردند،دیگر نیازی به اجابت دعوت كوفیان نبود و حضرت در همان اطراف مكه قیام می كرد.
احتمال سومی كه می توان مطرح نمود آن است كه، بسیاری از كسانی كه از آن حضرت حمایت ننمودند نمی دانستند حضرت بنای مخالفت با یزید را دارد. از این رو، درصدد یاری آن بزرگوار برنیامده اند. در پاسخ این احتمال باید گفت: شاید این توجیه را برای مسلمانان مناطق دور دست چون یمن و ایران و مصر بپذیریم، ولی در مورد مسلمانان شهرهای مدینه و مكه و كوفه و بصره قابل قبول نیست; چرا كه خروج ناگهانی حضرت پس از ملاقات با ولید بن عتبه (فرماندار مدینه) از مدینه به مكه آن هم به اتفاق زن و فرزند و اقوام و اقامت و فعالیت سیاسی چهارماهه در مكه و خروج نابهنگام آن حضرت در وسط اعمال حج از مكه به سوی كوفه نه تنها مردم مدینه و مكه بلكه بسیاری از مسلمانان حجاز و عراق را متوجه خود ساخت، به طوری كه كوفیان با استفاده از همین اقدام ها از آمادگی حضرت برای قیام آگاه شده، از ایشان دعوت نمودند تا مركز قیام را كوفه قرار دهد. بصریان نیز با نامه ای كه حضرت برای سران آنان فرستاد و به طور رسمی از آنان درخواست یاری نمود،۸ از عزم اباعبدالله(علیه السلام)برای قیام آگاه شدند. بنابراین، نمی توان گفت فرق یاران اباعبدالله(علیه السلام) با سایر مسلمانان آن عصر در یاری نمودن از امام(علیه السلام) در اطلاع و آگاهی آنان از تصمیم حضرت برای درگیری با امویان بوده است.
ممكن است گفته شود: فصل ممیز اساسی شهدای كربلا با سایر مسلمانان، در شناخت آنان نسبت به امام حسین(علیه السلام)بوده است; یعنی كسانی كه حضرت را یاری نكردند می دانستند حضرت قصد مخالفت و درگیری با یزید را دارد، ولی به دلیل عدم درك صحیح از شخصیت آن حضرت، در یاری ایشان سستی به خرج دادند. ولی اصحاب ایشان با توجه به شناختی كه از مقام و منزلت و موقعیت آن حضرت داشتند، به یاری ایشان برخاستند. این سخن نیز مانند احتمالات پیشین سخن ناتمامی است; چرا كه امام حسین(علیه السلام)قریب به شصت سال در جامعه اسلامی زندگی كرده بود و جزو خاندان رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)و امیرمؤمنان و حضرت زهر(علیه السلام) حساب می آمد. بارها در میان اصحاب مورد محبت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) قرار گرفته بود. رسول خدا در مورد ایشان تعابیر بلندی به كار برده بود. به علاوه، در جنگ های صفین و جمل و نهروان دوشادوش پدر درمیان سپاهیان كوفه شمشیر زده بود. به علاوه كمالات معنوی و مراتب علمی آن حضرت، شرایط را به گونه ای برای آن حضرت ترتیب داده بود كه دست كم مردم حجاز و عراق شناخت خوبی از آن بزرگوار داشتند و قدر و منزلت آن حضرت را خوب درك می كردند.بهترین شاهد این مدعا آن است كه وقتی آن حضرت وارد مكه شد، «مردم مكه از او استقبال كرده، نزدش رفت و آمد می كردند. [علاوه بر اهالی مكه]، سایر كسانی كه در مكه حضور داشتند مثل حجّاج و مردم سرزمین های دور خدمتش می آمدند.»۹ حتی عبدالله بن زبیر، كه خود از معاریف آن روز به شمار می آمد و درصدد به دست گرفتن خلافت بود، وقتی دید توجه مسلمانان كاملا معطوف سیدالشهد(علیه السلام)شده، برای منزوی نشدن، «گاه هر روز و گاه دو روز یك بار نزد [امام ]حسین(علیه السلام)می آمد». ابومخنف می گوید: «وی فهمیده بود تا زمانی كه حسین در این شهر باشد، مردم حجاز از او [عبدالله بن زبیر ]پیروی نكرده و هرگز با او بیعت نخواهند كرد; زیرا [امام ]حسین(علیه السلام)در نظرشان بزرگوارتر و فرمانش در میانشان نافذتر از فرمان اوست.»۱۰ حتی از اباعبدالله (علیه السلام)نقل می كند كه آن حضرت می فرمود: «برای این مرد چیزی از دنیا محبوب تر از خروج من از حجاز به عراق نیست. او [خوب] فهمیده كه با وجود من برایش از قدرت چیزی باقی نخواهد ماند، مردم مرا با او یكسان نمی شمارند، لذا دوست دارد من از مكه بیرون بروم تا این جا برایش خالی شود.»۱۱
موقعیت و جایگاه اجتماعی و نفوذ مردمی امام حسین(علیه السلام)به حدّی بود كه برخی از دوستان آن حضرت، خوف داشتند با قیام و شهادت آن حضرت راه تجاوز به حریم اسلام و مسلمانان و اساساً بی حرمتی به اعراب هموار گردد. از منظر افرادی چون عبدالله بن مطیع، حرمت اجتماعی و وجاهت و عظمت شخصیت سیدالشهدا به اندازه ای بود كه آن ها گمان می كردند بنی امیه از ترس اعتراض آن حضرت، از برخی از حرمت شكنی ها پرهیز می كنند. عبدالله بن مطیع یكی از رجال عصر عاشورا و دوستان حضرت به شمار می آمد كه دو بار با اصرار از حضرت خواست از رفتن به كوفه و قیام علیه بنی امیه خودداری نماید وی در بیان علت درخواست خود می گفت: «شما سید و آقای عرب هستی، به خدا قسم احدی از مردم حجاز به پای شما نمی رسد. [اگر در مكه بمانی ]مردم از هرسو یكدیگر را به بیعت با شما دعوت می كنند.»۱۲ وی معتقد بود، قیام و شهادت اباعبدالله(علیه السلام)«موجب هتك حرمت اسلام و قریش و عرب خواهد شد.»۱۳ این سخن حاكی از آن است كه اباعبدالله در زمان خود به قدری در جامعه موقعیت داشت كه حفظ حرمت دین و قریش و اساساً اعراب در گرو حفظ حرمت ایشان بود.
بنابراین، نمی توان گفت: امتیاز اساسی یاران سیدالشهدا، با سایر مسلمانان در شناخت و آشنایی نسبت به عظمت شخصیت آن حضرت بوده است. در آن روزگار، دست كم مردم حجاز و عراق به خوبی حضرت را می شناختند و به آن حضرت علاقه مند بودند. از این رو، وقتی وارد شهری می شد، به خوبی از ایشان استقبال كرده دورش حلقه می زدند. بنابر دو گزارش فرزدق و مجمّع بن عبداللّه حتی كسانی كه از كوفه به جنگ با آن حضرت آمده بودند، در دل به ایشان ارادت داشتند; زیرا فرزدق در گزارشی كه از وضعیت كوفه به حضرت می دهد می گوید: «دل های مردم با شما و شمشیرهایشان با بنی امیه است.»۱۴ و یا مجمع بن عبدالله، یكی از شهدای كربلا و از مریدان راستین حضرت، وقتی از كوفه گریخت و به حضرت پیوست، در وصف مردم كوفه گفت: «دل هایشان به سوی شما تمایل دارد، ولی شمشیرهایشان فردا برعلیه شما برهنه خواهد شد.»۱۵
این ها نشان می دهد برخی از مردم ممكن است امامی را واقعاً دوست داشته باشند، ولی وقتی پای تهدید و تطمیع به میان آمد، به جنگ با همان امام محبوب خود رفته، سرش را از بدن جدا نموده و فرزندانش را به شهادت برسانند. بنابراین، نه تنها درك عظمت ولایت، بلكه حتی محبت عادی نسبت به مقام ولایت نیز نمی تواند انسان را از خطر بیوفایی و مخالفت و درگیری با آن باز دارد.
● مهم ترین امتیازهای یاران حسین بن علی(علیه السلام)نسبت به سایر مسلمانان
با اندكی تأمل در زندگانی اكثر شهدای كربلا و بررسی سوابق و سیره آنان، به خصوص با دقت در رجزهایی كه در میدان نبرد می خواندند، به چهار صفت ممتاز در آنان دست می یابیم كه می توان آن ها را به عنوان برجسته ترین امتیازات یاران اباعبدالله(علیه السلام) از سایر مسلمانان و شیعیان آن روز قلمداد كرد. اما پیش از ذكر آن ها، تذكر چند نكته ضروری به نظر می رسد:
۱) در این پژوهش، بیش ترین تلاش ما مطالعه زندگانی اصحاب غیر هاشمی می باشد; زیرا بنی هاشم یعنی فرزندان امیرمؤمنان(علیه السلام)، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)به دلیل پیوند نَسَبی و معنوی نزدیكی كه با رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)و زهرای اطهر(علیه السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام)داشته اند، بالطبع از باورها و كمالات و مقامات بلندی برخوردار بوده اند كه دفاع از امام حسین(علیه السلام) برای آنان امری طبیعی بوده است. ولی سایر اصحاب مثل عموم مسلمانان با چنین سرچشمه زلال رحمت پیوند نسبی نداشته اند، از این رو، مطالعه و بررسی ویژگی های آنان می تواند پیام عبرت انگیز مضاعفی برای ما داشته باشد.
۲) با توجه به محدودیت های موجود در تحقیق زندگانی اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام)، بالطبع ارائه شاهد برای اثبات یك ویژگی در میان همه اصحاب میسّر نیست. از این رو، ما امتیازاتی را كه به طور نسبی در میان اصحاب شایع یافته ایم، به عنوان فصل ممیّز آنان با سایران مطرح نموده ایم.
۳) برای اثبات ویژگی ها، چاره ای جز ارائه شواهد متعدد نداریم. از این رو، پیش تر به خاطر نقل شواهد متعدد مشابه، پوزش می طلبیم.
۱) عشق وافر به امام حسین(علیه السلام)
یكی از مهم ترین ویژگی یاران اباعبدالله(علیه السلام)، عشق فزاینده ایشان به آن بزرگوار است. چنان كه گذشت بسیاری از مسلمانان عصر امام حسین(علیه السلام) به آن بزرگوار ارادت میورزیدند، ولی ارادت اصحاب اباعبدالله(علیه السلام) به آن حضرت، از مرز محبت های معمولی به مراتب فراتر رفته بود، به گونه ای كه در مقابل آن بزرگوار خود را فراموش كرده، برای یاری ایشان از جان و مال و آبروی خویش می گذشتند; جلب رضایت آن بزرگوار، برای ایشان از همه چیز لذیذتر می نمود. برای خشنودی ایشان بزرگ ترین ایثارها را به آسانی انجام می دادند. در جملات آنان در شب عاشورا، آن گاه كه امام(علیه السلام) از آنان خواست، تاریكی شب را مركب قرار داده او را با سپاه كوفه تنها بگذارند دقت كنید:
سعید بن عبدالله حنفی: «والله اگر بدانم كشته می شوم سپس زنده گردیده [زنده] زنده سوزانده می شوم و سپس تكه تكه می گردم و این عمل هفتاد بار با من انجام می شود، از شما جدا نمی شوم تا در كنار شما با مرگم خدا را ملاقات كنم.»۱۶
زهیر: «والله دوست داشتم كشته می شدم، سپس دوباره زنده شده، بعد كشته می شدم تا جایی كه هزار بار این چنین كشته می شدم، تا خداوند بدین وسیله، كشته شدن را از شما و جوانان اهل بیت شما دور می گردانید!»۱۷
آن گاه جمعی از یاران حضرت گفتند: «به خدا قسم از شما جدا نمی شویم، جان هایمان به فدایت با گلوها و پیشانی ها و دست هایمان شما را حفظ می كنیم، اگر كشته شویم [به عهدمان] وفا كرده ایم.»۱۸
بی تردید این سخنان، سخن عقل حسابگر و عاقبت اندیش و معامله گر نیست، كلماتی است از زبان دل هایی آكنده از عشق به سیدالشهد(علیه السلام). تا كسی شیدای امام خود نباشد، هرگز نمی تواند چنین عاشقانه نسبت به او اظهار وفاداری كند. شاید كسی این سخنان را مبالغه آمیز بینگارد، ولی شهدای كربلا روز عاشورا نشان دادند به وعده های خویش وفادار بوده اند، تا جایی كه امام حسین(علیه السلام)شب عاشورا صریحاً آنان را وفادارترین مجاهدان راه خدا شمرده، فرمودند:«إنّی لا أعلم اصحاباً أوفی ولاخیراً من اصحابی»; من اصحابی باوفاتر و برتر از یاران خود سراغ ندارم.۱۹
آنان در سخت ترین لحظات و آخرین دقایق عمر، هیچ به خود نمی اندیشیدند و همواره نگران امام حسین(علیه السلام)بودند. مسلم بن عوسجه هنگام جان سپردن، با دست به سوی اباعبدالله(علیه السلام) اشاره نمود و به حبیب بن مظاهر سفارش آن حضرت را كرده، فرمود: «همه وصیت من آن است كه در راه این مرد كشته شوی.»۲۰
یك دسته از یاران سیدالشهدا(علیه السلام)خود را سپر تیرهای دشمن آن بزرگوار قرار می دادند تا مبادا مادامی كه آنان زنده اند، زخمی بر بدن حضرت اصابت كند. افرادی چون سعید بن عبدالله حنفی و حنظلهٔ بن اسعد شبامی و عمروبن قرظه انصاری از این دست افراد بودند.
سعید خود را جلوی امام(علیه السلام) قرار می داد، حضرت به هر سوی می رفت او پیش رویش می ایستاد. وی آن قدر این عمل را ادامه داد، تا به زمین افتاد برخی از مورّخان نوشته اند: وقتی به زمین افتاد، غیر از زخم های شمشیر و نیزه ها سیزده تیر بر بدنش نشسته بود.۲۱
حنظله نیز وقتی اكثر یاران حضرت به شهادت رسیدند، خود را جلوی اباعبدالله(علیه السلام) قرار داد و با صورت و گلویش تیر و نیزه و شمشیرها را از آن بزرگوار برمی گردانید.۲۲
عمروبن قرظه هم چندین بار این عمل را تكرار كرد به طوری كه از كثرت زخم، بدنش سست شد. در آن حال، رو به حضرت كرد و گفت: آیا به عهد خود وفا كرده ام؟ حضرت فرمود: بلی تو در بهشت پیشاپیش من خواهی بود....» آن گاه بر زمین افتاد و به شهادت رسید.۲۳ وی هنگام مبارزه این اشعار را می خواند:
قد علمت كتیبهٔ الانصار *** إنّی سأحمی حوزهٔ الذّمار
ضرب غلام غیر نكس شار *** دون حسین مهجتی و داری
: سپاه انصار می دانند من از اهل حرم دفاع می كنم، ضربه من ضربه جوانی است سربلند و پیش آهنگ، جان و مالم به فدای حسین.۲۴
طبری می نویسد: وقتی اصحاب حسین دیدند دشمنان زیاد شده اند و آنان نمی توانند جان حسین و خودشان را حفظ كنند، برای كشته شدن پیش روی حسین بر هم سبقت می گرفتند.۲۵ ولی شواهد موجود نشان می دهد برخی از آنان به علت نگرانی از تنهایی حضرت، در سبقت جستن در شهادت، تردید می كردند. ابوثمامه صائدی بعدازظهر عاشورا می خواست به میدان برود، ولی تنهایی سیدالشهدا(علیه السلام) سخت او را آزار می داد. ازیك سو، میل به شهادت او را به میدان جهاد می كشید. از دیگر سوی، عشق به اباعبدالله مانع می شد كه حتی چند ساعت امامش را تنها بگذارد. عاقبت تردیدش را با خود حضرت در میان گذاشت و بعد از نماز ظهر خدمت حضرت رسید و گفت: «قصد دارم به دوستان شهیدم ملحق شوم ولی فكر تنهایی شما و خانواده ات مرا رنج می دهد.» حضرت فرمودند: «قدم در راه شهادت بگذار، من هم بعد از ساعتی به تو ملحق خواهم شد.» با شنیدن این جمله دلش آرام گرفت و به میدان رفت.۲۶برای عبدالله و عبدالرحمان پسران عروهٔ بن حراق غفاری۲۷ و سیف و مالك نیز حالتی شبیه حالت ابوثمامه رخ داد. وقتی دشمن به خیمه گاه نزدیك شد، سیف بن حارث و مالك بن عبدالله سُریع به گریه افتادند. حضرت علت گریه شان را جویا شدند و برای تقویت روحیه ایشان فرمودند: «به خدا امیدوارم به زودی چشمتان روش شود [یعنی با شهادت وارد بهشت شوید]. ولی آنان عرض كردند: «فدایت شویم، به خدا، برای خودمان گریه نمی كنیم، به خاطر تنهایی شما می گرییم; زیرا در محاصره قرار گرفته ای و ما نمی توانیم از شما دفاع كنیم.» حضرت در حقشان دعا كردند و به آنان اجازه جهاد دادند.۲۸ سپس آن ها با این اشعار نسبت به حضرت اظهار وفاداری نمودند:
افدی حسینا هادیا مهدی *** فالیوم تلقی جدك النبیّا
ثم أباك ذاالندی علیّاً(علیه السلام) *** ذاك الّذی نعرفه وصیّاً
جانم فدایت ای حسین كه هدایت شده و هدایت كننده ای. امروز رسول خدا و پدرت علی(علیه السلام) صاحب سخاوت و جود را ملاقات خواهی كرد .همان كسی كه ما او را وصی پیامبر می دانیم.۲۹
پایمردی و ایثار و وفاداری حیرت انگیر اصحاب اباعبدالله(علیه السلام)در روز عاشورا به روشنی هر خواننده آگاه را به این نتیجه رهنمون می سازد كه اصحاب اباعبدالله(علیه السلام)خود را در شخصیت سیدالشهدا ذوب كرده و اساساً هویت شان را در هویت امام خود فانی می دیدند، به گونه ای كه اگر امام حسین(علیه السلام) هر دستوری به آنان می داد، به راحتی اطاعت می كردند. نافع بن هلال به حضرت می گفت: «خواهی به مشرق روی كن، خواهی به مغرب، به خدا قسم ما از مقدرات الهی هرچه باشد بیم نداشته، از لقای پرودگار كراهتی نداریم، ظاهر و باطن ما همین است.»۳۰
محبت شدید آنان به سیدالشهدا موجب شد در روزگاری كه شخصیت های نامدار و سابقه دار اسلام در درستی حركت آن حضرت دچار شبهه و تردید شده بودند، نجات یافته و در فضای تاریك و مه آلود دوران خود پا جای پای امام زمانشان بگذارند. آنان با منطق عشق و با عرفان به مقام والای اهل بیت(علیهم السلام)به مسائل می نگریستند. شاید بسیاری از آنان نمی توانستند پیرامون فلسفه نهضت و كیفیت تأثیر آن در احیای دین و هدایت امت تحلیل روشنی ارائه دهند، اما با چراغ عشق حق را یافتند; خود رستگار و عملشان نجات بخش و هدایت گرِ حق طلبان عالم گردید و دل های مرده مسلمانان را بیدار كرد.
۲) ایمان راسخ به آینده ای روشن و سعادت بخش
اطمینان به نویدهای الهی و اعتقاد راسخ به پاداش الهی، از دیگر امتیازات یاران سیدالشهدا(علیه السلام) به شمار می آید. آنان یقین داشتند به محض شهادت به فلاح و رستگاری نایل آمده، جایگاه رفیعی در انتظارشان است. این معنا به طور مكرر در اشعار و سخنان آنان در روز عاشورا مطرح شده است.
عمرو بن خالد هنگام جنگ، زندگی راحت اخروی را به خود بشارت می داد و بدین وسیله، سختی جهاد را بر خود آسان كرده می گفت:
«الیك یانفس الی الرحمان
فأبشری بالروح و الریحان
الیوم تُجزین علی الاحسان»
ای نفس بر تو باد حركت به سوی خدای رحمان، تو را به راحتی و زندگی آسان بشارت باد، آن روز (رستاخیز) به نیكی پاداش داده خواهی شد.۳۱
پسرش نیز هنگام عزیمت به میدان، پدر شهید خود را چنین خطاب نمود:
یا ابتا قد صرت فی الجنان *** فی قصر درّ حسن البنیان
ای پدر بی گمان وارد بهشت شده، در قصر فراخ و زیبا بنیاد منزل گزیده ای.۳۲
آنان با تكیه بر ایمان به آخرت، مرگ را بر خود آسان می كردند و در برابر زخم های سوزناك شمشیرها و نیزه ها و در حلقه محاصره صدها نیروی سراپا مسلح، صبر و استقامت به خرج می دادند. عبدالرحمان أرحبی، كسی كه همراه مسلم نامه سیدالشهدا(علیه السلام) را از مكه برای كوفیان برده بود، وقتی كثرت شمشیرها و نیزه های دشمن را مشاهده كرد، با نفس خود چنین سخن می گفت:
«صبراً علی الأسیاف والأسنّهٔ صبراً علیها لدخول الجنهٔ.»; [ای نفس ]برای دخول بهشت در برابر شمشیرها و نیزه ها بردباری كن.۳۳
زیاد بن عریب پس از مدتی نبرد خدمت امام(علیه السلام)رسید و این شعر را خواند:
«أبشر هُدیتَ الرشدَ یاابن احمدا
فی جنهٔ الفردوس تعلو صعد»
مژده باد كه به راه راست هدایت یافته و در بهشت فردوس مقام والایی دارم.۳۴
سعد بن حنظله، كه با پسرش به یاری سیدالشهدا(علیه السلام)شتافته بود، هنگام جهاد خود را به آرامش و آسودگی ابدی نوید داده، می گفت:
«صبراً علی الاسیاف و الاسنهٔ *** صبراً علیها لدخول الجنّهٔ
یا نفس للراحهٔ فاجهدنه *** و فی طلاب الخیر فارغبنه»
ای كسی كه خواهان دخول بهشت هستی، در مقابل شمشیرها و نیزه ها خویشتن داری كن. ای نفس برای آسودگی تلاش كن و در طلب خیر راغب باش.۳۵
شواهد فوق به خوب نشان می دهد كه یكی از ویژگی های بارز شهدای كربلا، یقین به حیات اخروی و اعتماد به وعده های الهی به صالحان و مجاهدان راه حق بوده است; چیزی كه در بسیاری از مردمان آن عصر یافت نمی شد. مسلمانان آن روزگار بیش از آن كه به آخرت بیندیشند، به دنیا فكر می كردند و پیش از آن كه درصدد تضمین سعادت اخروی باشند، در تكاپوی تأمین معاش دنیوی بودند. ابن سعد برای رسیدن به ملك ری، به جنگ سیدالشهد(علیه السلام)آمد۳۶ و اشراف كوفه با گرفتن رشوه به ابن زیاد پیوستند.۳۷ در چنین فضایی، كه همه چیز با معیارهای مادی سنجیده می شد، اصحاب و یاران اباعبدالله(علیه السلام)اعمال خود را با مقیاس های اخروی می سنجیدند. همین امر، آنان را بر مسلمانان معاصر خود، برتری و امتیاز بخشید.
۳) برخورداری از معیاری صحیح برای شناخت نفاق
با دقت در سخنان شهدای كربلا معلوم می شود آنان منافقان و دشمنان پنهان دین را براساس نحوه برخوردشان با امام حسین(علیه السلام)شناسایی می كردند. ایشان با مقایسه دشمنان سیدالشهد(علیه السلام) با دشمنان رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام)، بی درنگ پی به نفاق آن ها می بردند. نافع بن هلال [یا هلال بن نافع]، خطاب به حضرت چنین می گوید: «ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! تو خود می دانی جدّت رسول خد(صلی الله علیه وآله)نتوانست دوستی خود را در دل همه مردم جای دهد و آنان را مطیع خود سازد. در میان مردم منافقانی بودند كه به او وعده نصرت می دادند، ولی در دل مكر می كردند. با سخنانی شیرین تر از عسل پیش روی آن حضرت زبان می گشودند، ولی پشت سر ایشان با اعمالی تلخ تر از حنظل رفتار می كردند تا آن كه خدای تعالی روح مقدس او را قبض كرد. پدرت علی(علیه السلام)نیز چنین بود; مردمی مردانه به یاری او برخاستند و در راه او با ناكثین و قاسطین و مارقین جنگیدند،[ولی جمعی ]تا زنده بود با او دشمنی و مخالفت ورزیدند تا آن كه أجلش رسید و به رحمت و رضوان خدا پیوست. تو نیز امروز نزد ما همان حالت را داری، هركس عهدش را شكست و بیعتش را نقض كرد، جز به خود به دیگری ضرر نرسانید، خدا از او بی نیاز است.»۳۸
سخنان نافع حاكی از آن است كه وی رهبران دینی و الهی، اعم از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را بهترین معیار برای ارزیابی سلامت جریان های سیاسی و اجتماعی می دانست و معتقد بود برای ارزیابی خلوص افراد باید به میزان التزام عملی شان به دستورات رهبران الهی توجه نمود. از منظر نافع، ملاك نفاق تنها تناقض در گفتار و یا تهافت گفتار با نیّات باطنی نیست، بلكه یكی از روشن ترین مظاهر نفاق، تأیید زبانی در كنار مخالفت عملی با رهبران دینی جامعه می باشد. از این رو، وی وقتی پیمان شكنی عملی شیعیان كوفه با امام(علیه السلام) را مشاهده كرد، بدون هیچ گونه تردیدی آنان را با منافقان عصر نبوی و حكومت علوی مقایسه نمود.
عبدالله بن عمیر كلبی نیز چنین بود. وی از دوستان و محبّان امام حسین(علیه السلام)در كوفه بود. چندی پیش از عاشورا دید لشگری وارد نخیله پادگان نظامی كوفه شدند، مقصد آنان را پرسید، گفتند: به جنگ حسین(علیه السلام)، فرزند فاطمه دختر رسول خد(صلی الله علیه وآله) می روند. تا این جمله را شنید، فوراً آنان را به مشركان تشبیه كرده گفت: «به خدا قسم من آرزو داشتم در راه خدا با اهل شرك بجنگم، اكنون امیدوارم ثواب جنگ با این مردمی كه برای كشتن پسر دختر پیامبر آماده می شوند، نزد خدای متعال از ثواب جنگ با مشركان كم تر نباشد.»۳۹ به دنبال این سخن، خود و همسرش شبانه از كوفه بیرون آمدند و شب هشتم محرم خدمت امام حسین(علیه السلام)رسیدند. عبدالله روز عاشورا به شهادت رسید.۴۰
از ویژگی های بارز شهدای كربلا این بود كه ولایت را محور حق و باطل قرار می دادند، همواره عیار مردم را با گفتار و كردارشان نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)می سنجیدند. وقتی می دیدند برخی، گفتار زیبا و حق مدارانه دارند، ولی در عمل علیه ولایت حركت می كنند، نفاقشان را كشف می كردند، و به نیرنگ و خبث طینت شان پی می بردند. از این رو می بینیم، شهید یازده ساله كربلا، عمرو]یا عمر[ بن جنادهٔ، در رجزهای خود، سپاه به ظاهر مسلمان كوفه را افرادی رذل، دشمن قرآن و فاسق توصیف می كند كه برای كنار زدن قرآن، به یاری دولتمردان فاسق خود برخاسته اند:
و الیوم تخضب من دماء اراذل *** رفضوا القرآن لنصرهٔ الاشرار
والله ربّی لا ازال مضارب *** فی الفاسقین بمرهف بتّار۴۱
امروز از خون كسانی كه برای یاری اشرار، قرآن را كنار زده اند رنگین می شود، قسم به خدا (پروردگارم)، پیوسته فاسقان را با شمشیری تیز و برّان می زنم.
۴) دشمنی با دشمنان امام حسین(علیه السلام)
از دیگر ویژگی های بارز و ممتاز یاران امام حسین(علیه السلام)دشمنی با دشمنان اهل بیت)علیهم السلام) بود. آنان برخلاف مردمان معاصر خود، كه به راحتی با دشمنان دین و امامشان مصالحه كرده و در دین خدا مسامحه می كردند و به اصطلاح امروزی ها، اهل تساهل و تسامح بودند، هرگز حاضر به همراهی با بنی امیه نشدند. آنان همه چیز را براساس مدارا و محبت تفسیر نمی كردند، بلكه در كنار محبّت به امام خود، با دشمنان آن حضرت دشمنی میورزیدند و به آن حضرت می گفتند: «إنّا علی نیّاتنا و بصائرنا نوالی من والاك و نعادی من عاداك»;۴۲ ما قلباً و براساس بصیرت خود، كسی را كه شما دوست داشته باشید، دوست داریم و با كسی كه شما او را دشمن بدارید، دشمنی میورزیم.
مسلم بن عوسجه در مقام ابراز و وفاداری نسبت به آن حضرت، بغض خویش را نسبت به دشمنان آن بزرگوار چنین توصیف می كند: «قسم به خدا! اگر نیزه ام در سینه شان بشكند، با شمشیرم آن قدر آن ها را می زنم كه دسته اش از دستم رها شود و از شما جدا نخواهم شد. اگر سلاحی با من نباشد تا با آنان بجنگم، پیش روی شما به سوی شان سنگ پرتاب خواهم كرد.»۴۳
این خصلت بارز اصحاب امام حسین(علیه السلام) موجب شد كه آنان هرگز در مبارزه، كوتاه نیامده، حتی یكی از آنان میدان مبارزه را به نفع دشمن خالی نكند و یا با گفتار و كردار خویش، به دشمن باج ندهد و همین امر باعث شد آنان در عین شكست ظاهری، سربلند و مفتخر گردیده، آوازه عزتشان در كران تا كران عالم طنین افكن گردید.
● حاصل بحث
اجمالا باید گفت: چهار عاملِ عشق به ولایت و امامت، اعتقاد راسخ به سعادت اخروی، قدرت تمییز جریان حق و باطل و تبرّی جستن از دشمنان امام حسین(علیه السلام)، از مهم ترین ویژگی هایی بودند كه شهدای كربلا را از سایر مردم در رسیدن به فوز شركت در حماسه حسینی متمایز ساختند. اما در میان این عوامل چهارگانه، عامل نخست از اهمیت بسزایی برخوردار است; چرا كه دو عامل دشمن شناسی بر مبنای سنجش رفتار افراد نسبت به مقام ولایت و دشمنی نسبت به دشمنان امام(علیه السلام)خود، از فروع عشق و محبت خالص نسبت به امام(علیه السلام) محسوب می شود. در نتیجه باید گفت: ارتباط عاشقانه اصحاب امام حسین(علیه السلام) با آن حضرت، رمز وفاداری و پایمردی آنان در روز عاشورا و اساسی ترین معیار برتری آنان نسبت به همگنانشان بوده است.
نویسنده:جواد سلیمانی
پی نوشت‌ها
۱ محمدبن جریرطبری، تاریخ الامم و الملوك ،تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربی،ج۵،ص ۴۳۹
۲ احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، قم، الشریف الرضی، ط ۱، ۱۳۷۳ ش / ۱۴۱۴ ق، ج ۲، ص ۲۴۰ و ۲۴۱
۳ مانندابن عباس.ر.ك:طبری،پیشین،ج۵،ص۳۸۳
۴ مثل مسیب بن نجبه. ر.ك: شیخ مفید، محمدبن محمد، الارشاد، تحقیق آل البیت، قم، المؤتمر العالمی لالفیهٔ الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۳۶ـ۳۷
۵ ابن قتیبه دینوی، عیون الاخبار، ج ۴، ص ۳۵، نقل از: محمدتقی تستری، قاموس الرجال، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۷ ق، ج ۱، ص ۶۹۱، رقم ۶۳۳
۶ ر.ك: طبری، پیشین، ج ۵، ص ۳۸۲، ۳۸۵ تا ۳۸۸ و ۳۹۵ و ۳۹۶و ۴۰۶
۷ ر.ك: عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، به ترتیب، ج۲،ص۷۲و۱۱۲وج۱،ص۱۶۷و۴۵۶وج۳،ص۳۲۵
۸ طبری، همان، ج ۵، ص ۳۵۷
۹ همان، ص۳۵۱/ص۳۸۳/ص۳۵۱
۱۰ همان، ص۳۵۱/ص۳۸۳/ص۳۵۱
۱۱ همان، ص۳۵۱/ص۳۸۳/ص۳۵۱
۱۲
۱۳ طبری، همان، ج ۵، ص ۳۹۵ و ۳۹۶ و شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص ۷۲
۱۴ همان، ص ۳۸۶ و همان، ص ۷۶
۱۵ طبری، همان، ص ۴۰۴ و ۴۰۵
۱۶ همان، ص ۴۱۹ و ۴۲۰ و شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص ۹۲ و ۹۳
۱۷ همان، ص ۴۱۹ و ۴۲۰ و شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص ۹۲ و ۹۳
۱۸ همان، ص ۴۱۹ و ۴۲۰ و شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص ۹۲ و ۹۳
۱۹ همان، ص ۹۱ و ر.ك: طبری، همان، ج ۵، ص ۴۱۸ و ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، تحقیق أحمد صفر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ط۲، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۷م، ص ۱۱۲ با كمی حذف
۲۰ طبری، همان، ج۵، ص۴۳۵ و شیخ مفید، پیشین،ج۲،ص ۱۰۳
۲۱ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م، ج ۴۵، ص ۲۱
۲۲ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، سه جلدی رحلی،ج ۱، ص۳۸۲،باب حنظله
۲۳ ر.ك: علی بن موسی، سیدبن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، دارالاسوهٔ للطباعهٔوالنشر، ط۱، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۶۲
۲۴ ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت،درالاضواء،بی تا، ج ۴، ص ۱۰۵
۲۵ طبری، همان، ج ۵، ص ۴۴۲
۲۶ محمدطاهر سماوی، ابصارالعین فی أنصارالحسین، تحقیق محمد جعفر الطبسی، مركزالدراسات الاسلامیه، ط۱،۱۳۷۷ش،ص۱۲۱
۲۷موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مكتبهٔ المفید، ج۲،ص۲۳ ومجلسی،پیشین،ج۴۵،ص۲۹
۲۸ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۴۲ ۴۴۳
۲۹ ابن شهرآشوب، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۳ و سماوی، پیشین، ص ۱۵۲ و ۱۵۳
۳۰ مجلسی، پیشین، ج ۴۴، ص ۳۸۲ و ۳۸۳ / سماوی، پیشین، ص ۱۴۸
۳۱ مجلسی، همان، ج ۴۵،ص۱۸و ابن شهرآشوب، پیشین،ج۴،ص۱۰۱باكمی تغییر
۳۲ ابن شهرآشوب، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۱ و مجلسی، پیشین، ج ۴۵، ص ۱۸
۳۳ سماوی،پیشین،ص۱۳۲/ ص ۱۳۵
۳۴ سماوی،پیشین،ص۱۳۲/ ص ۱۳۵
۳۵ ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۱۰۱
۳۶ ر.ك: طبری،پیشین،ج۵،ص۴۰۹،ص۴۰۴
۳۷ ر.ك: طبری،پیشین،ج۵،ص۴۰۹،ص۴۰۴
۳۸ مجلسی، پیشین، ج ۴۴، ص ۳۸۲
۳۹ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۲۹ و سماوی، پیشین، ص ۱۷۹
۴۰ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۲۹
۴۱ مجلسی، پیشین، ج ۴۵، ص ۲۸/ ج ۴۴، ص ۳۸۱
۴۲ مجلسی، پیشین، ج ۴۵، ص ۲۸/ ج ۴۴، ص ۳۸۱
۴۳ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۱۹ / ر.ك: شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص ۹۲
منبع: ماهنامه معرفت
منبع : خبرگزاری فارس