پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
جدائی - La Rupture
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : فرانسه، ایتالیا و بلژیک
محصول : آندره ژنووه
کارگردان : کلود شابرول، برمبنای رمانی نوشته شارلوت آرمسترانگ
فیلمنامهنویس : کلود شابرول، برمبنای رمانی نوشته شارلوت آرمسترانگ
فیلمبردار : ژان رابیه
آهنگساز(موسیقی متن) : پییر ژانسن
هنرپیشگان : ژان پییر کاسل، استفان اودران، آنی کوردی، میشل بوکه، میشل دوشوسوی، مارگریت کاسان، کاترین روولف ژان کلود، دروئو، ژان کارمه و لوران برونشویک.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۵ دقیقه.
صبح یک روز ماه آوریل در حومه بروکسل، «هلن» (اودران) مشغول آماده کردن صبحانه برای شوهرش، «شارل» (دروئو) است که نشئه از موادمخدر به «هلن» حمله میکند و پسرشان، «میشل» (برونشویک) را به آن سوی اتاق پرت میکند. «هلن» با ضربه ماهیتابه «شارل» را بیهوش میکند و پسرش را به بیمارستان میرساند. پدرِ «شارل»، «لودویک رنیه» (بوکه)، کارخانهدار بانفوذی که همیشه بهدلیل خانواده سطح پائینِ «هلن»، با این ازداوج مخالف بوده، تصمیم میگیرد که ترتیب طلاق پسرش را بدهد و مردی بهنام «پل توما» (کاسل) را استخدام میکند تا با تعقیب «هلن»، شواهدی برای «بیاخلاقی» او جمع کند. «پل» اتاقی نزدیک محل اقامت «هلن» اجاره میکند، ولی بهزودی میفهمد که او کاملاً بی خطاست و تنها راه بیاعتبار کردنش، پاپوش دوختن است. «پل» پول بیشتری از «رنیه» میگیرد و به کمک محبوبهاش، «سونیا» (روول)، نقشهای میکشد تا اینطور جلوه دهد که «هلن» به دخترِ عقبافتاده صاحب خانهاش موادمخدر داده است. نقشه خوب پیش میرود تا این که «هلن» با احساس خطر به دیدن «شارل» میرود و این دوباز به هم ابراز علاقه میکنند، ولی «شارل» بهدلیل ضعف همراهش نمیرود. صبح روز بعد، «پل» مقداری موادمخدر در اتاق «هلن» میگذارد. «شارل» که دیگر تحمل پدر و مادرش را ندارد، به آن جا میآید و «پل» که از انتقام «شارل» میترسد، او را مقابل چشمهای وحشت زده «هلن» با چاقو میکشد. حالا «هلنِ» گیج و سرگردان بهدنبال پسرش میرود.
* دنیای شابرول بارها و بارها دنیای آدمهای بیهدف و سرگردانی بوده است که زندگی را بدون شرارت یا شادی میگذرانند و اگر اعمال روزمرهشان معنائی دارد، این معنا فراتر از کنترل و درک آنان است. جدائی از نقاط اوج حس درماندگی در آثار او است. از طرفی مثل قصاب (1970) زاینده هراسی شدید از سطح نازک و شکننده روزمرگی است ولی از طرف دیگر برخلاف آن فیلم که آرام و نامحسوس تماشاگر را به عمق یأس و استصال میبرد، از همان آغاز روندی سبعانه، بیمعنا و توضیح ناپذیر دارد. فیلم همواره روی مرز هذیان و توهم گام برمیدارد، آغازش همانقدر خیالگونه است که پایان آن و شخصیتهایش شبیه خاطراتی از رویاهای دیگر هستند - شاید خاطراتی از فیلمهای دیگران مثلاً لوئی فویاد، کمدیهای دهه 1930 و یک فیلم هیچکاکی (زیر رأس جدی، 1949). شابرول به سینما به سینما ادای دین میکند: مشخصاً به فریدریش ویلهلم مورنا ولی همچنین به ژان رنوار و به خودش (با استفاده از بازیگرانی مثل دوشوسوی و نیز در صحنه اغوا که یک پروژکتور، یک پرده نمایش و چند فیلم پُر از ناسزا برآشفتگی میافزایند). سرانجام نیروی بنیادین کل فیلم از یک طرح جامع مرموز میآید که میتوان اسمش را تقدیر یا تصادف گذاشت و بر هر نیروی انسانی دیگری غلبه میکند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روز معلم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قوه قضاییه پلیس راهور شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس نتانیاهو یمن افغانستان ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول فرودگاه واکسن تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه