سه شنبه, ۲۷ شهریور, ۱۴۰۳ / 17 September, 2024
مجله ویستا
ظهور عصر فاشیسم انرژی
در سالهای اخیر، بوش و همکارانش بارها نگرانی خود را نسبت به ظهور اسلام فاشیستی و تلاش بن لادن و نیروهایش در جهت ایجاد یک حکومت طالبانی از شرق و غرب عالم اعلام کردهاند. همچنین پرزیدنت بوش در این مدت در چندین برنامه عمومی، مسلمانان تمامیت خواه را به ایجاد یک امپراتوری خود کامه و انکار کننده همه آزادیهای مذهبی و سیاسی متهم کرده است. با وجود صدها و احتمالاً هزاران مورد از چنین رفتارهایی، دنیای ما با تهدیدات فراگیرتر و مخاطره آمیزتری رو به روست که میتواند آن را با چالشهای فراگیر و نابود کنندهای رو به رو کند: شکلگیری فاشیسم انرژی و یا نظامی کردن کشمکشهای جهانی در جهت سلطه بر منابع در حال اتمام انرژی دنیا. بر خلاف اسلام فاشیستی، فاشیسم انرژی تقریباً بر زندگی همه مردم دنیا سایه افکنده است و امروزه ما شاهد جنگهای خارجی و یا حمایت مالی از آنها، در جهت حفظ ذخایر استراتژیک انرژی در عراق و مناطقی دیگر هستیم. همچنین نباید از اقدامات پشت پرده دولت آمریکا در کشورهایی نظیر روسیه و گرجستان و بلاروس نیز در این راستا چشم پوشی کرد. دیر یا زود، دولت آمریکا مجبور خواهد شد که برای تأمین تقاضای روبه رشد انرژی این کشور، به مبادلات غیر قانونی انرژی دست بزند. به هر حال، چنین پیش بینیهایی، تنها یک کابوس بدبینانه نیست؛ ما با یک واقعیت بالقوه فراگیر رو به رو هستیم که ویژگیهای بنیادین آن که عموماً نادیده گرفته شده، در حال گسترش است. در این راستا، ارتش ایالات متحده در حال تبدیل به یک سنگربان جهانی حوزه نفت میباشد که رسالت خود را به دفاع از منابع تأمین نفت و گاز طبیعی خود و شبکهای عظیم از خطوط لوله و انتقال آنها در سراسر دنیا تغییر داده است. از سوی دیگر، دولت روسیه نیز در سالهای اخیر، خود را به یک ابر قدرت در بخش انرژی تبدیل کرده که با کنترل بر کل منابع عرضه انرژی ارواسیا، تلاش میکند با منابع مالی خویش، تأثیرات سیاسی خود را بر کشورهای همسایهاش افزایش دهد. امروزه قدرتهای بزرگ دنیا، به صورتی بی رحمانه و ظالمانه در تلاشند تا منابع باقیمانده نفت، گاز طبیعی و اورانیوم در آفریقا، آمریکای لاتین، خاور میانه و آسیا را با دخالت نیروهای نظامی، سرنگون کردن دولتهای دست نشانده و یا مردمی، پرداخت رشوه، فشارهای سیاسی و فقیرتر کردن سازمان یافته مردم بد اقبال ساکن در این مناطق دارای ذخایر انرژی، حفظ و چپاول کنند. در همین حال، عدهای معتقدند که با سرمایه گذاریهای هنگفت کنونی ابرقدرتها در بخش انرژی هستهای، احتمال حوادثی نظیر خرابکاری، سانحه و یا سرقت مواد هستهای توسط قاچاقچیان غیر قانونی، روز به روز در حال افزایش است. در مجموع و با توجه به این واقعیتها، ما در آستانه فرا رسیدن عصر فاشیسم انرژی هستیم. با وجود همه اختلاف نظرها، یک جنبه مشترک وجود دارد: افزایش مداخلات دولتها در بخشهای استخراج، حمل و نقل و توزیع منابع انرژی، همراه با استفاده از قدرتهای خود در جهت مقابله با نظرات مخالف. البته بر اساس تئوریهای کلاسیک فاشیسم، در قرن بیستم نیز میتوان دریافت که دولتهای فاشیستی با کنترلهای همه جانبه جنبههای مختلف زندگی خصوصی و عمومی شهروندانشان، تلاش میکنند منابع مورد نیاز انرژی جهت بخشهای مختلف اقتصاد خود را تصاحب کنند.
● معضل عرضه و تقاضا
چنین اقدامات جهانی و پر فراز و نشیبی، در خلأ صورت نمیگیرد. به علاوه، ظهور فاشیسم انرژی با دو پدیده سرنوشت ساز مرتبط بوده است: افزایش دامنه تفاوت میان عرضه و تقاضا و تغییر مرکز تأمین انرژیهای کره زمین از کشورهای شمال به کشورهای جنوب.
در شصت سال گذشته، صنعت جهانی انرژی، در تأمین عطش سیری ناپذیر انرژی دنیا، موفقیت زیادی داشته است. در بخش نفت و در یک فاصله زمانی شصت ساله (از ۱۹۵۵ تا ۲۰۰۵ میلادی)، تقاضای جهانیان به پانزده میلیون بشکه در هر روز افزایش یافته که تأمین این رشد چهار صد و پنجاه درصدی، با چالشهای فراوانی رو به روست. در همه این سالها، حجم استخراج نفت خام تا حدود زیادی به حجم تقاضای بازار نزدیک بوده است. از سوی دیگر، با اوج گیری اقتصادهای نو ظهوری نظیر چین و هند، بسیاری از پیشبینیهای گذشته، با تغییراتی رو به رو شده و دیگر نمیتوان همچنان به تأمین تقاضای بازار امیدوار بود. کارشناسان زیادی معتقدند که نرخ عرضه نفت خام در یک دوره پنج ساله (۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ میلادی) به اوج خود خواهد رسید و پس از آن، این نرخ با روندی نزولی همراه میباشد و دیگر ذخایر نفت کانادا، منابع استراتژیک و یا استخراج منابع فاقد صرفه اقتصادی در گذشته، قادر به جلوگیری از وقوع یک فاجعه نخواهند بود. اتکا به سوختهایی نظیر گاز طبیعی، اورانیوم و زغال سنگ هم با چالشهای مختلفی رو به روست. فراموش نکنیم که همه این منابع نیز محدود هستند و روزی به اتمام خواهند رسید. چنین شرایطی، رهبران کشورهایی را که بخش اعظم انرژی دنیا را مصرف میکنند، با سر در گمی رو به رو کرده است (به ویژه ایالات متحده، چین، ژاپن و اتحادیه اروپا). همه این کشورها در سالهای اخیر سیاستهای انرژی خود را بازنگری کرده و همگی به این نتیجه رسیدهاند که به دلیل شرایط کنونی، باید سیاستهای مسئولیت پذیرتری را دنبال کنند تا در تأمین تقاضای انرژی مورد نیاز اقتصاد خود با مشکلاتی رو به رو نشوند. در این میان، اتخاذ سیاستهایی نظیر تحریمهای تجاری، ممنوعیتها، دستگیری مخالفان، اعمال فشار بر دولتهای ضعیف و در نهایت استفاده از نیروی نظامی، در دستور کار آنان قرار دارد. بدین ترتیب، در طلیعه قرن بیست و یکم، ما شاهد شکل گیری و ظهور فاشیسم انرژی هستیم.
البته باید به یک نکته دیگر اشاره کنم: در سالهای آغازین قرن بیستم، بخش اعظم نفت دنیا از کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی و شمال روسیه تأمین میشد، اما در سالهای بعد، کشورهای خاورمیانه، آفریقا و آمریکای مرکزی، به تأمین کنندگان نفت دنیا تبدیل شدهاند. اکثر کشورهای این مناطق، هنوز هم تقریباً به صورت استثماری اداره شده و باید انبوهی از دخالتهای خارجی را تحمل کنند. در عدهای از آنها، گروهی جدایی طلب به جنگ با دولت مرکزی میپردازند و با توجه به ناآرامیهای سیاسی، بسیاری از ابرشرکتهای غول پیکر نفتی، چندان تمایلی به سرمایه گذاری در این مناطق ندارند. (شرایط کنونی کشورهایی نظیر نیجر و عراق، تأیید کننده این موضوع است). بدین ترتیب اکثر دولتهای ثروتمند ترجیح میدهند تا با گسیل نیروهای نظامی خود و کمکهای مالی به ارتش این کشورهای فقیر، نفت خام و گاز طبیعی تولیدی آنها را به صورتی پایدار تأمین کنند. از سوی دیگر، در کشوری نظیر آذربایجان، ما شاهد یک مسابقه تسلیحاتی در جهت تأمین نیازمندیهای ارتش این کشور هستیم، شرایطی که باز هم به تقویت جریان فاشیسم انرژی میانجامد.
● پنتاگون؛ سازمان حفاظت از منابع نفت دنیا
یکی از مشخصههای بازر پنتاگون در چند دهه اخیر را باید در تبدیل آن یک سازمان تأمین کننده امنیت منابع استخراج و سیستم انتقال جهانی نفت شامل خطوط لوله، نفتکشها و شبکه عرضه آن دانست. حقیقتی که احتمالاً برای اولین بار از سوی پرزیدنت کارتر در سال ۱۹۸۰ میلادی اعلام شد: «امروزه نفت به یک ماده حیاتی برای حیات ایالات متحده تبدیل شده و ما باید از همه ابزارهای ممکن به ویژه نیروهای نظامی جهت حفظ آن بهره ببریم.»
کمی بعد، نیروهای واکنش سریع آمریکا در خلیج فارس مستقر شدند. سپس پرزیدنت ریگان تصمیم گرفت تا با ایجاد یک مرکز فرماندهی، به هدایت نیروهای آمریکا در خاورمیانه، افغانستان و شاخ آفریقا بپردازد. در جنگهای کنونی آمریکا در عراق و افغانستان، هرگز نقش اولیه این مرکز در جهت حفاظت از منابع عرضه نفت مورد نیاز ایالات متحده، فراموش نشده است.
از نگاه بسیاری از کارشناسان، بزرگترین تهدید فرا روی عرضه مطمئن نفت را باید به اقدامات دولت ایران مرتبط دانست. چرا که به دلیل کنترل تنگه استراتژیک هرمز توسط نیروهای ایرانی، در صورت حمله دولت آمریکا به تأسیسات هستهای آنان، میتوان پیش بینی کرد که عرضه نفت از این تنگه کاملاً متوقف شود. تغییرات اخیر در بالاترین سطوح این مرکز فرماندهی و استفاده از افرادی که تمایلی به رایزنیهای سیاسی ندارند، در همین راستا ارزیابی میشود. همچنین در چند سال اخیر، نیروهای دریایی و هوایی بیشتری به این منطقه اعزام شدهاند. دولت آمریکا در یک دهه اخیر با طراحی برنامه «ژئوپولیتیک انرژی» خویش، دامنه کنترل مناطق تولید نفت را از خاورمیانه به سایر مناطق دنیا گسترش داده است. بخش اعظم نفت مورد نیاز دنیای غرب، در مناطق ناآرام جهان تولید میشود و اینک حوزه دریای خزر در کانون توجه دولتمردان آمریکایی قرار دارد. چرا که امنیت ملی آمریکا با تأمین تقاضای نفت خود پیوند خورده است و در میان رهبران هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه، تفاوت خاصی از این نظر وجود ندارد. لذا استقرار نیروهای نظامی آمریکایی در آذربایجان و گرجستان و قزاقستان و قرقیزستان و ازبکستان، جای تعجب ندارد. به علاوه، جورج بوش از استقرار پایگاههای دائمی نیروی زمینی ایالات متحده در این منطقه خبر میدهد.
در ماههای اخیر، مقامات آمریکایی اعلام کردهاند که قلب آفریقا را به عنوان مرکز تأمین عرضه نفت آینده خود در نظر گرفتهاند. منطقه دلتای نیجر که هم اینک پنجمین تأمین کننده نفت مورد نیاز ایالات متحده به شمار میرود، در کانون توجه رهبرانآمریکا قرار دارد و تجهیز ارتش دولت نیجر به تسلیحات جدید نظامی و ارائه آموزشهای لازم به سربازان این کشور، از راهکارهای اتخاذ شده آنان است. هر چند چنین اقداماتی در سایه شعار مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی انجام میگیرد. چنین اقدامات مداخله جویانهای، بسیاری از جنبههای حقایق موجود را نادیده میگیرد. با توجه به مصرف یک چهارم نفت دنیا در ایالات متحده و حفاظت از خطوط لوله انتقال نفت به آمریکا و اروپا و ژاپن، رهبران کاخ سفید حمایت زیادی از ابرشرکتهای نفتی خود میکنند. به علاوه، مصرف سالانه نفت پنتاگون حدود صد و سی و پنج میلیون شبکه نفت است که این رقم هنگفت، بیش از کل مصرف کشور سوئد است.
من معتقدم که با وجود پارهای از منافع اقتصادی برای کشورهای دارای ذخایر نفت، بیشترین منافع نصیب ایالات متحده و ابرشرکتهایش خواهد شد. هرچند با کمال تأسف، سربازان آمریکایی باید در جهت تحقق اهداف فاشیسم انرژی و حفاظت از پالایشگاهها و خطوط لوله و بندرگاههای نفتی، همه روزه جان خود را به خطر اندازند. از سوی دیگر، جنگ فرسایشی آمریکا در عراق را نیز نمیتوان با تحقق اهداف سیاستهای کارتر در جهت تأمین امنیت پایدار عرضه نفت خلیج فارس، غیر مرتبط دانست. راهبردی که با هزینه سالانه یکصد میلیارد دلار همراه میباشد. آیا پیشبینی هزینهای یک هزار میلیارد دلاری برای جنگی که هیچ آیندهای نمیتوان برای آن متصور شد، به کابوس مردم ما تبدیل نشده است؟ و هزینههای مادی و انسانی حفاظت از چرخه تأمین نفت مورد نیاز آمریکا و هم پیمانانش در دریای عمان، اقیانوس هند، اقیانوس آرام، خلیج گینه، دریای خزر و کلمبیا، چقدر است؟
بیتردید، چنین هزینههایی همچون یک گلوله برفی، روز به روز افزایش مییابد ولی در عین حال، ما با رشد مقاومتهای نیروهای شورشی و مخالفان استثمارگری ایالات متحده رو به رو خواهیم بود. با رشد مسابقه مصرف در میان دنیای غرب و اقتصادهای نو ظهور چین و هند، میتوان پیشبینی کرد که اتکا بر نیروهای نظامی، همچنان روندی فزاینده خواهد یافت و همچنان تا سالیانی طولانی، سایه فاشیسم انرژی بر زندگی ما سنگینی خواهد کرد.
● قدرت نفت و رنسانس هستهای
امروزه بسیاری معتقدند که نه فاشیسم اسلامی که در حقیقت فاشیسم انرژی (زد و خوردهای نظامی دامنه دار بر سر سلطه بر منابع رو به پایان انرژی) بر همه رویدادهای دنیای امروز و تا چند دهه دیگر نیز سیطره خواهد داشت. رهبران غرب سالهاست که هر گونه مخالفت با راهبردهایشان را به سرعت سرکوب میکنند و با بازگشت روسیه به صحنه سیاستهای جهانی و ناکامی طرحهای هستهای غرب، چنین اقداماتی با شدت بیشتری دنبال میشود.
من معتقدم که تقسیمبندی آینده کشورهای دنیا براساس دارندگان انرژی و کشورهای فاقد منابع انرژی خواهد بود. در سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ میلادی که انرژی در دسترس و ارزان بود، این تقسیمبندی چندان قابل تمایز نبود؛ چرا که کشورهای ثروتمند از منابع انرژی هستهای، ثروت مالی و یا متحدان انرژی بهره میبردند، اما سایر کشورها به دلیل فقدان چندان گزینههایی، با کوهی از بدهی و فقر رو به رو شدهاند. نکته دیگر حائز توجه این است که تعداد کشورهای دارای منابع انرژی، بسیار اندک میباشد. استرالیا، کانادا، ایران، قزاقستان، کویت، نیجریه، قطر، روسیه، عربستان سعودی، ونزوئلا، عراق و چند کشور دیگر، دولتهایی هستند که نیازی به صرف هزینههای سنگین جهت خرید انرژی ندارند. لذا رهبران آنها از مزیتهای اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک و نظامی در مناسبات بینالمللی خویش برخوردارند.
● ظهور ابرقدرتهای حوزه انرژی
در پایان جنگ سرد، اگرچه دولت روسیه با فقر و انزوا و از دست رفتن نفوذ بینالمللی خویش مواجه شده بود، اما با گسترش ناتو به شرق و استقرار سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا، این وضعیت وخیمتر شد. به دنبال اکتشاف و استخراج منابع نفت و گاز از سوی دولت روسیه، این معادله در حال تغییر است. بسیاری معتقدند که اینک روسیه در حال پوزخند زدن به وضعیت آمریکاست. زیرا روسیه با کنترل همه منابع نفت و گاز و زغال سنگ اوراسیا، همراه با وجود ذخایر اورانیوم فراوان، به یک ابر قدرت غیر نظامی تبدیل شده است.
به این ارقام توجه کنید:
ـ وجود سی و یک راکتور تولید برق هستهای؛
ـ دومین دارنده ذخایر زغال سنگ دنیا؛
ـ تولید روزانه یازده میلیون بشکه نفت خام؛
ـ بزرگترین دارنده ذخایر گاز طبیعی دنیا با یک و هفت دهم کوادریلیون فوت مکعب ذخیره قطعی.
بسیاری از تحلیل گران بینالمللی، طرحهای ولادیمیر پوتین در زمینه انرژی را عامل ایجاد این شرایط نوین میدانند. حتی ذخایر گاز ترکمنستان و قزاقستان نیز از طریق خطوط لوله روسیه به اروپا منتقل میشود. گویی نفوذ سیاسی از دست رفته روسیه پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در حال بازگشت است. آیا این رشد غیر منتظره، مرهون خصوصی سازیهای گسترده انجام شده در صنعت نفت روسیه میباشد؟ منافع اصلی این شرایط به جیب چه کسانی میرود؟ من باید به یک نکته مهم اشاره کنم: اقدام پوتین در لغو بسیاری از طرحهای گذشته خصوصی سازی دهه نود میلادی و اعطای مجدد مالکیت آنها به بخش دولتی، ایجاد ثروتهای نجومی برای مدیران این شرکتها، پرسشها و ابهامات زیای را برای مردم روسیه به وجود آورده است. آیا چنین تغییراتی را نباید در راستای شکل گیری جهانی فاشیسم انرژی قرار دهیم؟
از دیدگاه بسیاری، محاکمه سران شرکتهای خصوصی نفت و گاز روسیه، مصادره اموال و داراییهای آنان و محکومیت آنها به مجازاتهای سنگین، بخشی از نشانههای چنین رویکردی است؛ سیاستهایی که البته در سایه شعار تأمین منابع مردم روسیه و بهبود شرایط اقتصادی آنان اجرا میشود.
امروزه شرکتهای دولتی نفت و گاز روسیه نظیر «گاز پروم» و «ترانس نفت» با انحصار طلبی، دستکاری قیمتها و اعمال فشار بر طرفهای خارجی، به بازوهای قدرتمند اجرای سیاستهای دولتمردان کرملین در دنیا تبدیل شدهاند. (نظیر قطع گاز اوکراین در ژانویه سال ۲۰۰۶ میلادی به دنبال به قدرت رسیدن رئیس جمهور غربگرا، ویکتور آ.یووشنچکو). گویی رفتارهای استعماری آمریکا در منطقه کارائیب و آمریکای لاتین، از سوی دولت روسیه نیز در حال اجرا است. همانطور که گروهی از کارشناسان از انرژی به عنوان «سلاح نوین هستهای» یاد میکنند. اینک در عصر رنسانسی نوین که به رشد فقر و بی عدالتی و جنگها و زد و خوردهای مختلف منجر شده، جهان ما قدم به مرحله تازهای از حیات خویش گذاشته است. با تبدیل ارتش ایالات متحده به محافظ جریان عرضه نفت، دیگر بار مسابقهای در شرق و غرب عالم آغاز شده که نقش انرژی هستهای در آینده را نیز در هالهای از ابهام فرو برده است.
میشل تی.کلایر
منبع: www.Alternet.org
Michael T.Klare: میشل تی.کلایر استاد مطالعات صلح و امنیت جهانی در کالج همپشایر و نویسنده کتاب «خون و نفت؛ خطرات و نتایج اتکای روز افزون آمریکا به نفت وارداتی» (انتشارات اوول).
مترجم :محسن داوری
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۶
منبع: www.Alternet.org
Michael T.Klare: میشل تی.کلایر استاد مطالعات صلح و امنیت جهانی در کالج همپشایر و نویسنده کتاب «خون و نفت؛ خطرات و نتایج اتکای روز افزون آمریکا به نفت وارداتی» (انتشارات اوول).
مترجم :محسن داوری
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۶
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست