دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
آشنایی با فرا اخلاق
این مقاله نوشتاری موجز در زمینه مكاتب و نظریات مهمی است كه در حیطه فرا اخلاق مطرحند و هدف عمده آن، ارائه تصویری روشن از جایگاه هر یك از این نظریات است.
منابع مورد استفاده در تألیف این مقاله، مقالات برگزیده ای از دائرة المعارف فلسفی روتلجاست كه نویسندگان آن ها غالباً در زمینه موضوع مورد بررسی مقاله، صاحب نظرند.
در این مقاله، مباحث عمده فرا اخلاقی به چهار بخش معناشناختی، معرفت شناختی، وجودشناختی و روان شناختی تقسیم شده اند.
در بخش مسائل معناشناختی، اقسام «نظریات توصیفی» و «غیر توصیفی» فرا اخلاق مطرح گردیده اند. در بخش مسائل معرفت شناختی، به طرح دو مكتب «شناخت گرایی» و «غیر شناخت گرایی اخلاقی» و در بخش مسائل وجودشناختی، به دیدگاه های «واقع گرایانه» و «غیر واقع گرایانه» در اخلاق پرداخته شده است. «رابطه الزام و انگیزش اخلاقی» و «مبحث آزادی اراده»، دو مبحث عمده ای هستند كه در حیطه مسائل روان شناختی مورد بررسی قرار گرفته اند. در پایان، در قالب بررسی دو مكتب «واقع گرایی» و «غیر شناخت گرایی» و تقابل این دو با یكدیگر، جمع بندی كلی از مطالب صورت گرفته است.
مقدّمه
تفكر در باب شأن اندیشه اخلاقی را «فرا اخلاق»۱ می گویند. این بخش، یكی از بخش های عمده حوزه گسترده فلسفه اخلاق است. می توان گفت: «فرا اخلاق» نوعی بررسی فلسفی در باب ماهیت، معقولیت و منزلت نظام ها، معیارها و اصول اخلاقی است كه محتوای آن ها را در نظر نمی گیرد. به همین دلیل است كه به فرا اخلاق «اخلاق درجه دوم» نیز می گویند. در مقابل، نظریات «اخلاق هنجاری»۲ كه خود گزاره هایی اخلاقی هستند، «اخلاق درجه اول» نامیده می شوند.۳ در اخلاق هنجاری، احكامی درباره این كه چه چیز خوب و چه چیز بد است یا چه كاری درست و چه كاری نادرست است، مطرح می شود. فرا اخلاق در صدد فهم این احكام است. این كه آیا این گزاره ها، گزاره هایی واقعی هستند تا قابل صدق و كذب باشند یا این كه اصلا گزاره محسوب نمی شوند; این كه آیا ذهنی هستند یا عینی و یا این كه رابطه ای میان آن ها و انگیزش اخلاقی وجود دارد یا نه; پاسخ تمامی این پرسش ها را تحلیلی كامل از تفكر و زبان اخلاقی معیّن می سازد.
بنابراین، حیطه فعالیت فرا اخلاق را می توان به چهار حوزه تفكیك نمود: ۱. مسائل معناشناختی; ۲. مسائل وجود شناختی; ۳. مسائل معرفت شناختی; ۴. مسائل روان شناختی.۴
مباحث مطرح در این حوزه ها را نمی توان به طور كامل از یكدیگر تفكیك نمود.
هر نظریه فرا اخلاقی را می توان تركیبی از نظریات گوناگون در این چهار حوزه دانست.
۱. مسائل معناشناختی
آنچه در این حیطه مدنظر است، تحلیل معنایی مدعیات اخلاقی است. مباحث معناشناختی عمدتاً حول محور تحلیل محمول گزاره های اخلاقی می چرخند; چرا كه مسائل این حوزه بیش تر ناشی از ابهام در محمول اخلاقی هستند. نظریات معناشناختی در این جا به دو دسته عمده «توصیفی» و «غیرتوصیفی»۵ تقسیم می شوند.
طرفداران نظریه «توصیفی» مدعیات اخلاقی را جملات اخباری می دانند كه از عالم واقع خبر داده، صرفاً توصیفی هستند.
پیروان نظریه «غیر توصیفی» به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی كه معنای مدعیات اخلاقی را ارزشی محض می دانند و گروهی كه نوعی معنای توصیفی ـ ارزشی برای آن قایلند. گروه اول معتقدند كه بیان یك حكم اخلاقی صرفاً نوعی نمایش احساسات موافق یا ناموافق است و هیچ اخباری از امر واقع در پی ندارد. احكام اخلاقی چیزی شبیه به بیان كلماتی همچون «آفرین» یا «آه» هستند.۶ گروه دوم معتقدند كه جملات اخلاقی علاوه بر معنای توصیفی دارای نوعی معنای ارزشی نیز هستند. طبق این دیدگاه، یك واژه به طور كلی می تواند دو گونه معنا داشته باشد: معنای توصیفی صرف یا معنای توصیفی ـ ارزشی. معتقدان به این دیدگاه معنای واژه های اخلاقی را تركیبی از معنای توصیفی و ارزشی می دانند. بنابراین، حتی اگر گفتار اخلاقی متضمّن جنبه ای از معنای توصیفی نیز باشد، اخلاقی بودن آن به در برداشتن معنای غیر توصیفی است. در مقابل، پیروان دیدگاه توصیفی تمام معنای یك گفتار اخلاقی را در همین جنبه توصیفی منطوی می دانند.۷
آنچه مسلّم است این كه گفتار اخلاقی ما در مقایسه با گفتار ما در سایر حوزه ها، دارای ویژگی خاصی است و آن این كه مدعیات اخلاقی دارای ویژگی هدایتگری هستند. هدف كسانی كه بر غیر توصیفی بودن مدعیات اخلاقی تأكید كرده اند، در نظر گرفتن همین ویژگی خاص بوده است. ایشان معتقدند كه توصیفی صرف دانستن مدعیات اخلاقی، شأن راهنمای عملی بودن آن ها را لحاظ نمی كند. این مسأله نكته مهمی است كه به رابطه میان ارزش و انگیزش باز می گردد (و در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.)دیدگاه های توصیفی را به دو بخش عمده «طبیعت گرایی» و «غیر طبیعت گرایی» می توان تقسیم كرد. «طبیعت گرایی»۸دیدگاهی معناشناختی است كه طبق آن، احكام اخلاقی، توصیفی از واقعیات طبیعی هستند. «طبیعت گرایی» خود به دو بخش عمده تقسیم می شود: «طبیعت گرایی تحویل گرایانه» و «طبیعت گرایی غیر تحویل گرایانه». «طبیعت گرایی تحویل گرایانه» دیدگاهی است كه علاوه بر آن كه برای احكام اخلاقی شأن توصیفی قایل است، معتقد است صفات اخلاقی به مجموعه ای از صفات طبیعی قابل ارجاعند و كار فیلسوف آن است كه با تحلیل مفهومی تعیین كند كه صفات اخلاقی را به كدام مجموعه از صفات غیر اخلاقی می توان تحویل كرد.۹ «تحویل گرایی»۱۰ بر این اساس كه صفات اخلاقی را به چه نوع واقعیتی ارجاع می دهد ـ مثلا، واقعیت تجربی یا ما بعدالطبیعی و یا كلامی ـ به اقسامی تقسیم می شود. وجه مشترك تمامی این گروه ها آن است كه احكام اخلاقی را بیان هایی تغییر شكل یافته از واقعیات طبیعی (اعم از تجربی، مابعدالطبیعی یا كلامی) می دانند و به همین دلیل، «طبیعت گرا» نامیده می شوند.۱۱ البته طبیعت گرایی دارای وجه تسمیه دیگری نیز هست كه بیش تر جنبه تاریخی دارد و آن این كه جی. ای. مور (G.E. Moore) تمامی نظریات تحویل گرایانه را به ارتكاب نوعی مغالطه كه آن را «مغالطه طبیعی گرایانه»۱۲ می نامید، محكوم كرده بود.۱۳
نوع دیگری از طبیعت گرایی نیز وجود دارد كه غیر تحویل گراست. این قسم طبیعت گرایی معتقد است كه گفتار اخلاقی ما به نوعی ویژگی طبیعی در اشیا اشاره دارد كه نه به وسیله فعالیت فلسفی و تحلیل مفهومی صرف قابل كشف است و نه می توان آن را به اصطلاحات دیگری از زبان رایج و متعارف ترجمه نمود.۱۴ دیدگاه دیگر، كه آن را «غیرطبیعت گرایی»۱۵ می نامند، بعضی از محمولات اخلاقی (خوب یا باید یا هر دو) را اوصافی غیرقابل تعریف می داند. بنابراین، مدعیات اخلاقی ما ویژگی توصیفگری دارند، اما نه توصیف واقعیات طبیعی. واژه های اخلاقی بیانگر نوعی وصف غیرطبیعی هستند كه با قوّه شهود، واضح و روشن می شوند و بنابراین، هیچ گونه نیازی به تعریف ندارند. كاشف «مغالطه طبیعت گرایانه»، جی. ای. مور، مفهوم «خوبی» را مفهومی بسیط می دانست كه به هیچ وجه قابلیت تعریف ندارد. وی تمامی تلاش هایی را كه برای تعریف مفهوم «خوبی» صورت می گرفت، به نوعی مغالطه محكوم می كرد. برهانی كه او برای اثبات این مغالطه به كار می برد، برهان «پرسش گشوده»۱۶ نام داشت. صفت «خوب» به هرگونه صفت دیگری كه ارجاع شود، باز هم جای یك سؤال همچنان باقی می ماند و آن این كه آیا آن صفت خوب هست. بر این برهان، اشكالات بسیاری وارد شده است، اما حتی با فرض پذیرش صحّت آن، نكته ای كه در خور توجه است آن كه این برهان صرفاً نامطلوب بودن تلاش هایی را نشان می دهد كه برای تعریف مفهوم «خوب» صورت می گیرد. بنابراین، حتی اگر «خوب» وصفی طبیعی بود، نه سرشت این مغالطه تغییر می كرد و نه ذرّه ای از اهمیت آن كاسته می شد. «مغالطه حقیقی» تلاشی است كه برای تعریف امور تعریف ناپذیر صورت می گیرد.۱۷ بر این اساس، می توان گفت كه تیغه برهان پرسش گشوده و اتهام مغالطه، به نظریات طبیعت گرایی غیر تحویل گرایانه، آسیبی نمی رساند.۱۸ریشه نظریات معناشناختی غیر توصیفی به دیدگاه های «اثبات گرایی منطقی»۱۹ در باب ملاك معناداری باز می گردد. اثبات گرایان معتقد بودند كه هر گزاره معنادار، یا تحلیلی۲۰است; یعنی به نحو پیشینی۲۱ و همان گویانه۲۲ صادق است، یا تركیبی۲۳ است و به نحو پسینی۲۴ و با روش های تجربی قابل تحقیق است. اما مدعیات اخلاقی در هیچ یك از این دو قسم نمی گنجند. برهان پرسش گشوده، احتمال تحلیلی بودن را منتفی ساخت، و فقدان روش تجربی متعارفی كه به حل اختلافات اخلاقی كمك كند نشان داد كه این مدعیات تركیبی نیز نیستند.۲۵ بنابراین، نتیجه گرفته می شود كه این مدعیات اساساً بی معنا بوده، به معنای واقعی كلمه گزاره نیستند. از این رو، سؤال از صدق و كذب مفاد آن ها بی معناست. این گزاره ها برای انجام كاری غیر از تبادل اطلاعات وضع شده اند.۲۶
«عاطفه گرایی»۲۷ و «توصیه گرایی»۲۸ دو گونه از نظریات غیرتوصیفی هستند. «عاطفه گرایی» شامل دیدگاه های متنوعی است. وجه مشترك عاطفه گرایان تمایزی است كه میان معنای توصیفی و ارزشی قایلند. یكی از معروف ترین دیدگاه های عاطفی، دیدگاهی است كه مدعیات اخلاقی را صرفاً بیان عواطف و ادا كردن آنی و دفعی الفاظ عاطفی می داند.۲۹ چهره شاخص این دیدگاه، ای. جی. آیر (A.J.Ayer) است. دیدگاه دیگر به كاربرد واژه های عاطفی كه ایجاد پاسخ های منفعلانه در انسان هاست، توجه دارد. سی ال. استیونسن (C.L. Stevenson) معتقد است: ادعای خوب بودن یك چیز به این معناست كه گوینده آن را دوست دارد، از دیگران هم می خواهد كه آن را دوست داشته باشند.۳۰
«توصیه گروی»۳۱ نیز دیدگاهی است كه میان معنای توصیفی و ارزشی تفكیك قایل می شود و معتقد است كه زبان اخلاق اختصاصاً برای توصیه فرایندهای عملی به دیگران وضع شده است.۳۲ تفاوتی كه زبان توصیه ای اخلاق با اوامر متعارف دارد این است كه اوامر اخلاقی كلیت پذیری دارند; یعنی اگر در موقعیتی خاص به كاری امر می شود، در هر موقعیت مشابه دیگری نیز می توان به آن كار امر نمود.۳۳ مطرح كننده این دیدگاه آر. ام. هیر (R.M.Hare) است.
۲. مسائل معرفت شناختی
در حیطه مسائل معرفت شناختی، بحث بر سر امكان حصول شناخت اخلاقی یا عدم آن است. مدافعان امكان شناخت اخلاقی، «شناخت گرا» نامیده می شوند. موضع دیگری كه قابل بررسی است، دیدگاه «غیرشناخت گرایی» است. تفاوت میان «شناخت گرایی»۳۴ و «غیر شناخت گرایی»۳۵ با توسّل به تمایز میان دو الگوی اظهارات شناختی و غیرشناختی قابل تشخیص است. الگوی اظهارات شناختی، باوره۳۶ هستند و الگوی اظهارات غیرشناختی، آرزوها و امیال.۳۷ یك باور در صورتی صادق است كه با جهان مطابق باشد. اما در مورد آرزو چنین نیست. آرزو اگر با جهان نیز مطابق نباشد، كاذب نیست. غیر شناخت گرایان، مدعیات اخلاقی را كلا یا بعضاً، ابراز میل، آرزو، طرز تلقی یا نگرش می دانند.۳۸
شناخت گرایان به دو اصل معتقدند: اول آن كه باورهای اخلاقی باورهایی صادقند. دوم آن كه این باورها، باورهایی موجّه هستند.۳۹ انكار هر یك از این دو اصل، مستلزم انكار شناخت اخلاقی است.
منكران شناخت اخلاقی یا معتقدند كه مدعیات اخلاقی اساساً باور نیستند و به هیچ وجه قابلیت صدق و كذب ندارند; یا این كه آن ها را باور می دانند، اما باورهایی ناموجّه كه همیشه كاذبند. گروه اول «غیر شناخت گرایان» و گروه دوم معتقدان به نظریه «خطا»۴۰ هستند. هم غیرشناخت گرایان و هم پیروان نظریه «خطا» نسبت به امكان حصول شناختی صادق و موجّه در حیطه اخلاقی، شك گرا هستند. ریشه این شك گرایی چیست؟ بعضی از شك گرایان از آن رو در حیطه اخلاق شك گرا هستند كه اساساً نسبت به امكان حصول هرگونه شناخت، شكاكند. اما شك گرای اخلاقی۴۱ ـ به معنای خاص خود ـ كسی است كه تنها در حیطه مسائل اخلاقی منكر شناخت اخلاقی است.۴۲ اما چه چیز موجب شده است كه گروهی با وجود پذیرفتن شناخت های غیر اخلاقی، منكر شناخت شوند؟
موضع اساسی غیر شناخت گرایان این است كه احكام اخلاقی منعكس كننده ترجیحات یا آرزوهای كسانی هستند كه به آن ها حكم می كنند، اما به هیچ وجه اظهاركننده احكام نیستند. این نكته كه نظریات اخلاقی قابلیت تحقیق تجربی ندارند مؤیّد غیر شناخت گرایان است. مطلبی كه هیوم (Hume) به آن اشاره داشت این بود كه هیچ گونه «باید»ی را نمی توان از «هست» نتیجه گرفت و هیچ راهی برای گرفتن نتیجه ای اخلاقی از مقدّمات تجربی وجود ندارد. از سوی دیگر، برهان پرسش گشوده مور به این نتیجه منجر شد كه مدعیات اخلاقی توصیف كننده اموری غیر طبیعی هستند كه به نحو شهودی بر ما آشكار می شوند. غیر شناخت گرایان در مقابل، به این نتیجه رسیدند كه اگر مدعیات اخلاقی از لحاظ تجربی تحقیق پذیری ندارند، پس نمی توانند توصیفگر چیزی باشند. آن ها نتیجه گرفتند كه برهان «پرسش گشوده» نشانگر آن است كه مدعیات اخلاقی دقیقاً به دلیل همین عدم قابلیت تحویل به اصطلاحات طبیعی، معنایی توصیفی نداشته، هیچ گونه اعتقادی ابراز نمی كنند.۴۳ بنابراین، اگر مدعیات اخلاقی را باور ندانیم، نمی توانیم آن ها را معرفت بخش بدانیم. موضع پیروان نظریه «خطا» موضع دیگری است. دل مشغولی آن ها باور بودن یا نبودن مدعیات اخلاقی نیست. آنچه آن ها مورد تردید قرار می دهند محق بودن ما در موجّه دانستن این باورهاست. شاید ما به نادرستی اخلاقی عملی معتقد باشیم، اما هیچ دلیل موجّهی نداریم كه چنین باوری را صادق بدانیم. عوامل گوناگونی مؤیّد این گونه شك گرایی است. وجود نظریات اخلاقی متفاوت در میان جوامع و فرهنگ ها، اختلافات اخلاقی غیرقابل حل كه سبب تردید در موجّه بودن دلایل و براهین اخلاقی می شود و این كه باورهای اخلاقی نظریاتی هستند كه حتی وقتی سودمند هستند نمی توانیم آن ها را صادق بدانیم، از زمره این عوامل است. مسأله شكاف باید ـ هست نیز عامل عمده ای به شمار می رود. ما در دفاع از یك اعتقاد اخلاقی به باورهای اخلاقی دیگر خود متوسّل می شویم و در صورتی موفق به حل یك اختلاف اخلاقی می شویم كه با طرف اختلاف خود زمینه های مشترك داشته باشیم; نظریات اخلاقی مشتركی كه حتی ممكن است افراد دیگری آن ها را مورد تردید قرار دهند. بنابراین، بر اساس شكاف باید ـ هست، به نظر می رسد كه تنها دفاعی كه شخص می تواند از باورهای اخلاقی خود بنماید آن است كه بعضی از مدعیات خود را با توسّل به مدعیات دیگرش موجّه سازد.۴۴
مسأله دیگری كه به ایجاد شك گرایی كمك می كند این است كه توجیه باورهای اخلاقی ما با توجه به چه جهانی باید صورت گیرد؟ اعتقادات اخلاقی دارای نوعی وثاقت۴۵ هستند; به این معنا كه اعمال ما را هدایت می كنند. از سوی دیگر، ما معمولا با توسّل به واقعیات غیر اخلاقی، به تبیین واقعیات اخلاقی می پردازیم; مثلا، عملی را به دلیل لذت بخش بودنش، خوب توصیف می كنیم. اما رابطه میان واقعیات غیر اخلاقی و واقعیات طبیعی، امری عجیب است. ما چگونه درمی یابیم كه میان این دو نوع واقعیت، رابطه وجود دارد؟ این مشكلات سبب می شوند كه به نحوی موجّه معتقد باشیم كه جهان به گونه ای نیست كه صدق باورهای ما با رجوع به آن تأیید گردد، بلكه بر این اساس، با مراجعه به جهان، دلیلی موجّه داریم كه باورهای اخلاقی خود را كاذب بدانیم.۴۶
۳. مسائل وجودشناختی
در این حوزه، مهم ترین بحث اختلافاتی است كه میان دیدگاه های «واقع گرایانه» و «غیر واقع گرایانه» وجود دارد. «واقع گرایی اخلاقی»۴۷ دیدگاهی است كه به وجود امور واقعی كه اعمال و اشیا در رابطه با آن ها، درست یا غلط، خوب یا بد می شوند، معتقد است.۴۸ طبق این دیدگاه، صفات اخلاقی، صفات اصیل چیزها و كاره۴۹ هستند. تعیین دقیق حدود و مرزهای واقع گرایی تا حدی اختلافی است. واقع گرایی كامل و تمام عیار مجموعه ای از سه فرض متفاوت است: فرض اول آن است كه موضوع اخلاق و واقعیتی كه اخلاق با آن سر و كار دارد، واقعیتی كاملا متمایز است. البته واقع گرایان در این كه آیا این تمایز و خاص بودن واقعیات اخلاقی با طبیعی دانستن آن ها سازگار است یا نه، اختلاف دارند. فرض دوم یك فرض وجودشناختی است و بر اساس آن، واقعیات اخلاقی اموری عینی هستند كه از هرگونه باوری كه ما درباره آن ها داریم، كاملا مستقلند. آنچه درست است به این واسطه كه من یا هر كس دیگری آن را درست می داند، تعیین نمی گردد، حتی اگر در مورد آن توافقی گسترده وجود داشته باشد. فرض سوم فرضی معرفت شناختی است و آن این كه شناخت اخلاقی امكان پذیر است و ما می توانیم باورهایی اخلاقی داشته، آن ها را موجّه نماییم; اگرچه همیشه به باورهای صادق نمی رسیم و امكان خطا در تعیین صدق و كذب وجود دارد، اما صدق باورهای اخلاق نیز امكان پذیر است.۵۰
بیان دقیق سه فرض واقع گرایانه مزبور به این صورت است:
۱. به نظر می رسد كه تفكرات اخلاقی موضوعات خاص خود را دارند كه با موضوعات علم و تحقیق تجربی متفاوتند.
۲. به نظر می رسد احكام اخلاقی تلاشی برای تعیین یك امر واقعی است كه مستقل از افكار و اعتقادات ماست. واقعیت یك چیز است و آنچه ما درباره آن فكر می كنیم چیز دیگر.
۳. احكام اخلاقی به نظر كسی كه بر آن ها حكم می كند، خطاپذیرند.
دو فرض دوم را می توان مفروضاتی پدیدارشناسانه دانست. توسّل به پدیدارشناسی یكی از جنبه های مهم نظریه «واقع گرایی» است.۵۱
مدعای واقع گرایان آن است كه واقعیت اخلاقی از ما «مستقل» است. اما با وجود آن كه واقعیات اخلاقی در هر حال به افراد و اعمال آن ها مربوطند و نمی توانند كاملا از ما مستقل باشند، پس این قید «استقلال» به چه معناست؟ می توان گفت: در «واقع گرایی»، دو نوع استقلال از هم قابل تفكیك هستند: «استقلال از ادراك انسان» و «استقلال از واكنش های عاطفی او». نوع اول استقلال، مدعای دقیق واقع گرایی اخلاقی است. «واقع گرایی» معتقد است كه «واقعیت» چیزی مستقل از ادراك انسان است; به این معنا كه وجود یك چیز واقعی وابسته به ادراك شدن نیست. «ارزش» چیزی است كه در خارج منتظر مواجهه با ماست.۵۲ اما استقلال از واكنش های عاطفی قیدی است كه واقعیات اخلاقی را عینی می سازد. اگرچه «عینیت»،۵۳ یكی از مفروضات واقع گرایی تمام عیاری بود كه مطرح گردید، اما از یك سو، نوعی واقع گرایی حداقل گرایانه وجود دارد كه تمام مدعای آن، صدق پذیری احكام اخلاقی است. با پذیرش این نوع واقع گرایی، اگرچه حیطه واقع گرایی بسیار گسترده می شود، اما چون در این دیدگاه، عینیت احكام اخلاقی منظور نمی شود، می توان به نوعی، میان واقع گرا بودن و عینیت گرا بودن تفكیك قایل شد. اگر یك دیدگاه واقع گرا صدق احكام اخلاقی را بر اساس معیاری عینی تعیین نماید عینیت گرا نیز هست. بنابر تعریف اخیر «واقع گرایی»، تعیین دقیق دیدگاه های وجودشناختی نظریات گوناگون، وابسته به تعیین آن است كه در كجای طیف واقع گرایی اخلاقی قرار گرفته اند; آیا به واقع گرایی كامل معتقدند یا به نوعی واقع گرایی ساده و تخفیف یافته.۵۴ در هر حال، در قالب هر تعریفی از واقع گرایی نیز می توان میان اقتضائات واقع گرایی و عینیت گرایی تمایز قایل شد و آن ها را جداگانه مورد بررسی قرار داد. گفته شد كه واقع گرایان ارزش های اخلاقی را بخشی از اجزای جهان می دانند. در مقابل، غیر واقع گرایان از پذیرش این مسأله ابا دارند. علاوه بر این، واقع گرایان به شیوه ای كه جهان خود را بر ما آشكار می سازد، یعنی همان پدیدارشناسی، اعتماد كامل می كنند. اما غیر واقع گرایان معتقدند كه هر جنبه از تجربه، تجربه واقعیت نیست. آن ها تجربه را مركّب از دو عنصر می دانند: عنصری كه جهان واقع به تجربه بخشیده است و عنصری كه ما انسان های صاحب تجربه به آن بخشیده ایم. پس اگر تجربه، كیفیاتی متفاوت از كیفیاتی كه در نظریه های علمی وجود دارد به ما ارائه می كند، این كیفیات صرفاً مربوط به شأن ظاهری تجربه است، نه اجزائی از جهان.۵۵ به طور كلی، اختلاف میان واقع گرایان و غیرواقع گرایان ریشه در تفكیكی دارد كه غیر واقع گرایان میان واقعیت یا «بود» و ظاهر یا «نمود» برقرار می سازند. واقع گرایان در مقابل این تفكیك، دو راه دارند: یكی آن كه با پذیرش این شیوه تمایز، ادعا نمایند كه ارزش ها در طرف «بود» قرار دارند. راه دیگر آن است كه چنین شیوه تمایزی را از اساس مورد انكار قرار دهند. واقع گرایان راه دوم را می پذیرند.۵۶ چنین رویكردی به این مسأله نیازمند آن است كه با دیدگاه غیر واقع گرایان نسبت به واقعیات و ویژگی های آن آشنا شویم. واقع گرایان معتقدند كه «واقعیت» چیزی است كه در تبیین آن، نیازی به ارجاع به تجربه و ادراك حسی انسانی وجود ندارد. برخی از آنان واقعیت را چیزی معرفی كرده اند كه از هر دیدگاهی قابل دسترس است. ادراك واقعیت به وسیله نوعی تصویر اصلاح شده از آنچه مستقل از ما و خارج از ماست، ممكن است. این «ادراك مطلق» با روش علمی به دست می آید.۵۷بنابراین، از دیدگاه غیرواقع گرایان به دلیل آن كه ارزش ها فاقد ویژگی های ادراك مطلق هستند، یعنی همانند كیفیات ثانوی ـ همچون رنگ ها و صداها ـ فقط برای مخلوقات انسانی قابل درك هستند، از حیطه واقعیت خارج می شوند.اما واقع گرایان چنین شیوه ای را در پذیرش بی چون و چرای تحقیقات علمی، گرفتار شدن در اشتباه علم گرایی می دانند و معتقدند: دلیلی وجود ندارد كه تنها ذوات و صفاتی را كه علم می تواند از عهده تبیین آن ها برآید، واقعی بدانیم. نكته قابل توجه آن است كه گرچه واقع گرایان اخلاقی، الگوی علمی ادراك مطلق را بی اعتبار می دانند، باز هم واقعیت را امری مستقل از ادراك انسان می دانند. این استقلال به چه معناست؟ اگر این استقلال را همان نحوه استقلالی بدانیم كه غیر واقع گرایان در مورد اعتقادات اخلاقی منكر می شدند، به این معناست كه واقع گرایان شیوه غیرواقع گرایان را در برقراری تمایز میان واقعیت و ظاهر پذیرفته اند. اما گفته شد كه واقع گرایان چنین شیوه ای را نمی پذیرند. بنابراین، این استقلال معنایی متفاوت دارد. از دید واقع گرایان، ارزش های اخلاقی اموری انسانی بوده، از انسان ها مستقل نیستند. انسان ها مدرك ارزش ها هستند و هركس فاقد ادراكی انسانی باشد، از درك ارزش ها محروم است. اما در عین حال، واقعیت چیزی است كه وجود آن بسته به درك انسان ها نیست; یعنی چه ادراك شود، چه ادراك ناشده باقی بماند، در هر حال وجود دارد. ارزش نیز به همین معنا واقعی و مستقل است. «ارزش» چیزی است كه در خارج منتظر مواجهه با ماست، اگرچه پیش فرض ادراك ارزش ها و تجربه اخلاقی، واجد بودن سرشت بشری است.۵۸ در مورد عینیت گزاره های اخلاقی، سه گروه مخالف وجود دارند. غیر واقع گرایان، واقع گرایان ذهن گرا و غیرشناخت گرایان. غیر شناخت گرایان معتقدند كه یك گزاره عینی بیان واقعیتی است كه بر جهان حاكم است كه در صورت مطابقت با آن، صادق و در صورت عدم مطابقت، كاذب است. اما مدعیات اخلاقی به هیچ وجه، به اظهار واقعیتی در رابطه با جهان نمی پردازند; آن ها بیان آرزوها و طرز تلقّی های گوینده هستند و بنابراین، صدق پذیری ندارند. پس غیر شناخت گرایان، جزء اولیه یك باور عینی، یعنی باور بودن آن، را انكار می كنند. اما موضع ذهن گرایان۵۹ متفاوت است. ذهن گرایان مدعیات اخلاقی را باور می دانند; باورهایی كه از واقعیات خارجی حكایت می كنند. بنابراین، واقع گرا هستند. اما این واقعیات را واقعیاتی در مورد آرزوها، تمایلات و مواضع ذهنی گوینده می دانند; مثلا، این حكم كه «الف درست است»، واقعاً به این معناست كه «من الف را آرزو می كنم».۶۰ موضع غیر واقع گرایان در انكار عینیت با غیر شناخت گرایان و ذهن گرایان متفاوت است. آن ها بدون توسّل به لوازم دو نظریه مزبور، عینیت را انكار می كنند. غیر واقع گرایان معتقدند: حتی میان دو نوع ادعای صدق پذیری كه واجد موضوع انسانی نیستند نیز می توان در عینیت تمایز قایل شد.۶۱ در این زمینه آن ها به تمایز میان احكام مربوط به كیفیات اولیه۶۲ با احكام مربوط به كیفیات ثانویه۶۳ اشاره می كنند. در احكام مربوط به كیفیات ثانویه، مثل رنگ ها، آنچه برای تعیین صدق اهمیت دارد، این است كه فرد در شرایط مناسب حكم كردن (مثلا روشنایی معمولی روز) قرار داشته باشد. اگر شرایط احراز شد، آن گاه این حكم است كه مصداق را تعیین می كند. اما در مورد كیفیات اولیه، حكم ما تنها مصادیقی را كه مستقلا تعیین شده اند، كشف می كند. بنابراین، احكام مربوط به كیفیات اولیه بیش تر از كیفیات ثانویه عینی هستند. ارزش های اخلاقی نیز از این نظر شبیه كیفیات ثانویه هستند. این نحوه انكار عینیت نه غیر شناخت گرایانه است و نه ذهن گرایانه.۶۴
۴. مسائل روان شناختی
روان شناسی اخلاقی۶۵ به بررسی مسائل روان شناختی كه در رابطه با ارزیابی های اخلاقی به وجود می آیند می پردازد. در واقع، موضوع روان شناسی اخلاقی، پیش فرض های روان شناختی است كه یك نظام اخلاقی معتبر به آن نیازمند است; مثلا اگر ما فاقد اختیار باشیم، واضح است كه در كاركرد اخلاق در زندگی، اختلال حاصل می شود.۶۶ مسأله رابطه الزام اخلاقی و انگیزش عامل نیز یكی دیگر از مباحث عمده این حوزه است.
الف. رابطه انگیزش و الزام
در مورد احكام اخلاقی كه در آن ها فاعل وظیفه ای خاص را برای خود الزامی می داند یا این كه دیگران در مورد او چنین حكمی می كنند، تضادی میان دو دیدگاه مختلف وجود دارد. بسیاری معتقدند كه از لحاظ منطقی، كاملا امكان دارد كه فاعل الزامی داشته باشد، یا آن را حس كند، اما برای انجام آن هیچ گونه انگیزه بالفعل یا بالقوّه ای نداشته باشد. اما گروه دیگر این مسأله را امری متناقض نما و از لحاظ منطقی ناممكن می دانند. گروه اول معتقدند كه در تحلیل یك حكم اخلاقی، نیازی نیست كه آن را به وجود انگیزه های فاعل ارجاع دهیم، اما گروه دوم چنین ارجاعی را ضروری می دانند.۶۷ به هر حال، مسأله این است كه آیا تفكر اخلاقی ضرورتاً برانگیزاننده است و انگیزش جزء ضروری احكام اخلاقی است؟ به این پرسش، «درون گرایان»۶۸ پاسخ مثبت و «برون گرایان»۶۹ پاسخ منفی می دهند. درون گرایان معتقدند كه ملاحظات اخلاقی برای كسی كه آن ها را درك می كند، ضرورتاً انگیزه بخش بوده، پذیرش خالصانه یك حكم اخلاقی، انگیزه ای برای عمل بر طبق آن است. اما برون گرایان معتقدند كه ممكن است فرد، حكمی اخلاقی را صادقانه بپذیرد و در عین حال، هیچ انگیزه ای برای عمل بر طبق آن نداشته باشد.۷۰ درون گرایان و برون گرایان دو نقطه متفق علیه دارند: اول آن كه هر دو پرداختن به مسأله «انگیزش»۷۱ را ضروری می دانند. دوم آن كه در این كه اخلاق باید جنبه عملی داشته باشد هم عقیده اند. اختلافات به دلیل پرداختن به مسأله انگیزش و به معنای عملی بودن اخلاق باز می گردند. درون گرایان معتقدند كه یك حكم برای الزامی بودن، باید برانگیزاننده نیز باشد و به همین دلیل، در بررسی احكام الزامی اخلاق، باید به مسأله «انگیزش» نیز بپردازیم. اما از نظر برون گرایان، علت پرداختن به مسأله انگیزش این است كه برانگیختن مردم برای انجام فعل مناسب با الزام، امری ضروری است. از سوی دیگر، هم برون گرایان و هم درون گرایان هم رأیند كه اخلاق باید قواعد عملی ارائه كرده، هادی رفتار آدمی باشد و این كار نباید بدون توجه به این كه آیا نسبت به این قواعد عملی، تبعیتی واقعی وجود دارد یا نه، انجام گیرد. اما درون گرایان معتقدند كه تأثیرگذاری بر رفتار، منطقاً در معنای عملی بودن اخلاق منطوی است و حال آن كه برون گرایان این نكته را انكار می كنند.۷۲ مسأله درون گرا یا برون گرا بودن و انتخاب یكی از این دو موضع را ضرورتاً با هیچ یك از نقطه نظرهای معناشناختی، معرفت شناختی یا وجودشناختی نمی توان متناظر دانست. در واقع، برون گرایی یا درون گرایی می تواند انواع متفاوتی داشته باشد. اما غیرشناخت گرایانی كه احكام اخلاقی را اظهار عاطفه می دانند، نه گزارش صرف واقعیت، غالباً احكام اخلاقی را مستقیماً برانگیزاننده دانسته، معتقدند كه تنها غیر شناخت گرایان از عهده تبیین ماهیت راهنمای عمل بودن اخلاق برمی آیند و احكام اخلاقی مدنظر شناخت گرایان از لحاظ انگیزش خنثی هستند. پیروان نظریه «خطا» نیز كه منكر واقعیت ارزش های اخلاقی هستند، فرض های درون گرایانه دارند. آن ها به این مطلب اعتراف دارند كه احكام اخلاقی، اراده را تحت تأثیر قرار می دهند، اما در عین حال، این ویژگی را چیزی عجیب و شك برانگیز می دانند. هر فیلسوف اخلاقی كه از غیر واقع گرایی پرهیز دارد یا باید از درون گرایی دفاع كرده، نشان دهد كه نظریات شناختی و واقع گرایانه می توانند تأثیر انگیزشی تفكر اخلاقی را تبیین نمایند یا این كه درون گرایی را انكار كرده، امكان فقدان انگیزش را نسبت به آنچه خوبی یا درستی آن درك می شود، بپذیرد و هدایتگر بودن احكام اخلاقی را با توجه به تعلیم و تربیت اخلاقی توجیه كند.۷۳ غیر شناخت گرایان در باب تبیین عمل به نظریه ای متوسّل می شوند كه نظریه «باور ـ میل»۷۴ نام دارد. طبق این نظریه، برای تبیین كامل هر عمل، هم باورها و هم امیال مورد نیازند. میل، نیروی انگیزشی و باور، اطلاعات لازم را فراهم می آورد. میل بدون باور كور است و باور بدون میل، فلج. باور حالتی شناختاری است و جهان بینی ما را نشان می دهد، اما «میل» نوعی حالت فعّال است كه صاحب خود را به «تغییر» جهان وامی دارد. تركیب نظریه «باور ـ میل» با دیدگاه غیر شناخت گرایی، نوعی درون گرایی را نتیجه می دهد. به دلیل آن كه غیر شناخت گرایان مدعیات اخلاقی را بیانگر امیال می دانند، این مدعیات جایگزین میل در نظریه «باور ـ میل» می شوند كه همراه با اطلاعاتی مناسب در باب جهان، برای فاعل، دلیل عمل فراهم می آورند.۷۵ البته تمامی حامیان درون گرایی از غیر شناخت گرایان نیستند. بعضی از شناخت گرایان نیز معتقدند كه اگر باور به الزامات را بدون انگیزش فاعل در نظر بگیریم، ماهیت راهنمای عمل بودن اخلاق، زیر سؤال می رود; چرا كه در این جا این باور اخلاقی صرفاً باور به یك الزام اعتقادی است، نه الزام عملی و حال آن كه حكم اخلاقی ضرورتاً الزامی عملی ایجاد می كند.۷۶ به نظر می رسد چالش میان درون گرایی و برون گرایی به وسیله برقرار كردن تفكیك میان انواع دلیل بهتر قابل بررسی باشد. گفته شد كه درون گرایان از آن رو كه هر الزامی را ارائه كننده دلیل می دانند و معتقدند كه هر دلیلی سبب انگیزش می شود، به این نتیجه رسیده اند كه هر الزامی برانگیزاننده است. اما نكته ای كه باید به آن توجه شود آن است كه كبرای این قیاس به نحو كلی صادق نیست. در واقع، برون گرایان برای ابطال درون گرایی، دست به نوعی تفكیك میان دو گونه دلیل زده اند. بر این اساس، دو نوع دلیل وجود دارد: دلایل انگیزشی و دلایل توجیهی. دلایل انگیزشی دلیل انجام عمل هستند. دلایل توجیهی دلیل موجّه شمردن عمل بوده، سبب می شوند ما یك فعل را اخلاقاً درست یا لازم بشماریم.۷۷ بنابراین، برون گرایان نیز با درون گرایان هم عقیده اند كه احكام اخلاقی دلیل عمل ارائه می كنند. اختلاف در این است كه درون گرایان تمام دلایل عمل را انگیزشی می دانند، اما برون گرایان چنین اعتقادی ندارند. گزینش یكی از این دو دیدگاه در باب انگیزش، مستلزم بررسی های دقیقی است. اگرچه له و علیه هر دو دیدگاه، دلایلی وجود دارند، اما، هم مواضع هر دو و هم انتقادهایی كه علیه یكدیگر وارد می سازند قابل انتقادند.۷۸ب. آزادی اراده
یكی دیگر از مسائل مطرح در حیطه روان شناسی اخلاق، بحث «آزادی اراده و اختیار» است كه در طول تاریخ، فیلسوفان اخلاق به طرح و بررسی آن دل بستگی داشته اند. اصل این مسأله كه انتخاب میان یكی از دو طرف «جبرگرایی»۷۹ و «اختیارگرایی»۸۰ است، مسأله ای فلسفی و كلامی است. آنچه در حیطه مباحث اخلاقی مورد توجه قرار دارد، رابطه هر یك از این دو طرف با مسؤولیت اخلاقی۸۱ است; چرا كه مبنای اخلاق و همین طور سرزنش یا تحسین اخلاقی آن است كه فرد را در قبال عمل خود مسؤول بدانیم و شرط لازم مسؤولیت اخلاقی، اختیار و آزادی عامل است، به گونه ای كه به نظر می رسد اگر فرد عملی را بدون اختیار انجام دهد نه سزاوار تحسین است، نه مستوجب سرزنش. از سوی دیگر، به نظر می رسد پذیرش نوعی نظام علّی در باب جهان كه به جبرگرایی موسوم است، این آزادی را مخدوش ساخته، اساس مسؤولیت اخلاقی را زیر سؤال می برد. بنابراین، مسأله این است كه آیا این جبرگرایی با اراده آزاد سازگاری دارد یا نه.
جبرگرایی در این جا تعبیر دیگری از اصل موجبیت یا پذیرش نظام علّی است. به موجب اصل موجبیّت، «علت هر حادثه ای از جمله انتخاب ها و اراده های انسانی حوادث و اتفافات دیگری است كه آن حادثه، معلول یا نتیجه آن هاست.»۸۲ در واقع، «جبر» به این معناست كه هرچه رخ می دهد به وسیله اموری كه قبلا رخ داده اند، ضرورت یافته است.۸۳
«اراده آزاد» نیز عنوانی قراردادی است كه شاید با حذف كلمه «اراده» بهتر قابل فهم باشد و مقصود از آن، عمل یا انتخاب آزادانه است.۸۴ بنابراین، سؤالی كه مطرح می شود این است كه آیا پذیرش عمل آزادانه و مختارانه انسان مستوجب نفی اصل «موجبیت» است؟ در قبال این سؤال، دو موضع گیری عمده وجود دارد. گروهی كه به «سازگارگرایان»۸۵ معروفند، معتقدند كه پذیرش اصل «موجبیت» بیان علّیت مندی امور است۸۶ و بنابراین، هیچ گونه ناسازگاری با اراده آزاد ندارد. سازگارگرایان معتقدند كه «متضاد واقعی واژه "اختیاری"، واژه "علت دار" نیست، بلكه واژه "اجباری" یا واژه ای مشابه آن است.»۸۷ بنابراین، طبق سازگارگرایی، اصل «موجبیت» را نمی توان نوعی تلقّی جبرانگارانه نسبت به جهان دانست.
ارسطو شرایط آزادی عمل و مسؤول بودن فرد را دو چیز می داند: اول آن كه هیچ شخص یا شیء خارجی او را به انجام عمل مجبور نكرده باشد، دوم آن كه انجام آن عمل در نتیجه غفلتی كه با انتخاب قبلی خود فرد به وجود نیامده، صورت نگرفته باشد. بر این اساس، كاملا امكان دارد كه عقاید و امیال آدمی انتخاب او را تعیین كنند، اما چون این علل درونی هستند و از بیرون اجباری نسبت به فرد صورت نگرفته، عمل او آزادانه بوده، در قبال آن مسؤول است.۸۸
در هر حال، تلاش سازگارگرایان آن است كه به نوعی، میان جبرگرایی و اختیارگرایی آشتی برقرار سازند و نشان دهند كه وقتی ما درباره افعال اختیاری سخن می گوییم، مقصود واقعی ما معنایی كه مستلزم نفی علیت باشد، نیست.۸۹ در واقع، سازگارگرایان كلمه «آزاد» را، كه دارای معانی متعددی است، به گونه ای معنا می كنند كه با جبر سازگار باشد. از دیدگاه آنان، آزاد بودن و آزادانه عمل و انتخاب كردن به معنای آزادی از بعضی اجبارهای خاص است. كاملا امكان دارد كه شخصیت، ترجیحات و انگیزه های فرد، همگی به وسیله حوادثی كه به هیچ وجه نسبت به آن ها مسؤولیتی نداشته است، تعیین شده باشند، اما آزاد بودن به معنای رهایی از انگیزه ها و ترجیحات نیست. «آزادی» یعنی عمل به شیوه ای كه مورد ترجیح است و این آزادی با جبر سازگار است.۹۰ حتی بعضی معتقدند كه به نظر می رسد در صورت نبودن جبر و عدم حاكمیت اصل «موجبیت»، امور به صورتی اتفاقی جلوه كنند و وجود اتفاق محض خود، مانعی بر سر راه آزاد بودن فرد در عمل و انتخاب است.۹۱ اما آیا تعریفی كه سازگارگرایان از آزادی ارائه می كنند، برای مسؤول دانستن فرد كفایت می كند؟
«ناسازگارگرایان»۹۲ كسانی هستند كه تبیین سازگارگرایان از اختیار را نارسا می دانند. آنان معتقدند كه آزادی با جبرگرایی سازگار نیست و اگر جبرگرایی درست باشد، فرد نمی تواند در نهایت، مسؤولیتی اخلاقی داشته باشد; چرا كه اعمال او در زمان گذشته و حتی پیش از تولّد او معیّن گشته اند.۹۳ ناسازگارگرایان خود به دو دسته تقسیم می شوند: گروهی كه جانب اراده آزاد را می گیرند «اختیارگرا» و گروهی كه اصل موجبیت را غیر قابل انكار می دانند، «جبرگرا» نامیده می شوند.
اختیارگرایان معتقدند كه تبیین سازگارگرایان از اختیار، گرچه نارساست، اما قابل بهبود است و می توان با نفی جبر به تفسیری از اراده آزاد دست یافت كه مسؤولیت اخلاقی را كاملا تبیین نماید. در مقابل، جبرگرایان تبیین سازگارگرانه اراده آزاد را قابل بهبود نمی دانند. از دید جبرگرایان، حتی عدم موجبیت كمكی به آزاد ساختن انسان ها نمی كند و آن نوع آزادی كه برای مسؤولیت اخلاقی ضرورت دارد، امری محال است.۹۴جبرگرایان معتقدند: مسؤولیت واقعی وجود ندارد، حال چه جبرگرایی درست باشد، چه عدم آن; چرا كه فرد در هر حال، طبق طبیعت و سرنوشت خود عمل می كند بنابراین لازمه مسؤول دانستن فرد آن است كه او مسؤول سرشت و ذات خود نیز باشد و لازمه این سخن آن است كه فرد به گونه ای نسبت به خودش علیّت داشته باشد و از آن رو كه هیچ چیز نمی تواند علت خودش باشد، پس فرد نمی تواند از لحاظ اخلاقی، مسؤول عمل خویش باشد.۹۵ كسانی كه چنین موضعی را برمی گزینند یا معتقدند كه نهاد اخلاق باید از اساس كنار نهاده شود یا آن را مستلزم بازبینی می دانند.۹۶ اما به هر حال، چنین نظریاتی باید برای تجارب انسان ها از انتخاب و عمل آزاد و اعتقاد آن ها به مسؤولیت مطلق و این كه با وجود براهین ضد اختیارگرایانه، باز هم به اعتقادات خود پای بند هستند، توضیحی ارائه كنند.۹۷ از سوی دیگر، به نظر می رسد با پذیرش جبرگرایی، باید پیش بینی اعمال انسان ها نیز پذیرفته شود. اگر بتوان از هر انتخاب انسان تفسیری علّی ارائه نمود، باید بتوان با رجوع به این گزارش علّی، اعمال او را پیش بینی نمود. پیش بینی علّی به این معناست كه در هر شرایطی از این دست، شخصی از این نوع باید چنین انتخابی داشته باشد و انتخاب او معلول این شرایط است. اما در مورد امكان تحقق چنین پیش بینی هایی تردید وجود دارد.۹۸۵. چالش واقع گرایی و غیر شناخت گرایی
تا این جا مباحثی كه در حیطه فرا اخلاق مورد توجه قرار می گیرند، به طور جداگانه بررسی شدند. هر مكتب فرا اخلاقی مجموعه ای از نظریات خاص در باب معناشناسی، معرفت شناسی، وجودشناسی و روان شناسی نظرات اخلاقی است. اكنون تركیبی كه منجر به یك نظریه واقع گرایانه می شود و نیز نقطه مقابل آن، یعنی دیدگاه غیر شناخت گرایی، مورد بررسی قرار می گیرد. به دلیل آن كه رویكرد مناسب به یك واقعیت، باور به آن است، «غیرشناخت گرایی» را، كه اساساً احكام اخلاقی را باور نمی داند، نقطه مقابل واقع گرایی می دانند.۹۹ واقع گرایان، اخلاق را حیطه كشف واقعیات می دانند. واقعیتی كه واقع گرایان اخلاقی از آن سخن می گویند چیزی است كه مستقل از باورهای اخلاقی ما وجود داشته، صدق و كذب باورها در مقایسه با آن تعیین می گردد. دیدگاه های اخلاقی ما باورهایی درباره نحوه وجود جهان و شناختاری محض هستند. این واقع گرایی درباره باورها، با نظریات زبان شناختی، كه در باب گزاره وجود دارند، سازگار است. بنابراین، واقع گرایان باورهای اخلاقی را گزاره می دانند. «گزاره» بیان زبانی و طبیعی یك باور است. هیچ تفكیكی میان واقعیت و ارزش وجود ندارد. وجود اختلافات اخلاقی دلیل بر این نیست كه در اخلاق نمی توان توقّع پاسخ درست داشت، بلكه به عكس وجود اختلافات دلیل بر احتمال صدق است; چرا كه نزاع در جایی صورت می گیرد كه طرفین به احتمال صدق معتقدند. واقع گرایان پیش فرضی پدیدارشناسانه دارند. آن ها معتقدند: چیزها به همان گونه ای هستند كه ما آن ها را تجربه می كنیم. در باب رابطه ارزش و انگیزش، واقع گرایان به دو دسته تقسیم می شوند: یك دسته درون گرایی را نفی كرده، معتقدند: صرف صواب بودن یك عمل برای برانگیختن عامل، كافی است و ملاحظات اخلاقی برای كسانی ارزش دارد كه به آن ها اهمیت می دهند. این دسته كسانی هستند كه نظریه «باور ـ میل» را با دیدگاه واقع گرایانه تركیب كرده اند. اما گروه دوم به انكار نظریه «باور ـ میل» می پردازند و به «وثاقت الزامات اخلاقی»۱۰۰ معتقدند; به این معنا كه باورهای اخلاقی را برای برانگیختن عامل كافی می دانند. در مقابل، غیر شناخت گرایان اخلاق را حیطه جعل می دانند; هیچ حقیقت و صدق اخلاقی وجود ندارد. احكام اخلاقی باور صرف نیستند، بلكه تركیبی از دیدگاه و احساسند; آن ها نگرش هستند. میان واقعیت و ارزش شكافی عمیق وجود دارد. و نیز میان معنای «توصیفی و معنای ارزشی». در زمینه انگیزه، غیر شناخت گرایان با پذیرش نظریه «باور ـ میل» طرفدار درون گرایی هستند; به این معنا كه معتقدند، تركیبی از دیدگاهی اخلاقی و باورهای مناسب با آن برای فراهم كردن دلیل عمل كافی است. بنابراین، واقع گرایی تركیبی از پذیرش معنای توصیفی، امكان شناخت، فرض وجود واقعیت عینی اخلاقی و پذیرش وثاقت الزامات اخلاقی به وسیله درون گرایی است. در مقابل، غیر شناخت گرایی تركیبی از پذیرش معنای غیرتوصیفی، انكار شناختی بودن آن ها، نفی واقعیت اخلاقی عینی و استفاده از نوعی درون گرایی است كه به نفی وثاقت الزامات اخلاقی می انجامد.۱۰۱
پی نوشت ها
۱. Meta ethics
۲. Normative ethics
۳. David Copp, "Meta ethics", Encyclopedia of Ethics, ed: Lawrence c. Becker, p. ۷۹۰.
۴. peter Railton,"Analytie ethics", Routledge Encyclopedial of philosophy.
۵. Descriptivist & Nondescriptivist theories
۶ـ آر. اف. اتكینسون، درآمدی به فلسفه اخلاق، ترجمه سهراب علوی نیا، ص ۱۳۹.
۷ـ دیوید مك ناوتن، بصیرت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، ص ۵۳و ۹۵.
۸. Naturalis
۹. Richord feldman, "Epistemology and Ethics, ½ ۲", Routledg Encyclopedia of philosophy.
۱۰. Reductionism
۱۱ـ ویلیام كی. فرانكنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، ص ۲۰۶ـ۲۰۷.
۱۲. Naturalistic Fallacy
۱۳ـ برای آشنایی بیش تر با «مغالطه طبیعت گرایانه» ر.ك: مری وارنوك، فلسفه اخلاق در قرن بیستم، ترجمه و تحشیه ابوالقاسم فنائی، ص ۴۳ـ۸۰.
۱۴. Richard Feldman, Op, Cit.
۱۵. Non - naturalism
۱۶. Open question argument
۱۷ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۴۹.
۱۸. "Naturalism in ethics ½ ۳", Routledge Encyclopedia of Philosophy.
۱۹. Logical Positivism
۲۰. Analytic
۲۱. Apriori
۲۲. Tautological
۲۳. Synthetic
۲۴. Aposteriori
۲۵. peter Railton, Op. Cit, ½ ۱.
۲۶ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۱۰۴ـ۱۰۷.
۲۷. Emotivism
۲۸. Prescriptivism
۲۹ـ ویلیام كی. فرانكنا، پیشین، ص ۲۲۰ـ۲۲۳.
۳۰ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۲۳.
۳۱. Prescriptivism
۳۲ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۱۴۶
۳۳ـ جی. وارنوك، فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ترجمه و تعلیقات صادق لاریجانی، ص ۴۲.
۳۴. Cognitivism
۳۵. Non cognitivism
۳۶. Beliefs
۳۷. "Moral realism, ½ ۱", Routedge Encyclopedia of philosophy.
۳۸. Mc. CORD, "Moral Knowledge, ½ ۲-۳," Routledge Encyclopedia of philoshophy.
۳۹. "Moral scepticism, ½ ۱, Routledge Encyclopedia of philoshophy.
۴۰. Error theory
۴۱. Moral skepticist
۴۲. geofery sayre - Mc. cord, op, cit.
۴۳. Mark T. Nelson, Op.cit.
۴۴. Authority
۴۵. Geoffrey sayre - Mc. cord, op. cit.
۴۶. Moral realism
۴۷. Jonathn Dancy, Op, cit.
۴۸ـ دیوید مك ناوتن، پیشین، ص ۴۵.
۴۹. Jonathan Dancy, Op. cit.
۵۰. Ibid, ½ ۲.
۵۱ـ دیوید مك ناوتن، پیشین، ص ۱۵۷ـ۱۵۸.
۵۲. Objectivity
۵۳. Jonathan Dancy, Op.Cit, ½ ۵.
۵۴ـ دیوید مك ناوتن، پیشین، ص ۶۰.
۵۵ـ همان، ص ۱۲۰ـ۱۴۳.
۵۶ـ همان، ص ۱۱۸ـ۱۲۰.
۵۷ـ همان، ص ۱۵۷ـ۱۵۸.
۵۸. Subjectivists
۵۹. "Objectivity ½ ۱" Routledge Encyclopedia of philosophy.
۶۰
۶۱. primary qualities ۶۲. Secondary qualities
۶۳. "Objectivity ½ ۱" Routledge Encyclopedia of philosophy.
۶۴. Moral Psychology
۶۵. "Objectivity ½ ۱" Routledge Encyclopedia of philosophy.
۶۶. "Moral Psychology", Routledge Encyclopida of philosophy.
۶۷. Internalists
۶۸. Externalists
۶۹ـ ویلیام كی. فرانكنا «الزام و انگیزش در فلسفه اخلاق متأخّر»، مجله ارغنون، ش ۱۶، ص ۱۴۱.
۷۰. Motivation
۷۱. R.J. W, "Moral motivation, ½ ۱," Routledge Encyelopedia of philosophy.
۷۲ـ ویلیام كی. فرانكنا، پیشین، ص ۱۳۲ـ۱۳۳.
۷۳. Belief - desire theory
۷۴. R.Jay Wallace, Op, Cit, ½ ۲.
۷۵ـ دیوید مك ناوتن، پیشین، ص ۴۷ـ۴۸.
۷۶ـ ویلیام كی، فرانكنا، پیشین، ص ۱۳۵.
۷۷ـ همان، ص ۱۴۳.
۷۸. Determinism
۷۹. Libertarianism
۸۰. Moral responsibility
۸۱ـ فرانكنا در مقاله «الزام و انگیزش در فلسفه اخلاق متأخّر» استدلال ها و نقدهای این دیدگاه را مطرح ساخته است. برای توضیح بیش تر ر.ك: مجله ارغنون، ش ۱۶.
۸۲ـ ویلیام كی. فرانكنا، پیشین، ص ۱۶۰.
۸۳. Galen Strawson", Freewill", Routledge Encyclopedia of philosophy.
۸۴. Compatibilists
۸۵. Galen Strawson", Freewill", Routledge Encyclopedia of philosophy.
۸۶ـ برای آشنایی بیش تر با انواع سازگارگرایی، ر.ك: جان. ام فیشر، آزادی و جبر، فلسفه اخلاق (مجموعه مقالات برگرفته از: دائرة المعارف فلسفه اخلاق، ویراسته لارنس، سی. بكر) ترجمه جمعی از مترجمان، ص ۱۲۴و ۱۲۵.
۸۷ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۱۶۴.
۸۸ـ ویلیام كی. فرانكنا، پیشین، ص ۱۵۸.
۸۹ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۱۶۳ـ۱۶۲.
۹۰. Galen Strawson, Op. cit, ½ ۱.
۹۱. Incompatibilists
۹۲ـ ویلیام كی. فرانكنا، پیشین، ص ۱۶۴ـ۱۶۵.
۹۳. Galen Strawson, Op. cit, ½ ۲.
۹۴. Ibid.
۹۵. Ibid, ½ ۱.
۹۶ـ ویلیام كی. فرانكنا، پیشین، ص ۱۶۶.
۹۷. Calen Strawson, Op. cit.
۹۸ـ مری وارنوك، پیشین، ص ۱۷۲.
۹۹. The authority of moral demands
۱۰۰. Jonathan Dancy, op. cit, ½ ۱.
۱۰۱ـ برای آشنایی بیش تر با نظرات واقع گرایی و غیر شناخت گرایی، ر.ك: دیوید مك ناوتن، پیشین.
نویسنده:زهرا جلالی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست