پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
بشنوید، شاید بترسید
![بشنوید، شاید بترسید](/mag/i/2/3e7rj.jpg)
گونهای که بیهیچ تعارفی برای سینمای ما هنوز نوپاست. اگر چه پیش از این سینمای ایران تجربههایی در این زمینه داشته است (یکی دو تا از آثار مرحوم خاچیکیان و در سالهای اخیر فیلمهای شب بیست و نهم، پارک وی، احضارشدگان و حتی اقلیما و یکی دو اثر دیگر...)
اما همه اینها آثاری هستند که بیشتر باید مشقها و تمرینهای قبل از شروع یک بازی بزرگ تصور شوند. پس از اکران حریم حالا با کلبه نخستین ساخته جواد افشار روبهرو هستیم: ۲ دختر به همراه ۲ پسر دانشجو برای انجام دادن یک پروژه تحقیقاتی دانشگاهی رهسپار جنگلهای شمال میشوند؛ جایی در دل یک جنگل که دست برقضا یک غسالخانه با حال هم در آنجا هست... این تمام قصه ۲ خطی فیلم کلبه است...
سینمای وحشت ایرانی یا میتواند یک کپی کشی اصل از آثار برتر یا حتی دمدستی فیلمهای خارجی باشد یا این که داستانی داشته باشد بکر و سرشار از نبوغ و با تکیه بر قوانین و قواعد ژانر وحشت. بیرون از این دو حال احتمالا و شاید فعلا نمیتوانیم تولیدی دیگر متصور شویم.آنچه مربوط به راهحل اول است یعنی کپیبرداری از آثار خارجی، اتفاقا میتواند کار خوبی هم باشد. این ژانر در ایران نوپاست و به هر حال باید تجربههایی صورت بگیرد، تجربههایی که میتواند براساس بضاعت سینمای ایران برای این ژانر بشدت جذاب و پرطرفدار شکل بگیرد. بضاعت سناریوهای ما در این ژانر با امکانات سینمایی و تروکاژ و افکت وساوند افکت و آیتمهای دیگر و... همگی در عملی شدن این روند دخیل هستند.
راه دوم که بسی سختتر است همان راهی است که انتظار میطلبد تا فیلمسازی پیدا شود و با نبوغش کاری کند کارستان و چنان فیلمی در ژانر وحشت برای سینمای ایران بسازد که دیگر در این ژانر نوپا خوانده نشویم که فعلا خبری از این نابغه نیست. آنچه در این سالها ساخته شده اما قضیه الگوبرداری (واژه بسیار بامزه اما مودبانه کپیکشی) هم نیست. یعنی این که همین الگوبرداری هم قاعده دارد و قوانین دارد. همچنان که هر ژانری در سینما قواعد خودش را دارد. کلبه اثری است که ۱۰ دقیقه دوام میآورد. از این منظر که تماشاگر وقتی فیلمی در این ژانر میبیند یکضرب و درجا میرود سراغ چند المنت اساسی که علت ترس برایش معنا شود و این معنا شدن باید تصویری و سینمایی صورت بگیرد؛ به هیچ رمل و اسطرلابی هم نیاز نیست.
قوانین ژانر وحشت میگوید مکان ترسیدن، زمان وحشت کردن، علت و مقابله با ترس و چیزهایی دیگر یا با اطلاعات قطرهچکانی به تماشاگر داده میشود یا حتی علت ترس به او ارائه میشود و در عوض تماشاگر را در این مهم سهیم میکند که قهرمان فیلم و ضدقهرمان داستان را در ادامه کار ببیند و با حدس و گمان به یک همذاتپنداری با او برسد یا مواردی دیگر. کلبه البته بد شروع نمیکند؛ حتی قبل از دیدن فیلم، همین که پا به سینما میگذارید با یک خروار عکس و بروشور و اطلاعات و... روبهرو میشوید که به شما صددرصد اطمینان میدهند قرار است بروید داخل و یک فیلم ترسناک ببینید. تماشاگر با اطمینان کامل پا به سالن تاریک میگذارد؛ تیتراژ را با موسیقیاش میبیند و میشنود و کمی تا قسمتی بیشتر مایل میشود درون ترس شیرجه برود. شروع فیلم با نیت سفر به شمال و شنیدن کلمه مردهشوی خانه کافی است که تماشاگر در دقیقه دهم جل و پلاس خود را بردارد و از سالن تاریک بیرون آمده و به آفتاب سلام کند. بودن در مرده شوی خانه آن هم در یک جنگل کذایی و رو شدن مکان و کمی بعدتر زمان و سپس نشان دادن ترس و علت ترس باعث میشود کل داستان لو برود و این برای یک فیلم ترسناک چیزی بیش از خودکشی نیست.جواد افشار برای بیان قصه فیلمش هم عجله داشته و هم این که هیچ تمهیدی برای تعریف قصهاش به گونهای که تماشاگر بپذیرد مشغول تماشای یک فیلم ترسناک است، نداشته است. پسرها و دخترهای فیلم کلبه به لحاظ مکان هیچ کم و کسری نداشتند. یعنی اگر یک داستان با چارچوب خاص و بستر لازم در این مکان تعریف میشد، شاید ۲۰ داستانک و ماجرای فرعی جذاب و ترسناک از دل این بستر به وجود میآمد. یک جنگل داریم که با همه زیباییاش در شب جایی جز برای وحشت کردن نیست و یک مردهشوی خانه داریم که صبح و شب میتواند ترسناک باشد، اما به جای استفاده از این مکانها یک جنازه هم داریم که گویا اصلیترین وظیفه آدمهای فیلم کلبه، جابهجایی آن است. یعنی آنچنان تمهیدات افشار برای صحنهپردازی صحنههای مربوط به مردهشوی خانه و بیرون آن دمدستی است که تماشاگر دچار حیرت میشود. هر وقت قرار است کمی حس ترس و چاشنی وحشت در فیلم تزریق شود این کار با جیغهای بنفش دخترهای فیلم روی میدهد (صحنه حمله سگها به ماشین، در حالی که دخترها داخل آن هستند را به یاد بیاورید). حتی وقتی خودروی آنها سگی را زیر میگیرد یا آن پلان تصادف خودرو را به یاد بیاورید (آنجا که به یک درخت برخورد میکنند) اصلا انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. در صورتی که بسیار زیرکانه میشد حداقل از صحنه زیر گرفتن سگ یا حمله سگها به دخترهای داخل ماشین سوسپانس یا تعلیقی به فیلم وارد نمود که هدفش در راستای القای ترس و وحشت قصه اصلی باشد. این صحنهها آنقدر راحت شروع و خاتمه پیدا میکنند که تماشاگر از خود میپرسد چرا باید این اتفاقها روی بدهد وقتی که این ماجراهای فرعی هیچ دخلی به قصه اصلی ندارند.
از همه بامزهتر ورود کاراکتر حاج مهدی است. جایی که جنازه مانده روی دست پسرها، با حضور قاتل ماجرا میرود که به جاهایی باریک کشیده شود. جنازه و قاتل و تبر نشان میدهد پسرها و دخترها در بد وضعی گیر آمدهاند؛ اکشن ماجرا دعوای پسرها با قاتل است و اسلحه هم نام تبر نام دارد! طبیعی است که طبق قاعده ژانر وحشت، باید ترس از مردن یا روبهرو شدن با هیولا یا یک چیز ترسناک ماوراءالطبیعه مثل جن و چیزهای از این قبیل هر لحظه در ذهن تماشاگران به باروری کامل برسد و در این روند دفاع و نجات قهرمان قصه مهمترین چیز است.
پسرها تبر را در اکشن محترمانهای (به خاطر اینکه دعوای قاتل و پسرها مثل کاراتهکاهایی است که دارند عملیات نمایشی انجام میدهند یا تکواندوکاری که روی شیاپ چانگ به انجام نرمش مشغول است) از دست قاتل درمیآورند و در آستانه زدن به ملاج وی، دست حاجمهدی وارد کادر میشود و درگیری فیصله مییابد آنهم در اکشن ترین صحنه فیلم در واقع حضور جمشید هاشمپور که میتوانست نقطه قوت فیلم باشد با سپردن نقشی به او که جای تعامل آنچنانی با دیگر بازیگران ندارد هم باعث شده امتیاز بازیگری فیلم کلبه زیاد نباشد. هم هاشمپور و حتی کامبیز دیرباز با انرژی زیاد و با انگیزه فراوان جلوی دوربین کار کردهاند اما قصه فیلم باعث میشود این امتیاز نتواند کمکی به موفق شدن فیلم بکند. چرا که در کلبه، کلام حرف اول و آخر را میزند؛ آنهم در ژانر وحشت. گونهای از سینما که شاید جزو چند ژانر باشد که تصویر در آن مهمترین چیز است و دیالوگ در آن حتی از چینش لوازم صحنه هم میتواند کم مقدارتر باشد. سکانس پایانی را به یاد بیاورید. آنجا که قاتل ماجرا دستگیر شده است. اگر چه شناسایی او برای تماشاگر و پرداخت وی بسیار ضروری بوده اما تا سکانس پایانی هیچ تصوری از او درست نیست.
مهدی تهرانی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست