چهارشنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۳ / 11 December, 2024
مجله ویستا

آزادی بیان در اسلام


آزادی بیان در اسلام
آزادی موهبتی است الهی كه خدای متعال به انسان عطا فرمود اما از آنجا كه انسان موجودی ضعیف است برای او هم حجت درونی( عقل ) و هم حجت بیرونی ( پیامبران) قرارداد تا انسان را به سوی كمال واهداف عالیه الهی رهنمون سازند. ولی در عین حال بشر در انتخاب راه صواب و خطا آزاداست . نویسنده با استفاده از آیات ، روایات ، سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) ثابت می کند اسلام نه تنها بر پیروان خود ، آزادی بیان حقایق را برای مردم واجب می داند ، بلکه برای غیرمسلمان قایل به آزادی بیان می باشد و دراین راستا دربرخورد با اندیشه های مخالف اسلام،دستور می دهد که با حکمت، موعظه حسنه وجدال احسن با آن ها مناظره شود.
اسلام علاوه بر آزادی نطق وبیان ، آزادی قلم را نیز دراین ردیف قرار داده است . که البته آزادی قلم آمیخته با آزادی نطق وبیان می باشد وهریک ملازم دیگری است .
باید توجه داشت که اسلام درعین حالی که آزادی بیان وقلم را برای همگان در جامعه اسلامی پذیرفته است ولی حدود ومقرراتی را برای آن مشخص کرد تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد . دراین چشم انداز دو مبنا برای آزادی بیان متصور می باشد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به آن اشاره شده است :
الف : آزادی بیان نباید با اندیشه های اسلامی تضاد داشته باشد .
ب : با حقوق عمومی در تضاد نباشد و سبب نابودی حقوق افراد و جمعیت ها و ... نگردد .
آزادی بیان از این منظر دارای چهارچوبی مشخص برای گفتمان و طرح و بحث مسایل مختلف وتوسعه بوده که یکی از لوازم و ضروریات احیای جنبش نرم افزاری در کشور می باشد .
●مقدمه:
تبیین موضوع
آزادی انسان در انتخاب عقیده امری است ضروری ، ‌تسخیر قلوب كه لازمه باور و ركن اعتقادات است با اكراه ممكن و میسر نمی‌گردد . از این رو اسلام ، آزادی انتخاب و ایمان آگاهانه را به عنوان اصلی از اصول اساسی مكتب ، پذیرفته و مردمان را از اكراه و اجبار بر دین بازداشته است . جدال و جنگ نیز ، ‌نه به خاطر دعوت و اجبار بر دین كه در راه رفع موانع دعوت و جلوگیری از فتنه و ستم تشریع و تجویز شده است .
آنچه به دنبال این موضوع ، باید مورد بحث قرار گیرد ، ‌آزادی بیان و انتشار عقیده می‌باشد ، كه آیا در اسلام انسانها از چنین حقی برخوردار هستند یا خیر ؟
تبیین واژه بیان
راغب اصفهانی درباره این واژه می‌نویسد :
«بین : یقال بان و استبان و تبین ... و البیان ، ‌الكشف عن الشیء و هو اعم من النطق ، ‌مختص بالانسان و یسمی‌ما بین به بیانا . »
همچنین بیان در لغت به معنای آشكار كردن و روشن ساختن ، هویدایی ، ظاهر كردگی وسخن رسا و فصیح كه از ما فی الضمیر خبر دهد ، ‌می‌باشد . (فرهنگ لاروس )
قاموس قرآن نیز می‌نویسد :
«بان :‌آشكار و ظاهر شد ، ‌گویند بان الشی بیانا ؛ یعنی آشكار و روشن شد . انظر كیف تبین لهم الایات ( مائده / ۷۵ ) ، ‌بیان به معنی كشف واز نطق اعم است و اسم مصدر نیز می‌آید : هذا بیان للناس و هدی ( آل عمران /۱۳۸ ) ، ‌خلق الانسان علمه البیان ( رحمن/۴ ) ، ‌ثم ان علینا بیانه ( قیامه/۱۹) ، ‌درمجمع البیان ، ‌تبیان و بیان هر دو یك معنی دارد . »
از مجموع معانی لغوی بر می‌آید كه ممكن است بیان ، ‌به وسیله نطق یا كتابت و یااشاره باشد كه در هر حال مطلبی را آشكار ساخته و پرده از روی آن بر می‌دارد . امروزه بیان در قالب سخنرانی ، مطبوعات ، ‌كتاب ، اعلامیه و رسانه ها و ... نمود می‌یابد .
●اهمیت و ضرورت آزادی بیان
بدون شك ، آزادی از بزرگترین نعمتهای زندگی واز گرانبهاترین سرمایه‌های سعادت مادی و معنوی انسان است . میل به آزادی و حریت با سرشت بشر آمیخته شده و از مطبوع ترین و گواراترین تمایلات طبیعی آدمی‌است . در‌اندیشه اسلامی‌ ، تكریم انسان كه آیات متعدد قرآن و روایات مآثوره ، ‌بیانگر آن است ، ‌مفهوم بسیار لطیف ودر عین حال وسیع و گسترده ای دارد كه همه ارزشها و خوبیها و كمالات انسانی ، ‌از جمله آزادی رادر خود جای داده و اصلی است محكم و متقن در معرفی و بیان مقام و منزلت انسان ؛ از این روی ، ‌حریت ، نه تنها یكی از حقوق مسلم انسان بلكه از مشخصات وحدود و موجودیت او به شمار آمده است . آفریدگار جهان با همه سلطه و سیطره ای كه بر همه موجودات دارد ، انسان را در حدود و اختیاراتی كه بدو بخشیده است ، ‌مطلقا، ملزم به عمل نساخته و فعالیت او را مانندحیوانات محدود به قوای طبیعی و غریزی ننموده ، ‌بلكه تنها به وسیله امر ، نهی و ارشاد به عواقب امور ، ‌افعال و حركات او راتحت انضباط و انتظام درآورده و سرنوشت انسان را به اراده و اختیار او دانسته است .
در مكتب اسلام ، بیدار ساختن و رهانیدن آنان از قید و بندهای گوناگون و بندگی انسانهایی همانند آنان ، از عالیترین هدفهای انبیا به شمار می‌رود .
«ویضع عنهم اصرهم و الاغلال كانت علیهم» (اعراف )
نیل به آزادی ونجات خویش از انواع بندگیهای پنهان و آشكار ، ‌از مهمترین مقاصد هر مسلمانی است كه می‌بایست همواره در تشویق باشد تا مبادا لحظه ای در یكتاپرستی وتوحید ، در تزلزل افتد و طوق بندگی و عبودیت غیرخدا را بر گردن نهد ودر نتیجه ، گوهر ارزشمند آزادی را به رایگان از دست بدهد .
با چنین تلقی و نگرشی كه اسلام به منزلت انسان و مرتبت او دارد ، ‌نسبت به خصوص آزادی بیان و اظهار عقیده ، ‌كه از مهمترین مظاهر آزادی انسانی است . دیدگاه اسلام بخوبی روشن می‌گردد زیرا اسلام ، ‌آن را جزء حقوق مسلم انسانی شمرده و به انسان ، ‌از آن جهت كه انسان می‌باشد این آزادی را داده است .
در همین راستا ، ‌بیان و قلم كه جلوه‌های این نوع آزادی است مورد تقدیس و تكریم قرار گرفته است و خداوندمتعال ، ‌نعمت بیان را در ردیف نعمت خلقت و آفرینش انسان برشمرده و به قلم و آنچه از آن می‌طراود سوگند یاد نموده است .
امام صادق (ع) محیطی را كه در آن ، ‌آزادی بیان عقیده باشد ، ‌تبلور زندگی خوب و انسانی می‌شمارد . اسماعیل بصیر می‌گوید : امام صادق (ع) فرمود :
آیا شما می‌توانید درمكانی گرد آیید و با یكدیگر به گفتگو بپردازد و آنچه را كه می‌خواهید اظهار دارید واز هر كس انتقاد كنید ( بیزاری جویید ) و به هر كس می‌خواهیدابراز دوستی و محبت كنید ؟ گفتم : آری ، فرمود :‌آیا زندگی و لذت مفهومی‌جز این دارد ؟
رمز ترقی‌اندیشه ها و بهره‌های ناشی از آن ، ‌در اظهار نظر و تضارت آراء‌ نهفته است ، ابتكار و خلاقیت ، ‌مرهون محیط آزاد اجتماعی می‌باشد . آزادی گفتار ، ‌وحدت و همبستگی را در جامعه گسترش می‌دهد و با كاهش حقد و كینه ها ، ‌نقاط ضعف ، ‌سستی و نارساییهای پنهان یك جامعه را آشكار می‌كند و در نهایت مانع از بروز استببداد ، ‌اختناق و طغیان اجتماعی می‌گردد .
در مقابل ، ‌جلوگیری از بروز افكار وعقاید موجب تنبلی مغزها وسلب قوه ابتكار می‌گردد . افراد ، ‌قالبی بار می‌آیند ، ‌جوانه‌های استعداد می‌خشكد ، حركت و تحول افول می‌كند . زمینه نفاق ، ‌اختلاف ، ‌پنهان كاری و نافرمانی به وجود می‌آید و موجبات انحراف و بدعت نیز پدیدار می‌گردد .
گذشته از این جهات دیگری نیز درباره آزادی بیان مطرح است كه اهمیت و حساسیت آن را آشكار می‌سازد:
۱- در طول تاریخ ،حكام جابر از دین استفاده‌های ناروایی كرده‌اند و استبداد دینی را به خدمت مقاصد شوم خود در آورده‌اند . در تاریخ مسیحیت سردمداران كلیسا به نام دفاع از دیانت چه بسیار زبانها را بریده و قلمها را شكسته‌اند و در تاریخ اسلام نیز ، ‌با آن همه توصیه ها و سیره روشن پیشوایان صدر اسلام ، ‌به آزادی بیان ، ‌در زمان تسلط و نفوذ بنی امیه و بنی عباس ، از دیانت سوء‌استفاده‌های بی شمار كردند و به اسم دین ، به قلع و قمع بسیاری از نام آوران و بزرگان دین پرداختند . این حركت پلید در دوران خفقان حكومتهای مستبد . از جمله معاویه . بنیان نهاده شد . در تحلیل تاریخ اسلام ، ‌فصلی را به «پایان آزادی ابراز عقیده » اختصاص داده‌اند و معاویه را سردمدار این جریان قلمداد كرده‌اند . در این رابطه قضایایی را همچون برخورد معاویه با حجربن عدی و یارانش و مروان بن حكم با سود بن مخرمه و تهدید حجاج به قتل عبدالله بن عمر در پاسخ اعتراض وی به طولانی شدن خطبه نماز جمعه ، ‌اعتراض شخصی نسبت به طولانی شدن خطبه عقبه بن ولید و كشته شدن وی به خاطر این اعتراض ونیز تهدید مردم مدینه توسط عبدالمك مروان به سبب سفارش وی به تقوا ، ‌نقل می‌كنند .
۲- در مقابل ، ‌همواره استعمارگران از دموكراسی و آزادی عقیده و بیان، سوء استفاده‌های بسیاری كرده‌اند ، ‌به نام آزادی بیان و عقیده شدیدترین ضربه ها رابر آزادی وارد آورده‌اند و در لوای آن ، بویژه در كشورهای جهان سوم و اسلامی‌ ، ‌به ایجادتفرقه و مسلك سازی پرداخته‌اند و ارزشهای والای دینی و انسانی را به بازی گرفته اند . جدید ترین ترفند دشمنان آزادی را هم اینك در دفاع همه جانبه آنان از سلمان رشدی ، ‌مشاهده می‌كنیم كه در لوای آزادی بیان و عقیده ، ‌به مقدسات میلیونها انسان توهین روا می‌دارد و این در حالی است كه به اسم دفاع از قانون ، مانع آزادیهای مشروع مسلمانان در انجام فرایض در بسیاری از سرزمینهای مدعی دموكراسی ، ‌می‌شوند .
۳- اكثرصاحبنظران اسلامی‌اصل آزادی بیان را قبول دارند ولی در ابعاد آن دچار نظرات اختلافی شده‌اند .
بنابراین ابعاد گوناگون موضوع ، ‌می‌بایست مورد دقت قرار بگیرد . از جمله ، ‌آیا آزادی حقی است مربوط به همه انسانها و یا ویژه گروهی خاص؟
باید مشخص گردد كه آیا در تمام مسائل اسلامی‌ ، ‌اعم از اصول و فروع ، ‌حق تحقیق و تفحص وجود دارد یااین كه به مسائل اجتماعی و سیاسی اختصاص پیدا می‌كند و مسلمانان ، ‌ازاظهار نظر در مسائل اعتقادی واصول دین محرومند ؟ نكته دیگر این كه حدود آزادی باید بر اساس متون دینی معتبر مشخص گردد وگرنه اصل وجود حد و مرز برای آزادی باید بر اساس متون دینی معتبر مشخص گردد و گرنه اصل وجود حدو مرز برای آزادی ، ‌از جمله آزادی بیان ، ‌امری است عقلایی و مورد پذیرش همگان .
در تمامی‌ابعاد یاد شده اختلاف نظر ، ‌تا مرز افراط و تفریط ، ‌وجود دارد . بر این اساس ، ‌ارائه نظر ، مبتنی بر منابع معتبر اسلامی‌ ، ‌با توجه به ابعاد مختلف ، ‌امری است لازم و ضروری كه ما در این نوشتار بر آنیم تا به قدر امكان ، ‌به این موضوع بپردازیم .
●آزادی بیان در قرآن
الف ) آزادی بیان برای مسلمانان
سوال این است كه آیا اسلام به پیروان خود حق آزادی اظهار عقیده ، ‌در تمامی‌عرصه‌های عقیدتی، ‌سیاسی و اجتماعی را اعطا نموده است یا خیر؟
در نصوص دینی وظایف و دستوراتی برای مسلمانان مقرر گردیده كه انجام هر كدام از آنها مستلزم وجود آزادی بیان برای پیروان دین است و بدون آزادی بیان در متن دین ، بویژه در قلمرو مسائل سیاسی و اجتماعی ، ‌انجام چنین وظایفی امكان پذیر نیست . از جمله :
۱- امر به معروف و نهی از منكر
جایگاه امر به معروف و نهی از منكر بر كسی پوشیده نیست . آیات متعدد قرآن و احادیث فراوان از ائمه معصومین (ع) نشانگر عظمت واهمیت این فریضه مهم دینی است . اسلام بر اساس این دستور، مسلمانان را موظف نموده تا با تشخیص «معروف» و «منكر»‌در راه گسترش معروف و زدودن منكر از پیكرجامعه با هر وسیله ممكن ، ‌تلاش نمایند و بدین وسیله از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامی‌جلوگیری كنند و سلامت نظام اسلامی‌را از انحرافات داخلی و خارجی تضمین نمایند . انجام این وظیفه مراتبی دارد كه زبان و قلم ( بیان ) از جمله مهمترین آنهاست .
منكر را ، ‌به دست و زبان و دل انكار می‌كنند . اینان تمام خصایل نیك را در خویش جمع نموده‌اند. بنابراین . وجود چنین دستورمهمی‌در پیكره دین مبتنی بر آن است كه اسلام آزادی بیان وابراز عقیده را ، ‌به عنوان اصل مسلم ، پذیرفته باشد وبه پیروان خود اجازه ابراز عقیده در برابر انحرافات فردی واجتماعی داده باشد ، ‌تا این كه زمینه مساعد برای اجرای این واجب فراهم گردد وگرنه این همه تاكید در مورد امر به معروف و نهی از منكر بی معنا و به دور از واقعیت خارجی خواهد بود .
●مشورت
مساله تشویق به مشورت ، ‌ریشه در قرآن ، ‌سنت و سفارشهای ائمه (ع) دارد كه انسانها را همواره در راستای حل معضلات ، ‌مشكلات و رهیابی به نظرات صائب به مشورت راهنمایی كرده‌اند .
« ... من شاور الرجال شاركهم فی عقولهم . » (نهج البلاغه)
در اهمیت مشورت ونظر خواهی از دیگران همین بس كه خداوند به پیامبر (ع) با این كه عقل كامل بوده و با وحی الهی ارتباط دارد ، ‌فرمان می‌دهد كه با اهل نظر مشورت كند .
« ... وشاورهم فی الامر ... » (آل عمران )
بر اساس این دستور الهی ، ‌پیامبر (ص) با یاران خود در موارد متعدد مانند ، ‌جنگ بدر ، احد ، ‌خندق و ... به رایزنی ومشورت می‌پرداخت و به آنان اجازه اظهار نظر و انتقاد می‌داد و گاهی از رای خویش ، ‌به منظور احترام به رای و نظر اكثریت صرف نظر می‌كرد .
اساسا در اسلام ، ‌افكاری هستند كه نیاز به بحث وبررسی دارند و باید در جایگاه خود طرح و یا بحث و گفتگو و شفاف سازی شوند چنانكه امیرالمومنین علی (ع) فرموده‌اند :
رای ها را برخی بر برخی دیگر عرضه كنید كه رای درست اینگونه پدید می‌آید . همچون شیری كه برای بیرون كردن كره آن ، ‌در میان مشك می‌ریزند ومی‌زنند .
یا در اهمیت بهره گیری از دیدگاههای دیگران و استقبال از افكار موافق و مخالف می‌فرمایند :
برای خردمند سزاوار است كه رای دیگران را به نظریات خود بیافزاید ودانسته‌های حكیمان را به دانستنیهایش اضافه كند .از تشویق و ترغیب‌هایی كه درآیات و روایات ، ‌نسبت به شور ، مشورت و استفاده از آرای دیگران شده ، به روشنی معلوم می‌گردد كه اسلام ، طالب محیط و جامعه ای است كه انسانها بتوانند در آن ، ‌آزادانه به اظهار رای وعقیده خود در امر جامعه و یكدیگر بپردازند ، ‌تا در پرتو تضارب آرای موافق و مخالف ، ‌گزینش بهترین رای میسر گردد و گرنه حق اظهار عقیده ، ‌در موضوع مورد مشورت ، ‌تشویق و ترغیب به آن بی موردخواهدبود .
۲- نصیحت و خیرخواهی
خیرخواهی كه در متون دینی از آن به «نصح» تعبیر شده است ، ‌پایه واساس آن حدیث معروف پیامبر (ص) :«كلكم راع وكلكم مسؤول عن رعیته . »‌می‌ باشد . كه مسلمانان را موظف می‌نماید تا نسبت به آحاد مسلمانان ، بویژه پیشوایان دین خیرخواه و نیك‌اندیش باشند و آنان را از طریق ارائه نظریات و‌اندیشه‌های خیرخواهانه واصلاحی ، ‌یاری رسانندوبا انتقاد سازنده ، ‌كه نشأت گرفته از تعهد اسلامی‌باشد ، آنان رااز فروافتادن در مسیر انحرافها ، ‌بازدارند . در كتب روایی ، محدثین بزرگوار ، ‌بابی رابه عنوان «ما امرالنبی (ص) بالنصیحه لائمه المسلمین» اختصاص داده‌اند .
حضرت علی (ع) آن را از حقوق پیشوایان دین بر رعیت ، برشمرده است :
«و اما حقی علیكم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فی المشهد والمغیب»
یعنی : حق من بر شما (رعیت) وفای به بیعت و نصیحت و خیرخواهی در حضور وغیاب من است . همچنین در راستای هر چه بهتر انجام گرفتن این وظیفه مهم ، به مسلمانان یادآور می‌شود :
بامن آن طور كه با جباران سخن می‌گویید ، سخن مگوییدو چنانچه از روی ترس ، ‌از گفتن حق در برابر مردمان متكبر خودداری می‌كنید . با من از گفتن حق ، ‌خودداری نكنید و بامن با ظاهر سازی برخوردنكنید ودرباره من گمان بی جا نبرید كه گفتن حق بر من سنگین باشد و یا بخواهید مرا به بزرگی تعظیم كنید ، چون كسی كه پا پیش نهد و عدل بر او سنگین باشد ، ‌عمل بدان بر او سنگین تر است . پس ، ‌از سخن بحق و یا مشورت در عدل با من دریغ نورزید .
۳- نهی از كتمان حق
از اصول دیگری كه لزوم آزادی بیان راتثبیت می‌كند ، ‌حرمت كتمان حق و لزوم بیان حقایق برای مردمان است . بر این اساس قرآن می‌فرماید :
«قل هذه سبیلی ادعواالی الله علی بصیره اناومن اتبعنی وسبحان الله وما انا من المشركین»(یوسف)
قران به پیامبر اسلام (ص) فرمان می‌دهد كه :
یعنی : بگو راه من این است كه با بصیرت و بینش ، ‌همگان را بسوی خدا دعوت می‌كنم ، ‌من و هر كسی كه راه مرا برگزیند و دعوت مرا دنبال كند و پاك است خدا و من از مشرکان نیستم .
همانطور كه پیداست ، ‌پیامبران با بصیرت به دعوت می‌پردازند ودیگران راهدایت می‌كنند . از سوی دیگر خداوند ، ‌در موارد متعدد ، ‌از كسانی كه از روی هوس یا ترس و طمع به كتمان حق و خود سانسوری روی می‌آورند . نكوهش كرده وخواستار تبیین حقایق شده است .
«لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون» (آل عمران )یعنی :چرا حق را با باطل پوشانده و آگاهانه به كتمان حق روی می‌آورید .
ب – آزادی بیان برای غیر مسلمان
در راستای حفظ آزادی بیان عقیده برای غیر مسلمانان ، ‌در نصوص دینی ، وظایف ودستورهای مهمی‌به مسلمانان ، در برخورد بااندیشه‌های مخالف داده شده كه تمامی‌آنها نشات گرفته از پایبندی اسلام به دادن این حق آزادی به غیر مسلمانان است . از جمله :
۱- جدال احسن : جدال احسن كه به معنای مجادله نیكو وكاوشی طرفینی برای یافتن و كشف حق می‌باشد ، ‌از موضوعاتی است كه قرآن كریم در آیات متعدد به آن تشویق و ترغیب كرده و آن را شیوه برخورد با مخالفان و منكران رسالت پیامبر (ص) شمرده است از جمله :
«ادع الی سبیل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»(نحل )
یعنی : با حكمت و‌اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به طریقی كه نیكوتر است مناظره كن .
«ولا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتی هی احسن» (عنکبوت)
یعنی : با اهل كتاب ، جز به روشی كه نیكوتر است مجادله نكنید .
تعبیر به «احسن» تعبیر جامعی است كه تمام روشهای صحیح و مناسب مناظره و مباحثه راشامل می‌شود ، ‌چه در الفاظ و محتوای سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات دیگربدون شك ، این ترغیب و تشویق در صورتی ارزشمندو با معناست كه شریعت مقدس اسلام ، ‌به طرف مقابل فرصت ابرازه عقیده ونظر مخالف راداده و او را در ارائه نظر واندیشه خویش آزاد گذاشته باشد وگرنه در صورت نبود میدان برای بیان واظهار عقیده به مخالفان دستور به جدال احسن ، ‌بی معنا خواهد بود .
۲- گزینش بهترین : هر‌اندیشه ای ، ‌به مقدار سهمی‌كه از واقع نمایی داشته باشد ، مورداحترام اسلام است ، از این رو ، ‌قرآن كریم مسلمانان را به انتخاب بهترین‌اندیشه و سخن دعوت می‌كند؛‌زیراانسان بر اساس فطرت ، حق و رشدرا طالب است و به هر سخنی كه گوش می‌دهد، به آن امید است كه در آن حقی بیابد .
« ... فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»(زمر)
یعنی : بندگان مرا بشارت ده ، ‌آنهایی كه به سخنان گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را بر می‌گزینند . طبق این آیه شریفه ، خداوند بندگان راستین خود را كسانی می‌داند كه به سخنانی كه گفته می‌شود ، بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر ، گوش فرا می‌دهند و با نیروی عقل و خرد بهترین آنهارا بر می‌گزینند و هیچ گونه تعصب و لجاجتی در كار آنان نیست و هیچ گونه محدودیتی در فكر واندیشه آنان وجود ندارد . آنان جویای حقند و تشنه حقیقت ، هرجا آن را بیابند از آن استقبال می‌كنند .
قرآن كریم ، شخص پیامبر اسلام رانمونه عالی سعه صدر و تحمل آرای مخالف می‌شمرد به گونه ای كه از جانب برخی نادانان مورد سرزنش قرار می‌گیرد و به حضرتش می‌گویند : «هو اذن» او گوش است .
قران در پاسخ اینان می‌فرمایند : « قل اذن خیرلكم» (توبه ) نیكوگوشی برای شماست .
۳- برهان طلبی : قرآن مجید ، افزون بر آن كه پیروان خود را به تبعیت از دلیل وبرهان فراخوانده است ، همواره از مخالفان و معارضان خود نیز ، دلیل و برهان طلب می‌كند . به عنوان نمونه در مقام احتجاج با مشركان می‌فرماید :
آیا علاوه بر خداوند خداوندی وجود دارد ؟ اگر راست می‌گویید دلیل و برهان خویش رابیاورید .
در مقام تخطئه پندارهای غلط اهل كتاب ، ‌همین معنا را یادآور شده و می‌فرماید :
گفتند : جز آنان یهودی یانصرانی باشند به بهشت داخل نخواهند شد . این آرزوهای ایشان است ، بگو : اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید (بقره )
لازمه تحدی و برهان طلبی قرآن كریم این است كه اسلام به مخالفان آزادی داده است ، ‌تا آراء و عقاید خود رابی پروا و بااستدلال و برهان ، بیان كنند در غیر این صورت ، تحدی ( برهان طلبی ) بی معنا خواهد بود .
۴- نقل آرا ونظرات مخالفین : یكی دیگر از شیوه‌های قرآن در مقام برخوردبا آرا و‌اندیشه‌های مخالفان ، ‌این است كه كفرآمیز ترین سخن آنان راهمراه با استدلالهایشان نقل می‌نماید و سپس به نقد وایراد آن می‌پردازد .
«قال الذین كفروا …» ، « قال الذین اشركوا …» و تعبیرات مشابه آن ، ‌بیانگر این حقیقت است وبه تعبیر استاد شهید مطهری اگر مادیین وغیر خداپرستان افكاری داشته‌اند و استدلالهایی كرده‌اند همان است كه در كتب مذهبی آمده و بر زبان ائمه (ع) جاری شده و بدین وسیله به ثبت رسیده است .
این شیوه قرآن دلیل بسیار روشن دیگری است بر این كه نه تنها مخالفان در بیان عقیده و آرای خویش آزادند كه مسلمانان به ثبت و ضبط دقیق نظرات آنان كه ضرورت یك برخورد صحیح با افكار دیگران است ، ‌تشویق شده‌اند . از نصوص دینی كه به طور خلاصه بدان اشاره شد ، به این نتیجه می‌رسیم كه از دیدگاه اسلام ، ‌آزادی بیان ، حتی برای ملحدان و منكران دین ، ‌امری روشن و بدیهی است و همه افرد مجازند در برابر منطق اسلام به بحث و استدلال بپردازند و نظر خود را ارائه دهند وابراز ‌اندیشه و عقیده از جانب هر كس كه باشد محترم است و مسلمانان موظف به برخورد صحیح و نیكو با سخنان و عقاید مخالف می‌باشند .
مطلب دیگر كه در تایید نصوص یادشده ، دارای اهمیت فراوان می‌باشد ، برخورداری اسلام از منطق قوی ، در برابر مخالفان فكری خویش است . از سیره پیامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) در گفتگو با صاحبان عقاید وآرای باطل می‌توان بر آزادی بیان استدلال كرد .
●آزادی بیان در سیره معصومین
شیوه برخورد پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) با افكار مخالف بخوبی بیانگر وجود محیطی آزاد برای بیان‌اندیشه‌های مخالف در اسلام است . از سیره این بزرگان به روشنی ، می‌توان دریافت كه آنان نه تنها با گفتار ، ‌كه در عمل نیز سعی داشته‌اند محیطی سالم برای تضارت آرا در جامعه ایجاد نمایند ، همگان بدون ترس ودلهره آنچه رامی‌اندیشند بیان كنند و به نقد و بررسی آرای دیگران بپردازند .
بنابراین ، ‌شناخت و آگاهی از این سیره سندزنده و گویایی است برحقانیت ادعای ما در زمینه آزادی بیان در اسلام .
الف ) سیره پیامبر (ص)
با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام در می‌یابیم كه علمای ملتهای مختلف از یهود ، ‌نصاری ، ‌دهری ، مشرك و … به مدینه ، مركز حاكمیت اسلام ، می‌آمدند ودر كمال آزادی به اظهار عقاید خویش می‌پرداختند . ساعتها با پیامبر اسلام (ص) مناظره وگفتگوی عقیدتی داشتند و آن حضرت ، ‌با سعه صدر كامل و به دور از تنگ نظریها و حساسیتهای بی مورد ، ‌به سخنان آنان گوش می‌داد و با استفاده از باورهای خود آنان ، ‌به اقامه دلیل بر حقانیت اسلام ورسالت خویش می‌پرداخت
به عنوان نمونه ، به یكی از مناظرات آن حضرت با علمای ادیان دیگر اشاره می‌كنیم :
علی (ع) فرمود : روزی علمای یهود ، نصاری ، دهریه ، زرتشتیان ، ‌و مشركان عرب نزد پیامبر جمع شدند .
یهودیان گفتند ای محمد : ما معتقدیم عزیر پسر خداست ، ‌آمده ایم تا ببینیم تو چه می‌گویی . اگر از ما پیروی نمایی ، ‌پس ما در بحث از تو پیشی داریم و اگر مخالفت نمایی با تو مخاصمه می‌نماییم .علمای دیگر نیز ، پس از بیان عقاید خود ، جمله‌هایی همانندیهودیان به زبان آوردند و آن حضرت را به مناظره دعوت كردند پس از آن ، پیامبر(ص) باكمال متانت به هر یك از آنان پاسخ گفت : بدون این كه در مقابل عقاید باطل آنان تندی و خشونت نشان دهد و یا اظهار ناراحتی نماید .
این شیوه برخورد ، ‌از جانب پیامبر (ص) به گونه ای مستمر درزندگی آن حضرت وجود داشته است . چنانكه در روایتی آمده است .
امام حسن عسگری (ع) از پدرش سوال می‌كندكه آیا پیامبر (ص) با یهود و مشركان ، مناظره و محاجه داشته است . امام ، ‌در پاسخ به استمرار این سیره اشاره می‌كند و می‌فرماید : آری . مناظره‌های بسیار زیادی داشته‌اند . امام ، سپس برخی از آیات را كه ، بیانگر مناظره و محاجه پیامبر با یهود واهل كتاب است ، نقل می‌كندو آنگاه مناظره ای از پیامبر را با سران مشركان قریش، به عنوان نمونه می‌آورد .
ب ) سیره امام علی(ع)
علی (ع) نیزهمانند پیامبر اسلام (ص) از رویارویی و استماع سخنان پیروان دیگر ادیان ، ‌اظهار ناراحتی نمی‌كردند ؛ بلكه با آغوش باز از آنان استقبال می‌كردند و با آنان به بحث و گفتگو می‌پرداختند . علمای ادیان ، با كمال آزادی ، عقاید ، پرسشها و شبهات خود رامطرح می‌كردند و علی (ع) نیز ، باكمال احترام به سخنان آنان گوش می‌دادند وسپس به آنان پاسخ می‌گفتند . حتی دربرخی از موارد ، مانع از برخوردهای تند و خشن در برخی از مسلمانان دربرابر شبهات و یا پرسشهای اهل كتاب و یا زنادقه می‌شدند و با برخوردهای منطقی عملانشان می‌دادند كه در برخورد باآرای مخالف ، تنها منطق واستدلال كارساز است و بس .
به عنوان نمونه روزی علی (ع) ، ‌در مسجد سخنرانی می‌كردو عده ای از مسلمانان وغیر مسلمانان به سخنان وی گوش می‌دادند ، آن حضرت فرمود:
«سلونی قبل ان تفقدونی . . »
پیش از آن كه از میان شما بروم هر چه می‌خواهید از من سوال كنید ، تا به شما پاسخ بگویم ، مردی از یهودیان با كمال آزادی گفت :
«ایها المدعی لما لایعلم و المتقدم لما لایفهم انا اسالك فاجب»
ای كسی كه ادعا می‌كنی چیزی را كه نمی‌دانی و پیش داوری می‌كنی آنچه را كه نمی‌فهمی‌ . اینك سوال می‌كنم . جواب ده .
اصحاب امام خشمگین شدند ودر‌اندیشه بودند كه به آن مرد تعرض كند ، ‌حضرت آنان را از این كار منع كرد و فرمود :
او را رها كنید . . با فشار و زور و بدون منطق و دلیل ، ‌حجتهای الهی رانمی‌توان ثابت كرد .
سپس حضرت ، رو به آن مرد یهودی كردو فرمود : سوالات خود را مطرح كن تا پاسخ گویم ، ‌او نیز تمام شبهات خود راطرح و پاسخ آنها را دریافت كرد .
علی (ع) با این برخورد منطقی ، سیره حسنه ای رااستحكام بخشید كه می‌باید سرمشق همه مسلمانان ، ‌بویژه عالمان و مبلغان دین در برخورد باافكار مخالف ، ‌قرار گیرد .
ج ) سایر ائمه
سیره و برخورد عملی دیگر امامان و رهبران الهی ، بیانگر استمرار سیره پیامبر و امام علی (ع) ، در برخورد با عقاید و شبهات اربابان مختلف می‌باشد .
در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا (ع) ، ‌كه تقریبا محیطی آزاد برای گسترش معارف اسلامی‌پدید آمده بود و امامان ، ‌فرصتی را در راه نشر فرهنگ اسلام و تفسیر قرآن پیدا كرده بودند، افراد گوناگونی را ، ‌غیر مسلمانان ، مشاهده می‌كنیم كه آزادانه در محضر آنان رفت و آمد می‌كردند و به بحث و تحقیق ، ‌درباره عقیده خود می‌پرداختندو سوالات و شبهات خود را با كمال آزادی در آن مجالس مطرح می‌كردند و ائمه نیز ، با متانت و احترام ، ‌به آنان پاسخ می‌گفتند . گاه، ‌این قبیل مناظرات ، ‌در مدینه و در مسجد پیامبر ، ‌انجام می‌گرفت . امام صادق (ع) و شاگردانش ، ‌نه تنها به منع آنان نمی‌پرداختند بلكه با كمال خوش رویی به سخنان آنان گوش فرا می‌دادند و به مناظره و مباحثه با آنان می‌پرداختند . اشخاصی همانند ابن ابی العوجاد ، ابو شاكر دیصانی و . . در مجالس ائمه (ع) حاضر می‌شدند و افكارشان را در زمینه خداشناسی ، ‌نبوت و … بیان می‌كردند . و درباره قرآن و پیامبر اسلام به مناقشه می‌پرداختند و ائمه (ع) نیز ، بدون برانگیختن احساسات و یا طرد آنان ، ‌به مناقشات آنان پاسخ می‌دادند
یك نمونه این برخوردها را از زبان یكی از ملحدان می‌شنویم :
ابن ابی العوجاء ، با رفقای مادی مسلكش ، در مسجد پیامبر نشسته بودندو درباره شخصیت پیامبر و انكار صانع عالم ، سخن می‌گفتند . مفضل ، ‌كه از شاگردان امام صادق (ع) بود ، ‌وقتی سخنان كفر آمیز آنان را شنید ، ‌برآشفت و فریاد زد : «ای دشمنان خدا خالق و مدبر راانكار می‌كنید ؟ » ابن ابی العوجاء كه مفضل را نمی‌شناخت گفت :
از كدام گروهی ؟‌اگر از اهل كلامی‌ ، ‌بیا با هم به بحث بنشینیم واگر از یاران جعفر بن محمد هستی كه او با ما ، ‌این گونه سخن نمی‌گوید . گاهی حرفهای تندتر وكفر آمیزتر از اینها كه شنیدی ، ‌در محضر وی می‌گوییم ، ‌ولی او با كمال بردباری و متانت ، حرفهای ما را می‌شنود و صبر می‌كند ، ‌تاجایی كه كلمه ای باقی نماند و در مدتی كه ما سخن می‌گوییم چنان با دقت و حوصله حرفها و دلایل ما را گوش می‌دهد كه ما گمان می‌كنیم ، ‌تسلیم عقیده ما شده است و پس از آن ، باملایمت تمام و مهربانی و باجملاتی كوتاه و پر مغز شروع به ارائه پاسخ می‌كند . تو اگر از یاران او هستی بسان او با من سخن بگو .
در پرتو این گونه برخوردها كه علمای اهل كتاب ، ‌مشركان و مادیین آن زمان ، ‌اظهار عجز و ناتوانی می‌كردند و خاضعانه سر تسلیم فرود می‌آوردند و یا حداقل حاضر می‌شدند به سخنانی كه نفی باورهای آنان را در پی داشت گوش فرا دهند .
در زمان امام رضا (ع) ، ‌مامون عباسی ، ‌یكی از تشكیل دهندگان این مجالس مناظره و مباحثه بود. پس از آمدن امام رضا(ع) به خراسان ، ‌مامون به فضل ابن سهل دستور داد كه علمای ادیان مختلف را برای مناظره باامام رضا (ع) دعوت كند . علمای زیادی از اهل ادیان مختلف ، ‌در آن جلسه شركت داشتد ، ‌ازجمله جاثلیق (اسقف نصرانیان ) ، ‌راس الجالوت ( رئیس و عالم یهودیان )، ‌روسای صائبین ، ‌هربذاكبر ( عالم و رئیس زرتشتیان ) و برخی دیگر از علمای زرتشتی و متكلمین زبردست از ادیان مختلف و ...
امام رضا (ع) در مجلس مناظره حاضر شدند و هر یك از افراد مذكور ، ‌عقاید ، شبهات و سوالات خود را باكمال آزادی مطرح ساختند و حضرت نیز با كمال آرامش و بااستدلال از كتب خود آنان ، به آنان پاسخ داد .
این برخورد منطقی امام رضا (ع) چنان در این جمع عالمان و دانشمندان غیر مسلمان تاثیر گذاشت كه برخی از آنان اسلام آوردندو از مدافعین اسلام شدند .
●حدود آزادی بیان
از مطالب گذشته روشن شد كه اسلام ، آزادی بیان و قلم را برای همگان ، در جامعه اسلامی‌ ، پذیرفته ، ‌و حدود و مقرراتی را برای آن مشخص كرده است . این محدودیتها و شرایط ، بیش از آن كه مقرراتی دست و پاگیر و سانسوری تحمل ناپذیر باشد ، دستورالعمل‌هایی است در راستای استفاده بهتر از آزادی ، ‌كه در صورت عدم رعایت آن ، نه تنها آزادی همگان در جامعه تحقق پیدا نمی‌كند كه به مقوله ضد ارزش تبدیل خواهد گردید و هرج ومرج فرهنگی ایجاد خواهد شد . مهمترین محدودیتهایی كه در این زمینه وجود دارد ، ‌عبارتند از :
الف ) ممنوعیت توهین به مقدسات
یكی از مطالبی كه در مقام بیان عقیده و فكر می‌بایست رعایت كرد ، ‌خودداری از توهین به مقدسات اسلامی‌است . اساسا ، ‌اهانت به مقدسات دیگران و برخورد غیر منطقی ، ‌نه تنها كمكی ، ‌در اثبات مدعا و مطلب نخواهد داشت كه موجبات تنفر ، ‌انزجار و عكس العمل طرف مقابل رانیز بر می‌انگیزاند و چنین عملی در هیچ شرایطی ، ‌از كسی پذیرفت نیست .
اسلام مسلمانان را از اهانت به مقدسات دیگران بر حذر داشته و می‌فرماید :
كسانی كه دعوت به غیر خداوند می‌كنند ( كفار ) را دشنام ندهید ؛ زیرا آنها نیز همین كار را با خدای شما خواهند كرد .
حضرت علی(ع) وقتی در جنگ صفین شنید كه یارانش شامیان رادشنام می‌دهند فرمودند :
من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشید اما اگر كردارشان را تعریف و حالات آنها را بازگو می‌كردید به سخن راست نزدیكتر و عذر پذیرتر بود . خوب به جای دشنام آنان می‌گفتید : خدایا ! خون ما و آنها را حفظ كن ، ‌بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت كن تا آنان كه جاهلند حق رابشناسند و آنان كه با حق می‌ستیزندپشیمان شده به حق بازگردند .
خود نیز ، ‌اجازه توهین به مقدسات اسلامی‌را تحت هیچ عنوانی ، ‌تحمل نمی‌كند و برای توهین كننده به مقدسات اسلامی‌ مجازاتهای شدیدی را در نظر گرفته است .
ب ) ممنوعیت هتك افراد
باید در قلم وبیان ، ‌عرض و آبروی انسانها حفظ گردد و آزادی بیان را وسیله ای برای هتك شخصیتهای محترم و بدگویی از یكدیگر قرار ندهند .
امام صادق (ع) می‌فرماید :
«اذل الناس من اهان الناس» : ‌خوارترین مردم كسی است كه مردم را خوار بدارد .
نویسنده: سعید غفاری
منبع : باشگاه اندیشه