پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
مارپیچ های بارت

او حس میكند برای همین است كه از بین باقیِ ژنها، با یك خواهر دو قلو بهدنیا آمده كه برای ارتباط با یکدیگر از زبان محرمانهای استفاده می کرده اند؛ زبانی كه «خیلی فراتر از كلام» و شبیه موسیقی گروههای جازی بوده كه با اجرای آن، زندگی خود را در دانشكده و اوایل تدریسش تامین میكرده است. جان گرچه در جولیارد تحصیل كردهبود، طولی نكشید كه متقاعد شد استعدادش برای كسب شغلی در زمینهء موسیقی كافی نیست. در دانشگاه جان هاپكینز به این باور رسید كه علاقهء پایداری به مجموعه قصههایی مثل هزار و یك شب و اقیانوس قصهء سانسكریتی دارد و اینگونه بود که استعداد خود را در نوشتن كشف كرد.
بارت تاكنون، نه رمان منتشر كرده كه دامنهء سبك آنها از اپرای شناورِ نیهیلستی تا انتهای جادهء دانشنامهای و رمان های دلال مردنی و دائمالخمر و پسرك احمق گسترش دارد. دو رمان او نامزد جایزهء ملی كتاب شدند و در۱۹۷۳ این جایزه به مجموعهء سه رمان كوتاه بارت به نام شیمر اعطا شد. او دو مجموعه مقاله، كتاب جمعه و جمعههای بعد، و دو مجموعه داستان كوتاه نیز منتشر كرده است. در دانشگاه دولتی پنسیلوانیا، دانشگاه دولتی نیویورك در بوفالو و از سال ۱۹۷۳، در دانشگاه جان هاپكینز، تدریس كرده، جایی كه در حال حاضر پروفسور ممتاز سمینارهای نویسندگی است.
جلد نخست داستانهای كوتاه بارت كه در ۱۹۶۸ منتشر شد، یك سلسله داستانهای زنجیرهای بهعنوان گمشده در شهربازی: ادبیات داستانی برای چاپ، كاست و صدای زنده بود؛ چهارده بخش كه هر بخش با یك قاب – قصهء ده كلمهای شروع میشود: «روزی روزگاری یك قصهای بود كه شروع شد.» یادداشتی به خواننده میآموزد كه «قصه» را ببرد و به شكل یك مارپیچ در بیاورد تا كلمات تا ابد ادامه پیدا كنند: بارت خواننده را در داستان درگیر میكند تا نشان دهد كه نباید انتظار داشت ادبیات داستانی لزوما از سنتهای ادبی پیروی كند.
گرچه اظهارات امبروز و پیغام آبی روایتهایی سنتی هستند، گمشده در شهربازی با آموزشهای بهظاهر نامربوط، پرسشها و انتقاد از خود، بارها روایتهایش را قطع میكند؛ پژواك، منهلایاد۱ و انونیمد، اسطورههای كلاسیك را از ریشه تغیـــــــیر میدهند؛ بارت در عنوان و داستان زندگی، مطالعات خود را روی موضوعاتی كه در مقالات خود بیان كرده، داستانی میكند. این قصهها نشان دهندهء حركت بارت بهسوی شیوههایی است كه در مقالهء معروف خود در ماهنامهء آتلانتیك در سال ۱۹۶۷، آن را ادبیــــات فرسودگی(۲) نامیدهبود.
او در این مقاله نوشت، ادبیات فرسودگی، «فرسودگیِ فرمهای قراردادی یا احساس خستگی از امكانات معین» است. در این قسمت و همچنین در مقالهء دیگری به نام ادبیات متجدد (۳)، توضیح میدهد كه منظورش این نبوده كه ادبیات خستهكننده شده، بلكه بهبیان دقیقتر زمان گذر از شیوههای ادبی پیش-مدرن و مدرن فرا رسیده است. بارت این امكان را اغلب با مثـــال صد سال تنهایی، رمان درخشان گابریل گارسیا ماركز، بهخاطر تركیب مستمرش از صراحت و خلاقیت، واقعگرایی و اســــــــطوره، شور سیاسی و ذوق هنری غیر سیاسی، شخصیتپردازی و هجو، توضیح میدهد.
نخستین قصهء مستقل شهربازی با نام سفر دریاییِ شبانه را یك راوی نقل میكند كه بسیاری از منتقدان پیشین، آن را یك ماهی میدانســــتند. او (آن) در واقع یك سلول اسپرم سخنگوست كه تقلا میكند در دریای مخصوص خودش شنا كند و در حین شنا،صدای نالهء میلیونها اسپرم دیگر را میشنود كه در طی این تلاش رو بهنابودیاند.
در طول این مسیر سخت، همراه این قصهگو بیش از اندازه تعمق میكند و زیركانه به این فكر میافتد كه داستان دارای چند مرجع اســــت. وقتی راوی دربارهء «خالق» یا «پدر» شان نظریهپردازی میكند،نه تنها درگیر یك نوع فلسفهء خداشناسی میشود بلكه – بهویژه در یك نتیجهگیری بدبینانه –به مقاربتِ احتمالا هیجانزدهای اشاره دارد كه پدرِ هنوز نامعلومش همچنان در آن زیادهروی میكند. در نهایت،خودِ بارتِ خالق شاید برای استهزاء خودش، از این راویِ صادق جوك كوچكی در سر دارد:«برای عقاید سنتی،كم توهینآمیز و شرمآور نبود كه این پسرها در مورد سرشت خالقمان اینطور فكر كنند: احتمالا خودش اصلا شناگر خوبی نیست، بلكه یك جور هیولای حتی شاید بیدم هم باشد.» ( جناس در داستان؟) از آنجا كه داستان بعدی این مجموعه، اظهارات امبروز،با ارجاع به تولد شخصیت امبروز شروع میشود، ما بهطور اتفاقی هویت پدری را میشناسیم كه آن اسپرماتوزوئیدها بحثش را میكردند و هكتور یكی از آنها بوده، یعنی پدر امبروز، گرچه خودش هم به اصل و نسبش شك دارد .
امبروزِ هجدهساله، قهرمان - ضد قهرمان برگزیدهترین قصهء بارت، گمشده در شهربازی است، هزارتویی پر از سیمهای مخفی، كه با دستورالعملهای ظاهرا نامربوطی بههم وصل شده؛ بعلاوه، هزارتویی ست از جملات بیسر و ته كه اوضاع ما را با این پایان خرابتر میكند: « بوی سیگار عمـــــــو كارل یادآور یكی از.» صحنهء داستان طی جنگ جهانی دوم، در یك پارك تفریحی می گذرد، كنش اصلی در یك شهربازی اتفاق میافتد كه امبروز نمیتواند راهی برای خروج از آنجا پیدا كند. او در آن مكانِ گیجكننده و همینطور در زندگی خودش گم میشود: « هر كدامشان رازی دارند كه او از آن بیخبر است؛ یادشان رفته به او بگویند.» بهنظر میرسد كه قصه نیز در شهر بازیِ نوشتاریِ خودش گم شده، بنابراین خواننده را به تجربهای شبیه تجربهء امبروز دعوت میكند.
بارت با این شیوه، پستمدرن را به چالش میخواند، خوانندگانِ خود را در هواپیمای شهربازی مینشاند و با نادیدهگرفتن انتظاراتشان، توازن آنها را بههم میزند و مجبورشان میكند تا با این حقیقت كنار بیایند كه ادبیات داستانی هم تدبیر است و هم هنر.
با چنین پایانی، شگرد اصلی او ایناست كه بارها روایت را با دستورالعملهای آموزشیِ در مورد نوشتن قطع میكند، دستورالعملهایی كه بهعلاوه، همین داستانی را كه پیش روی خواننده گذاشته، نقض میكنند: « توصیف فیزیكی سر و وضع و ادا و اطوار نیز یكی از شیوههای شخصیتپردازی است كه نویسندگان ادبیات داستانی از آن استفاده میكنند.» شاید توضیح تكنیكهای نویسندگی در لابهلای داستان، صرفا دور از موضوع بهنظر بیاید. شاید هم با اغراق در این شیوه یعنی نقد روال كار خود است كه داستان میلغزد و پیش میرود: « تمام چیزهایی كه پیش از این چند جملهء قبلی آمد، توضیحاتی است كه باید زودتر دادهمیشد… » اما بیتردید بارت انتظار ندارد این نقدها و بحثهای انعكاسی صرفا صورت ظاهر بهخود بگیرند. به بیان دقیقتر، آنها در خدمت نوعی شیوهء پرداخت هستند، شیوهای كه شاید بارت با بیان یكی از آنها حس میكند به ادبیات داستانی جان تازهای میدهد، آشكارا به غیر واقعی و ساختگی بودن آن اقرار میكند، و علیرغم این آگاهی، خواننده را به شوق میآورد كه رنج بشری را به وسیلهء ادبیات داستانی حس كند.
اگرچه برخی از ترفندهای شهربازی اغراقآمیز است، درمجموع ارزش قابلتوجهی یافته؛ و تردیدی باقی نمیگذارد كه چرا این مجموعه تا این اندازه گلچین شده. شهر بازی از آزمون زمان موفق بیرون آمده است.
با توجه به استانداردهایی كه بارت در پیشگفتار خود در ادبیات فرسودگی خلاصه كرده، - در ادبیات « مهم، عشق و مهارت است » – شهر بازی اثر شجاعانهای است. گرچه درگیریهای امبروز با مگدا خبر از این میدهد كه امبروز همچنان فاقد احساسات جنسی است، نگرانیها و حس همدردی او كاملا بلوغیافته: «هیچچیز آنطور که بهنظر میرسد، نیست. هر لحظه، زیر سطح اقیانوس آتلانتیك، میلیونها جانور زنده، حیوانات دیگر را میبلعند. خلبانها در میان شعلهها از فراز اروپا سقوط میكنند؛ در جنوب اقیانوس آرام ،با خشونت به زنان تجاوز میشود.» وقتی امبروز در عالم خیال مجسم میكند كه در شهر بازی از گرسنگی میمیرد، بازگوییِ پرتكلف و خام او رقتانگیزتر میشود؛ با اینكه برای خودش داستانهایی از « یك زن جوان فوقالعاده » در سمت دیگر یك پارتیشن میگوید، تشخیص میدهدكه « یكی از تصورات واقعا مهم فرهنگ غرب، زبانآوریِ كسی است كه رنج او برای خیلیها الهامبخش باشد.» سرانجام، « جملههای معترضه » در نوشته، كه در متن داستانی او معطل ماندهاند، در پرتو تصمیم پایانی او برای نویسنـــدهشدن، و مثل بارت برای « احداث شهر بازیهایی برای دیگران» بهنظر مناسب میآیند.
بارت در ۱۹۹۶، با داستان(۴) را منتشر كرد، جلد دوم داستانهای كوتاهش اینبار با یك سری قطعههای كوتاه بین داستانی، تحت عنوان گپ توی رختخواب بههم گره میخورد؛ در این مجموعه، زوجی كه تعطیلات خود را در یك تفریحگاه ساحلی میگذرانند، خود را با نقل همین داستانها سرگرم میكنند. چیز تازهء این قصهها،استفاده از مفاهیم مختلف فیزیك و ستارهشناسی مدرن است – مكانیك كوانتوم، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، عدد ثابت پلانك، فلش زمان – این مفاهیم با حوادث زندگی شخصیتها همانند میشوند.
برای مثال در جستجوی دائمی، زوج متاهلی كه از تماشای رگبار شهابها لذت میبرند، آن حوادث آسمانیِ بهظاهر اتفاقی در معرض امكان تضاد با یك پدیدهء بهظاهر اتفاقی دیگر قرار میگیرند: تومورهای سرطانی، تب كنه و یك قاتل زنجیرهای زنان. در قصهء عنوان، موقعیت اقتصادیِ به بنبست رسیدهء قهرمان میانسال آن، در مقابل سرعت سیارهء زمین قرار دادهمیشود كه «در حال منحرف شدن از مدار منظومهء شمسی با سرعت سرسامآور ۶۶۶۶۲ مایل در ساعت است » و راه شیری با سرعت حدود نیم میلیون مایل در ساعت در حال اوج گرفتن در فضاست. این قصهها علیرغم پیچیدگیِ اختری شان، به اندازهء مجموعهء اول نیازمند تفسیرمفصلی نیستند.
هنگام خواندن آثار بارت با ذهنی تیز و جسور سر و كار داریم، ذهن نویسندهای كه احتمالا بهخاطر روشهایی كه برای ختم ادبیات داستانی نیاز دارد، دست و پایش بسته میشود. او نویسندهای نیازمندِ آزادی عمل فراوان است، فضایی میخواهد تا از این شاخ به آن شاخ بپرد، تا علائقش را به نوشتن، علم، ادبیات یونان و رم باستان و زبان بیان كند.
وقتی فضای مورد نیازش را بیابد،داستانهایی خلق میكند كه در سبك و انتقالِ كشفیات آنها از مضمونهای انسانی، و بهویژه از مضمونِ گمشدگی در تجلیهای گوناگون آن، اغلب مبهوتكننده هستند.
آرتور ادل اشتاین
مترجم : شعله آذر
۱ MENELAIAD احتمالا تحریفشدهی MENELAS ، منلاس برادر آگامنون / اساطیر یونان و رم. پیر گریمال. احمد بهمنش. (م)
۲ THE LITERATURE OF EXHUSTION
۳ THE LITERATURE OF REPLENISHMENT
ON WITH THE STORY ۴
مترجم : شعله آذر
۱ MENELAIAD احتمالا تحریفشدهی MENELAS ، منلاس برادر آگامنون / اساطیر یونان و رم. پیر گریمال. احمد بهمنش. (م)
۲ THE LITERATURE OF EXHUSTION
۳ THE LITERATURE OF REPLENISHMENT
ON WITH THE STORY ۴
منبع : پایگاه اطلاعرسانی آتیبان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست