شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بر باد می‌دهد


بر باد می‌دهد
دوم دسامبر سال گذشته زمانی که مردم ونزوئلا نخستین شکست انتخاباتی هوگو چاوس را در طول ۹ سال اخیر رقم زدند اکثر تحلیلگران شگفت زده شدند. طبق نتایج رسمی انتخابات، بیش از پنجاه درصد از رای دهندگان طرح هوگو چاوس را برای اصلاحات قانون اساسی رد کردند. بر اساس این طرح هوگو چاوس می توانست بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا شرکت کرده و از شر محدودیت های دوره های ریاست جمهوری خلاص شود. در صورت موافقت مردم ونزوئلا با این اصلاحات چاوس می توانست با خیال راحت برنامه های خود را برای پایه ریزی اقتصادی سوسیالیستی دنبال کند. انتخابات ماه دسامبر اما برای هوگو چاوس یک شکست تمام عیار بود چراکه او تنها شش ماه پیش توانسته بود بیش از ۶۲ درصد آرای مردمی را در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا کسب کند و برای شش سال دیگر رئیس جمهور این کشور امریکای لاتین شود. تحلیلگران در توضیح چرایی شکست چاوس، برخی مشخصه های ویژه را عنوان می کنند که تولد جنبش دانشجویی در ونزوئلا و کنار کشیدن برخی از گروه های ائتلاف چاوس از آن جمله هستند. اما برخی دیگر از تحلیلگران پا را فراتر گذاشته و هوش و ذکاوت چاوس را در خصوص چگونگی باقی ماندن در قدرت به چالش کشیدند.
اگرچه نظرات درباره این مساله که آیا رژیم چاوس را باید در زمره نظام های تمامیت خواه یا دموکراتیک قرار داد، گوناگون است اما همه بر سر یک مساله توافق دارند که برعکس روسای جمهور پیشین ونزوئلا، رفاه و آسایش قشر فقیر ونزوئلا از جمله اولویت های سیاست های چاوس بوده است. دولت چاوس امکانات یارانه یی به قشر فقیر و کم درآمد ونزوئلا اختصاص داده است. چاوس همچنین اقدام به توزیع دوباره ملک و ثروت کرده و پول فراوانی را که از صنعت نفت و گاز ونزوئلا عاید می شود در قالب برنامه های گسترده و جامع بهداشت عمومی و آموزش سرمایه گذاری کرده است بنابراین نباید چندان تعجب آور باشد در کشوری که سالیان طولانی سیاست ورزی در دستان طبقه ثروتمند بوده است چاوس بتواند حمایت پایدار طبقه فقیر را به دست آورد.
ممکن است این داستان به مذاق برخی که از سیاست های سوسیالیستی امریکای لاتین در بخش اقتصادی برآشفته اند، خوش بیاید اما متاسفانه این احساس اشتباه است. هیچ آمار رسمی و غیررسمی وجود ندارد که بگوید چاوس اولویت های نخست دولتی را تنها برای کمک به قشر فقیر ونزوئلا طرح ریزی می کند. بسیاری از شاخص های توسعه انسانی و بهداشتی در ونزوئلا حاکی از آن هستند هیچ بهبود قابل ملاحظه یی، بیش از حد طبیعی، آن هم در کشوری که در منابع سرشار نفت و گاز غرق شده است، مشاهده نمی شود. در واقع حتی برخی از این شاخص ها روند رو به نزول را پیش گرفته اند و برخی آمارهای رسمی حاکی از آن است که نابرابری درآمدها در ونزوئلا افزایش یافته است. بنابراین این نظریه که می گوید چاوس به نفع فقرا کار می کند، نظریه یی است که با واقعیت های جامعه ونزوئلا تناقض دارد.
تردید من نسبت به این نظریه زمانی شکل گرفت که به عنوان یک اقتصاددان ارشد در شورای ملی ونزوئلا مشغول به کار شدم. در سپتامبر سال ۲۰۰۰ ، فضای آکادمیک امریکا را ترک کردم تا مسوولیت فعالیت های گروه تحقیقاتی را برعهده بگیرم که عملکردشان به طور وسیعی مشابه با تیم های تحقیقاتی بخش بودجه کنگره امریکا بود. انتظاراتم از دولت چاوس بسیار زیاد بود و از اینکه به عنوان یک اقتصاد دان در دولتی مشغول به کار شده بودم که مبارزه با فقر و نابرابری را جزء نخستین تعهدات خود می داند بسیار هیجان زده بودم. اما به زودی دریافتم شکاف عمیقی میان شعارهای دولت چاوس و واقعیت هایی که اولویت های سیاسی آن را شکل می دهد، وجود دارد. مدت کوتاهی پس از پیوستن به مجلس شورای ملی در خصوص طرح سرمایه های یکپارچه اجتماعی که توسط چاوس طرح ریزی شده بود تا توزیع منابع را به برنامه های مبارزه با فقر به صورتی متناسب انجام دهد با دولت چاوس دچار اختلاف شدم. قانون به گونه یی طراحی شده بود که این اعتبارات در صورت افزایش قیمت نفت و گاز به تناسب افزایش یابد اما زمانی که درآمدهای نفتی شروع به افزایش کرد وزارت اقتصاد ونزوئلا از افزایش اعتبار طرح مذکور امتناع کرد و تنها به مبلغ ۲۹۵ میلیون دلاری که در سال ۲۰۰۱ مقرر شده بود، اکتفا کرد. این در حالی است که این مبلغ حدود ۱۵ درصد کمتر از مبلغ اختصاص داده شده در سال گذشته و کمتر از یک سوم مبلغ یک میلیارد و صد میلیون دلاری بود که آنها باید به طرح مبارزه با فقر اختصاص می دادند. زمانی که دفتر من این تناقض آشکار را به وزارتخانه گزارش داد، این وزارتخانه با خلق برخی راهکار های قانونی و ارائه برخی تفاسیر خاص از قانون اعلام کرد از این پس هیچ منبع مالی از درآمدهای نفتی به طرح مبارزه با فقر اختصاص نمی یابد. نتیجه این شد که منابع مالی حاصل از افزایش درآمد نفت از قشر فقیر جامعه دریغ شد. اصولگرایان دولت چاوس سرانجام از پیگیری های من در خصوص این ماجرا خشمگین و خواستار اخراج من شدند. در سال ۲۰۰۴ ، سرانجام زمانی که برخی از میانه روها در دولت که نیاز استقلال یک تیم تحقیقاتی را برای ارزیابی سیاست های دولت درک می کردند، از اردوی چاوس خارج شدند دولت نهایتاً گروه تحقیقاتی ما را منحل کرد.
موفقیت های سیاسی چاوس به هیچ وجه ریشه در عملکرد وی در خصوص اجرای برنامه های سوسیالیستی یا موفقیت های او در توزیع دوباره ثروت ندارد. بلکه از طریق رسیدن به ترکیبی از خوش شانسی و مهارت نظام سیاسی ونزوئلا، انتخاباتی که چاوس در آنها پیروز شد مصادف شد با رشد قدرتمند اقتصاد ونزوئلا که البته به مدد افزایش قیمت نفت حاصل شد. چراکه در این سال ها قیمت نفت آنچنان افزایش یافت که از دهه ۷۰ میلادی تاکنون بی سابقه بوده است. اما امروز سوءمدیریت اقتصادی و ناتوانی در عمل به شعارهایی که در حمایت از فقرا سر داده شده بود، دامنگیر چاوس شده است. با افزایش نرخ تورم مواد غذایی اصلی در ونزوئلا کمیاب شده و ناکارآمدی دولت در فراهم آوردن خدمات عمومی را به وضوح می توان مشاهده کرد. امروز مردم ونزوئلا شاهد تبعات سیاست های اقتصادی چاوس هستند و البته آنچه را می بینند نمی پسندند.
● چپگرای قلابی
از زمانی که چاوس در سال ۱۹۹۹ به ریاست جمهوری رسید به جای پذیرفتن سیاست های اقتصادی مکتب واشنگتن (مکتبی اقتصادی که در آن دسته یی از سیاست های اقتصادی مبتنی بر اصلاحات برای رهایی کشوری که در بحران اقتصادی گرفتار شده است پیشنهاد می شود. این مکتب نخستین توسط جان ویلیامز مطرح شد)، سیاست های اقتصادی خود را به عنوان سیاست های اقتصادی و سوسیالیستی چپگرا معرفی کرد. اگرچه تفاوت های سیاست های اقتصادی چاوس با روسای جمهور پیشین ونزوئلا در ابتدا معتدل بود اما در خلال سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ که بحران اقتصادی و سیاسی شدیدی ونزوئلا را فرا گرفت این تفاوت ها پررنگ تر شد. در خلال آن سال ها کودتایی ناموفق علیه چاوس انجام شد و کشور به مدت دو ماه در اعتصاب سراسری فرو رفت. از آن زمان تاکنون اقتصاد ونزوئلا نوعی دگرگونی و تغیر شکل را در پیش گرفته است.
این تغییرات را می توان از چهار منظر بررسی کرد. نخست اینکه حجم دولت ونزوئلا به طرز قابل ملاحظه یی افزایش یافته است. هزینه های دولت که در سال ۱۹۹۹ تنها ۱۸ درصد تولید ناخالص ملی این کشور را تشکیل می داد، امروز به ۲۹ درصد رسیده است. همچنین دولت ونزوئلا اقدام به ملی کردن برخی از بخش های اقتصادی نظیر صنعت برق و ارتباطات کرده است. نکته دوم اینکه قیمت گذاری ها و تعیین دستمزد ها به طور گسترده یی بر اساس شبکه یی از محدودیت هایی که از سال ۲۰۰۲ مقرر شده است، صورت می گیرد.
سوم اینکه در ونزوئلا روند رو به رشدی در خصوص زوال و نابودی حق مالکیت مشاهده می شود چراکه دولت ونزوئلا تلاش گسترده یی را برای سلب مالکیت املاکی که متعلق به بخش خصوصی است به کار گرفته است که این مساله ریشه در سیاست های خاص سیاسی و اقتصادی چاوس دارد. و سرانجام نکته چهارم اینکه دولت چاوس سیاست های سوسیالیستی خود را به طور جامع به کار گرفته و یکسری برنامه ها و طرح هایی که از آن به عنوان ماموریت اقتصادی دولت یاد می شود را جایگزین برنامه های پیشین دولت کرده است.نظرات در خصوص این مساله که عواقب بسیاری از این اصلاحات چه خواهد بود، متفاوت است اما اتفاق نظری در میان تحلیلگران وجود دارد که می گوید این اصلاحات در نهایت توزیع دوباره ثروت کشور را در میان اکثریت قشر فقیر ونزوئلا در پی خواهد داشت. اما امروز این مساله که چاوس منافع قابل لمس و مشهودی را برای قشر فقیر ونزوئلا به ارمغان آورده است حتی در میان منتقدان چاوس بسیار پیش پا افتاده و معمولی است. جسی جکسون، کرنل وست، دلورس هورتا و تام هایدن در نامه یی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا در سال ۲۰۰۶ برای جورج بوش رئیس جمهور امریکا ارسال شد، نوشتند؛ از سال ۱۹۹۹ میلادی شهروندان ونزوئلایی مکرراً به دولتی رای داده اند که برخلاف دولت های پیشین ونزوئلا درآمد حاصل از نفت را با میلیون ها ونزوئلایی متعلق به طبقه فقیر قسمت می کند. ژوزف استیگلیتز اقتصاددان برنده جایزه نوبل معتقد است هوگو چاوس رئیس جمهور ونزوئلا در خصوص ارائه امکانات آموزشی و بهداشتی به قشر فقیر در کاراکاس موفق به نظر می رسد. حتی مجله اکونومیست نیز در تحلیلی بر موفقیت انقلاب چاوس در رسیدن به برخی از شاخص های اجتماعی صحه می گذارد.
ممکن است انتظار داشته باشید که این اتفاق آرا براساس برخی شواهد محکم و قابل ارائه باشد اما در حقیقت اطلاعات قابل توجه بسیار کمی در خصوص این ادعا که دولت هوگو چاوس در مقایسه با دولت های پیشین ونزوئلا بسیار موفق تر عمل کرده است وجود دارد. یکی از دلایلی که بر موفقیت چاوس در اجرای طرح ها صحه می گذارد کاهش میزان فقر از ۵۴ درصد در سال ۲۰۰۳ به ۲۷ درصد در سال ۲۰۰۷ است. ممکن است این مساله تا حدودی جالب به نظر برسد اما باید به این نکته هم توجه داشت که کاهش میزان فقر کاملاً با رشد اقتصادی در ارتباط است و تولید ناخالص ملی ونزوئلا برای هر نفر در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ به میزان ۵۰ درصد افزایش یافته و این به مدد افزایش قابل توجه قیمت نفت حاصل شده است. مساله اساسی این است که ممکن است میزان فقر در ونزوئلا کاهش نیافته باشد بلکه دولت چاوس در تبدیل دوره های رشد اقتصادی ونزوئلا به کاهش میزان فقر موفق عمل کرده باشد. یکی از راه های بررسی این مساله این است که کاهش میزان فقر را برای هر درصد با هر درصد افزایش تولید ناخالص ملی محاسبه کنیم. از سوی دیگر ممکن است برخی انتظار داشته باشند رشد سیاست های دولت در حمایت از فقرا با کاهش نابرابری درآمدها در ارتباط باشد. اما براساس آمارهای بانک مرکزی ونزوئلا، نابرابری درآمدها در ونزوئلا در دولت چاوس افزایش یافته است. به گونه یی که شاخص نابرابری درآمد در خلال سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ میلادی از ۴۴/۰ به ۴۸/۰افزایش یافته است.
مسلماً آمارهای مربوط به فقر و نابرابری در ونزوئلا تنها یک روی سکه را نمایش می دهد. از بسیاری از جهات قشر فقیر ونزوئلا درگیر مسائلی نظیر محدودیت های درآمدی نیستند و این درست همان جایی است که حامیان چاوس از آن به عنوان گواهی بر پیشرفت برنامه های دولت چاوس استفاده می کنند. برنامه هایی که به ادعای آنها بر ارائه مستقیم و بی واسطه خدمات بهداشتی، آموزشی و دیگر خدمات اجتماعی به قشر فقیر، استوار شده است. اما حقیقت این است که آمارهای رسمی هیچ نشانه یی از پیشرفت اساسی از وضعیت زندگی قشر متوسط ونزوئلا نشان نمی دهند و در برخی از موارد وضعیت آنها بسیار نگران کننده است. درصد کودکانی که دچار کم وزنی هستند از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۶ میلادی از ۸ درصد به ۹ درصد رسیده است. در مدت زمانی مشابه، درصد خانوارهایی که به آب آشامیدنی دسترسی ندارند از ۷ درصد به ۹ درصد افزایش یافته و تعداد خانوارهایی که در خانه های گلی زندگی می کنند تقریبا سه برابر شده است.
در شماری از تحقیقاتی که اخیراً درباره تاثیرات سیاست های چاوس در بخش بهداشت و آموزش انجام شده، یافته ها نشان می دهد که چاوس کار چندانی برای قشر فقیر ونزوئلا نکرده است. برای مثال دولت چاوس همواره ادعا می کند ورود پزشکان کوبایی به ونزوئلا که تحت برنامه بهداشتی خاص چاوس انجام شده عامل کاهش مرگ و میر نوزادان در ونزوئلا شده است در حالی که بررسی های دقیق نشان می دهد مرگ و میر نوزادان در ونزوئلا در مقایسه با میزان مرگ و میر آنها در دوره های پیش از چاوس و حتی در مقایسه با میزان مرگ و میر نوزادان در دیگر کشورهای امریکای لاتین تغییر چندانی نکرده است. از سال ۱۹۹۹ میلادی میزان مرگ و میر نوزادان در ونزوئلا سه درصد کاهش یافته که با نرخ کاهش مرگ و میر در ونزوئلا طی ۹ سال گذشته فرقی نداشته است و حتی این میزان در مقایسه با کشورهایی نظیر آرژانتین با کاهش ۲/۵ درصد، شیلی با کاهش ۳/۵ درصد و مکزیک با کاهش ۲/۵ درصد بسیار پایین تر بوده است.
این در حالی است که در ونزوئلا هر کس می تواند نشانه هایی از برنامه های دولت برای قشر مستضعف را ببیند. از بیلبوردهای بزرگ نصب شده در خیابان های کاراکاس گرفته تا تی شرت هایی که طرفداران چاوس در سخنرانی های وی می پوشند همه و همه به تبلیغ برنامه های چاوس می پردازند اما زمانی که به آمارهای سازمان حقوق بشر و توسعه انسانی مراجعه می کنیم نشانی از آثار مفید برنامه های چاوس نمی بینیم.
با در نظر گرفتن شعارهای چاوس، برآوردهای رسمی هیچ نشانی از تغییر آنچنانی در اولویت هایی که در دولت چاوس برای مخارج اجتماعی در نظر گرفته شده است به دست نمی دهد. به طور کلی میانگین بودجه اختصاص داده شده به بخش بهداشت، آموزش و مسکن هشت سال نخست ریاست جمهوری چاوس ۲۵ درصد بوده که در طول این هشت سال تغییر چندانی نداشته است.
در حقیقت، براساس نتایج تحقیق های متعدد بسیاری از مردم ونزوئلا مدت ها است به این امر واقفند که سیاست های سوسیالیستی چاوس کافی نبوده و نتیجه مناسبی به دست نخواهد داد. ونزوئلایی ها از دولت ونزوئلا می خواهند که برنامه هایش را کماکان ادامه دهد اما سوال اینجاست که آیا این برنامه ها خواهد توانست فقر این ملت را از بین ببرد؟ نتایج یک نظرسنجی که از سوی موسسه آلفردو کلر در سپتامبر سال ۲۰۰۷ در ونزوئلا انجام شده نشان داده است که تنها ۲۲ درصد از مردم ونزوئلا معتقدند با سیاست های هوگو چاوس فقر کمتر شده است در حالی که ۵۰ درصد از مردم ونزوئلا معتقدند اوضاع بدتر شده و ۲۷ درصد نیز معتقدند تغییری در وضع موجود رخ نداده است.
سیمون بولیوار رهبر استقلال ونزوئلا و قهرمان مورد علاقه چاوس زمانی گفته بود برای ارزیابی انقلاب ها و انقلابی ها، باید از نزدیک آنها را مشاهده و بررسی کرد اما زمانی که نوبت به قضاوت درباره آنها می رسد باید از آنها فاصله گرفت. اگر از همین روش در ارزیابی دولت چاوس استفاده کنیم درمی یابیم که او تا چه اندازه از تحقق وعده ها و عمل به قول هایش و برآورده کردن انتظارات مردمش ناتوان بوده است. امروز رای دهندگان ونزوئلایی نیز این واقعیت را دریافته اند و این درست همان عاملی است که ممکن است به کنار رفتن چاوس از قدرت بینجامد.
سیدنی هریس روزنامه نگار امریکایی در یکی از مقالات خود می نویسد؛ «ما آنچه را که می خواهیم باور می کنیم و آنچه را که دوست داریم. ما به آنچه که احساساتمان را ارضا کند و متناسب با داوری هایمان باشد ایمان می آوریم.» این نظریه که دولت های امریکای لاتین در دستان نخبگان علم اقتصاد اداره می شدند در قرن نوزدهم نظریه یی صحیح بود اما امروز این نظریه بسیار عجیب است چرا که با در نظر گرفتن واقعیت سازی در جهان هر کدام از کشورهای امریکایی لاتین، به غیر از کوبا، امروز شاهد برگزاری انتخابات عمومی و گسترده یی هستند که همه اقشار می توانند در آن شرکت کنند. این امکان وجود دارد که مردم ونزوئلا در انتخابات آینده ریاست جمهوری این کشور تصمیم بگیرند به آن چیزی ایمان بیاورند که احساسات را ارضا می کند و متناسب با داوری هایشان باشد. ممکن است مردم ونزوئلا به آن چیزی ایمان بیاورند که پیش از هر چیز بتوانند آن را لمس کنند و مسلماً آن روز هوگو چاوس بازنده اصلی میدان خواهد بود.
فرانسیسکو رودریگز
ترجمه؛ آرمین منتظری
منبع؛ فارن افرز
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید