دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
اسطوره امروز
● زندگی و آثار بارت
رولان بارت بیتردید یکی از مهمترین منتقدان ادبی سده بیستم است که در زمینه نشانهشناسی پیشگام بود. «وی در اصل منتقد ادبی و فیلسوف بود، اما آثار متعدد او که با نثری هوشمندانه نوعی جامعنگری را نسبت به پدیده اجتماعی نشان میدهند، چهره وی را به عنوان جامعهشناس نیز مطرح کردهاند. بارت در جوانی به محافل چپ و مارکسیست نزدیک بود، اما به زودی از آنها فاصله گرفت و پس از مدتی تدریس در موسسه مطالعات عالی اجتماعی فرانسه از سال ۱۹۷۶ کرسی معناشناسی ادبی را در کلژ دوفرانس برعهده گرفت» (فکوهی، ۱۳۸۱؛ ۳۱۲).
بارت با انتشار نخستین کتاب خود به نام درجة صفر نوشتار در ۱۹۵۳ به صف مطرحترین متفکران قرن بیستم پیوست. وی در آثاری چون درجه صفر نوشتار (۱۹۵۳)، میشله (۱۹۵۴)، اسطورهشناسیها
(۱۹۵۷)، درباره راسین (۱۹۶۳)، مقالههای نقادی (۱۹۶۴) و کتاب امپراتوری نشانهها (۱۹۷۰) ساختگرایی است که به زبانشناسی و نشانهشناسی توجه بسیار دارد و با نقد نشانههای موجود در جوامع انسانی از فرهنگ روزمره گرفته تا ورزش و تبلیغات به تحلیل انسانشناختی نزدیک میشود. وی در مراحل پایانی زندگی خود با نگاشتن کتابهایی چون مرگ مولف (۱۹۶۹)، از اثر به متن (۱۹۷۱)، لذت متن (۱۹۷۳)، نقد و حقیقت (۱۹۶۶) و S/Z (۱۹۷۰) به پسا ساختارگرایی روی آورد که دارای زبان و بیانی پر ابهام، شعر گونه و در قالب قطعهنویسی است.
بارت در زندگی خود با دستگاههای فکری بسیاری تعامل داشت. ردپای سارتر، برشت، لویاستروس، مارکس، نیچه، دوسوسور، هوسرل، ژاک لاکان، فرمالیستهای روسی، رومانتیکهای آلمانی را در آثار او میتوان دید. هر چند وی در برخی آثارش مانند «اسطورهشناسیها» گرایش به چپ دارد، در «درجه صفر نوشتار» تحلیلی تاریخی و طبقاتی را بکار میبندد و در «نقد و حقیقت» از ساختارگرایی فاصله میگیرد و به هرمنوتیک نزدیک میشود. اما در مجموع بارت را نمیتوان به هر یک از اینها محدود نمود و بنا به گفته خودش هرگاه میخواست میتوانست در یک لحظه از اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، فرویدیسم و ساختارگرایی استفاده بکند.
بارت در زندگینامه خود با عنوان «رولان بارت به قلم رولان بارت» که آن را گونهای رمان نو میدانست به بخشهایی از زندگی، کودکی، یادهای نوجوانی و دیدگاههای خود میپردازد. وی در سال ۱۹۱۵ بدنیا آمد. پدر او ۱۹۱۸ در جنگ کشته شد. وی با مادرش در شهر بایون زندگی میکرد. وی بیشتر اوقات دچار افسردگی میشد. «رولان بارت چونان کودکی زیست، همچون کودکی، پس از مرگ مادرش، دنیایش به پایان رسید. نوشت که دیگر اشتیاقی به زندگی ندارد و به فاصلهای کوتاه در گذشت. مرگ او خود مرگ یک کودک بود. بیست و پنجم فوریه ۱۹۸۰ کامیونی رولان بارت را که از خیابان میگذشت، زیر گرفت.
کتاب اسطورهها یکی از آثار اولیه رولان بارت است که در تعبیر فرهنگ تودهای مردم فرانسه نوشته شده است. موضوع این کتاب نقد مظاهر فرهنگی مختلف از جمله ورزش، سرگرمیها، انواع غذاها، نگرشهای عامه نسبت به مسایل مختلف است. بارت در تحلیل این پدیدهها و مظاهر فرهنگی متاثر از الگوی ساختارگرایی در زبانشناسی (سوسور) و انسانشناسی (لویاستروس) است تا به ورای پدیدههای فرهنگی یعنی به ساختار نهایی دست یابد. «وی در پی کشف معانی نبوده، بل میخواست قاعدههای معنایی را کشف بکند، یعنی امکاناتی که زبان برای معنا فراهم میکند، همانطور که زبانشناسی به معنای جمله کار ندارد، بل میخواهد ساختار صوری آن را بشناسد، ساختاری که به این معنا امکان وجود میدهد.»(احمدی، ۱۳۷۲؛ ۲۱۶).
بارت پس از انتشار مجموعه اسطورهشناسیها، در مقاله تئوریک بسیار مهم «اسطوره، امروزه» مبانی و اسلوبهای نظری خود را در اسطورهشناسی تدوین و ارائه کرد که شاید بتوان آن را چکیدهای از کلیه دستاوردهای بارت در زمینههای نقد، نظریه ادبی، نشانه شناسی و اسطوره شناسی دانست. این کتاب در سال ۱۳۷۵ توسط خانم شیرین دخت دقیقیان به زبان فارسی ترجمه شد.
● از زبانشناسی ساختاری تا نشانهشناسی
با وجود اینکه نشانهها در سنت فلسفی غرب جایگاه پژوهشی بالایی داشته است. اما استخوانبندی نشانهشناسی مدرن با تکیه بر مطالعات و تفکرات فردینان دو سوسور پدید آمد.
سوسور بر آن بود تا رشته زبانشناسی ساختارگرا را به عنوان یک رشته مستقل تثبیت کند و گسترش دهد. بر این اساس او معتقد بود که بنیانگذاری علم علائم نیز امکانپذیر است. در این خصوص، نظرات او در ظهور ساختارگرایی و نشانهشناسی نقشی اساسی ایفا کرده و مقاصد و تلاشهای آنها را بسیار روشنتر کرده و در عین حال ارتباط آنها را با مطالعه اشکال معاصر فرهنگ تودهای نمایان ساخته است.
سوسور زبان را به دو قسمت تقسیم میکرد. یکی زبان (langue) به عنوان مجموعة نشانههای مرتبطی که تابع مجموعهای از قواعد است و دیگر سخن (parole) که همان رابطه و ارتباط کلامی میان افراد انسان یا کاربرد فردی زبان است. زبان به عنوان موضوع زبان شناسی به معنای مرسوم کلمه است که با قواعد و صرف و نحو و دستور زبان سر و کار دارد و ساختار زیربنایی و اساسی سخن یا گفتار است. اساس زبانشناسی سوسور بر تفکیک دال و مدلول یا واژه و معنا قرار دارد. به عنوان مثال از نظر سوسور کلمة «کتاب» دال و مفهوم یا صورت ذهنی کتاب مدلول آن است. دال و مدلول روی هم رفته نشانه زبانی را تشکیل میدهند که رابطهای دلبخواهانه و قراردادی است. بین واژه کتاب با صورت ذهنی آن هیچ رابطه ذاتی وجود ندارد و واژه کتاب لازم نیست حتماً همان مدلولی را داشته باشد که فعلاً دارد. طبعاً رابطه بین واژهها و معانی قراردادی هستند.
«بنابراین در نظر سوسور معنای لفظ بوسیله واقعیت مادی و بیرونی ایجاد نمیشود، بلکه واژگان در رابطه با یکدیگر معنا پیدا میکنند و در جهان خارج ما به ازاء حتمی ندارند.» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۷۱)
بدین ترتیب معنا محصول قراردادهای فرهنگی و محصول خود زبان است و در فرهنگهای مختلف میتوان برداشتهای مختلف داشت و از طرف دیگر زبان تعیین کننده معنی است و این معنی از زبانی به زبان دیگر ممکن است متفاوت باشد. بنابراین هر واژهای از یک حیث دال و از حیث دیگر مدلول است و بنابراین معنای آن بوسیله امر خارجی تعیین نمیگردد. معنا صرفا از ساختار عینی قواعد زبان و تمایز اجزاء درونی آن برمیخیزد. معنا محصول فرآیند گزینش و ترکیب واژگان است. زبان منعکس کننده واقعیتی از پیش موجود نیست، بلکه فهم ما از واقعیت را سازمان میدهد و یا میسازد. به عنوان مثال یک شاعر و یک باغچهبان از درخت واحدی، برداشتهای متفاوتی خواهند داشت و در نظاره به آن مفاهیم گوناگونی را برداشت خواهند کرد. به سخن دیگر فهم جهان بستگی به فرهنگی دارد که ما در آن به سر میبریم. از این دیدگاه هیچگونه واقعیت فرازبانی یا غیرزبانی وجود ندارد و یا دست کم نمیتواند منشأ معنا باشد.
اگر زبان را به این ترتیب درک بکنیم، آنگاه نظامهای دیگر فرهنگی نیز به همین ترتیب درک خواهند شد و آن وقت در مییابیم که این مفهوم در تلاش بارت برای تثبیت نشانهشناسی به عنوان مطالعه علمی نظامهای نشانهها نقش مهمی را ایفا کرده است. تاکید بر این نکته برای درک اهمیت تمایزی که سوسور بین دال و مدلول قایل شده است، ضروری است. نشانه زبانشناسی از هر دو این عناصر تشکیل شده است و معنی آن به یک مصداق خارجی بستگی ندارد، و رابطه بین دال و مدلول یک رابطه اختیاری است. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که نشان دهد علامت «book» باید به این «کتاب» اشاره کند. هیچ دلیل ذاتی و یا طبیعی یا اساسی وجود ندارد که نشان دهد یک مفهوم خاص باید به یک تصویر آوایی خاص پیوند داشته باشد.
این مجموعه نظرات به نحوه توسعه نشانهشناسی به عنوان ابزاری که در مطالعه فرهنگ بکار میرود، کمک کرد، اما باید خاطر نشان کرد که در فرهنگ رابطه بین دال و مدلول مانند زبان اختیاری نیست. علت این امر این است که براساس نظریههای نشانهشناسی رولان بارت عوامل مشخصی وجود دارند که به شرایط و رموز و ایدئولوژیها مربوط هستند که رابطه دالها و مدلولهای خاص را تعیین میکنند. دیدگاههای سوسور بر این محور استوار است که زبان تقریباً مانند فرهنگ به عنوان نظام تنها از طریق اصطلاحات رابطهایی قابل درک و مطالعه هستند و معنی را فقط میتوان از ساختار عمومی و عینی قواعد که در آن اجزاء و عناصر ماهیت معنیداری خود را از جایگاه خود در ساختار کلی بدست میآورند، دریافت، این ساختار چه در زبان و چه در نظامهای نشانهایی دیگر از نظر تجربی ثابت نیست، بلکه باید برحسب ارتباط واحدها کشف و مشخص شود.
سوسور برای اثبات نظریه خود پایه و اساس تلاشهای آینده در جهت گسترش توانایی تحلیلی ساختارگرایی و نشانهشناسی به سایر نظامها مانند فرهنگ مردمی را بنیان نهاد، که بعدها افرادی چون رولان بارت، نظرات سوسور را پایه و اساس دیدگاههای نشانهشناسی و اسطوره شناختی خود قرار دادند که در ذیل به آنها میپردازیم.
● نشانهشناسی رولان بارت
نشانهشناسی به تعبیری مطالعه دربارة هر چیزی است که به عنوان نشانه قابل بررسی است. نشانه هر چیزی است که بتوان آن را جانشین معناداری برای چیز دیگر گرفت. آن چیز دیگر لازم نیست حتماً وجود داشته باشد و یا در لحظهای که نشانهای از آن خبر میدهد در جایی موجود باشد. «بنابراین نشانهشناسی اصولاً رشتهایی است که هر چیزی را که بتوان برای دروغ گفتن بکار گرفت، مطالعه کند» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۷۶)
موضوع نشانهشناسی بارت بررسی شیوه تولید نظام نشانههای معنابخش است. از نظر بارت واقعیت همواره در چارچوبهای خاص فرهنگی که مقید به علائق و منافع خاصی هستند، ساخته و فهم میشود.
نشانهشناسی بارت مبتنی بر این نیست که یک ساختار جهانی زیرین در نظام علائم وجود دارد. با توجه به اینکه نشانهشناسی بهتر میتواند تغییرات اجتماعی و فرهنگی را تجزیه و تحلیل کند. علائم و رمزهایی که به آنها اشاره میکنند، از نظر تاریخی و فرهنگی مشخص هستند. با این حال نشانهشناسی بر این نکته تاکید دارد که این علائم و رمزها معنی را بوجود میآورند و برای انسانها تفسیر و درک آنچه در اطرافشان میگذرد را فراهم میسازند.
بنابراین از نظر بارت نشانهشناسی نه تنها در بردارندة مفهوم ایدئولوژی است که حقیقت علوم در مقابل آن مورد ارزیابی و سنجش قرار میگیرد، بلکه حاوی نوید بوجود آمدن یک روش علمی در درک فرهنگ تودهایی است. علم نشانهشناسی معتقد است که واقعیت مادی را هرگز نمیتوان بدیهی و مسلم فرض کرد و معنی آنها را بر انسانها تحمیل کرد. واقعیت همیشه از طریق یک نظام معنایی خاص ساخته و برای انسان قابل درک میشود. این معنی هرگز بیگناه نیست بلکه هدف خاصی را دنبال میکند که نشانهشناسی میتواند آن را روشن کند. تجربه ما از دنیا هرگز خالص یا بیطرفانه نیست و نظامهای معنا آنها را قابل درک میکنند. چیزی به نام تجربه خالص و عریان و عینی دربارة دنیای واقعی و عینی وجود ندارد. دنیای عینی وجود دارد اما قابلیت درک آن به رمزهای معنی یا نظامهای علائم مانند زبان بستگی دارد.»(همان منبع، ۱۵۳)
از نظر بارت رمزها و علائم در جهان ثابت نیستند و از نظر تاریخی و اجتماعی به علائق و اهداف خاصی که از آنها ناشی شدهاند، محدود میشوند. از این نظر است که آنها هرگز بیطرف نیستند. معنی چیزی نیست که ثابت باشد و غیرقابل تغییر تلقی شود، نشانهشناسی با ایجاد معنی یا با آنچه بارت آن را فرآیند معنیدار شدن نامیده است، سر و کار دارد.
وقتی به تحلیل او از اسطوره بپردازیم، این نکته و فرضیات کلی او روشنتر خواهد شد.«اسطوره از دیدگاه بارت نوعی زبان یا نظام نشانههاست که اگر چه مقید به تاریخ و جامعه است ولیکن خود را عام و کلی نشان میدهد. بنابراین کار ویژه اسطوره تبدیل تاریخ به طبیعت است.»(همان منبع، ۱۳۵۳) «مانند آنچه در مورد تبدیل فرهنگ طبقاتی بورژوایی به طبیعت و سرشت انسانی گفته شد. در واقع منظور بارت از اسطوره همان ایدئولوژی در بیان مارکسیستی است که به عنوان مجموعهای از اندیشهها و کردارها حامی وضع موجود و مروج ارزشهای مقبول طبقه حاکم است.» (بشیریه، ۱۳۷۱: ۷۷)
بارت سبک کلاسیک نویسندگی را در فرانسه نمونهای از اسطوره میداند که بنا به ادعای نویسندگان آن سبک در نهایت دقت و صراحت، عین واقعیت را منعکس میسازد. این سبک که در قرن هیجدهم در جامعه حقوقی ظهور کرد، به وضوح و دقت در بیان شهرت داشت و بصورت یک الگوی جهانی یا استاندارد برای انواع نوشتهها درآمده بود. سبک کلاسیک فرانسه در نگارش تا قرن نوزدهم به صورت تنها سبک درست و منطقی در نگارش درآمد، یک سبک اجتناب ناپذیر و طبیعی در نگارش که بصورت خیلی ساده واقعیت را منعکس میکرد. بارت این شیوه نویسندگی و نگارش را با نگارش«درجه صفر نوشتار» به چالش طلبید و علت آن از نظر بارت حضور نیروهای گستردهتر اجتماعی و منافع طبقاتی بر شکلگیری و تغییرات سبکهای نگارش است. از نظر بارت کلاسیسم فرانسوی صرف نظر از ظاهر فریبندهاش، نه خنثی و جهانی است و نه طبیعی و غیرقابل اجتناب است، برعکس فقط در بستر تاریخی و اجتماعی خود یافت میشود. در حالیکه از دیدگاه نشانهشناسی آن سبک به عنوان اسطوره یا چارچوبی از نشانهها عین واقعیت را نمیتواند منعکس کند، بلکه در حقیقت واقعیت را تولید میکند و سعی در شکل دادن به درک مردم از واقعیت دارد.
از نظر بارت هر اسطوره به عنوان نظامی از نشانهها ظاهر و باطن جداگانهای دارد. نشانهها ماهیتاً و بطور بالقوه چند معنایی هستند و میتوانند برحسب نوع متنی که در آن مندرج میشود و نیز شرایط تاریخی و گرایش فرهنگی خواننده یا بیننده معانی مختلفی پیدا بکنند. میتوان تصویر واحدی را که مجموعهایی از نشانهها است؛ از چشماندازهای مختلف تعبیر کرد. اما این نکته را نباید فراموش کرد که معنا ذاتی نیست، بلکه محصول نظام نشانههاست و نشانهشناسی با معنای عمیقتر سر و کار دارد. بطور کلی از نظر بارت فرهنگ مدرن مجموعهای از اسطورههاست که در آن امر تاریخی به امر ذاتی و طبیعی تبدیل شده است و مردم این فرهنگ را نه به عنوان امور تاریخی بلکه به عنوان امور عینی و طبیعی تلقی و مصرف میکنند. از دید بارت اگر چه از پدیدة فرهنگی برحسب علائق مختلف میتوان معانی مختلفی را استنباط کرد، اما در کنار آن نشانهشناسی به فهمی ساختاری از فرهنگ میپردازد و ایدئولوژی نهفته در آن را آشکار میسازد، زیرا اسطورههای فرهنگ مدرن در خدمت تامین منافع بورژوازی هستند و با مکانیسم نامزدایی وجود خودشان را توجیه یا انکار میکنند. «به عنوان مثال اسطوره ملیت تضمین کننده بینام و نشانی بورژوازی به عنوان طبقه مسلط است. ایدئولوژی بورژوازی خود باید وجود طبقه بورژوا به عنوان طبقه مسلط را انکار بکند.» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۷۹)
اسطورهشناسی به این معنی در پی اسطوره زدایی از ایدئولوژی است.
● تلقی بارت و لوی استروس از اسطوره
بارت و لوی استروس هر دو از الگوی دوگانه سوسور و تمایز میان دال و مدلول و زبان و گفتار استفاده کردهاند.لوی استروس به جای تاکید بر زبان، متوجه جلوههای دیگری از فرهنگ مثل خویشاوندی و اسطورهها شده است. ساختارگرایی و نشانه شناسی استروس به دنبال ساختارهای زیرینی است که تبیین کنندة تمامی پراکندگیهای ظاهری در قلمرو فرهنگ انسانی است. این مدل از ساختارهای زیرین، غیرقابل رویت، زایا، رابطهای و ناآگاه اما واقعی و جهانشمول، مبتنی بر شبکهای منطقی از تقابلهای دوتایی است. این الگو تاکید دارد که تمام اشکال فرهنگی، معرف ترکیبهای تجربی متفاوت تقابلهای دوتایی است.(رضایی، ۱۳۸۳؛ ۵۸)
ساختارگرایی استروس زمینهساز مطالعات بسیاری در فرهنگ عامه شده است که در ذیل به تاثیر اندیشههای لوی استروس بر رولان بارت و به تلقی آنها از اسطوره میپردازیم. لوی استروس اسطوره را زبان میداند که برای شناخت آن باید آن را باز گفت. از نظر وی اسطوره بخشی از گفتار آدمی است، برای حفظ ویژگی آن باید نشان دهیم که اسطوره هم از مقوله زبان است و هم چیزی جزء آن.
«لوی استروس با در نظر داشتن تمایز میان گفتار و زبان معتقد است که اسطوره از مرجع سومی برخوردار است که مختصات دو مرجع زبانی و گفتاری را در میآمیزد»(بارت، ۱۳۷۳: ۱۳۹)
در حالیکه اسطوره از نظر بارت نوعی گفتار(speech) است، البته هرگونه گفتاری نیست و زبان شرایط ویژهای را میطلبد تا تبدیل به یک اسطوره شود. بدین ترتیب اسطوره نظام ارتباطی و یک پیام است که به کمک شیوه بیان آن پیام مشخص میشود. از نظر وی هر چیزی میتواند تبدیل به اسطوره بشود و هیچ اسطورهای جاویدان نیست، زیرا تاریخ انسانی واقعیتها را بصورت گفتار و غالباً به شکل اسطوره در میآورد. بنابراین قلمرو اسطوره غیر از گفتار میتواند نوشتار یا اشکال ارتباطی دیگر که حاوی پیام هستند باشد. همانند عکاسی، سینما، گزارشنویسی، ورزش و غیره در خدمت گفتار اسطورهای باشند.
تفاوت دیگر لوی استروس با بارت در مفهوم اسطوره است. از نظر لوی استروس اسطوره همواره به حوادثی اشاره میکند که گفته میشود «پیش از آفرینش کیهان» یا «در دوره آغازین تکوین آنها» یا حتی بسی بیشتر از آن روی داده است.
اما آنچه به اسطوره ارزش کاربردی میبخشد آن است که الگوی ویژه توصیف آن بیزمان و ازلی است. این الگو حال، گذشته و آینده را توصیف میکند. از نظر وی هر چیزی ممکن است در یک اسطوره رخ دهد، گویی زنجیره رویدادها در آن پیرو هیچ قاعده منطقی یا توالی نیست، اما با وجود این، همین اسطورهها که ظاهراً دلبخواهی و قراردادی هستند، با ویژگیهایی یکسان و اغلب همراه جزئیات همانند در قسمتهای مختلف دنیا پدید میآیند که دلیل شباهت آنها را باید یکسان بودن کارکرد ذهن انسانی در همه جا دانست و بدوی و پیشرفته بودن جوامع در آن تاثیری ندارد بلکه اندیشه ابتدایی فقط نظام دیگری را در نشانهگذاری بکار میبرد که فهم این نظام از طریق تحلیل ساختاری است و میتوان با گردآوری و تلفیق همه روایات یک اسطوره نظم را در ورای بینظمی یافت.
اما از نظر بارت اسطوره به نظام نشانهشناسی در سطح مرتبه دوم اطلاق میشود که هدفش مخدوش کردن واقعیات و طبیعی جلوه دادن بسیاری از امور و سلطه و قدرت است. بنابراین اسطوره فقط تداعیگر فرهنگهای ابتدایی نیست، بلکه در جوامع مدرن اسطورههای معلقی با دوامهای گوناگون و حتی نیمه عمرهای بسیار ناچیز دائماً ساخته و پرداخته میشوند. ذهنیت جوامع امروزی توانایی ساختن اسطوره از رویدادهای روزمره سیاسی، اجتماعی، هنری و غیره دارد، در حالیکه ماهیت اسطورهای فرآوردة این روند تولدی پنهان میماند. بنابراین در نظر رولان بارت برخلاف لوی استروس نشانهها قراردادی نیستند، بلکه نیتمند و دارای انگیزش هستند، اما انگیزه داری خودشان را دائماً کتمان میکنند.
«در اصطلاح لوی استروس اسطوره در زمان مسلسل جائی ندارد ]یعنی تاریخی برای آن نمیتوان معین کرد[ لیکن پارهای از خصوصیات آن بار و یا افسانه مشترک است و مخصوصاً فرق میان طبیعت و فرهنگ که حاکم بر تجارب عادی انسانی است، در آن ناپدید شده است.»(لیچ، ۱۳۵۰؛ ۸۷)
اما از نظر رولان بارت اسطوره دقیقاً موقعی شکل میگیرد که تاریخ تبدیل به طبیعت میشود. در واقع از نظر بارت در اسطوره فرهنگ ناپدید میشود و به اشکال طبیعی نمایش داده میشود. انگار که اصلاً تاریخ و فرهنگ که بر آمده زمان است وجود نداشته و همه چیز از همان ابتدا بصورت طبیعی بوجود آمده و باید هم، هم اینطوری ادامه پیدا بکند و عملاً گریزی از آن نیست.
اما تاثیر اندیشه ساختارگرای لوی استروس بر رولان بارت را باید در شیوه تحلیل ساختاری اسطوره جستجو کرد. اسلوب تحلیل ساختاری لوی استروس از اسطوره، پایه کار بارت در تحلیل ساختاری متون ادبی شد. از نظر لوی استروس اگر در اسطوره معنایی یافت شود، این معنا در عناصر منفردی که در ترکیب اسطوره دخیلاند وجود ندارد، بلکه این معنا را باید در شیوه ترکیب این عناصر بازجست. از طرف دیگر اگر چه اسطوره از مقوله زبان است و به سخن درست فقط جزئی از آن محسوب میشود، زبان در اسطوره نمایانگر مختصات ویژهای است و این مختصات فقط در سطح زبانشناسی برتر از سطح معمول زبان یافت میشوند. بارت نیز متن را به واحدهای خواندنی (lexis) تقسیم میکند و مناسبات آنها را با یکدیگر بررسی میکند.
با این تفاوت بارت برخلاف ساخت گرایان که بدنبال پیدا کردن همه معناها و جنبههای اثر نیست بلکه یک نماد آن را گزینش میکند و سخن خود را درباره آن ارایه میدهد. بارت کار دانش ادبیات را در قلمرو شرایط درونمایهها یعنی صورت میداند و موضوع آن را شکلهای گوناگون معناهای پدید آمده میداند. از دید بارت این دانش تفسیری قطعی برای نمادها نخواهد داد؛ بلکه به جستجوی انواع تاویلهای ممکن برای آن نمادها خواهد پرداخت.
● نتیجهگیری
یکی از ریشههای مطالعات فرهنگی را باید در کتاب بسیار کوچک و کم حجم اسطورهشناسیهای رولان بارت سراغ بگیریم. کتاب حاضر در واقع نوعی نشانهشناسی از زندگی روزمره است. توجه وی به پدیدههای فرهنگی و اجتماعی و نگاه ظریف و نکته بین ایشان به پدیدههای پیش افتاده در دنیای مدرن باعث پیوند وی با علوم اجتماعی شده است. رولان بارت با تاکیدش بر پدیده های فرهنگی به عنوان نماد و تفسیر چند معنایی این نمادها میتواند به ما در انسانشناسی تفسیری کمک بکند.
بارت در اسطورهشناسی خود متاثر از رویکردهای صاحبنظران مختلف در علوم اجتماعی مانند مارکس، لوی استروس و سوسور است. وی با اینکه برداشت متفاوتی از اسطوره داشت و تعریف منحصر به فردی از اسطوره در چارچوب نظام نشانه شناسی ارایه میداد ولی الگوی روش شناسی خود را متکی بر آراء اندیشمندانی چون سوسور و لوی استروس قرار داده است.
رولان بارت بیتردید یکی از مهمترین منتقدان ادبی سده بیستم است که در زمینه نشانهشناسی پیشگام بود. «وی در اصل منتقد ادبی و فیلسوف بود، اما آثار متعدد او که با نثری هوشمندانه نوعی جامعنگری را نسبت به پدیده اجتماعی نشان میدهند، چهره وی را به عنوان جامعهشناس نیز مطرح کردهاند. بارت در جوانی به محافل چپ و مارکسیست نزدیک بود، اما به زودی از آنها فاصله گرفت و پس از مدتی تدریس در موسسه مطالعات عالی اجتماعی فرانسه از سال ۱۹۷۶ کرسی معناشناسی ادبی را در کلژ دوفرانس برعهده گرفت» (فکوهی، ۱۳۸۱؛ ۳۱۲).
بارت با انتشار نخستین کتاب خود به نام درجة صفر نوشتار در ۱۹۵۳ به صف مطرحترین متفکران قرن بیستم پیوست. وی در آثاری چون درجه صفر نوشتار (۱۹۵۳)، میشله (۱۹۵۴)، اسطورهشناسیها
(۱۹۵۷)، درباره راسین (۱۹۶۳)، مقالههای نقادی (۱۹۶۴) و کتاب امپراتوری نشانهها (۱۹۷۰) ساختگرایی است که به زبانشناسی و نشانهشناسی توجه بسیار دارد و با نقد نشانههای موجود در جوامع انسانی از فرهنگ روزمره گرفته تا ورزش و تبلیغات به تحلیل انسانشناختی نزدیک میشود. وی در مراحل پایانی زندگی خود با نگاشتن کتابهایی چون مرگ مولف (۱۹۶۹)، از اثر به متن (۱۹۷۱)، لذت متن (۱۹۷۳)، نقد و حقیقت (۱۹۶۶) و S/Z (۱۹۷۰) به پسا ساختارگرایی روی آورد که دارای زبان و بیانی پر ابهام، شعر گونه و در قالب قطعهنویسی است.
بارت در زندگی خود با دستگاههای فکری بسیاری تعامل داشت. ردپای سارتر، برشت، لویاستروس، مارکس، نیچه، دوسوسور، هوسرل، ژاک لاکان، فرمالیستهای روسی، رومانتیکهای آلمانی را در آثار او میتوان دید. هر چند وی در برخی آثارش مانند «اسطورهشناسیها» گرایش به چپ دارد، در «درجه صفر نوشتار» تحلیلی تاریخی و طبقاتی را بکار میبندد و در «نقد و حقیقت» از ساختارگرایی فاصله میگیرد و به هرمنوتیک نزدیک میشود. اما در مجموع بارت را نمیتوان به هر یک از اینها محدود نمود و بنا به گفته خودش هرگاه میخواست میتوانست در یک لحظه از اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم، فرویدیسم و ساختارگرایی استفاده بکند.
بارت در زندگینامه خود با عنوان «رولان بارت به قلم رولان بارت» که آن را گونهای رمان نو میدانست به بخشهایی از زندگی، کودکی، یادهای نوجوانی و دیدگاههای خود میپردازد. وی در سال ۱۹۱۵ بدنیا آمد. پدر او ۱۹۱۸ در جنگ کشته شد. وی با مادرش در شهر بایون زندگی میکرد. وی بیشتر اوقات دچار افسردگی میشد. «رولان بارت چونان کودکی زیست، همچون کودکی، پس از مرگ مادرش، دنیایش به پایان رسید. نوشت که دیگر اشتیاقی به زندگی ندارد و به فاصلهای کوتاه در گذشت. مرگ او خود مرگ یک کودک بود. بیست و پنجم فوریه ۱۹۸۰ کامیونی رولان بارت را که از خیابان میگذشت، زیر گرفت.
کتاب اسطورهها یکی از آثار اولیه رولان بارت است که در تعبیر فرهنگ تودهای مردم فرانسه نوشته شده است. موضوع این کتاب نقد مظاهر فرهنگی مختلف از جمله ورزش، سرگرمیها، انواع غذاها، نگرشهای عامه نسبت به مسایل مختلف است. بارت در تحلیل این پدیدهها و مظاهر فرهنگی متاثر از الگوی ساختارگرایی در زبانشناسی (سوسور) و انسانشناسی (لویاستروس) است تا به ورای پدیدههای فرهنگی یعنی به ساختار نهایی دست یابد. «وی در پی کشف معانی نبوده، بل میخواست قاعدههای معنایی را کشف بکند، یعنی امکاناتی که زبان برای معنا فراهم میکند، همانطور که زبانشناسی به معنای جمله کار ندارد، بل میخواهد ساختار صوری آن را بشناسد، ساختاری که به این معنا امکان وجود میدهد.»(احمدی، ۱۳۷۲؛ ۲۱۶).
بارت پس از انتشار مجموعه اسطورهشناسیها، در مقاله تئوریک بسیار مهم «اسطوره، امروزه» مبانی و اسلوبهای نظری خود را در اسطورهشناسی تدوین و ارائه کرد که شاید بتوان آن را چکیدهای از کلیه دستاوردهای بارت در زمینههای نقد، نظریه ادبی، نشانه شناسی و اسطوره شناسی دانست. این کتاب در سال ۱۳۷۵ توسط خانم شیرین دخت دقیقیان به زبان فارسی ترجمه شد.
● از زبانشناسی ساختاری تا نشانهشناسی
با وجود اینکه نشانهها در سنت فلسفی غرب جایگاه پژوهشی بالایی داشته است. اما استخوانبندی نشانهشناسی مدرن با تکیه بر مطالعات و تفکرات فردینان دو سوسور پدید آمد.
سوسور بر آن بود تا رشته زبانشناسی ساختارگرا را به عنوان یک رشته مستقل تثبیت کند و گسترش دهد. بر این اساس او معتقد بود که بنیانگذاری علم علائم نیز امکانپذیر است. در این خصوص، نظرات او در ظهور ساختارگرایی و نشانهشناسی نقشی اساسی ایفا کرده و مقاصد و تلاشهای آنها را بسیار روشنتر کرده و در عین حال ارتباط آنها را با مطالعه اشکال معاصر فرهنگ تودهای نمایان ساخته است.
سوسور زبان را به دو قسمت تقسیم میکرد. یکی زبان (langue) به عنوان مجموعة نشانههای مرتبطی که تابع مجموعهای از قواعد است و دیگر سخن (parole) که همان رابطه و ارتباط کلامی میان افراد انسان یا کاربرد فردی زبان است. زبان به عنوان موضوع زبان شناسی به معنای مرسوم کلمه است که با قواعد و صرف و نحو و دستور زبان سر و کار دارد و ساختار زیربنایی و اساسی سخن یا گفتار است. اساس زبانشناسی سوسور بر تفکیک دال و مدلول یا واژه و معنا قرار دارد. به عنوان مثال از نظر سوسور کلمة «کتاب» دال و مفهوم یا صورت ذهنی کتاب مدلول آن است. دال و مدلول روی هم رفته نشانه زبانی را تشکیل میدهند که رابطهای دلبخواهانه و قراردادی است. بین واژه کتاب با صورت ذهنی آن هیچ رابطه ذاتی وجود ندارد و واژه کتاب لازم نیست حتماً همان مدلولی را داشته باشد که فعلاً دارد. طبعاً رابطه بین واژهها و معانی قراردادی هستند.
«بنابراین در نظر سوسور معنای لفظ بوسیله واقعیت مادی و بیرونی ایجاد نمیشود، بلکه واژگان در رابطه با یکدیگر معنا پیدا میکنند و در جهان خارج ما به ازاء حتمی ندارند.» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۷۱)
بدین ترتیب معنا محصول قراردادهای فرهنگی و محصول خود زبان است و در فرهنگهای مختلف میتوان برداشتهای مختلف داشت و از طرف دیگر زبان تعیین کننده معنی است و این معنی از زبانی به زبان دیگر ممکن است متفاوت باشد. بنابراین هر واژهای از یک حیث دال و از حیث دیگر مدلول است و بنابراین معنای آن بوسیله امر خارجی تعیین نمیگردد. معنا صرفا از ساختار عینی قواعد زبان و تمایز اجزاء درونی آن برمیخیزد. معنا محصول فرآیند گزینش و ترکیب واژگان است. زبان منعکس کننده واقعیتی از پیش موجود نیست، بلکه فهم ما از واقعیت را سازمان میدهد و یا میسازد. به عنوان مثال یک شاعر و یک باغچهبان از درخت واحدی، برداشتهای متفاوتی خواهند داشت و در نظاره به آن مفاهیم گوناگونی را برداشت خواهند کرد. به سخن دیگر فهم جهان بستگی به فرهنگی دارد که ما در آن به سر میبریم. از این دیدگاه هیچگونه واقعیت فرازبانی یا غیرزبانی وجود ندارد و یا دست کم نمیتواند منشأ معنا باشد.
اگر زبان را به این ترتیب درک بکنیم، آنگاه نظامهای دیگر فرهنگی نیز به همین ترتیب درک خواهند شد و آن وقت در مییابیم که این مفهوم در تلاش بارت برای تثبیت نشانهشناسی به عنوان مطالعه علمی نظامهای نشانهها نقش مهمی را ایفا کرده است. تاکید بر این نکته برای درک اهمیت تمایزی که سوسور بین دال و مدلول قایل شده است، ضروری است. نشانه زبانشناسی از هر دو این عناصر تشکیل شده است و معنی آن به یک مصداق خارجی بستگی ندارد، و رابطه بین دال و مدلول یک رابطه اختیاری است. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که نشان دهد علامت «book» باید به این «کتاب» اشاره کند. هیچ دلیل ذاتی و یا طبیعی یا اساسی وجود ندارد که نشان دهد یک مفهوم خاص باید به یک تصویر آوایی خاص پیوند داشته باشد.
این مجموعه نظرات به نحوه توسعه نشانهشناسی به عنوان ابزاری که در مطالعه فرهنگ بکار میرود، کمک کرد، اما باید خاطر نشان کرد که در فرهنگ رابطه بین دال و مدلول مانند زبان اختیاری نیست. علت این امر این است که براساس نظریههای نشانهشناسی رولان بارت عوامل مشخصی وجود دارند که به شرایط و رموز و ایدئولوژیها مربوط هستند که رابطه دالها و مدلولهای خاص را تعیین میکنند. دیدگاههای سوسور بر این محور استوار است که زبان تقریباً مانند فرهنگ به عنوان نظام تنها از طریق اصطلاحات رابطهایی قابل درک و مطالعه هستند و معنی را فقط میتوان از ساختار عمومی و عینی قواعد که در آن اجزاء و عناصر ماهیت معنیداری خود را از جایگاه خود در ساختار کلی بدست میآورند، دریافت، این ساختار چه در زبان و چه در نظامهای نشانهایی دیگر از نظر تجربی ثابت نیست، بلکه باید برحسب ارتباط واحدها کشف و مشخص شود.
سوسور برای اثبات نظریه خود پایه و اساس تلاشهای آینده در جهت گسترش توانایی تحلیلی ساختارگرایی و نشانهشناسی به سایر نظامها مانند فرهنگ مردمی را بنیان نهاد، که بعدها افرادی چون رولان بارت، نظرات سوسور را پایه و اساس دیدگاههای نشانهشناسی و اسطوره شناختی خود قرار دادند که در ذیل به آنها میپردازیم.
● نشانهشناسی رولان بارت
نشانهشناسی به تعبیری مطالعه دربارة هر چیزی است که به عنوان نشانه قابل بررسی است. نشانه هر چیزی است که بتوان آن را جانشین معناداری برای چیز دیگر گرفت. آن چیز دیگر لازم نیست حتماً وجود داشته باشد و یا در لحظهای که نشانهای از آن خبر میدهد در جایی موجود باشد. «بنابراین نشانهشناسی اصولاً رشتهایی است که هر چیزی را که بتوان برای دروغ گفتن بکار گرفت، مطالعه کند» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۷۶)
موضوع نشانهشناسی بارت بررسی شیوه تولید نظام نشانههای معنابخش است. از نظر بارت واقعیت همواره در چارچوبهای خاص فرهنگی که مقید به علائق و منافع خاصی هستند، ساخته و فهم میشود.
نشانهشناسی بارت مبتنی بر این نیست که یک ساختار جهانی زیرین در نظام علائم وجود دارد. با توجه به اینکه نشانهشناسی بهتر میتواند تغییرات اجتماعی و فرهنگی را تجزیه و تحلیل کند. علائم و رمزهایی که به آنها اشاره میکنند، از نظر تاریخی و فرهنگی مشخص هستند. با این حال نشانهشناسی بر این نکته تاکید دارد که این علائم و رمزها معنی را بوجود میآورند و برای انسانها تفسیر و درک آنچه در اطرافشان میگذرد را فراهم میسازند.
بنابراین از نظر بارت نشانهشناسی نه تنها در بردارندة مفهوم ایدئولوژی است که حقیقت علوم در مقابل آن مورد ارزیابی و سنجش قرار میگیرد، بلکه حاوی نوید بوجود آمدن یک روش علمی در درک فرهنگ تودهایی است. علم نشانهشناسی معتقد است که واقعیت مادی را هرگز نمیتوان بدیهی و مسلم فرض کرد و معنی آنها را بر انسانها تحمیل کرد. واقعیت همیشه از طریق یک نظام معنایی خاص ساخته و برای انسان قابل درک میشود. این معنی هرگز بیگناه نیست بلکه هدف خاصی را دنبال میکند که نشانهشناسی میتواند آن را روشن کند. تجربه ما از دنیا هرگز خالص یا بیطرفانه نیست و نظامهای معنا آنها را قابل درک میکنند. چیزی به نام تجربه خالص و عریان و عینی دربارة دنیای واقعی و عینی وجود ندارد. دنیای عینی وجود دارد اما قابلیت درک آن به رمزهای معنی یا نظامهای علائم مانند زبان بستگی دارد.»(همان منبع، ۱۵۳)
از نظر بارت رمزها و علائم در جهان ثابت نیستند و از نظر تاریخی و اجتماعی به علائق و اهداف خاصی که از آنها ناشی شدهاند، محدود میشوند. از این نظر است که آنها هرگز بیطرف نیستند. معنی چیزی نیست که ثابت باشد و غیرقابل تغییر تلقی شود، نشانهشناسی با ایجاد معنی یا با آنچه بارت آن را فرآیند معنیدار شدن نامیده است، سر و کار دارد.
وقتی به تحلیل او از اسطوره بپردازیم، این نکته و فرضیات کلی او روشنتر خواهد شد.«اسطوره از دیدگاه بارت نوعی زبان یا نظام نشانههاست که اگر چه مقید به تاریخ و جامعه است ولیکن خود را عام و کلی نشان میدهد. بنابراین کار ویژه اسطوره تبدیل تاریخ به طبیعت است.»(همان منبع، ۱۳۵۳) «مانند آنچه در مورد تبدیل فرهنگ طبقاتی بورژوایی به طبیعت و سرشت انسانی گفته شد. در واقع منظور بارت از اسطوره همان ایدئولوژی در بیان مارکسیستی است که به عنوان مجموعهای از اندیشهها و کردارها حامی وضع موجود و مروج ارزشهای مقبول طبقه حاکم است.» (بشیریه، ۱۳۷۱: ۷۷)
بارت سبک کلاسیک نویسندگی را در فرانسه نمونهای از اسطوره میداند که بنا به ادعای نویسندگان آن سبک در نهایت دقت و صراحت، عین واقعیت را منعکس میسازد. این سبک که در قرن هیجدهم در جامعه حقوقی ظهور کرد، به وضوح و دقت در بیان شهرت داشت و بصورت یک الگوی جهانی یا استاندارد برای انواع نوشتهها درآمده بود. سبک کلاسیک فرانسه در نگارش تا قرن نوزدهم به صورت تنها سبک درست و منطقی در نگارش درآمد، یک سبک اجتناب ناپذیر و طبیعی در نگارش که بصورت خیلی ساده واقعیت را منعکس میکرد. بارت این شیوه نویسندگی و نگارش را با نگارش«درجه صفر نوشتار» به چالش طلبید و علت آن از نظر بارت حضور نیروهای گستردهتر اجتماعی و منافع طبقاتی بر شکلگیری و تغییرات سبکهای نگارش است. از نظر بارت کلاسیسم فرانسوی صرف نظر از ظاهر فریبندهاش، نه خنثی و جهانی است و نه طبیعی و غیرقابل اجتناب است، برعکس فقط در بستر تاریخی و اجتماعی خود یافت میشود. در حالیکه از دیدگاه نشانهشناسی آن سبک به عنوان اسطوره یا چارچوبی از نشانهها عین واقعیت را نمیتواند منعکس کند، بلکه در حقیقت واقعیت را تولید میکند و سعی در شکل دادن به درک مردم از واقعیت دارد.
از نظر بارت هر اسطوره به عنوان نظامی از نشانهها ظاهر و باطن جداگانهای دارد. نشانهها ماهیتاً و بطور بالقوه چند معنایی هستند و میتوانند برحسب نوع متنی که در آن مندرج میشود و نیز شرایط تاریخی و گرایش فرهنگی خواننده یا بیننده معانی مختلفی پیدا بکنند. میتوان تصویر واحدی را که مجموعهایی از نشانهها است؛ از چشماندازهای مختلف تعبیر کرد. اما این نکته را نباید فراموش کرد که معنا ذاتی نیست، بلکه محصول نظام نشانههاست و نشانهشناسی با معنای عمیقتر سر و کار دارد. بطور کلی از نظر بارت فرهنگ مدرن مجموعهای از اسطورههاست که در آن امر تاریخی به امر ذاتی و طبیعی تبدیل شده است و مردم این فرهنگ را نه به عنوان امور تاریخی بلکه به عنوان امور عینی و طبیعی تلقی و مصرف میکنند. از دید بارت اگر چه از پدیدة فرهنگی برحسب علائق مختلف میتوان معانی مختلفی را استنباط کرد، اما در کنار آن نشانهشناسی به فهمی ساختاری از فرهنگ میپردازد و ایدئولوژی نهفته در آن را آشکار میسازد، زیرا اسطورههای فرهنگ مدرن در خدمت تامین منافع بورژوازی هستند و با مکانیسم نامزدایی وجود خودشان را توجیه یا انکار میکنند. «به عنوان مثال اسطوره ملیت تضمین کننده بینام و نشانی بورژوازی به عنوان طبقه مسلط است. ایدئولوژی بورژوازی خود باید وجود طبقه بورژوا به عنوان طبقه مسلط را انکار بکند.» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۷۹)
اسطورهشناسی به این معنی در پی اسطوره زدایی از ایدئولوژی است.
● تلقی بارت و لوی استروس از اسطوره
بارت و لوی استروس هر دو از الگوی دوگانه سوسور و تمایز میان دال و مدلول و زبان و گفتار استفاده کردهاند.لوی استروس به جای تاکید بر زبان، متوجه جلوههای دیگری از فرهنگ مثل خویشاوندی و اسطورهها شده است. ساختارگرایی و نشانه شناسی استروس به دنبال ساختارهای زیرینی است که تبیین کنندة تمامی پراکندگیهای ظاهری در قلمرو فرهنگ انسانی است. این مدل از ساختارهای زیرین، غیرقابل رویت، زایا، رابطهای و ناآگاه اما واقعی و جهانشمول، مبتنی بر شبکهای منطقی از تقابلهای دوتایی است. این الگو تاکید دارد که تمام اشکال فرهنگی، معرف ترکیبهای تجربی متفاوت تقابلهای دوتایی است.(رضایی، ۱۳۸۳؛ ۵۸)
ساختارگرایی استروس زمینهساز مطالعات بسیاری در فرهنگ عامه شده است که در ذیل به تاثیر اندیشههای لوی استروس بر رولان بارت و به تلقی آنها از اسطوره میپردازیم. لوی استروس اسطوره را زبان میداند که برای شناخت آن باید آن را باز گفت. از نظر وی اسطوره بخشی از گفتار آدمی است، برای حفظ ویژگی آن باید نشان دهیم که اسطوره هم از مقوله زبان است و هم چیزی جزء آن.
«لوی استروس با در نظر داشتن تمایز میان گفتار و زبان معتقد است که اسطوره از مرجع سومی برخوردار است که مختصات دو مرجع زبانی و گفتاری را در میآمیزد»(بارت، ۱۳۷۳: ۱۳۹)
در حالیکه اسطوره از نظر بارت نوعی گفتار(speech) است، البته هرگونه گفتاری نیست و زبان شرایط ویژهای را میطلبد تا تبدیل به یک اسطوره شود. بدین ترتیب اسطوره نظام ارتباطی و یک پیام است که به کمک شیوه بیان آن پیام مشخص میشود. از نظر وی هر چیزی میتواند تبدیل به اسطوره بشود و هیچ اسطورهای جاویدان نیست، زیرا تاریخ انسانی واقعیتها را بصورت گفتار و غالباً به شکل اسطوره در میآورد. بنابراین قلمرو اسطوره غیر از گفتار میتواند نوشتار یا اشکال ارتباطی دیگر که حاوی پیام هستند باشد. همانند عکاسی، سینما، گزارشنویسی، ورزش و غیره در خدمت گفتار اسطورهای باشند.
تفاوت دیگر لوی استروس با بارت در مفهوم اسطوره است. از نظر لوی استروس اسطوره همواره به حوادثی اشاره میکند که گفته میشود «پیش از آفرینش کیهان» یا «در دوره آغازین تکوین آنها» یا حتی بسی بیشتر از آن روی داده است.
اما آنچه به اسطوره ارزش کاربردی میبخشد آن است که الگوی ویژه توصیف آن بیزمان و ازلی است. این الگو حال، گذشته و آینده را توصیف میکند. از نظر وی هر چیزی ممکن است در یک اسطوره رخ دهد، گویی زنجیره رویدادها در آن پیرو هیچ قاعده منطقی یا توالی نیست، اما با وجود این، همین اسطورهها که ظاهراً دلبخواهی و قراردادی هستند، با ویژگیهایی یکسان و اغلب همراه جزئیات همانند در قسمتهای مختلف دنیا پدید میآیند که دلیل شباهت آنها را باید یکسان بودن کارکرد ذهن انسانی در همه جا دانست و بدوی و پیشرفته بودن جوامع در آن تاثیری ندارد بلکه اندیشه ابتدایی فقط نظام دیگری را در نشانهگذاری بکار میبرد که فهم این نظام از طریق تحلیل ساختاری است و میتوان با گردآوری و تلفیق همه روایات یک اسطوره نظم را در ورای بینظمی یافت.
اما از نظر بارت اسطوره به نظام نشانهشناسی در سطح مرتبه دوم اطلاق میشود که هدفش مخدوش کردن واقعیات و طبیعی جلوه دادن بسیاری از امور و سلطه و قدرت است. بنابراین اسطوره فقط تداعیگر فرهنگهای ابتدایی نیست، بلکه در جوامع مدرن اسطورههای معلقی با دوامهای گوناگون و حتی نیمه عمرهای بسیار ناچیز دائماً ساخته و پرداخته میشوند. ذهنیت جوامع امروزی توانایی ساختن اسطوره از رویدادهای روزمره سیاسی، اجتماعی، هنری و غیره دارد، در حالیکه ماهیت اسطورهای فرآوردة این روند تولدی پنهان میماند. بنابراین در نظر رولان بارت برخلاف لوی استروس نشانهها قراردادی نیستند، بلکه نیتمند و دارای انگیزش هستند، اما انگیزه داری خودشان را دائماً کتمان میکنند.
«در اصطلاح لوی استروس اسطوره در زمان مسلسل جائی ندارد ]یعنی تاریخی برای آن نمیتوان معین کرد[ لیکن پارهای از خصوصیات آن بار و یا افسانه مشترک است و مخصوصاً فرق میان طبیعت و فرهنگ که حاکم بر تجارب عادی انسانی است، در آن ناپدید شده است.»(لیچ، ۱۳۵۰؛ ۸۷)
اما از نظر رولان بارت اسطوره دقیقاً موقعی شکل میگیرد که تاریخ تبدیل به طبیعت میشود. در واقع از نظر بارت در اسطوره فرهنگ ناپدید میشود و به اشکال طبیعی نمایش داده میشود. انگار که اصلاً تاریخ و فرهنگ که بر آمده زمان است وجود نداشته و همه چیز از همان ابتدا بصورت طبیعی بوجود آمده و باید هم، هم اینطوری ادامه پیدا بکند و عملاً گریزی از آن نیست.
اما تاثیر اندیشه ساختارگرای لوی استروس بر رولان بارت را باید در شیوه تحلیل ساختاری اسطوره جستجو کرد. اسلوب تحلیل ساختاری لوی استروس از اسطوره، پایه کار بارت در تحلیل ساختاری متون ادبی شد. از نظر لوی استروس اگر در اسطوره معنایی یافت شود، این معنا در عناصر منفردی که در ترکیب اسطوره دخیلاند وجود ندارد، بلکه این معنا را باید در شیوه ترکیب این عناصر بازجست. از طرف دیگر اگر چه اسطوره از مقوله زبان است و به سخن درست فقط جزئی از آن محسوب میشود، زبان در اسطوره نمایانگر مختصات ویژهای است و این مختصات فقط در سطح زبانشناسی برتر از سطح معمول زبان یافت میشوند. بارت نیز متن را به واحدهای خواندنی (lexis) تقسیم میکند و مناسبات آنها را با یکدیگر بررسی میکند.
با این تفاوت بارت برخلاف ساخت گرایان که بدنبال پیدا کردن همه معناها و جنبههای اثر نیست بلکه یک نماد آن را گزینش میکند و سخن خود را درباره آن ارایه میدهد. بارت کار دانش ادبیات را در قلمرو شرایط درونمایهها یعنی صورت میداند و موضوع آن را شکلهای گوناگون معناهای پدید آمده میداند. از دید بارت این دانش تفسیری قطعی برای نمادها نخواهد داد؛ بلکه به جستجوی انواع تاویلهای ممکن برای آن نمادها خواهد پرداخت.
● نتیجهگیری
یکی از ریشههای مطالعات فرهنگی را باید در کتاب بسیار کوچک و کم حجم اسطورهشناسیهای رولان بارت سراغ بگیریم. کتاب حاضر در واقع نوعی نشانهشناسی از زندگی روزمره است. توجه وی به پدیدههای فرهنگی و اجتماعی و نگاه ظریف و نکته بین ایشان به پدیدههای پیش افتاده در دنیای مدرن باعث پیوند وی با علوم اجتماعی شده است. رولان بارت با تاکیدش بر پدیده های فرهنگی به عنوان نماد و تفسیر چند معنایی این نمادها میتواند به ما در انسانشناسی تفسیری کمک بکند.
بارت در اسطورهشناسی خود متاثر از رویکردهای صاحبنظران مختلف در علوم اجتماعی مانند مارکس، لوی استروس و سوسور است. وی با اینکه برداشت متفاوتی از اسطوره داشت و تعریف منحصر به فردی از اسطوره در چارچوب نظام نشانه شناسی ارایه میداد ولی الگوی روش شناسی خود را متکی بر آراء اندیشمندانی چون سوسور و لوی استروس قرار داده است.
نویسنده: روحالله - نصرتی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از نامه انسان شناسی، شماره ۴، پاییز و زمستان ۱۳۸۴
منابع و ماخذ فارسی
اباذری، یوسف(۱۳۸۰)، اسطوره در زمان حاضر، ارغنون، شماره ۱۸، پاییز
احمدی، بابک(۱۳۷۲)، ساختار و تاویل متن، تهران، نشر مرکز
بارت، رولان(۱۳۷۵)، اسطوره، امروز، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر مرکز
بارت، رولان(۱۳۷۷)، نقد و حقیقت، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر مرکز
بارت، رولان(۱۳۷۳) از اثر تامتن، ترجمه مراد فرهادپور، ارغنون، شماره ۳، زمستان
بشیریه، حسین(۱۳۷۹)، نظریههای فرهنگ در قرن بیستم، تهران، موسسه فرهنگی آینده پویای تهران
رضایی، محمد(۱۳۸۳)، مطالعات فرهنگ عامه، کتاب ماه علوم اجتماعی، تهران
فکوهی، ناصر(۱۳۸۱)، تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران، نشر نی
لیچ، ادموند(۱۳۵۰)، لوی استروس، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات خوارزمی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از نامه انسان شناسی، شماره ۴، پاییز و زمستان ۱۳۸۴
منابع و ماخذ فارسی
اباذری، یوسف(۱۳۸۰)، اسطوره در زمان حاضر، ارغنون، شماره ۱۸، پاییز
احمدی، بابک(۱۳۷۲)، ساختار و تاویل متن، تهران، نشر مرکز
بارت، رولان(۱۳۷۵)، اسطوره، امروز، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر مرکز
بارت، رولان(۱۳۷۷)، نقد و حقیقت، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر مرکز
بارت، رولان(۱۳۷۳) از اثر تامتن، ترجمه مراد فرهادپور، ارغنون، شماره ۳، زمستان
بشیریه، حسین(۱۳۷۹)، نظریههای فرهنگ در قرن بیستم، تهران، موسسه فرهنگی آینده پویای تهران
رضایی، محمد(۱۳۸۳)، مطالعات فرهنگ عامه، کتاب ماه علوم اجتماعی، تهران
فکوهی، ناصر(۱۳۸۱)، تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران، نشر نی
لیچ، ادموند(۱۳۵۰)، لوی استروس، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات خوارزمی
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست