پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
مدارا با مخالف و مبارزه با معاند در سیره نبوی
افراد هر جامعه دارای اندیشهها، تفكرات و تمایلات متفاوتی هستند. در ارتباط بین افراد جامعه با حكومت، گروههای موافق و مخالفی وجود دارند كه با برخوردهای متفاوت حكومت روبهرو میشوند. صرفنظر از انگیزه مخالفتها و چرایی آنها، نحوه برخورد حكومت با گروههای مخالف در جوامع قابل بررسی است و از برخوردهای ساده و همراه با ملایمت تا برخورد خشن، ضرب و جرح و به دار كشیدن مخالفان را در طول تاریخ شاهد بودهایم. سؤالی كه مطرح است اینكه مخالفان در نظام سیاسی اسلام، از چه جایگاهی برخوردارند؟ و برخورد حاكمان با مخالفان چگونه باید باشد؟ پاسخ به این سؤالات و این سؤال كه برخورد پیامبر با مخالفان خود چگونه بوده است نوشتار حاضر را موجب گشتهاند.
البته پاسخ مكفی بحث مفصّلی میطلبد، آنچه این مقاله در صدد بررسی آن است تبیین نظری این مسئله در اسلام و نحوه برخورد پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله با مخالفان خود است؛ پیامبری كه آخرین هدایتكننده بشر به سوی سعادت و حامل آخرین پیام رهایی انسان از تاریكیها به سوی روشنایی مطلق است. به مصداق «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌٔ حَسَنَهٌٔ» (احزاب: ۲۱)، با بررسی رفتار پیامبر، درصدد الگوگرفتن از ایشان در رفتارهای اجتماعی و سیاسی در جامعه هستیم.
مدارا: از ریشه «دری ـ درایهٔ»، در لغت، به معنای مجامله و ملاطفت، برخورد مؤدبانه یا چاپلوسانه آمده است.(۱) منظور از «مدارا» در این نوشتار، نوعی برخورد همراه با سعه صدر، گذشت و تحمّل است؛ معادل آنچه امروز از آن به تساهل تعبیر میشود. بعضی به اشتباه، مدارا را با واژه «تولرانس» (Tolerance) غربی یكی میدانند؛ زیرا تولرانس نوعی برخورد همراه با تساهل و كوتاه آمدن از حق خود است كه مورد قبول اسلام نیست.(۲)
البته این تعریف به معنای بیتفاوتی نسبت به عقاید مخالف نیست. به تعبیر دیگر، «مدارا با اعتقادورزان است، نه با اعتقادات.»(۳)
مخالف: در لغت، از ریشه «خَلَفَ»، اسم فاعل باب مفاعله، به معنای ضد و ناسازگار بودن و مغایر بودن با چیزی است،(۴) و در جامعه، به گروهی اطلاق میشود كه با قدرت حاكم و مردم جامعه، هم اعتقاد نیستند و البته اقدامی برخلاف ندارند، مخالفت آنها در مرحله اعتقاد است و به مرحله عمل در اجتماع نمیرسد. به عبارت دیگر، در زندگی اجتماعی موافقت داشته و همه در یك جامعه با قوانین حاكم بر آن، زندگی مسالمتآمیز دارند، اما در نوع تفكر، اندیشه و اعتقادات با هم دارای اختلاف هستند.
معاند: در لغت، از ریشه «عَنَد ـ عنود» اسم فاعل باب مفاعله به معنای سماجت كردن، خیره سری كردن، منحرف گشتن و برگشتن است.(۵) در كنار مخالفان، گروه دیگری هستند كه به مبارزه و اقدامات عملی علیه قدرت حاكم و مردم جامعه روی میآورند و درصدد سست كردن پایههای حكومت اسلامی میباشند. از این عده، به «معاند» تعبیر میشود.
● مدارا با مخالف
جایگاه اصل مدارا در اسلام و سنّت معصومان علیهمالسلام
اسلام مدارا با توده مردم، اعم از مخالف و موافق، را ضروری دانسته، احكام و سیاست اسلامی را بدون تبعیض بین آنان اجرا میكند. تاریخ اسلام هم از صدر و نیز در دوران ۲۵۰ ساله عصر امامت، گواه رحمت و ملایمت اوصیای پیامبر علیهمالسلام ، حتی نسبت به دشمنان و بدخواهان آنان، است. پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله به عنوان سرسلسله این الگو، در مدیریت خود، همواره بر این اصل تأكید میورزید؛(۶) همچنانكه میفرماید: «اَعقلُ الناسِ اَشَدُّهم مداراهًٔ لِلناسِ، وَ اَذلُّ الناسِ مَن اَهانَ النَّاسَ»؛(۷) عاقلترین مردم كسی است كه بیشتر با دیگران مدارا كند، و خوارترین مردم كسی است كه آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد.
به كارگیری این شیوه موفقیت بیشتری به همراه خواهد داشت، بخصوص برای حاكمان و مدیران جامعه. بدینروی، پیامبر در راستای تحقق اهداف اصلی خود در امر هدایت جامعه، این شیوه را برگزید و اصل رحمت و محبت اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت او در تألیف قلبها، محبت و ملایمت او كه از صد لشكر قویتر است،(۸) تا جایی كه سیرهنویسان در توصیف آن حضرت نگاشتهاند: «پیامبر صلیاللهعلیهوآله دارای قلبی رقیق بود و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود.»(۹)
زراره از امام باقر علیهالسلام نقل كرده كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرمود: «بیگمان، رفق بر چیزی قرار نگرفت، مگر آنكه زینتش بخشید.»(۱۰)
با تكیه بر روایات متعدد از پیامبر، میتوان گفت: از جمله اصول مهم دین اسلام، اصل سمحه و سهله بودن دین اسلام و مخالفت با هرگونه سختگیریهای بیمورد است؛ همچنانكه از پیامبر نقل شده كه فرمود: «من با دین یكتاگرای با گذشت ـ یا آسان ـ مبعوث شدهام و هركس با سنّت من مخالفت ورزد، از من نیست.»(۱۱)
اگرچه در محدوده سمحه و سهله بودن دین، بحثهای فراوانی مطرح است، كه آیا این به معنای گذشتن از اصول دین و كوتاه آمدن در مقابل اقدامات مخالفان است یا نه؟ در پاسخ میتوان گفت: هیچگاه منظور از مدارا نسبت به مخالفان زیر پا گذاشتن اصول دین و تعالیم ضروری آن نیست، بلكه آسانگیری اولاً، در اصل پذیرش دین است كه هیچگونه اجبار و اكراهی در آن نیست؛ ثانیا، در عمل به احكام دین، تا جایی كه اصول آن حفظ شود.
● اقسام مخالفان پیامبر صلیاللهعلیهوآله
در یك تقسیمبندی كلی، میتوان مخالفان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به سه دسته تقسیم نمود:(۱۲)
. كسانی كه منكر خداوند بودند؛ همانند بتپرستان، كفّار و مشركان كه با تكذیب و استهزا مخالفت مینمودند.
. اهل كتاب (یهودیان و مسیحیان) كه با محاجّه و خیانت مخالفت میكردند و قرآن كریم این عده را در كنار مشركان، دشمنترین دشمنان نسبت به مسلمانان معرفی نموده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهًٔ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَكُواْ.» (مائده: ۸۲)
. منافقانِ به ظاهر مسلمان كه با فتنهانگیزی و سرپیچی از پیامبر، جبهه داخلی علیه ایشان تشكیل داده بودند. برخورد با هردسته ازمخالفان،بستهبهنوعومیزانمخالفت آنان متفاوت بود.
● اصول حاكم بر رفتار پبامبر صلیاللهعلیهوآله در برخورد با مخالفان
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مقابل بتپرستان، كفار و مشركان قریش چارهای جز مدارا نداشت؛ زیرا در ابتدای راه بود و میبایست با مدارا و به آرامی آنها را به سمت دین اسلام بكشاند. اما در برخورد با اهل كتاب و پس از تشكیل حكومت اسلامی در مدینه، هر دو نوع برخورد را داشت؛ یعنی تا آنجا كه ممكن بود با گفتوگو و با عهد و پیمان سعی در زندگی مسالمتآمیز در كنار هم داشت، اما وقتی آنها پا را فراتر نهاده، خیانت میكردند یا نقض پیمانی صورت میگرفت، پیامبر به شدت برخورد مینمود؛ همانند برخورد عملی با قبایل یهودی مدینه.
در برخورد با منافقان، كه با فتنهانگیزی، جبهه داخلی علیه پیامبر را تشكیل داده بودند، سعی پیامبر بر مدارا بود. آن حضرت به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی با مخالفان با ملایمت و رفق برخورد مینمود، آنگونه كه با عبداللّه بن اُبی برخورد كرد و در جریان فتنهانگیزی وی پس از غزوه «بنیالمصطلق» حاضر به كشتن او، كه سركرده منافقان بود، نشد و در پاسخ به فرزند عبداللّه، كه اجازه قتل پدرش را از پیامبر طلب نمود، فرمودند: «تا هنگامی كه زنده است، مانند یك دوست و رفیق با او به نیكی رفتار میكنیم.»(۱۳) به قول ابنهشام، همین رفتار آن حضرت باعث شد كه عبداللّه بن ابی از آن پس مورد سرزنش و ملامت قوم و قبیله خود قرار گیرد.(۱۴)
اما اگر مخالفت آنها درباره اصول تغییرناپذیر دین یا فتنه انگیزی در میان مسلمانان در مقابله با اساس دین اسلام بود، پیامبر شیوه مدارا را كنار گذاشته، به شدت با آنها برخورد مینمود؛ همانند به آتش كشیدن مسجد «ضرار» كه منافقان به سركردگی ابوعامر به بهانه بیماری و عدم توانایی حضور در مسجد «قبا» و با حربه «مذهب علیه مذهب» تصمیم داشتند به جامعه نوپای مسلمانان ضرر بزنند كه پیامبر به دلایل ذیل آن را به آتش كشید: زیان رساندن به مسلمانان، تقویتكفر،ایجادتفرقهمیانمؤمنانوپایگاهیبرایمحاربان.(۱۵)
پس از بررسی سیره نبوی، میتوان اصول ذیل را در رفتارهای آن حضرت یافت:
. رفتار عادلانه با مخالفان در فرمانها (دستورات)، برخورد با دشمن در جنگ و قتال و مانند آن؛
. گفتوگو با مخالفان از راههای گوناگون صورت میگرفت، یا با تماس فردی پیامبر با مردم، یا با حضور در میان قبایل، گاه با پذیرفتن وفدها و هیأتهای اعزامی از قبایل و یا با اعزام مبلّغ به قبایل و نیز مكاتبه و ارسال نامه به حكومتهای دیگر این گفتوگو و ارتباط صورت میپذیرفت.
. قانونمداری در برخورد با مخالفان (و موافقان) و پایبندی به عهدها و پیمانها؛
. برخورداری از شیوه سمحه و سهله (مدارا) كه برخورداری از این شیوه مزایای بیشماری برای حاكم اسلامی (و جامعه اسلامی) در پی خواهدداشت؛ ازجمله ایجاد فضای مناسب برای برخورد اندیشهها و ترقّی و تكامل آنها، جلوگیری از توسّل به زور و سختگیری و تحمیل عقیده و مهمتر از همه، حفظ وحدتجامعهكهموجبات رشد جامعه را فراهم میسازد.(۱۶)
برتراند راسل در مورد تساهل در میان مسلمانان، اظهار میدارد: «بعضی از صفات برگزیده كه امروز بر حسب عادت، آنها را جزو عادات حسنه بخصوص عیسویان میشماریم، پیش از این، در مشرق زمین بیشتر مستحسن شمرده میشدند و به آنها عمل میكردند تا در مغرب زمین. تساهل و تسامح در اوایل ظهور اسلام، به ویژه حكومت اسلامی در مدینه و برخورد مسلمانان با مسیحیان كه كافر و مرتد تلقّی میشدند، بسیار جوانمردانهتر از رفتار امپراطوران بیزانس نسبت به عیسویان بود؛ زیرا پیامبر اسلام نه تشكیلات انگیزاسیون (تفتیش عقاید) اروپا را به وجود آوردند و نه سیاهچالههای آن را كه در قرون وسطا رایج بودند.(۱۷)
● نمونههای مدارا در سیره نبوی
عصر نبوی عصر تأسیس نظام اسلامی و تكوین اعتقادات اسلامی در میان مردم بود. به همین دلیل، رفتارهای پیامبر بیشتر همراه با مدارا بودند تا مردم بتوانند اصل دین را در جامعه بپذیرند. بدین روی، مخالفتها، استهزاها و تمسخرها و حتی مخالفتهای عملی بعضا با گذشت پیامبر همراه بودند. اما چون اقدامات عملی مخالفان از حد میگذشت و پیامبر چارهای جز مبارزه عملی نداشت، از مدارا دست میكشید. بیشترین تحمّل و مدارای پیامبر با منافقان مدینه بود؛ چرا كه برخورد شدید با آنها خطری علیه اصل اسلام به شمار میآمد.
● نمونههایی از دریای بیكران رفتار همراه با مدارای پیامبر:
. عبداللّه بن ابیّ، رئیس منافقان مدینه بود كه علیرغم اقدامات و خیانتهایش در مراحل گوناگون، پیامبر علیه او اقدامی نكرد. او در مدینه از جایگاهی بالا برخوردار بود و پیامبر با او مدارا میكرد. پس از غروه «بنیالمصطلق»، به دنبال برخی مسائل، او گفت: «لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَهِٔ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ» (منافقین: ۸) كنایه از اینكه پس از برگشت به مدینه، پیامبر را از آنجا بیرون میكند. این خبر به پیامبر رسید و اصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند، تا جایی كه مسئله قتل او شایع گردید. پسرش از پیامبر خواست: اگر چنین است، او خود عامل این حكم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بكشد و دستش به خون مسلمانی آغشته شود. اما پیامبر در پاسخ او فرمود: چنین حكمی مطرح نیست.(۱۸)مدارا با جوان یهودی كه به تحریك شائس بن قیس، بین دو قبیله اوس و خزرج فتنه ایجاد نمود و نزدیك بود عصبیّت جاهلی در دو قبیله به جنگ منجر شود، ولی با دخالت و نصیحت پیامبر، موضوع حل شد. پیامبر با اینكه میدانست فتنه در كجا ریشه دارد، ولی برخوردی نكرد.(۱۹)
مدارا با جماعتی از منافقان و یهودیان كه پیامبر را آزار و اذیت میكردند و آیات قرآن در بیان ماهیت آنان نازل شد كه عبارتند از:
. نبتل بن الحرث؛ همان كسی كه درباره پیامبر گفت: «اِنّما محمّدٌ اُذنٌ...» كه آیه نازل شد: «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّكُمْ.»(توبه: ۶۱) پیامبر درباره او فرمود: «مَن اَحبَّ أَن ینظُرَ الی الشیطانِ فلینظُر الی نَبتل بنِ الحرثِ.»(۲۰) اما با این وجود، دستوری از پیامبر در مقابله با او صادر نشد.
. ودیعهٔ بن ثابت،(۲۱) از بنیانگذاران «مسجد ضرار» بود؛ همو كه گفته بود: «اِنَّما كُنّا نَخوضُ وَ نَلعَب.» و آیه در حق او نازل شد: «وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ.» (توبه: ۶۵)
. اوس بن قیطنی(۲۲) در جنگ خندق، برای فرار از جنگ به پیامبر گفته بود: «اِنَّ بیوتَنا عورهٌٔ فَاذن لنا فَلنرجع اِلیها» و این آیه در حق او نازل شد: «یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَهٌٔ وَمَا هِیَ بِعَوْرَهٍٔ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارا.» (احزاب: ۱۳)
ـ۱۰. بشیربن ابیرق (سارق الدّرعین)، ضحّاك بن ثابت (متهم به نفاق و دوستی یهود)، جلاس بن سوید بن صامت (پیش از توبه)، معتب بن بشیر و رافع بن زید، به سبب نفاق و گمراهی آنها، آیه نازل شد: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاكَمُواْ إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَكْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیدا.» (نساء: ۶۰)(۲۳)
۱. مجدبن قیس كه به پیامبر گفته بود: «یا مُحمّدُ ائذن لی و لاتَفتِنّی» كه آیه در حق او نازل شد: «وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَهِٔ سَقَطُواْ.»(توبه: ۴۹) ولی برخوردی از پیامبر با او گزارش نشده است.
۲. رافع بن حریمله كه از مخالفان و منافقان بزرگ بود. وقتی او مرد، پیامبر فرمودند: «قَد مات الیومَ عظیمٌ مِن عظماءِ المنافقینَ.» اقدامی علیه او از طرف پیامبر گزارش نشده است.
۳. زید بن الصلیت؛ وقتی شتر پیغمبر گم شد و همه به دنبال شتر میگشتند، او به كنایه و طعنه گفت: چگونه ادعای پیامبری میكند، در حالی كه نمیداند شترش كجاست؟ پیامبر به علم غیب، جای دقیق شتر را فرمود و اصحاب رفتند و همانجا شتر را یافتند.(۲۴) اما برخوردی از پیامبر علیه او گزارش نشده است.
۴. عمیربن وهب، از قبیله «بنی جمع» كه شیطانصفت بود و به بهانه آزادی پسرش، كه در جنگ بدر اسیر شده بود، با شمشیری زهرآلود قصد جان پیامبر داشت. پیامبر به علم غیب قصد او را آشكار ساخت و او در دم اسلام آورد.(۲۵)
۵. وشی كه در جنگ «احد»، حمزه، عموی پیامبر را، به شهادت رساند و پیامبر حكم قتل او را صادر كرد. او پس از فتح مكّه به طائف گریخت. اما پس از مدتی، در وفد ثقیف، ناگهان بر پیغمبر وارد شد و شهادتین گفت و پیغمبر او را بخشید، اما فرمود: به جایی برو كه دیگر تو را نبینم. او مسلمان شد و در جنگهای ردّه، مسیلمه كذّاب را كشت.(۲۶)
۶. هبار بن اسود، كسی كه شتر زینب، دختر پیغمبر، را رم داد و از میان هودج به زمین افتاد و طفل خود را سقط كرد و خود نیز به واسطه همان مرض از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مكّه خون او را هدر اعلان كرده بود، ولی پس از مدتی بر پیغمبر وارد شد و گفت: «... میخواستم به عجمها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم...» او تقاضای بخشش كرد و پیغمبر او را عفو نمود.(۲۷)
۷. قیس بن ربیع كه از سهم خود در عطایا ناراضی بود و پیغمبر را هجو نمود. اما خود به مدینه آمد و در ضمن اشعاری پوزش خواست و مورد عفو پیامبر قرار گرفت.(۲۸)
۸. عكرمهٔ بن ابیجهل كه پیغمبر در فتح مكّه، خون او را هدر اعلان كرده بود، اما به درخواست همسرش، پیامبر او را بخشید، بعدها او در سپاه اسلام در شام دلاورانه جنگید.(۲۹)
۹. مالك بن عوف، فرمانده لشكریان «هوازن» علیه پیامبر بود. او پس از شكست، به طائف پناه برد. اما پیغمبر فرمود: اگر بیاید و مسلمان شود، مال او را به همراه صد شتر اضافه به او میدهم. او مسلمان شد و از جانب پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، رئیس طوایف «هوازن»، «ثماله» و «مسلمه» شد و با طائف جنگید.(۳۰)
۰. ابن قیظی فردی نابینا بود. وقتی لشكریان اسلام به احد میرفتند، از زمین مقداری خاك برداشت به روی مبارك پیامبر پاشید و ناسزا گفت. اصحاب خواستند او را بكشند. اما پیغمبر فرمود: «او را رها كنید، هم چشمش كور است و هم دلش.»(۳۱)
۱. عبدالله بن ابیسرح مدتی كاتب وحی بود و گاهی به عمد الفاظ وحی را تغییر میداد. سرانجام، مرتد شد و از مدینه فرار كرد. در فتح مكّه، پیغمبر خون او را هدر ساخته بود، اما با وساطت عثمان، در مكّه بر پیغمبر وارد شد و امان خواست. پس از مدتی مورد رحمت و بخشش پیامبر قرار گرفت.(۳۲)
۲. انس بن زنیم با اشعاری پیامبر را هجو نمود و پیامبر نیز او را مهدورالدم خواند. اما در فتح مكّه، مورد عفو و بخشش پیامبر قرار گرفت.(۳۳)
۳. ابوسفیانبن حارث، برادررضاعی پیامبر صلیاللهعلیهوآله ،پس از فتحمكّهبهوساطت امّسلمه موردعفووبخششپیامبرقرار گرفت.
۴. صفوان بن امیّه به سبب اقدامات علیه مسلمانان، مهدور الدم اعلام گردیده بود، اما پس از فتح مكّه، مورد بخشش پیامبر قرار گرفت.(۳۴
۵. مدارا با یهودیان خیبر كه پس از فتح خیبر، پیامبر آنان را نكشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت نبرد.(۳۵)
۶. حاطب بن ابی بلتعه به خیانت، موضوع حركت مسلمانان برای فتح مكّه را توسط ساره به اطلاع قریش رساند و پیامبر از طریق وحی، از این موضوع اطلاع یافت،(۳۶) ولی برخورد خاصی از سوی ایشان با حاطب گزارش نشده است.
۷. نمونه كامل مدارای پیامبر، بخشش سران كفر پس از فتح مكّه است كه فرمودند: «اِذهبوا فانتم الطُّلقاء...»(۳۷)
از موارد مزبور و نیز موارد دیگر دست میآید كه هدف نهایی پیامبر مسلمان شدن مردم و به هدایت رساندن آنها بود، نه انتقام گرفتن هنگام قدرت و همین مسئله یكی از عوامل پیشرفت اسلام به شمار میآید.
● مبارزه با معاند
با وجود موارد زیادی از مدارا، كه در رفتار و سیره نبوی ملاحظه میشود، نمونههای برخورد تند و غیرقابل انعطاف نیز در سیره عملی پیامبر وجود دارند. اگر بخواهیم ملاكی برای این رفتارهای پیامبر ارائه دهیم، میتوانیم بگوییم: آنجا كه اساس و بنیان دین هدف گرفته شود و اقدامات مخالفان در مقابل اصول تغییرناپذیر دین اسلام و به منظور از بین بردن آن باشد، رفتار پیامبر متعصّبانه و انعطافناپذیر است و در غیر این موارد، با مدارا؛ چرا كه ماهیت و فلسفه دین همان اصول تغییرناپذیر است و با از بین رفتن آن اصول، دینی نخواهد بود و لغزش و بیتوجهی در این موارد، هرگز جایی نخواهد داشت. تاریخ به خوبی شاهد رفتارهای همراه با قاطعیت پیامبر در حفظ اهداف و اصول نهضت اسلامی است؛ اصولی مانند: عدالت، ظلمستیزی، مبارزه با شرك و كفر و ستایش خداوند.
در سیره نبوی مواردی یافت نمیشوند كه به تعطیلی حدود الهی منجر شود و ایشان ذرّهای انعطاف نشان داده باشد و در اجرای حدود، حتی اجازه شفاعت نمیدادند. از امام صادق علیهالسلام نقل شده است كه در عصر پیامبر، زنی از اشراف سرقت كرد. او را نزد پیامبر آوردند. حضرت امر كرد: دستش قطع شود. گروهی از قریش خدمت پیامبر رسیدند كه یا رسول اللّه! اگر دست این خانم قطع شود، پیامدهایش خوب نیست؛ او از اشراف است... آیا مصلحت هست؟ حضرت فرمودند: آری امّتهای پیش از شما، برای چنین كارهایی هلاك شدند؛ چون حدود را نسبت به ضعفایشان اجرا میكردند و درباره اقویا و اشراف و بزرگان اجرا نمیكردند. به همین دلیل هلاك شدند.(۳۸)
● مواردی از عدم تساهل در اسلام
. انعطافناپذیری در برنامههای دینی
برنامهها و تعالیم دینی انبیا، اعم از عقاید، احكام و اخلاق، كه با ادلّه قطعی جزو دین شمرده میشوند، به هیچ وجه قابل مسامحه نیستند و به این بهانه كه مورد پذیرش مردم نمیباشند، دردسرساز و مشكلآفرین هستند نمیتوان آنها را مورد مسامحه قرار داد. نهضت انبیا با قاطعیت تمام، درصدد به اجرا درآوردن و تثبیت حقایق دین به جای عقاید باطل گذشته بوده است، اگرچه مشركان با این عقاید به مخالفت برخاستهاند و حتی مبارزاتی نیز داشتهاند، اما تأثیری در روند حركت انبیا نداشته و هر اقدامی در مقابل این حركت انبیا بیپاسخ نمانده است، بخصوص آنكه پس از استقرار حكومت اسلامی در مدینه، برخوردهای پیامبر شدت بیشتری یافته است.(۳۹)
. عدم تساهل در حدود الهی
از نظر اسلام، اقدام مخالفان اگر منافع شخصی انسان را به خطر اندازد و عفو و مدارا، ظلمپذیری و ذلّت نباشد، شایسته است انسان شیوه مدارا و تساهل در پیش بگیرد. اما اگر اقدام مخالفان در تعارض با حدود الهی باشد، چون رعایت حدود الهی مقدّم بر شخصیت انسانی است و انسانیّت انسان در گرو رعایت حقوق الهی میباشد، مسامحه جایی ندارد و باید به اقدام عملی روی آورد. مهمترین اقدام عملی كه در اسلام تأكید فراوانی بر آن شده «امر به معروف و نهی از منكر» است كه دارای شروط و مراحلی است. اما كمترین ثمره آن نظارت عمومی و حراست از احكام و حدود الهی است.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «مسلمانی كه شكسته شدن حدود الهی را ببیند، اما واكنشی از خود نشان ندهد، مردهای است بین زندگان.»(۴۰)
مهمترین وظیفه حكومت اسلامی و فلسفه تأسیس آن اجرای احكام و حدود الهی است. از اینرو، برخورد قاطع پیامبر به عنوان حاكم اسلامی در صدر اسلام با متخلّفان را شاهدیم و در آیات قرآن نیز بر اجرای احكام و حدود الهی تأكید شده است؛ مانند اجرای حد زن و مرد زناكار، شارب خمر و سارق.(۴۱)
. عدم تسامح در عدالت اجتماعی و حقوق مردم
هدف كلی ادیان الهی برقراری موازین عدالت اجتماعی است تا زمینه تكامل اخلاقی و معنوی همه افراد پدید آید. در مواردی كه حقوق شخصی مطرح هستند، میتوان تسامح نمود، اما جایی كه عدالت اجتماعی و حقوق افراد دیگر مطرح است، تسامح در كار نیست و باید با قاطعیت برخورد نمود. نمونههای متخلّفان اجتماعی كه در صدر اسلام از سوی پیامبر و دوران ائمّه اطهار علیهمالسلام برخوردهایی با آنان شده عبارتند از:
. غارتگران اموال بیتالمال، كه به شدت با آنان برخورد میشد، بخصوص دستورها و توبیخهای فراوانی از دوران حكومت امام علی علیهالسلام نسبت به والیان متخلّف رسیده است.(۴۲)
. اخلالگران امنیت اجتماعی، كه در این زمینه، هم بعد مادی امنیت اجتماعی را شامل میشود، مانند سرقت و هم بعد معنوی و فكری امنیت جامعه را فرا میگیرد كه ارتداد و بدعت نمونههای اخلال امنیت فكری جامعهاند.
حضرت علی علیهالسلام در جواب عبیدبن بشر خثعمی درباره كیفر راهزن فرمود: «كسی كه راه را گرفته و انسانی را كشته و اموالی نیز برده است دست و پایش بریده و به دار آویخته میشود، كسی كه فقط راه را گرفته و انسانی را كشته و مالی نبرده است، كشته میشود، و كسی كه راه را بسته و فقط مالی برده است دست و پایش بریده میشود، و كسی كه راه را گرفته، ولی مالی را نبرده و كسی را هم نكشته است، تبعید میشود.»(۴۳)
● نمونههایی از برخورد پیامبر صلیاللهعلیهوآله با معاندان
بیشترین برخورد عملی پیامبر با یهودیان و مشركانی بود كه در مقابله با پیامبر و دین اسلام، اقدامات عملی داشتند. دو پیمان عمومی و خصوصی با سه طایفه بزرگ یهودیان مدینه (بنیقریظه، بنی نضیر، بین قینقاع) منعقد شد، اما آنان ضمن نقض پیمانهای خود، دست به اقدامات آشكاری علیه مسلمانان زدند كه پیامبر چارهای جز برخورد عملی نداشت. یهودیان دست به اقداماتی همچون حمایت از مشركان، تفرقهافكنی میان مسلمانان، تحریف، ایجاد تردید در میان مسلمانان، تمسخر و فریب میزدند. در ادامه، مواردی از برخورد پیامبر با این عده ارائه میگردد:
. ابوعفك؛ دستور قتل ابوعفك، شاعر یهودی، كه پیامبر را هجو نموده بود، صادر شد و سالم بن عمیر، این دستور را در سال دوم هجری اجرا كرد.(۴۴)
. عصماء بنت مروان؛ زوجه یزیدالخطمی، شاعره یهودی، اشعاری علیه پیامبر و اسلام سرود و پیامبر دستور قتل او را صادر كرد كه عمیربن عدی در ۲۴ رمضان سال دوم هجری او را به قتل رساند.(۴۵) سهیلی كشنده عصماء را شوهرش میداند،(۴۶) اما این سخن شهرتی ندارد.كعب بن اشرف؛ اصل او از قبیله طی بود، ولی پدرش به خاطر خونی كه از قبیله خویش ریخت، به مدینه آمد و به «بنی نضیر» پیوست. مادر كعب، دختر ابوحقیق، چهره شناخته شده بنی نضیر بود و خود كعب نیز در میان یهودیان جایگاهی بلند داشت. او دایم به فتنهانگیزی علیه مسلمانان دست میزد و حتی فتنهگری او از حد گذشت. به همین دلیل، پیامبر فرمود: كیست كه شر او را كم كند؟ محمدبن مسلمه داوطلب شد و به همراه ابونائله و سه نفر دیگر از اوسیان شبانه او را به قتل رساندند.(۴۸)
. ابورافع سلّام بن ابی حقیق؛ او از قبیله «بنی نضیر» بود و همراه آنان به «خیبر» كوچ كرد. ابن هشام به نقل از ابن اسحاق میگوید: اوس و خزرج، كه در انجام دستورات رسول خدا با هم به رقابت میپرداختند، پس از كشته شدن كعب بن اشرف به دست اوسیان، به فكر اقدامی مشابه بودند و از پیامبر دستور قتل ابورافع را گرفتند. پنج تن از خزرجیان به نامهای عبدالله بن عتیك، عبدالله بن انیس، مسعود بن سنان، ابوقتاده و خزاعی بن اسود به راه افتاده، شبانه به خانه ابورافع رفتند و با ترفندی او را به قتل رساندند.(۴۹)
در مورد زمان و مكان و چگونگی قتل او اختلاف است. به اجمال میتوان گفت: مهمترین جرم، كه علت قتل او به شمار میآید، تحریك مشركان و یهودیان برای برپایی جنگ احزاب و همراهی با حییّ بن اخطب، كنانهٔ بن ربیع بن ابیالحقیق و برخی دیگر از یهودیان بود.(۵۰)
ضرورت مقابله با شخصی مانند ابورافع زمانی بیشتر روشن میشود كه بدانیم او با وجود اعتراف به پیامبری رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله چنین میكرد. واقدی گزارش كرده است كه سلّام بن ابیالحقیق میگفت: ما به محمّد حسادت میورزیدیم؛ چون پیامبری از میان فرزندان هارون بیرون رفت، و حال آنكه او فرستاده خداست.(۵۱)
در مجموع، در برخورد پیامبر با یهودیان، باید گفت: مهمترین عامل برخورد پیامبر خیانت یهود، پیمانشكنی و مبارزه علیه اسلام و شخص پیامبر بود كه با توجه به پیمانی كه پیامبر از همان ابتدای ورود به مدینه با یهودیان منعقد ساخته بود، در صورت پیمانشكنی مجاز به كشتن مردان، به اسارت بردن زنان و فرزندان و به غنیمت بردن اموال آنان بود و برخورد با این قبایل پیمانشكن یهودی گاه با تخفیف اعمال میشد. كشتن ابوعفك، عصماء و ابورافع به دلیل اقدامات و تحریكات آنها علیه اسلام و شخص پیامبر بود كه منجر به قتل آنها شد.(۵۲)
علاوه بر یهودیان، مشركان قریش در مكّه و بعضی از منافقان مدینه نیز اقداماتی علیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشتند كه منجر به برخورد عملی پیامبر با آنان شد كه نمونههای آن عبارتند از:
. عقبهٔ بن ابی معیط و نصر بن حارث و مطعم بن عدی (مطابق بعضی نقلها)؛ آنها از اسرای جنگ بدر بودند، و چون مسلمانان را بسیار آزار و اذیت میكردند و اقدام عملی علیه پیامبر داشتند، پیامبر دستور قتل آنها را صادر نمود.(۵۳)
. ابوعزه شاعر؛ پس از اینكه در جنگ بدر اسیر شد، پیمان نهاده بود كه دیگر به جنگ با مسلمانان نیاید، اما در جنگ احد نیز حضور داشت. پیامبر صلیاللهعلیهوآله پس از جنگ احد، دستور قتل او را صادر نمود.(۵۴)
۷. معاویهٔ بن المغیره؛ او در جنگ احد، بعضی از اعضای حضرت حمزه علیهالسلام را قطع كرده بود. پیامبر دستور قتل او را نیز صادر نمود.(۵۵)
. سفیان بن خالد؛ او سبب قتل عاصم بن ثابت و درصدد تجهیز لشكری برای جنگ با پیامبر بود كه پیامبر دستور قتل او را صادر نمود كه توسط عبدالله انس به انجام رسید.(۵۶)
. دستور قتل ۸ تن از قبیله «عرینه»؛ آنان به حضور پیامبر آمده، مسلمان شدند و به سبب بیماریشان، پیامبر آنان را به ناحیه «ذیالجدر» نزدیك كوه «عیروت» نزد شبان و شتران خود فرستاد. اما آنان مرتد شده، یسار مولی پیغمبر را كشتند و ۱۵ شتر از شتران آن حضرت را به سرقت بردند. پیامبر كرز بن جابر فهری با تعدادی از سربازان را به دنبال آنان فرستاد و این آیه درحق آنان نازل شد: «اِنَّما جزاءُ الّذینَ یُحاربونَ اللّه... اَن یُقتلَّوا و یُصلَّبوا اَو تُقطّع ایدیهم»(مائده: ۳۳) و پیامبر بر اساس این آیه، دستور قتل، قطع دست و پا و به دار آویختن آنان را صادر نمود.(۵۷)
۰. دستور قتل چند نفر پس از فتح مكّه؛ حارث بن هشام، زمیربن ابی امیّهٔ بن مغیرهٔ، كه به ام هانی، خواهر امام علی علیهالسلام پناهنده شد و مورد بخشش پیامبر قرار گرفت، عبدالله بن سعدبن ابی سرح كه به شفاعت عثمان از مرگ نجات یافت، عكرمهٔبن ابیجهل آتشافروز جنگهای پس از بدر، كه به شفاعت همسر خود نجات یافت، و صفوان بن امیه، كه به شفاعت عمربن وهب و اسلامآوردن خود، بخشوده شد.(۵۸)
۱. مقابله با شامیان و اهالی منطقه موته و ذات اصلاح؛ آنان مبلّغان پیامبر، حارث بن عمیر و همچنین كعب بن عمیر غفاری را به همراه ۱۵ نفر دیگر به شهادت رساندند، پیامبر نیز عدهای از مسلمانان را به فرماندهی جعفربن ابیطالب به سوی آنان فرستاد.(۵۹)
●● نتیجه
در بررسی سیره عملی پیامبر و برخورد آن حضرت با مخالفان، باید گفت: با توجه به وظیفه اصلی پیامبران مبنی بر هدایت جامعه به سوی سعادت و كمال و ابلاغ پیام الهی، اصل اساسی حاكم بر رفتار آنها، بخصوص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، اصل رحمت، محبت و شفقت بود؛ یعنی هدف اصلی آن حضرت، جذب مردم به سوی خود و دین مبین اسلام بود. وقتی هدف چنین باشد، رفتار نیز در راستای آن خواهد بود. آنچه بیشتر در رفتار نبوی بروز داشت و جلوه مینمود مدارا با مخالفان بود؛ یعنی تا آنجا كه ممكن بود، پیامبر مدارا مینمود و از خطاها چشمپوشی میكرد. اما وقتی مخالفان، اساس دعوت پیامبر و اصول تغییرناپذیر دین را هدف قرار میدادند و به اقدامات عملی در این راه دست میزدند دیگر مدارا و مسامحه جایی نداشت و پیامبر چارهای جز برخورد همراه با خشونت نداشت و این نوع برخورد همواره در راستای حفظ دین و هدایت مردم صورت میگرفت.
پینوشتها
ـ آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹، ص ۱۹۶.
ـ حسین عبدالمحمدی، تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن و عترت علیهمالسلام ، قم، ظفر، ۱۳۸۱، ص ۱۵.
ـ عبدالكریم سروش، مدارا و مدیریت، تهران، صراط، ۱۳۷۶، ص ۳۱۰.
و۵ـ آذرتاش آذرنوش، پیشین ص ۱۷۹ / ص ۴۶۳.
ـ غلامرضا نوعی، مدارا با مخالفان در قرآن و سنّت، رشت، كتاب مبین، ۱۳۷۹، ص ۹۸.
ـ همان، ص ۹۸ به نقل از: شیخ عباس قمی، سفینهٔالبحار، ج ۱۰، ص ۴۴۱.
ـ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۷۳، ج ۳، ص ۶۹.
۷ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۹۴ / دیلمی، ارشادالقلوب، ج ۱، ص ۱۱۵.
ـ محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، چ چهارم، تهران، الاسلامیه، ۱۳۶۴، ج ۲، ص ۱۱۹.
ـ خیب بغدادی، تاریخ بغداد، مصر، مكتبهٔالخانجی، ج ۷، ص ۲۰۹.
۰ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۲۳.
۱ـ ان هشام، زندگانی محمد صلیاللهعلیهوآله پیامبر اسلام، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، كتابچی، ج دوم، ص ۱۹۸.
۲ـ همان، ص ۱۹۹.
۳ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۱۰۱.
۴ـ همان، ص ۵۴ / حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۱۵۳.
۵ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۸۳.
۶ـ ابن هشام، سیره، تحقیق مصطفی سقا و دیگران، چ دوم، مصر، حلبی، ۱۳۷۵ ق، ج ۲، ص ۳۷۲ / عباس محمود العقاد، عبقریه محمّد، بیروت، المطبعهٔ العصریه، ۱۴۲۱ ق، ص ۸۵ / سیدعلی كمالی، خاتمالنبیین، تهران، اسوه، ۱۳۷۲، ص ۹۴، به نقل از: ابن اثیر، اسدالغابه، ص ۱۹۷.
۷ـ محمد قوام وشنوی، حیاهٔالنبی و سیرته، قم، مؤلف، ۱۴۱۲ ق، ص ۳۲۱.
۰ـ۲۲ـ محمد قوام وشنوی، پیشین، ص ۳۲۶.
۳و۲۴ـ همان، ص ۳۲۷ / ص ۳۲۸.
۵ـ سیدعلی كمالی، پیشین، ص ۱۰۷ / شرفالدین محمدبن عبدالله بن عمر، خلاصه سیرت رسولاللّه، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، ص ۱۶۱.
۶الی ۳۴ـ سید علی كمالی، پیشین، ص ۹۵ / همان/ ص ۹۶/ ص ۹۶/ ص ۹۸/ ص ۹۹/ ص ۹۹/ ص ۱۱۰/ ص ۱۰۵.
۵و۳۶ـ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴، ص ۲۶۳ / ص ۳۱۷.
۷ـ سیدعلی كمال، پیشین، ص ۱۰۴.
۸ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۱۰۰ به نقل از: میرزا حسین نوری، مستدركالوسائل، قم،اسماعیلیان،۱۳۸۲ق، ج۳، ص ۲۱۶.
۹ـ حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۴۷.
۰ـ همان، ص ۸۶، به نقل از: محمدبن یعقوب كلینی، فروع كافی، ج ۱، ص ۳۴۲.
۱و۴۲ـ حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۸۰ / ص ۱۱۳.
۳ـ حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۲۸، به نقل از: شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج ۲۸، باب ۱، ص ۳۰۱، روایت ۳۴۸۳۵.
۴ـ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۶۳۵ / واقدی، المغازی، قم، مكتبالاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ ق، ج ۱، ص ۱۷۴.
۵ـ ابهشام، پیشین، ج۲، ص ۶۳۶/ واقدی،پیشین،ج۱،ص۱۷۴.
۶ـ مصطفی صادقی، پیامبر و یهود حجاز، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲، ص ۲۴۰ به نقل از: الروض الانف، ج ۷، ص ۵۳۲.
۷ـ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ۳۶۲.
۸ـ جعفر مرتضی، الصحیح من سیرهٔالنبی، چ چهارم، بیروت، دارالسیره، ۱۴۱۹ ق، ج ۶، ص ۳۵ / ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۵۱ / واقدی، پیشین، ج۱،ص ۱۸۴/ جعفرسبحانی،پیشین،ص۲۸.
۹ـ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۲۷۴ و ۲۷۵ / واقدی، پیشین، ج ۱، ص ۳۹۲ / جعفر سبحانی، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۹.
۰ـ مصطفی صادقی، پیشین، ص ۲۶۰.
۱ـ همان، ص ۲۶۱ / واقدی، پیشین، ج ۲، ص ۶۷۷.
۲ـ برگرفته از: مصطفی صادقی، پیشین، ص ۲۶۳.
۳ـ۵۷ـ محمدتقی لسانالملك سپهر، ناسخالتواریخ، تهران، اساطیر،۱۳۸۰، ص۸۰۲/ ص۹۴۱/ ص۹۴۴/ ص ۹۵۶/ ص ۱۰۸۵.
۸و۵۹ـ جعفر سبحانی، پیشین، ج ۲، ص ۳۳۱ / ص ۲۸۷.
ـ آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹، ص ۱۹۶.
ـ حسین عبدالمحمدی، تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن و عترت علیهمالسلام ، قم، ظفر، ۱۳۸۱، ص ۱۵.
ـ عبدالكریم سروش، مدارا و مدیریت، تهران، صراط، ۱۳۷۶، ص ۳۱۰.
و۵ـ آذرتاش آذرنوش، پیشین ص ۱۷۹ / ص ۴۶۳.
ـ غلامرضا نوعی، مدارا با مخالفان در قرآن و سنّت، رشت، كتاب مبین، ۱۳۷۹، ص ۹۸.
ـ همان، ص ۹۸ به نقل از: شیخ عباس قمی، سفینهٔالبحار، ج ۱۰، ص ۴۴۱.
ـ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۷۳، ج ۳، ص ۶۹.
۷ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۹۴ / دیلمی، ارشادالقلوب، ج ۱، ص ۱۱۵.
ـ محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، چ چهارم، تهران، الاسلامیه، ۱۳۶۴، ج ۲، ص ۱۱۹.
ـ خیب بغدادی، تاریخ بغداد، مصر، مكتبهٔالخانجی، ج ۷، ص ۲۰۹.
۰ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۲۳.
۱ـ ان هشام، زندگانی محمد صلیاللهعلیهوآله پیامبر اسلام، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، كتابچی، ج دوم، ص ۱۹۸.
۲ـ همان، ص ۱۹۹.
۳ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۱۰۱.
۴ـ همان، ص ۵۴ / حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۱۵۳.
۵ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۸۳.
۶ـ ابن هشام، سیره، تحقیق مصطفی سقا و دیگران، چ دوم، مصر، حلبی، ۱۳۷۵ ق، ج ۲، ص ۳۷۲ / عباس محمود العقاد، عبقریه محمّد، بیروت، المطبعهٔ العصریه، ۱۴۲۱ ق، ص ۸۵ / سیدعلی كمالی، خاتمالنبیین، تهران، اسوه، ۱۳۷۲، ص ۹۴، به نقل از: ابن اثیر، اسدالغابه، ص ۱۹۷.
۷ـ محمد قوام وشنوی، حیاهٔالنبی و سیرته، قم، مؤلف، ۱۴۱۲ ق، ص ۳۲۱.
۰ـ۲۲ـ محمد قوام وشنوی، پیشین، ص ۳۲۶.
۳و۲۴ـ همان، ص ۳۲۷ / ص ۳۲۸.
۵ـ سیدعلی كمالی، پیشین، ص ۱۰۷ / شرفالدین محمدبن عبدالله بن عمر، خلاصه سیرت رسولاللّه، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸، ص ۱۶۱.
۶الی ۳۴ـ سید علی كمالی، پیشین، ص ۹۵ / همان/ ص ۹۶/ ص ۹۶/ ص ۹۸/ ص ۹۹/ ص ۹۹/ ص ۱۱۰/ ص ۱۰۵.
۵و۳۶ـ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴، ص ۲۶۳ / ص ۳۱۷.
۷ـ سیدعلی كمال، پیشین، ص ۱۰۴.
۸ـ غلامرضا نوعی، پیشین، ص ۱۰۰ به نقل از: میرزا حسین نوری، مستدركالوسائل، قم،اسماعیلیان،۱۳۸۲ق، ج۳، ص ۲۱۶.
۹ـ حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۴۷.
۰ـ همان، ص ۸۶، به نقل از: محمدبن یعقوب كلینی، فروع كافی، ج ۱، ص ۳۴۲.
۱و۴۲ـ حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۸۰ / ص ۱۱۳.
۳ـ حسین عبدالمحمدی، پیشین، ص ۲۸، به نقل از: شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج ۲۸، باب ۱، ص ۳۰۱، روایت ۳۴۸۳۵.
۴ـ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۶۳۵ / واقدی، المغازی، قم، مكتبالاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ ق، ج ۱، ص ۱۷۴.
۵ـ ابهشام، پیشین، ج۲، ص ۶۳۶/ واقدی،پیشین،ج۱،ص۱۷۴.
۶ـ مصطفی صادقی، پیامبر و یهود حجاز، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲، ص ۲۴۰ به نقل از: الروض الانف، ج ۷، ص ۵۳۲.
۷ـ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ۳۶۲.
۸ـ جعفر مرتضی، الصحیح من سیرهٔالنبی، چ چهارم، بیروت، دارالسیره، ۱۴۱۹ ق، ج ۶، ص ۳۵ / ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۵۱ / واقدی، پیشین، ج۱،ص ۱۸۴/ جعفرسبحانی،پیشین،ص۲۸.
۹ـ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۲۷۴ و ۲۷۵ / واقدی، پیشین، ج ۱، ص ۳۹۲ / جعفر سبحانی، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۹.
۰ـ مصطفی صادقی، پیشین، ص ۲۶۰.
۱ـ همان، ص ۲۶۱ / واقدی، پیشین، ج ۲، ص ۶۷۷.
۲ـ برگرفته از: مصطفی صادقی، پیشین، ص ۲۶۳.
۳ـ۵۷ـ محمدتقی لسانالملك سپهر، ناسخالتواریخ، تهران، اساطیر،۱۳۸۰، ص۸۰۲/ ص۹۴۱/ ص۹۴۴/ ص ۹۵۶/ ص ۱۰۸۵.
۸و۵۹ـ جعفر سبحانی، پیشین، ج ۲، ص ۳۳۱ / ص ۲۸۷.
منبع : سایت پیامبر اعظم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست