یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اوضاع سیاسی جامعه ایرانی در دورهٔ خلفای راشدین


اوضاع سیاسی جامعه ایرانی در دورهٔ خلفای راشدین
● روند فتح ایران توسط اعراب مسلمان
حمله و گریز قبایل عرب به مرزهای ساسانی، مدتها پیش از ظهور اسلام آغاز شده بود. هر دسته از این قبایل عرب که از قرنها پیش به دلایل اقتصادی، سیاسی، در حد واسط دو امپراتوری ایران و روم،‌در ناحیه بین النهرین و سوریه مستقر شده بودند، در رقابتهای میان دو رقیب به یکی از دو قدرت منطقه‌ای می‌پیوستند که به این ترتیب حتی پیش از اسلام نیز، به عنوان مزاحمی جدی، امنیت سواحل و مرزهای ساسانیان را تهدید می‌کردند؛ حتی لشکرکشیهای اردشیر و شاپور اول و دوم برای گوشمالی این دسته از اعراب صورت گرفته بود.
بنا بر پاره‌ای روایات به طور کلی اسکان قبایل عرب در داخل سرزمینهای ایران مانند بیابانهای کرمان، به سالها پیش از ظهور اسلام و به عهد شاپور دوم باز می‌گردد. در همین راستا در فارسنامه می‌خوانیم:«… ایشان را به سرحد بیابانها و جزایر بنشاندکی جز عرب مقام نتوانست کرد».(۱)
با تسخیر یمن توسط انوشیروان و تشکیل دولت عربی حیره در اواسط دورهٔ حکومت ساسانیان، روابط ایران و عرب، شکل منسجم‌تر و مشخص‌تری یافت. ساسانیان امیدوار بودند که از طریق «لخمیان» مسیر بازرگانی ایران تا حجاز و یمن را از دستبردهای اعراب ایمن سازند و نفوذ خود را در شبه جزیره بیش از پیش افزایش دهند. هرچند لخمیان حیره هم با ساسانیان چندان صادق نبودند، با سیاستهای غلط خسروپرویز، از جمله نابود کردن حکومت حیره، و شکست سنگین وی از هراکلیوس، بیم اعراب از ساسانیان از بین رفت و آنان با فراغت بیشتری اتحاد میان خود را قوت بخشیدند. در جنگ «ذوقار» که با فاصله کمی پس از آن رخ داد، اعراب چنان ضربه سهمناکی بر سپاه ساسانی وارد ساختند که خبر رسانان جرأت رسانیدن خبر به شاه را نداشتند و همین واقعه، نقطه عطفی در تاریخ عرب و پیش درآمدی بر فتوحات مسلمین در ایران تلقی شد.(۲) پیش از این پیامبر گرامی اسلام وعده فتح ایران و روم را به مسلمین داده بود و در زمان ایشان بود که اولین تماس میان مسلمین با پایگاه نظامی ساسانیان در بحرین رخ داد، (۳) ولی حملات پراکنده اعراب به متصرفات اصلی دولت ساسانی و حکام محلی نواحی مرزی در زمان ابوبکر آغاز شد؛ این حملات در امتداد سرکوب شورش مرتدان و با این هدف انجام گرفت که اذهان را به خارج از جزیره‌العرب سوق دهد و بر قوت و غنای وحدت داخلی در زمان ابوبکر بیفزاید. او هنگامی که قبایل عرب مجاور مرزهای ایران به رهبری «مثنی بن حارثه» و «سوید بن قطبه» مساعدتهایی به مسلمین کردند، به اوضاع آشفته دولت ساسانی بیشتر واقف شد.(۴) نخستین هدف این حملات، که به شکل پراکنده و با نفراتی محدود انجام می‌شد، مطیع کردن اعراب مسیحی نواحی مرزی ایران و کسب غنیمت بود و به نظر نمی‌رسد که اعراب مسلمان در این زمان سودای فتح ایران را در سر داشته‌اند؛ و شاید هم به همین علت دولت ساسانی در ابتدا آن طور که باید به آنان توجه نمی‌کرد. گرچه این جنگ و گریزهای اولیه با نبردهای بعدی چون قادسیه و نهاوند قابل مقایسه نبود، اعراب مسلمان در طی این برخوردها بود که به ضعف دولت ساسانی و توانایی خود برای تسخیر بخشهای وسیع‌تر پی بردند. فرمانده فتوحات مسلمانان در جبهه ایران «خالد بن ولید» بود که پس از سرکوب شورش مرتدان، این ماموریت جدید به او واگذار شده بود. مهم‌ترین دستاورد این حملات، که اعراب بجای رویارویی با ارتش ساسانی نخست با حکام محلی، مرزبانان و دهقانان، رو به رو بودند، فتح «حیره» بود، اما اندکی بعد، با اعزام «خالد» به جبهه شام و فوت خلیفه اول، مناطق مفتوحه سر به شورش نهادند؛(۵) این امر تا حدودی از فروکش کردن نزاعهای داخلی دربار ساسانی و انتخاب رستم فرخزاد به سپهسالای ایران نشأت می‌گرفت.
با انتخاب خلیفه جدید در اندک زمانی، مناطق شورشی مجددا طی نبردهایی فتح شدند. در زمان خلافت عمر، برخوردها گسترده‌تر شد، با هدفی روشن‌تر و شتابی سریع‌تر؛ این بار ارتش ساسانی و سرداران برجستهٔ آن در مقابل مسلمین قرار گرفتند و چندین جنگ منظم بین سپاهیان ساسانی و اعراب به صورت متوالی رخ داد و با اینکه در جنگ اول، نبرد پل، پیروزی از آن ایرانیان شد، ادامهٔ بحران در پایتخت ساسانیان و نزاع بر سر کسب قدرت و تعلل رستم از جنگ و … موجب شد تا در نبردهای بعدی، حدودا از ۱۴ تا ۲۱ ه. در قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند، پیروزی از آن مسلمین شود.
عمر خلیفه دوم راه گذشتگان خویش را در پیش گرفت و ابوعبیدهٔ ثقفی را در رأس سپاهی هزار نفره روانهٔ مرزهای ایران کرد که در بین راه نیز تعداد زیادی به او پیوستند. و به این ترتیب برای نخستین بار اعراب مسلمان در جنگی منظم رویاروی سپاه ایران به فرماندهی بهمن جادویه قرار گرفتند و در نبردی که به جسر (پل) معروف شد شکست سختی بر اعراب وارد ساختند و فرماندهٔ آنان را کشته، حدود چهار هزار نفر از آنان را قتل عام کردند.( ۶) با این که این شکست موجب شد اعراب تا یک سال به نبرد با ساسانیان نیندیشند، اختلافات درون خاندان ساسانی مانع از این شد که از فرصت به دست آمده سود جویند. عمر پس از یک سال، مجددا اعراب مسلمان را به نبرد با ایرانیان تشویق کرد و در جنگی که در اواخر سال ۱۳ و اوایل سال ۱۴ه. در محلی به نام نخیله و در کنار نهری به نام بویب روی داد و به همین اسامی معروف شد، سپاه ایران را شکست داد.( ۷) اعراب مسلمان نیز که پس از این جنگ نشاط تازه‌ای یافته بودند، به فرماندهی «سعد بن ابی وقاص» آمادهٔ جنگی تاریخی با ایرانیان شدند. در این جنگ که در سال ۱۵ یا ۱۶ ه. رخ داد و به «قادسیه» معروف شد، سپاه اعراب را تا ۳۰ هزار و سپاه ایرانیان را بین ۶۰ تا ۱۲۰ هزار نفر برآورد کرده‌اند. اگرچه این ارقام مبالغه‌آمیز می‌نماید، بدون شک سپاه ایران، صرف نظر از ضعف روحیهٔ جنگندگی و مقاومت، از لحاظ تعداد نفرات و ساز و برگ جنگی بر اعراب برتری داشت.
تردید و عدم تمایل رستم فرخزاد به شروع جنگ که برخی منابع آن را یادآور شده‌اند، ناشی از برآورد دقیق‌ وی از قدرت دو طرف درگیر بود. او پس از چهار ماه مذاکرهٔ بی‌نتیجه و آمد و رفت سفیران، در نبردی که حدود چهار روز به طول انجامید و با مقاومت شدید دو طرف همراه بود، در صبح روزی که به یوم قادسیه معروف شد کشته شد و با مرگ او سپاه ایران بکلی متلاشی گشت و تنها عدهٔ کمی توانستند به مدائن عقب‌نشینی کنند.( ۸) با این پیروزی در قادسیه، اعراب مسلمان عراق بی‌دفاع را در مقابل خود داشتند که به این ترتیب، مناطق مختلف به سهولت، یکی پس از دیگری به تصرف مسلمانان درآمد. پس از آن اعراب، در اندک مدتی روی به تیسفون (مدائن) نهادند و در سال شانزدهم هجری بر پایتخت ساسانیان و خزائن آن مسلط شدند؛ در همان سال در نبردی دیگر در جولاء باقیماندهٔ سپاه ایران نیز از لشکری از اعراب شکست خورد و اعراب بر سراسر سواد و بین النهرین حاکمیت یافتند.
آخرین نبرد منظم و سازمان یافته، میان سپاه ساسانی و لشکر اعراب مسلمان در نهاوند (۹) در سال ۱۹ و به روایتی دیگر ۲۱ه. رخ داد که به رغم برتری تجهیزات و تعداد نفرات سپاه ایران و تلفات بسیار دو طرف، در نهایت به سود اعراب خاتمه یافت و آخرین دفاع متشکل و منسجم ساسانیان درهم شکست؛ البته این پیروزی، به آسانی برای اعراب حاصل نشد. به نوشته طبری:«عمر شب نبرد نهاوند از اضطراب نخوابید».(۱۰) حتی تلفات جنگ برای اعراب نیز به حدی بود که ایشان را به احتیاط در پیشروی واداشت تا آنجا که عمر، ظاهرا قصد توقف فتوحات را داشت و آرزو می‌کرد که ای کاش بین اعراب و ایرانیان، کوهی از آتش قرار داشت (۱۱)، در این میان، تنها فتح مناطق داخلی ایران می‌توانست پیروزی اعراب در عراق و سواد را برای همیشه تضمین کند و حتی جنگ نهاوند هم از همین روی برای اعراب و ایرانیان سرنوشت ساز بود، زیرا نیروی مقاومت مرکزی ساسانیان با این جنگ فرو ریخت و راه، برای فتوحات بعدی هموار گشت، خصوصا که پس از این مرحله مانع طبیعی مهمی که منجر به مماننعت یا تاخیر پیشروی اعراب در ایران گردد، بر سر راه آنان وجود نداشت.
لشکرکشی مسلمین از جهاتی با سایر اقوام متفاوت بود؛ بر خلاف برخی لشکرکشیها به ایران؛ مثلا حمله اسکندر و مغول، مسلمین جنگ را با نفراتی محدود آغاز کردند و بتدریج بر تعداد نفرات خود افزودند. به طور کلی فتوحات اولیه مسلمین در داخل ایران تقریباً از دو گونه خارج نبود:
۱) فتح به جنگ
۲) فتح به صلح.
اولین نقاطی که اعراب به آنجا حمله بردند منطقه «سواد» بود. در این منطقه که محل وقوع جنگهای مهمی است، اغلب فتوحات به جنگ انجام گرفت؛ زیرا دولت و حکومت ساسانی از حیثیت و موجودیت خود دفاع می‌کرد و طبیعی است که باید برای رهایی از چنگال سقوط و اضمحلال – بیشترین امکانات و تواناییهای خود را به کار می‌گرفت.
همزمان با تصرف عراق و بین النهرین، مسلمین نیروها و امکانات خویش را در دو پایگاه تازه تاسیس کوفه و بصره که بعدا به شهر تبدیل شدند مستقر کرده و از این دو کانون به همراه کانون بحرین، داخل فلات ایران را یکی پس از دیگری هدف تهاجمات خود قرار داده، آنها را تصرف کردند. مسلمانان علاوه بر فن ایجاد ارودگاههای نظامی، از فنون دیگری نیز در فتوحات سود می‌جستند که استفاده از نیروهای بومی مناطق مفتوحه در فتح سایر مناطق از جملهٔ آنها بود. آنان هرچه بیشتر در فلات ایران پیش می‌رفتند پیشروی با صلح نیز بیشتر می‌شد؛ اما در سرزمین فارس فتح به جنگ بیشتر بود؛ زیرا این منطقه پایگاه اعتقادی و خاستگاه نژادی ساسانیان بود و نفوذ آیین زرتشت در آنجا ریشه‌های استوارتری داشت. مناطق کوهستانی شمال ایران نیز به واسطه موقعیت خاص جغرافیایی، تنها در قرن سوم به طور کامل دروازه‌های خود را به سوی اسلام گشودند.
در خراسان نیز اغلب فتوحات صلح آمیز بود؛ زیرا دیگر امیدی به بقای نظام ساسانی وجود نداشت و حکام محلی و دهقانان، با اطلاع از موقعیت جدید در پی تثبیت وضعیت خویش بودند. در مجموع شاید بتوان گفت که در داخل ایران، فتح به صلح بیشتر از فتح به جنگ بوده است که علت آن را باید در مسائل داخلی، پیام اسلام، و برخورد طبقات گوناگون جامعه ایرانی با مسلمانان جستجو کرد.
با شکست ایرانیان در نهاوند که اعراب آن را «فتح الفتوح» نامیدند، مقاومت سازمان یافته ایرانیان به پایان رسید و سرانجام با فرار یزدگرد، دولت ساسانی سقوط کرد و اعراب ، شهر به شهر به سمت شرق ایران پیش آمدند و با دهقانان و مرزبانانی رویاروی شدند که گاه با اعراب صلح می‌کردند و گاه سر به شورش بر می‌داشتند. اعراب پس از پایان جنگهای منظم با ارتش ساسانی، فتوح را از «جبال» ادامه دادند؛ زیرا «هرمزان» در مشورت با عمر گفته بود:«فارس و آذربایجان دوبال است و اصفهان سر؛ اگر یکی از دو بال را قطع کنی بال دیگر به جای باشد، اما اگر سر را قطع کنی هر دو بال بیفتد، پس از سر آغاز کن».(۱۲)
بنابراین، فتح «جبال» در دستور کار اعراب مسلمان قرار گرفت و «عمر» فرمان هجوم به داخل ایران را صادر کرد. هرچند در این مرحله، پس از شکست نهاوند هیچ امیدی برای مقاومت متشکل باقی نمانده بود و اهالی شهرها سعی می‌کردند به نحوی با اعراب کنار آیند، اما فتح «جبال» هم به آسانی برای اعراب میسر نشد، به نوشته تاریخ قم «مجموع بلاد جبال، فتح آن به جنگ و قهر و استیلا بوده است.»(۱۳) اخبار منابع نیز از مقاومت مردم شهر نهاوند حکایت می‌کنند؛ به نوشته «بلاذری»،«پارسیان از شهر بیرون شده پیکار می‌کردند و مسلمانان ایشان را هزیمت می‌دادند، اما سرانجام با مسلمانان از سر صلح برآمده و در قبال پرداخت خراج و جزیه، اعراب، مردمان نهاوند را بر اموال، بناها و منازلشان زنهار دادند.»(۱۴)
بعد از نهاوند، اعراب به فرماندهی «ابوموسی اشعری» روی به «دینور» نهادند، مردم دینور پس از یک روز جنگ به مصالحه پرداختند و ضمن قبول پرداخت جزیه و خراج، بر جان و مال و فرزندان خویش، امان خواستند. ابوموسی ضمن قبول خواستهٔ ایشان، عاملی در آنجا گمارد و سپس شهرهای ماسپذان، شیروان، و صیمره (۱۵) را بدان شرط که فرمانده عرب خون هیچ یک از ایشان را نریزد یا آنان را به اسیری نگیرد و زر و سیم مردم نستاند به صلح گشود. در عوض، اهالی تعهد به پرداخت جزیه و خراج کردند.(۱۶)
در سال ۲۳ ه. اعراب روی به همدان نهادند. در این زمان همدان گریزگاه سپاهیان ایرانی بود که در نهاوند شکست خورده و فراری شده بودند.(۱۷) «مغیره بن شعبه» که پس از عزل عمار بن یاسر، از سوی عمر، والی کوفه شد، «جریر بن عبدالله بجلی»را در سال ۲۳ه. به همدان فرستاد که او نیز با مقاومت اهالی همدان مواجه گشت همدان به جنگ گشوده شد و همان شرط صلح نهاوند برایشان نیز مقرر گردید، اما آنان پس از مدتی، در عهد عثمان سر به شورش نهادند و عهد خویش شکستند که مجددا همدان به جنگ فتح گردید و مقرر شد که خراج زمینها و جزیه سرها همراه با صد هزار درهم به مسلمانان داده شود که در قبال آن اعراب نیز تعهد کردند به مال و زن و فرزند آنان تعرض نکنند.(۱۸)
فتح قم، کاشان و اصفهان مرحلهٔ بعدی فتوح «جبال» بود. ابوموسی اشعری که در این دوره، فرماندهی اعراب را بر عهده داشت، مرحله به مرحله پیش آمد و در نهایت، قم و کاشان را به جنگ فتح کرد.(۱۹) «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی» نیز که از سوی ابوموسی به سمت اصفهان روانه شده بود، پس از نبردی کوچک «جی» را که از توابع اصفهان بود مشروط بر آنکه اهل آن خراج و جزیه بپردازند، به صلح فتح کرد و در عوض مردمان را بر جان و مال – بجز سلاحی که در دست داشتند – امان داد و به همین طریق بر سایر نقاط اصفهان چیره شد. بنا بر روایتی دیگر، ابوموسی پس از فتح قم و کاشان به سمت اصفهان تاخت و اهالی آن سرزمین را به اسلام فرا خواند که آنان از پذیرش اسلام سر باز زدند و در قبال پرداخت جزیه، صلح کردند، اما «چون شب را به صلح گذراندند پیمان شکستند و ابوموسی آنجا را با جنگ فتح کرد».(۲۰) فتح اصفهان در سال ۲۳ یا ۲۴ه. رخ داد، اما اعراب، فتح جبال را از دو طرف به طور همزمان آغاز کردند؛ یکی از طریق همدان، قم، کاشان و اصفهان و دیگری از طریق نهاوند، ساوه و ری. پس از نبرد نهاوند عمار بن یاسر به امر عمر، والی کوفه «عروه بن زید الخیل طایی» را با هشت هزار سپاهی از مسیر همدان – ساوه، به سوی ری روانه کرد.یکی از بزرگان ایرانی به نام «داور» ، پسر «ازدهان» که با ده هزار سپاهی مستقر بود، از جلوی اعراب گریخت و به ری رفت.(۲۱) ری علاوه بر آنکه دروازهٔ ورود به خراسان محسوب می‌شد، از لحاظ استراتژیکی بر سر راه خراسان، اصفهان و آذربایجان قرار داشت. همچنین این شهر تیول خاندان «مهران» بود و در این زمان «سیاوخش بن بهرام چوبین» بر مردم آن حکومت می‌کرد. بنا بر اطلاعات موجود، ری با جنگ فتح شد و تعداد زیادی از پارسیان نیز کشته شدند. کمک یکی از بزرگان به نام فرخان در پیروزی اعراب مؤثر بود. اعراب مسلمان نیز پذیرفتند که هیچ یک از اهالی ری را نکشند و به اسیری نبرند و نیز آتکشده‌ای را ویران نسازند؛ سرانجام برای مردم ری، خراجی معادل خراج اهل نهاوند مقرر گردید،(۲۲) اما اندکی بعد، اهل ری عهد خود شکستند و آن سرزمین مجددا به جنگ فتح گردید. ری به واسطه نزدیکی با دیلمیان وضع باثباتی نداشته است؛ زیرا این سرزمین برای اعراب همچون مرزی بود که از آنجا جنگ با دیلمیان را تدارک می‌دیدند. در منابع موجود به چندین مورد شورش اهل ری و شکستن عهدنامه صلح اشاره شده است.
همزمان با سقوط ری، دماوند، آخرین حلقه تکمیلی در فتح «جبال» نیز به تصرف اعراب درآمد. فرمانروای دماوند که عنوان دینی «مصمغان» را داشت، با قبول پرداخت سالیانه ۲۰۰ هزار دینار جزیه به اعراب، مستقلا با آنها از در صلح درآمد. این صلح سبب شد که مصمغان مدت یکصد سال از تهاجمات اعراب در امان بمانند.(۲۳) سرزمینهای خوزستان، فارس و آذربایجان نیز به تصرف مسلمین درآمدند. در ماجرای فتح خوزستان، که در ابتدای فتوحات و بعد از جنگ قادسیه فتح شد، ابوموسی اشعری به جنگ هرمزان، فرمانده معروف ایرانی که به آنجا پناه برده بود و مزاحمتهایی فراهم می‌کرد، شتافت و در شوشتر وی را شکست داد و شوش را به جنگ و جندیشاپور را به صلح گشود.(۲۴) در سال ۱۷ یا ۱۸ه. «علا، حضرمی»، فرماندهٔ اعراب در بحرین، از راه دریا به فارس تاخت و مقاومت اهل استخر را درهم شکست، اما اهالی استخر تا سالیان بعد نیز مرتب شورش می‌کردند.(۲۵) در ادامهٔ این فتوحات،‌فتح آذربایجان نیز روز بعد از نبرد قادسیه،‌در دستور کار قرار گرفت و «عتبه بن فرقد»، فرمانده اعراب، بعد از تسخیر موصل و شهر زور به آذربایجان وارد شد و دامنهٔ فتوحات در این منطقه با تاخت و تازهای بعدی گسترش بیشتری یافت.(۲۶)
در زمان عثمان، اگرچه اعراب با شورشهای متعدد شهرها و مناطق فتح شده، از جمله در فارس، همدان و ری مواجه شدند، اما تقریبا فتح نهایی ایران غیر از طبرستان در این دوره کامل شد و اعراب تا آ‌خرین مرزهای قلمرو ساسانی، یعنی «مرو» پیش رفتند و قسمتهای شرقی (سیستان و بلوچستان) نیز که برای اعراب اهمیت فوق‌العاده‌ای داشتند، در مقابل آنان سر تسلیم فرود آوردند و خراسان به صلح و کرمان و سیستان با مقاومت به تصرف اعراب در آمدند. در دوران خلافت علی (ع) نیز به علت جنگهای داخلی مسلمین، رکودی در فتوحات ایجاد شد و حتی برخی از نقاط فتح شده سر به شورش برداشته، از پرداخت جزیه و خراج سرباز زدند.(۲۷)
● انگیزه فتوحات مسلمین
انگیزه و مشوق اصلی مسلمین در اتخاذ شیوه تهاجمی به خارج از جزیره العرب چه بود؟ در یک جواب کلی می‌توان انگیزه‌های اعتقادی، اقتصادی و سیاسی را بر شمرد. بدون شک، شرکت گروهی از مهاجمان اولیه در فتوحات، بر پایه ایمان و شور مذهبی و با قصد جهاد و نشر اسلام بوده است.(۲۸) در بین سپاهیان عرب که غالبا از تازه مسلمانان عهد متاخر زمان پیامبر (ص) تشکیل شده و برخی از ایشان تازه از فضای ارتداد خارج شده بودند، عده‌ای یافت می‌شدند که داوطلبانه و با زبان روزه به استقبال شهادت می‌رفتند.(۲۹) اینان که کشتن و کشته شدن در نبرد را یکسان تلقی می‌کردند، پیداست که در راه دین خود می‌جنگیدند، و عدالت و مساوات را شعار خویش ساخته بودند و با همین شوق به عدالت و علاه به مساوات بود که قسمت عمده دنیای متمدن آن روز را که طعمه دولتهای ایران و بیزانس شده بود از کام آنان بیرون کشیدند.(۳۰) در این میان برای عدهٔ بسیاری کسب غنیمت انگیزه اصلی محسوب می‌شد.
پاره‌ای مورخان فقر و گرسنگی،نقصان کشاورزی، افزایش جمعیت جزیره‌العرب و کافی نبودن مواد غذایی را از عوامل اصلی مهاجرتهای مکرر اعراب در قبل از اسلام به سرزمینهای شمالی بر شمرده‌اند.(۳۱) اگر این خبر صحت داشته باشد که مقارن با ظهور اسلام، راه مهاجرت اعراب از هر سو (ایران ، روم و حبشه) مسدود شده بود، وعدهٔ پیامبر به امت خویش در جنگ خندق، مبنی بر تملک خزاین و گنجهای کسری‌ها و قیصرها(۳۲) نیاز به توجه و دقت بیشتری دارد. در این میان، دستگاه خلافت نیز در فکر بهره‌برداریهای سیاسی و اقتصادی از این قضیه بود تا از این طریق، وحدت داخلی را که پس از رحلت پبامبر اکرم (ص) در دو واقعه سقیفه و ارتداد خدشه‌دار شده بود، مجددا احیاء کرده، و از هدر رفتن قوا در جنگ با اهل رده ممانعت کند و توجه اذهان عمومی را به مساله‌ای خارجی معطوف نماید؛ خصوصا که اطلاعات واصله، از ضعف و فسادی حکایت می‌کرد که دامنگیر ایران و روم شده بود.
عمر برای تشویق مسلمین به پیوستن به جبهه نبرد، هوای غنائم خسروان را در دلهای ایشان افکند.(۳۳) وی همچنین می‌گفت:«حجاز جای ماندن شما نیست، مگر آنکه آذوقه جای دیگر بجویید، که مردم حجاز جز به این وسیله نیرو نگیرند».(۳۴) ابوعبیده فرمانده مسلمین، به هر قومی از تازیان که می‌گذشت، آنان را به جهاد و ربودن غنائم فراوان بر می‌انگیخت(۳۵) و دست یافتن به یکی از دو نیکی، شهادت و فیض آخرت، یا بهره این جهانی، شعاری بود که به منظور فراخوندن اعراب مسلمان به جنگ، پیوسته تکرار می‌شد.(۳۶)
اصولا یکی از شرایط رهبران قبائل عرب، برای پیوستن به صفوف غازیان، توافق اولیه در نحوه تقسیم غنائم بود.(۳۷) هنگامی که خبر فتح «مذار»، در نزدیکی «بصره»، به مدینه رسید و فرستاده خبر داد که مسلمین در سیم و زر غوطه‌ورند، مردم رغبت فراوانی برای رفتن به بصره نشان دادند و شمار ایشان در آن شهر فزونی گرفت.(۳۸) با وجود این، روح کلی حاکم بر فتوحات، حداقل در ابتدا و در دوره خلفای نخستین، بیشتر دینی می‌نمود تا دنیایی. گرچه مسائلی از قبیل قحط و خشکی سرزمینهای جزیره العرب، کاهش موقعیت مهم بازرگانی این دیار در این ایام، گرسنگی و فقر اعراب و … در این حملات دخالت بسیاری داشت و «رستم فرخ زاد» نیز تصور می‌کرد همچون گذشته فقط تنگی معاش و رنج فراوان، اعراب را به این جنگها برانگیخته،(۳۹) اما همانگونه که «اشپولر» نیز متذکر می‌شود، علت واقعی و محرک اصلی تازیان قبل از هر چیز، دین جدید و اعتقادات تازه بود.(۴۰) مغیره در پیشگاه رستم مساله دعوت به اسلام را مطرح کرد نه مشکلات اقتصادی را.(۴۱) دسته‌های اولیه مهاجمین مسلمان نیز که در ابتدا به تاخت و تاز و غارت می‌پرداختند، چاره‌ای نداشتند جز اینکه نیازهای روزمره خود را با غنائم به دست آمده، مرتفع سازند.
اصولا پیشنهاد مسلمین به مردم مقابلشان سه گونه بود: مسلمان شوند و از حقوق مسلمانی برخوردار؛ جزیه دهند و بر آیین گذشته خود برقرار بمانند؛ و سرانجام اینکه جنگ را انتخاب کنند. در مجموع انگیزه فتوحات در دوره اولیه بسیار متفاوت با دورانهای بعدی است؛ زیرا در دوره‌های بعد، خصوصا در عهد اموی، فاتحان بیشتر به انگیزه کسب مال و غنیمت و شهرت جنگ می‌کردند.(۴۲)
نویسنده: حسین - زمانی
حسین - مفتخری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب تاریخ ایران (از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان) نوشته: حسین مفتخری و حسین زمانی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
پاورقی‌ها:
(۱). فارسنامه؛ ص ۶۹. و ثعالبی، عبدالملک؛ تاریخ ثعالبی؛ ص ۳۳۸.
(۲). شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان؛ ص ۲۸۴. و تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان؛ ص ۴۹۱.
(۳). ابن هشام؛ السیره النبویه؛ ج ۴، ص ۲۲۲. و ابن اعثم؛ الفتوح؛ ج ۱، ص ۷۴.
(۴). فتوح البلدان؛ ص ۲۴۲.
(۵). الفتوح؛ ج ۱،ص ۱۳۰.
(۶). فتوح البلدان؛ ص ۲۵۲. و تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۲۲۷.
(۷). فتوح البلدان؛ ص ۲۵۳. و تاریخ طبری؛ ج ۲،ص ۲۳۰.
(۸). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۲۸۲. و فتوح البلدان؛ ص ۲۵۵.
(۹). تاریخ طبری؛ ج۲، ص۳۶۷. و فتوح البلدان؛ ص۳۰۰.
(۱۰). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۳۷۰.
(۱۱). الفتوح؛ ج۱، ص ۳۱۹.
(۱۲). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۳۸۱. و فتوح البلدان؛ ص ۳۰۰.
(۱۳). تاریخ قم؛ ص ۲۶.
(۱۴). فتوح البلدان؛ ص ۳۰۳ و تاریخ طبری؛ ج۳، ص ۳۷۸.
(۱۵). به نوشته لسترنج، در باختر «لر کوچک» در مرز باختری عراق، عرب، دو ولایت «ماسبذان» و «مهرجان قذق» قرار داشته که مهمترین شهرهای آنها سیروان و صیمره بود و هنوز خرابه‌های آن دو شهر باقی است. ماسبذان امروز به ناحیه‌ای گفته می‌شود که در جنوب صحرای ماهیدشت واقع است (جغرافیای تاریخی سرزمین خلافت شرقی؛ ص ۲۱۸.)
(۱۶). فتوح البلدان؛ ص ۳۰۴.
(۱۷). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۳۷۶.
(۱۸). همان؛ ص ۳۰۶.
(۱۹). فتوح البلدان؛ ص ۳۰۸.
(۲۰). همان؛ ص ۳۰۹.
(۲۱). الفتوح؛ ج۱، ص ۳۱۳.
(۲۲). فتوح البلدان؛ ص ۳۱۴.
(۲۳). زرین کوب، عبدالحسین؛ روزگاران؛ ج۲، ص ۲۴.
(۲۴). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۳۴۹ و ۳۵۵.
(۲۵). همان؛ ص ۳۵۰.
(۲۶). همان؛ ص ۳۸۷. و فتوح البلدان؛ ص ۳۲۱.
(۲۷). فتوح البلدان؛ ص ۳۹۹. و تاریخ طبری؛ ج۳، ص ۶۳.
(۲۸). حضور تعداد زیادی از اصحاب پیامبر در این جنگها، بیشتر با این هدف صورت می‌گرفت.
(۲۹). فتوح البلدان؛ ص ۳۷۰.
(۳۰). زرین‌کوب، عبدالحسین ؛ بامداد اسلام؛ ص ۷۷.
(۳۱) حتی، فیلیپ؛ تاریخ عرب؛ ص ۱۶-۱۸.
(۳۲). واقدی، محمد بن عمر؛ مغازی؛ ج۲، ص ۳۳۷.
(۳۳). فتوح البلدان؛ ص ۲۵۳.
(۳۴). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۲۲۳.
(۳۵). فتوح البلدان؛ ص ۲۵۱.
(۳۶). اخبار الطوال؛ ص ۱۲۰. و الفتوح؛ ج۱، ص ۲۱۱.
(۳۷). فتوح البلدان؛ ص ۲۵۳.
(۳۸). اخبار الطوال؛ ص ۱۲۴.
(۳۹). فتوح البلدان؛ ص ۲۵۷.
(۴۰). اشپولر، برتولد؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی؛ ج۱، ص ۷.
(۴۱). تاریخ طبری؛ ج۲، ص ۲۴۹.
(۴۲). بارتولد؛ و.و؛ ترکستان نامه؛ ج۱، ص ۴۰۶.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید