پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
حُجرههایِ شریف نبوی(ص)
● بنایِ حُجرهها و توصیفِ آنها
هنگامی كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله وارد مدینه منورّه شدند، مردم مدینه شادان و شادمان از مقدم گرامیشان استقبال كردند.
مردم مدینه در مهمان نوازی از آن حضرت، به رقابت برخاستند. از این تاریخ، هر كاری در این شهر، از بركت این هجرت فرخنده، با شادمانی آغاز شد. و این طبیعی است كه این شهر از این كار به وجد آید و چرا نیاید در حالی كه خدای تبارك و تعالی این شهر را به حضور بهترین خلقش و گرامیترین رسولانش شرف بخشید و به این خصیصه مكرّم داشت.
آری، با حضور آن حضرت، مردم شادمان، هوا عطر آگین و شهر نورانی شد.
اَنَس بن مالك در این باره گفته است: «هرگز روزی را بهتر و نورانیتر از روزی كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله وارد مدینه شدند، ندیدهام. نیز روزی بدتر و ظلمانیتر از روزی كه آن بزرگوار از دنیا رفتند، نیافتم.»(۱)
همو گفته است: «روزی كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله وارد مدینه شدند، همه چیز در آن نورانی گردید و چون روزی كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در آن از دنیا رفتند، فرا رسید، همه چیز را در مدینه تاریكی فرا گرفت. و از دفن آن حضرت فارغ نشدیم كه دلهایمان را انكار كردیم.»(۲)
پیامبر در محلّه بنی عَمْرو بن عَوْف در قُبا فرود آمدند و این مطابق با روز دوشنبه، برابر با ماه ربیع الأوّل بود.
چون آن حضرت وارد مدینه شدند، مردم مدینه از خانه بیرون آمدند و در كوچهها و راهها ریختند و بر بالایِ بامها برآمدند. بچهها و خدمتگزاران در حالی كه از خانه بیرون آمده بودند، فریاد میزدند: «محمد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آمدند، اللّه اكبر، محمّد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آمدند.»
اَنَس بن مالك، استقبال انصار از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را این گونه وصف میكند: «كنیزكانی از بنو نجّار در حالی كه دف میزدند، این گونه میسرودند:
نَحْنُ جَوادٍ مِنْ بَنی النَجّارِ یا حَبَّذا مَحَمَّدٌ مِنْ جارِ(۳)
«ما كنیزكان بنو نجاریم، چه خوش همسایهای است محمّد صلیاللهعلیهوآله !»
حَبَشیان مدینه به میمنت ورود پیامبر صلیاللهعلیهوآله بهبازینیزه پرداختند و زنان مدینه بربالایِپشتبامها،این سرود را میخواندند:
طَلَعَ البَدْرُ عَلَیْنا مِنْ ثَنیّاتِ الوَداع
وَجَب الشُّكْرُ عَلَیْنا ما دعا للّهِِ داع
أیُّها المبعوثُ فینا جِئتَ بالأَمْرِ المُطاع(۴)
«ماه از گذرگاههایِ گردنه وداع بر ما پدیدار شد.»
«تا آنگـاه كه خوانندگان خدا را بخوانند، شكـر خدایِ بزرگ بـر ما واجـب اسـت».
«ای برانگیخته خداوند در میان ما، فرمانت مطاع است».
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله حدود ده شب در میان بنو عمرو بن عوف اقامت گزیدند و مسجدی كه از روز آغازین بر بنیاد تقوا بود، پایه ریزی كردند و در آن نماز گزاردند. پس از آن پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بر مركبِ خویش سوار شدند و با مردم به حركت درآمدند. هر كس از همراهان از سر رقابت میكوشید تا زمامِ شتر آن بزرگوار را به دست گیرد ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرمود: «دَعُوها فَإنّها مأمـورهٌٔ»؛ «شتر را رها كنیـد كه مأمـور اسـت».
شتر رفت تا در مكان مسجد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در مدینه زانو زد. در این زمان آنجا كسانی از مسلمانان نماز میخواندند.
این محل در آن دوران، محل خشك كردنِ خرمایِ سُهَیل و سَهْل دو پسر بچه یتیم بود كه در قیمومت و كفالت سَعْدبن زُرارَه به سر میبردند پس از زانو زدن شتر فرمودند:
«هذا إنشاء اللّه المنزل»
«اینجـا اگـر خدا بخـواهد تنـزل خواهـد شد».
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آن گاه آن دو یتیم را فرا خواندند و درباره خرید زمینشان با آنها گفت و گو كردند، حضرت بر آن بودند تا آن محل را از آن دو خریداری نمایند و در آن مسجد بنا كنند، ولی آن دو پسر از فروختن آن زمین خود داری كردند و گفتند: «ای پیامبر خدا، آن را نمیفروشیم بلكه به شما میبخشیم».
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دلسوز و مهربان بودند، از این كه آن زمین را این گونه بپذیرند، ابا فرموده، اصرار بر خرید آن كردند. تا آن را خریدند دستور دادند در آنجا مسجدی بنا شود.
اَنَس بن مالك در این باره گفته است: پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله وارد مدینه شدند و در بلندیهای مدینه در محلّهای به نام بنو عمرو بن عوف فرود آمدند. مدتِ اقامتِ آن حضرت در این محله دو هفته بود.
پس از آن، به سوی بنو نجّار فرستاد و آنها در حالی كه شمشیر حمایل كرده بودند، خدمت رسیدند.
اَنَس گوید: گویی كه من اكنون به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مینگرم كه بر مركبش سوار بودند و ابوبكر بر ردف ایشان قرار داشتند. بنو نجّار بر گرد آن حضرت حلقه زده بودند تا آن كه حضرت بر در خانه ابوایوب انصاری رحلِ اقامت افكند.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله چون وقت نماز میشد، نمازهایِ خود را در خفتنگاه گوسفندان به جای میآوردند.
حضرت دستور بنایِ مسجد دادند و برای این كار به سوی بنو نجّار فرستادند و به آنها فرمودند: «یابنی النجّار ثامنونی بحائطكم هذا»
«ایفرزندان نجّار درباره قیمت زمینتان با من سخن بگویید.»
آنها گفتند: «ما بهایِ آن را جز از خدایِ عزّوجلّ نخواهیم».
اَنَس گفته است: در این زمین چیزهایی كه میگویم قرار داشت، گورهایِ مشركان، ناهمواریها و درختان خرما. پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داد گورهای مشركان را نبش كردند و ناهمواریها را هموار ساختند و نخلستانها را تخریب و نخلها را بریدند.
قبله مسجد را از نخل ساختند و دیوارها را از سنگ برآوردند. مسلمانان در حالی كه سنگ حمل میكردند، رجز میخواندند. پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در میانِ آنها بود و این شعر بر لبانِ مباركشان مترنّم بود.
أللّهم لاخیرَ إلاّ خیرُ الآخرهٔ فانصر الأنصارِ و المهاجِرَه(۵)
«خدایا! هیچ خیری جز خیر آخرت نیست. خدایا! انصار ومهاجران را یاریكن.»
اصحاب رسولخدا صلیاللهعلیهوآله دراجرای امرآن حضرت صلیاللهعلیهوآله بر یكدیگر پیشی میگرفتند.
آنان بر آن بودند تا مسجدی نیكو بسازند و دیوارها و بنیاد آن را استوار گردانند ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیش از دست بردن به چنین كاری فرمودند: برای من عریش (بنای مُسقّف) چون بنایِ مسقّف موسی علیهالسلام از شاخهها و ساقههایِ نخل بنا كنید و سرپناهی چون سرپناهِ وی بنیان نهید؛ زیرا كار ساختن، به شتاب بیشتر از این، نیاز دارد.
به حرت عرض شد: سرپناه موسی علیهالسلام چگونه بود؟
فرمودند: «به گونهای بود كه چون در زیر آن به پا میخاست سرش به سقف میخورد حضرت وقت بیش از حد درباره بنا صرف كردن را مناسب ندانستند و تزیین آن را نیز تجویز نفرمودند؛ زیرا نمیخواستند كه نیروی اصحاب در كارهای غیر سودمند و كم اثر صرف شود.
اصحاب گرامی پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آستین جدیّت بالا زدند و مجدّانه برای بنایِ این مسجد بزرگ كوشیدند؛ مسجدی كه مشعل خیر و هدایت شود و تا روز رستاخیز بر بشریت نور افشانی كند و چراغ تمدن و بیداری را روشن گرداند و انسانیّت را بار دیگر از خواب گران بیدار گرداند.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله با اصحاب، خشتهایِ بنا را برای مسجد با دامن حمل میكردند و با این كار زمینهساز ایجاد رغبت و همكاری در اصحاب میشدند.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله با این كار درس عملی و تعاون و مساوات به اصحاب میدادند و این برترین توجیه و بهترین تربیتِ حقیقی بود؛ زیرا تربیت صحیح آن است كه از راه عمل - نه حرف - تأثیر بگذارد. از قدیم گفتهاند: «هر كس با سخن مردم را پند دهد تیرهایش به خطا میرود و هر كس با كارش مردم را پند دهد، تیرش به هدف میخورد.»
آن حضرت در حالی كه همپای مردم در ساختن این مسجد شركت میفرمودند این شعر را بر لبان مبارك زمزمه میكردند.
هذا الحِمالُ لاحمال خیبر هذا أَبرُّ رَبَّنا و أَطْهَرْ
«این بارها بار خرمایِ خیبر نیست ولی در آخرت از بارهایِ خرمایِ خیبر نیكوتر و پاكیزهتر است.»
و یا میفرمودند:
أللمَ إنَّ الأجَر أَجرُ الآخِرَهٔ فارحم الأنصارَ و المُهاجرهٔ
«خداوندگارا! پاداش، همان پاداش آخرت است. خدایا! بر انصار و مهاجران ببخش!»
طبیعی است كه انشا و شعر در حین عمل باعثِ انگیزش همّت و افزایش نشاط و سرگرم شدن و در نتیجه فراموش كردن سختی كار و مدت عمل میشود.
اصحاب چون دیدند كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله این گونه در عمل فرو رفته و شعر میخواند حریصانه به كار پرداخته و از توان خود بهره جستند و تلاش و رقابتشان افزون شد. یكی از گویندگان گفت:
لئن قَعَدنا و النَبیُ یَعْمَلُ ذاكَ إذا لَلْعَمَلُ المُضُلَّلُ
«اگر ما بنشینیم و پیامبر خدا كار كند. این كار، كاری از سرِ گمراهی است».
علی علیهالسلام فرزند ابوطالب در حالی كه با شادمانی و سرور مشغول كار بنایِ مسجد بودند، این گونه ارشاد میفرمودند:
لا یَسْتَوی مَنْ یَعمرُالمساجدا یدأبُ فیها فائما و قاعدا
و مَنْ یُری عن الغُبارِ حائدا
«آن كس كه در بنایِ مسجد مُجدّانه میكوشد و برخاسته و نشسته، در كار آن تلاش میكند، با آن كس كه خود را از غبار كنار میكشاند، یكسان نیست!»
در حین كار، شخصی از یمامه به نام «طلق بن علی» از بنو حَنیفه وارد شد، او هنگامی كه دید پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مسجد بنا مینهند و مسلمانان با او مشغولاند، چون در ساختنِ گِل خُبره بود، دست به كار شد. او خود گفته است: چون چنین دیدم، بیل را برداشتم و گل را به هم مخلوط كردم. پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در حالی كه به من مینگریست، میفرمود: «إِنَّ هذا الحَنَفیّ لَصاحبُ طینٍ»؛ «این مرد حنفی گِل ساز خوبی است!»
پبامبر خدا صلیاللهعلیهوآله از آن مرد به خاطر مهارتش در ساختنِ گِل و آمدنش در وقت مناسب، خوشحال شد و به اصحاب فرمود:
«قَرِّبوا الیَمامیَ من الطّینِ، فإنَّه أَحْسَنُكُم له مَسْكا و أشَدُّكُم مَنْكِبا».
«كار گل را به این مرد یمامی بسپارید، اواز همهشما درساختنگِلماهرتر و شانهاش از همه شما در حمل آن توانمندتر است».
سرانجام این كار با كوشش و همّت به پایان آمد، كاری كه از حیث بنا ساده و از حیث معنی و محتوا پرسود بود.
مساحت مسجد نبوی هفتاد ذراع در شصت ذراع بود. ستونهای مسجد را از چوب ساخته و در وسط آن مساحتی برای مسجد در نظر گرفته بودند.
چون بنای مسجد شریف نبوی پایان یافت، پیامبر دو حجره برای سوده دختر زمعه و عایشه، دو همسر خود؛ كه در این وقت در حباله نكاح آن حضرت بودند، ساخت.
سوده دختر زمعه قرشی اول زنی بود كه حضرت بعد از وفات حضرت خدیجه با وی ازدواج كرد و مدت سه سال با او به سر آورد، پس از آن با عایشه ازدواج كرد.(۶)
و اقدی از برادر زاده زُهْری و او از پدرش نقل كرده است كه: پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در رمضان سال دهم از بعثت با سوده ازدواج كرد و با او به مدینه هجرت كردند. این زن در شوال سال ۵۴ هجری در مدینه درگذشت.(۷)
ازدواج حضرت با عایشه در مكّه حدود چهارده ماه پیش از هجرت بود.(۸) عایشه با والدینش هجرت كرد و پیامبر گرامیخدا صلیاللهعلیهوآله در شوال سال دوم هجری هنگام مراجعت از غزوه بدر با او ازدواج كرد و او در این حال نُه سال داشت.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دو خانه بر اساس بنایِ مسجد و با خشت و چوب خرما، برای این دو ساختند. و با پارچهای مویین دری بر آنها آویختند.
خانهعایشه تك دری از چوب عرعر یا چوب ساج داشت. پس از مدتی این خانه دارای دو در شد و مردم هنگامی كه برای سلام گفتن بر پیامبر وارد میشدند، دسته دسته از دری وارد میشدند و از در دیگر بیرون میرفتند.(۹)
بیت درعُرف آن زمان به اتاق ـ در كاربرد امروز ما ـ اطلاق میشد و باید دانست كه خانه رسول خدا مركّب از اتاقهایِ نسبتا وسیعی بود، آن گونه كه اشاره كردیم.
اما فرش خانه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله چیز شگفتی بود و از آرایش و زیور دنیایی به كلّی عاری بود. و با فرش ملوك و سلاطین سازگاری نداشت... جنس آن از پوست و پوشال درخت خرما بود كه حضرت بر آن میخوابید.
بر حسب نقل عایشه، فرش خانه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به هنگام خواب راحت نبود. احمد بن حنبل در مسند، از عایشه نقل كرده است كه گفت: «من بر فرش خانه بین پیامبر و قبله قرار داشتم، گاهی كه برای حاجتی مجبور به خروج بودم و آن حضرت در حال نماز بودند، از پایین پایِ تخت، از بیم آنكه چهرهام بر آن حضرت نیفتد، حركت میكردم.
بستر پیامبر از بافتنی زبر، با تار و پودهای درشت و خشن تهیه شده بود. از جندب بن سلیمان نقل است كه نخل كوچكی به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله اصابت كرد و انگشت آن حضرت خونآلود شد. حضرت فرمود:
ماهی إلاّ إصبعٌ دَمِیَتْ و فی سبیل اللّه ما لَقیتْ
«این جز انگشتی نیست كه در راه خدا خون آلود شده است».مُغیرهٔ بن شُعبه گفته است: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تخته پوستی داشت. پیامبر صلیاللهعلیهوآله دوست میداشت كه پوستی دباغی شده داشته باشد و بر آن نماز بخواند.
عایشه گوید: از جمله فرشهایِ خانه، حصیری بود كه در روز میگستراندیم و شب آن را به خود اختصاص میدادیم.(۱۱)
از وسایل خانه، پرده كوچكی بوده كه عایشه در خانه قرار داده بود و پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داد آن را بردارند، زیرا كه تصاویری بر آن وجود داشت.
احمد بن حنبل از قول عایشه آورده است: پوششی (پردهای) داشتیم كه تصویر پرندهای بر آن بود و هر كس از در وارد میشد، آن را از روبهرو میدید. روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: عایشه! این پرده را تغییر ده؛ زیرا هر گاه وارد خانه میشوم و آن را میبینم، به یاد دنیا میافتم. همچنین عایشه نقل میكند كه: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قطیفهای از حریر داشت كه آن را میپوشیدیم.
پیامبر دوست نداشت در خانهاش تصویر باشد؛ زیرا این كار باعث منع ورود فرشتگان به منزل میشد. از این رو هر گاه گونهای از آنها را میدید دستور میداد محو و زایلش كنند و اجازه نمیداد كه در خانهاش لباسی باشد كه در آن تصویری صلیب گونه است. بلكه امر به زائل كردن آن میفرمودند.(۱۲)
و نیز از عایشه نقل است كه: پیامبر صلیاللهعلیهوآله وارد خانه شد و من خود را با لحافی كه اَشكال و تصاویری داشت پوشانده بودم، حضرت اشكال را زدود و آنگاه فرمود: «روز رستاخیز عذاب كسانی از همه سختتر است كه خلق خدا را به تصویر میكشند».(۱۳)
از جمله فرشهای خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرش (تشك) پشمین بود كه حضرت بر آن میخوابیدند. عایشه درباره آن گفته است: خوابگاه پیامبر صلیاللهعلیهوآله از تشكی چرمین بود كه در درونش پوشال نخل داشت.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله متكّایی داشت كه عایشه درباره آن نیز سخنی دارد و میگوید: متكای پیامبر صلیاللهعلیهوآله كه بر آن میخوابیدند از چرم و درون آن پر از پوشال خرما بود.(۱۴)
فرش خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله زیاد نبود. آن حضرت میفرمود: «باید بستری برای مرد، بستری برای زن و بستری برای مهمان باشد و چهارمی برای شیطان است».(۱۵)
پشت حجره عایشه محلی بود كه آن را محل قضایِ حاجت قرار داده بودند. عایشه گوید: به پیامبر عرض كردم، داخل آبریزگاه شما میشویم و چیزی نمیبینیم. حضرت فرمود: «آنچه از انبیا خارج شود، زمین آن را میبلعد، از اینرو است كه اثری از آن دیده نمیشود.»(۱۶)
در دوران گذشته، آبریزگاهها در خانه بنا نمیشد. زنان پیامبر شبانگاهان برای قضایِ حاجت به مناصع میرفتند. و آن محل، زمینِ وسیعی بود كه در ناحیه بقیع قرار داشت.(۱۷)
بعد از حادثه افك، آبریزگاهها را در منزل ساختند و آن در سال پنجم هجری بود. محل پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در داخل حجرهها بود؛ زیرا مكان خاصی برای استحمام آن حضرت اختصاص نیافته بود.
میمونه همسر دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله چگونگی غسل كردن آن حضرت را چنین بیان میكند: برای پیامبر پرده كشیدم تا غسل جنابت كند. آن حضرت ابتدا با شست و شوی دستانش آغاز كرد، آنگاه آب را با دست راستش به چپ ریخت و سپس عورت و آنچه بدان اصابت كرده بود را شست و بعد با دستان خویش بر دیوار یا زمین زد. سپس مثل وضو ساختن برایِ نماز، وضو ساخت، بدون اینكه پاهایش را بشوید. و در آخر آب بر پاهای خود ریخت و آنها را به هم نزدیك كرد و شست و شو داد.(۱۸)
پیامبر صلیاللهعلیهوآله با هر زنی كه ازدواج میكرد، برای او خانهای میساخت و او را در آن ساكن میكرد. تا زمانی كه تعداد این حجرهها به نُه باب رسید. این حجرهها بین حجره عایشه به طرف سمت چپ ساخته شده بود و درهایشان همه به مسجد باز میشد. عُمران بن ابی اَنَس در توصیف حجرههای شریف چنین آورده است:(۱۹) چهار تا از این خانهها با خشت و بعضی از شاخه نخل بود. پنج حجره از آنها از شاخه نخل بود كه با گل اندود شده بود. بر در این خانهها درهایی از پردههایِ مویی آویخته بودند. این پردهها را اندازه گرفتم كه سه ذرع در سه ذرع بود.
وسایل منزل پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در نهایت سادگی بود. ظرفِ (دیگ) بزرگی داشتند كه در آن مردم را غذا میخوراندند.
عبداللّه بن بُسْر این ظرف را این گونه توصیف میكند: پیامبر ظرف بزرگی داشتند كه به آن «غَرّاء» میگفتند و چهار نفر آن را حمل میكرد.
چون چاشت میشد و سجده چاشت میگذاردند، این ظرف را میآوردند و در آن ترید میكردند و به دور آن جمع میشدند. و هر گاه تعداد افراد زیاد میشد، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله از سر سفره بپا میخاست.
یكی از بادیه نشینان پرسید: این جلسه طعام چیست؟ حضرت فرمود: «خداوند بندهای بخشنده قرارم داد و ستمكار كین توزم نیافرید».
آنگاه فرمود: «از اطراف آن بخورید و برجستگی داخل آن را رها كنید كه خداوند بر بركتش خواهد افزود».(۲۰)
بر در خانه پیامبر دربانی نبود كه مردم را از ورود به آن باز دارد. هر كس در هر زمان میخواست وارد خانه پیامبر شود، حضرتش را مییافت.
اَنَس گفته است: پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بر پیرزنی گذشت كه در مصیبت فرزندش میگریست، خطاب به او فرمود: «از خدا بترس و شكیبایی كن».
آن زن گفت: تو بر مصیبت من دل نمیسوزانی! به وی گفتند: این پیامبر بود. آن زن به سوی پیامبر آمد و بر در خانهاش دربانی نیافت و به پیامبر عرض كرد: ای پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله تو را نشناختم.
حضت فرمود: «صبر، در مصیبتِ نخستین است».(۲۱)
روایت دیگری در توصیف حُجرههای خانه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آمده كه بخاری آن را از طریق داود بن قیس در كتاب الأدب المفرد آورده است.
داو بن قیس گوید: حُجرههایی از شاخههایِ خرما، كه از بیرون به پوششِ مویین آمیخته شده بود، دیدم. فكر میكنم عرض حجره از درِ آن تا درِ خانه، شش یا هفت ذرع بود. بیتِ درون ده ذرع بود و تصور میكنم كه ستونهای آن به هشت یا هفت عدد میرسید.(۲۲)
حسن بَصْری كه در دامن ام سَلَمه همسر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله تربیت شده، در توصیف خانههایِ پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله آورده است:
من هنگامی كه جوانی نورس بودم و داخل حجرههایِ پیامبر صلیاللهعلیهوآله میشدم، سقف حجرهها را میتوانستم با دستم لمس كنم. حجرههای پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله از چوب عرعر پوشیده شده بود.(۲۳)
اما در این حُجرهها، آنهارا كه حلقه نداشتند، با انگشت میزدند.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله خارج از حجرهها تنوری داشتند كه از آن، برای پختن نان و جز آن استفاده میكردند. این تنور مخصوص به پیامبر نبود، بلكه شریكی هم داشتند. در این باره یكی از زنان صحابی، دختر حارث بن نعمان، كه پدرش از اهل بدر و احد بود، چنین میگوید: «حرف قاف» را جز از لبان پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله نیاموختهام، هر روز جمعه خطبه میخواند. تنور ما و تنور پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله یكی بود.(۲۴)
نوشتهاند: هنگامی كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله غزوه دومهٔ الجندل را انجام دادند، امّ سَلَمه خانهاش را با خشت تعمیر كرد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله چون از سفر برگشت به خشتها نگاه كرد و در حالی كه اولین كس از زنانش هم وارد شد از او پرسید: این بنا چیست؟ ام سَلَمه در پاسخ گفت: میخواستم با این كار مانع چشمهایِ بینندگان به درون خانه شوم. حضرت فرمود: «ای ام سلمه، از بدترین چیزی كه مال مسلمان در آن صرف میشود، ساختمان است».(۲۵)
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله از گرایش به زیورِ دنیا روی گردان بودند. آن بزرگوار از ورود به خانه دخترش حضرت فاطمه علیهاالسلام كه از دوست داشتنیترین كسان نزد او بود، به سبب زینتی كه یك بار بر در خانه به كار برده بود، امتناع فرمودند.
ابوداود از سفینه ابوعبدالرّحمن نقل كرده كه شخصی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را با هدیه طعامی مهمان كرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: كاش پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دعوت میكردیم تا از این غذا با ما بخورند. پس حضرت را دعوت كردند و چون هنگام ورود دست به چهار چوب در نهادند، پردهای پشمین و رنگین را مشاهده فرمودند كه در محلی از خانه نصب شده بود. حضرت صلیاللهعلیهوآله برگشتند.
حضرت فاطمه علیهاالسلام به علی علیهالسلام فرمود: به دنبال پیامبر صلیاللهعلیهوآله بروید و ببینید سبب مراجعت ایشان چه بوده است؟ علی علیهالسلام فرمود: بر اثر پیامبر صلیاللهعلیهوآله حركت كردم، عرض كردم ای پیامبر خدا، چه كاری باعث برگشت شما شد؟ حضرت فرمود: «نه مرا و نه هیچ پیامبری را سزد كه وارد خانه آرایش شده شود!»(۲۶)
از عبداللّه بن عمر نقل شده است: روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای دیدار فاطمه علیهاالسلام آمد و پردهای بر درخانهاش یافت، روی برگردانید. در حالی كه نوشتهاند، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله كمتر دیده شده كه مدینه وارد شود و به فاطمه علیهاالسلام سر نزند.
علی علیهالسلام به خانه آمد، فاطمه را اندوهگین یافت. فرمود: چه پیش آمده است؟ فاطمه علیهاالسلام فرمود: پیامبر پیش من آمدند ولی به خانه وارد نشدند. علی علیهالسلام نزد پیامبر آمد و عرض كرد: ای فرستاده خدا، فاطمه از اینكه بر او وارد شده و به خانه نیامدهای، سخت اندوهگین شده است! پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «مرا با دنیا چه كار؟ مرا با پرده الوان چه كار؟».
علی علیهالسلام پیش فاطمه علیهاالسلام رفت و او را از گفته رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آگاه كرد. فاطمه فرمود: به پیامبر خدا عرضه كن در این باره مرا چه امر میكنند؟
پیامبر فرمود: «به فاطمه بگو آن را برای فلان قبیله بفرستد».
در این باره باز از ثوبان مولایِ پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله نقل شده است كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله چون سفر میكردند آخرین كس از خانوادهاش را كه دیدار میكردند، حضرت فاطمه بود و چون از سفر برمیگشتند اولین كس از خانوادهاش را كه دیدار میكردند باز فاطمه علیهاالسلام بود.
پیامبر از غزوهای برمیگشت، فاطمه علیهاالسلام پردهای بر در آویزان كرده و دو دستبند نقرهای به دستان حسن و حسین علیهماالسلام كرده بود. حضرت بر در خانه فاطمه آمد ولی داخل نشد. فاطمه علیهاالسلام پنداشت آنچه باعث وارد نشدن پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به خانه ایشان شده، همینها بوده است. پرده را برداشتند و دستبندها را از دستان فرزندان گشودند. آن دو گریان پیش پیامبر رفتند.
پبامبر خدا صلیاللهعلیهوآله دستبندها را از آن دو گرفتند و فرمودند: «ای ثوبان اینها را برای فلان قبیله (خانواده) ببر. اینها اهل بیت مناند، من دوست ندارم از طیّباتشان در همین دنیا بهره ببرند. ای ثوبان برای فاطمه علیهاالسلام گردن بندی از چوب و دو دستبند از عاج خریداری كن.(۲۷)
عطاء خراسانی گفته است: حُجرههای زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دیدم، از پوشال خرما بود و بر درشان پارچهای مویین آویزان بود. بعدا من خود شاهد بودم دستور ولید بن عبدالملك را مبنی بر ویران كردن حجرهها كه خوانده میشد. روزی غمناكتر از این روز ندیدم.
عطاء همچنین گوید: از سعید بن مُسیّب شنیدم كه میگفت: سوگند به خدا دوست داشتم آنها خانهها را به حال خود رها میكردند تا نسل جدید مدینه و كسان دیگری كه از مكانهای دیگر میآمدند، میدیدند كه چگونه فرستاده خدا در طول زندگیاش به این وضعیّت اكتفا كرد! این كار باعث میشد تا مردم از افزون خواهی و فخر فروشی باز داشته شوند.(۲۸)
عمران بن ابی اَنَس به هنگام شنیدن كلام عطاء گفته است: در مسجد بودم و تنی چند از اصحاب پبامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مثل، ابوسَلَمهٔ ابن عبدالرّحمن، ابواُمامهٔ بن سَهْل، خارجهٔ ابن زید را دیدم كه از شدّت این مصیبت آن اندازه گریستند كه ریششان از اثر اشك خیس شد.
در این موقع ابواُمامه گفت: ای كاش بناها به حال خود رها میشد تا مردم بنا را میدیدند و در مییافتند كه خداوند چگونه برای پیامبرش ـ كه كلیدهایِ خزانههایِ دنیا در دستش بود ـ به چنین بنایی رضایت دادند!● محل جغرافیایی حُجْرهها
پیشتر گفتیم كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله وقتی بنایِ مسجد شریف را به پایان آورد، دو حُجره برای دو تن از همسرانشان سوده و عایشه ساخت. این دو خانه از همان مواد بنایِ مسجد از خشت و پوشال نخل بنا نهاده شده بود. درباره جهت وقوع مكان حُجرهها ابن نجّار در تاریخش(۲۹) آورده است:
سیره نویسان نوشتهاند: پیامبر صلیاللهعلیهوآله حجرهها را بین قبله و شرق، به سمت باب شامی بنا نهادند، نه در جهتِ غرب.
این حجرهها از مسجد بیرون بود و جز از طرف مغرب، به صورت دایره مانندی مسجد را در میان گرفته بود. درِ همه این حجرهها به مسجد باز بود.
نیز همین مورّخ گفته است: چون پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله با دیگر همسران ازدواج كردند، برای هر یك از آنها حجرهای ساختند. این حجرهها نُه عدد بود. محل بنایِ این حجرهها از خانه عایشه تا دری كه بعد از باب النبی میآمد، قرار داشت.
سَمْهودی(۳۰) گفته است: «مراد ابن نجّار از بابی كه بعد از باب النبیّ صلیاللهعلیهوآله میآمد، بابی است در جهت مقابل از طرف مغرب كه اكنون به باب الرّحمه معروف است.
سمهودی میافزاید:
«آنچه باعث شد تا این رأی را اظهار كنیم، نظر ابوسعد در «شرف المصطفی» است كه به سند خود از محمّد بن عمر روایت كرده، میگوید:
از مالك بن ابی الرّجال پرسیدم: خانههایِ همسران پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله كجا واقع شده بود؟ وی از طریق پدرش و پدرش از طریق مادرش بیان داشت كه همه این خانهها در سمتِ چپ واقع شده بود، به طوری كه اگر پشت سر امام در مقابل منبر به نماز میایستادی، همه این خانهها در سمت چپ تو واقع میشد. این محدوده خانهها بود.
چون زینب در گذشت، پیامبر صلیاللهعلیهوآله امّ سَلَمه را داخل خانه ایشان كردند».
منظور از «زینب» در اینجا زینب دختر خُزَیمه هلالی است كه از امّ المؤمنینهاست وی به سبب كارهایِ خیرش لقب «اُمّ المساكین» داشت.
این ام المؤمنین، پیش از ازدواج با پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله همسر عبداللّه بن جَحْش بود كه در غزوه اُحُد به شهادت رسید. پس از آن پیامبر صلیاللهعلیهوآله او را به همسری خود در آوردند. وی دو ماه در خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود و درگذشت. پس از وی پیامبر در سال چهارم هجری با امّ سَلَمه ازدواج كرد و او را در خانه زینب جا داد. در ماه ربیع الأوّل(۳۱) همین سال پیامبر غزوه دَومهٔ الجَنْدل را انجام داد و در مدت این غزوه، سِباع بن عَرْفَطَه غَفاری را به نیابت، در مدینه گماشت. چون از این غزوه باز گشت، مشاهده كرد كه امسَلَمه حجرهاش را با خشت بنا نهاده است. خطاب به وی فرمود: این بنا چیست؟ ام سَلَمه گفت: میخواستم با این كار مانع از دید مردم شوم.
حجرهها جز از طرف غرب، مسجد را در میان میگرفتند و درهای این حُجرهها همگی به مسجد باز میشد.
اگر كسی دست خود را از داخل حجرهها بیرون میكرد، دستش داخل مسجد میشد. مؤید این سخن مطلبی است كه بخاری از عایشه نقل كرده است. وی میگوید:
من چون در عادت به سر میبردم، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله از داخل مسجد سرشان را به من نزدیك میكردند و من مویشان را مرتّب میكردم. پیامبر در این حال در مسجد معتكف بودند.(۳۲)
ابن حَجَر عَسْقَلانی آورده است كه: حُجره عایشه به مسجد چسبیده بود.(۳۳)
همچنین بخاری از عایشه نقل میكند: گرچه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله هنگامی كه در مسجد بود، سرش را برای مرتب كردن داخل خانه میكرد، ولی در زمانی كه معتكف بود، جز برای حاجتی به خانه نمیآمد.
اتّصال در حجره عایشه با مسجد نبوی شریف از طریق آنچه كه احمد بن حنبل در مسند(۳۴) آورده، توضیح داده شده است بدین صورت كه: پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در ایّامی كه در مسجد معتكف بودند، پیش میآمدند و بر باب حجره من تكیه میزدند. من سرشان را میشستم. در این حال من در حجرهام بودم و پیامبر هم در داخل مسجد بودند. ...
نوشتهاند كه در خانه عایشه پنجرهای بود و او از آن به مسجد مینگریست. همین سان، خانهام سَلَمه مقابل مسجد بود.
زینب دختر امّ سلمه از مادرش نقل كرده است كه: بسترش در جوار دیوار مسجد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بوده است.(۳۵)
حجرهها به هم متّصل بودند. بین خانه حَفْصه و عایشه راهی بود و آن دو از طریق این راه در حالی كه در خانه نشسته بودند، با هم صحبت میكردند.(۳۶)
خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام در پیچ گذرگاه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله قرار داشت. بین خانه عایشه و حضرت فاطمه علیهاالسلام دریچهای بود كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله هرگاه قصد بیرون آمدن از منزل عایشه را داشتند، از دریچه حال حضرت فاطمه علیهاالسلام را جویا میشدند. حضرت فاطمه علیهاالسلام از پیامبر تقاضا كرد كه این دریچه را مسدود نمایند و آن حضرت دستور به مسدود كردن آن فرمودند.(۳۷)
«سیر تحولِ حُجْرههای شریف بعد از رحلت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله »
در كتا وفاء الوفا آمده است كه:
«بعد از وفات پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله همه را اندوه فرا گرفت. مردم به موضع قبر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله میآمدند و از خاك مقدس قبر برمیداشتند.
اولین كسی بود كه دیواری بر اطراف قبر بنا كرد و چون در دیوار روزنی بود، مردم از همان شكاف بز خاك برمیداشتند.
پس از دتی آن روزن را هم بستند».(۳۸)
پس از آن ابوبكر را در پهلوی پیامبر خدا دفن كردند و لحدش را به لحد پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله چسباندند.
ابوبكر را بر همان تختی كه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را به هنگام فوت حمل كردند، نهادند و عمر بر او نماز خواند.
عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن و پسرش داخل قبر او شدند.(۳۹)
عمر به هنگام مرگ، فرزندش عبداللّه را پیش عایشه فرستاد كه از او اجازه بگیرد تا در جوار پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به خاك سپرده شود. عایشه به عبداللّه گفت: میخواستم آن را برای خودم محفوظ دارم ولی امروز تو را بر خود ترجیح میدهم و ایثار میكنم.
عبداللّه برگشت و خبر موافقت عایشه را اعلام كرد. بدین سان عمر را هم در كنار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به خاك سپردند.
عایشه گفته است: پس از دفن عمر، بین قبور و خودم دیواری برآوردم.(۴۰) از این تاریخ بعضی از حجرهها فروخته شد.
سوده خانهاش را به عایشه داد و آن را طیّ وصیتی در حق او كرد.
وارثان صفیّه، خانه او را به صدو هشتاد هزار درهم به معاویه فروختند.
معاویه منزل عایشه را نیز به یكصد و هشتاد هزار درهم خرید.
در حجرهای كه قبر پیامبر خدا، ابوبكر و عمر قرار داشت، جای قبر دیگری نیز بود و میشد كسی دیگر را هم در آن دفن كرد.
زمانی كه عمر بن عبدالعزیز حاكم مدینه بود، دیوار قبور فرو ریخت و عمر دستور داد آن را بسازند.(۴۱)
ولید بن عبدالملك، حجرهها را خرید و به عمر دستور داد تا آنها را خراب كند و مسجد را توسعه دهد. عالمان و مردم مدینه از این امر ناراحت شدند و از آن اظهار ناخشنودی كردند.
عمربن عبدالعزیز، دیواری از سقف تا كفِ مسجد برای قبر پیامبر برآورد.
به این طریق حجره در وسط آن دیوار واقع شد.
در سال ۲۳۲ هجری در زمان متوكل عبّاسی اسحاق بن سَلَمه كه مأمور بنای مكه و مدینه بود، مأمور شد كه اطراف حجره را با سنگ مرمر تزیین كند.
این اثر تا سال ۵۴۸ هجری، زمان خلافت مقتفی عباسی، باقی بود. جمال الدین وزیر زنگیان، بنا را تجدید كرد و در اطراف حجره پنجرههایی تا سقف از چوب صندل و آبنوس تعبیه كرد.(۴۲)
در رمضان سال ۶۵۴ هجری آتش سوزیی در مسجد نبوی رخ داد كه باعث فرو ریختن سقف حجره قبر شریف شد.
مستعصم عباسی، گروهی از معماران را برای تعمیر فرستاد. این گروه، از باب احتیاط، به آنچه از سقف بر روی حجره فرو ریخته بود، دست نزدند. سقف حجره شریف را ساختند و دیوارهای قبلی را برآوردند. و دیوار شرقی را نیز تا باب جبریل برآوردند در سال ۶۶۷ هجری ملك ظاهر بیبرس از ممالیك، مقصورهای بر گرد حجره شریف بین ستونها و دیوار حجرهها و خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا كرد.
وی برای این بنا سه باب منظور كرد و بر اطراف حجرهها پلّكانی برای صعود به پشت بام احداث نمود. پس از آن در سال ۶۲۹ هجری درِ چهارمی بر آن افزوده شد.
در سال ۶۷۸ هجری، در عهد ملك منصور قَلاوون صالحی از پادشاهان ممالیك گُنبدی بر بالای سقف حجره شریف برآوردند. این گُنبد از پایین مربع شكل بود و از بالا هشت ركن داشت.
این قُبه، در ایام ملك ناصر حسن بن محمد بن قلاوون تعمیر شد و در عصر ملك اشرف شعبان در سال ۷۶۵ هجری ترمیم و محكم گردید.
در سل ۶۹۴ هجری، عادل زینالدین كتبغا پلكان حجره را توسعه داد و به سقف مسجد رسانید.
در سال ۷۶۰ هجری در عصر سلطان صالح اسماعیل بن ملك ناصر محمد بن قلاوون، قریهای از بیت المال مسلمین در مصر خریداری شد و وی آن را برای امور پوشش كعبه و حجره مقدس و منبر نبوی صلیاللهعلیهوآله وقف كرد.
پوشش حجره در این زمان از ابریشم سیاه مخلوط به حریر سفید بافته میشد و بر گِردش رشتههای نقره مذهب بود كه به صورت مطرّز میبافتند.
در سال ۸۵۳ هجری در دولت ظاهر چقمق، داخل مقصوره شریف را از مرمر رنگی فرش كردند.
در سال ۸۷۸ هجری، سلطان اشرف برای بنای عمارت، مقصوره اطراف، حجره را خراب كرد. به هنگام ویرانی، آثار حریق قبلی هم نمایان شد. مضجع شریف را از آن آثار پاك كردند وبنای حجره را برآوردند.
در سال ۸۸۶ هجری آتش سوزی دیگـری در مسجــد نبـوی رخ داد. آتـش در سقـف محاذی حجـره شریف درگرفـت و فلز (مس) گنبد بالای سقف ذوب شد و چوبهای آن آتش گرفت. مقصوره اراف حجره شریف هم سوخت ولی حجره شریف سالم ماند.
پس از این حریق، به تجدید بنای مقصوره پرداختند و گنبدی بزرگ محاذی حجره و اطراف آن بر بالایِ آن ساختند و اطرافش را با ستونهایی كه از زمین مسجد برآمده بود، بالا آوردند.
در این تجدید بنا به جای گنبد كبود قبل از آتش سوزی، گنبدی از آجر ساختند. سپس برایِ استواریِ كار، ستونهایی در سه ضلع حجره بنا كردند تا گنبد را استوار نگه دارد. حجره و اطراف آن را از مرمر تزیین نمودند و پنجرههایی از مس بر گرد آن تعبیه كردند.
در سال ۱۲۳۳ هجری در زمان سلطان محمود بن عبدالحمید عثمانی، بار دیگر گنبد شریف تجدید بنا شد؛ زیرا شكافهایی در بالای آن پدید آمده بود. گنبد را از بالا خراب كردند و از نو بنا نهادند. گنبد فعلی همان است كه در عصر عثمانی ساخته شده است.
در سال ۱۲۵۳ در زمان سلطان عبدالحمید عثمانی رنگ گنبد را سبز كردند و از این زمان گنبد مضجع شریف به نام «القُبَّهُٔ الخَضْراء» (گنبد سبز) معروف شد.
در داخل حجره شریف قصیده شیخ عبداللّه بن علوی حدّاد حَضْرَمی (متوفای ۱۱۳۲ هجری) با مطلع زیر نقش بسته است:
سَلَكنا الفیافی و القِفَارَ عَلی النُّجب تَجدُّ بنا الأشواق لاحادی الرَكْبِ
این قصیده، شانزده بیت دارد.
در دوران ملك عبدالعزیز بن آل سعود، بعض ترمیمات و تعمیرات، در ستونهای داخل حجره صورت پذیرفت.
حجرهها اكنون با دیوارهایی فلزی به رنگ سبز كه بر بالای آن آیه شریفه: إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَی لَهُمْ مَغْفِرَهٌٔ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ نوشته شده، از مسجد مشخص شده است و سه قوس (طاق نما) كه اوّلی موازی قبر پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله ، دومی قبر ابوبكر و سوّمی قبر عمر قرار گرفته، در آن تعبیه شده است.
ستونهایِ روضه نبوی با مرمر منقّشِ زیبا برآورده و بر رویِ ستونی كه در طرف راست سلام كننده بر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله قرار میگیرد، این شعر نقش بسته است:
یا خَیرَ مَنْ دُفِنَت بِالقاعِ أعظمُه فطابَ من طیبهنَّ القاعُ و الأَكَمُ
بر روی ستون سمت چپ نیز این شعر را نوشتهاند:
نفسی الفداءُ لقبرٍ أنْتَ ساكِنُهُ فِیهِ العِفافُ وَ فیهِ الجُودُ وَ الكَرَمُ
پینوشتها:
ـ احمد بن حنبل در مسند، ج۳، ص۲۴۰ و دارمی در سُنن، ج۱، ص۴۱
ـ احمد بن حنبل در مسند، ج۳، ص۲۲۱؛ ترمذی در سنن (الشّمائل) حدیث شماره ۳۷۴ و ابن ماجه در سنن، حدیث شماره ۱۶۳۱
ـ حاكم در مستدرك. ۴ ـ ابوسعد در «شرف المصطفی»؛ ابن حجر در فتح الباری، ج۷، ص۳۶۲ و سمهودی در وفاء الوفا، ج۱، ص۲۶۲ ۵ ـ صحیح مسلم، حدیث ۵۲۴ و سنن ابوداود حدیث ۴۵۳
ـ ذَهَبی، سِیَرِ اعلام النُّبَلاء، ج۲، ص۲۶۵
۷ ـ ابن سعد، الطّبقات الكبری، ج۸، ص۵۳ و سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۶۷
ـ سیر اعلام النّبلاء، ج۲، ص۱۳۵
ـ وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۴۲
۰ ـ ابن سعد، «الطّبقات الكبری»، ج۱، ص۴۶۶
۱ ـ ابن سعد، «الطبقات الكبری»، ج۱، ص۴۶۷ و نجاری، ج۲، ص۲۱۴
۲ ـ احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۵۲ و ابوداود، سنن ح۱۴۵۱
۳ ـ احمد بن حنبل، مسند ج۶، ص۸۶
۴ ـ ابوداود، سنن، ح۴۱۴۶
۵ ـ ابوداود، ح۴۱۴۲
۶ ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج۲، ص۴۶۶
۷ ـ بخاری، صحیح، ج۱، ص۲۴۸
۸ ـ عبدالرزّاق، المصنّف، ج۱، ص۲۶۱
۹ ـ ابن سعد، الطّبقات الكبری، ج۱، ص۵۰۰ و تاریخ مدینه ابن نجّار، ص۳۵۸
۰ ـ ابوداود، ح۳۷۷۳
۱ ـ ابوداود، ح۳۱۲۴
۲ ـ سیوطی، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۵۴
۳ ـ ابی سعد، الطبقات الكبری، ج۱، ص۵۰۱، وفاء الوفای سمهودی، ج۲، ص۴۶۳
۴ ـ ابوداود، سنن، ح۱۱۰۰
۵ ـ ابن سعد، الطبقات الكبری، ج۱، ص۴۹۹ و وفاء الوفا، ج۲، ص۴۶۱
۶ ـ ابوداود، ح۴۱۴۹
۷ ـ ابوداود، ح۴۲۱۳
۸ ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج۲، ص۴۶۱
۹ ـ تاریخ المدینه، ابن النجّار، ص۳۵۸
۰ ـ وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵۹
۱ ـ الّروض الأنف، سُهَیلی، ج۳، ص۲۵۸
۲ ـ فتح الباری، ج۴، ص۲۷۲
۳ ـ همان، ج۴، ص۲۷۳
۴ ـ همان، ج۱، ص۴۰۱
۵ ـ ابوداود، مسند، ح۵۴۳
۶ ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج۲، ص۵۴۳
۷ ـ همان، ج۴، ص۴۶۶
۸ ـ وفاء الوفا، ج۲، ص۲۴۴
۹ ـ تاریخ المدینه، ابن النجار، ص۳۸۹
۰ ـ وفاء الوفا، ج۳، ص۸۴۴
۱ ـ صحیح البخاری، ج۳، ص۲۵۵
۲ ـ تاریخ ابن النجّار، ص۳۹۳
ـ احمد بن حنبل در مسند، ج۳، ص۲۴۰ و دارمی در سُنن، ج۱، ص۴۱
ـ احمد بن حنبل در مسند، ج۳، ص۲۲۱؛ ترمذی در سنن (الشّمائل) حدیث شماره ۳۷۴ و ابن ماجه در سنن، حدیث شماره ۱۶۳۱
ـ حاكم در مستدرك. ۴ ـ ابوسعد در «شرف المصطفی»؛ ابن حجر در فتح الباری، ج۷، ص۳۶۲ و سمهودی در وفاء الوفا، ج۱، ص۲۶۲ ۵ ـ صحیح مسلم، حدیث ۵۲۴ و سنن ابوداود حدیث ۴۵۳
ـ ذَهَبی، سِیَرِ اعلام النُّبَلاء، ج۲، ص۲۶۵
۷ ـ ابن سعد، الطّبقات الكبری، ج۸، ص۵۳ و سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۶۷
ـ سیر اعلام النّبلاء، ج۲، ص۱۳۵
ـ وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۴۲
۰ ـ ابن سعد، «الطّبقات الكبری»، ج۱، ص۴۶۶
۱ ـ ابن سعد، «الطبقات الكبری»، ج۱، ص۴۶۷ و نجاری، ج۲، ص۲۱۴
۲ ـ احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۵۲ و ابوداود، سنن ح۱۴۵۱
۳ ـ احمد بن حنبل، مسند ج۶، ص۸۶
۴ ـ ابوداود، سنن، ح۴۱۴۶
۵ ـ ابوداود، ح۴۱۴۲
۶ ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج۲، ص۴۶۶
۷ ـ بخاری، صحیح، ج۱، ص۲۴۸
۸ ـ عبدالرزّاق، المصنّف، ج۱، ص۲۶۱
۹ ـ ابن سعد، الطّبقات الكبری، ج۱، ص۵۰۰ و تاریخ مدینه ابن نجّار، ص۳۵۸
۰ ـ ابوداود، ح۳۷۷۳
۱ ـ ابوداود، ح۳۱۲۴
۲ ـ سیوطی، الدرالمنثور، ج۷، ص۵۵۴
۳ ـ ابی سعد، الطبقات الكبری، ج۱، ص۵۰۱، وفاء الوفای سمهودی، ج۲، ص۴۶۳
۴ ـ ابوداود، سنن، ح۱۱۰۰
۵ ـ ابن سعد، الطبقات الكبری، ج۱، ص۴۹۹ و وفاء الوفا، ج۲، ص۴۶۱
۶ ـ ابوداود، ح۴۱۴۹
۷ ـ ابوداود، ح۴۲۱۳
۸ ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج۲، ص۴۶۱
۹ ـ تاریخ المدینه، ابن النجّار، ص۳۵۸
۰ ـ وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵۹
۱ ـ الّروض الأنف، سُهَیلی، ج۳، ص۲۵۸
۲ ـ فتح الباری، ج۴، ص۲۷۲
۳ ـ همان، ج۴، ص۲۷۳
۴ ـ همان، ج۱، ص۴۰۱
۵ ـ ابوداود، مسند، ح۵۴۳
۶ ـ سمهودی، وفاء الوفا، ج۲، ص۵۴۳
۷ ـ همان، ج۴، ص۴۶۶
۸ ـ وفاء الوفا، ج۲، ص۲۴۴
۹ ـ تاریخ المدینه، ابن النجار، ص۳۸۹
۰ ـ وفاء الوفا، ج۳، ص۸۴۴
۱ ـ صحیح البخاری، ج۳، ص۲۵۵
۲ ـ تاریخ ابن النجّار، ص۳۹۳
منبع : سایت پیامبر اعظم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست