جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
«کوئنی» تحمل ناپذیر
فیلم آخر «برادران کوئن» آنطور که باید مورد پسند اهالی سینما و شاید به همین میزان هم مورد استقبال تماشاچیان عادی قرار نگرفته؛ چرا که همه از «برادران کوئن» فیلمهایی را انتظار دارند که پر باشد از صحنههای کمدی و خندهآوری که بعد از تمام شدن فیلم تازه به گریه بیفتند و یا حداقل به این فکر کنند که آیا واقعا باید میخندیدند. به عاقبت و سرنوشت شوم قهرمانهای زپرتی و پوشالی داستان باید میخندیدند یا اینکه باید منتظر باشند تا بلا سر خودشان هم بیاید؛ چرا که ماجراها همانقدر ملموس و قابل درک هستند؛ حتی اگر به شدت ابزورد و به صورت خل وضعی تعریف شوند. «برادران کوئن» از همان فیلمهای ابتدایی سعی کردند در تمام صحنههای فیلمهایشان نوع نگرش خاص و شاید عجیب و غریب را به دنیا و اتفاقات پیرامونش به نمایش بگذارند؛ چرا که قرار است با زبان تصویر و البته دیالوگهای به یادماندنی با مخاطبانشان صحبت کنند. شاید اگر ۹۶ دقیقه، مدتی که «پس از خواندن بسوزان» دارد را هم برای نشان دادن این نگرش زیاد بدانیم، میشود نگاه دوبارهای به فیلم «پاریس دوستت دارم» و اپیزود شاهکار این دو برادر بیندازیم. آنها در همین چند دقیقه، تمسخرآمیز و هجوآلود بودن نگاهشان را به رخ بیننده میکشند؛ جایی که «استیو بوشمی» راهنمای زیباییهای پاریس را در دست دارد، در متروی شهر که شاید یکی از پیچیدهترین متروهای دنیا باشد فقط دردسر میبیند و آزار و اذیت. پسر بچه شیطان و اعصاب خردکنی دائم روی اعصاب او و ما راه میرود و مادرش هم انگار که پسرش دارد تکالیفش را انجام میدهد خونسرد روی صندلیاش نشسته و زوج حیرتآوری هم با آن نوع رابطه خوفانگیزشان تیر آخر را شلیک میکنند.
اما حالا این دو برادر در آخرین فیلمشان به جز همان پیرنگ نسبتا پیچیده و رابطههای تودرتو، خیلی هم به قاعدههایشان پایبند نیستند. مثلا دیالوگهای بینظیر فیلمهای قبلی کمتر شنیده میشود و موسیقی فیلم هم آنچه که از «کارتر برول» انتظار میرود نیست. اما خط روایی زیرین داستان هنوز هم نگاه طعنهآمیز خودش را دارد. یکسری آدم به تمام معنا معمولی و البته خلوضع درگیر ماجرایی جدی و البته هولناک میشوند که آخر و عاقبتش فقط با همان منطق «چاد وار» فیلم رقم میخورد. پیرنگ داستان اینجا به ضرر کار در آمده و باعث شده تا پیچشهای بیشمار و رو دست زدنهای بیامان فیلم در نیمه ابتدایی، آنرا تقریبا از میانهها بیرمق کند. داستان پیدا کردن سیدی اطلاعاتی «آزبورن کاکس» یک مامور اخراج شده سازمان سیا با بازی «جان مالکوویچ» توسط دو مربی باشگاه بدنسازی یعنی لیندا با بازی «فرانسیس مک دورماند» و چاد با بازی «برد پیت» تا اینجا چیز عجیبی نیست. اما وقتی ماجرا با جور کردن پول عمل زیبایی لیندا و خل بازیهای بیشمار چاد گره میخورد و سرآخر از باجگیری از «آزبورن» و فروش اطلاعات به روسیه سردرمیآورد حالا شاید بشود گفت کمدی تلخ برادران کوئن سر باز میکند. «چاد» رسما تعطیل است و «لیندا» هم سر سوزنی به هیچ چیز غیر از دوستی اینترنتی و پول عملش فکر نمیکند و اصلا هم کوتاه نمیآید. در این میان سروکله «هری فافر» با بازی «جرج کلونی» پیدایش میشود که در اینترنت با لیندا دوست شده و رفیق «آزبورن» هم هست و البته با همسرش هم ارتباطی پنهانی دارد. همسر خودش هم با بازی «تیلدا سوئینتن» با کس دیگری رابطه دارد. ماجرا دیگر بیش از حدی پیچیده و کوئنی شد.
اما واقعا داستان در همین حد باقی میماند. ارتباطات پیچ در پیچ و گهگاه ضربدری داستان در دل واشنگتن اتفاق میافتد؛ جایی که «لیندا و چاد» سفر حماقت بارشان را شروع میکنند و در انتها به سرنوشت شوم چاد منجر میشود. اینجا و در واشنگتن و شاید دقیقتر در دنیای برادران کوئن هیچکس به هیچکس اهمیت نمیدهد. کسی به دیگری گوش نمیکند و همه به دنبال کار خودشان هستند. آدمها به نهایت مغرور و خودپسندند که فکر میکنند عقل کل هستند. همه به هم خیانت میکنند، دروغ میگویند، آدم میکشند و البته معلوم نیست چرا یکهو غیبشان میزند؛ و جالبتر اینکه هیچکس هم احساس عذاب وجدان نمیکند و برای ما هم اهمیتی ندارد. چیزی که به اسم کمدی سیاه به فیلمهای «برادران کوئن» الصاق میشود از همین جا نشأت میگیرد. یعنی الکی بودن اتفاقات مهم و قربانی شدن کسانی که در ماجرای اصلی هیچ نقش آنچنانی ندارند. فیلمهای قبلی برادران کوئن دارای شخصیتهای شسته رفتهتری بودند. اما در این فیلم فقط هنر بازیگران بزرگی چون مالکوویچ و کلونی و مک دور ماند است که فیلم را از ورطه هولناک «در دام داستان افتادن» نجات میدهد. برد پیت هم که برای بازی در این نقش بنا به توصیه برادران کوئن، قرار بوده «خودش» باشد.
این فیلم با ماجراهایی که برایش اتفاق میافتد تنها نشان دهنده دنیای «بیسروسامانی» است که برادارن کوئن به نمایش میگذارند. اینکه اگر جدی بگیری جدی گرفته نمیشوی و برعکس. «لیندا و چاد» وقتی برای فروش مدارک به سفارت روسیه میروند با نگاه دقیقتری به دکوپاژ و زاویه دوربین و اندازه نماها و یا حتی نماهایی که از دوربین مداربسته اتاق نشان داده میشود، متوجه این نکته میشوید که شاید این دو نفر برای خود کارگردان هم در این لحظه جدی نیستند؛ چرا که این دو نفر با کارهایشان آنقدر خل وضع و نچسب به نظر میرسند که اگر مدارک را هم میفروختند باز هم برایمان بیاهمیت بودند؛ و وقتی که «چاد» برای توافق بر سر قیمت با «آزبورن» قرار میگذارد هنوز هم فکر میکند باید صدایش را تغییر دهد و البته این بار درعین لودگی جدی گرفته میشود و با مشتی جانانه جواب میشنود.
حالا در آخر خیلی هم بیربط به نظر نمیرسد اگر به خودمان بقبولانیم که این فیلم برای این ساخته شده که احتمالا پول ساخت فیلم بعدی در بیاید. مطمئن باشید قضیه فیلم بد ساختن بعد از اسکار هم اگر جدی باشد، بیصبرانه منتظر فیلم بعدی آنها میمانیم.
امید غیایی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست