پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
«حقسالاری» در ادبیاتم آرزوست
شهریار زرشناس عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است و از سال ۷۱ در دانشگاههای مختلف مشغول به تدریس است. وی تاکنون ۲۲ عنوان کتاب و بیش از ۱۰۰ عنوان مقاله در موضوعات مختلف فلسفی، تاریخی، سیاسی، ادبیات و روانشناسی تالیف کرده است. وی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشته فلسفه به پایان رسانده است. او مقطع دکترا را در رشته روانشناسی در کشور کرواسی ادامه داد، اما به دلیل عدم پذیرش موضوع پیشنهادی پایاننامه از پایان تحصیل بازمانده است. به همین سبب در رابطه موضوع زنسالاری و مردسالاری در ادبیات با او به گفتگو نشستیم.
▪ آقای زرشناس، مبحث و تاریخچه پیدایش زن سالاری و مردسالاری در ادبیات کهن چیست؟
ـ مساله زن سالاری و مردسالاری در ۱۰۰ سال اخیر در فضای فرهنگی مطرح شده است؛ که در یکی دو دهه اخیر، به ویژه توجه به مقوله زن سالاری چشمگیرتر بوده است. «فمنیسم» نخستین بار در سال ۱۷۹۳ در فرانسه، توسط «ماری والستون کرافت» در اعلامیهای به نام «استیفای حقوق زنان» مطرح گردید.
دغدغهی اصلی آنها این است که «حق سالاری» را فراموش کردهاند و دعوای زن سالاری و مردسالاری را به راه انداختهاند. در صورتی که قانون الهی نه زن سالاری مطلق و نه مرد سالاری مطلق دارد. دین اسلام بر مبنای شناخت از فطرت زن و مرد حقوق و تکالیفی برای هر یک مشخص کرده که با توجه به خصایص ذات انسانی در بعضی حوزهها مشترک است و در بعضی خصایص جنسی متفاوت است. عدالت به این معنا نیست که همه را مثل هم کنیم، بلکه به این معناست که حق هر کس را به او بدهیم؛ در صورتی که فمنیستها تفاوتها را حمل بر تبعیض میکنند.
فمنیسم جریانهای بسیاری دارد که سه جریان «فمنیسم لیبرال»، «فمنیسم سوسیالیستی» و «فمنیسم اگزیستانسیالیت» از فعالترین جریانها هستند.
این در حالی است که زنان در حوزهی ارتباطات انسانی، کلامی و جزییات امور برترند و مردان هم در مباحث انتزاعی، ریاضیات و وجوه عملی موفقترند. نگاه مردسالاری هم ریشه در فرهنگ جاهلی ماقبل اسلام دارد. نگاهی به تاریخ چین باستان نشان میدهد که آنان اندیشهی اسطورهای داشتند. نگاه به زن در فرهنگ بینالنهرین قبل از اسلام معیوب است و کاملا مردسالارانه میباشد. آنان به سبب قدرت مردانه و بار معیشت فضای بیعدالتی را به لحاظ روابط ایجاد کردند. در صورتی که درحوزه روابط انسانی، زن و مرد مکمل یکدیگرند.
در یک خانواده الگوهای آموزشی محبت و لطافت بر عهده مادر و قاطعیت پذیرش نقش اجتماعی و انضباط بر عهده پدر است. مثلا در ایران قدیم هم نوعی ازدواج به نام «چاکر زن» وجود داشته است که بسیاری از حقوق را از زن سلب میکرده و به نوعی او را به موجود دوم تبدیل میکرده است. در یونان و روم باستان هم به سبب نقش مردان در حیات اجتماعی، همراه با قدرت جسمانیشان، این مسایل به چشم میخورد.
▪ با ذکر این مقدمه در مورد بروز زن سالاری و مرد سالاری، این مبحث را در ادبیات کهن چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ در ادبیات کهن ایران، یعنی نیمه قرن دوم هجری، که فارسی دری به چشم میخورد، القابی تحت عنوان زن سالاری وجود ندارد، اما بعضی مایههای مردسالاری وجود دارد. البته نمیتوان ادبیات کهن را کلا مردسالار دانست، اما میزانی از ادبیات جاهلی در آن نفوذ دارد.
