جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا


باورهای نادرست اقتصادی


باورهای نادرست اقتصادی
دیدگاه اقتصادی یا سیاسی یک فرد، چیزی جز تظاهریافتن ناخودآگاه منافع طبقاتی او نیست.
این استدلال که به نام «جامعه‌شناسی دانش» برکشیده شده است، چنین نتیجه می‌گیرد که برخی نظرات را می‌توان نادیده گرفت، چون آنها چیزی جز انعکاس منافع شخصی کسانی که به آن نظرات اعتقاد دارند نیست. برای مثال، طبقه سرمایه‌دار از حق آزادی داشتن حمایت می‌کند؛ فقط به این خاطر که در چنین شرایطی آزاد است تا با بهره‌کشی و فرصت‌طلبی، ثروتمند شود. این استدلال در حالت افراطی‌گونه خود، فلسفه، هنر، ادبیات و فرهنگ را رد می‌کند چون که اینها نیز چیزی بیش از تظاهر یافتن نفع شخصی هم‌آنانی که آن‌ها را به‌وجود آوردند نیستند. برای مثال مکتب ساخت‌شکنی فرض می‌گیرد که هر گونه نقل و روایت از چیزی، فقط سونگری ایدئولوژیک را بازتاب داده و تاریخ فقط در مورد قدرت و سلطه است.
این تفکر اساسا ضد روشنفکری و ضد عقل است و چنین می‌انگارد که انسان‌های دارای منافع خاص، حرفی برای گفتن ندارند. برای مثال شاید یک قاتل محکوم به اعدام استدلال‌های خوبی علیه مجازات مرگ بیاورد، اما بر اساس این تز، هرگز نباید به حرف او توجهی کرد، چون او تنها بازگوکننده منافع شخصی خود است.
این تحلیل، مستمسک کسانی است که در استدلال شکست خورده‌اند. وقتی که منطق و واقعیات نشان می‌دهد نظرات آنها بر خطا است آنها با گفتن اینکه این فقط منطق «بورژوازی» است و هیچ واقعیتی وجود ندارد صرفا یک سری تجربیات داریم در مقام پاسخ دادن برمی‌آیند. در دنیای واقع، هم استدلال و هم شواهد موجود به نفع کسانی است که به خلاقیت به‌دست آمده از آزادی و کارآفرینی آزاد اشاره می‌کنند و نیز به دستاوردهای محکم و پایداری که چنین جوامعی در مقایسه با نظام‌های رقیب به‌دست آوردند.
یک خصوصیت جالب چنین رویکردی این است که هرگز درباره کسانی که از آن استفاده می‌کنند به‌کار گرفته نمی‌شود. آنها هرگز این را به خود نمی‌قبولانند که خود آنها هم دارند به نوعی منافع طبقاتی روشنفکران چپ‌گرا را تظاهر می‌دهند که سرانجام اگر نظراتشان حاکم شود به قدرت ختم می‌شود. در نقطه مقابل، آنها خود را به عنوان تنها گروهی می‌گیرند که «تحلیل درست»شان حکم بر جدایی آنان از تظاهر به هر گونه منافع طبقاتی می‌دهد. دقیقا همان طور که از هر کس دیگری انتظار چنین تصوری می‌رود.
‌ در کمک به مبارزه با تروریسم، نیاز به کارت شناسایی هویت افراد داریم
تروریست‌ها گروهی را تشکیل می‌دهند که به نظر می‌رسد هیچ مشکلی در دستیابی و توسل به جعل اسناد و ساختن هویت کاذب ندارند. اگر کارت‌های شناسایی هویت افراد رایج گردد، هر تروریست مجهز و باعرضه‌ای می‌تواند یکی از آنها را داشته باشد. تروریست‌ها معمولا کلمه تروریست را به عنوان شغل خود نمی‌نویسند، بلکه آنها سعی می‌کنند هدف و مقصود خود را پنهان سازند و فقط در لحظه عملی جنایت می‌توان آنها را بازشناخت.
در مجموع بسیار خوب است که از فناوری برتر در جنگ با جعل کارت شناسایی صحبت کنیم، اما فناوری جاعلان نیز پیشرفت می‌کند و بسیاری از گروه‌های تروریستی منابع لازم برای استفاده از آن را در اختیار دارند. در واقع از کارت‌های ID برای کنترل کردن افراد استفاده می‌شود. این کارت‌ها مقامات مسوول را قادر می‌سازد تا حرکات و جابه‌جایی‌ها را شناسایی کنند و در کنار آن به بسیاری اطلاعات دیگر دست یابند. همیشه ما در ارائه یکسری اطلاعات بی‌حدوحصر به مقامات طفره می‌رویم، چون دیده‌ایم که از آنها سوء‌استفاده می‌شود. دقیقا همان طور که می‌بینم، امروزه از تکنولوژی پیشرفته ضبط مکالمات تلفنی برای شناسایی افراد دخیل در یک رشوه‌گیری استفاده می‌کنند، پس می‌توان انتظار داشت که اطلاعات مندرج در IDها به‌سرعت در کاهش جرائم ناشی از افراد مظنون به چنین اعمالی نقش داشته باشد.
ما به تجربه آموخته‌ایم که هر سطحی از دولت در ذخیره‌سازی اطلاعات مربوط به ما بسیار سهل‌انگار بوده و به ضرر ما عمل کرده است. حتی اگر مقامات خودشان هم استفاده نادرستی از اطلاعات نکنند کاملا این احتمال می‌رود که مراقبت بی‌قیدانه آنها از اطلاعات مردم، سوءاستفاده کسانی با مقاصد جنایی از آنها را بسیار آسان سازد. بارها اتفاق افتاده است که اطلاعات بسیار مهم و حساس ضبط شده در دیسکت‌ها به علت مراقبت ناکافی، مفقود یا به سرقت رفته است. تجمیع بسیار زیاد چنین حجمی از اطلاعات در یک جا این خطر را به‌وجود می‌آورد که اطلاعات به‌دست افراد ناباب بیفتد. دولت از مبارزه با تروریسم صحبت می‌کند، اما هدف اصلی کارت‌های ID احتمالا کنترل اشتغال مهاجران غیرقانونی یا مبارزه با درآمدهای نامشروع است. راه‌های بهتر و کم هزینه‌تری برای انجام این کار وجود دارد تا اینکه بخواهیم کل شهروندان را تابع قاعده‌مندی کارت ID بسازیم.
‌ آزادی برای قدرتمندان خیلی خوب است، اما وضع فقرا و ضعفا بدتر خواهد شد، اگر خدمات دولتی دریافت نکنند
واقعیت امر این است که فقرا و ضعفا معمولا کمترین میزان از خدمات دولتی را به‌دست می‌آورند. با وجود منابع محدود و مطالبات بسیار برای استفاده از منابع، بهترین خدمات دولتی به سمت طبقات متوسط سر و زبان‌دار و با اتکای به نفسی سرازیر می‌شود که خوب می‌دانند چگونه از نظام موجود استفاده کنند. در حالت وجود نظام اقتصادی که به طبقه متوسط آزادی عمل لازم برای تامین معاش خود را بدهد، دولت می‌تواند منابع کمیاب را به سمت کسانی که واقعا بیشترین نیاز را به کمک دولتی دارند، متمرکز سازد. خدمات و منافع سراسری باید به شکلی دقیق بین همه تقسیم شوند. این فقط قدرتمندان نیستند که از آزادی نفع می‌برند. در محیط آزاد، بیشتر مردم نفع می‌برند چون به ترجیحات‌شان بها داده می‌شود و رقبایی ظاهر می‌شوند که در تلاشند تا کالاها و خدمات را به آنها عرضه دارند. زمانی که خدمت‌رسانی خصوصی باشد به واسطه نوآوری‌ها و انواع جدیدی از خدمات که به ارمغان می‌آورند همه افراد از بهبود زندگی سود می‌برند. ممکن است این قدرتمندان باشند که پیشرو در تقاضا برای خدمات بهتر هستند، اما بهبودی‌های حاصله در نتیجه گسترش آن خدمات معمولا به نفع دیگران هم تمام می‌شود. مشتریانی که خدمات متمایز و بهتر دریافت می‌کنند محصول را ارتقا می‌بخشند، اما هر کسی از این ارتقا نفع می‌برد. حتی کسانی که هیچ چیز درباره الکترونیک نمی‌دانند از پیشرفت محصولات این صنعت و از اقدامات کسانی که می‌دانند چکار کنند، بهره می‌برند.
دلیل خوبی وجود دارد که تصور کنیم اگر به فقرا و ضعفا همان نوع انتخاب‌هایی که دیگران دارند داده شده بود آنها باید از خدمات بهتری به نسبت سایر افراد طبق ارائه سراسری و همگانی خدمت دولتی بهره گیرند. انتخاب مدارس، آنچه کشور سوئد پیش گرفته، منجر به بهبود آموزش و رضایتمندی والدین آنها گشته است. انتخاب در مراقبت‌های بهداشتی نیز می‌تواند بهبودهای مشابهی به همراه داشته باشد.
ضعفا می‌توانند از حمایت بیشتری برخوردار شوند، اگر منابع بین کسانی که می‌توانند بدون آن ادامه زندگی دهند توزیع نگردد. شاید بهتر باشد خیلی ساده، پول را مستقیما به فقرا بدهیم و آنها را قادر سازیم تا خود درباره میزان خدمات کافی برای خود تصمیم بگیرند. آزادی انتخاب داشتن برای کسانی که در قشرهای اقتصادی پایین هستند، به همان اندازه قدرتمندان باارزش است، چون این آزادی دسترسی به خدمات بهتری را که نیاز دارند، میسر می‌سازد.
نویسنده: ماسن پیری
مترجم: جعفرخیرخواهان
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد