سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

یاران عشق


یاران عشق
صدای سنج و طبل نوحه و مرثیه عزا را می شنوی، زمین و زمان بی قرار است، می دانی!
قرار است حکایتی عجیب دوباره جان گیرد و زنده شود! و باید دوباره که نه هزار بار تکرار کنیم آن داستان عشق و ایثار را ... حکایت بزرگ مردانی که در معرفت امام زمان شان به اوج رسیدند و در سخت ترین برهه از زمان چشم برروی لذت های هیچ دنیوی بستند و رفتند. شاید حالا بهترین فرصتی باشد که کمی بر زندگی یاران بی مانند حضرت حسین(ع) تامل کنیم و ...
از این شماره تا پایان محرم قصد داریم نگاهی هرچند گذرا به زندگی سراسر ایثار، شجاعت و اخلاص یاران جوان حسین(ع) داشته باشیم. شاید بتوانیم با استمداد از بزرگ پرچم دار نهضت عاشورا به مقدار فهم و درک مان، یاران باوفای آن بزرگوار را بشناسیم و در خور شایستگی مان الگو بگیریم و ره توشه ای برای آخرت مان ذخیره کنیم!
اما در ابتدا از فرزندان امام علی(ع) که در عاشورا۷۲ تن بودند، آغاز می کنیم.
▪ عبدا... بن علی(ع)
عبدا... ۸ سال بعد از برادرش حضرت عباس(ع) به دنیا آمد و براین اساس می گویند که وی در زمان شهادت ۲۵ سال داشته است. گفته اند هنگامی که اصحاب و جمعی از نزدیکان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، حضرت عباس به ترتیب سن برادرانش را یکی بعد از دیگری می خواست و می گفت به کارزار بشتابید، اولین برادری را که طلبید، عبدا... برادر پدر و مادری اش بود و گفت که برادرم برو به میدان تا تو را شهید ببینم و به حساب خدا بگذارم، زیرا تو اولادی نداری، او پیش می رفت و می جنگید و شمشیر می زد و ... هانی بن ثبیت حضرمی به او حمله کرد و ضربتی بر او وارد آورد و او را به شهادت رسانید.
▪ عثمان بن علی(ع)
در زمان شهادت ۲۳ سال داشت و زمانی که برادرش عبدا... بن علی به شهادت رسید، حضرت عباس(ع) او را خواست و گفت که به سوی میدان بشتاب، او به میدان رفت، شمشیر می زد و رجز می خواند. خولی بن یزید اصبحی، تیری به سوی او رها کرد که او را سخت مجروح کرد و با پهلو به زمین افتاد و مردی از قبیله بنی ابان او را شهید و سرمبارکش را از تن جدا کرد.
▪ جعفر بن علی(ع)
جعفر کوچک ترین برادر حضرت عباس(ع) بود، کنیه اش ابوعبدا... بود و امام علی(ع) به یاد برادرش حضرت جعفرطیار(ع) وی را جعفر نامید. او به هنگام شهادت ۱۹ سال داشت و به دست خولی بن یزید اصبحی یا هانی بن ثبیت حضرمی به شهادت رسید. او نیز چون دیگر برادرانش به دستور و تشویق برادرش عباس(ع) به میدان کارزار رفت وپس از رجزخوانی همانامنم جعفر، دارای صفات عالی- پسر علی(ع)، آن نیکوصفت و صاحب عطا- در شرف، عمویم و دایی ام مرا کافی است- از حسین(ع) که صاحب فضائل است حمایت می کنم. و بعد در نبردی سخت به شهادت رسید.
▪ محمدبن علی(ع)
محمدبن علی(ع) معروف به محمداصغر از فرزندان امام علی(ع) مادرش ام ولد بود و از محمد حنفیه کوچک تر بود. او هنگام شهادت این کلمات را بر زبان جاری ساخت. سرورم علی(ع) است که بسیار سربلند است از هاشم، نیک مرد کریم و بخشنده- و این حسین(ع) فرزند پیامبر(ص) فرستاده شده، است- با شمشیر آبدیده از او حمایت می کنم، جانم فدای برادری که بزرگوار است. او به دست عقبه الغنوی، زجر بن بدرنخعی و مردی از بنی ابان به شهادت رسید....
▪ عون بن علی(ع)
اولین کسی بود که بعد از شهادت جمع بسیاری از یاران امام(ع) از جمع برادرانش داوطلب رفتن به میدان شد. وقتی برای دریافت اذن آمد، برادرش امام حسین(ع) فرمود: برادرم آیا آماده مرگ شدی؟ گفت: چگونه آماده نشوم، در حالی که تو را تنها و بی یاور می بینم! امام(ع) دعایش کرد که برو، خداوند پاداش نیکت بدهد. به میدان رفت و بعد از کشتن تعداد زیادی از سپاه دشمن به سوی امام(ع) بازگشت و دیداری تازه کرد، دوباره به صحنه نبرد رفت و مردی به نام صالح بن سیار که در زمان امام علی(ع) به جرم شراب خواری به دست عون شلاق خورده بود با دیدن او به فکر انتقام افتاد و به او حمله کرد، اما عون او را با ضربه ای از پای درآورد و برادر صالح ،بدر، به عون حمله کرد و او نیز به هلاکت رسید.سرانجام مردی به نام خالدبن طلحه در فرصتی که به دست آورد، عون را به شهادت رساند.
▪ عمربن علی(ع)
عمربن علی(ع) در روز عاشورا بعد از برادرش عون به میدان رفت و رجزخوانی کرد. او بعد از کشتن قاتل برادرش دوباره به رجزخوانی پرداخت و آن قدر جنگید تا شهید شد.
▪ ابوبکربن علی(ع)
کنیه ابوبکر عبدا... و از فرزندان امام علی(ع) و لیلا است. او را از شهدای کربلا نام برده اند. عده ای از مورخان ابوبکر را همان محمداصغر می دانند.
▪ فرزندان امام حسن(ع):
ـ ابوبکر (احمد) بن حسن(ع)
نامش احمد و کنیه اش ابوبکر و از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) است، مادرش رمله بود و هنگام شهادت ۱۶ سال داشت. او بعد از برادرش قاسم به میدان رفت و عده زیادی از دشمنان را به هلاکت رساند و سرانجام به دست عبدا... بن عقبه غنوی به شهادت رسید.
او یک بار بعد از نبردی سخت نزد عمویش شتافت و از او طلب آب کرد، امام حسین(ع) او را دلداری داد و گفت: به زودی از دست پیامبر اکرم(ص) آبی گوارا می نوشی، ابوبکر به میدان رفت و این گونه با دشمنان رجزخوانی کرد: از مرگ نمی ترسم، هنگامی که مرگ وحشت آورد و در مقابله با حریف نمی لرزم و در مرحله سوم مبارزه اش چنین گفت: بر شما از فرزندان پیامبر ضربتی برسد- که از هراس آن ضربت، موی سر شیرخوار سفید می شود- گروه کفار را دسته جمعی نابود می کند- با شمشیر هندی بران و قطع کننده.
ـ قاسم بن الحسن(ع)
قاسم برادر ابوبکر بود و چون قصد جنگ کرد، لباس رزم را که مادرش تهیه کرده بود به تن کرد و نزد عمویش آمد و از او اجازه خواست تا به میدان برود، امام(ع) امتناع کرد، اما قاسم اصرار کرد که باید وصیت پدرش امام حسن(ع) را انجام دهد. امام حسین(ع) به او فرمود: ای پسرم مرگ در کام تو چگونه است؟ قاسم گفت: عمو جان از عسل شیرین تر است. آن وقت امام(ع) با نگاهی اندوهبار او را به میدان جهاد فرستاد.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید