چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مه - The Fog


مه - The Fog
سال تولید : ۱۹۸۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دبرا هیل
کارگردان : جان کارپنتر
فیلمنامه‌نویس : هیل و کاپنتر
فیلمبردار : دین کیوندی
آهنگساز(موسیقی متن) : کارپنتر
هنرپیشگان : ایدری‌ین باربوف هال هالبروک، جانت‌لی، جیمی لی کورتیس، جان هاوسمن، تام اتکینز، نانیس لومیس، چارلز سایفرز، تای میچل و جان گوف.
نوع فیلم : رنگی، ۹۱ دقیقه.


در شهر کوچک آنتونیوبی درکالیفرنیا، افسانه‌ای است که می‌گوید کشتی «الیزابت دین» در مه گرفتار و غرق شده، و از آن پس هرگاه مه باز می‌گردد، غرق‌شدگان کشتی برای انتقام جوئی از کسانی که باعث مرگ آنان شده‌اند می‌آیند. درست یکصد سال بعد، کمیته‌ای به سرپرستی «کتی ویلیامز» (لی) در حال آماده‌سازی مراسم سالگرد آن حادثه است که «استیوی وین» (باربو)، گوینده رادیوی محلی شهر، از هجوم مه و گرفتار شدن یک قایق ماهی‌گیری در آن خبر می‌دهد. سه خدمه قایق، که همسر «کتی» نیز در بین آنان است، کشته می‌شوند صبح روز بعد، پسر «استیوی» تخته پاره‌ای پیدا می‌کند که نام «الیزابت دین» روی آن حک شده است. «پدر مالون» (هالبروک)، کشیش شهر، نیز در دفتر خاطرات پدربزرگش می‌خواند که صدسال قبل او و پنج نفر دیگر، که از پایه‌گذاران شهر آنتونیو بی بودند، باعث شکستن کشتی «الیزابت دین» (که حامل تعداد جذابی بوده) شده‌اند. حالامه تمام شهر را فرا می‌گیرد و پنج نفر کشته می‌شوند. «پدرمالون» در می‌یابد که نفر ششم کسی جز خودش نیست.
* شروع مه همراه با نقل قولی از ادگار آلن‌پو («آیا آنچه می‌بینیم یا به نظر می‌رسیم / چیزی غیر از رویائی در رویاست؟») تأثیرگذار است و کارپنتر را مسلط نشان می‌دهد: صدای تیک‌تیک ساعت آویزان در هوا و پیرمردی که دارد برای بچه‌ها قصه مه و کشتی غرق شده را در صد سال قبل تعریف می‌کند؛ گوئی به سخنان یک شاعر هراس، شاید یک خویشاوند پو، گوش سپرده‌ایم. درصحنه بعدی که عنوان‌بندی می‌آید، لابه‌لای حادثه‌های توضیح‌ناپذیر و تهدیدآمیز، تصویر مرتب به ساعت‌هائی که نیمه‌شب را نشان می‌دهند قطع می‌شود؛ صحنه‌ای جادوئی و دقیق و در خور پو. اما از این پس مشکلات فیلم آغاز می‌شود و علت اصلی آن نیز تصمیم خطای کارپنتر در استفاده از تدوین موازی (کار تامی لی والاس و چارلز بورنستاین) است. افراط در کاربرد این تمهید، باعث می‌شود گاه به جای تشدید تنش، به پوچی و مسخرگی برسیم در حالی که به‌نظر می‌رسد کیفیت خواه‌ناخواه ترسناک چشم‌انداز پوشیده از مه به‌خودی خود تأثیر بیشتری خلق می‌کند (در اینجا مه که به دل خواه می‌آید و می‌رود، به نوعی جای هیولای سنتی فیلم‌ها را گرفته است). کارپنتر از شخصیت‌پردازی هم غافل می‌ماند و خیلی زود همه آنقدر مشغول جیغ‌زدن و فرار از برابر اشباح سرخ‌چشم می‌شوند که فرصتی برای کار باقی نمی‌ماند. با این حال تصاویر کارپنتر معمولاً دیدنی‌اند و استفاده مطمئن او از قطع پاناویژن قابل اشاره است.