پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

احیای دوباره تفکر جاهلی عامل رخداد واقعه عاشورا


احیای دوباره تفکر جاهلی عامل رخداد واقعه عاشورا
واقعه عاشورا و ابعاد مختلف آن، تحقیقات علمی فراوانی را به خود اختصاص داده است، اما به نظر می رسد به یکی از وجوه این پدیده تاریخی که در حوزه «تاریخ اسلام » - به طور اخص - و در «تاریخ انسانی» - به طور اعم - اهمیت به سزایی دارد، کمتر توجه شده است و آن بررسی تاریخی «چرایی » رخداد کربلاست.چرا پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پیامبر اکرم(ص) حاکمان جامعه اسلامی به آسانی به قتل و عام و اسارت خاندان او اقدام می کنند و چنین مصیبت عظیمی را برآل محمد(ص) روا می دارند؟ چرایی این واقعه را در کجا باید جستجو کرد؟ در نوشتار حاضر در حد توان به این پرسش پاسخ داده شده است.(۱)
● مرده ریگ جاهلیت
بی تردید بخشی از علل و عوامل رخداد حادثه کربلا را باید در عصر جاهلیت جزیرة العرب و مناسبات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حاکم بر زندگی اعراب و قبایل ساکن در آن جستجو کرد.اطلاق واژه جاهلیت برای دوره مورد نظر، خود گویای واقعیتهای غیر قابل انکاری است. به جز عده معدودی از صاحب نظران که نکات برجسته فکری و مدنی برای عرب عصر جاهلی قائلند، بیشترین آنها کاربرد واژه جاهلیت را برای این دوره بسیار با مسما می دانند.
بی شک استعمال این مفهوم دارای محدودیت زمانی و مکانی خاصی است؛ به این معنا که از نظر زمانی، مفهوم جاهلیت دوران دویست ساله قبل از بعثت را شامل می شود، چرا که در قرون پیش تر، آن سرزمین مهد تمدنهای مختلف بشری بوده است که ما به وسیله قرآن از وجود آنها آگاه شده ایم.از نظر جغرافیایی نیز باید اطلاق مفهوم جاهلیت را محدود ساخت، زیرا بخشهایی از شبه جزیره عربستان، به ویژه جنوب آن (یمن یا عربستان خوشبخت) به دلایل اقلیمی و جغرافیایی که بسیار حاصلخیز و مناسب برای کار کشاورزی بود و همچنین به دلیل ارتباط نزدیکی که با کشورهای همجوار به ویژه ایران داشت و تأثیری که از فرهنگهای پیرامونی گرفته بود، نسبت به منطقه حجاز از وضعیت مناسب تری برخوردار بود.
بنابراین با توجه به قراین و شواهد موجود، اطلاق مفهوم جاهلیت بر این قسمت از جزیرة العرب قابل قبول نیست.شاخصه های فرهنگی عرب جاهلی در «شعر و شاعری»، «علم الانساب»، «علم الایام» و آشنایی به «علوم انواء» خلاصه می شود.
شعری که عرب می سرود دارای قالبی دلنشین و آراسته، اما خالی از محتوا بود و صرفاً در وصف گل و گیاه و سبزه یا شب و شراب و شمشیر محدود می ماند. رویکرد این قوم به علم الانساب و علم الایام برای ارضای تمایلات فخرطلبانه فردی و قبیله ای بود، نه به عنوان علمی از علوم.در حوزه سیاست، تنها واحد سیاسی موجود و مطرح در جامعه عرب جاهلی «قبیله» بود که نه تنها شالوده حیات و بقای تمام پیوستگیهای فردی و اجتماعی به شمار می رفت، بلکه تمام ارکان شخصیت و مظاهر فکری و عقلی او را نیز شکل می داد. قبیله تنها جغرافیای سیاسی بود که عرب آن را می شناخت و برای آن تلاش می کرد و بیرون از آن برای او حکم سرزمین «غیر» را داشت.
نظام سیاسی قبیله بر شیخوخیت و ریش سفیدی مبتنی بود و در آن، عرف به عنوان قانون نانوشته، تعیین کننده نوع و چگونگی روابط اجتماعی افراد در درون و بیرون از قبیله بود. «جنگهای فجار» و «حلف الفضول » به عنوان دو پدیده مهم در عصر جاهلی می تواند مثبت نبودن قانون عام و فراگیر در آن دوره باشد. در نظام ارزشی عصر جاهلی، نسب و ثروت تعیین کننده پایگاه اجتماعی افراد بود؛ آنکه از نسب بالاتر و ثروت و مکنت بیشتری برخوردار بود در جرگه اشراف قرار می گرفت و در تمامی تصمیمهای قبیله ای و امور مختلف اجتماعی تأثیرگذار بود.
کار مهمی که پیامبر (ص) انجام داد تغییر همین نظام ارزشی غلط بود. برخلاف جامعه جاهلی، در جامعه اسلامی، تقوا و پرهیزکاری افراد بود که آنها را در پایگاه انسانی بالایی قرار می داد. گرچه پیامبر اکرم (ص) بیست و سه سال بی وقفه در این راستا تلاش کردند، اما آن چه مسلم است یک دوره بیست و سه ساله برای منسوخ کردن یک فرهنگ جاهلی دیر بنیاد، دوره بسیار اندکی است. بنابراین بعد از رحلت پیامبر(ص) جامعه اسلامی آرام آرام به سوی تفکرات جاهلی بازگشت، تا آن جا که در سال (۶۱ ق) منظومه فکری دشمنان امام حسین(ع) کاملاً در چارچوب عصبیت قبیله ای منحصر بود و همه چیز را از دریچه شعب و منافع شعبی خود می دیدند.
مسأله دیگری که به عنوان میراثی شوم از عصر جاهلیت به دوره اسلامی منتقل شده بود و در جریانهای سیاسی و اجتماعی بسیار تأثیرگذار بود، منازعات درون قبیله ای تیره های قریش بود که با مرگ عبدمناف و آغاز ریاست یکی از فرزندان او به نام عمرو(هاشم) شروع شده بود.
● سقیفه بنی ساعده
یکی از مهمترین علل رخداد عاشورا حادثه ای بود که همان روز رحلت پیامبر(ص) در سقیفه بنی ساعده اتفاق افتاد و به تعبیر امام خمینی(ره): بالاترین مصیبتی که بر اسلام وارد شد، همین مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر - سلام ا...علیه- بود و عزای او از عزای کربلا بالاتر بود. مصیبت وارده بر امیرالمؤمنین و بر اسلام بالاتر است از آن مصیبتی که بر سیدالشهداء وارد شد. اعظم مصیبتها این مصیبت است که نگذاشتند بفهمند مردم اسلام یعنی چه؟ (صحیفه نور/ج۱/ص۱۶۱)
آن چه در سقیفه بنی ساعده اتفاق افتاد، بازگشت دوباره اعراب به تفکرات و سنت قبیله ای پیش از بعثت بود. شیوه انتخاب جانشین پیامبر(ص) دقیقاً طبق معیارها و سنن قبیله ای انجام شد. اگر از نزدیک، سقیفه را به عنوان یک «متن» در زمینه تاریخی خود بررسی کنیم به نتایج مهمی خواهیم رسید: فتح مکه توسط سپاه اسلام در سال هشتم هجری، بزرگترین پایگاه دشمنان پیامبر را فرو ریخت و با تصرف آن و تسلیم رؤسای قریش، اسلام به عنوان حاکمیت بلامنازع جزیرة العرب شناخته شد.
قبایل دیگری که تا این زمان اسلام نیاورده بودند، گروه گروه با فرستادن نمایندگان خود به مدینه، در پیشگاه پیامبر اسلام، مسلمانی خود را اعلان کردند تا از این طریق همچنان به حیات قبیله ای خود ادامه دهند. در نتیجه سال نهم هجری با عنوان «عام الوفود» در تاریخ اسلام شناخته شد و بخش بزرگی از قبایل جزیرة العرب در این سال به جرگه اسلام پیوستند. بی تردید اسلام آوردن این قبایل نه از روی ایمان قلبی، بلکه از روی ترس و به اقتضای مصلحت زمانه بود. اینها که به طور تقریبی شاید هفتاد درصد کل قبایل شبه جزیره را شامل می شدند، اعلان مسلمانی کردند، اما به مبانی و مبادی اسلام مؤمن نشده و آن را درک نکرده بودند.
برای اثبات این ادعا دلایل زیر را می توان ارایه کرد:
۱) قرآن کریم به طور صریح به این مسأله اشاره کرده است: ای رسول! اعراب بر تو منت نهاده گفتند ما بی جنگ و نزاع ایمان آوردیم. به آنها بگو شما که ایمانتان از زبان به قلب وارد نشده است به حقیقت هنوز ایمان نیاورده اید، لیکن بگویید ما اسلام آوردیم ... .(حجرات/۱۴)
۲) واقعه اهل رده که بلافاصله بعد از فوت پیامبر اتفاق افتاد، دلیل دیگری براین مدعا می تواند باشد. برخی از قبایل جزیرة العرب با آگاهی از فوت پیامبر اعلان کردند که دیگر هیچ گونه ارتباط دینی و حکومتی با مدینه ندارند و بر اعتقادات و باورهای قدیم خود برگشته اند. ظهور پیامبران دروغینی همچون طلحة بن خویلد، سجاح، مسیلمه بن کذاب و اسود عنسی با انگیزه های حسادت به سیادت قریش، شرکت در حاکمیت متمرکز جزیرة العرب، تصور باج گونه داشتن از حکم دینی زکات و... همه بیان کننده درک ناقص و ناتمام این قبایل از دین اسلام و مبانی آن می باشد.
۳) درخواستهایی که نمایندگان این قبایل از پیامبر در قبال قبول اسلام داشتند همانند حلال شمردن زنا، ربا، شراب و یا به دست گرفتن رهبری مسلمانان پس از پیامبر، نگهداشتن بت قبیله و... نیز همه مبین درک نادرست این قبایل از مفاهیم و احکام شرع مقدس اسلام بود. در چنین شرایطی که مفاهیم عمیق اسلامی در ذهن و دل اعراب کاملاً رسوخ نکرده و آنها را از درون متحول نکرده بود، پیامبر دارفانی را وداع گفت و بلافاصله گروههای مختلف سیاسی، با برداشتهای متفاوت از نصوص دینی، برای تعیین جانشین پیامبر(ص) در سقیفه تجمع کردند.
الف) انصار
گروه انصار در عصر نبوت، در راه اسلام، خدمات شایان توجهی انجام دادند؛ مانند شمشیر زدن و دوشادوش پیامبر در بیشتر غزوات بودن و... مهمتر از همه، امان دادن به مهاجرینی بود که همه مال و منال خود را در مکه جا گذاشته و به مدینه پناه آورده بودند.
انصار صادقانه در این راه تمام دارایی خویش را در طبق اخلاص گذاشتند و با مهمانان و برادران دینی خود تقسیم کردند تا جایی که حضرت فاطمه زهرا(س) در خطبه ای آنان را «مهد اسلام و بازوی ملت» نامید. به همین علت انصار در اجتماع شتاب آلود سقیفه خود را از هر حیث شایسته جانشینی پیامبری می دانستند که در خدمت و کمک به او از هیچ امری دریغ نورزیده بودند، اما یک مسأله باعث ضعف و تزلزل در جبهه انصار شد:
▪ از آن جا که در عصر جاهلیت بین اوس و خزرج جنگها و خصومتهای زیادی وجود داشت و هنوز آن را فراموش نکرده بودند، این امر به درگیری درون گروهی آن دو منجر شد تا جایی که وقتی سعد بن عباده - رئیس خزرجی انصار - به عنوان نماینده معرفی شد، اوسیها او را برنتافتند و شتابزده با نماینده مهاجران بیعت کردند.
ب) مهاجران
تفسیر مهاجران از مقوله جانشینی پیامبر به گونه ای بود که به آسانی می توانست رقبای جدی خود را از صحنه خارج کند. گروهی مهاجر به واسطه سابقه درخشانی که در یاری پیامبر و همراهی او داشتند به عنوان مسلمانان اولیه که در روزهای سخت مکه تمام دارایی خود را رها کرده و با پیامبر به مهاجرتی سرنوشت ساز رفته بودند، کسب مقام جانشینی پیامبر را پاداشی برای زحمات طاقت فرسای خود می دانستند.
ج) بنی هاشم
اگر چه بنی هاشم به دلیل اشتغال به امور کفن و دفن پیامبر(ص) در سقیفه حضور نداشتند، اما جایگاه معنوی آنها را نمی توان در ساختار سیاسی جامعه اسلامی نادیده گرفت. علی(ع) و اطرافیانش زمانی از اجتماع سقیفه باخبر شدند که دیگر، مسلمانان باخلیفه پیامبر(ص) بیعت کرده و در حال بازگشت بودند. نقل شده است انصار در جواب علی(ع) که پرسیده بود، چرا با من بیعت نکردید و با آنها بیعت نمودید، گفتند: اگر شما زودتر می آمدید ما با شما بیعت می کردیم، اما حالا دیگر چون بیعت کرده ایم، آن را نمی شکنیم.
د) امویان
بی تردید تیره اموی قریش به دلیل سابقه سیاهشان در دشمنی با پیامبر(ص) در سقیفه بنی ساعده برای کسب خلافت جامعه اسلامی هیچ امیدی نداشتند، اما با حضور فعال خود در این حادثه برای چند دهه آینده می اندیشیدند. آنها با جذب شخصیتهای مثبتی مانند عثمان و عبدالرحمن بن عوف در احراز وجهه ای موجه برای حزب خود سعی بسیار نمودند و شاید بتوان گفت، حادثه سقیفه در بین گروههای مطرح بیشترین فایده را برای امویان در پی داشته است، چرا که با خلافت ابوبکر، به تدریج امویان به دلیل مهارتهای زیادی که در عرصه امور نظامی داشتند، وارد سپاه اسلام شدند و شاخه نظامی خلافت را در اختیار گرفتند تا آن جا که در جریان واقعه ارتداد، قبایل جزیرة العرب در روزهای آغازین خلافت ابوبکر، لشکریان متعددی برای سرکوبی آنان فرستادند. به گفته مقریزی: «فرماندهی پنج لشکر از یازده لشکر گسیل شده، از تیره امویان بود» و هم آنان بودند که رهبری فتوحات بزرگ در عراق، شام، ایران، مصر و آفریقا را بر عهده داشتند. «بدین سان اشراف مردم در جاهلیت به اشراف آنان در اسلام نیز بدل شدند».
۴) سیاست مالی خلفای نخستین
عامل مهم دیگر در زمینه سازی قیام عاشورا، سیاست مالی خلفای نخستین و شیوه برخورد آنها با بیت المال مسلمانان بود که بعد از رحلت پیامبر(ص) در جامعه اسلامی به مرور شکل گرفت.از آن جا که در زمان حضرت رسول(ص) وضعیت مالی مسلمانان چندان مطلوب نبود و اغلب با تنگدستی روزگار می گذراندند، فرصتی برای پیامبر پیش نیامد تا الگوی کاملی را از خود در اداره امور مالی جامعه اسلامی به جا گذارد. با این حال به دو مسأله حساسیت ویژه ای داشت:نخست این که در تقسیم بیت المال مساوات و برابری را به طول کامل رعایت می کرد و بین نو مسلمانان و سابقون فرقی قائل نمی شد و در جواب اعتراض برخی از صحابه به این شیوه، می فرمودند: آن چه باید رعایت شود، احتیاج و مساوات است و جزای سابقه و فضیلت را خداوند خواهد داد.
دوم اینکه به هیچ وجه مالی را در خزانه ذخیره نمی کردند و بلافاصله پس از رسیدن مال، آن را بین مسلمانان تقسیم می نمودند و دلیل این امر نیز همان وضعیت مالی نامناسب مسلمانان بود.بعد از پیامبر(ص) با اینکه از نظر مالی وضعیت مسلمانان رو به بهبودی بود، اما ابوبکر همچنان با تأسی جستن به دو ویژگی که پیامبر آن را اصل قرارداده بود، به سنت پیامبر کاملاً وفادار ماند و به رغم اعتراضات زیادآن را بهترین روش دانست.اما در دوره های بعد برخی سیاستهای اقتصادی چون تبعیض قایل شدن بین متقدمین و تازه مسلمانان باعث شد تا شکاف طبقاتی بین مسلمانان به وجود بیاید. این شیوه مالی در دوره های بعد باعث شد تا فاجعه ای عمیق رخ دهد و همین امر موجب ایجاد اختلاف بسیاری در بین مسلمانان شود. بذل و بخششهای بیش از حد به خویشاوندان اموی و دیگر سیاستهای نادرست مالی اتخاذ شده، زمینه های نارضایتی و شورش را فراهم کرد. اما آن زمان که علی(ع) خلافت مسلمانان را پذیرفتند بر تقسیم برابر و عادلانه اموال به شیوه پیامبر(ص) تأکید فراوانی داشتند.
بی شک با انحرافات بنیادینی که از زمان رحلت پیامبر(ص) تا روی کار آمدن علی(ع) در جامعه اسلامی به وجود آمده بود، اجرای چنین سیاست عادلانه ای که کاملاً مبتنی بر مشی عقیدتی پیامبر اسلام باشد، ناممکن می نمود.
پی نوشت:
۱-تاریخ اسلام، شماره۵۲
دکتر حسن حضرتی
منبع : روزنامه قدس