جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
زندگی کن و بگذار بمیرند - Live And Let Die
سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : آلبرت بروکولی و هاری سالتسمن
کارگردان : گای هامیلتن
فیلمنامهنویس : تام منکهویتس، برمبنای رمانی از ایان فلمینگ
فیلمبردار : تد مور
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج مارتین.
هنرپیشگان : راجر مور، یافت کوتو، جین سیمور، کلیفتن جیمز، لویس ماکسول، گلوریا هندری، جولیوس هریس و برنارد لی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۱ دقیقه.
وقتی سه مأمور مخفی در یک روز کشته میشوند، «جیمز باند» از سوی «ام» (لی) و «خانم مانیپنی» (ماکسول) به سرعت به سراغ «مستر بیگ» (کوتو)، سردسته سیاهپوست تبهکاران نیویورک فرستاده میشود. در کلوبی شبانه در هارلم، او برخوردی ناخوشآیند با «مستربیگ» دارد، اما در عوض مجذوب «سولیتِر» (سیمور)، تحقیقات «باند» با حضور دو مرد که دستور کشتن او را دارند، ناتمام میماند و او برای تحقیقات بیشتر به جزیره سان مونیک در دریای کاراییب میرود و در آنجا، «رُزی کاروِر» (هندری)، مأمور سیاه خود را علاقهمند به همکاری نشان میدهد و ترتیبی میدهد تا «باند» به قلعه «دکتر کانانگا» (کوتو) که با «مستربیگ» در ارتباط است، برود. وقتی «باند» متوجه میشود که «رُزی» مأمور دوجانبه است و او را به دام انداخته، میکشدش. سپس راهش را به خلوتگاه «کانانگا» باز میکند و در آنجا با «سولیتر» روبهرو میشود. صبح روز بعد آن دو با یک اتوبوس دو طبقه از جزیره فرار میکنند اما «مستربیگ» آنان را در نیو اورلیانز دستگیر میکند و در اینجا معلوم میشود که «مستربیگ» و «کانانگا» یک نفر هستند. او هراسان از ازدست دادن قدرت «سولیتر» او را بهعنوان قربانی برای مراسمی بومی به سان مونیک میفرستد و قرار است «باند» نیز توسط «تیهی» (هریس) خوراک تمساحها شود. اما «باند» با یک قایق سریعالسیر میگریزد (درحالی که مردان «تیهی» و کلانتر محلی «پِپِر» / جیمز، در تعقیبش هستند)، به سان مونیک میرود و به موقع «سولیتر» را از مرگ نجات میدهد. اما دوباره در دستان «کانانگا» گرفتار میشوند. در حالی که جنایتکاران در تدارک انداختن آن دو در حوضچه کوسهها هستند، «باند» با ترفندی «کانانگا» را نابود میکند. سپس فرار میکنند و سوار قطار میشوند ولی پیش از اینکه شب آرام را پشتسر بگذارند، «تیهی» سر میرسد...
* از ضعیفترین فیلمهای مجموعه «باند». چنین مینماید که علت وجودی این فیلمِ نه چندان به یادماندنی و بیش از حد طولانی، تنها صحنههای تعقیب و گریزش باشد. نخستین نقش آفرینی مور در قالب مأمور 007، در حالی که در تقلید از شان کانری، یعنی کاری که پیش از او جری لازنبی در انجامش ناتوان بود، به همان اندازه ناموفق مینماید. مور هنوز تا یافتن و ارائه درک شخصیاش از «باند» راهی طولانی در پیش دارد. حتی ترانه عنوانبندی (کار پلمکارتنی) نیز در قیاس با دیگر ترانههای مجموعه، فاقد جذابیت است. نکته مهم، حضور منکهویتس، فیلمنامهنویسی است که با الماسها ابدیاند (هامیلتن، 1971) به «خانواده باند» پیوست. «هجو»، عنصری اساسی در ساختار سه فیلمنامه منکهویتس برای این مجموعه است. در این راستا، «نقص» جسمانی / روانی شخصیت کلیدی «دستیار» خبیث اصلی که بنابر قاعده (گُلدفینگر، هامیلتن، 1964) موجودی نابودنشدنی بهنظر میآید، مثل زوج همجنس دوست الماسها ابدیاند، سیاهپوست دست آهنیِ این فیلم و کوتوله زردپوستِ مرد تپانچه طلائی (هامیلتن، 1974) قابل اشاره است. اینجا همچنین با ایجاد نقطه اوجی مضاعف (درگیری «باند» و «دستیارِ» خبیث اصلی، پس از پیروزی ظاهری)، پایان کار از حالت برخورد قطبها خارج میشود.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا بارش باران آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی