سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


محاکمه‌ و بخشش‌ آدم‌های‌ به‌ خطا افتاده‌


محاکمه‌ و بخشش‌ آدم‌های‌ به‌ خطا افتاده‌
● گفت‌وگو با حسین‌ خسروجردی‌ درباره‌ «بیدمجنون‌»
«محسن‌ مخملباف‌» در جایی‌ گفته‌ بود كه‌ «حسین‌ خسروجردی‌» می‌توانست‌ یك‌ نابغه‌ در سینما باشد. با این‌ وجود «حسین‌ خسروجردی‌» در عرصه‌ هنرهای‌ تجسمی‌ فعالیت‌های‌ جدی‌ و گسترده‌یی‌ دارد. آثارش‌ هم‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌ از كشور بسیار مورد توجه‌ و استقبال‌ واقع‌ شده‌اند. از نمونه‌های‌ حضور جدی‌ وی‌ در این‌ عرصه‌ می‌توان‌ به‌ شركت‌ وی‌ بایكی‌ از ویدیو آرت‌هایش‌ در بی‌ینال‌ «ونیز» در سال‌ گذشته‌ اشاره‌ كرد.
یكی‌ از دغدغه‌های‌ وی‌ در عرصه‌ هنرهای‌ تجسمی‌، پرداخت‌ به‌ طراحی‌ پوستر و بروشور است‌ كه‌ طراحی‌ پوستر و بروشور فیلم‌ را هم‌ شامل‌ می‌شود. او تاكنون‌ طراحی‌ پوستر و بروشور بسیاری‌ از فیلم‌های‌ مطرح‌ سینمای‌ ایران‌ را انجام‌ داده‌ و جوایز معتبری‌ هم‌ در این‌ خصوص‌ گرفته‌ است‌ كه‌ از جمله‌ این‌ جوایز می‌توان‌ به‌ سیمرغ‌ بلورین‌ بهترین‌ پوستر برای‌ فیلم‌ «دستفروش‌» ساخته‌ «محسن‌ مخملباف‌» در جشنواره‌ ششم‌ فیلم‌ فجر اشاره‌ كرد. ضمن‌ اینكه‌ یك‌ بار دیگر هم‌ كاندیدای‌ سیمرغ‌ بلورین‌ همین‌ رشته‌ برای‌ طراحی‌ پوستر فیلم‌ «مهاجر» ساخته‌ «ابراهیم‌ حاتمی‌كیا» شد. «خسروجردی‌» كار طراحی‌ پوستر و بروشور داخلی‌ و خارجی‌ فیلم‌ «بیدمجنون‌» ساخته‌ «مجید مجیدی‌» را برعهده‌ داشته‌ است‌. با این‌ همه‌، گفت‌وگوها با «خسروجردی‌» ربطی‌ به‌ مقوله‌ پوستر و بروشور ندارد بلكه‌ این‌ گفت‌وگو در ارتباط‌ با تحلیل‌ فیلم‌ «بید مجنون‌» است‌. به‌ نظر می‌آید كه‌ صحبت‌های‌ «خسروجردی‌» در خصوص‌ این‌ فیلم‌ با توجه‌ به‌ دوستی‌ دیرینه‌ وی‌ با مجیدی‌ و شناختی‌ كه‌ بالطبع‌ از این‌ كارگردان‌ دارد برای‌ رسیدن‌ به‌ برداشتی‌ یكدست‌ درخصوص‌ مضمون‌ این‌ فیلم‌ تاحدودی‌ راهگشا باشد.
دوستی‌ شما با «مجید مجیدی‌» به‌ سال‌های‌ دور باز می‌گردد. بنابراین‌ با سیری‌ كه‌ «مجیدی‌» در سینمایش‌ طی‌ كرده‌ است‌ بطور قطع‌ آشنا هستید. به‌ نظر شما، مجیدی‌ در فیلم‌ «بید مجنون‌» به‌ ادامه‌ همان‌ مسیر معنایی‌ و ساختاری‌ سینمایش‌ پرداخته‌ است‌ یا اینكه‌ به‌ نگاه‌ متفاوت‌تر و رویكرد معنایی‌ جدیدتری‌ رسیده‌ است‌؟
قضاوت‌ فیلم‌های‌ دوستانم‌ برایم‌ خیلی‌ سخت‌ است‌. شاید پایه‌ اصلی‌ این‌ نوع‌ نگاه‌ رفاقت‌ طولانی‌ ما باشد. سعی‌ می‌كنم‌ كه‌ اشكالات‌ آثار متعلق‌ به‌ دوستانم‌ را نبینم‌ كه‌ اتفاقاً بد است‌ و شاید هم‌ برعكس‌.
این‌ فیلم‌ را برای‌ اولین‌ بار در شرایطی‌ دیدم‌ كه‌ تماشاگری‌ وجود نداشت‌ و در این‌ فضا با فیلم‌ راحت‌ برخورد نكردم‌ ولی‌ وقتی‌ كه‌ فیلم‌ را با تماشاگران‌ دیدم؛ قضاوتی‌ صادقانه‌تر داشتم‌ ولی‌ به‌ هرحال‌ «بیدمجنون‌» در ادامه‌ آثار قبلی‌ مجیدی‌ است‌.
یعنی‌ ژانر سینمایی‌ «مجیدی‌» در این‌ اثر هم‌ رعایت‌ شده‌ و آن‌ رویكردی‌ معناگرایانه‌ كه‌ شما از آن‌ صحبت‌ می‌كنید؛ آنقدر بی‌رنگ‌ نیست‌ كه‌ تصور بكنیم‌ این‌ زنجیره‌ گسسته‌ شده‌ و «مجیدی‌» در یك‌ اتمسفر معنایی‌ دیگری‌ حضور پیدا كرده‌ است‌. فكر می‌كنم‌ «بیدمجنون‌» هم‌ در ادامه‌ سایر كارهای‌ «مجید» است‌ منتهی‌ به‌ لحاظ‌ ساختار سینمایی‌، بسیار محكم‌تر و قوی‌تر است‌ و آن‌ تداعی‌ معنایی‌ تصویری‌ كه‌ در كارهای‌ «مجید» موجود است‌؛ در این‌ فیلم‌ با قدرت‌ بیشتری‌ به‌ كار گرفته‌ شده‌ و از هوشمندی‌ ویژه‌یی‌ برخوردار است‌. به‌ نظر من‌ بازی‌ «پرویز پرستویی‌» در این‌ فیلم‌ خارق‌العاده‌ است‌. در واقع‌ یكی‌ از حساس‌ترین‌ نوع‌ بازی‌هایی‌ است‌ كه‌ معمولاً این‌ نوع‌ كاراكترها به‌ كار می‌گیرند. بازی‌ پرستویی‌ زیرپوستی‌، حساس‌ و خیلی‌ حرفه‌یی‌ بود. حتی‌ بازی‌ خانم‌ تیموریان‌ هم‌ در این‌ فیلم‌، یكی‌ از زیباترین‌ كارهایش‌ بود. در مجموع‌ تیم‌ «مجیدی‌» كارشان‌ را به‌ درستی‌ انجام‌ داده‌ بودند ولی‌ از آنجا كه‌ من‌ به‌ لحاظ‌ تصویری‌ جست‌وجوهای‌ خاصی‌ در كارها می‌كنم‌؛ یكی‌، دو جا در راكوردگیری‌ خیلی‌ دقت‌ نشده‌ بود. البته‌ این‌ كارها، كار عواملی‌ غیر از كارگردان‌ است‌ كه‌ می‌بایستی‌ دقت‌ لازم‌ را می‌داشتند. در كل‌ این‌ فیلم‌ می‌تواند نوید كارهایی‌ بسیار جدی‌تر و مهم‌تر را بدهد و امیدوارم‌ این‌ فرصت‌ هم‌ برای‌ «مجیدی‌» و هم‌ برای‌ كارگردان‌های‌ خوب‌ مملكت‌مان‌ ایجاد شود، اما نكته‌یی‌ كه‌ می‌خواهم‌ به‌ آن‌ اشاره‌ كنم‌ این‌ است‌ كه‌ احساس‌ می‌كنم‌، فیلمنامه‌ این‌ فیلم‌ به‌ اندازه‌ ساختار فیلم‌ قوام‌ نداشت‌.
به‌ نظر شما اشكال‌ كار كجا بود؟
در قصه‌ دچار مشكل‌ می‌شویم‌. یعنی‌ در یك‌ برزخ‌ قضاوت‌ قرار می‌گیریم‌.
مراد شما این‌ است‌ كه‌ درجایی‌ «استاد كاشانی‌» با بینا شدنش‌ و با توجه‌ به‌ تجربه‌های‌ دیداری‌ كه‌ پیدا می‌كند؛ از عالم‌ عرفانی‌ ذهنی‌اش‌ كه‌ بسیار در آن‌ آرام‌ است‌ فاصله‌ می‌گیرد و دچار تردید و عصیان‌ می‌شود و دیگر اینكه‌ استاد در نهایت‌ فیلم‌، بار دیگر در فضایی‌ برخلاف‌ این‌ می‌افتد و به‌ نوعی‌ از خداوند فرصتی‌ دیگر می‌خواهد. اینكه‌ نمی‌توانیم‌ قضاوت‌ یكدستی‌ نسبت‌ به‌ اعتقادات‌ و دریافت‌هایی‌ كه‌ در ارتباط‌ با عالم‌ دیداری‌ پیدا می‌كند داشته‌ باشیم‌؟
فكر می‌كنم‌ كه‌ خیلی‌ حرف‌ها می‌توان‌ راجع‌ به‌ این‌ برزخی‌ كه‌ تماشاگر بعد از دیدن‌ فیلم‌ خواهد داشت‌، زد ولی‌ این‌ را هم‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ فرهنگ‌ها، فرهنگ‌ قضاوت‌ است‌؛ آن‌ هم‌ قضاوت‌های‌ عجولانه‌ و این‌ نكته‌ را در زمان‌ نوشتن‌ فیلمنامه‌ رعایت‌ نكرده‌اند. ما بسرعت‌ می‌خواهیم‌ تصمیم‌ بگیریم‌ بدون‌ اینكه‌ جست‌وجو بكنیم‌. در اینجا می‌بایستی‌ فاكتورهایی‌ كه‌ لازم‌ است‌ در اختیار می‌داشتیم‌ تا بتوانیم‌ قضاوتی‌ منطقی‌ داشته‌ باشیم‌ زیرا در هر صورت‌ فیلم‌، پیام‌ اخلاقی‌ خیلی‌ خوبی‌ را دنبال‌ می‌كند و به‌ نظر من‌ اگر نویسندگان‌ فیلمنامه‌ حوصله‌ بیشتری‌ هنگام‌ نوشتن‌ فیلمنامه‌ می‌كردندأ تاحدودی‌ این‌ مشكل‌ حل‌ می‌شد.
به‌ هرحال‌ این‌ ضعف‌، ضعف‌ فیلمنامه‌ است‌. اگر دقت‌ كنید، شخصیت‌ اصلی‌ فیلم‌ (استاد كاشانی) به‌ تعبیری‌ مقصر و گناهكار تلقی‌ می‌شود اما به‌ تعبیر دیگری‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ اصلاً گناه‌ این‌ نیست‌. شاید كه‌ جهان‌ عینی‌، جهان‌ زشتی‌ است‌. جهانی‌ است‌ كه‌ دارد ما را به‌ خطاهای‌ اخلاقی‌ دچار می‌كند یا فاكتورهای‌ زیادی‌ وجود دارند كه‌ ما را به‌ سمت‌ و سوی‌ انحراف‌ در این‌ زندگی‌ سوق‌ می‌دهند. پس‌ هنگامی‌ كه‌ این‌ جهان‌ این‌گونه‌ است‌، اگر آدمی‌ به‌ قدرت‌ یك‌ نابینای‌ اندیشمند و یك‌ متفكر سالمی‌ كه‌ از لحاظ‌ اخلاقی‌ در محیط‌ سالمی‌ هم‌ رشد كرده‌ است‌ باشیم؛ باز این‌ جهان‌ ماده‌ آنقدر عوامل‌ فریبنده‌ دارد كه‌ ممكن‌ است‌ ما را فریب‌ دهند. این‌ نكته‌ می‌تواند نقد آن‌ جهانی‌ باشد كه‌ ما در آن‌ زندگی‌ می‌كنیم‌. بنابراین‌ می‌تواند نقد ما باشد. در اینجاست‌ كه‌ با شخصیت‌ استاد كاشانی‌ همذات‌پنداری‌ می‌كنیم‌. البته‌ همیشه‌ با بازیگر اصلی‌ فیلم‌ همذات‌پنداری‌ می‌كنیم‌ و این‌ جزو عادت‌ فرهنگی‌ ما شده‌ است‌. پس‌ در اینجا به‌ عنوان‌ یك‌ آدم‌ قهرمان‌ از سالن‌ بیرون‌ نمی‌آییم‌ بلكه‌ به‌ عنوان‌ یك‌ آدم‌ مشكوك‌ بیرون‌ می‌آییم‌. اینجا قهرمان‌ فیلم‌، قهرمانی‌ است‌ كه‌ ما را بلاتكلیف‌ می‌گذارد.
البته‌ تلاش‌های‌ كارگردان‌ در راستای‌ انتقال‌ این‌ مساله‌ است‌ و خیلی‌ جاها این‌ تلاش‌ را كرده‌ است‌ ولی‌ علی‌رغم‌ این‌ تلاش‌ها، فكر می‌كنم‌ خیلی‌ از تماشاگران‌ این‌ فیلم‌ مثل‌ من‌ برزخی‌ از سینما بیرون‌ می‌آیند.
اگر یك‌ رویكرد اجتماعی‌ صرف‌ به‌ این‌ فیلم‌ داشته‌ باشیم‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ استاد كاشانی‌ سمبل‌ نسلی‌ است‌ كه‌ در برهه‌یی‌ طولانی‌ به‌ غفلتی‌ شاید خود خواسته‌ وشاید هم‌ ناخواسته‌ دچار شد و حالا بعد از طی‌ این‌ برهه‌ زمانی‌ بیدار و بینا شده‌ است‌. بنابراین‌ می‌خواهد به‌ حقوق‌ از دست‌ رفته‌یی‌ كه‌ آنها را درك‌، تجربه‌ و كشف‌ نكرده‌ است‌ دست‌ یابد ولی‌ در عالم‌ واقعی‌ كه‌ با آن‌ روبرو شده‌ است؛ این‌ حقوق‌ را به‌ دست‌ نمی‌آورد و این‌گونه‌ است‌ كه‌ دست‌ به‌ عصیانی‌ خود ویرانگرانه‌ می‌زند. ضمن‌ اینكه‌ می‌توان‌ این‌گونه‌ هم‌ تلقی‌ كرد كه‌ ملی‌ كردن‌ این‌ پروسه‌ برای‌ كشف‌ حقیقت‌ ناب‌ و اصیل‌ لازم‌ است‌ تا استاد ظرفیت‌های‌ خودش‌ را پیدا كند و به‌ آن‌ كمالی‌ كه‌ باید، برسد. سیری‌ كه‌ می‌بایستی‌ طی‌ می‌شد و نیازی‌ به‌ توبه‌ كردن‌ بخاطر تجربه‌ و طی‌ كردن‌ این‌ سیر نیست‌ همانطور كه‌ استاد تجربه‌ كرد و دوباره‌ به‌ دنیای‌ اصیل‌اش‌ رجعت‌ كرد؟ نظر شما در این‌ باره‌ چیست؟
این‌ بخش‌ دیگری‌ است‌. تصور من‌ این‌ است‌ كه‌ می‌توان‌ این‌ برداشت‌ را هم‌ از این‌ فیلم‌ كرد. در واقع‌ این‌ برداشت‌ هم‌، یكی‌ از برداشت‌هایی‌ بود كه‌ از این‌ فیلم‌ داشتم‌ ولی‌ وقتی‌ كه‌ پای‌ عدد ۳۸ سال‌ به‌ میان‌ می‌آید تاحدودی‌ دچار تردید می‌شوم‌. یعنی‌ اگر می‌گفت‌ ۲۷ سال‌، می‌توانستیم‌ این‌ برداشت‌ را بكنیم‌ و بلافاصله‌ نگرش‌ و جهت‌گیری‌ نگاهمان‌ را به‌ این‌ سمت‌ سوق‌ بدهیم‌ چون‌ منطق‌، دیالوگ‌ها را به‌ این‌ سمت‌ می‌كشاند.
البته‌ این‌ هم‌ می‌تواند باشد زیرا نباید كه‌ حتماً درگیر این‌ عددها و رقم‌ها باشیم‌. می‌خواهم‌ بگویم‌ كه‌ «مجیدی‌» آدم‌هایی‌ را كه‌ به‌ خطا می‌افتند می‌بخشد و به‌ آنها حق‌ می‌دهد. این‌ را هم‌ می‌توانیم‌ بگوییم‌ كه‌ «مجیدی‌» در این‌ فیلم‌ آدم‌هایی‌ كه‌ به‌ خطا می‌افتند را محاكمه‌ می‌كند.
فكر نمی‌كنید كه‌ شخصیت‌ استاد در این‌ فیلم‌ دچار تعارض‌ می‌شود. یعنی‌ در موقعیت‌ تعارض‌ تعارضی‌ كه‌ در روانشناسی‌ طرح‌ شده‌ است‌ قرار می‌گیرد. اینكه‌ وقتی‌ دیدنی‌ها را می‌بیند؛ می‌خواهد به‌ آنچه‌ كه‌ تاكنون‌ ندیده‌ است‌ برسد و زیبایی‌هایی‌ را كه‌ درك‌ نكرده‌ است‌ درك‌ و تجربه‌ كند. خودش‌ دست‌ به‌ انتخاب‌ بزند ولی‌ در جایی‌ دیگر در گوشه‌های‌ ذهنش‌ خودش‌ را محاكمه‌ كند كه‌ چرا گذشت‌ها و نیكی‌های‌ همسرش‌ را در طول‌ سال‌هایی‌ كه‌ نابینا بوده‌ است‌؛ نادیده‌ می‌گیرد و فضایی‌ پیش‌ آورده‌ است‌ كه‌ او تحقیر و دل‌ آزرده‌ شود. شاید این‌ تعارض‌ است‌ كه‌ او را به‌ چنان‌ عصیان‌ خود ویرانگرانه‌یی‌ وا می‌دارد. هرچند كه‌ در برخوردش‌ با جهان‌ عینی‌، از به‌ دست‌ آوردن‌ حقی‌ كه‌ آن‌ را از دست‌ رفته‌ می‌داند مایوس‌ می‌گردد و همانطور كه‌ در فیلم‌ می‌بینیم‌ «پری‌» با دیگری‌ سوار ماشین‌ می‌شود و می‌رود و آنجاست‌ كه‌ تنهایی‌های‌ استاد در زیر باران‌ هویدا می‌شود زیرا به‌ از دست‌ رفتن‌ مواهب‌ زندگی‌ می‌اندیشد.
البته‌ این‌ تعارض‌ها در این‌ فیلم‌ دامن‌ رویا و مادر استاد را هم‌ به‌ نوعی‌ می‌گیرد زیرا رویا هم‌ با اینكه‌ به‌ صلاح‌ خودش‌ می‌اندیشد؛ در عمق‌ وجودش‌ به‌ استاد هم‌ حق‌ می‌دهد و مادر هم‌ با اینكه‌ استاد را بخاطر رفتارش‌ در مقابل‌ عروسش‌، تخطئه‌ می‌كند؛ به‌ او هم‌ حق‌ می‌دهد و این‌ حق‌ در نتیجه‌ سوال‌های‌ بجایی‌ كه‌ استاد كاشانی‌ از مادرش‌ می‌پرسد؛ به‌ او داده‌ می‌شود، تا نظر شما چه‌ باشد؟
اگر خیلی‌ خوشبینانه‌ به‌ این‌ فیلم‌ نگاه‌ كنیم‌ می‌ توانم‌ بگویم‌ كه‌ امیدوارم‌ قضاوت‌ها نسبت‌ به‌ این‌ فیلم‌ به‌ اینجا بینجامد كه‌ «مجید مجیدی‌» به‌ صورتی‌ می‌خواهد به‌ طرح‌ این‌ تعارض‌ روی‌ بیاورد و در اینجا می‌گوید كه‌ جهان‌ صورت‌، جهان‌ پرفریبی‌ است‌ و آدم‌ هرچند كه‌ در عوالم‌ عرفانی‌ سیر بكند اما وقتی‌ كه‌ از طرفی‌ این‌ جهان‌ مادی‌ را نبیند و از زمان‌ معینی‌ شروع‌ به‌ دیدن‌ بكند و از طرفی‌ دیگر بخواهد كه‌ این‌ بار این‌ جهان‌ صورت‌ را با جهان‌ پخته‌ خودش‌ تركیب‌ بكند؛ دچار تضاد شخصیتی‌ می‌شود. یعنی‌ ته‌ آن‌، این‌ است‌. در واقع‌ برداشت‌ نهایی‌ من‌ این‌ است‌.
یعنی‌ دلم‌ می‌خواهد این‌ باشد. اگر هم‌ در چند جا دچار دوگانگی‌ شده‌ام‌ این‌ است‌ كه‌ بعضی‌ وقت‌ها از زاویه‌ دید آدم‌های‌ مختلف‌ به‌ قضاوت‌ می‌نشینم‌ ولی‌ اگر از زاویه‌ دید خودم‌ بخواهم‌ قضاوت‌ بكنم‌ باید بگویم‌ كه‌ در این‌ فیلم‌، آدم‌ عارفی‌ كه‌ خیلی‌ درون‌ نگر بوده‌ است؛ امكانی‌ برایش‌ پیش‌ می‌آید كه‌ بیرون‌ را نگاه‌ بكند و این‌ اولین‌ فرصتی‌ است‌ كه‌ پیدا می‌كند. حالا هم‌ كه‌ امكانی‌ به‌ وجود آمده‌ كه‌ زندگی‌ بیرونی‌ داشته‌ باشد؛ به‌ دلیل‌ ناپختگی‌اش‌ در نگاه‌ به‌ جمال‌ و صورت‌ فریب‌ می‌خورد. در واقع‌ خام‌ نگری‌اش‌ فریبش‌ می‌دهد و جهان‌ مادی‌ پخته‌ كهنسالش‌ را به‌ هم‌ ریخته‌ و دگرگون‌ می‌كند. شاید می‌خواهد بگوید كه‌ خیلی‌ از آدم‌هایی‌ كه‌ چشم‌ براین‌ دنیا بسته‌اند و ترجمه‌یی‌ متناسب‌ با دنیای‌ درون‌شان‌ ندارند، باید چشم‌شان‌ را باز كرده‌ و واقعیت‌ هستی‌ را خوب‌ ببینند و این‌ دیدنی‌ها را در ظرف‌ دنیای‌ معنای‌شان‌ بریزند.
مختار شكری‌پور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید