جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
درباره دین
ادیان بیانگر اندیشههای اقوام در باب جهان، مطلق- یعنی هستی در خود و برای خود- علت، ذات، عنصر جوهری طبیعت و ذهن، و بالاخره بیانگر دیدگاههای آنها دربارهی طرز تلقی ذهن بشری یا طبیعت بشری در قبال اشیاء، الوهیت و حقیقتاند. (تاریخ فلسفه، ص ۱۵۰)
پس موضوع دین با موضوع هنر و فلسفه یکی است: دین، در انسان، همان آگاهی او به طبیعت حقیقی اوست، طبیعتی که به هستی و به آنچه خود هست قانع نیست و نارسایی همهی هدفهای متناهی را احساس میکند و برتر از آنها را میجوید و همواره در جستوجوی ماوراء طبیعت، جامعهی موجود و هستی خویش، و نگران آفرینش تازه در ماوراء این حدود است؛ دین، خلاصه، بیانگر وجود زندهی نامتناهی در متناهی است.
«خدا در اینجا فقط به عنوان ماوراء متناهی تعریف میشود.» (فلسفهی دین، ص۱۰۹). حضور خدا، به عقیدهی هگل، همین تمایل من به دوردست، همین کوشش، کار و مبارزهی من برای رها شدن از هدفهای متناهی و عبور از مرز واقعیت موجود و هستی فعلی من است. ]خدا[ همین نفی حد، همین آفرینش بیپایان است.
از آنجا که طبیعت حقیقی بشر چنین است و بشر موجودی متناهی و یک بار برای همیشه تعریفشده نیست که مانند یک نوع حیوانی با غرائز تغییرناپذیر قادر به شکستن قالب منطقی و حدود خویش نباشد، از آنجا که بشر در واقع همان فعل درگذشتن از حد موجود، یا، به اصطلاح، همان نامتناهی بالفعل است، همهی چیزهای متناهی، یعنی معین و قطعی، داده شده و خارجی، متنند یک جسم یا یک غریزه، یا یک پیشداوری یا یک شهوت فرونشسته، همه، متضاد با کیفیت وجود او، همه غیر وجود او هستند و فقط به عنوان مصالحی برای وجود حقیقی بشر، برای وجودشدنی بشر، معنا دارند.
و در خصوص نامتناهی باید گفت که نامتناهی فقط وجود ماوراء متناهی، یا غیر آن، نیست.
]احساس[ نامتناهی دروغین آن است که فقط به نه گفتن و به چیز دیگر پرداختن دلخوش است بیآنکه چیزی از کیفیت وجود گذشتهاش را در خود نگاه دارد. ]احساس[ نامتناهی دروغین نفی انتزاعیِ متناهی است. مثلاً جستجوی بیپایان علل نوعی نامتناهی دروغین است. یک چنین تلاشی تا بینهایت میتوان ادامه داد. این گونه تکرار گنگ و بی زبان متناهی نامتناهی حقیقی نیست.
نامتناهی حقیقی تمامی متناهی را در خود دارد، و همان فعلی است که وجود متناهی با آن نهاده میشود و معنا پیدا میکند، همان کلیت زندهای است که با تشخیص تناهی وجد متناهی، با نفی نقص ذاتیاش، و با ادغام کردن آن به عنوان لحظهی وجودی ضروری ولی فرعی ]در کلیت حرکت وجودی[ دائم در کار آفرینش خویش است و لحظهای آرام نمیگیرد و نمیآساید. این نامتناهی حقیقی، همان حرکت، همان پیچیدهترین و غنیترین حرکت، یا حرکت دیالکتیک، یعنی فعل آفرینش است.
"دین، ذهن آگاه به ذات خویش ]...[، یا بر کشیده شدن متناهی و رسیدن آن به حد نامتناهی است. "،به عبارت دیگر، "دین تصویری از وحدت طبایع الهی و بشری است "
بشر از نامتناهی به نامتناهی اوج میگیرد. از حد وجود فردی درمیگذرد و به کلی میرسد. و دین همان است که سبب احساس عدم متناهی و وابستگی آن در آگاهی بشر میشود؛ بشر که در جستجوی دلایل این عدم و وابستگی است فقط هنگامی به آرامش میرسد که حضور نامتناهی را درک کند.
ماخذ: در شناخت اندیشه هگل
منبع : نشریه الکترونیکی حیات اندیشه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق احمد وحیدی حسن روحانی حجاب مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی مجلس رهبر انقلاب شهید مطهری رسانه
ایران هواشناسی سیل آتش سوزی یسنا تهران روز معلم قوه قضاییه پلیس معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا دولت سیزدهم مالیات طلا بازار خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ ساواک سینمای ایران عفاف و حجاب تبلیغات مسعود اسکویی سینما دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر تراکتور جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
ناسا هوش مصنوعی فناوری اپل گوگل اینستاگرام تلفن همراه کولر
طب سنتی خواب فشار خون کبد چرب دیابت