پنجشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۳ / 3 October, 2024
مجله ویستا

شهر من خانه من؟


شهر من خانه من؟
هیچ کدام مان دلمان نمی خواهد وقتی در خیابان یا... هر جا راه می رویم آشغال ببینیم اما بالاخره یک نفر، یک نفراتی هستند که آگاهانه و ناآگاهانه آشغال ها را به جای سطل آشغال بیرون می اندازند. خیلی دلمان می خواهد که به عنوان یک شهروند، شهرمان خانه مان باشد اما نیست، راستی چرا؟ مگر ما همان اهل خانه های پاکیزه نیستیم که در شهر گاهی نه چندان پاکیزه قدم می زنیم؟ یعنی ما خودمان نیستیم؟ یعنی کسی که بین خانه و شهرش تفاوت قائل می شود و آنچه در خانه نمی ریزد در کوچه و خیابان می ریزد. چنین افرادی از چه مشکلی رنج می برند؟ دکتر یوسف کریمی (دکترای روانشناسی بالینی و استادیار دانشگاه شهید بهشتی) در این مورد معتقد است چنین افرادی نمی توانند بین اموال عمومی و اموال شخصی تفاوت قائل شوند. آنها هنوز این واقعیت را در مورد مالکیت فردی و جمعی درک نکرده و نمی توانند آنها را با هم همسان ببینند. چنین افرادی کاملاً سالم هستند ولی با کمبود آموزش و الگو مواجهند. کسی که ندیده پدر و مادرش در حفظ محیط عمومی کوشا باشند کسی که به او تذکری داده نشده، کسی که آ موزش ندیده و فرهنگ شهروندی را از ابتدایی ترین مسائل نیاموخته در اجرای آن هم ناتوان است. شاید تعاریف آموزشی ما از وجود اشکال در برخی کارها مشکل داشته است که موجب شده در بعضی رفتارها حرکات نادرست و کجروی مشاهده کنیم. رفتارهایی که در هنجار اجتماعی رفتار مطلوب محسوب نمی شود اما آنقدر زیاد است که قبح اش از بین رفته
. دکتر شهبانو قهاری یکی دیگر از استادان و نویسندگان حوزه علوم روانشناسی نیز در این باره معتقد است آنانی که در یک رفتار اجتماعی ساده مثل بی اهمیت بودن نسبت به ریختن آشغال در محیط بیرون دچار مشکل هستند با توجه به عدم رعایت حقوق دیگران، از اختلاف رفتاری رنج می برند اما این افراد بیشتر در هنجارها مشکل دارند و دچار مسائل رفتاری هستند تا مشکلات عمیق شخصیتی که این مهم عموماً ناشی از رشد فرهنگ های غلط در جامعه است. فرهنگ اسلامی همواره ترجیح جمع بر فرد را به افراد تذکر داده و در اکثر آموز ه های اسلامی توجه به جمع کاملاً مطرح است اما مساله این است که قبل از حضور فرد در جمع باید تعاریف خوب و بد فردگرایی برای افراد قابل لمس شود. در واقع برعکس همه آنچه به ما آموزش داده شده ما فردگرا هستیم تا جمع گرا. فردگرایی ماست که باعث می شود حق و حقوق دیگران را به راحتی نادیده بگیریم و اموال عمومی را اموال خودمان ندانیم و برای آن اهمیت قائل نباشیم. «کلبرگ» نظریه پرداز معروف روانشناسی معتقد است اخلاق از مراحلی می گذرد تا رشد کند. ابتدایی ترین مبنای اخلاق مبتنی بر نظام تنبیه و پاداش است.
در ابتدایی ترین وجه کسی که هنوز از هیچ رشد اخلاقی برخوردار نیست تا زمانی که تنبیه نشود یک حرکت نادرست را تکرار می کند مثل ریختن آشغال ها بیرون از خانه. مرحله دوم پیشرفت اخلاقی تاییدطلبی است یعنی افراد نیاز دارند تایید شوند و تا زمانی که تایید رفتار درست را نبینند آن را انجام نمی دهند. اما پیشرفته ترین مرحله اخلاق درونی شدن معیارها و ارزش ها در خانواده است. کسی که معیار اخلاقی برایش درونی شود چه اینکه کسی او را ببیند یا نبیند، یا کسی او را تشویق و تایید کند یا نکند قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت می کند، معیارهای اخلاقی شهروندی را رعایت می کند و... پس کسانی همیشه معیارها را رعایت می کنند که در وجودشان درونی شده اما در مورد آنها که هنوز درونی نشده تازه در قدم اول باید آموزش انجام شود که اصلاً تعریف شما از زباله چیست؟ آیا می دانید کاغذ یا پوست میوه زباله نیست و باید در سطل های مخصوص ریخته شود؟ و این مساله فقط مساله جامعه ما نیست در جوامع بسیار پیشرفته مانند سوئیس که ما فکر می کنیم جامعه ای بسیار متمدن و بر پایه اصول اساسی و معیارهای اخلاقی است برای عدم رعایت قانون مجازات های مالی سنگین وجود دارد و چشم هایی دائم مواظب رفتار شهروندان است.
برای شروع دولت و ارگان هایی که به اصول شهروندی و به مسائل شهروندی وقوف دارند باید از همان قدم اول یعنی نظام تنبیه و تشویق استفاده کنند. شاید ما در این زمینه ضعیف عمل کرده ایم که به وفور رفتارهای نادرست شهروندی را مشاهده می کنیم. از قدم اول شروع کنیم تا به نظام تایید رسیده و شهروندان را در اجرای درست رفتارها تایید کنیم و بعد منتظر درونی شدن معیارهای اخلاقی در آنها باشیم. قدم اول به معنای در نظر گرفتن چشم های محافظ و در نظر گرفتن جریمه نقدی برای کسانی است که حقوق دیگران برای آنها مهم نیست؛ چه ریختن آشغال در خیابان باشد، چه بوق زدن بیجا، چه... حالا که هنوز مفاهیم رفتاری درونی نیست نظام نظارت می تواند قدم اول باشد.
منبع : روزنامه سرمایه