یکشنبه, ۱۳ آبان, ۱۴۰۳ / 3 November, 2024
مجله ویستا

ضرورت تحول در آموزش و پرورش


ضرورت تحول در آموزش و پرورش
در سالی که از سوی مقام معظم رهبری به عنوان سال نو آوری و شکوفایی نام گذاری شده ، ضرورت تحول بنیادین در آموزش و پرورش بیش از پیش نمود عینی به خود می گیرد زیرا از آنجایی که این دستگاه عظیم آموزشی به عنوان محوری ترین رکن در ساخت زیر بناهای علمی، آموزشی،پژوهشی جامعه نقش بسزایی ایفا می کند و از جمله عرصه هایی است که با پاسخ گویی به موقع به نیازهای جامعه و غلبه بر ضعف ها و کاستیهای نگرشی ،ساختاری و اجرایی موجود می تواند در غالب کارآمد ساختن نظام تعلیم و تربیت کشور، بر امید و اعتماد عمومی بیفزاید و آهنگ و عزمی نو در سطوح،لایه ها و عرصه های مختلف جامعه به وجود آورد.در عصری که به انفجار دانش و اطلاعات لقب گرفته و توسعه دانش وتکنولوژی رشد شتابانی داشته ،آموزش و پرورش این عصر نمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت بود و برنامه ریزی و استراتژی مدونی نداشته باشد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی تحول در نظام آموزش و پرورش کشور را نیاز اساسی دانسته و تآکید بر آن داشتند که آموزش و پرورش برای ایجاد تحول با استفاده از نیروهای فکری، کارآمد و زبده کشورفلسفه نظام تعلیم و تربیت را بر اساس هویت دینی و ملی تدوین کند و نظام آموزش و پرورش را بر مبنای آن تغییر دهد.
بنابراین تحول در آموزش و پرورش باید با تکیه بر نوآوری ، مشارکت و رقابت، کاربردی کردن آموزش و تآمین نیازهای جدید ملی و استفاده از دستاوردهای جهانی استوار باشد .
● زمینه های تحول در آموزش و پرورش:
در جهان دایمـا دستخوش تغییر امروز هر جامعه ای نیازمند اجرای اصلاحات در نظام آموزشی و پرورشی خویش است و طبعـآ جوامعی که از شتاب و شدت دگرگونی های بیشتر در عرصه های گوناگون اجتماعی ، فرهنگی و علمی برخوردارند به این مهم محتاج ترند بنابراین دلایل عدم تحول در نظام آموزش و پرورش به شرح ذیل بیان میگردد.
▪ کتابهای درسی :
با توجه به اینکه هر ساله شاهد تغییرات در کتابهای درسی هستیم امااغلب آنها مفاهیم گویایی برای دانش آموزان ندارند، آنها را نقاد و تحلیل گر بار نمی آورند، کاربردی نیستند و اصولآ کارهای علمی آزمایشگاهی و تحقیقاتی جایگاه بسیار اندک در موضوعات درسی دارد .امروزه کتب درسی را چنان با اصول و چارچوبهای خاص یاد می دهیم که جز خستگی نتیجه دیگری ندارد و از طرفی دیگر متاسفانه به علت غیر کاربردی بودن مطالب و موضوعات درسی دانش آموزان فقط به دنبال بالا بردن معدل و درصد قبولی هستند
▪ شیوه ها و روشهای تدریس:
اصولآ نظام آموزشی غیر هدفمند که هماره شیوه های تدریس سنتی را سر لوحه کار خود قرار دهد معلم نقش محوری را در کلاس درس ایفا میکند و بیشتر مبتنی بر سخنرانی و استفاده از مهارت های کلامی است و این عامل سبب می شود دانش آموزان در فرایند تدریس و یادگیری و ایفای یک نقش فعال فرصت مشارکت کمتری را پیدا کنند. دانش آموزان در این نوع سیستم صرفآ مطالب را حفظ میکنند و امتحان می دهند و مجالی برای بروز استعدادها ی خلاق نمی یابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می دهد. ، معلم محوری جانشین دانش آموز محوری میشود ، روحیه پرسشگری از دانش آموزگرفته می شود و مهمتر اینکه ذهنیت پرسشگر و کاوش گر خلق نمی شود. از طرفی معلم را از رکود و روزمرگی خارج نکرده و در برابر سوالات جدید قرار نمی دهد .
▪ تغییر مدیران و اعمال سلیقه در نظام آموزشی:
یکی از معضلاتی که امروزه دامنگیرآموزش و پرورش بوده این است که اغلب برنامه ها و تصمیمات اتخاذ شده با تغییر مدیران دستخوش تغییر و تحول میشود و بعضا نگاههای سلیقه ای و صدور بخشنامه ها و آیین نامه های متعددو گرفتاری در وادی سلایق
شخصی و تن دادن به آزمون و خطا ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره نظام آموزشی وارد کرد .
▪ عدم هماهنگی با تکنولو‍‍‍ژی روز دنیا:
از آنجایی که جهان امروز به انفجار دانش و اطلاعات روز رسیده و با توجه به اینکه در قرن ۲۱زندگی می کنیم و با دنیایی مدرن کامپیوتر،ماهواره،اینترنت و....روبرو هستیم اما متاسفانه تنها ابزار آموزشی ما در بسیاری از مدارس (( گچ و تخته)) می باشد و هنوز سیستم آموزشی ما نتوانسته با دنیایی تکنولوژی وفق پیدا کند یا به عبارتی دیگر نظام آموزشی ایران با دنیای مدرنیته امروز هماهنگ نیست.
▪ بی توجهی به نقش معلم:
بی توجهی به نقش معلم در تحول آموزش و پرورش یکی از دلایل عقیم ماندن تحول نظام آموزشی است.مادامی که سه چالش اساسی مانند پائین بودن شآن و مقام معلم در جامعه ، پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفه ای و پایین بودن سطح حقوق و مزایای معلمی وجود داشته باشد نمیتوانیم تحول بنیادی را در آموزش و پرورش ایجاد کنیم زیرا تحول را باید از معلمان شروع کرد و بی توجهی به این امر باعث شده که بحث چند شغله بودن معلمان مطرح گردد به گونه ای که یک معلم در یک زمان در یک مدرسه مشغول تدریس است اما ساعتی دیگر باید سریعا خود را به نقطه ای دیگر برساند و به تدریس در کلاسهای خصوصی و آموزشگاهها مشغول شود . همین امر باعث می شود که اشتیاق و نشاط کار و فعالیت در آنها کاسته شده و فقط به فکر تدریس و شیوه ای است که دانش آموز نمره قبولی بیاورد . در چنین سیستمی نو آوری و خلاقیت و ابتکار از دانش آموز گرفته می شود .
▪ مدیریت متمرکز در آموزش و پرورش :
از چالشهای فرآروی ساختار آموزش و پرورش کشورمان مدیریت متمرکز در این سیستم می باشد .سازمانهای متمرکز آموزشی همواره به خاطر کندی در انجام کارها ،بی توجهی یا کم توجهی به نیازها و فرهنگ منطقه ای و تلاش و تثبیت وضعیت موجود نمیتوانند تحولی نو در سراسر کشور ایجاد کنند . کلیه تصمیمات ،خط مشی هاو برنامه ریزی های سازمان در یک جا اتخاذ و تنظیم میگردد و سپس جهت اجرا به استانها و مناطق ابلاغ می شود و مدیریت های مناطق به خصوص مدارس در واقع گردانندگان صرف بخشنامه ها و آیین نامه هایی هستند که خود قادر به اضافه کردن یک سطر از آن را ندارند .
● توجه و نگاه کلی به کمیت ها در آموزش و پرورش:
آموزش و پرورش آنقدر به حاشیه های سرگرم کننده از قبیل نوسازی و تجهیز مدارس ، معیشت ، مسکن ، حقوق معلمان و به طور خلاصه خود را درگیر مسایل کمی کرده است که از پرداختن به موضوع اصلی که همانا فرآیند صحیح تعلیم و تربیت است دور مانده و از طرفی گستردگی و حجم زیاد این سیستم میطلبد که به کوچک سازی و واگذاری آن به سازمانها و مردم اهتمام ورزیم.
▪ بررسی صلاحیت مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش :
در حال حاضرافرادی که حتی در حوزه تخصصی خود نمی توانند کار کنند از طریق مجاری سیاسی ، مدیریت آموزش و پرورش را به عهده می گیرند و د ربعضی موارد تصمیماتی از سوی این افراد اتخاذ می شود که به صلاح آموزش و پرورش و نظام آموزشی نیست . از یک طرف عدم توفیق د رمشارکت پذیری و تعامل با بیش از یک میلیون نیروی کارشناس و تحصیل کرده و عدم توانایی در استفاده بهینه از آنان و از طرفی دیگر نبود کارشناس متخصص تعلیم و تربیت به معنای واقعی از چالشهای فرا روی آموزش و پرورش در این زمینه می باشد .
▪ درس و بحث در فضای نامطلوب :
فضاهای آموزشی به گونه ای است که حس ناخوشایندی را در دانش آموزان و بی میلی و بی انگیزگی را در معلمین ایجاد کرده است . می بینیم دانش آموزی که نمره قبولی لازم را کسب کرده و معدل بالایی دارد اما در عمل بسیار ضعیف است و حتی در برخوردهای اجتماعی و حل مشکلات و کارهای فردی و شخصی خودش ناتوان است که این موارد باید به گونه ای اساسی و کارشناسی شده ای متحول شود ویا به عبارت دیگر فضای آموزشی کشورمان به دور از هر گونه جذابیتی فقط به دنبال کسب معدل و گذر از امتحانات است و می خواهد دانش آموزان را با نمره قبولی از پلی به نام امتحان عبور دهد و آنهم بدون کمترین آینده نگری در عرصه آموزش و پرورش .
▪ کمرنگ بودن مشارکت مردم در مباحث آموزش و پرورش:
مشارکت مردم در انجمن اولیا و مربیان در حد بسیار پایینی است و در بسیاری از خانواده ها گاهی دیده شده که به این انجمن با نگاه دیگری می نگرند و هنگامی که دعوت نامه ای از سوی مدرسه به دست والدین می رسد تا در انجمن اولیا و مربیان شرکت کنند فورا گفته می شود که باز پول می خواهند و این ذهنیت منفی سبب شده تا مردم چنین انجمنی را محرم خود ندانند این در حالی است که فلسفه وجودی انجمن اولیا و مربیان ایجاد پیوند میان خانه و مدرسه است.
▪ بی توجهی به مقوله فرهنگی:
در سالهای پس از پیروزی انقلاب متاسفانه علی رغم مشی انقلاب که مبتنی بر شاخص های فرهنگی بود بی توجهی به مقوله فرهنگ آنقدر پیش رفته که سبب تغییرذایقه جامعه شده و در واقع کارهایی از جنس فرهنگی کم سود آورترین و یا حتی زیان بارترین کارها به حساب می آید و این وضعیت منجر به خلا تفکر اقتصادیو عدم بروز خلاقیت اقتصادی در حوزه تعلیم و تربیت شده و خود این عامل و عواملی از قبیل افراطدر حمایت یکطرفه از دانش آموزان بدون در نظر گرفتن ظرفیت های فرهنگی و اجتماعی باعث شکسته شدن هیمنه و اقتدار معلمین و در نهایت تنزل غیر مستقیم پایگاه اجتماعی او شده است . در واقع ما مرحله گذار از جامعه بسته به جامعه باز را بسیار پر هزینه و گاهی نا موفق پشت سر گذاشتیم و این رویکرد تحقیری و تضعیف آمیز فرهنگی و اقتصادی سبب عدم راه یابی نخبگان و گاهی اوقات رویارویی آموزش و پرورش با مقوله فرار نخبگان بوده است .
اگر بخواهیم تحول بنیادی در آموزش و پرورش ایجاد کنیم باید به سه نکته اساسی توجه وافری داشته باشیم
الف) شناخت وضع موجود و کمبود کاستی های آن در مقایسه با وضع مطلوب
ب) ایجاد شرایطی که در آن الگوههای نو بتواند به صورت علمی به خود بگیرد
ج) آگاه ساختن گروههای مختلف در خصوص فواید و ضروریات تحول در آموزش و پرورش.
از آنجایی که یکی از اهداف مهم آموزش و پرورش توجه به معلم و ایجاد فضایی مناسب برای آنان می باشد باید تحول را از معلمین شروع کرد . شأن و منزلت معلم در صورتی نمود عینی پیدا می کند که جایگاه معلم در فرایند تصمیم گیری تعریف و در نگاه مدیران به عنوان یک باور قلبی پذیرفته شود و تا زمانی که کلیه تصمیمات مدیران حوزه ستاد باید توسط معلمان د رمدرسه به مرحله اجرا در بیاید تحول معنا و مفهومی ندارد . تا زمانی که معلم دغدغه مسایل رفاهی و معیشتی دارد و در تامین مایحتاج زندگی با مشکل روبروست و به ناچار باید شغل دوم یا سوم نیز داشته باشد انتظار کارآمدی و اثربخشی از او بیشتر شبیه آرزوست تا واقعیت. سیاستگذاران آموزش و پرورش باید هر سال مخصوصا در ایام تعطیلات تابستانی آموزشهای لازم را برای معلمان در نظر بگیرند زیرا در شرایط متحول جهانی نباید فکر و عمل معلم محدود به مرزهای جغرافیایی خود باشد و باید از قدرت خلاقیت و ابتکار لازم بهره مند شود. معلم نباید فعالیتهای خود را محدود به کتاب و جزوه نماید بلکه با استفاده مدام از تکنولوژی جدید همانند اینترنت،رایانه و.... به بروز استعدادهای خلاق و نوآور کمک کند.
امروزه اداره مطلوب مدارس شامل اصول و قواعدی است که باید آنها را آموخت و به کاربست.بارشد روزافزون علم و تکنولوژی در دنیا ، دوره اداره آموزش و پرورش به روش سنتی و متمرکز بدون پویایی و رویکرد تحولی و ناهماهنگ بسر آمده و آموزش و پرورش برای حفظ و بقای خود و ایجاد قابلیت برای تغییرات مثبت و هدفمند در دانش آموزان نیازمند مدیران کارآمد و اثر بخش است که بتوانند نظام غیر متمرکز را در آموزش و پرورش نهادینه کنند .
بدون تردید برای تعمیق یادگیری و درونی کردن آن و همچنین تقویت روحیه تحقیق و مطالعه و پرورش قوه خلاغیت ،ابتکارو مهارت آموزی در دانش آموزان باید از روشهای نوین علمی و آموزشی استفاده کرد که تحقق این امر درگرو تامین نیروی انسانی مجرب و کار آمد و برنامه ریزی مناسب است و این میاثر نیست جز تامین روشهای جدید علمی همانند اینترنت کامپیوتر و ...
فلسه وجود مدرسه دانش آموز می باشد. معلمین سیاست گذاران آموزش و پرورش با شناخت و درک صحیح از مراحل رشد،توانمندیها و ضعفها،تفاوتهای فردی،نیازهاو خواسته های دانش اموزان در رفتار آنان تغییر ایجاد کند.تاکید زیاد بر نمره دانش آموز به عنوان ملاک خوب بودن،عدم پذیرش ایده های جدید ، ارایه تکالیف جدید به دانش آموزان و استهزا و تمسخر به خاطر ایده یا نظر اشتباه دانش آموز موانع اساسی پرورش خلاقیت و ابتکار دانش آموز است که باعث سرخوردگی آنان نیز میشود .
سالهای متمادی است که اولیا ،معلمین،خانواده هاو دانش اموزان از حجم زیاد کتابهای درسی و به طبع آن ساعات حضور دانش اموزان در مدارس می نالند . حجم زیاد کتابهای درسی باعث رنگ باختن تولید فکر و خلاقیت دانش آموزان شده و تا حد زیادی ابتکار عمل را از دست مدیران و معلمان خارج کرده است. مسلما در چنین حالتی دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت که پا را از چارچوب کتاب درسی خود فراتر بگذارد و در نتیجه او می آموزد تا صرفا در محدوده کتاب درسی خود بیندیشد و نه بیشتر.
...........و اینک که با تدبیر مقام معظم رهبری زمینه های تحول بنیادین در آموزش و پرورش فراهم شده انتظارمی رود دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت نگاه جامع ترو واقع بینانه تری از مفهوم تحول داشته باشند و آنرا در یک ضرورت دانسته و نسبت به نظام موجود آموزشی پافشاری نکنند زیرا با توجه به تحولات علمی و اموزشی در جهان امروز تغییرات در آموزش و پرورش به صورت محتوایی لازم و ضروری است و باید به این نکته توجه کنیم که نظام تحول شده نظامی است که دانش آموزرا با سواد معنوی،سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و هنری، علمی، حرفه ای ،فنآوری،بهداشتی و زیست محیطی آشنا کند و آموزش دهنده انسان شناسی،جهان بینی و معرفت شناسی اسلامی و تقویت کننده آن باشد و ضمن انتقال ارزشها و معیارهای جامعه ، باید و نبایدهای آن فلسفه آن را نیز تحلیل و تبین نماید .
مجید بخشی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
منابع :
ضرورت تحول در آموزش و پرورش،روزنامه کیهان شماره ۱۸۹۸۷، دیماه ۱۳۸۶
نوسازی و نوآوری در آموزش و پرورش،دکتر علی محمد کاردان، روزنامه اعتماد،اسفند ۱۳۸۲
ساختار آموزش و پرورش را متحول کنیم ، روزنامه کیهان شماره۱۸۸۶۷، مرداد ۱۳۸۶