آموزههای خودروسازی

روز به روز نیز بر سرعت این تحركات افزوده میشود و بههیچ روی نمیتوان تصور كرد كه روزی از شدت آن كاسته نشود. به عبارت دیگر امروزه مسئله تحرك با زندگی روزانه بشر عجین نشده است. بدون تردید میتوان مدعی شد كه این سرعت و تحرك امروزی جوامع، مدیون پدیدهای به نام اتومبیل است. در دنیای امروز ماشین در اشكال و ابعاد گوناگونی به هدایت امور روزمره مشغول است و این روند بدون اختراع اتومبیل انجام نمیشد. زندگی مردم قبل از اختراع ماشین یك روند كند و در برخی موارد بسته را طی میكرد. مشكلترین مانع تحرك و سرعت تحرك جامعه بشری طی مسافت بود. در گذشته اگر كسی بر فوات مسافتی را پیاده میپیمود، زمان زیادی را از دست میداد.به عنوان مثال فاصله دو شهر كارسروهه و استراسبورگ در نزدیكی مرز دو كشور آلمان و فرانسه نزدیك به ۴۰ كیلومتر بود و برای طی كردن این مسافت به ۱۶ ساعت زمان نیاز بود. كالسكهها كه وارد عرصه حمل و نقل و تردد شدند، در طی كردن سریع مسافت به انسان كمك كردند اما این وسایل نقلیه برای طی مسافتهای طولانی كارآیی نداشتند. به عنوان مثال برای یك مسافرت ۴۵۰ كیلومتری در خاك فرانسه، به بیست روز زمان نیاز بود. استفاده از چهارپایان برای سرعت بخشیدن به رفت و آمد آدمها و حمل و نقل بار اقدام مناسبی بود اما برای پیشرفت كارها و افزایش سرعت تحرك این وسایل كافی نبودند. بنابراین طرحهای جدید مطرح شد، این طرح یعنی دو چرخه نیز متكی بر الگوی چهارپایان بود، دوچرخهای كه مخترع اولیه آن یعنی سائوتر بورن در حدود ۲۰۰ سال پیشساخت شباهت زیادی به اسب داشت! زیرا این دوچرخه ركاب نداشت و شكل صندلی آن نیز مانند زین اسب بود.آقای بورن سوار دوچرخه شد و همانگونه كه زیر شكم اسب ضربه میزدند، با فشار پاهایش به دو طرف بر روی زمین، دوچرخه را به حركت درآورد. البته به غیر از الگوبرداری از حركت چهارپایان و نیز اعتقاد به این كه تحرك در فضا نباید موجب از بین رفتن تحرك فردی شود، موضوع اعتقاد به یك پدیده شبهعلمی نیز مطرح بود. در آن اوقات این اعتقاد وجود داشت كه »بهترین وسیله نقلیه، وسیلهای است كه فقط دارای دو چرخ باشد. زیرا در این حالت اصطحكاك به حداقل میرسد. اما ساخت خودرو این باور قدیمی را مطرود كرد. به این ترتیب پس از تحول اولیهای كه خودرو ایجاد كرد، یعنی توجه به تحرك، موضوع بعدی نیز در جامعه جا افتاد به این معنی كه خیلی از باورهای علمی، زیاد هم علمی نیستند. صنعت دوچرخهسازی رونق گرفت اما كافی نبود، بنابراین الگوبرداری دوم مطرح شد، یكی به این فكر افتاد كه به جای تقلید از اسب و ساخت دوچرخه از كالسكه تقلید كند! در سال ۱۸۶۳ میلادی با تلاشهای مخترعین یك دستگاه جدید بر روی جاده ژوآنویل كشور فرانسه به راه افتاد. ناظران حركت این وسیله، شاهد صحنههای دلخراشی بودند! این وسیله نقلیه كه پدر جد خودروهای با موتور انفجاری بود گرچه حركت میكرد، اما اشكالات متعددی داشت. خودروی اختراعی به نفس تنگی مبتلا بود زیرا سوخت و روغن بسیار زیادی مصرف میكرد و حرارت موتور به سرعت بالا میرفت و هر آن امكان داشت این وسیله منفجر شود. چرخهای این خودرو نیز از كالسكه عاریه گرفته شده بود و خودرو با تكانهای بسیار شدید جلو میرفت. برای متوقف كردن این وسیله راهی نبود جز این كه موتور را خاموش كنند، یك نفر مجبور بود جلوی ماشین بدود و با پرچم قرمز اعلام خطر كند كه یك غول دودی در حال ورود است! ضمنا این وسیله فقط مستقیم حركت میكرد. كسانی كه در كنار جاده ناظر حركت این وسیله بودند، آن را تحسین میكردند اما به محض سوار شدن، به مخترع وسیله دشنام میدادند زیرا این وسیله نقلیه موتوری ظاهرا جدید مانند ارابههای پرسر و صدایی بود كه سرنشینان آن بر اثر تكانهای شدید، دچار سرگیجه و حالت تهوع میشدند. بنابراین پیام بعدی این بود كه آقای مخترع برای تولید خودرو تقلید از كالسكه خوب است، اما باید در امر تقلید هم ابتكار داشت، خودروی جدید شكل كالسكه میتواند باشد، اما همان كالسكه نباید باشد! بنابراین تغییراتی در شكل خودرو ایجاد شد، ازجمله به جای چرخ چوبی، لاستیك قرار گرفت و البته اگر آقای دانلوپ موفق به اختراع لاستیك نمیشد، این تغییرات اساسی نیز در خودرو ایجاد نمیگردید. بعد از لاستیك موضوع سوخت خودرو مطرح بود. آقای ترویتیك اهل كورنوال انگلستان در سال ۱۸۰۱ كالسكه بخار را ساخت، به این كالسكه یك دیگ بخار اضافه شده بود كه دودكشی بزرگ داشت اما این وسیله نقلیه سنگین را به سختی میشد خودرو نامید. زیرا كالسكههای جدید باز از چوب ساخته شده بودند و نیروی بخار حاصل از حرارت دادن آب در داخل یك دیگ بزرگ، آن را به جلو میراند. بنابراین برای ادامه حركت خودرو، هرچند دقیقه یك بار، باید مقداری آب به داخل دیگ ریخته میشد. بنابراین تغییراتی در كالسكه داده شد، به همین جهت این اتومبیل كمی از كالسكه تندتر میرفت و حداكثر سرعت آن ۲۲.۵ كیلومتر بود. بنابراین تفكر شبهعلمی دیگر وجود داشت كه وسیله نقلیهای كه بدون اسب حركت میكند، نمیتواند شبیه كالسكه نباشد.این فكر غلط را آقای كارل بنز با اختراعش آشكار ساخت، بنز در سال ۱۸۸۵ یك خودرو بنزینی سه چرخه ساخت و همگان دیدند كه میتوان در طراحی شكل كالسكهها تغییرات اساسی بوجود آورد. بنز نهتنها تفكر تقلید كامل از كالسكه را دور انداخت، بلكه بنزین را به جای آب برای تحرك خودرو وارد عرضه تولید نیرو كرد كه این امر نیز پیامدی دیگری برای جامعه امروز داشت.مدتها قبل از اختراع خودرو منابع نفتی كشف شده بودند، اما سوخت بنزین باعث شد كه ماده سیاه و غلیظی كه چنان دود و بویی ایجاد میكرد كه مردم به آن نزدیك نمیشوند، محبوب قلوب شود و یكی از میلیونها محصول آن یعنی بنزین، تمام خودروهای زمین را به حركت درآورد. بنزین باعث شد كه تولید خودرو با سرعت حیرتآوری افزایش یابد. به عنوان مثال میزان تولید خودرو در امریكا در سال ۱۲۹۳ ه۰۳۹; . ش ۱.۸ میلیون دستگاه بود اما این رقم در سال ۱۲۹۹ ه۰۳۹; . ش به رقم حیرتانگیز ۹.۲ میلیون دستگاه رسید. با افزایش تولید خودرو ذهن تولیدكنندگان متوجه مسئله دیگری شد و اینكه آیا برای تولید اتومبیل باید فقط به فكر كارآیی آن بود، یا میتوان خودروها را نیز شكیل و زیبا ساخت؟ پاسخ به این سوال احتیاج به زمان زیادی نداشت، زیرا تغییر شكل خودرو هم جنبه زیباشناختی داشت و هم جنبه مادی و اقتصادی طبیعت بر زیبایی حاكم است و پدیدههای ساخت دست بشر نیز از این قاعده نمیتوانند مستثنی باشند، بنابراین در جهت تولید اتومبیل استفاده از دانش طراحی اهمیت یافت. در ابتدا آنچه موجب بهكارگیری دانش طراحی در خودروسازی شد، صرفهجویی در مصرف بنزین و سوخت بود. خودروسازان دریافتند اگر خودرو از شكل كالسكه به موشك تغییر یابد به مقدار زیادی در سوخت مصرفی صرفهجویی خواهد شد. به عنوان نمونه شركت كرایسلر در سال ۱۹۳۳ موضوع »جریان هوا« را برای طراحی ساخت خودرو مطرح كرد. زیرا این شركت معتقد بود كه طراحی درست خودرو، آن را از یك تكه جعبه فلزی به چیزی لطیف و متوازن تبدیل میكند، یعنی چیزی كه میشد با لذت به تماشای آن نشست و ضمنا سوخت كمتری مصرف میكرد. پس از جنگ دوم جهانی، »هارلی ایرل« طراح خودرو با اقتباس از عكسهای نوعی هواپیمای پیروز جنگی طرحهایی خلق كرد كه تیزرو و در عین حال كارآمد و مقاوم به نظر میآمد. شركت اولدزموبیل هم یك مدل راكت را الگوی ساخت خودرویی با دماغه گلولهای شكل قرار داد. و بدینترتیب قیافه خودرو نیز تغییرات اساسی و ضمنی متكی بر اصول زیباشناسی، پیدا كرد. تا این جای كار تغییرات اساسی در خودرو متكی بر شكل خودرو و مطلوب بودن ظاهر و تواناییهای مكانیكی آن بود و متاسفانه در این امور نیز مانند دیگر امور تمدنی جدید، عامل اصلی ندیده گرفته شده بود. یعنی خودروها عوض میشدند اما كسی به فكر عامل حركت خودروها یعنی راننده نبود! درحقیقت عامل اصلی هدایت خودرو همچنان انسان بود اما این عامل كمتر مورد توجه قرار داشت. البته راننده خودرو از همان اوایل وظایفی برعهده داشت. مثلا »لئون سرپوله« برای حركت خودرو یك دیگ اختراع كرده بود كه كوره آن با نفت گرم میشد و آب كه از داخل لولههای باریك عبور میكرد، بلافاصله تبدیل به بخار شده و به این ترتیب ماشین به حركت درمیآمد. بنابراین راننده مجبور بود پیش از هر كاری با گرم كردن دیگ زمینه حركت خودرو را فراهم آورد. در همین زمان است كه كلمه شوفر ( chauffeur ) فرانسوی كه به معنای گرمكننده است، بر روی راننده خودرو باقی ماند. زمانی كه هندل جای دیگ را گرفت، باز هم این راننده بود كه باید هندل را میچرخاند و برای رعایت حال رانندگان در سال ۱۹۰۵ شخصی به نام »پییر بولسو« روشن كردن خودرو از داخل را اختراع كرد كه همان شیوه استارت زدن امروزی است. بنابراین راننده هم از موهبت پیشرفت تكنولوژیك خودرو به تدریج برخوردار شد. اما به تدریج این تفكر جدیتر شد كه باید هر اقدامی تخصصی شود، پس چرا رانندگی تخصصی نیست. بنابراین پیام بعدی این بود كه اتومبیل وسیله راحتی است اما انجام هر كار راحتی هم نیازمند آموزش و توفیق در آن آموزش است. نخستین بار این مسئله در فرانسه مطرح شد كه تنها كسانی میتوانند رانندگی كنند كه دارای صلاحیتهای لازم باشند. در سال ۱۸۹۳ م قرار شد رانندگان گواهینامه رانندگی امروزی را دریافت كنند. در سال ۱۸۹۶ م این موضوع در انگلستان نیز رواج پیدا كرد. اما با پیشرفت تكنولوژیك خودرو و افزایش تواناییهای یك اتومبیل، بحث تسلط راننده بر ساخته دست بشر مطرح شد. این موضوع هنگامی به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت كه میزان تصادفات و مرگ و میر رانندگان بسیار زیاد شد ابتدا این تفكر مطرح شد كه امكانات ایمنی در داخل خودروها افزایش یابد. مثلا بر اساس آمار دلیل عمده مرگ در تصادفات ضربه مغزی بوده، یعنی ۷۰ درصد مرگ و میر متكی به این عامل بوده است. بنابراین كمربند ایمنی طراحی و ساخته شد تا از میزان مرگ و میر كم شود. اما تا هنگامی كه تصادف وجود دارد، مرگ و میر هم خواهد بود. تحقیقات بعدی نشان داد كه رسیدگی به وضعیت عامل اصلی تصادفات یعنی رانندگان اولویت اصلی را دارد. زیرا دقت در رانندگی نقش مهمی در جلوگیری از تصادفات خواهد داشت. اما راننده باید توانایی جلوگیری از تصادفات را نیز داشته باشد. اولین نكته در مورد رانندهها »میدان دید« بود. نكتهای كه نهتنها در رانندگی اهمیت دارد، بلكه تاثیر آن را در تمام زندگی انسانها نمیتوان انكار كرد.براساس پژوهشهای انجام گرفته، فاصلهای را كه راننده میتواند از گوشه چشم خود ببیند، میدان دید میگویند. اگر میدان دید كم باشد، آن را دید لولهای یا دید تونلی میگویند. دلیل این نامگذاری آن است كه رانندهای كه چنین دیدی داشته باشد، خودروها و كامیونهایی را كه از كنارههای راست و چپ میآیند، نمیبینند مگر آن كه سر خود را به همان سمتها برگرداند. بنابراین اگر میدان دید از ۱۴۰ درجه كمتر باشد، برای راننده عیب بزرگی به شمار میآید و میتواند منجر به تصادف شود. موضوع دیگر كه به آمادگی بدنی ارتباط پیدا میكند، زمان »عكسالعمل« است. زمان عكسالعمل تعداد ثانیههایی است كه بین تصمیم به یك عمل و اجرای آن طول میكشد. هرچه میزان واكنش یك راننده از وقتی كه مانع خطرناك را میبیند، تا هنگامی كه ترمز میكند، كمتر باشد، زمان عكسالعمل او بهتر خواهد بود. برای رانندگان متوسط، زمان عكسالعمل سه چهارم ثانیه است. در این مدت خودرویی كه با سرعت ۳۰ كیلومتر حركت میكند، پیش از ترمز كردن، هفت متر حركت میكند. آزمایشها نشان داده كه خودرو قریب ده متر، پس از ترمز كردن جلو میرود. بنابراین از وقتی راننده تصمیم میگیرد، ترمز كند، تاوقتی خودرو كاملا متوقف شود ماشین نزدیك هفده متر جلو میرود. اگر سرعت از سی كیلومتر در ساعت متجاور باشد، خودرو در زمان عكسالعمل تا توقف ماشین از این مقدار هم بیشتر میشود. تا مدتها توجه میشد كه رانندگان خودشان فكری به حال اعصاب و روان خود و بالا بردن آن باشند، اما به تدریج بهرهگیری از امكانات مكانیكی برای بهتر شدن خودرو و ایمنی رانندگان مطرح گردید. به تدریج از ابتدای دهه ۹۰ استفاده از هدایت الكترونیكی در خودروها مطرح شد، در ابتدا این رقم ۱۰ درصد بود، اما طی ۵ سال به ۲۵ درصد رسید و در حال حاضر با عبور از سال ۲۰۰۰ این رقم به صد در صد نزدیك میشود. بنابراین اتومبیلسازی به این سمت حركت كرد كه هرچقدر تولید خودرو اهمیت دارد، رانندگان نیز واجد اهمیت و ارزش هستند. نگاهی اجمالی به سیر تحول ساخت خودرو نشان میدهد كه بهرهگیری از منطق، نظم و هماهنگی با طبیعت چقدر به بهبود ساخت خودرو كمك كرده است. زیرا در ابتدا حتی ساخت خودرو هم غیرممكن بود. هنگامی كه در انگلستان عدهای به فكر ساخت خودرو افتادند »بارون آلدرسون« در مجلس عوام انگلستان گفت »این طرح غیرعملیترین طرحی است كه تا به حال به دست بشر ارائه شده است« اما تجربهاندوزی و واقعنگری نشان داد كه خودروسازی میتواند طرحی عملی باشد.
حسن محرابی