چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

چرا به روانشناس مراجعه نمی‌کنیم؟


چرا به روانشناس مراجعه نمی‌کنیم؟
چرا خیلی وقت ها به سهولت «تنمان» را تمام و كمال به تیغ جراحان می سپاریم اما برای سپردن گوشه هایی كوچك از ذهن و روحمان به روانشناسان مقاومت می كنیم؟ چرا حتی زمانی كه به هر دلیل اندكی عقب نشینی می كنیم و رودرروی روانشناس، روانكاو و یا مشاور می نشینیم، در تلاشیم كه نم پس ندهیم و بگوییم تا نگفته باشیم.
در هر حال وضعیت مضحكی است كه وقتی در اتاق روانشناس را می بندیم و روبه روی او می نشینیم از جمله اول در برابر او گارد می گیریم و از همان لحظه به مبارزه ای درونی وارد می شویم كه در آن باید به هر قیمت ثابت شود اگر ما بیماریم ، روانشناس بیمارتر و اگر ما دیوانه ایم ، روانشناس دیوانه تر است.
راستی چرا ما تا این حد از تاریكی های درون خودمان هراس داریم و به هیچ وجه دوست نداریم كسی چراغی هرچند كوچك و كم سو در آن حوالی روشن كند.
دكتر سعید عباسپور، روانشناس و داستان نویس می گوید: «اگر مراجعه نكردن مردم به روان درمانگران را فرضی درست تلقی كنیم در چرایی آن به عوامل متعددی می توان اندیشید. ما نباید فراموش كنیم كه قبل از پیدایش دانش روانشناسی به مفهوم علمی و آكادمیك آن در طول تاریخ، برخی از ابنای آدم برای درمان بیماران روانی به جادوگران و جن گیرها متوسل می شدند. این عامل می تواند در ناخودآگاه تاریخ بشر در هزارتوی ذهن نوع بشر تأثیر خود را گذاشته باشد. به عبارتی، بیماری روانی یا حتی عصبی، مساوی با طرد از جامعه تلقی می شده است. این طرد و تنهایی چیزی نیست كه كسی دوست داشته باشد اما اگر كمی بومی تر و در جغرافیای كشور خودمان حرف بزنیم، شاید مهم ترین عامل، ذهنیت غیرروانشناختی عموم مردم باشد.
بسیاری از باورهای جاری كه در زبان و ذهن مردم ما وجود دارد، باورهای عجیبی است كه از فرط عمومیت كمتر كسی به آن معترض می شود.
باورهایی نظیر این كه روانشناس با نگاه كردن به تو می تواند تمام رازها و مشكلات تو را بخواند و چیزهایی مثل این. این باورها، همه به نوعی، نگاه جادویی به روانشناسی است. می بینیم حتی وقتی مردم با تصور خودشان سروقت روانشناسی می روند، باز یا دنبال كلید طلایی پولدار شدن هستند یا می خواهند اسیر هیپنوتیسم كسی شوند».
دكتر عباسپور نبود متخصص به اندازه كافی را از عوامل دیگر گسترش نیافتن فرهنگ مراجعه به روان درمانگرها می داند و معتقد است اگر تمام كسانی را كه براساس دیدگاه های تحمیلی و روانكاوانه كار می كنند روی هم جمع كنیم، تعدادشان به سختی به یك عدد دو رقمی می رسد، ضمن این كه بسیاری از فارغ التحصیلان مقاطع لیسانس و فوق لیسانس روانشناسی آموزش كافی عملی ندیده اند و در تمام طول عمر خود یك روز تمام را در یك آسایشگاه روانی به عنوان كارآموز یا حتی ناظر سپری نكرده اند.
● مراجعه می كنند تا درمان نشوند
دكتر سعید عباسپور از یك پارادوكس پیچیده درونی یاد می كند: «جمله معروفی در میان روانكاوها وجود دارد كه بسیاری از مردم به روانكاو مراجعه می كنند تا درمان نشوند! یعنی یك هسته اضطراب، ما را به تنگ می آورد اما به محض مراجعه به درمانگر، نظام های پیچیده دفاعی به كار می افتد. این جاست كه مراجعه كننده می گوید تا نگفته باشد.
جالب این است كه این دفاع صرفاً در مردم عادی وجود ندارد. یكی از گروه های مقاوم در مقابل برخی از درمان ها خود روانشناس ها هستند. این مقاومت ها صرفاً در مقابل روان درمانی نیست. من آدم های زیادی را می شناسم كه براساس تشخیص خود یا توصیه فلان دوست و هم دانشگاهی، مشت مشت قرص می خورند اما حاضر نیستند بپذیرند مثلاً كسی كه بیش از حد حرف می زند، خرید بی مورد انجام می دهد، افكارش دائم از این شاخه به آن شاخه می پرد، خوابش بسیار كم شده، تحریك پذیر شده یا خودبزرگ بین شده، باید به روانپزشك ارجاع داده شود. چه بسا چنین آدمی با یك دوره دارو درمانی به زندگی طبیعی خودش برگردد.
با این حال انرژی و وقت بسیاری از روانپزشكان صرف این می شود كه به بیمار بقبولانند داروهایی كه به آنها داده می شود اعتیادآور نیست، عوارض عجیب و غریب غیرقابل بازگشت ندارد و عوارض آن به مراتب از عوارض خود بیماری كمتر است».
● زاویه مطرود اول شخص
این سؤال را می توان مطرح كرد كه چرا سخن گفتن از «خود» (self) تا این حد برای ما دشوار است.درحالی كه انسان پس ازارتكاب گناه فطرتاً درضمیر خویش به گناه اعتراف می كند وبا خدای خوددراین باره سخن می گوید. در واقع اعتراف، مفر و گریزگاهی است تا او را به آرامش درونی از دست رفته بازگرداند. بنابراین معلوم است این فرد با این پیشینه تاریخی ـ فرهنگی با خیال آسوده تری در مقابل روانشناسان قرار می گیرد.
حتی در دنیای ادبیات نیز اینگونه است. ما در ادبیات غرب كتاب هایی سراغ داریم كه دقیقاً مبتنی بر این سنت نگاشته شده است. برای مثال اعترافات سنت آگوستین یا اعترافات ژان ژاك روسو. اما در ادبیات ما داستان نویسان ایرانی هنوز به راحتی نمی توانند از زاویه اول شخص (من) استفاده كنند. آنها از این سوءتفاهم كه كردار و رفتار شخصیت داستانی به آنها نسبت داده شود، می هراسند.
● رویكرد قضا و قدری، فقر فرهنگی و اقتصادی
دكتر سیدحسن حسینی، جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران معتقد است جامعه ما هنوز به یك تفكر علمی در این باره نرسیده و هنوز هم در زندگی خود، رویكردهای قضا و قدری را دنبال می كند: «اگر ما بخواهیم با تفكر علمی پیش برویم باید رویكرد علت و معلولی را دنبال كنیم. با وجود این مردم ما هنوز به این رویكرد عادت نكرده اند، بنابراین طبیعی است توجه چندانی به شیوه های علمی نداشته باشند و نپذیرند كه روان آدمی نیز نظیر جسم او نیاز به بازسازی و بازنگری دارد».
دكتر شهلا كاظمی پور، جامعه شناس، اعتقاد دارد كه پذیرفته شدن برخی از تخصص ها و نهادینه شدن آنها از زاویه اجتماعی دقیقاً با توسعه یافتگی جوامع در ارتباط است: «به نظر می رسد مراجعه مردم به روانشناس ها مدت هاست در غرب به یك فرهنگ عمومی تبدیل شده است اما هنوز بسیاری از افراد جامعه ما واهمه برچسب خوردن دارند. خانواده ای كه از یك تمكن فرهنگی و مالی برخوردار است معمولاً موقع ازدواج، رابطه با فرزندان و... از وجود روانشناسان استفاده می كند اما خانواده ای كه به فقر فرهنگی و اقتصادی مبتلاست چنین دیدگاهی ندارد. از طرفی هنوز در جامعه ما پزشك خانواده جا نیفتاده و به خاطر همین است كه شخص حتماً باید به جنون برسد كه خانواده و اطرافیانش متوجه نیاز به كمك یك روانشناس یا دانش روانشناسی شوند».
● تناقض های یك دگردیسی
الهام اسدی، مشاور، به جنبه دیگری از این مسأله می پردازد. او اعتقاد دارد كه ریشه های این موضوع به تغییر ساختار خانواده ها در زمان فعلی برمی گردد: «زمان قدیم خانواده ها، هسته ای نبودند و متشكل از ۴-۳ نسل كنار هم زندگی می كردند. به این ترتیب، كوچكترها بسیاری از اطلاعات و مهارت های زندگی شان را از بزرگترها دریافت می كردند. اما حالا شكل خانواده ها تغییر یافته است، با وجود این مردم جامعه ما برای گرفتن این اطلاعات از غریبه ها مقاومت می كنند. از طرفی با فروپاشی خانواده های بزرگ عملاً سازوكارهای قبلی از بین رفته است. البته باید به این نكته توجه كنیم كه هر نسلی تجربه های خاص خود را دارد، تجربه هایی كه خیلی از موارد قابل تعمیم به دیگران نیست. در حال حاضر با توسعه فناوری های نوین اطلاعاتی و افزایش دامنه آگاهی های نسل جدید، جوانان تجربه های قدیمی ترها را كمتر قبول می كنند. این جاست كه یك وضعیت متعارض به وجود می آید. برای این كه آنها نه برای روانشناس بسترسازی ذهنی انجام داده اند و نه تن به شیوه های سنتی می دهند».
اسدی بحث اقتصادی را نیز در این زمینه مهم ارزیابی می كند: «تا زمانی كه روانشناسی جزو نظام بیمه ای ما تعریف نشود مسلماً قشر متوسط جامعه نمی توانند از مواهب و دستاوردهای آن برخوردار شوند».
● جوانان بیشتر استقبال می كنند
نیلی انگجی، مدیر مركز مشاوره و بهداشت روان دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیأت علمی دانشكده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، وضع قاعده كلی برای این موضوع را نمی پذیرد و اعتقاد دارد برخی از بیماران روانی دوست دارند مطرح شوند. بخاطر همین است كه خیلی راحت و فارغ البال در تلویزیون ظاهر می شوند و مصاحبه می كنند: «با این حال افرادی كه از قبل آموزش داده نشده اند و نیاموخته اند كه علم مشاوره یا روانشناسی چیست، در این زمینه مشكل دارند. آنها حتی ممكن است كتاب های روانشناسی را مطالعه كنند و با نظریات روانشناسی آشنا باشند اما نوبت به خودشان كه می رسد دوست ندارند برای حل مسائلشان به كسی كه در این زمینه تجربه و تخصص دارد مراجعه كنند».
انگجی، برخورد غیرتخصصی با مشاوره و روانشناسی را یكی از عوامل سلب اعتماد در این زمینه می داند: «متأسفانه برخی از همكاران ما در رشته ها و تخصص های دیگر دقیقاً در حوزه مشاوره و روانشناسی فعالیت می كنند و برخوردهایی كه با مراجعه كنندگان دارند عملاً به سلب اعتماد آنان منجر می شود. موارد متعددی وجود دارد كه مثلاً دانش آموخته مدیریت برنامه ریزی درسی و سایر رشته ها مشاوره می دهند، حتی در برخی برنامه ها می بینیم دانشجوی كارشناسی ارشد مدیریت و برنامه ریزی در مورد خانواده نظر می دهد در حالی كه او در این زمینه درس نخوانده است.
به نظر می رسد باید مراقب این موضوع باشیم، حتی همكارانی هستند كه اندوخته های تئوریك خوبی درباره مشاوره و روانشناسی دارند اما از زمینه های ارتباطی (روبه رو نشستن و كار كردن) برخوردار نیستند. بنابراین ما نمی توانیم برای درمان، آنان را توصیه كنیم».
انگجی مهم ترین عامل مراجعه نكردن مردم به مراكز مشاوره و روانشناسی را «ناآگاهی» می داند: «متأسفانه خانواده ها هنوز در این زمینه از فقر آگاهی رنج می برند و نمی دانند مشاوران فقط مشاوره می كنند و راهكار نشان می دهند. در واقع آنها از این مسأله واهمه دارند كه نكند مسائلی كه در این ارتباط عنوان می كنند برملا شود. البته باید اضافه كنیم خوشبختانه این موضوع در میان نسل جوان بیشتر جا افتاده است. ما در این مركز مراجعانی داشته ایم كه بارها از خدمات مركز استفاده كرده اند، حتی در اختلافات زناشویی زمانی كه یكی از زوجین به ما مراجعه كرده است و گفته ایم بار دوم با همسرشان در مركز حضور پیدا كنند پذیرفته اند.
این آمار رضایت بخش و امیدواركننده ای برای ماست كه ۹۰ درصد مراجعه كنندگان طلاق پس از انجام جلسات مشاوره از تصمیم خود برگشته اند».
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، «احساس امنیت مراجعه كنندگان» را یكی از مؤلفه های استقبال از خدمات روانشناختی و مشاوره ارزیابی می كند: «در این مسأله باید یك سری ظرافت ها و حساسیت ها را رعایت كرد. ما متأسفانه شاهدیم در خوابگاه های برخی دانشگاه ها، اتاق مشاور در مجاورت اتاق مدیر خوابگاه قرار دارد. معلوم است كه دانشجویان كمتر استقبال می كنند. برای این كه دانشجو دوست ندارد مدیر خوابگاه یا كاركنان بدانند او به مشاور مراجعه كرده است. در حالی كه همین دانشجویان ۹۰ درصد مراجعان ما را تشكیل می دهند و با خیال راحت تری از مراكز بیرون از دانشگاه استقبال می كنند. به نظر می رسد برای جوانان جا افتاده كه به عنوان مثال بهتر است پیش از ازدواج با چند مشاور در این زمینه مشورت كنند».
حسن فرامرزی
منبع : روزنامه ایران