به نظر من هویت تاریخ ایران، هویت مرکبی از میراثی است که ایران باستان از میراث جاهلیت و میراث یونانیت، که در دوران سلوکیان، اشکانیان و دوران موسوم به تمدن اسلامی در قرن ۲ و ۳ هجری قمری وارد حیطه فرهنگ ما شد و به عنوان یک محور در شکلگیری فرهنگ ما نقش ایفا کرد، به ارث برده است. اسلام هم یکی از عناصر در شکلگیری فرهنگ ماست که از زمان صفویان شکل گرفت.
به همین سبب طبیعی است که در نگاه ادبیات به مسایل و موضوعات، نگاه دینی وجود ندارد و نگاه جاهلی غالب است. برای مثال در کتاب «سمک عیار» درک نویسنده از زن، یا در «شاهنامه» فردوسی و یا «سیاستنامه» خواجه نظامالملک نگاه به زن پایینتر از مرد و فاقد یک سلسله حقوق است.
چینیها زن را موجودی با موهای بلند و عقل کوتاه میدانستند. برای استیفای تمام این حقوق باید به مقوله سالاری توجه کنیم. ملاحظه کردیم که سرمایهداران غربی به چه میزان از زن سالاری استفاده منفعتطلبانه نمودند و این واقعیت قرن ۱۹ است که نهایتا در سال ۱۹۲۰ برای دادن مقبولیت و مشروعیت به اعمال و رفتار فمنیستی، حق رای زنان مطرح شد. ادبیات ما هم در توصیف مرد و زن از جاده انصاف خارج شده است؛ اگر منصفانه به ادبیات کهن فارسی دری نگاه کنی، وجوهی از نگاه به زن وجود دارد. حتی انسانهایی که جزو مفاخر فرهنگی ما هستند، نوعی نگاه ناشی از نگاه عرب جاهلی یا یونان باستان و ایران باستان در نوشتههایشان به چشم میخورد.
فمنیسم لیبرال، که در ایران از همه قویتر است، تلاش دارد تا زن و مرد را در مقابل یکدیگر قرار دهد؛ این اشتباه و انحراف حدود سال ۱۳ هجری قمری در ادبیات کهن هم وجود داشت و در مکتب شاعران دیده میشود. اما آن چیزی که با بروز غربزدگی شبه مدرن در ایران و روشنفکری در ادبیات متجدد روی میدهد، نگاه ابزاری و تحقیرآمیز را رشد میدهد. اشعار «ایرج میرزا» که از شاعران بنام دوره مشروطه است، این گونه است.
در همان دوران مشروطه، نوعی تکاپو برای ترویج زن سالاری میبینیم. نگاههای بعدی، تداوم همان نگاه انحرافی است با رویکردی تازه که در آثار دیگر شعرا دیده میشود. نگاه غریزی صرف و ناعادلانه در دوران استحکام و تحکیم غربزدگی در دوران رضاشاه و دیکتاتوری در ادبیات، توجه به حقوق زنان نیست؛ بلکه برخورد عامیانه با حضور زن در اجتماع از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ در کتاب «داستان زیبا» محمد حجازی و داستانهای عامیانه مشفق کاظمی با عنوان «شبهای تهران» و «تهران مخوف» دیده میشود.
در آثار جمالزاده و صادق هدایت هم همان فضای تجددمآب و انحراف زن ادامه دارد. همچنین در آثار علی دشتی، محمد حجازی، سعید نفیسی و حسین علی مستعان که پاورقینویس آن دوران هستند، یک نوع نگاه دست دوم به زن وجود دارد؛ بیشتر محور داستان این افراد زنی از خاندان اشرافی است که چگونه در دوران جدید متجدد میشوند و دچار انحراف میگردند.
تصویر کردن زنان بیاخلاق، فاسد و منحرف خود به نوعی اشاعه امر منفی و فاسد است و در هویت شعری این دوره به جای مانده است. «عارف قزوینی» به عنوان یکی از فعالان تمام عیار ادبیات مشروطه در عرصه شعر است که در سال ۱۳۱۲ درگذشت؛ در آثار او نیز صرفا زن در کنار می و لذات جسمانی دیده میشود و بعضی دیگر از شعرا هم مانند ملکالشعرای بهار عزلت گزیدند. اینها صورت دیگری از رویکرد ادبیات روشنفکرانه به زن است که نه سنتی و نه اسلامی است.
عمده نگاه عارف قزوینی و هوشگ گلشیری به زن آمیخته با ابتذال و مسایل جنسی است. در مقطع بعد از سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰، تعداد داستاننویسان زن محدود است و شاخص آنان سیمین دانشور، غزاله علیزاده و مهشید امیرشاهی است.
▪ در آثار صادق هدایت زن چه جایگاهی دارد؟
ـ در «عروسک پشت پرده»، «بوف کور» و «زن لکاته» زن دارای یک چهره منفی و شیطانی است و در نهایت یک لکاته است. در آثار گلشیری، زن با میخانه و مردان روابط نزدیک دارد و در آثار بهمن شعلهور، بیپروایی و عریانگری وجود دارد.
▪ در آثار فروغ فرخزاد که خود یک زن است، انعکاس هویت زن چیست؟
ـ حضور فروغ فرخزاد به عنوان یک چهره متجدد و غربزده بسیار از اخلاق به دور است و نوعی بیپروایی زنانه را در دیوانهای اسیر، دیوار، عصیان و حتی تولید دیگر، که فصل جدیدی در اشعار اوست، ترویج میکند. فروغ سعی میکند بیان یک نگاه صرفا زنانه باشد و بر هویت زنانه تاکید میکند؛ ادبیات را مردانه میبیند و به آن حمله میکند تا نماینده یک هویت زنانه باشد. در حالی که فروغ فرخزاد سمبل زن جامعه ما نیست، صورت مثالی زن آن سالها نیست؛ بلکه یک چهره روشنفکر غربزده دارد.
در گام اول او یک نگاه (نیهیلیستی) نیستانگارانه دارد که این بر صدای او سایه افکنده و صدای او، صدای زن پاکدامن ایرانی نیست.
▪ در کارهای دیگر زنان ادبیات چطور؟ آیا انقلاب ۵۷ نقطه عطفی در این جریان بوده است؟
ـ از دیگر شعرای زن میتوان سیمین بهبهانی را نام برد که یک صدای خاص زنانه دارد و لطافت توام با نکات اخلاقی، چون شرم و حیا، در آثارش وجود ندارد. او صورت مبتذل دیگری از صدای زن است، اما به پررنگی فروغ نیست و در هویت خاص خود برای کابارهها و کاروانسراها ترانه سرایی و تصنیف سرایی میکند. او در موسیقی پاپ ایرانی، در حیطه شعر نامدار است.
پس از انقلاب یک اتفاق رخ میدهد؛ ادبیات با موجی از زنان داستاننویس رو به رو میشود که اینها تاکیدات خاص فمنیستی دارند. نگاه اغلب این افراد مانند منیرو روانیپور، نگاه مبارزهجو و پرخاشگرایانه نسبت به مرد است. او به سبب جوهره روشنفکری و شبه مدرنیستی یک دعوا را جستجو میکند و در آثارش یک زن دارای مشکل روحی، روانی آمیخته با فمنیسم دیده میشود.
در ادبیات بعد از انقلاب، ادبیات تجددمآب به تصویر زن در آثار امثال گلشیری و شهرنوش پارسیپور ادامه میدهد، اما نگاه جدیدی هم اضافه میشود. این نگاه پیوند عمیقی با نیهیلیسم دارد؛ تصویر کردن پوچی محض، اعتراض به همه چیز. این روش عمق و جهتی ندارد و نمیتواند سازنده و خلاق باشد و بهترین تصویر آن اعتراض کور است.
در نوشتههای فرشته مولوی، ناهید طباطبایی و کتاب «طوبی و معنای شب» شهرنوش پارسیپور هم آنچه دیده میشود، دادن حق به حقدار نیست؛ بلکه یک شورش کور و آنارشیستی است که زن از هر کس که زن نیست انتقام میگیرد.
این تجسم عقدهگشایی است که زن فمنیست انجام میدهد. از منظر یک فمنیست نپختهی ایرانی، سعی میشود به مرد لگدی زده شود که نمونه آن «زنان بدون مردان» است که یک نوع سلوک عرفانی به درک خود را مختص و منحصر به زنان میکند؛ سپس این نگاه سیاه و تیره زن اخلاقمدار، در نهایت به یک زن ریاکار ختم میشود و زنی به رشد معنوی و وجودی و بصیرت میرسد که از نظر اخلاقی فاسد است. بصیرتمندترین شخصیت این کتاب که در آخر به رستگاری میرسد، نشان میدهد فمنیست کور ادبیات روشنفکری ما به ورطهی تلخی درنوردیده که با ترویج بیاخلاقگرایی، اهداف خود را جستجو میکند. در نگاه و آثار زن غربی، توجه به فضای اخلاقی دیده میشود، اما برعکس در ادبیات فمنیسیتی بعد از انقلاب ما، با ابتذال اخلاقی پیوند خورده است.
منبع : دخت ایرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست