دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
تحلیلی بر عملکرد مشروطهخوان بوشهر
![تحلیلی بر عملکرد مشروطهخوان بوشهر](/mag/i/2/ocpqh.jpg)
در مورد انقلاب مشروطیت و خیزش عمومی مردم در کرانههای شمالی خلیج فارس، به ویژه بندر بوشهر، مرکز بنادر و جزایر خلیج فارس، در عصر قاجار، تا کنون پژوهش مستقلی انجام نشده، در حالی که اسناد و مدارک تاریخی موجود بیانگر آن است که همزمان با قیام میهنپرستان ایرانی علیه استبداد صغیر در سال ۱۳۲۷.ق/ ۱۹۰۹.م، مردم بوشهر نیز همراه و همگام با دیگر شهرهای ایران در این رستاخیز ملی شرکت کردند و در متزلزل ساختن ارکان و پایههای نظام پوشالی محمدعلیشاه نقشی کارساز داشتند.
شایان نگرش است، با تکیه بر گزارشهای بالیوز دولت انگلیس در بوشهر، که به سال ۱۳۲۷.ق/۱۹۰۹.م فراهم گردید، آغازگر نهضت جنوب ایران، آیتالله عبدالحسین لاری است که با توصیه به روحانیان طرفدار خود در بندرعباس، لنگه و بندر بوشهر کوشیده است تا حکومت بنادر را سرنگون سازد و نیروهای طرفدار خود را بر مسند قدرت قرار دهد؛ اقدامی که از پیامدهای مترتّب بر آن، به خطر افتادن منافع دولت بهیه انگلیس و مداخله مستقیم ناوگان دریایی آن کشور در این ماجراست.
در این مقاله تلاش شده است با تکیه بر اسناد موجود، گزارشی واقعبینانه از قیام سید مرتضی اهرمی معروف به «علمالهدی»، که با استناد به فتوای علمای بلندمرتبه نجف و توصیه آیتالله سید عبدالحسین لاری، پیشوای جنبش لارستان، رهبری مخالفان حاکمیت استبداد محمد علیشاهی را در بوشهر داشتند، به خوانندگان عرضه شود.
قدر مسلم آن است که برای بررسی انقلاب مشروطیت در بوشهر و نقش سید مرتضی اهرمی، که در آن برهه از تاریخ همراه و همگام با شهید رئیسعلی دلواری بوشهر را به تصرف در آورد و بر گمرک و سایر ادارات دولتی شهر سلطه یافت، بیشترین تکیه بر اسناد منتشرشده از وزارت خارجه انگلستان، گزارشهای نماینده سیاسی انگلیس مستقر در بوشهر و جریدههایی خواهد بود؛ که در آن زمان در بوشهر و بمبئی به چاپ میرسید.
● جنبش مشروطیت در فارس
به دنبال ماجرای موسیو نوژ بلژیکی، مدیر کل گمرکات در دورهٔ مظفرالدّینشاه، که از عوامل مؤثر در تسریع سیر انقلاب مشروطیت به شمار میرود، و قیام مردم تهران علیه تعرفهٔ جدید گمرکی، فارس بعد از تهران، دومین منطقهای بود که مردم آن در دوران حکمرانی شعاعالسّلطنه، فرزند کوچک مظفرالّدینشاه، به سبب تعدّیات و ستمگریهای وی، قیام کردند و خواستار عزل وی از حکمرانی فارس شدند.[۱]
جنبش مردم فارس آنچنان گسترش یافت که حکومت مرکزی مجبور گردید شعاعالسلطنه را برکنار، و علاءالدوله را به حکومت فارس منصوب نماید، امّا جریاناتی در مرکز، این امر را متوقف ساخت و وزیر مخصوص (غلامحسین غفاری)[۲] به فارس آمد تا از تشنج منطقه بکاهد.
در اواخر ربیعالثانی سال ۱۳۲۴.ق، به دلیل ادامهٔ تشنج در منطقه فارس، وزیر مخصوص برکنار گردید و حکومت آن به علاءالدوله، که در آغاز مشروطیت حکمران تهران بود، سپرده شد. در دوران حکمرانی علاءالدوله در فارس، بعد از دو ماه مبارزهٔ مردم تهران و شهرستانها، مظفرالدّینشاه فرمان مشروطیت را صادر کرد. این اقدام از جانب علمای شیراز و مردم با خرسندی روبرو گردید.
صدیقالممالک حاکم دشتی و دشتستان را علاءالدوله از حکمرانی آن منطقه برکنار کرد و هنگامی که آیتاللّه طباطبایی در تلگرافی به حاکم فارس خواستار رهایی و بازگشت وی به قدرت گردید، علاءالدوله به کشتار مردم به دستور وی و اجحافات ملی او اشارت کرد و در پاسخ ایشان نوشت: «خدمت ذی سعادت جناب مستطاب، حجّتالاسلام آقای آقا سیّد محمد مجتهد دامت افاضاته، تلگراف مبارک در مسألهٔ صدیقالممالک در چند روز قبل زیارت نمود، مشغول اصلاح کارها شده، امّا این آدم کاری نکرده است که بتوان اصلاح کرد. هفتاد نفر را بدون جهت کشته است که ورّاث آنها در این جا ناله و آه دارند و دادخواهی مینمایند. مردم با او خونی شده، درصدد تلف او بودند بیستودو هزار تومان باقی او بود، گفتم برود تهران حسابش را بدهد. همین دو روزه حرکت خواهد کرد. در انجام فرمایشات حاضرم. علاءالدوله.»[۳]
به دنبال استعفای علاءالدوله از حکمرانی فارس، و واگذاری قدرت به حبیباللّهخان قوامالملک چهارم، که گرایشهای ضد مشروطهخواهی داشت، اغتشاش و تشنج بار دیگر منطقهٔ فارس را فرا گرفت. در این برهه از زمان، لارستان به رهبری آیتاللّه سید عبدالحسین لاری پیشتاز مبارزات مشروطهخواهی شده بود. در همین زمان غلامحسینخان غفاری (وزیر مخصوص) نیز بار دیگر در نیمهٔ ذیقعدهٔ ۱۳۲۵.ق به حکمرانی فارس منصوب گردید.
● لارستان و جنبش مشروطیت
آغازگر جنبش مشروطیت در منطقهٔ لارستان، مرحوم آیتاللّه سید عبدالحسین لاری است. حرکت اصیل و خودجوش او از سال ۱۳۲۶.ق در پی بازگشت از شیراز آغاز شد. آشنایی نزدیک وی با بحرانهای شیراز موجب گردید به دفاع از آرمانهای مشروطهخواهان اقدام، و با حمایت بیدریغ طبقات پایین و محروم جامعه، بستر مناسبی برای تثبیت انقلاب در آن منطقه فراهم نماید.
بازگشت سید به لارستان همزمان با به توپ بسته شدن مجلس در جمادیالاولی ۱۳۲۶.ق بود. بنابراین وی بلافاصله با ارسال نامههایی به اطراف و اکناف، رفتار غیر اسلامی محمّدعلیشاه را محکوم کرد و حکومت او را خلاف شرع معرفی نمود.[۴]
به قدرت رسیدن محمّدعلیشاه در تهران، با تحولاتی در ساختار قدرت در فارس همراه بود. ظلالسلطان از حکومت فارس عزل، و آصفالدوله به جای او منصوب گردید.
خروج ظلالسلطان از منطقهٔ فارس به نفع مستبدان و جناح قوامیها، که از دشمنان سید عبدالحسین لاری بود، تمام شد. کلیه جناحهای حکومت صفآرایی نمودند و نیروهای طرفدار سید و حبیباللّه خان قوامالملک به مصاف با یکدیگر اقدام کردند که در نتیجه تفنگداران سید موفق گردیدند بر اوضاع منطقهٔ لارستان تسلط یابند. در این کشاکش قدرت، یک سو نیروهای مشروطهخواه لارستانی، قشقایی، اصناف، بازار و انجمنهای اسلامی و انصار و در سوی دیگر امام جمعه، خاندان قوامالملک و ایلات خمسه قرار داشتند.[۵]
اخبار پیروزی ملیون لارستان، در بندرعباس و بندر لنگه نیز تهییج و تحریک انقلابیان را باعث گردید و نیروهای هواخواه انقلاب، ضمن تسخیر گمرکات آن بنادر، بر اوضاع آن دو منطقه نیز مسلط گردیدند.[۶]
همانگونه که در صفحات بعد بررسی خواهیم نمود، پیروزیهای ملّیون لارستان، بندرعباس و بندر لنگه حرکت گستردهٔ مردم بوشهر علیه مستبدان را باعث گردید، و بدین ترتیب مردم کرانههای شمالی خلیج فارس، از بندرعباس تا بندر بوشهر، به طرفداری از آرمانهای مشروطهخواهی قیام کردند.
● جنبش مشروطیت در بوشهر
محمّدعلیشاه، با به توپ بستن مجلس در جمادیالاولی ۱۳۲۶.ق، دورهای جدید در تحولات سیاسی ایران به وجود آورد که به استبداد صغیر معروف گشت. این اقدام وی با عکسالعملهای سرسختانهای از طرف نیروهای انقلابی ایران در سراسر کشور روبرو گردید.
اخبار قیام آزادیخواهان تبریز، گیلان، اصفهان و دیگر شهرهای ایران، که به دنبال به توپ بسته شدن مجلس و سرکوب مشروطهخواهان به شهرهای مختلف ایران رسید، روحانی جلیلالقدر سید عبدالحسین لاری را ترغیب نمود تا هیأتهایی به سه ناحیهٔ داراب، بندرعباس و بوشهر اعزام نماید.
سیّد طی نامهای به روحانی مبارز بوشهر، سیّد مرتضی مجتهد اهرمی، پیروزیهای خود را بر نیروهای استبداد در منطقهٔ لارستان اطلاع داد. ماژور کاکس (Cox) در گزارش محرمانه خود به این نامه چنین اشاره میکند: «سید عبدالحسین لاری شرحی به یکی از ملّاهای عمده بوشهر نوشته و در آن اشاره نموده است که با قوام جنگ کرده، و او را به کلی مغلوب کرده، و اشعار داشته است که از پرداخت مالیات در لار اکیداً قدغن نموده است.»[۷]
سیّد مخالفت علنی خود را با محمّدعلیشاه اعلام کرد و همگامی مبارزان بوشهری را با نیروهای انقلابی لار، بندرعباس و لنگه خواستار گردید.[۸]
اخبار پیروزی ملّیون بندرعباس، لنگه و لار تهییج انقلابیون بوشهر را باعث شد و سیّد مرتضی با حمایت مردم در تدارک حملهٔ گستردهای به مقرهای دولتی مستقر در بوشهر برآمد.
