پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
ژاندارمری دولتی ایران
شیوههای مورد استفاده حكومتها در ایجاد و استفاده از نیروهای دفاعی و نظامی خود در تامین امنیت، به مثابه مهمترین نیاز هر كشوری، نشاندهنده ساختار قدرت سیاسی از یكسو و نحوه تعاملات آن با محیط پیرامونی است. بررسی شكلگیری و انحطاط و انحلال ژاندارمری در ایران به خوبی ویژگی «وابستگی» حكومتهای قاجار و پهلوی را آشكار میسازد. نكته قابل توجه و تامل در پیدایی وابستگیها، نیازهای حقیقی درونی بوده كه با سوءاستفاده، در جهت نیازهای كاذب و استعماری بیگانگان قرار گرفته است، كمااینكه ضرورت برقراری نظم و امنیت در كشور در قالب ایجاد نیروهای انتظامی و نظامی در جهت منافع بیگانگان و در سطحی كلان، با اجرای كودتا به منظور تامین امنیت در همان سطح برای استعمارگران بر پایهگذاری سلسله پهلوی ختم گردید.این مقاله با بررسی ظهور و افول ژاندارمری در ایران، چگونگی سوء استفاده استعمارگران را از نیازهای واقعی و درونی كشور آشكار ساختهاست.
در سالهای اولیه دوران مشروطه نیاز به یك نیروی متمركز و كارآمد نظامی كه بتواند مشروعیت دولت مركزی را در كل كشور برقرار كند، عمیقاً احساس میشد. گرچه بحثهای اولیه به نتایج واقعی نرسید، تحولات دوره مشروطیت باعث شد مشكلات ناشی از نبود یك «نیروی مسلح قابل اعتماد» بیش از پیش نمایان شود. بریگاد قزاق با به توپ بستن و انحلال مجلس در سال ۱۲۸۷.ش، مخالفت شدید خود را با نظام مشروطیت اعلام كرده بود. حكومتی كه در سال ۱۲۸۸.ش، (با پادشاهی احمدشاه قاجار) بر سر كار آمد، خود را فاقد ارتشی یكپارچه و نیرومند یافت و افزون بر آن، حوادث سهسال قبل از آن، به اعمال قدرت دولت مركزی در سراسر كشور خدشه وارد ساخت و تسلط دولت مركزی را بر ایالات تضعیف كرد. از سوی دیگر این حوادث به برخوردهای قبیلهای منجر شد و در كار تجارت نیز خلل وارد ساخت و خزانه كشور را كه در امر پرداخت دیون عاجز مانده بود، در آستانه ورشكستگی قرار داد. همزمان با بالا رفتن میزان ناامنی در ایالات، دولت انگلستان نه تنها تقاضا داشت، بلكه اصرار میورزید كه دولت ایران برای حفظ ارتباطات تجاری بهخصوص در ناحیه جنوب كشور، به تشكیل نوعی نیروی نظامی مبادرت كند. این اقدام انگلیس با پشتیبانی روسیه نیز مواجه شد، زیرا آنها نیز در فكر همین نیرو در مناطق تحت سلطه خود بودند. انگلیس حتی تهدید میكرد كه در صورت انجامندادن چنین امر مهمی، خود راساً به اقدام و ایجاد این نیرو دست خواهد زد. بههمینمنظور، دولت در وهله اول سعی كرد كه روح تازهای به كالبد بقایای متزلزل و درهمریخته پیادهنظام و امنیه بدهد، كه هنوز در تهران خودنمایی میكردند، ولی اتخاذ این استراتژی نتیجهای دربرنداشت. با تشكیل كابینه مستوفیالممالك برنامه جدیدی طرحریزی شد كه آن تشكیل یك نیروی نظامی ــ امنیتی داخلی تحت نظارت افسران خارجی بود كه در ابتدا ژاندارمری خزانه تاسیس، و سپس «ژاندارمری دولتی» تشكیل گردید. در این بحث سعی شده است تشكیل این نیرو از ابتدا تا پایان آن بهطور خلاصه توضیح داده شود و مجموع اقدامات و سیر حوادث آن تشریح گردد. باید گفت عمر ژاندارمری نوین ایران بیش از یازده سال طول نكشید و در نهایت نهادی كه در سال ۱۲۸۹.ش به كوشش یالمارسون و همراهانش پاگرفته بود مدتی كوتاه پس از كودتای رضاخان در سال ۱۳۰۰.ش منحل شد. این یازده سال عمر ژاندارمری دولتی را میتوان به سه دوره تقسیم كرد: دوره نخست: مدتزمان این دوره را میتوان از زمان تاسیس ژاندارمری در سال ۱۹۱۲.م تا اوایل جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴.م دانست كه در این دوره تعداد نفرات افسران سوئدی و تلاشهای آنان چشمگیر بود. دوره دوم: آغاز و پایان این دوره را میتوان با آغاز و پایان جنگ جهانی اول یكی دانست؛ یعنی از سال ۱۹۱۴.م تا ۱۹۱۸.م، كه در این دوره تغییرات چشمگیری در این نیرو به وقوع پیوست و طی آن، بیشتر افسران سوئدی ژاندارمری، همچون مردم ایران، خواهان پیروزی آلمانیها در جنگ بودند. دوره سوم: از پایان جنگ جهانی تا انحلال ژاندارمری. در اواخر سال ۱۳۰۰.ش رضاخان تصمیم گرفت نیروی قزاق و ژاندارمری را منحل، و با استفاده از نفرات و امكانات این دو نیرو، ارتش نوین ایران را تاسیس كند.
● تشكیل ژاندارمری خزانه
تاسیس ژاندارمری دولتی بهوسیله مجلس دوم (۱۲۸۸ــ۱۲۹۰.ش) نشاندهنده تلاش مهمی بود كه در دوران مشروطیت به دست دولت ایران برای ایجاد نوعی سازمان قدرتمند جدید و درعینحال ملی، كه به صورت تمام و كمال در مقابل مقامات ایرانی پاسخگو باشد، انجام شد. این اقدام درواقع به مثابه پایدارترین طرح از سلسله طرحهایی بود كه برای نوسازی نیروهای مسلح به ریاست افسران خارجی اجرا میشد.[۱]
چون مورگان شوستر، ماژور استوكس را برای ریاست ژاندارمری خزانه در نظر گرفت، از همان لحظه اول با مخالفت روسها روبرو شد و تلاشهای او و دولت انگلیس به منظور جلب رضایت و موافقت آنها به جایی نرسید. در نتیجه دولت ایران در حالت بلاتكلیفی قرار گرفت. دولت انگلیس، كه میترسید سكوت ایران به انصرافِ خاطر از تشكیل ژاندارمری منتج شود، نغمه همیشگی خود را آغاز كرد و آن زمزمه ناامنی راههای جنوب بود.[۲]
دولت در نوزدهم مرداد ۱۲۸۹ طی لایحهای كه به مجلس تقدیم كرد پیشنهاد نمود ضمن استخدام چند نفر از اتباع خارجی برای «وزارت مالیه»، «وزارت داخله» و «وزارت عدلیه»، سه نفر افسر ایتالیایی نیز برای ژاندارمری استخدام شوند، ولی موضوع استخدام افسران خارجی و تشكیل ژاندارمری، به علت خالیبودن خزانه دولت به كندی پیش میرفت و چون مجلس شورای ملی هم با شرایطی كه دولت روس و انگلیس در مقابل واگذاری وام مورد تقاضای دولت ایران پیشنهاد كرده بودند موافق نبود، مساله قرضه هم محقق نشد.[۳]
ژاندارمری دولتی در چارچوب طرحی كلی برای اجرای اصلاحات تاسیس گردید. در آذر ۱۲۸۹.ش، مجلس برنامهای تصویب كرد كه به موجب آن، به دولت اجازه داده شد تا به استخدام مربیان ایتالیایی برای ژاندارمری، كارشناسان مالی امریكا و نیز دستیارانی از فرانسه برای وزارتخانههای داخله (كشور) و عدلیه (دادگستری) مبادرت كند. این مشاوران خارجی میبایست دولت ایران را در اجرای یك طرح جامع متضمن اصلاحات و تجدید ساختار یاری میكردند. دولت ایتالیا كه در شمار قدرتهای بزرگ بود، با آگاهی از مخالفت دولتهای بریتانیا و روسیه، با اعزام مربیان ایتالیایی به ایران موافقت نكرد و تقاضاهای مكرر دولت ایران را در اینباره بیجواب گذاشت. ازاینرو، دولت ایران تصمیم گرفت برای اجرای این طرح به یك قدرت كوچكتر روی آورد و در دیماه ۱۲۸۹.ش/ ژانویه ۱۹۱۱.م، باب مذاكرات را با سوئد بگشاید. در بیستوهفتم اردیبهشت ۱۲۹۰.ش/ هیجدهم مه ۱۹۱۱.م، مجلس قرارداد مربوط به استخدام سوئدیها را تصویب كرد و در ماه ژوئن نیز دولت سوئد سه نفر از افسران خود را به سرپرستی كاپیتان یالمارسون روانه ایران كرد تا ژاندارمها را تعلیم دهد و سرپرستی آنان را بر عهده گیرد. این كار با نظارت وزارت داخله (كشور) ایران انجام شد و هدف از تشكیل آن نیرو، برقراری امنیت در طول جادههای ایران بود. این افسران در ماه اوت به تهران رسیدند و در ماه سپتامبر نیز مجلس به استخدام هفت نفر دیگر از افسران سوئدی رای داد كه آنها نیز تا پایان سال میلادی به كشور وارد شدند.[۴] در این ضمن، مورگان شوستر، امریكایی تازهواردی كه پست خزانهداری كل ایران را برعهده گرفته و مجلس او را در چارچوب برنامه فوق برای ایجاد اصلاحات و تجدید ساختار امور مالی ایران استخدام كرده بود، تصمیم گرفت برنامههای خود را برای سازمان دادن یك نیروی ویژه ژاندارمری اجرا كند. مقرر بود كه این نیروی جدید تحت امر مستقیم شوستر باشد و در امر وصول عایدات، به مأموران ذیربط خزانهداری در سراسر كشور یاری دهد. هدف اصلی شوستر این بود كه «امنیه» و سایر عوامل مسلح دستاندركار محافظت جادهها را درهم ادغام سازد و از نیرویی جدید در كار وصول مالیات استفاده نماید، ولی مشكلات متعددی كه مقامات گوناگون ایرانی بر سر راه وی ایجاد كردند باعث شد شوستر از اجرای این برنامه چشم پوشد و در عوض به طرح نیروی جدیدی موسوم به «ژاندارمری خزانه»، جامه عمل بپوشاند. گرچه شوستر قویاً اعلام كرده بود كه وجود دو نیروی ژاندارمری ضرورتی ندارد و از لحاظ اقتصادی نیز به صرفه نیست، مجلس در تاریخ تیرماه ۱۲۹۰.ش/ ششم ژوئیه ۱۹۱۱.م، پیشنهاد وی مبنی بر تشكیل «ژاندارمری خزانه» و نیز طرح تشكیلات ژاندارمری (دولتی) مركب از افسران سوئدی را همزمان تصویب كرد. ژاندارمری خزانه بهرغم هدف اولیه آن، كه جمعآوری عواید گمركی و مالی بود، رفتهرفته قدرت گرفت، به گونهای كه از افراد آن برای پاسداری جادهها نیز استفاده میشد.[۵] ژاندارمری خزانه، به استثنای چند افسر اروپایی و امریكایی، بهطوركلی از افراد ایرانی تشكیل میشد. در بین خارجیان فعال در این تشكیلات میتوان از ماژور (سرگرد) استوكس وابسته سابق نظامی انگلیس نام برد كه طرفداریاش از مشروطهخواهی محرز است. در این میان، گامهای مهمی برای تشكیل نیرویی كاملاً ایرانی، چه از طریق استخدام مستقیم و چه از راه انتقال افسران از سایر تشكیلات، برداشته شد. شوستر خود شخصاً بر گزینش افسران نظارت میكرد.
در اجرای دستورات مورگان شوستر، ژاندارمری خزانه درگیر یك سلسله حوادث جدّی و جنگها شد كه از حیث سیاست داخلی و خارجی حائز اهمیت بود.[۶]
شوستر در یادداشتهای خود مینویسد: «... پس خیلی لازم بود كه دولت برای وصول مالیات در شهرهای خارج از پایتخت، در چهار نقطه مهم مانند: تبریز، قزوین، اصفهان و شیراز دستههای منظمی به طرز جدید تشكیل دهد. من مناسب دانستم یك دسته موسوم به ”ژاندارمری خزانه“ تاسیس نمایم كه زیر فرمان خزانهدار و جزء لاینفك اداره خزانهداری باشد.»[۷]
به موجب قانون سیزدهم ژوئن ۱۹۱۱.م، ماژور استوكس معروف (وابسته نظامی انگلیس، كه چهارده سال در ایران سابقه خدمت داشت و فارسی را خوب میدانست) برای فرماندهی ژاندارمری خزانه در نظر گرفته شد. اما این امر با مخالفت روسها مواجه گشت و منتفی گردید.[۸] زیرا هم امنیت كشور مطلوب نبود و هم مأموران غیرنظامی نمیتوانستند محل خدمت استوكس را در جنوب ایران تعیین كنند. دولت انگلیس با نظر روسیه موافقت كرد. پذیرفتن این یادداشت از طرف انگلیسیها، برای ایران به منزله قبول قرارداد ۱۹۰۷.م بود. ناچار دولت ایران تمام حقوقِ مدت كنترات و هزینه سفر آقای استوكس را داد و او به محل خدمت خود در سپاه هندوستان بازگشت، ولی چیزی نگذشت كه باز استوكس به ایران و قسمت غربی آن برگشت. هنگ ژاندارمری زیر نظر شخص شوستر و چند افسر امریكایی به اسامی كلنل مریل، اسكار پرنس، جان. اف. گرین، لوری و فیتچر اداره میشد.[۹]
به هر صورت سازمان ژاندارمری تشكیل شد و اگرچه افراد نالایقی در این سازمان بودند، به دلیل وجود شوستر این امر چندان نمود نداشت. مركز ژاندارمری خزانهداری، در باغ شاه، و از نظر تركیب سازمانی شامل یك گردان سوار و پیاده بود كه این یك گردان، شامل پنج گروهان و هر گروهان از چهار دسته تشكیل شده بود.[۱۰] مورگان شوستر در نظر داشت كه این سازمان را گسترش دهد و واحدهایی به شهرهای بزرگ كشور اعزام كند. برای تربیت ژاندارم خزانهداری، یك آموزشگاه در باغ شاه تشكیل شد. مدت آموزش این آموزشگاه شش ماه بود. لباس افسران ژاندارمری خزانهداری عبارت بود از: فرنج خاكی رنگ با یقه بلند و شش دگمه فلزی، با آرم شیر و خورشید، شلوار پاچه باریك مخصوص چكمه، پاپوش كه چكمه بود، كمربند با قلاب شیر و خورشید، كلاه از پوست زردرنگ با نشان شیر و خورشید كه دور آن برگ زیتون بود. اسلحه افسران، شمشیر، و سلاح كمری آنان، ده تیر بود. لباس افراد (درجهداران و تابینها) به شرح زیر بود: فرنج یقه برگردان خاكی رنگ كه روی یقه، نواری آبیرنگ دوخته شده بود و كلاه از جنس پوست با نشان شیر و خورشید. اسلحه افراد ژاندارمری خزانهداری، تفنگ سه تیر كوتاه فرانسوی با فانسقه كمری بود.[۱۱] افراد جوان امنیه دولتی (سردار اسعدی) و ژاندارم پلیس (یپرمی) به واحدهای ژاندارمری خزانهداری كه در باغ شاه مستقر بودند، پیوستند. آنان حقوق كافی دریافت میكردند و لباسشان نیز شامل فرنج و شلوار خاكی رنگ با چكمه یا مچ پیچ، و كلاه پوست با نشان شیر و خورشید بود.[۱۲]
بهتدریج كه سازمان توسعه مییافت، محلهای جدید ــ مانند پادگان یوسفآباد ــ را اشغال میكردند، ولی این سازمان كه مورد اعتماد و احترام ملت ایران بود، در اولین برخورد، با مشكلاتی مواجه شد.شعاعالسلطنه (برادر محمدعلیشاه) یكی از اشخاصی بود كه مبالغ گزافی بابت مالیات بدهكار بود و از تأدیه آن خودداری میكرد. روز پانزدهم شوال، شوستر یك محاسب و چند نفر ژاندارم را مأمور كرد كه بروند و پارك شعاعالسلطنه (باختر دانشكده افسری فعلی) را توقیف كنند و از اموال آن صورت بردارند، ولی قزاقی كه آنجا بود، با تلفن به قزاقخانه اطلاع داد و در پی آن دو نفر افسر و دوازده نفر قزاق آمدند و ژاندارم را بیرون كردند. روز بعد، شوستر، كلنل مُریل و پنجاه ژاندارم و دو افسر را مامور كرد كه بروند و با مسالمت ملك را تصرف كنند. زمانیكه ژاندارمها به باغ رفتند، قزاقها، كه نیروی ژاندارم را برتر از خود دیدند، مقاومتی نكردند، و بدینترتیب باغ تصرف شد. ولی فردای آن روز، ایوبخان، سرهنگ قزاق، با دو نفر افسر روسی و عدهای قزاق به باغ هجوم برد و ژاندارمها را خلع سلاح كرد و افسر مسئول آنها را به سفارت روسیه برد و بعد از تهدید، آزاد نمود. ژاندارمها، پارك شهری شعاعالسلطنه و منصورآباد را ــ كه نزدیك شهر ری و در حمایت سفارت روسیه و قزاقخانه بود ــ تصرف كردند تا مالیات معوقه دولت را وصول نمایند. اما با تهدید دولت روسیه این عمل ناكام ماند.[۱۳] دولت روسیه اولتیماتومی به شرح زیر برای دولت ایران فرستاد: «۱) انفصال مستر شوستر و مستر كلفر از شغل مربوطه، تكلیف بقیه مستشارانی كه شوستر با خود آورده به زودی تعیین شود؛
۲) دولت ایران تعهد كند كه در آتیه، بدون جلب رضایت وزرای مختار روسیه و انگلیس مستشاری از خارجه استخدام نكند؛
۳) چون برای اجرای مفاد اولتیماتوم، سربازان روسیه به داخل ایران فرستاده شدهاند، تمام هزینه این لشكركشی را دولت ایران باید بپردازد؛
۴) تعیین مقدار و طریق تأدیه خسارت مزبور، بعد از رسیدن پاسخ ایران معین خواهد شد.
ضمناً وزیر مختار گفت: دولت امپراتوری روسیه بیشتر از چهل و هشت ساعت، انتظار اجرای مفاد اولتیماتوم را نخواهد كشید، در این مدت، سربازان روسیه در دشت خواهند ماند، اگر پاسخ موافقی نرسید، لشكر روسیه به طرف پایتخت پیشروی خواهد كرد، در این صورت، میزان خسارات افزون خواهد شد.»[۱۴] مجلس اولتیماتوم روسیه را نپذیرفت، قاعدتاً دولت میبایست سقوط میكرد، ولی برحسب موافقت نایبالسلطنه، دولت همچنان استوار بر جای خود باقی ماند. در نهایت بر اثر اولتیماتوم روسیه، مجلس تعطیل شد. دولت غیرقانونی صمصامالسلطنه، اعضای كابینه از جمله وثوقالدوله (وزیرخارجه) را دور خود جمع كرد و همگی مفاد اولتیماتوم را پذیرفتند و به خدمت صادقانه مستر شوستر، بعد از هشتماه و نیم فعالیت و كوشش، پایان دادند و تعیین تكلیف چهارده نفر همراهان امریكایی او را به بعد موكول كردند.[۱۵] بدینترتیب كشتی توفانزدهٔ شوستر نتوانست از این امواج رهایی یابد و پس از برخورد با صخرههایی از مشكلات داخلی و خارجی، بهویژه دشمنی روسها، به گل نشست و وی ناگزیر شد ایران را ترك كند. ژاندارمری خزانه منحل گردید، ولی افسران و سایر افراد آن به ژاندارمری دولتی انتقال یافتند.
● تشكیل ژاندارمری دولتی
یالمارسون، پس از آشنایی كافی به اوضاع ایران، مقدمات تشكیل ژاندارمری را فراهم ساخت. نخست، مواد دروس و برنامههای آموزشی را تهیه كرد، و سپس یك مدرسه افسری كه «مدرسه كاندیدا اخیسیه» نامیده میشد در دوازدهم ذیقعده ۱۳۲۹/ یازدهم مهر ۱۲۹۰ با سی نفر شاگرد تاسیس گردید. مدرسه درجهداری (مدرسه كادت) با شصتوشش نفر داوطلب در بیستوسوم صفر ۱۳۳۰/ بیستودوم بهمن ۱۲۹۰ زیر نظر ماژور فولكه تاسیس شد و اولین گروه محصلان شش ماه بعد، یعنی در اواسط جمادیالاول ۱۳۳۰/ اواسط اردیبهشت ۱۲۹۱، فارغالتحصیل شدند. گرچه انگلیسیها میخواستند كه ژاندارمری اولویت برنامههای خود را به فارس اختصاص دهد، به هر كیفیتی كه بود ژاندارمری دولتی با افسرانی كه از ژاندارمری خزانه و وزارت جنگ به آن پیوستند و نیز با فارغالتحصیلان كاندیدا افیمیه و كادت، در اواسط اردیبهشت ۱۲۹۱، افتتاح گردید.[۱۶] در طی دو سال بعدی، این نیرو پیشرفت مداوم و یكسانی داشت و ضمن تحكیم موقعیت خود، دایره نفوذش را به خارج از تهران گسترش میداد. رشد شمار افراد تحت فرماندهی و نیز تشكیلات آن، جنبه مستمر داشت. دیماه ۱۲۹۱.ش (پایان سال ۱۹۱۲.م)، ژاندارمری دولتی متشكل از بیستویك سوئدی و حدود سههزار افسر و پرسنل ایرانی بود، ولی در اواخر سال بعد تعداد افسران سوئدی به سیوشش تن و شمار ایرانیان به حدود ششهزار تن، یعنی نزدیك به دو برابر، افزایش یافت. در بهمنماه ۱۲۹۰.ش (اوایل سال ۱۹۱۲.م)، یالمارسون به تشكیل دو فوج (رژیمان) برای تهران و یك فوج برای شیراز اقدام كرد. پیش از دیماه ۱۲۹۲.ش (آغاز سال ۱۹۱۴)، هفت فوج دیگر تاسیس شد. دو سرفرماندهی در تهران، و مابقی در شیراز، كرمان، قزوین، اصفهان و بروجرد بهوجود آمد. افراد فوجها نیز تجربیات خوبی در عملیات متعدد كسب كرده بودند. طبیعتاً نیازهای بودجهای ژاندارمری افزایش یافت و هزینههای لازم در این دوره، عمدتاً از محل وامهای روس و انگلیس تامین میشد.[۱۷]
● سازمان وظایف ژاندارمری دولتی
به موجب مندرجات «نظامنامه» ژاندارمری مصوب ۱۳۳۰.ق/۱۲۹۱.ش، سازمان ژاندارمری مركب از یك اداره مركزی و چند اداره محلی بود: «اداره مركزی» یا «دفتر مركزی» شامل شعبهٔ «خدمت ژاندارمری» و شعبه «محاسبات ژاندارمری» بود، و ادارات محلی شامل سازمانهایی بود كه در «ایالات و ولایات» مستقر بودند و دستجاتی از افراد آنها به شهرستانها و بخشها و راهها فرستاده میشدند.
در نظامنامه رسمی ژاندارمری در مورد وظایف آن نوشته شده است: «ژاندارمری عبارت است از یك قسمت نظامی كه برای حفظ امنیت عامه و كفالت در نگاهبانی و نظم و اجرای قوانین و نظامنامههای اداره عدلیه و مالیه برقرار شده است.» و این ژاندارمری میتوانست هم وظایف پلیس و هم وظایف ژاندارم مأمور عدلیه را انجام دهد. در همین نظامنامه، در مورد این دو وظیفه چنین گفته شده است: «وظیفه ژاندارم مامورین عدلیه، تجسس و كشف جنحه و جنایت و خلاف و جمع ادله برای ثبوت آنها و تحویل مرتكبین آنهاست به محكمههایی كه مامور تنبیه مقصرین هستند و وظیفه پلیس هم حفظ نظم و آسایش عموم است».
براساس این وظایف، سازمان ژاندارمری مسئول حفظ امنیت خارج از شهرها و راههای بازرگانی، جلوگیری از بینظمیها و اغتشاشها و سركوبی اشرار و راهزنان بود و بالطبع سازمانی كه یارلمارسون برای اجرای این وظایف بهوجود میآورد میبایست تمام قلمرو وسیع ایران را دربر میگرفت. ولی تشكیل چنین نیرویی به یكباره میسر نبود. ازاینرو، یالمارسون طرحی دو مرحلهای در نظر گرفت كه در مرحله اول سازمانی برای خطوط اصلی، كه از تهران منشعب میشد و در آن روزها ضرورت داشت، پیشبینی شد و این طرح، در شمال ایران شامل اطراف تهران، راه تهران ــ قم، تهران ــ قزوین ــ زنجان، قزوین ــ رشت ــ انزلی (بندر پهلوی) و در جنوب مخصوص منطقه فارس (راه بوشهر ــ شیراز ــ یزد خواست) بود كه در سال اول پاسگاههایی از شیراز تا كنار تخته (پنجاهوشش كیلومتری جنوب غربی كازرون به طرف جنوب) و باغ خان (بیستكیلومتری شمال شیراز) تأسیس میگردید و در ظرف نه ماه بعد، پاسگاههای ژاندارمری فارس و در جنوب شیراز تا بوشهر و در شمال شیراز تا یزدخواست امتداد مییافت. مرحله دوم مربوط به تاسیس فوجهای دیگر برای سایر راهها و نواحی كشور بود.
اعتبار مالی و بودجهای كه برای ژاندارمری در نظر گرفته شده بود برای دوازده ماه اول در حدود سیصدهزار تومان و برای نهماه، سیصدوپنجاههزار تومان بود كه از این مقدار برای ژاندارمری فارس، در دوازده ماه اول، حدود صدوبیستهزار تومان و برای نه ماه بعد، نزدیك ۱۳۵ هزار تومان تخصیص داده شده بود. بر مبنای طرح كلی، قرار شد اول سه «فوج» (هنگ)، كه معمولاً به آن رژیمان هم اطلاق میشد، تاسیس گردد:
فوج یكم به فرماندهی ماژور گلمیستد، مركب از یك مركز فوج (ستاد) و سه «باطالیون پیاده» (گردان) بود كه دو باطالیون آن مامور محافظت از راههای اطراف تهران (باطالیون یكم) و راه تهران تا همدان (باطالیون دوم) و یك باطالیون دیگر، آمادگاه تعلیماتی بودند. گردان تعلیماتی كه زودتر از دو گردان دیگر ایجاد شد شامل سه واحد تعلیماتی به نام مدرسه ژاندارم، یك مدرسه سوار و دو مدرسه پیاده بود.
مدرسه اول (پیاده) به فرماندهی ماژور بورل و معاونت یك افسر ایرانی (خزاعی)، مدرسه دوم (پیاده) به فرماندهی ماژور فریك و معاونت یك افسر ایرانی (محمدتقیخان پسیان)، و مدرسه سوم (سوار) به فرماندهی ماژور كنت لونهویت و معاونت یك افسر ایرانی، (حصنالدوله) بود. بعد از اتمام دوره این مدارس، فوج ژاندارمری یوسفآباد در رمضان ۱۳۳۰.ق/شهریور ۱۳۰۱ ایجاد شد، مسئولیت محافظت از راههای قزوین ــ همدان به این فوج واگذار گردید و قرار شد باطالیان یكم در تهران و باطالیان دوم در قزوین و باطالیان سوم همچنان به مرتب ساختن افراد مشغول باشند.
فوج دوم به ریاست ماژور شولد براند، شامل یك مركز فوج (ستاد) و دو باطالیان در باغ شاه بود كه باطالیان اول حفظ راه شاهزاده عبدالعظیم، ناحیه غار، فشافویه، ورامین، راه تهران و قم، ناحیه قم، راه خراسان تا قشلاق را به عهده داشت و باطالیان دوم مركب از مدرسه ژاندارم پیاده و سوار و یك گروهان برای خدمات خزانهداری بود.
فوج سوم، به فرماندهی ماژور سیورت در فارس، كه قرار بود از قوای اعزامی به فارس، كه برای حفظ امنیت به آن جا گسیل شده بودند، تشكیل شود و در محل به تعلیم و تربیت بالغ بر ششصد نفر اقدام كند.[۱۸]
● بیگانگان و ژاندارمری
۱ ) انگلیسیها و ژاندارمری
انگلیسیها از تمام زد و بندها و تحریكات و دسایسی كه برای تأسیس و به راه افتادن ژاندارمری بهكار میبردند این مقصود و منظور را داشتند كه قوه منظمی در مقابل نیروی قزاق روسها تشكیل شود تا برای آنها كشتی نجاتی در اوضاع توفانی آن روزهای ایران باشد و سكان این كشتی را هم خود بهدست داشته باشند.[۱۹]
افسران سوئدی، كه در ابتدای كار به این مقصود و هدفِ انگلیسیها پی نبرده بودند، خود را به آنها نزدیك میكردند؛ چنانكه كلنل یالمارسون در روزهای اول با سفیر انگلیس در تهران برای امور مربوط به تشكیل ژاندارمری مشورت میكرد و غالبا گوش شنوایی داشت و مسائل را با او در میان میگذاشت. در اثر حُسنِ سلوك و تلاش بیغرضانه افسران سوئدی و افراد ژاندارمری، وضع راههای كاروانرو منظم شد. سرقت و راهزنی دیگر به وقوع نمیپیوست و قافلههای ایرانی و انگلیسی، بیآنكه كمترین آسیب و زیانی ببینند، در راهها به رفت و آمد مشغول شدند. ازاینروست كه سفیر انگلیس در تاریخ جمادیالاول ۱۳۳۱/ اردیبهشت ۱۳۰۳ درباره آن نوشت: «آنها تمام، سربازهای قابلی هستند كه جداً مشغول خدمت میباشند».[۲۰]
ولی واقعهای كه مقارن همین احوال و كمی پیش از تشكیل ژاندارمری فارس رخ داد، به سیاست و روابط انگلیسیها با سوئدیها رنگ دیگری بخشید. شرح این واقعه را بهتر است از قلم كنسول آلمان در بوشهر بخوانیم: «در اواخر دسامبر ۱۹۱۲ (اواسط محرم ۱۳۳۱ ــ اواخر آذر ۱۳۰۳) دو افسر سوئدی ژاندارمری، ماژور براندل و كاپیتن نیستروم، با چهل ژاندارم از شیراز به اینجا آمدند (یعنی به بوشهر) تا هزاروپانصد تفنگ و مقداری فشنگ و چندین مسلسل كه همه ساخت آلمان و برای ژاندارمری آمده بود از اداره گمرك ترخیص كرده به شیراز ببرند، در این زمان هر دو افسر از تهران دستور گرفتند كه تا اطلاع بعدی در بوشهر باقی بمانند... . این افسران، از سوی كنسولگری انگلستان با گرمی عجیبی روبرو شدند. به آنها در كنسولگری انگلستان اتاق داده شد و همچنین ژاندارمهایِ آنها را مانند دوستان قدیم در نظر گرفتند و به آنها خیلی محبت كردند، ولی افسران سوئدی چون احساس كردند اقامتشان در سركنسولگری از نظر مردم ایران به بدی تعبیر میشود و خواهند گفت كه آنها بیشتر برای انگلیسیها كار میكنند تا برای دولت ایران، از كنسولگری خارج شدند و در بیرون شهر خانهای برای خود پیدا كردند. از سویی دیگر به آنها نیز ثابت شد كه محبت خارقالعاده انگلیسیها را با احتیاط تمام باید تلقی كرد. یكی از آنها به من به طور خصوصی گفت: آقایان انگلیسیها به ما گفتند كه ”دست راست نباید بداند كه دست چپ چه میكند.“ آنها با دست راست ما را نوازش میدهند و با دست چپ مانع كار ما و پیشرفت ما میشوند. در حال حاضر كار دست چپ خیلی بیشتر از كار دست راست است. اگر ما به آنها بفهمانیم كه ما در خدمت دولت ایران هستیم، نه در خدمت دولت انگلستان، در كارها تغییرات زیادی دیده خواهد شد...». این بیداری و هوشیاری افسران سوئدی به انگلیسیها حالی كرد كه انتظارات و چشمداشتهایی كه از افسران سوئدی داشتند برآورده نخواهد شد. این انتظارات چنین بود كه انگلیسیها میخواستند گروه افسران سوئدی و ژاندارمری تابع آنها را یكجا در دست و در اختیار خود داشته باشند، اما تا كار استقرار ژاندارمری فارس، كه در شرف تشكیل بود، پایان نمییافت، مصلحت نبود به روی خود بیاورند.[۲۱]۲ ) روسها و ژاندارمری دولتی
تشكیل افواج ژاندارمری در تهران و نتایجی كه از فعالیت چشمگیر آن در وضع نظم و امنیت راههای اطراف تهران بهوجود آمد، روسها را به این فكر انداخت كه چنانچه ژاندارمری فارس نیز تشكیل یابد، امنیت و نظم راههای آنجا به نحو مطلوب و موثری برقرار خواهد شد. چون این وضع، ثبات، توسعه و ترقی بازرگانی انگلیسی را تضمین میكرد، بالطبع با سیاست امپراتوری روسیه موافق نبود، و روی همین اصل بود كه دولت روسیه با نظر مساعدی به ژاندارمری نمینگریست و در نتیجه لازم دید در سیاست خود در ایران تغییری اعمال كند. بدینترتیب، روسها دو پروژه متفاوت در نظر گرفتند: یكی توسعه قزاقخانه برای تأمین امنیت شمال ایران و دیگری گسترش قلمرو مسئولیت ژاندارمری تا مناطق شمال.[۲۲] اما روسها، كه علیالاصول نسبت به ژاندارمری نظر مساعدی نداشتند، به توسعه و گسترش ژاندارمری در شمال تحت ریاست افسران روسی قزاقخانه اقدام نمودند و كورستو وتز، سفیر روسیه در تهران، دراینباره با روزنامهها چنین گفت كه: «با ازدیاد و توسعه ژاندارمری، در صورتی موافق است كه دولت ایران نیز با توسعه قزاق موافقت كند، زیرا كارهای مثبتی كه ژاندارمری در جنوب میكند، قزاق میتواند در شمال انجام دهد. روسیه میخواهد افسران روسیه قزاقخانه را از خدمت قزاقخانه بیرون آورد و با قراردادهایی نظیر قرارداد افسران سوئدی، در ژاندارمری وارد خدمت كند.» ولی این طرح كه در صورت اجرا عكسالعملی را مبنی بر تأسیس سازمانی مشابه طرح روسیه، از طرف انگلستان در جنوب ایران ایجاب میكرد، به مصلحت دولت انگلیس نبود.
بدینسبب تانلی گفته بود: «این فكر برخلاف قراردادهای روسیه و انگلیس است. روسیه توسعه ژاندارمری را بنا به تقاضای انگلستان قبول كرده است و هیچ محدودیتی هم معین نشده است كه ژاندارمری فقط در جنوب برقرار شود.» سرانجام، انگلیسیها ضمن اقدامات و تحریكاتی كه برای عقیمساختن طرح روسها بهكار میبردند، پیشنهاد كردند دولت روسیه به جای اینكه افسران روسی قزاقخانه را وارد خدمت ژاندارمری كند، تعداد افراد قزاق را تا ششهزار نفر افزایش دهد و در مقابل تعداد افراد ژاندارمری هم به دوازده تا پانزدههزار نفر برسد. روسیه این طرح را بعد از مذاكراتی طولانی پذیرفت و نیز دولت قرار بر این گذاشت كه بودجهای هم برای این كار در نظر گرفته شود و در اختیار خزانهداری كل قرار گیرد (نیمه اول جمادیالاول ۱۳۳۲/ نیمه اول فروردین ۱۲۹۳). با این بازی سیاسی، انگلیسیها جلوی مقاصد و اهداف روسها را گرفتند و چون ژاندارمری فارس هم مقارن این احوال، تشكیل و مستقر شده بود، دیگر باید از بابت افسران سوئدی خیالشان آسوده میشد.
مقارن این اوضاع و احوال، كلنل یالمارسون به درجه سرتیپی دولت ایران ارتقا پیدا كرد (ششم صفر ۱۳۳۲/ سیزدهم دی ۱۲۹۲) و از هفدهم جمادیالاول/چهاردهم فروردین ۱۲۹۳ نیز با مرخصی ششماهه به سوئد رفت و ماژور كلینگبرگ سرپرستی ژاندارمری را در غیاب یالمارسون به عهده گرفت. انگلیسیها از این موقعیت استفاده كردند و درصدد برآمدند افسران سوئدی را ناراضی سازند. مواجب افسران سوئدی عقب افتاد و این وضع سبب شد افسران سوئدی به دولت ایران اعلام كنند به سبب عقب افتادن مواجبشان دیگر نمیتوانند به خدمت خود ادامه دهند و اگر تا هشتم رمضان حقوق آنها پرداخت نگردد، دست از خدمت خواهند كشید و ماژور كلینگبرگ، معاون یالمارسون، هم كه در غیاب او سرپرستی ژاندارمری را به عهده داشت، نامهای سخت كه جنبه یك اتمام حجت داشت به همان مضمون برای دولت ایران فرستاد و با آنكه سفیر فرانسه سعی كرد سفیر انگلیس را به پرداخت اقساط عقبافتاده وام قانع كند تا بتواند حقوق افسران سوئدی را پرداخت نمایند، سفیر انگلیسی حاضر نشد، اما سفیر فرانسه موفق شد با تلاش بسیار و وعده و وعید فراوان، افسران سوئدی را تا بازگشت ژنرال یالمارسون آرام كند.[۲۳]
۳ ) آلمانیها و ژاندارمری
انتصاب ماژور ادوال، فرمانده فوج ژاندارمری بروجرد، به ریاست ژاندارمری دولتی، از لحاظ نحوه اقدامات و كاری كه ژاندارمری تحت رهبری ایران انجام دادند، دوره خاصی در تاریخ ژاندارمری ایران به وجود آورد. دوران ریاست او مصادف بود با شروع جنگ اول جهانی، و آلمانیها سعی میكردند، به هر نحوی باشد، ژاندارمری ایران را در دست خود داشته باشند تا هر زمان مقتضیات اوضاع و احوال ایجاب كند، آن را به نفع خود وارد عمل كنند. براساس این مقصود و نقشه، از همان روزها كه موضوع تشكیل نیرویی بهنام ژاندارمری در ایران مطرح و مورد بحث بود، سفرای امپراتوری آلمان در ایران نیز، تحولات و پیشرفتهای آن مساله را روز به روز و گام به گام زیر نظر داشتند و چون یالمارسون به ایران آمد، بیشتر از اوضاع و نقشهها مطلع میشدند. زیرا یالمارسون برخلاف شوستر، كه كارهای خود را از خارجیان مخفی میكرد و به آنان اجازه نمیداد در كارهایش مداخله كنند، تمام سفرای خارجی را از امور خود مطلع میكرد.[۲۴]
اما چون جنگ جهانی آغاز شد، آلمانیها برای مقابله با انگلیسیها و روس در نظر گرفتند، جبههای، هرچند كه فعال هم نباشد، در شرق بهوجود آورند تا از پشت سر، نیروی متحدین را تهدید كند. با این نیت، طرحی تهیه نمودند كه خطوط اصلی آن، حفظ مصالح امپراتوری آلمان، تهدید مواضع حساس انگلیسیها و روسها در شرق (یعنی هندوستان و افغانستان)، جلب همكاری دنیای مسلمان با آلمان و متحدان او بود و چون صحنه عملیات و سیاست آنها در اینباره شامل ایران میشد، دولت آلمان در نظر گرفت از نیروی ژاندارمری دولتی ایران كه تنها نیروی منظم نظامی بود و با روسها و انگلیسیها توافق و سازشی نداشت، استفاده نماید.
به این نیت و به دستور فرماندهی ارتش آلمان در ایران با افسران سوئدی ژاندارمری گرم گرفتند و سفیر آنها در پراگ نیز با یالمارسون، كه از مرخصی خود به ایران بازمیگشت، وارد مذاكره شد و وعده كرد كه دولت آلمان، ژاندارمری ایران را تقویت خواهد كرد و كمكهای مالی به آن خواهد نمود. اما یالمارسون با پاسخ خود مبنی بر اینكه اگر ارتش سوئد وارد جنگ شود، او دشمنی با روسیه را شروع میكند، ولی با بیطرفی سوئد، اگر جنگ بین ایران و روسیه روی دهد، او بیطرف خواهد ماند و افسران سوئدی را هم به سوئد باز خواهد گردانید، به آنها فهمانید كه یالمارسون حاضر نیست با آنها همكاری كند. اما یكی از نتایج فوری شروع جنگ، این بود كه دولت سوئد كلیه صاحبمنصبان ثابت خود را به كشور متبوع احضار كرد. این مساله باعث شد ساختار فرماندهی سوئدی این نیرو تضعیف گردد.[۲۵] با خروج یالمارسون، ماژور ادوال، كه احساسات و تمایلات آلمان دوستی بیشتری داشت، به جای او منصوب گردید. ادوال همكاری با آلمانیها را پذیرفت و چند تن از افسران سوئدی را كه دل خوشی از رفتار انگلیسیها و روسها نداشتند با خود همراه نمود و از این پس به توسعه ژاندارمری و تغییر در سازمان آن اقدام كرد. ولی فعالیتهای آلمانیها و تحركی كه در وضع ژاندارمری به وجود آمده بود از دید تیزبین انگلیسیها و روسها دور نماند، بلكه موجب گردید كه سوءظنی هم، نسبت به ژاندارمری، در آنها بهوجود آید و چون مساعی آنها برای بهدست آوردن افسران سوئدی نیز به جایی نرسید، سفارتهای انگلیس و روسیه با تمام قوای خود سعی كردند كه مانع از اجرای مقاصد آلمانیها شوند. برای این كار باید ژاندارمری ضعیف و ضعیفتر میشد و سادهترین و معمولیترین روشی كه در این باره، به كار بردند چنین بود كه پول به ژاندارمری نرسد. بهاین ترتیب تا اواخر بهمن ۱۲۹۳ دو ماه پول به ژاندارمری نرسید. ادوال درباره اوضاع آن روز ژاندارمری نوشته است: «معذالك، به هر نحوی میبود، در برابر مرگی قطعی و بهرغم تمام این اختناق و سختیهای شدید میبایست مقاومت میكردیم و داروی موثر آن را، كه پول نام داشت، مییافتیم.»[۲۶]مقارن این احوال عدهای از افسران سوئدی از ایران رفته بودند و چند تنی هم مدت قراردادشان در شرف انقضا بود. دولت از روی ناچاری لایحهای برای تجدید قرارداد عدهای از آنها تهیه، و به مجلس شورای ملی تقدیم كرد. این لایحه (مورخ هیجدهم شعبان ۱۳۳۳.ق) متضمن جلب موافقت و تصویب مجلس برای تجدید قرارداد شش تن از افسران سوئدی به نامهای نیستروم، چیلاندر، پوست، لوند برگ، فریك و دوماره بود و سرانجام در آخر ماه شوال به تصویب هیات وزیران رسید.[۲۷]
با انتصاب ماژور نیستروم به ریاست ژاندارمری دولتی (بیستودوم سفر ۱۳۳۴.ق)، كلیه افسران سوئدی، غیر از چهار تن به نامهای ماژور لوند برگ، ماژور گلروپ، ماژور نورد كیست و لیوتنان هارویدسون، از خدمت دولت ایران اخراج شدند و این تصفیهای بود كه سیاست و خواست انگلیسیها عامل اصلی آن بهشمار میرفت و رفتن افسران سوئدی، در حقیقت به منزله پیدایش ضعف و فتوری در نیروی ژاندارمری دولتی بود كه انگلیسیها از این ضعف و بعد هم از انحلال آن نفعی نبردند. زیرا، اگرچه از دست افسران سوئدی آن، كه در برابر خواستها و تحمیلات دو دولت ایستادگی میكردند، آسوده شدند، اما این واقعه موجب شد ژاندارمری اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و بدینترتیب فرصت مناسبی برای بریگاد قزاق فراهم آمد تا دوباره بر اعتبار خود بیفزاید و در چنین وضعی، آن اندك نفعی هم كه رفتن سوئدیها برای انگلیسیها در برداشت، خنثی و برطرف شد.[۲۸] این وضع كه سبب نگرانی دولت ایران و انگلیس شده بود، هر دو دولت را به فكر چارهجویی انداخت. دولت انگلیس با تعجیل هرچه تمامتر به توسعه و تكمیل تشكیلات پلیس جنوب اقدام كرد و تا ماه مارس ۱۹۱۷/ فروردین ۱۲۹۶ سازمان دو بریگاد را، یكی در فارس و دیگر در كرمان، كامل نمود و رسمیت تشكیل نیروی پلیس جنوب را به دولت ایران تحمیل كرد. دولت ایران، درصدد برآمد ژاندارمری دولتی را تقویت، و سازمان آن را تجدید كند و اولین اقدامی كه در این باره انجام شد در كابینه علاءالسلطنه بود، و آن چنین بود كه دولت ایران برای استخدام چند افسر با دولت سوئد وارد مذاكره شد و سرانجام با مداخله آلمانیها دولت سوئد قبول كرد تعدادی از افسران خود را به ایران بفرستد. در همین اوقات، انقلاب روسیه آغاز گردید. روسها سربازان خود را از ایران فراخواندند.[۲۹] ضدیت روس و انگلیس با ژاندارمری و افسران آن در پایان به خروج یالمارسون از ایران (مارس ۱۹۱۵) و سپردن زمام امور تشكیلات ژاندارمری، نخست، به دست سرگرد ادوال، و سپس سروان نیستروم انجامید. انگلیسیها دو سال بعد؛ یعنی موقعی كه به خطر گسترش اندیشه ماركسیسم در بین افراد قزاق مستقر در ایران پی بردند، مجدداً به فكر تقویت ژاندارمری افتادند (۱۹۱۷)، و بدینترتیب، بار دیگر موضوع استخدام افسران سوئدی مطرح شد، ولی دولت انقلابی روسیه اینبار برخلاف دفعه پیشین با تحقق آن به مخالفت برخاست و در عوض از بریگاد قزاق حمایت كرد.
مخالفت دولت شوروی با بازسازی تشكیلات ژاندارمری و اتكای آن دولت به نیروی قزاق به منظور حفظ منافع خویش در ایران با وقوع «كودتای اول رضاخان در شانزدهم فوریه ۱۹۱۸ (بهمن ۱۲۹۶) در قزاقخانه» و انتقال زمام امور دیویزیون قزاق به دست انگلیسیها نقش بر آب شد. دولت انگلیس، بعد از خروج رقیب قدرتمندش از صحنه سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران و بهویژه متعاقب مخالفت عامه مردم با قرارداد مالی ــ نظامی ۱۹۱۹، همه امكانات مادی و معنوی خود را به منظور تاسیس «قشون متحدالشكل» به كار انداخت. اعلام ادغام واحدهای ژاندارمری كه تا این زمان وابسته به وزارت كشور بود، در وزارت جنگ نخستین گام در تحقق این برنامه محسوب میشد.[۳۰]
ژاندارمری با حمایتی كه از سیدضیاء و كودتا كرده بود، پاداش خوبی بهدست آورد: مقامهای مهم در كابینه جدید و قدرت بسیار در ایالات. دو افسر ژاندارمری كه نقش مهمی در قزوین و حركت قزاقها به تهران داشتند، یعنی سلطان سیاح و ماژور كیهان، به ترتیب، به فرماندهی نظامی تهران و وزارت جنگ منصوب شدند. بلافاصله بعد از كودتا، حكومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایالات و در شعاع معینی از تهران برقرار شد، برخی از والیها و معاونان آنان (فرمانداران) بركنار شدند و فرماندهان ژاندارمری جای آنان را گرفتند. برای مثال، ماژور محمدخان درگاهی، فرماندهی باطالیون قم، به سمت فرماندار نظامی آن شهر منصوب شد و ماژور فتحعلیخان ثقفی توپچی نیز كنترل شهر سمنان را در دست گرفت.
در مركز بعضی از ایالات، نظیر مشهد و كرمانشاه، صاحبمنصبان ژاندارمری به موازات اجرای كودتا در تهران، به كودتاهای كوچكتری دست زدند. در مشهد، كلنل محمدتقیخان پسیان به توقیف قوامالسلطنه، والی خراسان، اقدام كرد و او را به تهران فرستاد. وی سپس به توقیف بسیاری از اعیان و اشراف، مقامات دولتی، مالكان و افرادی از این قبیل در ایالت خراسان مبادرت كرد تا بتواند مالیاتهای عقبافتاده را از آنها وصول كند و برنامه اصلاحات خویش را اجرا كند، درست مشابه اقداماتی كه سیدضیاء در تهران انجام داد. بدینترتیب، دورهای از یك تنش طولانی بین دولت مركزی و منافع ایالتی، بین گرایشهای مختلف به ژاندارمری و قزاق، و بین جاهطلبیهای سیاسی كلنل پسیان و رضاخان، بهوجود آمد كه فقط از طریق نابودی واقعی حكومت ژاندارمها در مشهد خاتمه یافت. در كرمانشاه، ماژور محمودخان پولادین، صارمالدوله، والی آنجا، را توقیف كرد و به تهران فرستاد، درحالیكه مساله فوریتر، یعنی نبرد ژاندارمها با سمیتقو، باعث شد كه مخبرالسلطنه در تبریز از گرفتار شدن به سرنوشتی مشابه سایر والیها، رهایی یابد. در دوره بعد از كودتا، ژاندارمری به اوج نفوذ و اشغال مناصب عالی قدرت سیاسی در ایالات و مراكز پایتخت رسید. باوجوداین، در پاییز سال ۱۳۰۰.ش (اواخر سال ۱۹۲۱)، ژاندارمری، در نتیجه تاكتیكهای دوگانه رضاخان مبتنی بر گلچین كردن افراد موردنظر خود از بین ژاندارمها و در عین حال سركوب نمودن آنان، به جذب شدن در دیویزیون قزاق تسلیم شد.[۳۱]
رضاخان سردارسپه در روز پانزدهم آذرماه ۱۳۰۰ خطاب به «آقایان صاحبمنصبان اداره ژاندارمری» متذكر شد كه «مطالعات چند ماهه من در كار اداره ژاندارم و طرز جریان فعلی امور آن اداره مرا مجبور ساخت كه امروز شما را احضار كرده... چون اكثریت شماها از صاحبمنصبان تحصیلكرده لایق، آزموده و هریك به نوبه خود فهمیدهاید... تصریح مینمایم كه خدمات ژنرال یالمارسون، تشكیلدهنده ژاندارمری، ... و همینطور زحمات كلنل گلروپ، كفیل ریاست تشكیلات حالیه، كاملا در نظر من و پیشگاه مملكت منظور و سعی آنها مشكور است... نظر به اینكه ژاندارم كنونی مدتی است از صورت قراسورانی خارج و به یك قسمت نظامی تبدیل شده و مستشاران خارجی برخلاف دورههای سابق نباید مداخله مستقیم در امورات قشونی داشته باشند، ... از امروز من اداره ژاندارمری را در تحت نظر و ریاست مستقیم خود گرفته، و رسماً منحل و الحاق آن به قشون متحدالشكل جنبه عملی به خود گرفت.»
سردارسپه در پانزدهم آذرماه ۱۳۰۰ كلنل گلروپ، سرپرست ژاندارمری، را از كار بركنار، و كلنل عزیزاللهخان ضرغامی را به كفالت ژاندارمری منصوب كرد. امور مربوط به انتقال نفرات و افسران ژاندارم به وزارت جنگ، تا هفدهم دیماه ۱۳۰۰ انجام شد.[۳۲]
بدینترتیب عمر ژاندارمری به پایان رسید. رضاخان با اتخاذ سیاستی مبتنی بر گلچینكردن افراد موردنظر و سركوب نمودن مخالفان، برتری و استیلای همقطاران دیویزیون قزاق خود را در ارتش جدید و رژیمی كه متعاقب آن ایجاد شد تضمین كرد و بر فرماندهی عرضهشده توسط رسته افسران ژاندارمری و سنتهای سیاسی این نیرو چیره شد.
رضا بسطامی
پینوشتها
[۱]ــ استفانی كرونین، ارتش و حكومت پهلوی، ترجمه: غلامرضا علیبابایی، تهران، خجسته، ۱۳۷۷، ص۳۷
[۲]ــ غلامرضا علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، نشر آشیان، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۱۰
[۳]ــ همان، ص۱۱۲
[۴]ــ استفانی كرونین، همان، صص۴۱ــ۴۰
[۵]ــ صفا اخوان، ایران و جنگ جهانی اول، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۰، ص۲۴۰
[۶]ــ همان، صص۲۴۳ــ۲۴۲
[۷]ــ مورگان شوستر، اختناق در ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران صفی علیشاه، ۱۳۶۲، ص۷۷
[۸]ــ جهانگیر مقاممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمیترین ایام تا عصر حاضر، تهران، ۱۳۵۵، صص۱۱۲ــ۱۱۰
[۹]ــ همان، ص۱۱۲
[۱۰]ــ استفانی كرونین، همان، ص۴۳
[۱۱]ــ جهانگیر قائممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمیترین ایام تا عصر حاضر، تهران، ۱۳۵۵، ص۱۱۷
[۱۲]ــ میرحسین یكرنگیان، همان، ص۱۳۵
[۱۳]ــ استفانی كرونین، همان، ص۴۳
[۱۴]ــ همان، صص۴۴ــ۴۳
[۱۵]ــ میرحسین یكرنگیان، همان، ص۱۳۹
[۱۶]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، صص۱۱۷ــ۱۱۶
[۱۷]ــ استفانی كرونین، همان، صص۴۴ــ۴۳
[۱۸]ــ جهانگیر قائممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران، تهران، انتشارات روابط عمومی ژاندارمری، ۱۳۵۵
[۱۹]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، ص۱۲۰
[۲۰]ــ صفا اخوان، همان، صص۲۴۵ــ۲۴۲
[۲۱]ــ محمد مددی، سوئدیها در ایران، تهران، انتشارات گفتمان، ۱۳۸۱، صص۱۶۸ــ۱۶۳
[۲۲]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، صص۱۲۳ــ۱۲۲
[۲۳]ــ همان، صص۱۲۵ــ۱۲۳
[۲۴]ــ محمد مددی، همان، صص۱۰۵ــ۱۰۴
[۲۵]ــ صفا اخوان، همان، صص۲۴۵ــ۲۴۴
[۲۶]ــ محمد مددی، همان، صص۱۰۶ــ۱۰۴
[۲۷]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، ص۱۳۶
[۲۸]ــ همان، ص۱۳۷
[۲۹]ــ همان، صص۱۴۴ــ۱۴۳
[۳۰]ــ استفانی كرونین، همان، صص۹۷ــ۹۲
[۳۱]ــ همان، صص۹۹ــ۹۸
[۳۲]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، ص۱۵۲
پینوشتها
[۱]ــ استفانی كرونین، ارتش و حكومت پهلوی، ترجمه: غلامرضا علیبابایی، تهران، خجسته، ۱۳۷۷، ص۳۷
[۲]ــ غلامرضا علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، نشر آشیان، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۱۰
[۳]ــ همان، ص۱۱۲
[۴]ــ استفانی كرونین، همان، صص۴۱ــ۴۰
[۵]ــ صفا اخوان، ایران و جنگ جهانی اول، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۰، ص۲۴۰
[۶]ــ همان، صص۲۴۳ــ۲۴۲
[۷]ــ مورگان شوستر، اختناق در ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران صفی علیشاه، ۱۳۶۲، ص۷۷
[۸]ــ جهانگیر مقاممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمیترین ایام تا عصر حاضر، تهران، ۱۳۵۵، صص۱۱۲ــ۱۱۰
[۹]ــ همان، ص۱۱۲
[۱۰]ــ استفانی كرونین، همان، ص۴۳
[۱۱]ــ جهانگیر قائممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمیترین ایام تا عصر حاضر، تهران، ۱۳۵۵، ص۱۱۷
[۱۲]ــ میرحسین یكرنگیان، همان، ص۱۳۵
[۱۳]ــ استفانی كرونین، همان، ص۴۳
[۱۴]ــ همان، صص۴۴ــ۴۳
[۱۵]ــ میرحسین یكرنگیان، همان، ص۱۳۹
[۱۶]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، صص۱۱۷ــ۱۱۶
[۱۷]ــ استفانی كرونین، همان، صص۴۴ــ۴۳
[۱۸]ــ جهانگیر قائممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران، تهران، انتشارات روابط عمومی ژاندارمری، ۱۳۵۵
[۱۹]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، ص۱۲۰
[۲۰]ــ صفا اخوان، همان، صص۲۴۵ــ۲۴۲
[۲۱]ــ محمد مددی، سوئدیها در ایران، تهران، انتشارات گفتمان، ۱۳۸۱، صص۱۶۸ــ۱۶۳
[۲۲]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، صص۱۲۳ــ۱۲۲
[۲۳]ــ همان، صص۱۲۵ــ۱۲۳
[۲۴]ــ محمد مددی، همان، صص۱۰۵ــ۱۰۴
[۲۵]ــ صفا اخوان، همان، صص۲۴۵ــ۲۴۴
[۲۶]ــ محمد مددی، همان، صص۱۰۶ــ۱۰۴
[۲۷]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، ص۱۳۶
[۲۸]ــ همان، ص۱۳۷
[۲۹]ــ همان، صص۱۴۴ــ۱۴۳
[۳۰]ــ استفانی كرونین، همان، صص۹۷ــ۹۲
[۳۱]ــ همان، صص۹۹ــ۹۸
[۳۲]ــ غلامرضا علیبابایی، همان، ص۱۵۲
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست