یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


به بن بست خوردیم!


به بن بست خوردیم!
اغما ( آموزش زبان فارسی: به خدا واژه ی « اغماء » پس از ورود به زبان فارسی نیازی به همزه ندارد ) آخرین اثر سیروس مقدم از تلویزیون پخش شد ( تا این جای مقاله که به مشکل برنخوردیم! خدا عاقبتش را به خیر بگذراند ). سیروس مقدم هم پس از به تصویر کشیدن دغدغه های اجتماعی اش (کدام تصویر؟!) این بار به ساخت یک سریال معناگرا! روی آورده است.
سریال معناگرایی که مخاطب تلویزیون قبلا تجربه ی تماشای چنین سریالی را به لحاظ ساختار بصری نداشته است. تصاویر غیر معمول ( همان هایی که از زاویه ی دید الیاس می بینیم ) تا چندین و چند قسمت ذهن مخاطب را درگیر این مساله کرده بود که این تصاویر چرا این جوری اند؟ این جاست که نقطه ی قوت کارگردانی رخ می نماید: ایجاد فضایی متناسب با خط داستانی. استفاده ی تصویربردار از فیلترهای متعدد، حسی را منطبق بر فضای ماورایی سریال به مخاطب القا می کند.
در این سریال خبری از تصاویر بی خاصیت « او یک فرشته بود » نیست. تصاویر بدیع و خلاقانه ی امیر معقولی، به خوبی سریال را از تبدیل شدن به یک سریال معمولی نجات می دهد. حتی نماهای معرف ( که در تلویزیون تبدیل شده است به یک تمرین تصویربرداری برای دستیار ششم کارگردان! ) هم نماهای خوبی هستند و حداقل از سهل انگاری دور افتاده اند.
نورپردازی هم آن قدر خوب هست که تاثیر لازم را بگذارد. باز هم خبری از نورهای موضعی و اغراق آمیز آبی و قرمز « او یک فرشته بود » نیست ( تا این جای مقاله هم که مشکل برنخوردیم! ). به هر حال فرم اثر با فضا و محتوای اثر سازگار است و این همان نقطه ی قوت کارگردان است.. امین تارخ در بازی بی نظیرش آمیزه ای از حس و تکنیک را ارائه می کند.
حامد کمیلی هم بهترین بازی تلویزیونی اش را در اغما تجربه می کند ( تا این جا که این سریال یک شاهکار هنری است! ) اما... اما سریال تلویزیونی به هر حال باید سریال بودنش را همچون پتکی بر سر تماشاگر بکوبد تا تماشاگر فراموش نکند که دارد سریال می بیند. مثل همیشه در به تصویر کشیدن « معنا » آن قدر سهل انگاری صورت می گیرد که نتیجه اش می شود مصداق بارز « آفتابه و لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی! » ( داریم به مشکل می خوریم! ). نمی دانم چرا وقتی قرار است برای ماه رمضان سریالی ساخته شود شیطان چهره ی پلیدش را می نمایاند و همه چیز ماورایی می شود ( این جور سریال ها همیشه مرا یاد پالپ فیکشن می اندازد!
و این که بالاخره ما کی می توانیم فیلمی اعتقادی بسازیم در مدح ایمان و رستگاری و ... و فرشته و شیطان را در آن دخیل نکنیم؟ ). مشکل آن جا صد چندان می شود که شیطان در خدمت فیلمنامه نویس درمی آید و عمل ها و عکس العمل هایش را با سیر دراماتیک روایت هماهنگ می کند! نزدیک شدن شیطان به دکتر پژوهان را چگونه می توان توجبه کرد؟ (١) حتی اگر این مساله را با دیده ی اغماض بنگریم، تسلط الیاس را بر دکتر پژوهان چه طور می توان نادیده گرفت؟
درست است که الیاس می گوید: « من تو رو وادار به هیچ کاری نکردم... من فقط از تو دعوت کردم... تو هم قبول کردی... » اما عملا چیز دیگری می بینیم. الیاس در مدت حضورش در خانه باغ فرمانروای مطلق است و این با نص صریح قرآن منافات دارد. (۲) درست است که وسواس خناس حتی به شکل انسان بنی آدم را وسوسه می کند (٣) اما کارهای خارق العاده نمی کند؛ با غمزه ای در حیاط را نمی بندد و بدون گوشی، سیم کارت و هزینه با آن طرف خط صحبت نمی کند!
همه ی این ها به کنار، نمی دانم این طرح مغشوش و در هم بر هم چگونه به ذهن داریوش مختاری خطور کرده است. نابغه هم که باشی نمی توانی تشخیص بدهی که خط اصلی داستان کدام است: مرگ مولود یا شک دکتر پژوهان؟ ( بعد از مرگ مولود این تصور پیش آمد که این شک، خط اصلی داستان خواهد بود ) مسائل مربوط به رز قدیانی یا ازدواج پری؟ بچه دزد مجروح ( همانی که دکتر پژوهان می خواست اجازه ی عملش را از جودت بگیرد ) یا منوچهر پرویزی؟
هر کدام از این ماجراها می توانند مسیر خود را در سریال پی گیرند و بدین ترتیب سیروس مقدم می تواند با همین طرح نه سی قسمت، که حتی تا نود قسمت هم ادامه دهد یا بیشتر، به هر حال تا وقتی که دکتر پژوهان عمل جراحی انجام می دهد ( چه پتانسیلی داشت این طرح! ) و در چند قسمت آخر پیر بابا را وارد داستان کند تا سریال تمام شود.
بوچ و ساندنس در حال فرار از دست ماموران کلانتر بودند که به دره ای رسیدند. بوچ به محض دیدن دره گفت: « به بن بست برخوردیم! ».
سینمای ما
مصطفی انصافی
(١) « انه لیس له سلطان علی الذین ءامنوا و علی ربهم یتوکلون/ انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به یشرکون » [ که البته شیطان را هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر او توکل و اعتماد کرده تسلط نخواهد بود/ تسلط شیطان تنها بر آن نفوسی است که او را دوست گرفته اند و به اغوای او به خدا شرک ورزیده اند. ( آیات ۹۹ و ١۰۰ سوره ی نحل ) ]
(۲) طبق آیه ی شریفه ی « الذی یوسوس فی صدور الناس » ( آیه ی ٦ سوره ی ناس ) شیطان بر هیچ کس سلطه ندارد و فقط وسوسه گر است.
(٣) « الذی یوسوس فی صدور الناس/ من الجنهٔ و الناس » ( آیات ٦ و ۷ سوره ی ناس )
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما