جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بازی جاسوس‌ها - SPY GAME


بازی جاسوس‌ها - SPY GAME
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : انگلستان و آمریکا
محصول : داگلاس ویک و مارک ایبراهم
کارگردان : تونی اسکات
فیلمنامه‌نویس : مایکل فراست بکنر و دیوید آراتا، بر مبنای داستانی نوشتهٔ آراتا
فیلمبردار : دانیل میندول
آهنگساز(موسیقی متن) : هری گرگسن ویلیامز و رایلند آلیسن
هنرپیشگان : رابرت ردفورد، براد پیت، کاترین مکورمک، استیون دیلین، لَری برایگمن، ماریان جین باپتیست، ماتیو مارش و تاد بویس
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۶ دقیقه


̎نیتان میور̎ (ردفورد) مأمور کهنه‌کار سیا، فردا بازنسشته می‌شود. اما ناگهان از هنگ‌کنگ خبر می‌رسد که ̎تام بیشاپ̎ (پیت) یکی از دست‌پرورده‌های سابقش را چینی‌ها بازداشت کرده‌اند و قرار است به جرم جاسوسی خیلی زود اعدام شود. این‌جاست که ̎نیتان̎ که به کمک ̎گلادیس̎ (باپتیست) در حال جمع‌وجور کردن اسبا‌ب‌هایش بوده، پی می‌برد که بازنشستگی‌اش قدری دیرتر فراخواهد رسید. وقتی یکی از هم‌کارانش، ̎چارلز هارکر̎ (دیلین) از ̎نیتان̎ می‌خواهد که پروندهٔ ̎بیشاپ̎ را بیرون بکشد، ̎نیتان̎ خود را در باب آن‌چه اتفاق افتاده به بی‌خبری می‌زند تا ابتدا ببیند سازمان در این زمینه چه می‌داند و قصد دارد چه کار بکند. به‌نظر می‌رسد که سیا به‌طور مخفیانه عملیاتی را در آن‌جا انجام می‌داده و حالا خیال دارند ̎تام̎ را قربانی کنند تا مذاکرات تجاری چین و آمریکا به خطر نیفتد. از آن پس، در حالی‌که ̎نیتان̎ سعی دارد در عین جلو بودن از ̎هارکر̎ و رؤسایش، عملیات نجات ̎تام بیشاپ̎ را تدارک ببیند، تجربهٔ استخدام، آموزش دادن و هم‌کاری با ̎تام̎ را از موقع ملاقاتشان در ویتنام و بعد آلمان غربی به یاد می‌آورد و دورانی را که در بیروت، ̎تام̎ جوان با ̎الیزابت هرلی̎ (مکورمک)، مددکار اجتماعی بریتانیائی، با گذشته‌ای مشکوک، آشنا شد...
● تحفهٔ همیشگی اسکات با آب و رنگ کافی، تدوین سریع و برق‌آسائی که در هر لحظه به خاطر سپردن همین نمای قبلی را به کاری دشوار تبدیل می‌کند، زرق و برق رعب‌آور تکنولوژی و خلاصه دنیائی که ثانیه به ثانیه‌اش چیزی اتفاق می‌افتد و بی‌شمار اطلاعات جابه‌جا می‌شود. لابه‌لای هیجانات بصری، جاسوس پا به سن گذاشتهٔ تک‌رو و سرشار از رمز و راز نامعلوم که البته این رمز و راز روی رفتار خودمانی و آسوده‌خاطرش کمترین تأثیری نگذاشته است (و چه کسی غیر از ردفورد به درد این نقش می‌خورد؟) این در و آن در می‌زند تا هم‌کاری جوان، پُرشور و شر، ماجراجو و در آستانهٔ اعدام را با کیلومترها فاصله از مخمصه نجات دهد. عملیات نجات از مخمصه تماماً با کنترل از راه دور است، طوری‌هک دنیا و راه و رسم گردش امور انگار صرفاً شبکه‌ای از خطوط، پیام‌ها و نقل و انتقالات دیجیتال شده است. کافی است ̎نیتان میور̎ / ردفورد بگوید که معتقد است پس از پایان جنگ سرد، قضیهٔ جاسوسی ̎دیگر مسئله پول است̎ و در نتیجه توضیح سرراست و روشنی از تمام دم و دستگاه کنونی سیا و سازمان‌های مشابه داده شود. اگر زمان حال و اتاق‌ها و راهروهای سیا ̎مغز̎ داستان را نشان می‌دهد، ̎قلب̎اش قرار است رجعت به گذشته‌های طولانی و متنوعی باشد که انسجام یا لطف خاصی هم ندارند و فقط از قابلیت‌های تصویری مکان‌های مختلف استفاده می‌کنند. و البته برای این کارگردان مهم است که گفت‌وگوی دو جاسوس دربارهٔ اصول عقیدتیشان بر بام عمارتی چشم‌گیر در برلین انجام شود، جائی‌که میز و صندلی‌هائی چیده‌اند و دوربین‌ هم در هلیکوپتری دور ساختمان می‌چرخد! فیلم به پیت فرصتی داد که با الگوی دلخواه خود، ردفورد، هم‌بازی شود و موسیقی گرگسن ویلیامز هم شنیدنی و کارساز است.