چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


شوخی با خیام


شوخی با خیام
۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت حكیم عمر خیام نیشابوری، شاعر، ریاضی‌دان و اخترشناس شهیر ایران زمین است. به همین بهانه منتخبی از نقیصه‌سازی‌های بهاءالدین خرمشاهی بر رباعی‌های خیام را برایتان آماده كرده‌ایم كه با هم می‌خوانیم.
● چون عهده نمی‌شود كسی فردا را
انكار مكن حوری مه سیما را
بگذار برای دیگران و بگذر
در خویش نبینی اگر این معنا را
● آن قصر كه جمشید در او جام گرفت
بگذاشت به بانك رهنی و وام گرفت
آن گاه بساخت روی آن یك طبقه
آن را به اجاره داد و آرام گرفت
● ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بیهوده به خیام مده نمره بیست
خیام پرستی چو شنید این از من
مانند شتر به نعلبندش نگریست
● چون لاله به نوروز قدح‌گیر به دست
ای اهل قلم مگیر شمشیر به دست
هرچیز كه بنگری به دستت چسبد
ای دوست مگر گرفته‌ای قیر به دست
● دارنده چو تركیب طبایع آراست
در خلقت ما نبود چیزی كم و كاست
اما همگی ز دنده چپ خیزیم
چون نیست درون ما یكی روده راست
● آنان كه به صحرای علل تاخته‌اند
اول ز همه قافیه را باخته‌اند
كار من و تو، بی من و تو ساخته‌اند
آن گاه به پشت گوش انداخته‌اند
● از آمدنم نبود گردون را سود
از رفتن من نیز نخواهد فرسود
من هم به تلافی، ز همه گردش او
غافل‌تر از آنكه بوده‌ام خواهم بود
● در دهر هر آنكه نیم نانی دارد
گو شكر كند كه نیم جانی دارد
كس گفت به ملاكه كه خرت بس پیرست
گفتا عوضش دل جوانی دارد
● یاران موافق همه از دست شدند
در زیر فشار زندگی پست شدند
وقتی سكرات موت پیدا گردید
آن لحظه فقط به عمر خود مست شدند
● افلاك كه جز غم نفزایند دگر
یك عقده ز كارم نگشایند دگر
خوبان جهان بسان مغناطیسند
دل كردم از آهن و ربایند دگر
● خشت سر خم ز ملكت جم خوشتر
من میوه ندیده‌ام ز شغلم خوشتر
آبی كه حیات اهل دل زنده به اوست
از آب حیات و آب زمزم خوشتر
● در كارگه كوزه‌گری رفتم دوش
صد بار گران ز زندگانی بر دوش
از روز نخست گاو بختم نر بود
هر كس كه به ما رسید می‌گفت بدوش
● برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
غم را بنهاده پیچ و تابی بخوریم
چون نقطه كند محرم ما را مجرم
از نقطه بترسیم و سرابی بخوریم
● ماییم كه اصل شادی و كان غمیم
با این همه علم، فكر كردی علمیم؟
یك مدت اگر سر به هوا داشته‌ایم
چندی‌ست كه سر به زیر و اهل قلمیم
● گر بر فلكم دست بدی چون یزدان
گفتم كه ز گردش توام سرگردان
گر چرخ كهن، نو نكنی می‌ترسم
یا چنبرتان كنند یا پنچرتان
● از تن چو برفت جان پاك من و تو
خالی شده در كویر، باك من و تو
مرحوم فرات گفت كودی عالی‌ست
از بهر درخت تاك، خاك من و تو
● آن مایه ز دنیا كه خوری یا پوشی
بهتر كه سماورانه كمتر جوشی
از شمع بیاموز كه در پی دارد
روشنگری و روشنی‌اش، خاموشی
● ای دوست حقیقت شنو از من سخنی
یك روز شدم دچار یك بددهنی
گفتا تو گلی ولی به چشمم خاری
گفتم كه تو بلبلی اگر عر نزنی
● گر كار فلك به عقل سنجیده بدی
آبی به رخم، نه آنكه در دیده بدی
این كله كال چون كدویت تا حال
از خامی خود پخته شده، چیده بدی
● من بی‌ می ناب زیستن نتوانم
شد سنگ دلم، گریستن نتوانم
من كارشناس مرگ پیش از مرگم
هر كار كنند، نیستن نتوانم
کاریکاتور: بزرگمهرحسین پور
بهاالدین خرمشاهی
منبع : پایگاه‌ اطلاع‌رسانی گل‌آقا


همچنین مشاهده کنید