کاپیتان ترور (Trevor)، کفیل کنسولگری بوشهر که در غیاب ماژور کاکس (Cox)، سرکنسول انگلیس، در بوشهر انجام وظیفه میکرد، دربارهٔ چگونگی آغاز قیام سید مرتضی چنین گزارش کرده است: «وی [سید مرتضی اهرمی]، بنا به دستور عبدالحسین لاری و هم بر اساس احکام علمای بلندمرتبه شیعه در نجف، نهضت بوشهر را رهبری میکرد، و در این راستا با مشکل مواجه نبود، زیرا حکمران بنادر در محل حضور نداشت و پادگان بوشهر هم که از تعداد سیصد نفر سرباز اصفهانی تشکیل شده بود، ایستادگی نمیکرد. سید مرتضی تعدادی از روستائیان مسلّح از روستای خود، اهرم، و سایر روستاهای واقع در پسکرانهها را در بوشهر مستقر ساخت و با کمک آنها و ظاهراً به نام آرمان ملّیون کنترل بوشهر را در ۲۲ مارس در دست گرفت.»[۹]
علیمراد فراشبندی نیز دربارهٔ انگیزهٔ اصلی سید مرتضی مجتهد اهرمی از تصرف بوشهر، و ادارهٔ امور این شهر چنین نوشته است: «سید مرتضی علمالهدی اهرمی مردی مبارز به شمار میرفت، و به خاطر داشتن تمایلات شدید آزادیخواهی، مورد توجّه ملّیون واقع شده بود. این روحانی متعهّد و برجسته در زمان استبداد صغیر پس از وصول فتوای آخوند ملا محمّدکاظم خراسانی، بر آن شد که بوشهر را از تصرف مستبدین خارج، و طرفداران محمّد علیشاه قاجار را از آن بندر بیرون کند. به همین جهت ابتدا موضوع را با علما و تجّار بوشهری در میان گذاشت و پس از موافقت آنها، رئیسعلی دلواری و زایرخضرخان و میرزا حسینخان برازجانی و خالو حسین بردخونی و رئیس عبدالحسن دشتی و احمدخان انگالی که در حیطهٔ نفوذ او بودند، برانگیخت تا برای تحقّق هدفش به همراهی تفنگچیان ابواب جمعی خود در وقت مقرّر به بوشهر عزیمت نمایند، رئیسعلی دلواری در این مبارزه پیشقدم شد.»[۱۰]
همانگونه که پیشتر آمد، سید مرتضی اهرمی با هماهنگی رؤسا و خوانین دشتی، دشتستان و تنگستان و نیروهای ملی مستقر در بوشهر، در شب اوّل ربیعالاول ۱۳۲۷.ق/ ۲۳ آوریل ۱۹۰۹.م در اقدامی سریع و بدون خونریزی بوشهر را تصرف کرد و معزّالدوله، برادر آصفالدوله، حکمران فارس، را که حکمران بنادر بود، پس از چند روز به شیراز فرستاد و طرفداران وی ادارات دولتی را به تصرف خود درآوردند.
با استناد به گزارش کفیل کنسولگری مقیم بوشهر، سیّد مرتضی و ملّیون در آغاز قیام خود درصدد نبودهاند گمرک بوشهر را تصرف کنند، و به نظر میرسد که نیروهای انقلابی بوشهری اطلاع داشتهاند که بر اساس وثیقهای، در دوران حکومت مظفرالدّینشاه قاجار، گمرکات جنوب ایران در اختیار انگلیسیها بوده است، امّا دگرگونی سریع تحولات بوشهر به نفع سیّد و هوادارانش سبب گردید بر خلاف انتظار انگلیسیها، گمرک بوشهر نیز به تصرف ملّیون درآید.
● تصرف گمرک بوشهر به دست ملّیون
گمرکات جنوب ایران، که سالیانه هزاران تومان از بابت تعرفههای گمرکی آن به خزانه شاهی سرازیر میشد، بر اساس توافقنامهای در قبال پرداخت وام به مظفرالدّینشاه چندین سال بود که در رهن انگلیسیها قرار داشت، و قسمت مهمی از درآمد آن به عنوان اقساط وام به انگلیسیها پرداخت میشد.[۱۱]
هنگامی که نیروهای ملّی طرفدار سیّد مرتضی گمرک را به اشغال در آوردند، کارکنان بلژیکی آن را برکنار کردند و موسسخان ارمنی را به مدیرکلی گمرکات منصوب نمودند. مقامات انگلیسی برای اینکه سیّد مرتضی و اتباعش در امور گمرک مداخله ننمایند، پرداخت مقرّری تفنگچیان حاضر در بوشهر را متعهد شدند و علاوه بر این، ماهی پنجهزار روپیه هم برای سیّد مرتضی تعیین کردند، اما سیّد مرتضی پیشنهاد آنها، را که جنبهٔ سیاسی و دیپلماتیک داشت، رد کرد و صریحاً اظهار نمود که اجرای نظر آنها بدون کسب اجازهٔ آخوند خراسانی به هیچ وجه ممکن نیست.[۱۲] دولت بریتانیا بلافاصله عکسالعمل نشان داد و طی نامهای توجه ملّیون بوشهری را به نکات ذیل معطوف کرد: ۱ــ عموماً گمرکات بنادر وثیقهٔ وام سیصدهزار پوندی است که چند سال پیش شاه [مظفرالدّین شاه] دریافت کرده است؛ ۲ــ وصولهای فعلی گمرک بوشهر که ماهانه بالغ بر سیهزار تومان است، بابت پرداخت سود پیشپرداختها و حوالههای پیش از اعتباری که شاه و وزرا دریافت کردهاند، به گونهای ویژه در حال حاضر نزد بانک شاهی در گرو میباشد![۱۳]
انگلیسیها خواستار آن شدند که رهبران ملّیون بوشهر و به ویژه سیّد مرتضی، به درخواستهای دولت انگلیس به نظر احترام بنگرند، امّا سیّد برای ضربه زدن به منافع استبداد و استعمار درصدد برآمد این شریان مهم اقتصادی آنها را قطع کند.
در اوّل ماه ربیعالاول ۱۳۲۷.ق سیّد مرتضی اهرمی رسماً به قنسولخانهٔ انگلیس نوشت که مهام حکومت را از جانب ملّیون در دست دارد، و وظایف مأموران محل را موقتاً عهدهدار است و ترتیب حفظ جان و مال اتباع خارجه را خواهد داد.[۱۴]
جنرال قنسول انگلیس مقیم بوشهر، در گزارشی برای جرج بارکلی در تهران چنین نوشت: «اولین جواب مقطوع از سیّد مرتضی دیشب آخر شب به من رسیده که به طریق مراسلهٔ رسمی نزد یک نفری که واسطه است، فرستاده شده و او برای من ارسال داشته بود.
سیّد ابتدا بیان نموده که حفظ منافع مسلّمهٔ دولت و ملّت انگلیس یکی از فرایض اولیهٔ ملّیون است. پس از آن اشعار میدارد که برای اطمینان و استرضای قنسولگری در مساله عایدات گمرکی، من پیشنهاد مینمایم که قرارداد صحیحی در بین باشد و آن، این است که دستهٔ ملّیون برای مخارج یومیهٔ نگهداری تفنگچیان روزی پانصد تومان مأخوذ بدارند، و بقیه نزد یک نفر تاجر ایرانی معتبری که طرفین انتخاب نمایند، سپرده شود، و تا سه ماه نزد او به امانت بماند. در عرض آن مدت دستهٔ ملّیون جواب اخیر را تعویق انداخته و ضمناً از مراکز هیجان ملّیون دیگر کسب تکلیف خواهند نمود، یا دولت انگلیس برای اثبات دعوی خود اسناد ارائه خواهند داشت.»[۱۵]
سیّد مرتضی بهرغم وعدهٔ مساعدی که به جنرالقنسول انگلیس مقیم بوشهر، مبنی بر کنترل ملّیون داده بود چند روز بعد به اتفاق تعدادی از تفنگچیان به دارالحکومه رفت و پرچم سلطنتی را پایین کشید و پرچم ملّیون را به جای آن نصب نمود. به دنبال خارج شدن کارگزار دولتی از شهر، اکثر طبقات بوشهر به هواداران سید مرتضی و ملّیون پیوستند.[۱۶]
محمّدعلیشاه، به منظور جلب توجّه سیّد مرتضی، به او لقب نظامالعلماء را عطا کرد و ماهی پانصد تومان مقرری برای وی در نظر گرفت، و مراتب توسط معینالتّجار به سیّد مرتضی ابلاغ شد، ولی سیّد که طبعی منیع داشت و مردی وارسته و آزاده بود، از قبول آن قویاً امتناع ورزید.[۱۷]
بوشهر قریب دو ماه در تصرف طرفداران مشروطه بود. در این مدت، سیّد مرتضی به رتق و فتق امور مردم مشغول بود و مشکلات و معضلات را از طریق موازین شرعی حل میکرد.
سر جرج بارکلی، در گزارشی که به تاریخ ۲۶ آوریل ۱۹۰۹.م (ربیعالاول ۱۳۲۷.ق) برای ادوارد گری، وزیر امورخارجه انگلستان، ارسال کرده، دربارهٔ نقش سیّد مرتضی اهرمی و سلطهٔ وی بر مقدرات مردم چنین نوشته است: «در حقیقت وضعیت و رفتار سیّد مرتضی مؤسس این جنبش بوده، واضح است بدون پیشقدمی و استعداد معتنابه تفنگچی، که او توانسته تهیه نماید، برای دستهٔ ملّیون امکان نداشت که بتواند به این سهولت بر قوای شاه فایق آیند. با تهوّر بسیار اتّحاد خود را با مقصود ملّیون مشهود داشت.»[۱۸]
دو ماه بعد از تصرف بوشهر، دولت وقت طی حکمی با موافقت انگلیسیها، احمدخان دریابیگی[۱۹] را به سمت حکمرانی کل بنادر جنوب ایران منصوب نمود. احمدخان برای موفقیت در قلع و قمع سیّد مرتضی و نیروهای ملی طرفدار وی، در گام نخست به عراق عرب رفت و با جلب نظر گروهی از علمای نجف از راه عراق به بوشهر آمد تا در فرصت مناسب نقشههای شوم خود را اجرا کند.
در این زمان تعدادی از نیروهای به ظاهر طرفدار سیّد مرتضی، که غالباً صحرانشین بودند، به بازار بوشهر دستبرد زدند و اموال عدهای از مردم را غارت کردند.[۲۰]جنرالقنسول انگلیس مقیم بوشهر که از مخالفان جدی سیّد مرتضی و ملّیون بود و قصد داشت اذهان دولتمردان انگلیسی در تهران، انگلیس و هند را علیه سیّد مرتضی و هواداران او مشوب سازد، در گزارشی به سر جرج بارکلی اوضاع را چنین ترسیم نمود: «سیّد مرتضی هنوز در نگه داشتن دویست الی سیصد نفر تفنگچی اصرار دارد. شهر به حالت وحشتزدگی است، و امور به عهده تعطیل است. تهاجمی از طرف این تفنگچیان پیشبینی میشود و به این جهت، بازارها و حتّی دکانها هنوز بستهاند. اگر یک راه نجاتی حاصل نشود، بیم آن است که اهالی بالتمام در جنرالقنسولگری انگلیس پناهنده شوند.»[۲۱]
سر ادوارد گری، وزیر امورخارجهٔ وقت انگلیس، در پاسخ به گزارش جنرالقنسول انگلیس مقیم بوشهر و گزارش بارکلی، موافقت خود را با مداخلهٔ نظامی انگلیس اعلام کرد و به دلیل سابقهٔ مخاطرهآمیز بودن اوضاع بوشهر و تأمین امنیت جانی اتباع انگلیس و دیگر اتباع بیگانه، به ناو سلطنتی فاکس Fox)) دستور داده از بندرعباس به جانب بوشهر رهسپار گردد.[۲۲]
در روز ۲ آوریل ۱۹۰۹.م (۱۳۲۷.ق) کشتی فاکس وارد بوشهر شد و در لنگرگاه بیرونی استقرار یافت.
سواد مراسلهٔ مورخ ۵ جمادیالاول ۱۳۲۷.ق وزارتخارجه ایران به سفارت انگلیس، که با امضای میرزا جوادخان سعدالدّوله میباشد، بیانگر تأیید اقدام مداخلهجویانهٔ انگلیس در وقایع بوشهر است: «مراسلهٔ آن جناب جلالتمآب مورخ ۲۹ ربیعالثانی دایر بر جلب استعدادی که آن دولت فخیمه به ملاحظه حفظ اتباع خود و رعایای خود به بوشهر وارد کرده بودند، شرف وصول بخشید، و از اینکه از طرف آن دولت به رفع انتظاری که اولیای این دولت داشته مساعدت شده است، امتثال حاصل گردید.»[۲۳]
به دنبال موافقت وزارتخارجهٔ ایران با مداخلۀ تفنگداران انگلیس در بوشهر و تأیید ضمنی نمایندگان سیاسی دولتهای روس، عثمانی و آلمان، جنرالقنسول انگلیس در تلگرافی به سر جرج بارکلی، لزوم مداخلهٔ فوری را در وقایع بوشهر یادآور شد. بر اساس ادّعای وی نگهداری نظم از عهدهٔ سیّد مرتضی خارج شده بود و تفنگداران طرفدار سیّد مقدار معتنابهی مالالتجارهٔ انگلیس را غارت کرده بودند. سر ادوارد گری در تلگراف مورخ آوریل ربیعالاول ۱۳۲۷.ق/۱۹۰۹.م به بارکلی، موافقت خود را با عملیات نمایندهٔ دولت انگلیس در بوشهر تصویب نمود.
نمایندهٔ سیاسی انگلیس مستقر در بوشهر با سیّد مرتضی تماس گرفت و اتمام حجت نمود تا در اسرع وقت تفنگچیان تحت امر وی بوشهر را ترک نمایند. امّا به دنبال ردّ درخواست او از طرف سیّد، افراد نیروی دریایی انگلیس در ساحل پیاده شدند و ساختمان نمایندگی انگلیس واقع در جنوب بوشهر (سبزآباد کنونی) و محوطهٔ وسیع گمرک واقع در شمال شهر، همجوار بانک شاهی و تجارتخانهٔ وانکهوس و شرکا را به تصرف خود در آوردند.
تلگراف مورخ ۲۰ ربیعالاول ۱۳۲۷/۱۱ آوریل ۱۹۰۹.م جنرالقنسول انگلیس به سر جرج بارکلی و سر ادوارد گری مؤیّد پیاده شدن نیروی دریایی انگلیس در بوشهر است: «چون جواب مهمی در مقابل اولتیماتومی که به ترتیب مصوبهٔ جنابعالی، دیروز در ساعت پنج بعد از ظهر نمودم نرسید، من بر طبق تعلیمات جناب عالی در اعلانی اشاعه داده و صد نفر قشون از کشتی پیاده نمودم. تفنگچیان هنوز در جزیره [شبهجزیره] بودند، و بیشتر از هر وقت خودسر و خارج از اطاعت. برای تمام اروپاییانی که محتاج حفاظت بودند، مستحفظ گماشته شد. در پیاده شدن قشون هیچ مخالفتی ظاهر نگردید، و بدون هیچ نوع تصادفی پیاده شدند. پنجاه نفر از آنها در گمرک گماشته شدند. و پنجاه نفر در قنسولخانهٔ انگلیس در بوشهر.»[۲۴]
اسناد تاریخی بیانگر آن است که نمایندگان سیاسی دولتهای خارجی، از جمله دکتر لیستمان، کنسول آلمان در بوشهر، و مسیو کادلو بوسکی، جنرالقنسول روسیه در بوشهر، و قنسولهای فرانسه و عثمانی، از ترفند پیاده نمودن چهارصد نفر تفنگچی دریایی انگلیس در بوشهر، که به ملاحظهٔ برقراری نظم و محافظت از رعایای انگلیس و دول خارجی انجام شد، حمایت کردند. انگلیسیها توانستند به سبب حضور و استقرار افراد نیروی دریایی خود در شهر، اوضاع بوشهر و شبهجزیره را تحت کنترل خود درآورند.
● فاتحان تهران و سرکوبی قیام بوشهر
منافع استعماری دو دولت روسیه و انگلستان در ایران و رقابتهای پنهانی آن دولتها که به دنبال قرارداد ۱۹۰۷.م (۱۳۲۵.ق) به مسالمت گراییده بود، سبب گردید این دو قدرت تلاش نمایند مهرههای وابسته به خود را در هیأتحاکمه، دولت و مجلس بر سر کار آورند و از این طریق، منافع سیاسی ــ اقتصادی خود را تأمین کنند. حوادث بعد از استبداد صغیر، کشاکشهای داخلی بر سر قدرت و ماهیت غیر انقلابی بعضی از دستاندرکاران ادارهٔ کشور، مانند سردار اسعد بختیاری و محمّد ولیخان تنکابنی (سپهدار اعظم) زمینهٔ مساعدی برای تحقق اهداف آنها فراهم ساخت.
احمدخان دریابیگی، که به دنبال اشغال بوشهر به دست نیروهای مشروطهخواه، بوشهر را ترک گفته بود، با حمایت جدّی فاتحان تهران، که میراثخواران انقلاب مشروطیت بودند، به بوشهر بازگشت و کنترل اوضاع را به دست گرفت. مرحوم آیتاللّه آخوند خراسانی، یکی از مراجع طرفدار مشروطیت، نیز طی نامهای به سیّد مرتضی اهرمی، خواستار همراهی وی با احمدخان دریابیگی گردیده بود. در سواد این نامه که در جریده حبلالمتین به چاپ رسیده، چنین آمده است: «جناب مستطاب سیّدالعلماء الاعلام کهفالانام ملاذالاسلام آقا سیّد مرتضی اهرمی دام افضالهالعالی، جناب دریابیگی برای همراهی با ملّت و اعتلای کلمه حقّه مشروطیت و اجرای احکام صادره و مساعدت جنابعالی و جناب مستطاب ملاذالانام ثقۀالاسلام آقای حاجی میرزا محمّد دام افضالهالعالی فرستادیم.
مادامی که با شما همراهی دارد، عموم اهالی بوشهر و مضافات، او را به حکومت بشناسند. ادارهجات باید به تصرف ملّت باشد و محصول گمرکات و سایر دوایر اگر از مصارف آنجا تفضیلی پیدا کند، صرف مجاهدین تبریز و سایر نقاط نمایند. اگر خدای نخواسته از این جاده انحراف پیدا نمود، اهالی ایشان را به حکومت نشناسند، و به تمام خوانین عظام و رؤسای فخام مخصوصاً نوشتهایم در همراهی حکومت با جنابعالی به طوری که مذکور شد.»[۲۵]
همانگونه که مرحوم آخوند خراسانی احتمال داده بود، دریابیگی به دلیل وابستگی به انگلیسیها از جادهٔ مشروطیت انحراف پیدا کرد و سیّد مرتضی اهرمی، که با خلوص نیّت و تفکری کاملاً مذهبی و دینگرایانه به انقلاب مشروطیت، علیه مستبدان قیام کرده بود ــ چنانکه روزنامه حبلالمتین مینویسد ــ به دلیل پولتیکناشناسی[۲۶] و علل دیگر ــ که بعد از این بررسی خواهد شد ــ کنترل اوضاع را از دست داد و سرانجام به نیروهای به ظاهر مشروطهخواه تسلیم گردید. احمدخان دریابیگی که همراه سیّد اسداللّه خارقانی، یکی از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی، در ربیعالثانی ۱۳۲۷.ق وارد بندر بوشهر شده بود، زعامت انجمن شهر را به عهده گرفت و مرحوم میرزا علی کازرونی،[۲۷] که از مشروطهخواهان صدیق به شمار میرفت و در جنبش مشروطهخواهی بوشهر سهمی موثر داشت، به سمت نیابت ریاست انجمن ولایتی منصوب گشت.
احمدخان، که به علمای بلندمرتبه نجف قول مساعد داده بود که از حکومت مشروطه پشتیبانی نماید، و فاتحان تهران نیز از او حمایت میکردند، از جانب نمایندگان سیاسی دولتهای خارجی مستقر در بوشهر، به ویژه نمایندگی قنسول انگلیس در این شهر، نیز تأیید گردید. وی به قنسولگری انگلیس اطمینان خاطر داد که در اسرع وقت امنیت و آرامش را در بوشهر برقرار سازد.
● علل شکست مشروطهخواهان بوشهر
در بررسی علل و عوامل شکست قیام سید مرتضی اهرمی و نیروهای مشروطهخواه، چند عامل را باید مدّ نظر قرار داد که مهمترین آنها سرخوردگی تجّار بوشهری از نیروهای مشروطهخواه بود. آنان که به دلیل قیام چندماههٔ مشروطهخواهان و ناامنی راه تجاری بوشهر ــ شیراز متضرر شده، خواستار آرامش اوضاع بودند.
با استناد به گزارشی که در شمارهٔ ۹ حبلالمتین مورخ ۲۰ شعبان سال ۱۳۲۷.ق مطابق دسامبر ۱۹۰۹.م مندرج گردیده است، منشأ اصلی اختلاف بین تجار بوشهری و سیّد مرتضی، ابهام موجود در قبال چگونگی هزینهٔ هفتصد تومان پولی دانسته شده که به دنبال اشغال گمرک بوشهر به دست سیّد مرتضی افتاده بود. نگارندهٔ آن مقاله در نوشتار خود بسیاری از حقایق تاریخی را بیان نموده است. به منظور کسب آگاهی بیشتر خوانندگان از کم و کیف قضایا، و حصول اطلاعات مستند، آن مقاله در این بخش آورده شده است: «در شمارهٔ ۵ مورخ ۱۵ رجب سال ۱۳۲۷ مطابق ۱۷ آگست ۱۹۰۹.م، ذکر شده بود که هرکس در مسألۀ هفتصد تومان و کمتری که از گمرک برای به هم زدن بین تجّار و آقا سیّد مرتضی اهرمی دارد، بنویسد، اگر نخواهد اسم او را هم ذکر نخواهیم کرد. این بنده اطلاع کامل دارم، و از هیچکس هم ترسی ندارم، اگرچه به واسطهٔ رکگویی صدمات زیادی هم خوردهام، ولی باز هم میگویم، و اسم مرا هم ذکر نمایید.
وقتی که سیّد مرتضی دوایر دولتی و گمرکی را تصرف کرد، خود بنده بر حسب احضار با اجزای گمرک حضور داشتم. اول حرفی که شده این بود، که رئیس بلژیکی را باید تغییر داد، از اینکه در معاملات چک و غیره با بانک، اشکالات خواهند داشت. چون بانک و سایر دوایر قانونی، کسی را به ریاست نمیشناسند که رئیس قبل او را معرفی نکرده باشد که فلان جای من رئیس است و کتباً نوشته باشد.
باری بعد از چند روز، به واسطهٔ همین اشکالات مجبور شدند که رئیس بلژیکی موسوم به مسیو وزین را با بعضی شرایط که صلاح بود، قبول کنند. یکی از شرایط عمده این بود که پول به تهران نرود که تمامش گلوله و باروت شده، به جان برادران ما بخورد. باری چند مرتبه سیّد اظهار داشت که یکی از تجّار باید پول گمرک را ضبط نماید تا تکلیف همهٔ بلاد معین شود. تمام تجّار معتبر حاضر بودند، از هیچ کس صدا بیرون نیامد. بعد از اصرار زیاد، یکی از معتبرین فرمود که (سینه درد دارم) و ممکن ندارم عمل پول گمرک را به عهده بگیرم. هر کس به یک عذری قبول نکرد. مگر جناب میرزا غلامحسین تاجر کازرونی وکیل جمشیدیان قبول کرد، آن هم انجام نیافت. روز بعد تحویلدار گمرک را دیدم که پول در دست داشت و میگفت: نمیدانم واردات گمرکی امروز را به که بدهم و به واسطهٔ اغتشاش شهر هم جرأت نمیکنم در منزل نگاه دارم. و همان قسم روز دیگر هم باز تحویلدار را نزدیک غروب دیدم و گفت نمیدانم تکلیفم چیست، هیچ یک از تجّار پول را قبول نمیکنند. عاقبت پولِ بیپیر (بی پدر) را بردند نزد سیّد [مرتضی اهرمی]. ایشان هم خرج داشتند و عدهٔ کثیری تنگستانی را باید نگهداری کنند. در صورتی که هیچ کس هم قبول نکرده بود. نظر به اوضاع احوال، عددِ تنگستانی زیاد شد، و رفتهرفته اقتدار سیّد زیاد گردید. بعضی خیال افتادند که مبادا خطری برای آنها روی دهد، یا خیال دیگری کردند، نمیدانم. محرمانه مجلس شد و از آن قسمهایی که جمعی در تهران یاد کردند و توپ کشیدند بر روی مجلس و مجلسیان در میان آمد. پنج شش نفر از رؤسای تنگستانی با خود همقسم کردند، بالاخره بیرق نفاق افراشته شد. این بنده با مشهدی علی نام اهرمی، که یکی از دوستان حقیقی سیّد مرتضی بود، به دیدن سیّد رفتم. خیرخواهانه صحبتی که شد، این بود که آقاجان بنده در تهران بودم، خودم دیدم که شب جشن سال دوّم مشروطیت درشکه آقا سیّدعبداللّه [بهبهانی] و آقا سیّد محمّد [طباطبایی] را روی دست با صلوات آوردند، بعد همان اشخاص با آن همه خدمات به سر بیچارگان آوردند، آنچه آوردند. شما هم عاقبت خود را دیده، حرکت نمایید؛ و ظاهراً سیّد مات و متحیّر بود چه بکند. میگفت مرا واداشتند به این کار، و الحال خودشان مخالفت میکنند و جمعیتی ناجور هم دور سیّد بودند. حرفشان این بود که آقا پول را از دست مده که به تمام با شما دشمن هستند و دنیا هزار رو دارد [به زر میتوان لشکر آراستن].
دانایان رموز پولتیک میدانند که خطای عظیم سیّد این بود که میگفت من حاضرم پول را نزد قنسول آلمان بگذارم و حساب بدهم، ولی جمعی از اقتدار سیّد دلتنگ بودند و میخواستند سیّد را خراب کنند. سیّد هم زیر بار نرفت.
بیاییم به مطلب اصلی، به واسطهٔ اغتشاش بلد اهالی، ورود جناب دریابیگی را فوز عظیم دانستند و بدون استثنا، همه مایل بودند. کربلایی محمود ملقّب به منصور دیوان خیلی خوشوقت و متّصل در تک و دو بود. روزی به دیدن رئیس گمرک رفته و اظهار داشت که پول ندارم به جناب دریابیگی تلگراف کنم که مردم از ورود شما خوشوقت هستند، بلکه به زودی خودشان را برسانند.
از طرف دیگر حکمران در کربلا و نجف ماند، و راه بصره به واسطهٔ اغتشاش اعراب مسدود بود، کربلایی محمود گفت حتّی میخواستم اسباب به بانک شاهی بگذارم برای پول، قبول نکرد. رئیس گمرک این مساله را تلگراف کرد، جواب آمد از وزرای مسئول که برای سهولت ورود دریابیگی پول بدهند. منصور دیوان برای تلگراف مبلغی پول گرفت، و تلگراف اول را برای رئیس گمرک، بنده ترجمه کردم و بعد منصور دیوان آمده و بدین اسم پول خواست که چون راه مسدود است، میخواهم یک کشتی بادی با آذوقه جلوی دریابیگی از راه سماوات بیاید به این ترتیب از گمرک پول گرفت.
رئیس گمرک جدید موسیو لولو از محمره (خرمشهر) وارد شد و موسیو وزین به محمره رفت. کربلایی محمود باز مبلغی پول خواست، رئیس جدید گفت شما باید صورت صحیح از مخارجی که کردهاید برای من بیاورید تا باقی حساب شما را بپردازم. یک صورت مفصلی نوشت، و این را باید دانست که گمان نمیکرد مشروطه قائم شود، چون پول گرفته بود، ناچار شد این قسم صورت بنویسد، و همان صورت را به موسیو لولو، رئیس جدید گمرک، داد و او به بنده داده ترجمه کردم. مختصراً از مفصّل اینکه هر اتفاقی که در بوشهر افتاده بود، ایشان نوشته بودند، فلان مبلغ دادم برای اینکه این کار بشود، مبلغ هم هفتصد تومان نبود کلاً پانصد و هفتاد الی هشتاد تومان بود. این اطلاع بنده بود، کربلایی محمود با این تدبیر این مبلغ را از گمرک گرفت، حالا اگر رفیق دیگری هم داشتند، خدا عالم است. روزی رئیس گمرک این صورت را به جمعی از بوشهریها ارائه نمود و آنها چند سواد از آن برداشتند، زیاده جسارت است. مترجمالسلطنه.»[۲۸]
همانگونه که از نوشتار مترجمالسلطنه برمیآید، یکی از محرکان اصلی اغتشاشات بوشهر، کربلایی محمود مشهور به منصور دیوان بوده است. وی از طرفداران جدّی احمدخان دریابیگی به شمار میرفت. سیّد مرتضی اهرمی در آن ماجرا با خلوص نیّت عمل کرد، امّا افرادی که از پیروزی سیّد و طرفدارانش نگران بودند و منافع خود را در خطر میدیدند، سعایت و توطئهچینی نمودند و موجبات جدایی و تفرقه بین حامیان جدّی سیّد را فراهم آوردند.
دکتر عبدالکریم مشایخی
روابط سیّد مرتضی اهرمی با آلمانها
با تکیه بر اسناد موجود در کتاب آبی و گزارشهای روزنامهٔ حبلالمتین، یکی دیگر از دلایل توطئه و اقدام انگلیسیها علیه سیّد مرتضی و مشروطهخواهان بوشهری، نزدیکی سیّد به آلمانها بودهاست که از مدّتها قبل تلاش میکردند تا نفوذ خود را در کرانههای شمالی خلیج فارس و به ویژه بوشهر گ
روابط سیّد مرتضی اهرمی با آلمانها
با تکیه بر اسناد موجود در کتاب آبی و گزارشهای روزنامهٔ حبلالمتین، یکی دیگر از دلایل توطئه و اقدام انگلیسیها علیه سیّد مرتضی و مشروطهخواهان بوشهری، نزدیکی سیّد به آلمانها بودهاست که از مدّتها قبل تلاش میکردند تا نفوذ خود را در کرانههای شمالی خلیج فارس و به ویژه بوشهر گ
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست