پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
عبور با افتخار از میدان مین جنگهای صلیبی
کارگردان: ریدلی اسکات. فیلمنامه: ویلیام مونهان. مدیر فیلمبرداری: جان ماتیسون. موسیقی: هری گرگسان ـ ویلیامز. تهیهکننده: ریدلی اسکات. بازیگران: اورلاندو بلوم (بلیان، آهنگر فرانسوی)، لیام نیسن (گاد فروآ، پدرش)، برندان گلیسان (رنالد)، اوا گرین (سیبیل)، جرمی آیر ونز (تیبریوس)، قاسم مسعود (صلاحالدین ایوبی)، ادوارد نورتون (شاه بودوئن چهارم). محصول ۲۰۰۵ آمریکا، ۱۴۵ دقیقه.
ملکوت آسمانها، زیرکانه و در عین حال حسابگرانه، راهش را از میان زمین مینگذاری شدهٔ جنگهای صلیبی ـ و به معنای گستردهترش، پیشینهٔ بحثانگیز روابط مسیحیان و مسلمانان ـ گشوده و جلو رفته است. آخرین اثر حماسی ریدلی اسکات فیلمی است به معنای واقعی کلمه چشمگیر، و از نقطه نظر تاریخی، قابل احترام، که کوبندهترین لحظاتش، صحنههائی است که وحشیگری و سبعیتی را نشان میمدهد که از تعصب و تحجّر ریشه گرفته و ضمناً موفق شده منظری از اواخر قرن دوازدهم در مقابل چشمانمان قرار دهد که طی آن، شرقی و غربی ـ قبل از درگیریشان که نه اول بار بود و نه آخر بار ـ در آرامش کنار هم زندگی میکردند. ولی از لحاظ دراماتیک یک حس مبهم ”سرهمبندیشدگی“ در مورد مسیر سیر صعودی و برقآسای قهرمان اصلیش وجود دارد که از آهنگری ساده در فرانسه به بالاترین ردههای حکومتی مسیحیان در اورشلیم دست مییابد. در ذهن مدیران استودیوهای بزرگ، این ایده ۱۴۰ دلار در شرایط فعلی دنیا، روی فیلمی سرمایهگذاری کنی که اسفبارترین و فجیعترین دورهٔ تاریخ مشترک مهمترین مذاهب دنیا را توصیف میکند، واکنشی برمیانگیزد که از نامتحمل آغاز و به دیوانگی محض ختم میشود. ولی اسکات و نوسندهٔ فیلمنامهاش ویلیام مونهان، استادانه، اکثر مشکلات پردردسر خود را رعایت چند نکتهٔ مهم، حل و فصل کردهاند:
۱. داستانشان را از اواخر قرنی شروع کردهاند که در پیِ فتحِ خونین اورشلیم در سال ۱۰۹۹ توسط صلیبیها، صلحی شکننده بین مسلمانها و مسیحیها برقرار شده بود.
۲. واقعبینانه، بخش اعظم تقصیر به راه انداختنِ خصومت و دشمنی را به گردن دو مسیحیِ جنگطلب و ستیزهجو انداختهاند.
۳. در مقایسه با خباثت و بدجنسی فرانسویها ـ که مشروحاً به آنها پرداخته شده ـ از مسلمانها تصویر خوبی ارائه گردیده.
۴. شاید مهمتر از همه، با جابهجائی زمانی، به جذابترین شخصیتهای داستان یک نگرش بشردوستانه (عصر) ”پساروشنگری“ اعطا شده، که در عین پایبندی مذهبی و اعتقادی، دیگر حاضر نیستند متأثر از تبلیغات کشیشان و نظامیان همفکرشان، ”در راه خدا“ آدم بکشند. از این نظر، فیلم ریدلی اسکات احتمالاً بیشتر مسیحیان اصولگرا را خشمگین خواهد کرد تا مسلمانان را، که نه تنها از پایان فیلم، بلکه از توصیف شخصیت به شدت اصیل ـ و حالا اگرچه یک بُعدی ـ جنگجوی افسانهایشان، صلاحالدین ایوبی ـ لذت خواهند برد که نقشش به گونهای فوقالعاده توسط ”قاسم مسعود“، بازیگری اهل سوریه، ایفا شده است. ولی پس از حل و فصل تمامی مشکلات پیچیدهٔ تاریخی، این داستان است که اهمیت دارد. مونهان که در اینجا نخستین فیلمنامهٔ حرفهایش را نوشته، با درآمیختن واقعیت و تخیل، عملی استادانه انجام داده و با جابهجائی برخی عناصر تاریخی، قصهاش را روانتر تعریف کرده و جذابیت درام را بیشتر نموده و در عین حال هیچ گاه موضعی اتخاذ نکرده که بتواند حتی ذرهای ”نگرشی هالیوودی“ تلقی شود که نمونهٔ بارزش، جنگهای صلیبی (۱۹۳۵) سیسیل ب.دومیل بود که رویکردی داشت خندهدار و بیربط به واقعیت تاریخی.واقعاً نیز ”بلیان“ای وجود داشته که دفاع ناموفق و محتوم اورشلیم را در سال ۱۱۸۷ برعهده گرفت؛ ولی هر که بود، چنین آدم معمولی و سادهای نبود که در اینجا با نقشآفرینی اورلاندو بلوم به بالاترین درجات حکومتی صعود میکند. این بلیان که ماتم خودکشیِ همسرش را پس از درگذشت بچهاش به دل گرفته، با از راه رسیدن گاد فری (لیام نیسن)، شوالیهای باابهت، از رخوت و سکونِ زندگیاش در آن دهکدهٔ فرانسوی بیرون میآید؛ شوالیه به او میگوید پدرش است و وی را به عزیمت به سوی شرق ترغیب میکند. قبل از آنکه بین راه، پیوند تازه جان گرفتهٔ پدر و پسری، با حملهای غافلگیرانه قطع شود، گاد فری به بلیان راه و رسم شمشیر زدن یاد میدهد. نیسن با همان حضور کوتاهش بر روی پرده، تأثیری خارقالعاده بر بیننده میگذارد: صدایش از عمری تجربه حکایت دارد و چین و چروک دور چشمانش، از چشیدن سرد و گرم زندگی. بلیان که حالا پس از آن حملهٔ غافلگیرانه، تنها مانده، راهش را به سوی اورشلیم پرجنبوجوش باز میکند و دیری نگذشته که کنترل ملک پدر محترمش را برعهده میگیرد و قدرت دستههای متخاصمی را سبک/سنگین میکند که بر مهمترین مکان مذهبی مورد مجادلهٔ دنیا تسلط دارند.
اورشلیم توسط بالدوین چهارم، سلطان مسیحیِ خردمند اداره میشود که بیماری جذام تحلیلاش برده و از شکلش انداخته (و ادوارد نورتون از پشت نقاب نقرهای مجمسهایش، خیلی دلنشین به جایش حرف زده است) از او گذشته، خواهر جذاب بالدوین، شاهزاده خانم سیبیل (اواگرین) بر آن خطّه حاکم است و شوهر موذیش کی دولوزینیان (مارتون چوکاس) و هم پالکی جنگطلبِ این آخری، رنالد دوشاتیون.
بلیان در وجود تیبریوس (جرمی آیرونز) ـ یک خبرهٔ نظامی مسلح صلحطلب و عملگرا ـ اوسپیتالیه (دیوید تولیس) ـ یکی از مشاوران دربار که به اندازهٔ کافی در عمرش جنگ و خونریزی دیده ـ متحدانی همخوی و طبع مییابد. بلیان در مقایسه و در میانهٔ چنین شخصیتهای شورانگیز و جذابی، شخصیتی بیبو و خاصیت به نظر میرسد و به طرز معذبکنندهای، بهجای محرک و مشوق، واکنشگر جلوه میکند. آگاهانه، از او شخصیت یک آدم معمولی ساخته شده تا بتوان با وی همذات پنداری کرد و بالا رفتنش را از نردبان ترقی باور نمود.از آنجا که شخصیت بلیان حکم کاغذی سفیدی را داشته که باید پُر میشده، بد نبود بهجای بلوم از بازیگر قَدَر و با ”شخصیت“تری استفاده میشد.بلیان به محض ورود به اورشلیم به جلجتا میرود و در جائی که حضرت مسیح را به صلیب کشیدهاند، شب را به تفکر و تأمل، صبح میکند و امید دارد رحمت الهی شامل حال خودش و همسرش متوفیش گردد اما فرجی حاصل نمیشود. در بازی و اجرائی که اورلاندو بلوم ارائه داده، هیچ ردّ پائی از اضطرار و اضطراب تنگنای معنوی بلیان، حس نمیشود؛ بازیش حتی دوپهلوئی و ابهام رابطهاش با سیبیل عشوهگر را نیز نتوانسته به بیننده منتقل کند. حال آنکه این کار در مقایسه، چندان هم دشوار نبوده: سیسیل خودش را در اختیار او میگذارد تا بعداً یا نقشه و توطئه، بلیان را بر جای گی بنشاند. خط روائی، گیر و ایراداتی قابل توجه دارد، بهخصوص در زمینهٔ رابطهٔ عاطفی بلیان و سیبیل، بلیان و چند و چون وفقِ دادن خویش با خانه و سرزمین جدیدش، و مهمتر از همه، در زمینهٔ همگونسازی سریع خُبرگی نظامیِ بلیان و همکاسه کردنش با دیگر بزرگان قوم. (و این گیرهای فیلمنامهای، علت هم دارند: صحنهها گرفته و حذف شدهاند؛ به گفتهٔ ریدلی اسکات، نسخهٔ نهائی فیلم ۲۲۰ دقیقه بوده که بعداً ورسیون DVDاش عرضه خواهد شد). و بهخاطر همین حذفهاست که نکاتی مبهم باقی مانده: ناگهان پس از حملهٔ بیخود و بیجهت رنالد به کاروان مسلمانها و جری شدن صلاحالدین، این بلیان است که بیهوده تلاش میکند تا رنالد و گی را از حمله به ارتش صلاحالدین در ”شاخ“ بیآب و علفِ ”هتین“ ـ که سقوط اورشلیم را حتمی کرد ـ بازدارد.
یکی از جالبترین کارهای اسکات این است که کشتار هتین را نشان نمیدهد (طرفه آنکه هتین همان جائی است که حضرت مسیح از دامنهاش برای مردم موعظه کرد) و فقط منظر غمانگیز پس از آن کشتار را توصیف میکند تا اکشن اصلی و بزرگ را برای صحنهٔ محاصره اورشلیم توسط ارتش صلاحالدین، محفوظ نگاه دارد. اگرچه بیشک سعی خواهد شد مقایسههائی بین آن دوره و زمان معاصر صورت گیرد ولی سازندههای فیلم سعی کردهاند از این تشابهات به شدت پرهیز کنند. تنها صحنهای که بیننده را از دل وقایع آن دوران بیرون میکشد و به دوران معاصر حوالت میدهد، گلولهباران دژ مسیحیها توسط ارتش صلاحالدین است که طی آن، گلولههای آتش در آسمان شب و بالا سر شهر محسور شده تنوره میکشند، بهطور خوفانگیزی، نخستین حملات هوائی شبانهٔ آمریکائیها را علیه بغداد به ذهن متبادر میسازد. صدا و منظر این نبرد مبهوتکننده است: ارتش عظیم مسلمانها به کمک داربستهای بلند و منجیقهای غولپیکر، قلمرو محسور مسیحیها را مورد تهاجم قرار میدهند و اروپائیهای بالنسبه کمشماری که در دژ خود سنگر گرفتهاند با ابزارهای مبتکرانهٔ خویش ـ که شامل مقدار زیادی روغن داغ است ـ از خود دفاع میکنند. با وجود گسترهٔ عظیم کشت و کشتار، نطق حدوداً شکسپیری بلیان که مثلاً قرار بوده الهامبخش باشد، نه تنها نیست بلکه به این سکانس لطمه زده و ضایعش کرده است. قاطعیت نبرد تکیه بر واقعیت تاریخی دارد نه موعظه و شعار. در بین بازیگرها، کهنهکارهائی چون نیسن، آیرونز و تولیس ـ همراه با مسعود ـ بهترین بازی را ارائه دادهاند. اواگرین، شاهزاده خانم جذابی به تصویر کشیده، اگرچه نقشاش از این هم پیچیدهتر میتوانسته باشد؛ زنی که در تنگنای روابطی پیچیده با برادر حاکم، شوهر غاصب و مرد محبوب جدید زندگیش، گیر کرده؛ ولی به هر حال، گرین در اینجا روی عشوهگری شخصیتش حساب باز کرده و کسی هم به او نگفته که اینقدر زیادی لبخند نزند.
اسکات ظاهراً با بدجنسهای ”یک بُعدی“ مشکلی نداشته و از این نظر، گلیسان و پوکاس با رجزخوانی و چشمغره و ادای واژههای تحقیرآمیزی که هم به دل میچسبد و هم چندان هنری به نظر نمیرسد، اسکات را راضی نگه داشتهاند. پشت دوربین بودنِ جان ماتیسون، سر و شکل فیلم را بسیار شبیه گلادیاتور کرده: غرقه در آبی و هر کجا امکان داشته، غلظت بخشیدن به رنگ و روی فیلم به کمک ذرات معلق در فضا از دانههای برف و دودگرفته تا گرد و غبار ستونهای نور. طراحی صحنه و دکور آرتور مکس روی دست خودش در فیلم قبلی بلند شده و دنیائی خلق کرده که ۸۰۰ سال پیش محلِ تلاقیِ فرهنگها و تمدنهای مختلف بود و هیچ وقت تا بدین اندک باورپذیر و پر و پیمان بر روی پرده سینما نقش نبسته است. طراحی لباسهای متنوع جانتی یتس نیز به شدت به این مهم کمک کردهاند. از آنجا که سر و شکل جلوههای کامپیوتری هر روز بهتر و بهتر میشود، آمیزهٔ عناصر زنده و کامپیوتری، تعداد زیادی تابلوی خارقالعاده خلق کرده که عملاً ترکیبی بودنشان را نمیتوان تشخیص داد. موسیقی متن هری گرگسان ـ ویلیامز، در عین حالی که ملودیهای سنتی و سرودهای نمایشی را در هم آمیخته، رنگ مایهٔ متن و یکدستی خلق کرده: معجونی از ترانههای عربی و کلاً شرقی و ـ تعجب میکنید ـ قطعاتی از (موسیقی متن) کلاغ و بلید ۲ و قطعهای هم کار جری گلداسیمت تحت عنوان Valhaal.
منبع : مجله دنیای تصویر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست