سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
مجله ویستا
جشنواره بازیگران
اگر بخواهیم دنبال یک ویژگی مهم، ولی مشترک در فیلمهای جشنواره امسال بگردیم، آن را باید در بازیگری جستوجو کنیم. روی آوردن کارگردانان نسل جدید مانند پرویز شهبازی که تجربه موفقی در کار با نابازیگران داشتند به ستارههای سینما و از سوی دیگر علاقه ستارههای سینما به بازی در نقشهای متفاوت مانند بازی مهتاب کرامتی در فیلم بیست نشان میدهد مرزها اگر نگوییم در حال جابهجا شدن که در حال کمرنگ شدن است. این مطلب مروری است کوتاه بر بازی برخی بازیگران که متفاوتتر از همیشه بودهاند. این بازیها را در انتخاب فیلمها در نظر داشته باشید و از دست ندهید. محمدرضا فروتن
از عیار ۱۴ پرویز شهبازی و میزاک لیالستانی نمیتوان گذشت. هر دو به جای تجربه استفاده از نابازیگران در ۱۱ و ۶ سال پیش به سراغ ستارهها رفتهاند. در هر دو هم <محمدرضا فروتن> حضور دارد. فروتن در این سالها مدام سعی دارد کارهای متفاوت ارائه کند، حالا میشود مثل تجربه <خاک سرد> یا تجربه تلخ <دعوت> برای او. ما در این دو فیلم دو فروتن میبینیم. در عیار ۱۴ به فروتن قبل از تجربههای جدید نزدیکتر است و گویا کارگردان میداند که وقتی سراغ ستارهای بروی اتفاقا باید از جذابیتهای مردمی او استفاده کنی. در عیار ۱۴ نقش یک طلافروش محلی را در یک شهر شمالی بازی میکند، اما در میزاک نقش یک روستایی عقبمانده را. او نه از گریم شدن به شکل یک روستایی و شهرستانی میترسد نه از اینکه او را عقبافتاده و ناتوان و عجیب و غریب نشان دهند. این اتفاق با <وقتی همه خواب بودند> آغاز شد و نمیدانیم چه شد که مرتب هم تکرار میشود و تکرارش دارد به کلیشهای دیگر تبدیل میشود. البته از هنر او و کارگردانان این دو فیلم همین بس که توانستهاند چهرهای آشنا، اما متفاوت ارائه دهند. حالا دیگر کلکسیون نقشهای اینگونه فروتن کامل شده است. این همه تنوع در ارائه نقشهای متفاوت تکراری نشان از علاقه او به تجربه دارد. او پرکارترین بازیگر امسال هم هست. به انتظار فیلمهای دیگرش هم مینشینیم.
● عیار ۱۴
در عیار ۱۴ غیر از فروتن، دو سه بازیگر دیگر هم هستند که نحوه حضورشان جای تامل دارد. پوریا پورسرخ که بازیگر مورد علاقه سینمای تجاری بود، مدتی است که جایی در فیلمهای خوب هم پیدا کرده است و در فیلم عیار ۱۴ بازی کوتاه و نسبتا خوبی دارد. بازی کامبیز دیرباز هم در نقش دزدی که از زندان آزاد شده است و بیشتر در سکوت میگذرد و وقتی لب به حرف زدن باز میکند، گره فیلم را باز میکند حرف ندارد، اما مینا ساداتی برگهای است که پرویز شهبازی رو کرده است. همان کاری را که در <نفس عمیق> کرد. مینا ساداتی به مریم پالیزبان نفس عمیق بیشباهت نیست.
● وقتی همه خوابیم
دیدن فیلمی که همه بازیگرانش جدید هستند هم خوب است هم بد. وقتی فیلم <وقتی همه خوابیم> شروع شد فقط <مژده شمسایی> چهره آشنایی بود، آن هم اگر تئاتر <افرا>ی استاد بیضایی را دیده بودید. ۸ سال انتظار برای دیدن یک فیلم دیگر از استاد سینما و تئاتر ایران زمان کمی نیست. انتظارات بالا بود و دقایق اول فیلم این انتظار را برآورده کرد. حجم تصاویر که کم شد و بازیگرها به میدان آمدند، نه چهره مرد فیلم آشنا بود و نه بقیه عوامل که به تدریج آمدند و رفتند. سخت بود. در سگکشی هم بیضایی از بازیگران تئاتری استفاده کرده بود، ولی بازیگران سینمایی هم بودند. بدتر آنکه از آن بازیگران تئاتری در نقشهای کوچک و بزرگ کسی در سینما نماند. همانها که از قبل شناخته شده بودند مانند میترا حجار، مجید مظفری، بهزاد فراهانی و داریوش ارجمند ماندند و بقیه نرفتند. درواقع نمیدانیم این اتفاق برای چه افتاد. در حالی که <ترانه علیدوستی> و حتی <مهرداد صدیقیان> که توسط کارگردانان دیگر به سینما معرفی شدند در گردونه سینما ماندند و ماندند و آنان که با بیضایی معرفی شدند رفتند. بهرام بیضایی هم در تئاتر توانا است و هم در سینما. تاکید هم دارد بازی سینمایی و تئاتری نداریم و بازی خوب و بد داریم. کاش این سینمایی که نشان داده آنقدر بیرحم نباشد و آنانی را که او معرفی کرده است، اگر خودشان هم دوست دارند در سینما بمانند چرا که آنان تجربهای خوب را پشت سر گذاشتهاند. ● نوابصفوی و شقایق فراهانی، شروع دوباره
هر دو بازیگر شناختهشده سینما حسام نوابصفوی و شقایق فراهانی شاید بدشانسی آوردند که در سینمای تجاری افتادند و مشهور شدند. اما خب اگر بخواهند تغییر کنند این فرصت مناسبی میتواند باشد. هر چند که در عمل در این فیلم هم از آنان فقط بهعنوان بازیگران تجاری استفاده شده است. از آنان انتظار نقش متفاوت نداشتهاند و آنها دوباره همان بازیگر تجاری در فیلم ماندند البته سعی شده است برخی از تلاششان نشان داده شود. شقایق فراهانی با گریم متفاوت و دندانهای جلو در حالی که نمیتواند خوب حرف بزند، در فیلم بازی میکند، سخت است. حسام نواب صفوی به تدریج از کلیشههای نوعی از سینما و نقش جوان اول بودن جدا میشود. ما این را در فیلم میبینیم. درواقع تلاش آنها را میبینیم. آنان قطعا روزگار آسانی را پشت سر نگذاشتهاند وقتی گاهی برای یک پلان ۲۵ بار برداشت شده است.
● مژده شمسایی
اگر کسی بازیهای تئاتری <مژده شمسایی> را دوست داشته باشد در این فیلم فرصت برای لذت بردن بسیار است. او بازی اغراقشدهای دارد و این را در فیلم اول نشان میدهد، سرد و سخت و محکم، به خود اطمینان دارد. نویسنده است و بازیگر در فیلم. او از ۸ سال پیش تا به حال در سینما بازی نکرده است. به قول خود تعهدی به همسرش ندارد، اما هیچ نقشی؛ چه کوچک و بزرگ که بتواند اعتمادش را جلب کند به او پیشنهاد نشده است. برایش بازی مهم است و فراموش نشدن در دنیای سینما مطرح نیست. به هر حال او بازیگر شناختهشده تئاتر هم هست. او در فیلم وقتی <چکامه چمانی> است چند بار نقش خواهرش را بازی میکند. گریمهای متفاوت، راحت دستانش را میلرزاند- به نشانه اعتیاد- و راحت نقش زن خیابانی معتاد را بازی میکند. از آن فیلم که بگذریم میرسیم به دنیای واقعی؛ یعنی رابطه با دختر و همسرش. قرار است یک خانواده صمیمی نشان داده شود، به همین خاطر با دخترش میگوید و میخندد و راحت بازی میکند. همه چیز خوب است تا اینکه نقش از او گرفته میشود. او ناراحت است، با خودش حرف میزند و آنقدر همه چیز به هم میریزد که دخترش میپرسد کی سرکار میروی؟ ۸ سال زمان زیادی است. بازی <مژده شمسایی> همانی است که از او خواسته شده است. به هر حال از آن زن <سگ کشی> تا امروز زمان زیادی گذشته است. این <چکامه چمانی> هم لحظههای خوب زیادی دارد، اما وقتی در مقابل دخترش بازی میکند چنگی به دل نمیزند. رابطه دختر و مادر خوب از کار در نیامده است.
● زادبوم، یک فیلم انسانی
فیلم زادبوم ساخته ابوالحسن داوودی یک فیلم دیدنی است، مکانها و اتفاقات متفاوت زیادی در آن رخ میدهد. بازیگرانش از عزتالله انتظامی تا بهرام رادان، از پگاه آهنگرانی تا مسعود رایگان و رویا تیموریان همه لحظات خوب بازیگری را ثبت کردهاند. بازی مسعود رایگان در نقش یک کنشگر سیاسی که سیاست را بر زندگی ترجیح داده است و بعد که به ناگزیر از سیاست کنار میماند، خانواده او را پناه میدهد، بازی خوبی است. بازی بهرام رادان بهخصوص در لحظاتی که با آن دختر آلمانی در ماشین نشستهاند و دختر میخواهد ابراز علاقه کند، حرف ندارد و بازی عزتالله انتظامی هم در رستوران وقتی از او میخواهند که در یک کانال تلویزیونی اپوزیسیون بهعنوان مفسر حرف بزند، هم آنجا که برای مردم باغبانی میکند و هم آنجا که در خانهاش که یک کشتی روی آب است، روبهروی نوهاش و دختر آلمانی مینشیند و نوهاش به او به اسم قسط اول کتابش درباره ایران پول میدهد و ما میدانیم که او میداند قسط اولی در کار نیست و این کمک نوه به پدر بزرگی است که روزگاری برای خودش کسی بوده است، درخشان است و سیمرغ بلورین نقش دوم حق اوست.
● <بیست> بیست
<محمدرضا کاهانی> در سومین فیلمش <بیست> با مجموعهای از بهترینهای بازیگری سینمای ایران همکاری کرده است. اما این تنها بخشی از قضیه است؛ آنها را از قالب همیشگیشان جدا کرده، حتی اگر به قیمت زشت کردن <مهتاب کرامتی> یا جدی بازی کردن <علیرضا خمسه> باشد. تردیدی نیست که محوریت بیست با بازیگران است و فضایی که کارگردان آگاهانه در اختیار آنان قرار داده است.
● پرویز پرستویی
<پرویز پرستویی> از بهترینهای سینمای ایران است. لحظههای خوب بازیگری در کارنامهاش بسیار است. فرقی ندارد نقش کمدی باشد مثل مارمولک یا لیلی با من است، یا جدی مثل آژانس شیشهای. همه جوره میتواند بازی کند. مگر تئاتر فنز را بازی نکرد. بیشتر مواقع در فهرست اسامی نامزدهای دریافت سیمرغ است و تعداد سیمرغهایش نیز چندان کمتر از نامزدشدنهایش نیست. از آخرین باری که روی پرده سینما آمده است، کمتر از ۲ سال میگذرد. قرار بود با فیلم <پاداش سکوت>، امسال برایش بزرگداشت بگیرند اما او قبول نکرد. شاید دلیلش همان دو فیلم توقیفی دارای پروانه نمایش باشد: <کتاب قانون> و <صد سال به این سالها> شاید هم نه!
میدانیم او حتی یک روز هم بیکار نیست. آنقدر مسوول است که از ساعتها قبل شروع شدن کار سر صحنه حاضر باشد و در هر زمان فقط یک فیلم بازی کند. او در فیلم <بیست> نقش صاحب تالارپذیرایی را دارد؛ مردی که به خاطر گذشتهاش بیشتر به مراسم عزا علاقه دارد تا عروسی و باید فضای کاریاش را در مدت کمی عوض کند. او راحت عصبانی میشود، میزند، ایراد میگیرد، خیلیها را از کار اخراج کرده است، اما خوبیهایی هم دارد. اینها بخشی از شخصیت او است. بازی در سکوت پرستویی در این فیلم عالی است، نگاههایش حرف دارند، کلام و دستهایش به موقع حرکت میکنند، وسواسش در مرتب کردن کفشها، وسایل روی میز و عدم اعتمادش حتی به خود - در شمردن چند باره پول - همه این جزئیات بدون ذرهای حرف و کلام یک شخصیت جدید را خلق کرده است. حالا دیگر ما در تاریخ سینما شخصیت آقای سلیمانی صاحب تالار را داریم هر چقدر هم به بعضی از فیلمهای او شبیه باشد این یکی تفاوتهای اساسی دارد؛ هم وسواسی است و هم تنهاتر.
● خمسه و کرامتی
دیدن علیرضا خمسه در نقش آشپز، اوج ناتوانیاش با یک دست و عصبی و عصبانی بودنش فرصتی است که در این فیلم فراهم میشود. باور کرده بودیم وقتی خمسه میآید باید بخندیم. اینجا دیدیم که میتوانیم با دیدن او حتی بغض کنیم. شخصیتی که تمام نیاز خودش و همسرش تنها داشتن یک شغل است و چه فداکاریهایی در این راه کرده است. به اینها باید جسارت <مهتاب کرامتی> را هم در قبول نقش یک خدمتکار اضافه شود. او با صورتی سیاه، روسری و لباس مخصوص یک خدمتکار آمده است؛ دستانی که میروبد و میشوید. نگاههایش سرگردان است؛ بیچاره و آواره است و تنها پناه دخترش.
● سوپراستار له یا علیه صنف
سوپراستار به قول کارگردانش <تهمینه میلانی> قرار نیست علیه سینما باشد، اما همانطور که در گفتوگوهایش مرتب گفته است، خیلیها این تصور را نسبت به فیلمش دارند. جمع زیادی از بازیگران حتی اگر شده برای یک صحنه در آن بازی میکنند. این فیلم شایعههای زیادی را با خود دارد؛ اینکه وزیر آن را پسندیده، اینکه میخواهند به کارگردانش جایزه دهند، اینکه کارگردان خیلی زود خودش را با سیاستها همراه کرد و فیلمی مطابق نظر آنان ساخت.
● ستارهای در نقش سوپراستار
اینکه بازیگری نقش بد بازی کند امر عادی است، اما <شهاب حسینی> انگار تهدلش دوست ندارد اینطوری شود یا کارگردانها اینطور دوست ندارند. هر وقت منفی بازی کرده، بهطور تقریبی البته، از رخساره تا همین محیا، از واکنش پنجم تا رستگاری در هشت و بیست دقیقه یا متحول شده است یا بالاخره آن خصلتهای خوب درون جلوی کار بدش را گرفته است. آن اتفاق در سوپراستار هم افتاده است. آخر فیلم از اولش هم معلوم است، به این خاطر که فیلم در بخش در جستوجوی حقیقت قرار گرفته است. صرف قرار گرفتن فیلم در چنین بخشی آن را لو میدهد. اما خب این شهاب حسینی با اینکه خودش به قول خیلیها حتی نتوانسته به سطح ستاره هم برسد ولی نقش سوپراستار را بازی کرده است. البته شاید آنهایی که به همین تازگی فیلم <توفیق اجباری> را با حضور <محمدرضا گلزار> دیدهاند کمی با فیلم ارتباط برقرار نکنند. هر چند این فیلم بازیگری دارد که خوب بازی میکند، نه اینکه مانند آن فیلم فقط در صحنه راه برود. اما قطعا موفقیت آن فیلم را تکرار نمیکند چون دیدن خنده و گریه تنها سوپراستار سینمای ایران- محمدرضا گلزار به عقیده کارگردان بزرگی مثل <بهمن فرمانآرا- >همیشه جذابتر است.
● یک تازهوارد
<فتانه ملکمحمدی> از بین هزار نفر انتخاب شده است، چون شباهت اندکی هم به شهاب حسینی داشته است. خوب ویولن میزند و احتمالا قرار است یکی دیگر از استعدادهای سینمای ایران باشد. این بار او توسط میلانی به سینما معرفی شده است. لبخندها و حرکاتش ساده، راحت و صمیمی است. اما وقتی قرار است حرف بزند فاجعه رخ میدهد. معلوم است که خیلی سعی کردهاند اتفاق خوبی بیفتد. اما انگار متن به درد او نمیخورد شاید هم تقصیر او نیست. این همه اصرار بر معصوم بودن او با این همه دروغ و چاخان جور در نمیآید.
● بازیگران یک ثانیهای
فیلم سوپراستار میزبان تعداد زیادی از بازیگران حرفهای است، اما همه نقشهای تکجملهای برای بازی دارند. از <فرحناز منافیظاهر> برای پرسیدن یک آدرس استفاده میشود و <سارا خوئینیها> قرار است یک هشدار کوچک به دخترک سادهدل بدهد. او دو، سه دقیقه بازی دارد البته دلیل این حسودی معلوم نیست چون مثلا او همسر کارگردان است؛ مگر اینکه در گذشته گول این سوپراستار را خورده باشد.< >افسانه بایگان> در نقش مسوول پرورشگاه قرار است به مدت ۵ دقیقه از خوبیهای این دختر و سرنوشت نامعلومش بگوید؛ با خندههایی مهربان البته کمی تصنعی. باز <نسرین مقانلو> در نقش زنی پولدار و عاشق، فرصتی برای بازی دارد. اما این همه اسم برای چیست؟ <فریبا کوثری> هم پس از سالها که در انواع سریالها و فیلمهای تلویزیونی بازی کرده، اینک دوباره روی پرده نقرهای میرود. او قرار است نقش مادر را بازی کند؛ مادری که از پسرش انتظار دارد اما برآورده نمیشود. در مواقع احتیاج هم پناهگاه پسر است. اما عجب سیلی بیحس و بیرمقی بر گوش پسرش میزند.
گیسو فغفوری
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست