جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
تشکل و تحزب باید الهی باشد
بسمالله الرحمن الرحیم . با درود و سلام صمیمانه بر شهیدان افتخارآفرین راه اسلام که با شهادتشان هم خود را و هم دیگران را میسازند و درس اخلاص و خدادوستی و ایمان و عشق به حق و ایثار در راه حق را به همه میآموزند و با سلام بر همهی شما برادران و خواهران که حضور در جمعتان همیشه نوعی تجدد پیمان ماست که آگاهانه مسائل انقلابمان را درک کردهایم و برای درک بیشتر آن آمادهایم و برای آن چنان از دستمان بر میآید کوتاهی نکنیم، با هم تجدید پیمان می کنیم. امیدواریم پیوند استوار و پربرکت همه ی قشرهای مردم با یکدیگر و با اسلام و انقلاب اسلامی روز به روز استوارت رباشد. ما دومین سال پیروزی انقلاب را جشن گرفتیم، جشنی در خور انقلابمان؛ جشنهایمان این بودکه در اجتماع بزرگ با حداقل هزینه، حاضر شدیم. از آنچه گذشته است سخن گفتیم و نگاهی هم به آینده انداختیم. ما باید بدانیم که این سال سوم را میخواهیم چه کار بکنیم.
در سال ۱۳۶۰ برنامهمان چیست؟ من سال ۱۳۶۰ را، سال تلاش هر چه وسیعتر و هماهنگتر برای داشتن ثبات اجتماعی، بسیج کردن نیروها در راه غالب آمدن بر مشکلات و مسائل طبیعی و مشکلات و مسائل خاص انقلاب اسلامیمان میدانم و مینامم. ما امروز بیش از هر چیز به ثبات احتیاج داریم. هر کاری که در محیط اجتماعی ما بیثباتی و تشنجهای ضد ثبات به وجود آورد، به حال انقلاب مضر است؛ به حال مردم ما مضر است. عاشقان اسلام و انقلاب باید در راه ثبات کوشش کنند. اگر آدم بیبرنامه باشد، اگر نیروها بدون تشکیل باشند، اگر برنامهریزی و رهبری مناسبی نباشد، حوادث میآیند ما را این طرف و آن طرف میبرند، در حالی که شأن انسان، این نیست؛ شأن انسان این است که او مسلط بر حوادث باشد. قرآن به ما میگوید: ای انسان!تو سازندهی تاریخ و آینده هستی، تو حتی قیامتت را هم خودت میسازی، حتی بهشت و دوزخ به دست تو ساخته میشود.
ماباید نیروهایمان متشکل باشد. ما باید سازماندهی داشته باشیم. در برابر عوامل نیرنگ و تشنج و تفرقه ما راهی را برویم که ضد تشنج باشد، ضد تفرقه باشد. ما به سمت وحدت برویم، ما برویم به سمت ثبات و آرامش لازم؛ البته این کار میبرد، فکر میبرد، برنامهریزی میخواهد، سازماندهی میخواهد، رهبری میخواهد.
درست امروز با دویمن سالگرد تأسیس حزب جمهوری اسلامی هم مقارن است. ما از روزی که انقلابمان پیروز شد، این دغدغه را داشتیم. ما پیش از پیروزی انقلاب هم این دغدغه را داشتیم و به خاطر همین دغدغه است که از پیش به فکر یک تشکیلات اسلامی بودیم و مدتها بود در صدد سازماندهی آن بودیم و وقتی به تاخیر میافتاد احساس نگرانی میکردیم. همانطور که میدانید، غیر از تشکلهای کوچک دیگر، اولین تشکل اسلامی که ماها در آن حضور داشتیم، هیأتهای مؤتلفهی اسلامی بود که فعالترین گروه سیاسی و نظامی مخفی سالهای ۱۳۴۱ به بعد بود. در همان موقع همین مردم، جوانهای ما از قشرهای مختلف درک میکردند که باید تشکل داشت و الا حوادث میآید و بر ما مسلط میشود. اگر آدم بیبرنامه باشد، اگر نیروها بدون تشکل باشند، اگر برنامهریزی و رهبری مناسبی نباشد، حوادث میآیند ما را این طرف و آن طرف میبرند؛ در حالی که شأن انسان این نیست. شأن انسان این است که او مسلط بر حوادث باشد.
چند روز قبل یزد بودم، در آن جلسهی پرسش و پاسخی که در مسجد تشکیل بود و مردم حضور داشتند و همین طور مسجد پر بود از مردمی که مشتاق و علاقهمند بودند، با اینکه وقت کار هم بود (صبح بود) گفتم میدانید که چرا دشمنان نمیخواهند شماها متشکل باشید؟ میخواهند به سر شماها همان را بیاورند که آن دو تا دزد بر سر آن هفت یزدی آوردند؛ هفت نفر یزدی مسافر بودند با هم توی راه میآمدند، قافلهی کوچکی بود، دو تا دزد به اینها برخورد کردند، همهی اینها را تار و مار کردند و هر چه داشتند بردند؛ وقتی اینها به یزد رسیدند، آشنایانشان آنها را مورد ملامت قرار دادند و گفتند که شما هفت نفر چطور در مقابل دو نفر در نیامدید؟ گفتند که میدانید آنها دو تا بودند همراه، اما [ما] هفت تا بودیم تنها! گفتم از این دوتاهای همراه میخواهند شما ۳۶ میلیون تنها باشید و آن وقت برگردن شما سوار میشوند. حوادث برگردن ما سوار میشود؛ اگر این گروهکها هم برگردهی من و شما سوار نشوند، حوادث بر گردن من و شما سوار میشود. بس است دیگر، ما چند بار باید درس بخوانیم، چند بار میخواهیم سرنوشتمان را دچار این گزندها و آسیبها بکنیم؟ ما باید نیروهایمان متشکل باشد، ما باید سازماندهی داشته باشیم.
با سازماندهی است که میشود بهتر رهبری کرد. ما که یک مقام رهبری در کل جامعه داریم که همان ولایت فقیه است که در قانون اساسی هم آمده؛ ولی وقتی رهبری ولایت فقیه تصمیم میگیرد، آیا با بیسازمانی بهتر میشود آن تصمیمها را اجرا کرد یا با داشتن سازمان و تشکل؟ جواب خیلی روشن است که وقتی میخواهیم همان نقطهنظرهای کلی رهبری و خطوط کلی را که رهبری ترسیم میکند یا تصمیمات جزیی حساس فوری و فوتی را که در یک مواقع حساس میگیرد و اعلام میکند اجرا کنیم، غیر از حمایت عمومی و پشتوانهی عمومی، یک سیستم اجرایی لازم دارد. باید مقابله کرد با حوادث و برای این کار سخت نیازمندیم به متشکل بودن؛ منتها تشکل دو جور است؛ (برادرها و خواهرها روی این نکته خیلی دقت کنید). یک جور آن ضد خدا و ضد اسلام است و یک جور آن خدایی و اسلامی است . ما اینجا باید چشم و گوشهایمان را باز کنیم.
تشکل ضد خدا و ضد اسلام، آن تشکلی است که با دو نفر یا سه نفر یا ده نفر یا هزار نفر یا ۵۰۰ هزار نفر یا ۲ میلیون نفر یا ۵ میلیون نفر دور هم جمع بشوند بگویند فقط ما، آدم خوب کجا پیدا میشود؟ البته در داخل ما! بیرون چطور؟ خبری نیست! آقا اندیشهی خوب کجا پیدا میشود؟ اگر میخواهی سراغ آن را بگیری بیا همین جا دور و بر ما ! آن طرفتر چطور؟ نه دیگر، بیرون ما خبری نیست! برنامهریزی خوب کجا پیدا میشود؟ فقط ما ! اخلاص در نیت کجا پیدا میشود؟ البته در جمع ما ! بیرون جمع شما چطور؟ آنها همه شیطانی و اهریمنی است. حال میخواهد مال یک فرد باشد یا مال یک تشکیلات. تشکل انحصار طلب و انحصار اندیش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شیطانی از آب در میآید. معنای طاغوت همین است که طاغوت میگوید من ! غیر از هیچ چیز! آن وقت در برابر حق و در برابر خلق کارش به طغیان کشیده میشود، سرکش میشود. ابلیس همینرا میگفت. حال اگر جمع هم همین را بگوید، یک حزب بگوید، یک سازمان بگوید، بگوید فقط من! این راهش به دوزخ است. این راهش به زندگی شیطانی است. خوب این تشکل باطلی است ، هر قدر، تشکل در این زمینه قویتر باشد، باطل قوی شده؛ تشکل حق کدام است؟ تشکل الهی کدام است؟ تشکل الهی آن است که نیروهای مؤمن به خدا، نیروهای مؤمن به ارزشهای عالمی الهی و انسانی، بگویند ما متشکل میشویم تا در حد توانمان از این ارزشها دفاع کنیم و صاحبان این ارزشها در نظر ما محترم و معتبرند؛ هر جا که باشند، خواه داخل تشکیلات ما باشند، خواه خارج تشکیلات ما؛ این میشود تشکل الهی. آن اولی حزب الشیطان میشود، این حزبالله میشود.
مهم اینجاست و اگر کسی از این نکته غفلت کند، پایش را میخورد. هر فرد مسلمان باید این جور فکر کند، پس هر جمع مسلمان هم باید این جور فکر کند. در مورد ارزشها باید ما سختگیر باشیم، آنجا نمیتوانیم صلح کلی باشیم، آنجا خیلی بد از آب در میآید، اگر صلح کلی بشویم. ارزشها باید کاملا مشخص بشود، دیدگاهها باید کاملا مشخص بشود. سر دیدگاهها بحث هم میکنم، گفت و گو و مناظره هم میکنم، تبادل نظر میکنم، تا معلوم شود که دیدگاههای حق کدام است. همهی دیدگاهها که نمیشود حق باشد، میشود؟ اگر کسانی جهانبینیشان و بینش اجتماعیشان این است که آقا سردیدگاهها دعوا نکنیم، به اینها بگویید لطفا تشریف بیاورید برویم خانقاه، تو مسجد هم نیایید، آنجا جای صلح کل است. مسلما هر مکتب جدی برای خودش برش های مشخص دارد، دیدگاههای مشخص دارد و با آن دیدگاهها باید به بحث و گفتگو ، نه به کتک کاری،نه چماق و چماقکشی ، نه به زد و خورد؛ با تبادل نظر و با استدلال . گاهی یک عدهای هم در یک میز جمع میشوند به عنوان مناظره، اما مجادله میکنند، آن هم بد است، آن هم ما را به جایی نمیرساند.
این اصطلاح مباحثه که ما طلبهها داریم چه اصطلاح قشنگی است! خیلی اصطلاح خوبی است. ما یک مباحثه داریم، یک مجادله داریم؛ معنای مباحثه این است که من فکر کردم یک چیزهایی به ذهنم رسیده، به نظرم میآید افکار خوبی باشد، به شما برخورد میکنم افکار خودم را عرضه میکنم، ببینیم که شما آیا فکر بهتری دارید یا نه؛ یعنی با عرضه کردن فکرم بر شما، دارم فکر خودم را عیار میزنم، کاوش میکنم، میبنیم آیا غیر از این که من فهمیدم چیزهای بهتری هم برای فهمیدن پیدا میشود یا نه.
ما با مجادله رشد نمیکنیم، مجادله بد است، مباحثه خوب است؛ مجادله ضد ارزش است، مباحثه ارزش است. گفت و گوهایمان هم حتی باید آهنگ مباحثه داشته باشد. خوب، یعنی میگویید ما جنگ و دعوا نداریم؟ در عالم اسلام جنگ هست، قتال هم هست، کشتار هم هست، با کیها؟ قتال و کشتار برای کسانی است که هر قدر ما با آنها گفت و گو میکنیم، مباحثه میکنیم، نصیحت میکنیم، اندرز میدهیم، مماشات میکنیم تا بلکه در برابر حق تسلیم بشوند، نه تنها تسلیم نمیشوند، بلکه در راه حق هم کار شکنها و توطئهها میکنند، کارشکنیهای خائنانه میکنند که باید با قدرت جلوی آنها را گرفت؛ آن همان جهاد است. من صریحا عرض میکنم در جمهوری اسلامی، ما باید بنا را بر این بگذاریم که تلاش کنیم این اکثریت جامعهی ما قدرت و توان لازم برای با هم نشستن، ایستادن، راه رفتن، به گفت و گو و کاوش مشترک پرداختن و به نتایج قابل قبول برای همه رسیدن، بگذاریم؛ این بنای اصلی باید باشد. این حال و هوایی که الان ما داریم، این حال و هوای مناسبی نیست. حال و هوایی است که خطر سوءاستفادهی دشمن را روز به روز افزونتر میکند.
باز هم عرض میکنم شما مکرر به من گفتهاید که تو این حرفها را مکرر میزنی، اما هستند کسانی، جمعیتهایی که گوششان به این حرفها بدهکار نیست، از همان بیراههها میروند، همان راههای شیطانی را طی میکنند. عرض من این است که بیدار باشیم، به همین که آنها دارند راه شیطان را میروند، اما آلت دست آنها نشویم. دیدهاید گاهی بعضی ها میخواهند در محله دعوا راه بیندازند، از این رو کسی را پیدا میکنند و سر به سر او میگذارند، متلک به او میگویند تا او برگردد عربده بکشد، آن وقت اینها هم یک عربده میکشند با هم گلاویز میشوند. الان در جو اجتماعی ما وضع همین طور است. دستهایی میکوشد تا انسانهای پاک انقلاب اسلامی و رهبری امام و خط امام و ارزشهای اصیل اسلام را تحریک کند. آنها میخواهند دعوا راه بیندازند، خیلی هم دلشان میخواهد که دعوا جوری راه بیفتد که دست او را شما بلند کنید، آن وقت خیلی بهتر از آن بهرهبرداری میکنند. حالا شما اگر بخواهید هشیاری و آگاهی از خودتان نشان بدهید ، چه میکنید؟ در پی برنامههای سازماندار سازمانیافتهی رهبری شدهای میروید که این فکر شیطانی اینها را خنثی کند؛ بیکار که نمینشینید، حرکت کنید، بیحرکتی مرگ است، حرکت باید داشت، اما از مجرای صحیح آن. ما برای همین منظور دست به تشکیل یک حزب اسلامی زدیم؛ حالا گو اینکه تا قبل از اینکه ما حزب تأسیس کنیم، تحزب ارزشی عالی بود؛ به محض ایکه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، حالا دیگر اصلا تحزب هم ضد ارزش شده! خیلی واقعا منطق عالی است! یک بام و دو هوا، تشکل شده ضد ارزش! مقالاتی نوشته میشود علیه اصل تحزب، سخنرانیهایی میشود بر ضد اصل تشکل؛ آقا تشکل وحدت امام و امت را بر هم میزند! وحدت امت را بر هم میزند! تفرقه ایجاد میکند! آن وقت بیتشکلی وحدت به وجود میآورد؟ پس این همه سالها از زبان علی (ع) میگفتید: «و نظم امرکم و نظم امرکم» چی بود؟ کهنه شد اینها؟ مسئلهها همان مطلب اول است، آن تحزبی که میگوید من و غیر من هیچ ، بله این ضد وحدت است، این عامل تفرقه است، اما اگر تحزب و تجمع، پاسدار آن ارزشها هستم و از آنها نگهبانی میکنم، نه از خودمان. یکی از مصیبتهای این زمان ما این است که اشخاصی دارند کم کم جانشین ارزشها میشوند؛ این خطرناک است؛ انقلاب ما انقلاب ارزشهاست. من مکرر در رابطه با خودم و دوستانم عرض کردهام، دوستان عزیز ولو ۱۰ نفر، ۱۰۰ نفر، ۱ میلیون نفر ما را به جای ارزشها بنشانند، عکس مسئله است؛ تعلیم اسلام و تعلیم مولا این است که تو ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج؛ بحثها باید بر محور ارزشها باشد، حمایتها باید از ارزشها باشد، درود باید بر ارزشها باشد، درود بر شهیدان، این میشود درود بر یک ارزش، درود بر انسانهای مخلص حمایت از یک ارزش میشود، درود بر کسانی که از بام تا شام مخلصانه برای مردم در راه رضای خدا زحمت میکشند، این میشود درود بر یک ارزش. ما باید ارزشها را بشناسیم؛ البته اشخاص را هم باید بشناسیم در این شکی نیست، اما اول ارزشها، بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزشها. انسانها را با محک حق عیار زنید و بشناسید، معیارها باید مطرح باشد. مبادا انقلاب ما به بیراهه کشانده شود، مبادا حرکت شما مردم عزیز با ایمان دچار کجروی بشود؛ به همین دلیل بود که ما در حزب جمهوری اسلامی تلاش میکردیم تا هر چه زودتر ارزشها را به صورت تفصیلیتر (ارزشها را به صورت فشرده همان اول در مرامنامه آورده بودیم) و در یک مجموعه گردآوری و منتشر کنیم. و اینک در روزنامهی جمهوری اسلامی مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی منتشر میشود؛ هدف ما از انتشار این مواضع چند چیز است.
همهی مردم رابطهشان را با این تشکیلات اسلامی بر اساس این ارزشها تنظیم کنند. کسانی که این ارزشها را قبول ندارند، نگویند حزب را قبول نداریم! صاف و پوست کنده بگویند ما این ارزشها را قبول نداریم. یک حرف ما همین است که میگوییم آقا بیاییم راست باشیم. گفتیم هر کس در هر تشکیلات اسلامی خواستار این ارزشهای متعالی باشد، روی چشم ما؛ میخواهد عضو این تشکیلات (حزب جمهوری اسلامی) باشد، میخواهد نباشد و گفتیم کسانی که این اصل را باور ندارند و عمل نمیکنند، متخلفاند از معیارها و ارزشهای اسلام که این حزب به خاطر اجرا و تحقق و عینیت بخشیدن به آن معیارها اصلا به وجود آمد و اگر کسانی هستند در داخل این تشکیلات که هنوز این خلق اسلامی را ندارند، باید اینها را ساخت و اگر قابل ساختن نیستند باید بیرون کرد.
خود من از سال ۱۳۲۱ سال شروع تحصیلات[ام] بوده است و حالا که سال ۵۹ است، ۳۸ سال است که در زمینهی مسائل اسلامی تحقیق و تدریس و تألیف کردهام و از اول میل و رغبت و عشق ما بر این بود که اگر ما یک نظام اجتماعی اسلامی داشته باشیم، چه کار باید بکنیم که در این مورد در سال ۱۳۴۲ واحدی در قم بوجود آوردیم برای تحقیق پیرامون حکومت اسلامی، که بعد ساواک فهمید، حمله کرد به این کار ما و من اول سال ۱۳۴۴ بود که به آلمان رفته بودم و هنوز کارمان را ادامه میدادیم که برادرها گفتند حمله کردهاند و کی کی را گرفتهاند و همین کار علمیمان هم تبدیل به یک کار مخفی شد، بعد هم راکد ماند تا سال ۴۹ که من برگشتم. با همکاری برادرها میخواستیم زمینه ی این تحقیق را دنبال کنیم که البته نرسیدیم به حکومت
اسلام و روی مقدماتش کار میکردیم، ولی عشق و علاقهمان باز روی این گونه مسائل بود؛ روی زمینةی اقتصاد اسلامی؛ مثلا آیا در جامعهی اسلامی ، بانک میخواهیم یا نمیخواهیم؟ اگر میخواهیم باید با ربا باشد یا بیربا؟ یا با ربا، اما با سود تضمین شده. اخیرا یک حیلهی جدید بر حیلههای قدیم افزوده شده که به ربا بگویید: «سود تضمین شده» . جانم! سود تضمین شده، همان رباست؛ دیگر ما که مکرر گفتهایم ربا به هر شکل که باشد حرام است و ربا مثل سگ است که هر چه آب بکشی پاک نمیشود. خوب به هر حال ما گفتهایم؛ آنچه جمع دوستان ما میفهمند این است، اما وحی منزل نیست و قابل بحث و مطالعه است و قابل نقد است، اما به همهی نقدهایی که میکنیم ممکن است ۲ یا ۳ یا ۵ درصدش قابل اصلاح باشد، میتواند خطوط کلی ساخت جمهوری اسلامی را از دیدگاه ما مشخص کند و به یاری خداوند میخواهیم با همهی برادرها و خواهرهایی که این طرح و اندیشه را میپسندند و میپذیرند ، برای ساختن امت وسط اسلامی بر همین اساس حرکت کنیم، انشاء الله .
یکی از کارها و بحثهایی که ما در این نوشته کردهایم (که در روزنامهی جمهوری اسلامی هم منتشر میشود) مواضع ماست در رابطه با گروهها که ما آنجا نظرمان را مشخص گفتهایم. ما در برابر گروههای مسلمان معتقد فعال مخلص خط امام، رابطهی برادرانه داریم و هر گونه رابطهی رشکآمیز نسبت به این گروهها را گناهی بزرگ و تباهیاور میدانیم و اما با گروههای دیگر که آنها را به دو دستهی اصلی تقسیم کردهایم؛ یک دستهی آنها که ضد اسلام نیستند، هر چند طبق اسلام هم نیستند، که گفتهایم آنها را و انتقاد، رد خواهیم کرد، اما با استدلال ؛ و یک دستهی آنهایی که ضد اسلاماند (ولو به نام اسلام) و بر ضد جمهوری اسلامی توطئه میکنند و حتی شمشیر میکشند، که اینها را دولت اسلامی باید غیر قانونی اعلام کند و با آنها به عنوان یک جمعیت غیرقانونی عمل نماید. به هر حال این نقطه نظرها مشخص شده که امیدواریم به یاری خداوند بتوانیم نقطه نظرهایی که روشن و قابل قبول برای همهمان است، دنبال کنیم و آنها که در خور انتقاد است، برادرانه انتقاد کنیم و اصلاحش کنیم؛ اما سرگردانی و حیرانی، رکود و توقف، دشمن انقلاب است و ما با هر گونه سرگردانی حیرت و بیتفاوتی که بخواهد در امت به پا خاستهی ما رخنه کند، شدیدا مخالف بوده، باید تلاش کنیم که این بیماری خطرناک به جامعهی ما نفوذ نکند.
من میدانم که این مطالبی که منتشر شده، شرح و تفصیل میخواهد و بحث لازم دارد که امیدوار هستم که با همت و علاقهی برادران و خواهران، جلسات بحث سازنده (نه جلسات جدال) بر اساس این متنی که منتشر میشود، در همه جا به وجود بیاید و به یاری خداوند، بتوانیم رو به شکفتن و رشد بیشتر برویم.
در اینجا سؤالاتی شده است که به آنها در این فرصتی که باقی مانده است جواب میگویم. سوال شده است که ما کی میتوانیم شاهد آشتی [و] همکاری شما و دیگر برادران با رییس جمهور ]بنی صدر[ باشیم؟
برادر یا خواهر نویسنده ی این یادداشت! من و دیگر برادران با رییس جمهور ، قهر نیستیم که بخواهیم آشتی کنیم؛ ما می خواهیم تلاش کنیم و میخواهیم ایشان هم تلاش کنند. میماند مسئلهی نقطهنظرهایی که فرعی است. اگر ما یک نظر داریم و ایشان هم همفکرانشان هم یک نظر دیگری دارند، قابل گذشت است؛ حالا یا ما گذشت میکنیم یا ایشان گذشت میکنند، که خوب اینجا راه گذشت است و باید گذشت کرد؛ ولی میرسیم به یک جایی که نقطه نظر اصلی است. یعنی ما میفهمیم که برای آیندهی جمهوری اسلامی ایران باید این جور برنامه ریزی کرد و ایشان میفهمند که برای آینده ی جمهوری اسلامی باید جور دیگری برنامه ریزی کرد، که شما بگویید چه کار میشود کرد؟ ما در اینجا میگوییم که این نقطهنظرها را که بر سر آن اختلاف نظر هست (اختلاف نظر است، نه اختلاف شخصی و گروهی) اینها را یا امام درباره اش تصمیم بگیرند یا حداقل مجلس نمایندگان منتخب مردم، هم ایشان، هم ماها پیرو آن نظری باشیم که اکثریت قاطع مجلس آن نظر را تأیید میکند که به نظر من راه حل منصفانه میاید و اگر ایشان هم این راه حل را بپذیرند، مشکلی باقی نمیماند، چون امام هم معمولا تأکید دارند که اصل مجلس است و ایشان بنا دارند که بار به دوش یک رهبر ، به عنوان یک فرد نیفتد و میگویند این مجلس یک مجلس یک مجموعه است و این مجموعه منتخب ملت است؛ بنابراین، اکثریت اینها وقتی یک رأیی را پذیرفت که مطابق اسلام باشد (یعنی شورای نگهبان تشخیص داد که این مخالف اسلام و قانون اساسی نیست) همان راه را بروید و ما هم همین راه را به نظرمان صحیح میآید؛ بنابراین،؛ اگر ما اکثریت مجلس را حاکم کنیم، اشکالی نیست، اما اگر در مقابل نظر اکثریت قاطع نمایندگان مجلس خواستیم بایستیم، اینجا ممکن است بنبست پیش آید و باید در آینده برای این بنبستها، در فکر راه حل اساسی باشیم.
سؤال شده است که لطفا نظرتان را راجع به سخنان آقای مهندس بازرگان در مجلس، بفرمایید چیست؟
شخصی آقای مهندس بازرگان، با آشنای دیرنیهای که نسبت به ایشان دارم و سابقهی خدمات ارزندهای که دارند، مورد احترام هستند و رعایت حرمت ایشان را هم لازم میدانم برای همه؛ اما بر روش خط مشی سیاسیشان انتقادهای جدی داشته و دارم و انتقادها را هم گفتهام و در مقام عمل هم رعایت کردهام و یک انتقاد برادرانه است و با کمال احترام میشود این انتقادها را بیان کرد. خطوطی که ایشان برای آیندهی ادارهی جمهوری اسلامی ترسیم میکنند با خطوطی که ما ترسیم میکنیم، خیلی فرق دارد و پیش از پیروزی انقلاب هم همین طور بوده؛ آن موقع هم خطوطی که امام میرفتند و ما هم در پی امام میرفتیم، با آنها خیلی فرق داشت؛ آن موقعها مسئلهی شورای سلطنت و انتخابات آزاد به عنوان یک راه حل برای ایشان و دوستان همفکرشان مورد قبول بود. میدانید که امام یا کسانی که با امام حرکت میکردند، به عنوان تبعیت از سخن امام میگفتند باید سلطنت را یکباره کلکش را کند و دیگر اینکه شاه برود و شورای سلطنت بماند، کار غلطی است که این دو نقطه نظر است؛ ولی نه اینکه این آقایان هم سلطنت یا شورای سلطنت را قلبا قبول داشته باشند؛ باید به شما بگویم آقای مهندس بازرگان هم در صحبتهایشان قلبا این را قبول نداشتند و صحبت بر سر راه و برنامه است و ایشان فکر میکردند که برنامه این است که حالا مثلا شورای سلطنت را قبول کنیم ، تا بعد آماده شویم و در آینده کلک را میکنیم و امام میفرمودند: دشمن در آینده به من وشما مجال نمیدهد و الان وقتش است و یاالله، کلکش را بکنیم؛ خوب این دو تا نقطه نظر است. در خیلی از مسائل دیگر هم بعد از پیروزی انقلاب از این اختلاف دیدگاهها داریم، اما معنایش نباید بیحرمتی به ایشان و امثال ایشان باشد. یک مطلبی هم ایشان فرموده بودند که چرا من که یک مسئول قضایی هستم، دربارهی مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی اظهار نظر میکنم. من تعجب کردم؛ هر فردی در ایران میتواند دربارهی همه ی مسائل اظهار نظر کند، مثلا اگر شما آمدید، اینجا درباره ی سیاست خارجی اظهار نظر کنید، به شما بگویند آقا شما که مثلا معلم مدرسه هستید، چه کار به این کارها دارید؟ ما چنین قراری در جمهوری اسلامی نداریم، بنده هم مثل فردی از افراد دیگر، در بعضی مسائل اظهار نظر میکنم و به خصوص که من سالهاست در این زمینهها کار میکردهام (زمینههای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی، و آموزشی) و مثلا سالها تجربهی آموزش دارم که لابد اگر مجمعی از معلمین تشکیل شد و از من دعوت کردند که آنجا سخنرانی کنم، اظهار نظر میشود که ایشان مسئولیت قضایی داردن و چرا در مجمع معلمین پیرامون مسائل آموزشی صحبت کردهاند که به نظر من این انتقاد غیر وارد است.
دخالت در قوای دیگر معنایش این است که من به عنوان مسئول دیوان عالی کشور از مقام قضاییام در کارهای قوهی مجریه یا قوة ی مقننه دخالت کنم؛ مثلا حکم بنویسم دربارهی عزل فلان مدیر کل، که این میشود دخالت قوهی قضاییه و بعد یک مدیر کل هم به جای او نصب کنم که میشود دخالت قوهی قضاییه در قوهی مجریه؛ بنابراین اینها دخالت نیست، اظهار نظر است. یا مثلا نوشتهاند: سفرا و وزرا را ایشان میپذیرد. خوب اگر سفرا با من کار دارند، بگویم آقا نیا اینجا؛ من که نمیخواهم آنها بیایند و آنها کار و صحبتی دارند و میخواهند بدانند نقطه نظرهای ما چیست. بنده یک برنامهای دارم صبحها ساعت ۵/۷ (به طور معمول) تا ساعت یک ربع به سه بعد از ظهر در محل کار قضایی هستم، مگر کاری در بیرون پیش بیاید و هفتهای که یک روز هم در دفتر کار قضایی میمانم تا ساعت ۸ و ۹ شب در همان محل کار قضایی برای رسیدگی به کارهای عقب مانده و بقیهی اوقات هم به کارهای اجتماعی و تشکیلاتی میرسم و این طور وقتم را تقسیم کردهام و فکر نمیکنم بیرویه باشد. اگر کسی کار قضایی دارد و اگر صبح از ۵/۷ تا نزدیک ۳ بعدازظهر در کار قضایی بود، آیا به نظر شما کارش را کسر گذاشته یا کم گذاشته است و بعد هفتهای یک روز هم گاهی تا ساعت ۹ و ۱۰ آنجا میمانم و بقیهی اوقاتم را هم به کارهای دیگر میرسم. آخر من یک روحانی هستم و وظایف روحانیتی دارم که آنها را هم انجام میدهم و اینها با هم منافاتی ندارد و چطور ایشان فرمودهاند منافات دارد، نمیدانم؛ و دیگر بنده روزهای چهارشنبه یک مصاحبهای دارم که این مصاحبه هم بدین جهت است که روزنامهها و رادیو تلویزیونهای داخلی و خارجی برای مصاحبه مراجعه میکنند که من گفتهام؛ بنده هفتهای دو ساعت وقت برای مصاحبه میگذارم، از ۱۰ تا ۱۲ صبح که یک اسعت مصاحبههای اختصاصی و یک ساعت هم مصاحبهی عمومی ( آن مصاحبهی عمومی اسمش مصاحبه مطبوعاتی شده است ) و رادیو تلویزیونی؛ یعنی همهی این مراجعات را برای آن دو ساعت گذاشتهایم و هر روزنامهای و هر رادیو تلویزیونی علاقهمند بوده، آمده و علاقهمند هم نبوده، نیامده است. این چه اشکالی دارد من نمی دانم. به هر حال نظرم را راجع به مطالب ایشان گفتم، اما تأکید میکنم که این گونه آقایان که خدمات ارزندهای به اسلام و امت ما داشتهاند، همیشه حرمتشان محفوظ بماند.
سؤال شده است نظر امام را جع به حزب جمهوری اسلامی بفرمایید و فرمان و پیام امام را عینا ذکر کنید.
شخص من از اول نظرم این بود که امام در همان مقام والای شامل عمومی رهبریشان هستند و حزب یک تشکیلاتی است ، میآید نقطهنظرهایش را میگوید و کارهایش را میکند و افرادی را که مؤثرند و جامعه از آنها شناختی دارد، به اعتبار آن نقطه نظر و به اعتبار اعتمادی که به این افراد دارد، روابطش را با حزب تنظیم میکند و چه لزومی دارد که ما پای امام را همه جا بکشیم؛ منتها ما خودمان از همان اول مقید بودیم که این گونه اقدامات را با امام به عنوان رهبر در میان بگذاریم. مطلب را با ایشان در میان گذاشتیم و ایشان فرمودند که خوب است، اقدام کنید که بعدها ایشان بیش از این هم عنایت داشتند و من نمیخواهم امام را از همان مقام شامل رهبری، کسی یا کاری یا جریانی، به این کارهایی که در درجات بعد قرار دارد ( نام امام و عنوان امام را) بکشاند. ما یک فعالیتی بر طبق وظیفه میکنیم؛ برادرها و خواهرها به کار ما و سابقهی ما و میزان قابلیت اعتماد ما که آنجا هستیم بنگرید و در این حدود ترتیب اثر بدهند، که فکر میکنم این اولی است.
سؤال شده است که حزب جمهوری اسلامی چه خدمتی برای مردم کرده و چرا باید تمام پستها و مقامها را اعضای حزب اشغال کنند؟ آیا افرادی در جامعه بهتر از آنها وجودندارد و این حزب انحصار طلب نیست؟
حزب جمهوری اسلامی در این مدت هر کاری کرده عیان است، چیز پنهانی ندارد؛ خوب و یا بد. هیچ وقت هم اگرخدمتی کرده، بابت خدمتش طلبکار پست و مقام نباید باشد؛ یعنی اگر تمام این دو سال را سراپا خدمت کرده بود و حال میخواست این خدمات را با پستها و مقامها معامله کند، باز حزب الشیطان میشد. کی در حزب جمهوری میخواهند پستها و مقامها را به اعضای این حزب اختصاص بدهند؟ شما میبینید که شورای مرکزی حزب وقتی خواست نخست وزیر معرفی و کاندیدا کند، نشست شور کرد، امتیاز داد به اشخاص در آن جلسه، امتیاز اول را آقای رجایی آوردند که عضو حزب جمهوری اسلامی نیستند. خوب اگر حزب جمهوری اسلامی ، حزبی انحصار طلب است، باید ببینید توی افراد خودش کی اول است، نه اینکه از آن اول، فارغ از اینکه عضوحزب هست یا نه، چشم بیندازد ببیند چه کسی دارای امتیازات بیشتر است، امتیاز بدهد بعدا امتیازها را جمعبندی کند و آقای رجایی که عضو حزب هم نیستند، ۴۰ امتیاز و نفر بعدی که عضو شورای مرکزی حزب هم بود ۲۵ امتیاز بیاورد. شما از این، چه استنباط میفرمایید؟ و آقای رجایی که مورد تأیید حزب هم هستند و بودند، نخست وزیر شدند؛ به ایشان عرض شد: آقای رجای شما در انتخاب وزرا، معاونان مدیرکلها ، استاندارها و مسئولان آزاد هستید؛ حزب از شما هیچ توقعی ندارد. فقط یک توقع ما از ایشان داشتیم و آن این است که گفتیم اگر به دلیل تنگناها خواستید سراغ افرادی بروید که عضو حزب هستند، طوری عمل نشود که فعالیت سازندهی تشکیلاتی حزب متوقف بشود و لذا ایشان بعد از اینکه دو، سه نفر را انتخاب کردند که اینها اعضایی بودند نسبتا مؤثر در حزب، وقتی به انتخاب آقای مهندس موسوی، سر دبیر روزنامه و مسئول دفتر سیاسی حزب رسید، برای وزارت خارجه ما مقاومت کردیم و گفتیم؛ آقای رجایی ما یک قراری گذاشتیم به این که این تشکیلات میخواهد کار بکند، میخواهد خدمت بکند، آقای مهندس موسوی میروند کی را ما جایشان بیاوریم؟ از ایشان صرف نظر کنید. نه تنها آقای بنیصدر با وزیر خارجه شدن مهندس موسوی مخالف بود و اینآقای رجایی بودند که اصرار کردند و گفتند که آقا پای مملکت در میان است، پای انقلاب در میان است و حزب باید قربانی انقلاب شود، حزب برای انقلاب است نه انقلاب برای حزب؛ این قدر بحث کردند تا سرانجام این مقدار از حزب رأی گرفتند. منحصرا علاج به ایشان (مهندس موسوی) شد و راه علاج دیگری نبود، دیگر چارهای نیست. روش حزب با مشاغل و مقامات این بوده است. شما از ایشان یا از هر وزیری میتوانید سؤال کنید یک نفر را به عنوان وابسته به حزب تاکنون مراجعه نکرده به این آقایان،چه رسد به اینکه تحمیل کرده باشد. بنابراین، پاسخ به این سؤال این است:
۱) حزب جمهوری اسلامی یا خدمت کرده یا نکرده، همین است، چیز مخفیای ندارد، همین است که هست.
۲ـ) اگر تمام کارهایش خدمت خالی از عیب بود (که خالی از عیب نیست، عیب هم دارد) اگر همهی کارهایش خالی از عیب بود و فقط همین یک عیب را داشت که میگفت همهی کارهای من خوب است پس حالا چند تا پست را در اختیار من بگذارید، این بزرگترین عیبش میشد.
۳) در کابینه آقای رجایی، حزب پیشنهاد اینکه کی باشد یا کی نباشد را نداده است. هر فردی را که ایشان لایق دانستند و عضو حزب بوده، اگر مورد نیاز شدید کارهای تشکیلاتی و سازنده نبوده که هیچ، بحثی نداریم، انتخاب کردند تمام شد؛ اگر مورد نیاز شدید بوده مقاومت کردیم و گفتیم؛ آقا نمیشود و بعد که ایشان گفتند؛ آقا حزب مقدم است یا انقلاب؟ گفتیم البته انقلاب مقدم است. حزب برای انقلاب است، نه انقلاب برای حزب. گفتیم پس باید موافقت کنیم. اگر علاج منحصر به فرد شد، دیگر چاره چیست؟ آیا موضعی اسمیتر و متعهدتر از این اگر هست بگویید به ما تا موضع را این طوری انتخاب بکنیم. چیزی به نظرتان میرسد غیر از این اسلامیتر، منصفانهتر، متعهدانهتر؟ و این یک مسئلهی مخفی نیست، یک مسئلهای است که دهها شاهد و ناظر دارد، یکی خود آقای رجایی .
سئوال کردهاند آیا حزب جمهوری عضو میپذیرد؟ اگر این طور است شرایط آن را اعلام کنید.
البته حزب آماده برای پذیرش عضو است. شرایطش هم این است که داوطلب ، مسلمان متعهد و پایبند در عمل به موازین اسلام باشد و اهل مبارزه باشد، بیحال نباشد و مواضع فکری حزب را هم وقتی که مطالعه کردید، همدیگر را شناختید، آن وقت بعد از شناسایی تصمیم میگیرند دربارهی عضویت و کارت صادر میکنند؛ این کیفیت عضو شدن در حزب است. تعداد بیشماری تقاضای عضویت را در همان ماههای اول تشکیل حزب امضا کردند، ما در برابر همهی آنها خجلیم که خیلی زود نتوانستیم سراغ آنها برویم، به علت مسئولیتهایی که برای کارهای مملکت داشتیم. ما هم انقلاب را بر حزب مقدم داشتیم، رفتیم سراغ ایفای وظایفمان دربارهی جامعه و ادارهی جامعهی انقلابیمان و بعد حالا چند ماهی است که از همین تعداد وقتی که اشاره کردم، مثلا بنده چهار تا بعدازظهر را در اختیار کارهای تشکیلاتی و سازندگی حزب گذاشتم و برادرهای دیگر هم کمکهایی می کند و یک مقدار داریم، حرکت میکنیم؛ انشاءالله امیدواریم تا حدودی جبران پاسخ کرده باشیم.
نوشتهاند که دربارهی ازدواج جوانان به پدر و مادرها سفارشی کنید، بگذارند جوانان مسلمان با شرایط سادهی اسلامی ازدواج کنند.
امان از دست آن پدر و مادرهایی که نمیگذارند این جوانهای ساده بر اساس و رعایت شرط دین و ایمان و تقوی با یک لقمه نان که بتوانید در بیاورند، با هم ازدواج کنند. چرا این همه شرایط ازدواج را سنگین میکنید و جوانها و جامعه را به سمت فساد میبرید و تسلیم امواج فساد میکنید؟ نکنید پدرها و مادرها، برادرها و خواهرها سختگیری نکنید. یک جوان مسلمان با یک جوان مسلمان دیگر، مؤمن باشند، از خدا باشند، مرد هم عرضهی یک لقمه نان و یک محل سکونت معموملی پهلوی قوم و خویشهایش یا پیش شما را داشته باشد، مراسم ازدواج ساده، علما را هم خبر کنید آنجا تشریف دارند، خیلی ساده برایتان صیغهی ازدواج جاری میکنند؛ بنابراین، این حرف بسیار خوبی است و دفترخانههای ازدواج هم باید منصف باشند، سطح خرج ازدواج را آن قدر بگیرند که مردم از عهدهاش بربیایند و شیرینی اینها هم یک مختصر آب نبات و خرما هم میشود. (تکبیر) چطور این اللهاکبر را فقط جوانها گفتند و بقیه نگفتند؟ (تکبیر تمام حاضرین) دو تا از این جوانها آمده بودند برای ازدواج با پدر و مادرشان و اصرار داشتند که من در یک چند دقیقهای که در محل کار بودم، صیغهی ازدواجشان را بخوانم، دیدم یک بشقاب خرما هم گذاشتند آنجا، برای شیرینی ، صد آفرین به آنها گفتم. باید ازدواجها را ساده کرد. امان از دست پدر و مادرهایی که نمیگذارند این جوانهای ساده بر اساس و رعایت شرط دین و ایمان و تقوی با یک لقمه نان که بتوانند در بیاورند، با هم ازدواج کنند. چرا این همه شرایط ازدواج را سنگین میکنید و جوانها و جامعه را به سمت فساد میبرید و تسلیم امواج فساد میکنید؟ جهیزیهی دختر، کمالات معنوی اوست. مهریهها را سنگین نکنید، مشکلات سنگین نتراشید . جهیزیه یعنی چه؟ جهیزیهی دختر کمالات معنوی اوست. مهریهی مرد عبرت است از کمالات او. حالا یک کسی داشته باشد ، بکند حرفی نیست، اما کسی که ندارد سختگیری نکنید. قرآن میگوید آنکه دارد اگرنکند بیخود و کسی هم که ندارد اگر به زحمت میافتد و میبینیم اگر یک عده بکنند، دیگران به زحمت میافتند. آنهایی هم که دارند، در این شرایط زمان ما، یک قدری کوتاه بیایند که دیگران به زحمت نیفتند. ان شاءالله این سنت ازدواج که از سنتهای عالی اسلام است و آن قدر مهم است که از رسول خدا، صلوات الله و سلامه علیه، روایت شده که فرمود: «ازدواج سنت و راه و آیین و شیوهی من به عنوان پیامبر شماست و هر کس از این سنت و شیوه سرپیچی کند از من نیست». این قدر پیغمبر به ازدواج اهمیت داده، ازدواج را انشاءالله آسان کنید.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست