پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
بازی بزرگ پوتین با اسلحه گاز
غولهای صنعت انرژی روسیه در کنار یک نقشۀ بزرگ که مسیر خط لولۀ پیشنهادی در سیبری را نشان میداد، جمع شده بودند. هزینۀ این خط لوله میلیاردها دلار برآورد شده و چندین سال برای برنامهریزی آن تلاش شده بود. رییسجمهور ولادیمیر پوتین، پس از اینکه به توضیحات ارائهشده گوش داد، عصبانی از جابرخاست، یک ماژیک برداشت و نقشه را پیش روی مدیران خجالتزده عوض کرد. مدیران هم بلافاصله با نقشۀ جدید موافقت کردند.
این اقدام پوتین که [در دوران ریاستجمهوری وی] در سال ۲۰۰۶ در تلویزیون روسیه نیز نشان داده شد، مشخصاً از پیش طراحی شده بود. اما پیام این کار، کاملاً واقعی بود. این کار، نمایشی از سوی رهبری بود که مهارتی عجیب در اقتصاد، سیاست و حتی جزئیات فنی صنعت انرژی نشان داده است. پوتین مسلماً بسیار بیشتر از یک سیاستمدار عادی است که در صنعت انرژی (یکی از صنایع مهم ملی در روسیه) بهرهای داشته باشد.
کلیفورد گادی (محقق ارشد در مؤسسۀ بروکینگز در واشنگتن و متخصص در زمینۀ سیاست انرژی روسیه) میگوید: «من آن را تا حد زیادی پروژۀ شخصی پوتین میدانم. این کار، محور همان روندی است که او از ابتدا پی گرفته است».
در واقع، پوتین از اولین روزهای به قدرت رسیدن در سال ۲۰۰۰، و پس از آنکه در سال ۲۰۰۸ به نخستوزیری رسید، مصمم بود که صادرات منابع طبیعی و خصوصاً انرژی نباید صرفاً جهت تأمین پول لازم برای احیای اقتصاد روسیه صرف شود، بلکه باید به بازیابی شوکت از دست رفتۀ روسیه (پس از فروپاشی شوروی) نیز کمک کند.
در ماه گذشته، دخالت فردی پوتین در این موضوع دوباره به نمایش گذاشته شد و او دستور قطع صادرات گاز طبیعی به اوکراین (و متعاقباً اروپا) را داد. کرملین این قضیه را یک نزاع تجاری کشدار با اوکراین ترسیم میکرد. اما صدها هزار نفر مشتریان گاز طبیعی روسیه که در بالکان و اروپای شرقی از سرما به خود میلرزیدند، پیامی قطعی دربارۀ وابستگی قارۀ اروپا به ذخایر گاز روسیه (و همچنین تمایل پوتین برای استفاده از انرژی به عنوان یک سلاح سیاسی) داشتند.
هنگامی که او دربارۀ انرژی حرف میزند، غالباً آمارهایی تخصصی (از قبیل ظرفیت تولید روزانۀ میدانها و ظرفیت انتقال لولهها) ارائه میدهد که که معمولاً فقط در دفاتر هیئتهای مدیرۀ شرکتهای انرژی شنیده میشوند.
آنتونی هیوارد (مدیر ارشد BP) یکبار پس از دیدار با پوتین گفته بود: پوتین «مشخصاً همانقدر در مورد فعالیت تجاری BP در روسیه میداند که من میدانم.»
در واقع، ماجرای اوکراین، صرفاً بخشی از برنامۀ بزرگتر روسیه در زمینۀ سیاستهای انرژی این کشور تحت رهبری پوتین است. در سال گذشته، روسیه یک گروه کارتلمانند را با کشورهای خاورمیانه تشکیل داده است تا رقابت جهانی در عرصۀ گاز طبیعی را تعدیل کند. همچنین روسیه منابع موجود در آسیای مرکزی و آفریقای شمالی را با قراردادهایی درازمدت تحت اختیار خود درآورده تا رقبا را کنار بزند. به علاوه روسیه از نیروی نظامی برای اشغال مسیر خط لولههای مهم در گرجستان استفاده کرده است.
و این کشمکش وسیع اکنون به بیش از ده کشور از آذربایجان تا اطریش کشیده شده است. این ماجرا، از لحاظ وسعت زیاد و سرعت کمش، با کشمکشهای قرن نوزدهم برای تصرف مستعمرهها در آسیای مرکزی مقایسه میشود که «بازی بزرگ» نامیده میشد. در نسخۀ مدرن آن بازی، پوتین (یک استراتژیست برجسته) بسیار کارآمدتر از همتایان اروپایی خود بوده است.
لیلیا شوتسوا (یک محقق در مرکز کارنیژ در مسکو) میگوید: «پوتین مدتها به این سؤال فکر میکرده است که روسیه چه ابزاری برای احیای شوکت خود در اختیار دارد؟» بنا به عقیدۀ شوتسوا، نتیجهگیری پوتین چنین بوده است: «در دوران پس از شوروی، دیگر نیروی نظامی به تنهایی کافی نیست.»
دمیتری پسکوف (یکی از سخنگوهای پوتین) میگوید که بازار انرژی «یک حوزۀ استراتژیک روسیه بوده، است و باقی خواهد ماند» و رهبران دولت در مسکو باید نهایت توجه را به این مسئله داشته باشند. پسکوف تکذیب کرد که کرملین از صادرات برای مقاصد سیاسی استفاده میکند. به گفتۀ وی، بنا به دانش عمیق و فردی آقای پوتین از تجارت، او توجه مشابهی را به جزئیات سایر مسائل نیز نشان داده است.
در این نزاع، هدف اصلی روسیه آن است که نگذارد کشورهای غربی، انحصار روسیه بر مسیرهای خطلولۀ گاز طبیعی از آسیا به اروپا را بشکنند. بوریس نمتسوف (معاون اول سابق نخستوزیر که اکنون در جناح مخالف است) گفت: «این رفتار، رفتاری است که نوعاً انحصارگرایان نشان میدهند. انحصارگرایان از رقابت میترسند.»
مسؤولان اروپایی، همانند دو سال پیش که مشکل مشابهی در انتقال گاز روسیه به اروپا پیش آمد، قول دادهاند گامهای لازم را جهت افزایش منابع گاز قارۀ اروپا بردارند تا وابستگی این قاره به روسیه را خاتمه دهند. روسیه در حال حاضر ۳۰% از کل گاز اروپا را تأمین میکند، و از آنجا که منابع گازی دریای شمال رو به زوال است، انتظار میرود وابستگی اروپا به گاز روسیه باز هم افزایش یابد.
نخستوزیر جمهوری چک [که کشورش ریاست دورهای اتحادیۀ اروپا را بر عهده دارد]، روز سهشنبه در کنفرانسی در بوداپست خواستار آن شد که تلاش مجددی برای احیای خطلولۀ نابوکو به عنوان مسیر جایگزین جهت انتقال گاز آسیای مرکزی به اروپا (بدون عبور از خاک روسیه) انجام شود.
اما اجرایی نشدن این پروژه، علتی دارد: همانقدر که اروپا مصمم است اتکای خود به گاز روسیه را پایان دهد، روسیه نیز مصمم است نگذارد چنین اتفاقی بیفتد.
پروژۀ خطلولۀ نابوکو برای انتقال گاز قزاقستان از طریق دریای خزر به ترکیه و سپس اروپا، در سال ۲۰۰۲ توسط مدیران شرکتهای انرژی اروپا پیشنهاد شد. هدفی که برای این پروژه اعلام شده بود، فطع انحصار روسیه بر گاز بود.
در بهترین شرایط، ساختن یک خطلولۀ بینالمللی میتواند از لحاظ فنی، مالی و سیاسی بسیار پیچیده و دشوار باشد. اما طراحان این خطلوله به سرعت دریافتند که بزرگترین مانع فراروی آنها، رشتهکوهها یا سیاستمداران محلی فاسد نیست؛ بلکه شخص ولادیمیر پوتین است. هنگامی که OMV (شرکت انرژی اطریش) در سال ۲۰۰۵ یک کنسرسیوم رسمی برای احداث این خطلوله تشکیل داد، پوتین یک پیشنهاد رقابتی داد: یک خطلوله با نام «جریان جنوب» که انتهای آن به همان منطقۀ ذخیرۀ گاز در اطریش منتهی شود، اما ابتدای آن در روسیه باشد و با عبور از دریای سیاه (به جای اوکراین) به اطریش برسد.
این ضدحملۀ روسیه، در نزاعی که همواره به شطرنج تشبیه میشود، حرکتی هم دفاعی و هم تهاجمی بود.
خطلوله، برای اینکه هزینههای سرسامآور ساخت خود را تأمین کند، به یک منبع مطمئن از ذخیرۀ گاز و یک بازار برای گازی که منتقل میکند نیاز دارد. اما خطلولۀ «جریان جنوب» بازار گاز در اروپای جنوبشرقی را به سمت خود جذب خواهد کرد و در نتیجه مشتریانی که قرار بود هزینههای ساخت خطلولۀ نابوکو را تأمین کنند از دست خواهند رفت.
در همین حال، اوکراین را نیز از مسیر گاز روسیه به اروپا حذف میکند، و در نتیجه یکی از موانع جدی برای غلبۀ روسیه بر بازار گاز اروپا از بین میرود.
اما پوتین کار خود را به همینجا خاتمه نداد. او برای این که سرنوشت هیچکاری را به دست شانس نسپارد، گامهایی را برای تصرف منابع بالقوۀ گاز در عمق آسیای مرکزی برداشت.
پس از مرگ صفرمراد نیازوف (دیکتاتور انزواطلب ترکمنستان) در سال ۲۰۰۶، مسابقه برای حفظ این منابع غنی گاز طبیعی، سرعتی غیرمنتظره پیدا کرد. در حالی که مدیران شرکتهای انرژی در سرتاسر دنیا به سمت عشقآباد (پایتخت ترکمنستان) میشتافتند تا با «قربانقلی بردیمحمدف» (رهبر جدید این کشور) دیدار کنند، پوتین اولین کسی بود که توانست یک قرارداد عالی ببندد.
در سال ۲۰۰۷، پوتین و بردیمحمدف در حالی که لبخند به لب داشته و مراسم کلنگزنی را در تلویزیون نشان میدادند، با هم توافق کردند تا یک خطلوله به سمت شمال احداث کرده و گاز ترکمنستان را به روسیه انتقال دهند. در نتیجه، حتی اگر خطلولۀ نابوکو هم ساخته شود، دیگر منبعی برای تأمین گاز آن باقی نمیماند. اما نمایندگان اتحادیۀ اروپا مدتها بعد در سال ۲۰۰۸ توانستند یادداشت تفاهمی برای خطلولۀ دریای خزر (که میتوانست به خطلولۀ نابوکو) متصل شود، با عشقآباد امضاء کنند. اما این یادداشت تفاهم هنوز اجرایی نشده است.
در غرب [روسیه] هم همین خبر بود.
در فوریۀ ۲۰۰۸، پوتین توافقنامهای را با بلغارستان امضاء کرد و این کشور را به یکی از شرکای خطلولۀ «جریان جنوب» تبدیل نمود. البته این توافقنامه علیرغم اعتراضات ایالات متحده و همچنین وضعیت بلغارستان به عنوان یک عضو جدید ناتو، امضاء شد.
و در آوریل ۲۰۰۸، پوتین در آتن بود تا معاملهای را برای به پیش راندن پروژۀ «جریان جنوب» امضاء کند. در این آشفتهبازار دیپلماسی، مجدداً پوتین بود که مخالفان غربیاش را شکست داد. ماتیو بریزا (فردی که وزارت خارجۀ آمریکا برای نظارت بر وضعیت خطوط لولۀ اروپا منصوب کرده بود) روز بعد به آتن رفت، اما صرفاً توانست تأسف خود از این قرارداد امضاءشده را ابراز کند. تنها توضیحی که او میتوانست برای یونانیها بدهد این بود: «اگر تنها یکنفر پنیر سنتی یونانی را برای شما تأمین کند، شما آسیبپذیر خواهید بود. همین قضیه در مورد گاز هم صدق میکند.»
غرب هنوز هم یک شریک مهم از لحاظ خطلوله در گرجستان داشت. اما آن نیز در یک جنگ کوتاه در تابستان گذشته از دست رفت.
تا سال ۲۰۰۷، یک شبکۀ خطلوله (خطلولۀ باکو-ارزروم) در گرجستان ساخته شده بود که اکنون برای توزیع محلی گاز مورد استفاده قرار میگیرد، اما اگر خطلولۀ نابوکو ساخته شود این شبکه نیز بخشی از آ« را تشکیل خواهد داد. این مسئله، نزاع بر سر خطلولۀ نابوکو را به مرحلهای حساس رسانده بود، زیرا اکنون نقش یک مسیر تجاری (و در واقع: یک مسیرتجاری بسیار حساس برای روسها) را در صنعت نفت و گاز بازی میکرد.
در قرن نوزدهم، خانوادۀ بانکدار روچیلد و برادران نوبل در سوئد، یک شبکۀ راهآهن و خطلوله را در گرجستان ساختند تا نفت باکو را به فروش رسانده و انحصار تقریبی شرکت آمریکایی استاندارداویل در این عرصه (که نفتچراغ تولیدشده در آمریکا را به اروپا عرضه میکرد) را بشکنند.
پس از تجزیۀ اتحاد جماهیر شوروی، احیای این کریدور انرژی به یک هدف مهم سیاست خارجی برای ایالات متحده تبدیل شد، که به دنبال تقویت استقلال اقتصادی کشورهای شوروی سابق و متنوعسازی منابع نفت دنیا (به جای تکیه بر خاورمیانه) بود. این خطلوله، در یکی از قسمتهای باریک خود، دقیقاً از جنوب منطقۀ اوستیای جنوبی (که تحت کنترل روسیه است) و شمال ارمنستان (یکی دیگر از متحدان روسیه) میگذرد.
در جنگ روسیه و گرجستان، زمانی که تانکهای روسیه روی یکی از خطوطلولۀ زیرزمین مانور میدادند و یک ایستگاه پمپاژ نفت را تصرف کردند، زنگ خطر به صدا درآمد. سوانت کورنل (متخصص در امور آسیای مرکزی و قفقاز در دانشکدۀ مطالعات پیشرفتۀ بینالملل در دانشگاه جانهاپکینز) میگوید که روسیه پیامی ساده فرستاد: «ما هر وقت بخواهیم میتوانیم این خطلوله را منفجر کنیم.»
هرچند سابقۀ پوتین در این زمینه عالی است، اما او هم خطاهایی داشته است. تابستان گذشته، او با بستن قراردادی درازمدت برای خرید گاز آسیای مرکزی به تقریباً بالاترین قیمت بازار (۳۴۰ دلار برای هزار مترمکعب گاز در سال ۲۰۰۹) اشتباهی نادر را مرتکب شد. هرچند پوتین به هدف خود برای حذف منابع احتمالی گاز برای پروژۀ لولۀ نابوکو رسید، اما روسیه اکنون آن گاز را به قیمتی کمتر از ۲۴۰ دلار برای هر هزار متر مکعب به اوکراین میفروشد. متخصصان حوزۀ انرژی گفتهاند که این مسئله احتمالاً یکی از دلایلی بوده است که پوتین تلاش کرد اوکراین را به افزایش قیمت وادار کند.
اروپا تا آیندۀ قابل پیشبینی به منابع انرژی روسیه وابسته خواهد ماند، و اگر پوتین به روش خود ادامه دهد این قضیه میتواند تا ابد ادامه پیدا کند.
پوتین در سال ۱۹۹۷ به عنوان معاون شهردار سنتپترزبورگ، در رشتۀ اقتصاد فارغالتحصیل شد. پایاننامۀ او دربارۀ «اقتصاد منابع طبیعی» بود. بعداً هنگامی که محققان «مؤسسۀ بروکینگ» متن پایاننامۀ وی را بررسی کردند، دیدند که ۱۶ صفحۀ آن از یک متن آمریکایی نوشتهشده در سال ۱۹۷۸ به نام «برنامهریزی و سیاست استراتژیک» کپیبرداری شده است، بدون آنکه به متن اصلی ارجاع داده شده باشد. البته پوتین در این مورد نظری نداد. مشخصاً این بخش از پایاننامۀ پوتین، به نقش لاینفک یک مدیر ارشد در برنامهریزی برای یک بنگاه اشاره میکند: نیاز به مردی که دید و کنترل استراتژیک داشته باشد.
مرجع : New York Times
منبع : خبرگزاری آفتاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست