پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

گرایش های چپ و راست در انقلاب مشروطیت


در جنبش مشروطه خواهی دو اندیشه عمده برگستره جامعه ما حاكم است: ایده های چپ و ایده های راست.
گرایش چپ یا ایده های سوسیال دموكراتیك برای نخستین بار در دوره مشروطه خواهی وارد میدان سیاست ایران می شود و با گسترش آن حزب دموكرات در سال ۱۲۸۴ خورشیدی برپا می گردد كه بعدها نقش مهمی در جریان انقلاب مشروطیت و دوره پر تب و تاب پس از آن بازی می كند.
در جریان انقلاب مشروطه خواهی گرایش چپ كه خاستگاه بسیار گونه گونی دارد - از بورژوازی جوان تجاری و فرزندان تحصیلكرده اشراف فئودال و ملاكین بزرگ گرفته تا اندیشگران میانه حال و كارگران صنعتی كه در صنایع نفت قفقاز كار كرده اند- نخست منسجم و گسترده و سپس شاخه شاخه می شود.
یك شاخه عمده از این جریان، انقلاب مشروطیت را خیزش خرده بورژوازی برای رشد و گسترش روابط و مناسبات سرمایه داری می داند؛ در حالی كه شاخه عمده دیگر، انقلاب را برخاستن زحمت كشان جامعه با یك دستور كار سوسیالیستی ارزیابی می كند.
با آنكه شاخه های گرایش چپ جامعه در بسیاری از موارد مواضع ناسره ای با یكدیگر دارند؛ ولی همه به صورت گروهی، عمده ترین مطالبات انقلابی و مترقی جامعه را به پیش می برند، از آن جمله می توان از خواست های آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی اجتماعات، حق كارگران برای ایجاد تشكل های صنفی و سیاسی، حق رای برای زنان و اصلاحات ارضی به سود دهقانان نام برد. دو گرایش اندیشه ای راست نیز در آستانه انقلاب مشروطه خواهی چهره می نمایانند.
یك شاخه كه راست سنتی است و از نظام سلطنت همراه با اقتدار و روحانیون سنتی دفاع می كند، هیچ گونه دگرگونی را به صلاح جامعه نمی داند. شاخه دیگر ملی گرایی مدرن را با تظاهرات حقوقی و فرهنگی برگرفته از سرمایه داری غرب و همچنین سلطنت تلفیق می كند و با چاشنی دگرگونی رویه ای می آمیزد و نجات جامعه را در برآمدن یك «منجی ملی» می داند.
گرچه سرانجام جریان دوم راست گرایی پیروز میدان از آب در می آید، اما آنچه مسلم است هیچ گاه نمی تواند برای مدتی طولانی توده مردم را با خود همراه كند. جریان چپ، زود تكه تكه می شود. بخش راست آن به آغوش مادر خود یعنی به راست گرایان مدرن می پیوندد و بخش چپ آن نیز دو دسته می شود: یك دسته به رهبری سلطان زاده بر این باور است كه می توان در ایران همچون شوروی، دولتی كارگری بر سر كار آورد؛ در صورتی كه دسته دیگر به رهبری حیدرخان عمواوغلی معتقد است كه ایران در مرحله انقلاب بورژوا- دموكراتیك است.
كار این اختلاف تا به آنجا می انجامد كه باعث تضعیف كل جناح چپ می شود و با روی كار آوردن رضاخان، او به آسانی می تواند آنها را از هم فروپاشد.
با این حال باید چهار نكته را در نظر گرفت:
▪یكم: چپ ایران از همان آغاز با پربهادادن به تضادهای غیرعمده و در عوض عمده كردن آنها در ذهن خود، هیچ گاه نمی تواند نگاهی واقعی به جامعه داشته باشد. هیچ گاه چپ نمی ماند. یا چپ چپ می زند و یا چپ راست، كه در هر حال پس از زدن یك دور قمری به یك نقطه می رسد.
آن نقطه هر چیزی می تواند باشد جز چپ.
▪ دوم: نكته مشتركی كه جناح های چندلایه و روشنفكری، سیاسی و اجتماعی چپ ایران را به هم پیوند می زند خواست آنها برای برپایی عدالت و برابری حق انسان خاكی از جنبه های گوناگون است.
▪سوم: در سال های بحرانی و پرتب و تاب پس از انقلاب مشروطه، بخشی از جناح چپ نه تنها دموكراسی و آزادی و عدالت را فدای حكومتی شدن خود می كند، بل اصولاً چپ بودن خود را هم از دست می دهد. یفرم خان ارمنی از این زمره است.
▪چهارم: بیشتر بررسی ها، تحلیل ها و نقدهایی كه درباره جناح چپ ایران در عصر مشروطه خواهی صورت گرفته است، نه دستاورد یك بررسی مستقل، دقیق، همه جانبه، جامع و علمی- تاریخی، بل مبتنی بر اسناد و نوشته های مخدوش برخی از جریان های سیاسی- و به ویژه حزب توده- است و این، نقصی بزرگ در پژوهش های تاریخی- اجتماعی ایران است كه باید روزی- هر چه زودتر بهتر- از بن دگرگون شود.
پرویز اختیارالدین
منبع : روزنامه شرق