چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
شاد بودن و شاد ماندن
به نظر میرسد كه این روزها چندان سرحال نیستید و انگار اوضاع بر وفق مراد نیست. سركار با تنش و چالش مواجه شدهاید. همكاری دارید كه شما را رنج میدهد. در ابتدا كه با او آشنا شدید به نظر همكاری واقعی و یك دوست خوب میرسید ولی حالا یك رقیب سرسخت شده كه با چاپلوسی پیش رئیس خود را نشان میدهد و بدبختانه رئیس هم از این رفتار خوشش میآید. همه نقشهها و امیدهای شما برای ترفیع گرفتن نقش برآب میشود و حجم كارتان بیشتر میشود. احساس میكنید كه تا خرخره در سیل كارها و وظایف گوناگون فرورفتهاید و دارید خفه میشوید.
از محل كار به خانه میروید و امید دارید كه حداقل آنجا نفس راحتی بكشید. ولی اینجا پر از استرس و تنش است. همسرتان هم عصبی و خسته شده و بچههایتان هم مدام سروصدا میكنند و چیزهای مختلفی میخواهند. حتی به فكرتان میرسد كه با ورزش كردن از این كسالت و فشار عصبی و خمودگی بیرون بیایید ولی با كمال ناامیدی متوجه میشوید كه این ترفند هم جوابگو نیست و اصلا حوصلهاش را ندارید. احساس بدبختی میكنید. در آخر به خوردن پناه میبرید و هر روز بیشتر از روز گذشته غذاهای چرب و شیرین كه خیلی وسوسهانگیز هستند را به خورد بدن بیچارهتان میدهید. شما فكر میكنید كه این روش میتوان» آرامتان كند ولی زمانی كه چاق میشوید، بدتر احساس ناامیدی و پوچی میكنید. بدتر آن كه ممكن است به سیگار كشیدن روی بیاورید كه از خوردن هم بدتر است.
اگر همین طور پیش بروید، احساس ناامیدی و پوچی وافسردگی روزبهروز قوت میگیرد و زمانی میرسد كه حس میكنید تمامی دنیای اطراف از اوضاع آشفته شما نشانی میدهند؛ انگار كه دارید در مردابی از بدبختی غرق میشوید. در واقع اصلا نمیتوانید تصور كنید كه «شادی زندگی» یعنی چه و اگر كسی از شما بپرسد كه چه چیزهایی را دوست داری و از آنها لذت میبری، هیچ پاسخی ندارید. اطرافیان نگرانند و میخواهند كمكتان كنند. از شما سوال میكنند كه دوست دارید برایتان چه كار كنند و باز جوابی نمیدهید و اصلا فراموش كردهاید. در این اوضاع از خطر بیماری افسردگی آگاهی ندارید و همچنان با خود «میگویید كه چیزی نیست، بالاخره خوب میشود.»
در این حال مردم دیگر را میبینید كه شاد و خوشحالند و با انرژی و سرحال كار و زندگی میكنند. از خود میپرسید: «آنها چطور اینقدر آسان شاد میشوند و من اینقدر آسان افسرده؟»، «چرا برای من اینقدر سخت است كه شاد باشم؟»، «چرا شادیها اینقدر زود میگذرند و انگار روزهای افسردگی و كسالت من هر كدام به قدر یك ماه میگذرند؟» دوست دارید بدانید چرا این طور است؟ علت این وضع آنست كه شما مدام به مشكل و حالتان فكر میكنید و تمام فكر و حواستان را بر آن متمركز نمودهاید. آیا میدانستید كه مغز ما موادی شیمیایی را در خون ترشح میكند كه خلق و خویمان را تنظیم میكنند؟ افسردگی هنگامی رخ میدهد كه مادهای به نام «سروتونین» در مغز كاهش یابد. این ماده از انتقال دهندههای پیامهای عصبی است و با كمبود آن پیامها به درستی و با سرعت مناسب رد و بدل نمیشوند كه به شكلگیری خلق و خویی افسرده و كسل میانجامد. داروهای تجویز شده برای بیماری افسردگی این تعادل شیمیایی از دست رفته را مجددا برقرار می كنند. شكی نیست كه داروها برای بهبودی لازمند ولی اگر شما خودتان به خودتان كمك نكنید و به یاری داروها برنیایید، از این حالت ناخوشایند بیرون نخواهید آمد. اگر مدام به افسردگی و ناامیدی و زشتیهای محیط فكر كنید، پاسخگویی داروها به تاخیر میافتد و رویه تاثیرشان به دشواری انجام خواهد شد. اگر به چیزهایی كه افسردهتان میكنند فكر میكنید، بیشتر و بیشتر كسل و ناامید خواهید شد.
عكس این مطلب هم صادق است. تمركز بر مطالب و كارهای خوشحالكننده باعث میشود كه ذهن شما هم خودبه خود زیباییها را جذب كرده شما را خوشحالتر كند. در این حال است كه یك بیمار افسرده با تاثیر اندك اندك دارو و كمك كردن به خودش میتواند حال و روزش را بهتر كند و پس از مدتی دوباره به همان زندگی قبلی با همان توان قبلی باز گردد. البته توجه داشته باشید كه پروسهای كه گفتیم ظرف یكی دو هفته یا یك ماه كامل نمیشود. افسردگی مثل دندان درد نیست كه یك شبه خوب شود. این حالت طی مدتی طولانی و ذرهذره شكل گرفته و به تدریج و گام به گام نیز بهبود خواهد یافت. در این میان این تلاش خود فرد است كه میتواند این روند را تسریع یا كند نماید. البته من منكر این نیستم كه شرایط زندگی شما و محیط اطرافتان در شكلگیری خلقی افسرده و دلتنگ موثرند ولی اگر دیدگاهتان و شناختهایتان از خود و دیگران را تغییر دهید، باز هم به خودتان كمك میكنید تا زودتر از شر افسردگی خلاص شوید.
مثلا درباره آن كارمند چاپلوس فكر كنید. بله شما از رفتار او در عذاب هستید و مدام دربارهاش فكر میكنید. حالا سوال اینست كه آیا باید راجعبه هر چه در اطرافمان روی میدهد مدام فكر كنیم؟ شما میتوانید به گونهای دیگر به این جریان نگاه كنید. خب اوضاع اینست كه همكاری با همان تواناییهای شما چاپلوسی و تملق مدیرتان را میكند و خود را به عنوان كارمندی شایسته در خاطرش ثبت میكند. حالا شما میتوانید تلاش كرده مهارتها و تواناییهایتان را بالا ببرید تا رئیس متوجه كارمندی شود كه در كارش استاد است و دانش و مهارت های به روز دنیای كسب و كار خودش را به خوبی میداند. مسلم است كه یك چنین كارمندی كه وقتش را به جای چاپلوسی صرف كارش میكند از كارمندی كه مهارتهای متوسطی در كار دارد و شگردهای جلب توجه رئیس را به خوبی میداند، عزیزتر خواهد شد. مشخص است كه كدامیك شانس بیشتری برای ترفیع دارند.
حالا یك خانواده شلوغ و همسری كه به اندازه خودتان خسته و عصبانی و افسرده است. زمانی كه به خانه میآیید و بچههایتان هر كدام چیزی میگویند و خواستهای دارند، میتوانید با آنها شوخی كنید یا هدیهای كوچك برایشان بخرید. بچهها گاهی به چند شكلات هم راضیاند. همسر شما خسته و عصبی است درست مثل خودتان. اگر ساعتی با هم صحبت كنید و با صبر و حوصله به درد دلهای یكدیگر گوش دهید، هر دو قدری آسوده خواهید شد. البته دقت كنید كه وقتی همسرتان حرفی زد و اتفاقی كه مثلا سركار پیش آمده ناراحتش كرده بود را تعریف كرد، فورا قضاوت نكنید و وسط حرفش نپرید. مثلا بسیاری از همسران عادت دارند كه فورا میگویند:« تقصیر خودت بود دیگر یا تو همیشه این كار را میكنی.» فقط به حرفهایش گوش دهید وحتی اگر تقصیر او بود، سرزنش نكنید، همسر خسته شما گوش شنوایی میخواهد كه بدون قضاوت كردن درددلهایش را بشنود و با او همدلی نماید. بهتر است قبل از این كه پاسخ سوالش را بدهید كه «نمیدانم تقصیر من بود یا نه؟ نظر تو چیست؟ باید چه كار میكردم؟» فكر كنید و خودتان را جای همسرتان گذاشته از دیدگاه او به حادثه نگاه كنید. زمانی كه از آنلاك خمودگی و كسالت بیرون بیایید و سعی كنید رفتارهایی مشابه رفتارهای بالا داشته باشید، میبینید كه شاد بودن چقدر ساده است. شاد بودن و شاد ماندن سادهتر از آنست كه فكر میكنید. فقط كافیست به خودتان كمك كنید. حتی صحبت درباره شادی از شاد بودن آسانتر نیست. دانشمندان هم گفتههای این نوشته را تایید میكنند.
اگر بخواهیم شاد باشیم و از محیط اطرافمان نكات مثبت را ببینیم میتوانیم و اگر هم بخواهیم همیشه نقاط سیاه را پیدا كنیم باز هم میتوانیم. اما دقت كنید منظور ما این نیست كه مدام خوش و خندان و بیخیال باشیم و اصلا به مشكلات توجه نكنیم، بلكه میگوییم كه می توان هر مشكلی را به شكل دیگر و از زوایه دیگری هم نگاه كرد تا وجوه مثبت آن را هم كشف نمود. مثال كارمند چاپلوس را به یاد بیاورید. رفتار ناشایست او باعث میشود كه شما مهارتهاو دانش خود را ارتقا دهید. البته این در صورتیست كه بتوانید و یاد گرفته باشید كه از وجهی دیگر به این منشور رنگارنگ زندگی كه قاعدهاش یك هزار ضلعی است، بنگرید. دشواریها و حوادث تلخ و ناگوار بخشی جدایی ناپذیر از حیات ما هستند. اما دوربینی با زاویه بسته و بزرگنمایی بالا كه تنها به رنگ سیاه پاسخ میدهد، ارمغانی جز عكسی تیره و تار و زشت برایمان نخواهد داشت.
By:Ab van Deemter
مترجم: آذین صحابی
مترجم: آذین صحابی
منبع : روزنامه تفاهم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست