سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
مهمترین روز خدا
![مهمترین روز خدا](/mag/i/2/rjagc.jpg)
در دسته بندی چنین روزهایی به طیف وسیعی از دلایل و حوادث برمی خوریم که هر یک در جایگاه خود نقش مهمی در شکل دهی هویت دینی ، ملی و فرهنگی اقوام مختلف دارند . جشن های استقلال ، روزهای تولد شخصیتهای مهم فرهنگی اجتماعی و سیاسی ، تاریخ وفات شخصیتهای مهم تاریخی ، انعقاد پیمانهای مهم ، صدور فرمانهای تاریخی توسط شخصیتهای تأثیر گذار ، حوادث طبیعی سهمگین ، و .... نمونه هایی از چنین روزهایی می باشند که در کشورهای مختلف و در فرهنگهای گوناگون بعضاً با برگزاری جشن و عید گرفتن و برخی با مراسم بزرگداشت و ماتم توأم می باشند .
زنده نگهداشتن یاد و خاطره روزهای مهم تاریخی دستاورد جدید فرهنگی در دوره معاصر نیست . در واقع اقوام و ملل مختلف در طول سابقه تاریخی خود چنین رسم و سنتی را داشته و نسبت به حفظ و تقویت آن اقدام نموده اند . با عنایت به مندرجات مورد بحث در فصل اول این مقاله ، می توان نتیجه گرفت چنین آئینی در واقع یکی از سنتهای إلهی است که در اقوام متفاوت به ودیعه گذاشته شده است .
از دیدگاه دینی احیاء یاد و خاطره برخی ایام به منزله تجلیل از ذکر و یاد خداوند تبارک و تعالی است . در واقع اراده خدواند متعال حوادثی را چه به ظاهر تلخ و چه شیرین در طول تاریخ رقم زده است تا ابناء جاهل و فراموشکار بشر بازگشتی دوباره و خاضعانه بسوی او داشته باشند .
در این دست نوشته بر آنیم تا از منظر قرآن کریم مشخص نماییم مهمترین روز نزد خداوند کریم کدام است و صراحت قرآن در این زمینه چیست .
● أیام الله
« و ذکرهم بایام الله » « تو موظفی که ایام الهی و روزهای خدا را بیاد قوم خود بیاوری » ( سوره مبارکه ابراهیم ؛ آیه۴) مسلما همه روزها، ایام الهی است ، همانگونه که همه مکانها متعلق به خدا است ، اگر نقطه خاصی بنام بیت الله « خانه خدا »نامیده شد دلیل بر ویژگی آن است ، همچنین عنوان ایام الله مسلماً اشاره به روزهای مخصوصی است که امتیاز و روشنائی و درخشش فوق العاده ای دارد.
به همین جهت مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفی داده اند: بعضی گفته اند اشاره به روزهای پیروزی پیامبران پیشین و امتهای راستین آنها می باشد، و روزهائی که انواع نعمتهای الهی بر اثر شایستگیها شامل حال آنها می باشد.
و بعضی گفته اند اشاره به روزهائی است که خداوند اقوام سرکش را به زنجیر عذاب میکشید و طاغوتها را با یک فرمان درو می کرد! و بعضی اشاره به هر دو قسمت دانسته اند. اما اصولا نمی توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت ، ایام الله ، تمام روزهائی است که دارای عظمتی در تاریخ زندگی بشر است .
در واقع « هر روزی که در آن یکی از فرمانهای خدا آن چنان درخشیده ، که بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده ، از ایام الله است »
هر روز که فصل تازه ای در زندگی انسانها گشوده ، و درس عبرتی به آنها داده و ظهور و قیام پیامبری در آن بوده ، یا طاغوت و فرعون گردنکشی در آن به قعر دره نیستی فرستاده شده ، خلاصه هر روز که حق و عدالتی بر پا شده و ظلم و بدعتی خاموش گشته ، همه آنها از ایام الله است .و چنانکه خواهیم دید، در روایات ائمه معصومین در تفسیر این آیه نیز انگشت روی روزهای حساسی گذاشته شده است .
همانگونه که در تفسیر آیات فوق گفتیم اضافه « ایام » به « الله » ، اشاره به روزهای سرنوشت ساز و مهم زندگی انسانها است که به خاطر عظمتش به نام « الله » اضافه شده است ، و نیز به خاطر اینکه یک نعمت بزرگ الهی شامل حال قوم و ملتی شایسته و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهی دامنگیر ملتی سرکش و طغیانگر شده است ، که در هر دو صورت شایسته تذکر و یادآوری است .
در روایاتی که از ائمه معصومین به ما رسیده « ایام الله »به روزهای گوناگونی تفسیر شده است : مانند حدیث ذیل که از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است : « ایام الله نعمائه و بلائه ببلائه سبحانه » « ایام الله روزهای نعمتهای او و آزمایشهای او بوسیله بلاهای او است » همانگونه که اشاره گردید وجود چنین احادیثی دلیل بر انحصار لفظ « ایام الله » نیست، بلکه بیان قسمتی از مصداقهای روشن آن است .
و به هر حال یادآوری روزهای بزرگ (اعم از روزهای پیروزی یا روزهای سخت و طاقت فرسا) نقش مؤ ثری در بیداری و هشیاری ملتها دارد و با الهام از همین پیام آسمانی است که ما خاطره روزهای بزرگی را که در تاریخ اسلام بوده همواره جاودان میداریم ، و هر سال برای تجدید این خاطره ها روزهای معینی را اختصاص میدهیم ، که در آن به تاریخ گذشته باز میگردیم و درسهای مهمی از آن می آموزیم ، درسهائی که برای امروز ما فوق العاده مؤ ثر است .
و نیز در تاریخ معاصر خود، مخصوصا در تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامی ایران روزهای فوق العاده ای وجود دارد که مصداق زنده « ایام الله » است ، و باید در هر سال خاطره آنها را زنده کرد که آمیخته با خاطره شهیدان ، رزمندگان ، مجاهدان و مبارزان بزرگ است ، و سپس از آنها الهام گرفت و میراث بزرگشان را پاسداری کرد. و بر همین اساس باید این روزهای بزرگ در متن زندگی ما و در تعلیم و تربیت فرزندان ما داخل گردد، و وظیفه ذکر هم در باره نسلهای آینده نیز پیاده شود.
در قرآن مجید نیز کرارا ایام الله تذکر داده شده یعنی هم نسبت به بنی اسرائیل و هم نسبت به مسلمانها روزهای نعمت و مجازات خاطر نشان گردیده است . ایام مهم در دین مبین اسلام از بدو تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز گردیده اند . برخی ظهور یافته و برخی دیگر نیز در آینده محقق خواهند گردید .
تولد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، بعثت ، وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه ، پیمان عقبه ، لیله المبیت ، هجرت ، ورود به مدینه ، و روزهای مهم بسیار دیگری که در طول حیات پربرکت نبی خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده اند از جمله مهمترین ایم الله دین شریف اسلام می باشند .
علاوه بر حوادث تاریخی ، برخی از روزها نیز در تقویم اسلامی دارای شرافت خاصی می باشند و تکریم آنها جزء شعائر دین محسوب می گردد .عید سعید فطر و عید معظم قربان از جمله این روزها هستند که مورد تکریم و توجه جمیع مسلمانان می باشند . در ادامه عبارتهای یوم و الیوم را در قرآن مورد بررسی آماری و محتوایی قرار می دهیم تا مشخص گردد چه روزهای مهم و تاریخی در قرآن مورد تأکید قرار گرفته اند و وظائف ما مسلمانان در این خصوص چه خواهد بود .
● کلمه روز و امروز (یوم و الیوم) در قرآن
عبارت یوم در قرآن بیش از ۱۰۰ بار تکرار شده است . اما بررسی این کلمه یک اشکال محتوایی در قواعد زبان عربی دارد . در زبان عربی کلماتی که فاقد الف و لام (الـ) می باشند اصطلاحاً نکره بوده و الزاماً به موقعیت شناخته شده خاصی اشاره نمی نمایند . عموماً کلمه یوم در قرآن در عبارت های ترکیبی و به معنی روز قیامت مورد استفاده واقع شده است . همچنین در برخی داستان های قرآنی نیز کلمه یوم در متن داستان مورد استفاده واقع شده است . به عنوان مثال در دوآیه ۱۵ و ۳۳ سوره مبارکه مریم جمعاً ۶ بار از کلمه یوم استفاده شده است . این گونه عبارات نیز به روز خاصی اشاره نمی کنند و الزامی برای بزرگداشت آنها احساس نمی شود .
اما کلمه الیوم به معنی امروز که اصطلاحاً کلمه ای معرفه محسوب و بصورتی هدفمند استفاده می گردد، جمعاً ۷۵ بار در قرآن آمده است . از نظر آماری در ۸۵ درصد موارد کلمه الیوم در قرآن در جایگاه روزقیامت آورده شده است . این عبارت در ۲۶ موضع دقیقاً به شکل « الیوم الاخر » استفاده شده است که صریحاً از اسامی روز قیامت می باشد .
همچنین سایرترکیباتی که اسامی روز قیامت می باشند نیز ۳۷ بار مورد استفاده واقع شده اند ، مانند « الیوم الحساب». عبارت الیوم نیز مانند کلمه یوم در داستانهای قرآنی استفاده شده است . الیوم همچنین ۹ بار در موضوعات داستانی قرآن آمده است ، مانند آیه ۲۴۹ سوره مبارکه بقره که اشاره دارد به روز نبرد بنی اسرائیل به فرماندهی طالوت و لشگر کافران به فرماندهی جالوت .این عبارت در آیه ۴ سوره مائده نیز بصورت تأکید در تسری حکم الهی در خصوص نحوه استفاده از گوشت و قربانی کردن می باشد که در بخش نخست آیه سوم سوره مائده به آن اشاره گردیده است .
بنابراین کلمه الیوم در قرآن تنها در دو مورد به روز خاصی از دوره حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره دارد . این مورد آیه سوم سوره مبارکه مائده می باشد که دقیقاً به یک حادثه تاریخی اشاره می نماید .ویژگی دیگر کلمه الیوم که در این آیه استفاده شده است و در هیچ یک از موارد بکار گرفته شدن این عبارت در قرآن مشاهده نمی شود ، استفاده از صیغه فعلی متکلم وحده توسط خداوند تبارک و تعالی است که نشان دهنده میزان اهمیت موضوع است . حادثه مورد تأکید آیه سوم سوره مبارکه مائده در روز ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری قمری ، در مسیر بازگشت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از حجه الوداع و در محل غدیر خم اتفاق افتاده است .
بدین ترتیب می توان به جرأت گفت تنها روز مهم در دوره رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن با استفاده از عبارت الیوم به آن مستقیماً اشاره شده است ، روز غدیر خم می باشد . اگر چه روزهای مهم دیگری نیز در دوره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند که مورد اشاره قرآن قرار گرفته اند مانند « یوم حنین » در آیه ۲۵ سوره مبارکه توبه ، اما آیه ۳ سوره مبارکه مائده ویژگی های کاملاً منحصربفرد دیگری نیز دارد که ما را بر آن می دارد تا این آیه را مورد بررسی بیشتری قرار دهیم .
ویژگی های روز غدیر خم تنها با این آیه محدود نمی شود و فلسفه شکل گیری این روز عظیم در دل آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده نهفته است . لذا قبل از پرداختن به آیه مرتبط به روز غدیر خم ، مختصری از تفاسیر ارائه شده در خصوص آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده را ارائه می نماییم .
● یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک
« یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ» (سوره مبارکه مائده ؛ آیه ۶۷) « ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم ) برسان و اگر نکنی ، رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی ) مردم نگاه میدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج ) را هدایت نمیکند.»
● انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت
این آیه لحن خاصی بخود گرفته که آنرا از آیات قبل و بعد، مشخص می سازد، در این آیه روی سخن ، فقط به پیامبر است ، و تنها وظیفه او را بیان می کند، با خطاب ای پیامبر « یا ایها الرسول » شروع شده و با صراحت و تأکید دستور می دهد، که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند.
سپس برای تأکید بیشتر به او اخطار می کند که اگر از این کار خودداری کنی (که هرگز خودداری نمی کرد) رسالت خدا را تبلیغ نکرده ای !سپس به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که گویا از واقعه خاصی اضطراب و نگرانی داشته ، دلداری و تامین می دهد و به او می گوید: از مردم در ادای این رسالت وحشتی نداشته باش ، زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت. و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات ، به آنهائی که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روی لجاجت کفر بورزند، میگوید: «ان الله لا یهدی القوم الکافرین »خداوند کافران لجوج را هدایت نمی کند.
جمله بندی های آیه و لحن خاص و تاکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع شدن با خطاب یا ایها الرسول که تنها در دو مورد از قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهی کردن که منحصرا در این آیه از قرآن آمده است ، نشان می دهد که سخن از حادثه مهمی در میان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوی بوده است با عدم تبلیغ رسالت ، بعلاوه این موضوع مخالفان سرسختی داشته که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشد، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین می دهد.
اکنون این سؤ ال پیش می آید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلما در اواخر عمر پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است ، چه مطلب مهمی بوده که خداوند پیامبر اسلام(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را با این تأکید مأمور ابلاغ آن می کند؟
آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بتشکنی بوده که از سالها قبل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟ آیا مربوط به احکام و قوانین اسلامی بوده با اینکه مهمترین آنها تا آن زمان بیان شده بود؟ و آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصاری بوده با اینکه می دانیم مسأله اهل کتاب بعد از ماجرای« بنی النضیر، بنی قریظه ، بنی قینقاع ، خیبر ، فدک و نجران مشکلی برای مسلمانان محسوب نمی شد. و آیا مربوط به منافقان بوده در حالی که می دانیم پس از فتح مکه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند، و نیروهای آنها در هم شکسته شد، و هر چه داشتند در باطن بود.
راستی چه مسأله مهمی در این آخرین ماه های عمر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مطرح بوده که آیه فوق این چنین درباره آن تأکید می کند؟!
این نیز جای تردید نیست که وحشت و نگرانی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برای شخص خود و جان خود نبوده بلکه برای کارشکنیها و مخالفتهای احتمالی منافقان بوده که نتیجه آن برای مسلمانان خطرات یا زیانهائی به بار می آورد. آیا مساءله ای جز تعیین جانشین برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین می تواند واجد این صفات بوده باشد.
اکنون به روایات مختلفی که در کتابهای متعدد اهل تسنن و شیعه در زمینه آیه فوق وارد شده باز می گردیم تا ببینیم از آنها در زمینه اثبات احتمال فوق چه استفاده می شود؟ سپس اشکالات و ایرادهائی را که در زمینه این تفسیر از طرف جمعی از مفسران اهل تسنن اظهار شده است مورد بررسی قرار میدهیم :
▪ شأن نزول آیه
گرچه متاسفانه پیشداوریها و تعصبهای مذهبی مانع از آن شده است که حقایق مربوط به این آیه بدون پرده پوشی در اختیار همه مسلمین قرار گیرد، ولی در عین حال در کتابهای مختلفی که دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته اند، روایات زیادی دیده می شود که با صراحت می گویند: آیه فوق درباره علی (علیه السلام ) نازل شده است .
این روایات را جمع زیادی از صحابه از جمله زید بن ارقم و ابو سعید خدری و ابن عباس و جابر بن عبد الله انصاری و ابو هریره و براء بن عازب و حذیفه و عامر بن لیلی بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده اند و گفته اند که آیه فوق درباره علی (علیه السلام ) و داستان روز غدیر نازل گردید.
بعضی از احادیث فوق مانند حدیث زید بن ارقم به یک طریق .
و بعضی از احادیث مانند حدیث ابو سعید خدری به یازده طریق !
و بعضی از این احادیث مانند حدیث ابن عباس نیز به یازده طریق !
و بعضی دیگر مانند حدیث براء بن عازب به سه طریق نقل شده است .
دانشمندانی که به این احادیث در کتب خود تصریح کرده اند، عده کثیری هستند که به عنوان نمونه از جمعی از آنها نام می بریم :
ـ حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (بنقل از خصائص صفحه ۲۹ ).
ـ ابو الحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول صفحه ۱۵۰.
ـ حافظ ابو سعید سجستانی در کتاب الولایه (بنقل از کتاب طرائف) .
ـ ابن عساکر شافعی (بنا بنقل در المنثور جلد ۲ صفحه ۲۹۸ .
ـ فخر رازی در تفسیر کبیر خود جلد ۳ صفحه ۶۳۶.
ـ ابو اسحاق حموینی در فرائد المسطین .
ـ ابن صباغ مالکی در فصول المهمة صفحه ۲۷.
ـ جلال الدین سیوطی در در المنثور جلد ۲ صفحه ۲۹۸.
ـ قاضی شوکانی در فتح القدیر جلد سوم صفحه ۵۷.
ـ شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی جلد ۶ صفحه ۱۷۲.
ـ شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه ۱۲۰.
ـ بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری جلد ۸ صفحه ۵۸۴.
ـ شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار جلد ۶ صفحه ۴۶۳.
ـ حافظ ابن مردویه (متوفای ۴۱۶) (بنا به نقل سیوطی در در المنثور)
ـ جمع کثیری دیگر این شأن نزول را برای آیه فوق نقل کرده اند.
اشتباه نشود منظور این نیست که دانشمندان و مفسران فوق نزول این آیه را درباره علی (علیه السلام ) پذیرفته اند بلکه منظور این است که روایات مربوط به این مطلب را در کتب خود نقل کرده اند، اگر چه پس از نقل این روایت معروف آنها به خاطر ترس از شرائط خاص محیط خود، و یا به خاطر پیشداوریهای نادرستی که جلو قضاوت صحیح را در اینگونه مباحث می گیرد، از پذیرفتن آن خودداری کرده اند، بلکه گاهی کوشیده اند تا آنجا که ممکن است آن را کم رنگ و کم اهمیت جلوه دهند، مثلا فخر رازی که تعصب او در مسائل خاص مذهبی معروف و مشهور است برای کم اهمیت دادن این شان نزول آن را دهمین احتمال آیه قرار داده و ۹ احتمال دیگر که غالبا بسیار سست و واهی و بی ارزش است قبل از آن آورده است !.
از فخر رازی زیاد تعجب نمیکنیم ، زیرا روش او در همه جا چنین است ، تعجب از نویسندگان روشنفکری همچون سید قطب در تفسیر فی ظلال و محمد رشید رضا در تفسیر المنار داریم که یا اصلا سخنی از این شان نزول که انواع کتابها را پرکرده است به میان نیاورده اند، یا بسیار کم اهمیت جلوه داده اند به طوری که به هیچ وجه جلب توجه نکند، آیا محیط آنها اجازه بیان حقیقت را نمی داده و یا پوششهای فکری تعصب آمیز بیش از آن بوده است که برق روشنفکری در اعماق آن نفوذ کند و پرده ها را کنار زند؟! نمی دانیم ولی جمعی دیگر نزول آیه را در مورد علی (علیه السلام ) مسلم دانسته اند، اما در اینکه دلالت بر مساءله ولایت و خلافت دارد تردید نموده اند که اشکال و پاسخ آنها را بزودی بخواست خدا ذکر خواهیم کرد.
به هر حال همانطور که در بالا گفتیم روایاتی که در این زمینه در کتب معروف اهل تسنن ( تا چه رسد به کتب شیعه) نقل شده ، بیش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد، و یا به سادگی از آن گذشت نمی دانیم چرا درباره شان نزول سایر آیات قرآن به یک یا دو حدیث قناعت می شود اما درباره شان نزول این آیه اینهمه روایت کافی نیست ، آیا این آیه خصوصیتی دارد که در سایر آیات نیست ؟ و آیا برای این همه سختگیری در مورد این آیه دلیل منطقی می توان یافت ؟
موضوع دیگری که در اینجا یادآوری آن ضرورت دارد این است که روایاتی که در بالا ذکر کردیم تنها روایاتی بود که در زمینه نزول آیه درباره علی (علیه السلام) وارد شده است (یعنی روایاتی مربوط به شاءن نزول آیه بود) و گرنه روایاتی که درباره جریان غدیر خم و خطبه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و معرفی علی به عنوان وصی و ولی نقل شده به مراتب بیش از آن است ، تا آنجا که نویسنده محقق علامه امینی در الغدیر حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و یاران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و با اسناد و مدارک و از ۸۴ نفر از تابعین و از ۳۶۰ دانشمند و کتاب معروف اسلامی نقل کرده است که نشان می دهد حدیث مزبور یکی از قطعی ترین روایات متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند باید گفت که او هیچ روایت متواتری را نمی تواند بپذیرد.
● روز غدیر خم در قرآن
« الیوم یئس الذین کفرو من دینکم ، فلا تخشوهم واخشون ، الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا »( سوره مبارکه مائده ؛ آیه ۳)
می فرماید : « امروز کافران از دین شما مأیوس شدند ، پس از آنها نترسید و از من ( خداوند تبارک و تعالی ) بترسید ، امروز دین و آئین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و راضی شدم تا اسلام به عنوان آئین شما باشد .»
روز اکمال دین کدام روز است ؟ در اینجا بحث مهمی پیش می آید که منظور از«الیوم » «امروز» که در دو جمله بالا تکرار شده چیست ؟ یعنی کدام روز است که این « چهارویژگی » در آن جمع شده، هم کافران در آن مایوس شده اند، و هم دین کامل شده ، و هم نعمت خدا تکامل یافته ، و هم خداوند آئین اسلام را به عنوان آئین نهائی مردم جهان پذیرفته است و به آن راضی شده است .نکته بسیار مهم دیگر این است که عبارتهای «اکملت»، «اتممت» و «رضیت» در کل قرآن فقط یکبار و در همین آیه آمده اند .
در میان مفسران در اینجا سخن بسیار است ولی آنچه جای شک نیست این است که چنین روزی باید روز بسیار مهمی در تاریخ زندگی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد، نه یک روز ساده و عادی و معمولی ، زیرا اینهمه اهمیت برای یک روز عادی معنی ندارد، و لذا در پاره ای از روایات آمده است که بعضی از یهود و نصاری با شنیدن این آیه گفتند اگر چنین آیه ای در کتب آسمانی ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عید قرار می دادیم .
اکنون باید از روی قرائن و نشانه ها و تاریخ نزول این آیه و این سوره و تاریخ زندگانی پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و روایاتی که از منابع مختلف اسلامی بدست ما رسیده این روز مهم را پیدا کنیم .
آیا منظور روزی است که احکام ابتدای آیه درباره گوشتهای حلال و حرام نازل شده ! قطعا چنین نیست ، زیرا نزول این احکام واجد این همه اهمیت نیست . نه باعث تکمیل دین است زیرا آخرین احکامی نبوده که بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده ، بدلیل اینکه در دنباله این سوره به احکام دیگری نیز برخورد میکنیم ، و تازه نزول این احکام سبب یاس کفار نمی شود، چیزی که سبب یاس کفار می شود، فراهم ساختن پشتوانه محکمی برای آینده اسلام است ، و به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تاثیر چندانی در روحیه کافران ندارد و اینکه گوشتهائی حلال یا حرام باشد آنها حساسیتی روی آن ندارند.
آیا منظور از آن روز عرفه در آخرین حج پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است !! (همانطور که جمعی از مفسران احتمال داده اند )؟ پاسخ این سؤ ال نیز منفی است ، زیرا نشانه های فوق بر آن روز نیز تطبیق نمی کند، چون حادثه خاصی که باعث یاس کفار بشود در آن روز واقع نشد، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است که قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مکه بودند و اگر منظور نزول احکام فوق در آن روز است که آن نیز همانطور که گفتیم چیز وحشتناکی برای کفار نبود.
و آیا مراد روز فتح مکه است (چنانکه بعضی احتمال داده اند) با اینکه تاریخ نزول این سوره مدتها بعد از فتح مکه بوده است ؟! و یا منظور روز نزول آیات سوره برائت است که آنهم مدتها قبل از نزول این سوره بوده است ؟!
و از همه عجیب تر احتمالی است که بعضی داده اند که این روز، روز ظهور اسلام و یا بعثت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد با اینکه آنها هیچگونه ارتباطی با روز نزول این آیه ندارند و سالهای متمادی در میان آنها فاصله بوده است .بنابراین هیچ یک از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست .
در اینجا احتمال دیگری هست که تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آورده اند و روایات متعددی آن را تایید میکند و با محتویات آیه کاملا سازگار است و آن اینکه :
منظور روز غدیرخم است ، روزی که پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) امیر مؤ منان علی (علیه السلام ) را رسما برای جانشینی خود تعیین کرد، آن روز بود که کفار در میان امواج یاس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آئین اسلام قائم به شخص باشد، و با از میان رفتن پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجا برچیده شود، اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در میان مسلمانان بی نظیر بود بعنوان جانشینی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) انتخاب شد و از مردم برای او بیعت گرفت یاس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آئینی است ریشه دار و پایدار.
در این روز بود که آئین اسلام به تکامل نهائی خود رسید، زیرا بدون تعیین جانشین برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان ، این آئین به تکامل نهائی نمی رسید. آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقی همچون علی (علیه السلام) برای آینده مردم تکامل یافت . و نیز آن روز بود که اسلام با تکمیل برنامه هایش بعنوان آئین نهائی از طرف خداوند پذیرفته شد (بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده است )
علاوه بر این ، قرائن زیر نیز این تفسیر را تایید می کند:
الف) جالب توجه اینکه در تفسیر فخر رازی و تفسیر روح المعانی و تفسیر المنار در ذیل این آیه نقل شده است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد. و با توجه به اینکه وفات پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در روایات اهل تسنن و حتی در بعضی از روایات شیعه (مانند آنچه کلینی در کتاب معروف کافی نقل کرده است ) روز دوازدهم ماه ربیع الاول بوده چنین نتیجه می گیریم که روز نزول آیه درست روز هیجدهم ذی الحجه بوده است .
ب) در روایات فراوانی که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده صریحا این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی (علیه السلام ) نازل گردید، از جمله اینکه :
۱) دانشمند معروف سنی ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابی معروف نقل می کند که این آیه در روز غدیر خم درباره علی (علیه السلام ) نازل گردید.
۲) حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب « ما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام) » از ابو سعید خدری (صحابی معروف ) نقل کرده که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در غدیر خم ، علی (علیه السلام ) را به عنوان ولایت به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیه الیوم اکملت لکم ... نازل شد .
در این موقع پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
« الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی وبالولایة لعلی (علیه السلام ) من بعدی ، ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله »
« الله اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی (علیه السلام ) بعد از من ، سپس فرمود: هر کس من مولای اویم علی (علیه السلام ) مولای او است ، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یاری کند یاری کن و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از او بردار»
۳) خطیب بغدادی در تاریخ خود از ابو هریره از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی (علیه السلام ) و گفتار عمر بن خطاب . بخ بخ یا بن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کل مسلم . آیه الیوم اکملت لکم دینکم نازل گردید.
در کتاب نفیس الغدیر علاوه بر روایات سه گانه فوق سیزده روایت دیگر نیز در این زمینه نقل شده است . در کتاب « احقاق الحق» از جلد دوم تفسیر « ابن کثیر» صفحه ۱۴ و از « مقتل خوارزمی» صفحه ۴۷ نزول این آیه را درباره داستان غدیر از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است .در تفسیر برهان و نور الثقلین نیز ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره علی (علیه السلام ) یا روز غدیر خم نازل گردیده ، که نقل همه آنها نیازمند به رساله جداگانه است .
مرحوم علامه سید شرف الدین در کتاب المراجعات چنین می گوید: « که نزول این آیه را در روز غدیر در روایات صحیحی که از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام ) نقل شده ذکر گردیده و اهل سنت ، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه نقل کرده اند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد »
از آنچه در بالا گفتیم روشن می شود که : اخباری که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضی اسناد آن ، آنها را نادیده گرفت بلکه اخباری است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است ، و در منابع معروف اسلامی نقل شده ، اگر چه بعضی از دانشمندان متعصب اهل تسنن ، مانند «آلوسی در تفسیر روح المعانی» تنها با تضعیف سند یکی از این اخبار کوشیده اند بقیه را به دست فراموشی بسپارند و چون روایت را بر خلاف مذاق خویش دیده اند مجعول و نادرست قلمداد کنند، و یا مانند نویسنده تفسیر« المنار» با تفسیر ساده ای از آیه گذشته ، بدون اینکه کمترین اشاره ای به این روایات کند، شاید خود را در بن بست دیده که اگر بخواهد روایات را ذکر کرده و تضعیف کند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول کند بر خلاف مذاق او است !
نکته جالبی که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که قرآن در سوره نور آیه ۵۵ چنین می گوید: « وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا...»
« خداوند به آنهائی که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است که آنها را خلیفه در روی زمین قرار دهد همانطور که پیشینیان آنانرا چنین کرد، و نیز وعده داده آئینی را که برای آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد.»
در این آیه خداوند می فرماید: آئینی را که برای آنه « پسندیده» در روی زمین مستقر می سازد، با توجه به اینکه سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و با توجه به جمله « رضیت لکم الاسلام دینا » که در آیه مورد بحث ، درباره ولایت علی (علیه السلام ) نازل شده ، چنین نتیجه می گیریم که اسلام در صورتی در روی زمین مستحکم و ریشه دار خواهد شد که با « ولایت» توام باشد، زیرا این همان اسلامی است که خدا آن را پسندیده و وعده استقرار و استحکامش را داده است ، و به عبارت روشنتر اسلام در صورتی عالمگیر می شود که از مساله ولایت اهل بیت جدا نگردد.
مطلب دیگری که از ضمیمه کردن « آیه سوره نور با آیه مورد بحث استفاده می شود این است که در آیه سوره نور سه وعده به افراد با ایمان داده شده است نخست خلافت در روی زمین ، و دیگر امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار، و سوم استقرار آئینی که مورد رضایت خدا است .
این سه وعده در روز غدیر خم با نزول آیه « الیوم اکملت لکم دینکم..» جامه عمل بخود پوشید زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح ، یعنی علی (علیه السلام ) به جانشینی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نصب شد و به مضمون جمله« الیوم یئس الذین کفروا من دینکم » مسلمانان در آرامش و امنیت نسبی قرار گرفتند و نیز به مضمون « و رضیت لکم الاسلام دینا » آئین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت .
البته این تفسیر منافات با روایاتی که میگوید آیه سوره نور در شان مهدی (علیه السلام ) نازل شده ندارد زیرا آمنوا منکم ... دارای معنی وسیعی است که یک نمونه آن در روز غدیر خم انجام یافت و سپس در یک مقیاس وسیعتر و عمومی تر در زمان قیام مهدی (علیه السلام ) انجام خواهد یافت (بنابراین کلمه الارض در آیه به معنی همه کره زمین نیست بلکه معنی وسیعی دارد که هم ممکن است بر تمام کرده زمین گفته شود، و هم به قسمتی از آن ، چنانکه از موارد استعمال آن در قرآن نیز استفاده می شود که گاهی بر قسمتی از زمین اطلاق شده و گاهی بر تمام زمین .
● یک سؤال لازم
تنها سؤ الی که در مورد آیه باقی میماند این است که اولا طبق اسناد فوق و اسنادی که در ذیل آیه« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک » آمد ، پس چرا در قرآن میان آن دو فاصله افتاده ؟! یکی آیه ۳ سوره مائده و دیگری آیه ۶۷ همین سوره است در حالیکه این دو آیه به موضوع واحد غدیر خم می پردازند ؟ ثانیا این قسمت از آیه که مربوط به جریان غدیر است ضمیمه به مطالبی شده که درباره گوشتهای حلال و حرام است و در میان این دو تناسب چندانی به نظر نمی رسد.
در پاسخ باید گفت : اولا میدانیم آیات قرآن ، و همچنین سوره های آن ، بر طبق تاریخ نزول جمع آوری نشده است بلکه بسیاری از سوره هائی که در مدینه نازل شده مشتمل بر آیاتی است که در مکه نازل گردیده و بعکس آیات مدنی را در لابلای سوره های مکی مشاهده می کنیم .
با توجه به این حقیقت جدا شدن این دو آیه از یکدیگر در قرآن جای تعجب نخواهد بود (البته طرز قرار گرفتن آیات هر سوره تنها به فرمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده است ) آری ، اگر آیات بر طبق تاریخ نزول جمع آوری شده بود جای این ایراد بود.
ثانیا ممکن است قرار دادن آیه مربوط به « غدیر» در لابلای احکام مربوط به غذاهای حلال و حرام برای محافظت از تحریف و حذف و تغییر بوده باشد، زیرا بسیار میشود که برای محفوظ ماندن یک شی ء نفیس آن را با مطالب ساده ای می آمیزند تا کمتر جلب توجه کند .
از سوی دیگر حوادثی که در آخرین ساعات عمر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) واقع شد، و مخالفت صریحی که از طرف بعضی افراد برای نوشتن وصیتنامه از طرف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) به عمل آمد تا آنجا که حتی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) را (العیاذ بالله ) متهم به هذیان و بیماری ! و گفتن سخنان ناموزون کردند، و شرح آن در کتب معروف اسلامی اعم از کتب اهل تسنن و شیعه نقل شده شاهد گویائی است بر اینکه بعضی از افراد حساسیت خاصی در مساله خلافت و جانشینی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند و برای انکار آن حد و مرزی قائل نبودند!.
آیا چنین شرائطی ایجاب نمی کرد که برای حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آیندگان چنین پیش بینی هائی بشود و با مطالب ساده ای آمیخته گردد که کمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را کند؟!.
همچنین مساله غدیر خم و جانشینی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها در کتب شیعه نقل نشده است که چنین ایرادی متوجه شیعه شود، بلکه در بسیاری از کتب اهل تسنن نیز آمده است ، و به طرق متعددی این حدیث از صحابه معروف نقل شده است .
● خلاصه جریان غدیر
در روایات فراوانی که در این زمینه نقل شده در عین اینکه همه یک حادثه را تعقیب میکند، تعبیرات گوناگونی وجود دارد، بعضی از روایات بسیار مفصل و طولانی و بعضی مختصر و فشرده است ، بعضی از روایات گوشهای از حادثه را نقل می کند و بعضی گوشه دیگر را ولی از مجموع این روایات و همچنین تواریخ اسلامی و ملاحظه قرائن و شرائط و محیط و محل چنین استفاده می شود که :
در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجة الوداع ، با شکوه هر چه تمامتر در حضور پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به پایان رسید، قلبها در هاله ای از روحانیت فرو رفته بود، و لذت معنوی این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت .یاران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که عدد آنها فوق العاده زیاد بود، از خوشحالی درک این فیض و سعادت بزرگ در پوست نمیگنجیدند. نه تنها مردم به مدینه در این سفر، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را همراهی می کردند بلکه مسلمانان نقاط مختلف جزیره عربستان نیز برای کسب یک افتخار تاریخی بزرگ به همراه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بودند.
آفتاب حجاز آتش بر کوهها و درهها میپاشید، اما شیرینی این سفر روحانی بی نظیر، همه چیز را آسان میکرد، ظهر نزدیک شده بود، کم کم سرزمین جحفه و سپس بیابانهای خشک و سوزان غدیرخم از دور نمایان می شد.
اینجا در حقیقت چهارراهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا میکند، راهی به سوی مدینه در شمال ، و راهی به سوی عراق در شرق ، و راهی به سوی غرب و سرزمین مصر و راهی به سوی سرزمین یمن در جنوب پیش میرود و در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت نقطه پایانی در ماموریتهای موفقیت آمیز پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بود از هم جدا شوند.
روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان می گذشت ، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) به همراهان داده شد، مسلمانان با صدای بلند، آنهائی را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند، خورشید از خط نصف النهار گذشت ، موذن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با صدای الله اکبر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد، مردم به سرعت آماده نماز می شدند، اما هوا بقدری داغ بود که بعضی مجبور بودند، قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگهای داغ بیابان و اشعه آفتاب ، پا و سر آنها را ناراحت میکرد. نه سایبانی در صحرا به چشم میخورد و نه سبزه و گیاه و درختی ، جز تعدادی درخت لخت و عریان بیابانی که با گرما، با سرسختی مبارزه میکردند.
جمعی به همین چند درخت پناه برده بودند، پارچه ای بر یکی از این درختان برهنه افکندند و سایبانی برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ترتیب دادند، ولی بادهای داغ به زیر این سایبان میخزید و گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن پخش می کرد.
نماز ظهر تمام شد. مسلمانان تصمیم داشتند فورا به خیمه های کوچکی که با خود حمل میکردند پناهنده شوند، ولی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مفصلی بیان می شد خود را آماده کنند. کسانی که از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فاصله داشتند قیافه ملکوتی او را در لابلای جمعیت نمی توانستند مشاهده کنند. لذا منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده ، از میان شما میروم .من مسئولم شما هم مسئولید. شما درباره من چگونه شهادت میدهید؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند: نشهد انک قد بلغت و نصحت و جهدت فجزاک الله خیرا . « ما گواهی میدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی ، خداوند ترا جزای خیر دهد»
سپس فرمود: آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز نمیدهید؟! همه گفتند: آری ، گواهی میدهیم فرمود: خداوندا گواه باش !...
بار دیگر فرمود: ای مردم ! آیا صدای مرا میشنوید؟... گفتند: آری و به دنبال آن ، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمه باد چیزی شنیده نمیشد. پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:...
اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله ؟!.
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بلافاصله گفت : اول ثقل اکبر، کتاب خدا است که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شما است ، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، و اما دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشی نگیرید که هلاک می شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
ناگهان مردم دیدند پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به اطراف خود نگاه کرد گویا کسی را جستجو می کند و همینکه چشمش به علی (علیه السلام ) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام است ، در اینجا صدای پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) رساتر و بلندتر شد و فرمود: ایها الناس من اولی الناس بالمومنین من انفسهم .
« چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است ؟!.»
گفتند: خدا و پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) داناترند، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) گفت : خدا، مولی و رهبر من است ، و من مولی و رهبر مومنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم (و اراده من بر اراده آنها مقدم ) سپس فرمود: « فمن کنت مولاه فعلی مولاه » « هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی ، مولا و رهبر او است» و این سخن را سه بار و به گفته بعضی از راویان حدیث ، چهار بار تکرار کرد .
به دنبال آن سر به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: « اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادرالحق معه حیث دار» « خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یاری کن، وآنها را که ترک یاریش کنند،از یاری خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن .»
سپس فرمود: « الا فلیبلغ الشاهد الغائب » « آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند »
خطبه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بپایان رسید، عرق از سر و روی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و علی (علیه السلام ) و مردم فرو می ریخت ، و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحی خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) خواند: « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ..:» « امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم ....»
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: « الله اکبر، الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی من بعدی » « خداوند بزرگ است ، همان خدائی که آئین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد، و از نبوت و رسالت من و ولایت علی (علیه السلام ) پس از من راضی و خشنود گشت .»
در این هنگام شور و غوغائی در میان مردم افتاد و علی (علیه السلام ) را به این موقعیت تبریک می گفتند و از افراد سرشناسی که به او تبریک گفتند، ابوبکر و عمر بودند، که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند:
« بخ بخ لک یا بن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤ من و مؤ منه» « آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند ابوطالب ! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی » در این هنگام ابن عباس گفت : به خدا این پیمان در گردن همه خواهد ماند.
و حسان بن ثابت شاعر معروف ، از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اجازه خواست که به این مناسبت اشعاری بسراید، سپس اشعار معروف خود را چنین آغاز کرد:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم و اسمع بالرسول منادیا
فقال فمن مولاکم و نبیکم ؟
فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا
الهک مولانا و انت نبینا
و لم تلق منافی الولایة عاصیا
فقال له قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له اتباع صدق موالیا
هناک دعا اللهم وال ولیه
و کن للذی عادا علیا معادیا
یعنی : پیامبر آنها در روز غدیر در سرزمین خم به آنها ندا داد، و چه ندا دهنده گرانقدری !.
فرمود: مولای شما و پیامبر شما کیست ؟ و آنها بدون چشم پوشی و اغماض صریحا پاسخ گفتند:
خدای تو مولای ما است و تو پیامبر مائی و ما از پذیرش ولایت تو سرپیچی نخواهیم کرد.
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به علی (علیه السلام ) گفت : برخیز زیرا من ترا بعد از خودم امام و رهبر انتخاب کردم .
و سپس فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم این مرد مولا و رهبر او است پس شما همه از سر صدق و راستی از او پیروی کنید.
در این هنگام ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) عرض کرد: بارالها دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار...
● گفتگوها و ایرادها
شک نیست اگر این آیه در غیر مورد خلافت علی (علیه السلام ) بود - همانطور که گفتیم - به کمتر از این مقدار از روایات و قرائن موجود در خود آیه قناعت می شد، همانطور که مفسران بزرگ اسلامی در تفسیر سایر آیات قرآن گاهی به یک دهم مدارک موجود در این آیه و یا کمتر قناعت کرده اند، ولی متاسفانه حجاب تعصب در اینجا مانع از قبول بسیاری از واقعیات شده است .
کسانی که پرچم مخالفت در برابر تفسیر این آیه و روایات متعددی که در شاءن نزول آن و روایات مافوق تواتری که درباره اصل حادثه غدیر وارد شده برافراشته اند، دو دسته اند:
آنهائی که از آغاز با روح عناد و لجاجت و حتی با هتک و توهین و بدگوئی و دشنام به شیعه ، وارد این بحث شده اند و دسته دیگری که روح تحقیق و بررسی حقیقت را تا حدودی در خود حفظ کرده و به صورت استدلالی مسأله را تعقیب کرده اند، و به همین دلیل به قسمتی از حقایق اعتراف کرده ولی به دنبال ذکر پاره ای از اشکالات که شاید نتیجه شرائط خاص محیط فکریشان بوده است ، از آیه و روایات مربوط به آن گذشته اند.
نمونه بارز دسته اول ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه است که درست مانند کسی است که در روز روشن چشم خود را بر هم گذارد و انگشتها را محکم در گوش کند و فریاد بزند خورشید کجا است ؟ نه حاضر است گوشه چشم را بگشاید و کمی از حقایق را ببیند و نه انگشت از گوش بردارد و کمی از غوغای محدثان و مفسران اسلامی را بشنود پی در پی دشنام می دهد و هتاکی میکند .
عذر این افراد جهل و بیخبری و تعصبهای آمیخته با لجاجت و خشونت آنها است که تا انکار بدیهیات و مسائل واضحی که هر کس آن را درک می کند پیش می رود، لذا ما هرگز زحمت نقل سخنان آنها را بخود و زحمت شنیدن پاسخ آنرا به خوانندگان نمی دهیم ، کسی که در برابر اینهمه دانشمندان و مفسران بزرگ اسلامی که اکثریت آنها از علمای اهل تسنند و به نزول آیه در شاءن علی (علیه السلام ) تصریح کرده اند، با کمال وقاحت می گویند: « احدی از دانشمندان در کتاب خود چنین چیزی را نقل نکرده ! » در مقابل او چه میتوانیم بگوئیم و سخن او چه ارزشی دارد که روی آن بحث کنیم. جالب اینکه ابن تیمیه برای تبرئه خود در برابر کتابهای معتبر فراوانی که به نزول آیه درباره علی (علیه السلام ) تصریح میکند، با این جمله مضحک که احدی از دانشمندانی که میدانند چه می گویند، این آیه را در شاءن علی (علیه السلام ) نمیداند! اکتفا کرده است .
گویا تنها دانشمندانی می فهمند چه می گویند که با تمایلات افراطی عناد آلود و لجوجانه ابن تیمیه هم صدا باشند و گر نه هر کس هم صدا نشد، دانشمندی است که نمی فهمد چه میگوید! این منطق کسی است که خودخواهی و لجاج بر فکر او سایه شوم افکنده است ...از این دسته بگذریم .
ولی از میان ایراداتی که دسته دوم ذکر کرده اند چند موضوع قابل بحث است که ذیلا از نظر میگذرانیم :
۱) آیا مولی به معنی اولی به تصرف است ؟
مهمترین ایرادی که در مورد روایت غدیر می شود، این است که مولی از جمله به معنی دوست و یار و یاور آمده است ، و معلوم نیست در اینجا به این معنی نباشد.
پاسخ این سخن ، پیچیده نیست ، زیرا هر ناظر بیطرفی میداند تذکر و یادآوری دوستی علی (علیه السلام ) نیاز به اینهمه مقدمات و تشکیلات و خطبه خوانی در وسط بیابان خشک و سوزان و متوقف ساختن جمعیت و گرفتن اعترافهای پی در پی از جمعیت ، ندارد، دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسائل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته است .
وآنگهی این مطلبی نبود که پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) تا آن زمان آن را تبلیغ نکرده باشد، بارها آن را تبلیغ کرده بود. چیزی نبود که از ابراز آن وحشت داشته باشد تا خدا به او دلداری تأمین دهد. مسأله ای نبود که خداوند با این لحن که اگر ابلاغ آن را نکنی تبلیغ رسالت نکردهای با پیامبرش سخن بگوید. همه اینها گواهی می دهد، مساله مافوق یک دوستی ساده و عادی نبوده چراکه دوستی و اخوت جزء الفبای اسلامی از روز اول اسلام محسوب می شده است .
به علاوه اگر منظور بیان یک دوستی ساده بود، چرا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) قبلا از مردم اقرار می گیرد « الست اولی بکم من انفسکم» « آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و صاحب اختیارتر نیستم ؟» آیا این جمله هیچ تناسبی با بیان یک دوستی ساده دارد؟
و نیز یک دوستی ساده جای این نداشت که مردم حتی شخص عمر به علی(علیه السلام ) با این جمله « اصبحت مولای و مولا کل مؤ من و مؤ منه» « ای علی تو مولای من و مولای هر مرد و زن مسلمان شدی » تبریک و تهنیت بگویند و آنرا یک موفقیت تازه بشمرند.
مگر علی (علیه السلام ) تا آن روز به عنوان یک مسلمان عادی که دوستیش بر همه لازم است شناخته نشده بود، مگر دوستی مسلمانان با یکدیگر چیز تازهای بود که نیاز به تبریک داشته باشد آن هم در سال آخر عمر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ! به علاوه رابطه ای میان حدیث ثقلین و تعبیرات آمیخته با وداع پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با مسأله دوستی علی (علیه السلام ) می تواند وجود داشته باشد، دوستی ساده علی (علیه السلام ) با مؤ منان ایجاب نمی کند که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) او را در ردیف قرآن قرار دهد.
آیا هر ناظر بی طرفی از این تعبیر نمی فهمد که در اینجا مساءله رهبری مطرح است ، زیرا قرآن بعد از رحلت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نخستین رهبر مسلمانان و بنابر این اهل بیت (علیهم السلام ) دومین رهبر بوده اند.
۲) ارتباط آیات
گاهی گفته می شود آیات قبل و بعد درباره اهل کتاب و خلافکاریهای آنها است ، مخصوصا نویسنده تفسیر المنار در جلد ۶ صفحه ۴۶۶ روی این مسأله ، پا فشاری زیادی کرده است . ولی همانطور که در تفسیر خود آیه گفتیم این موضوع اهمیت ندارد، زیرا : اولا ؛ لحن آیه و تفاوت آن با آیات قبل و بعد، کاملا نشان می دهد که موضوع سخن در این آیه ، موضوعی است که با آیات قبل و بعد تفاوت دارد و ثانیا همانطور که بارها گفته ایم ، قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که مطالب آن در فصول و ابواب معینی دستهبندی شده باشد، بلکه طبق نیازها و حوادث مختلف و رویدادها نازل گردیده است ، لذا مشاهده می کنیم قرآن در حالی که درباره یکی از غزوات بحث می کند فی المثل یک حکم فرعی را به میان می آورد، و در حالی که درباره یهود و نصاری سخن میگوید، روی سخن را به مسلمانان کرده و یکی از دستورهای اسلامی را برای آنها بازگو می کند .
عجیب اینکه بعضی از متعصبان اسرار دارند که بگویند این آیه در آغاز بعثت نازل شده است ، با اینکه سوره مائده در اواخر عمر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده و اگر بگویند: این یک آیه در مکه در آغاز بعثت نازل شده و سپس به تناسب در لابلای آیات این سوره قرار داده شده می گوئیم : این درست ضد آن است که شما آن را می جوئید و می طلبید، زیرا میدانیم که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در آغاز بعثت نه مبارزه با یهود داشت و نه با نصاری ، بنابر این پیوند این آیه و آیات قبل و بعد بریده خواهد شد .
اینها همه نشان می دهد که این آیه در معرض وزش طوفان تعصب قرار گرفته و به همین دلیل احتمالاتی در آن مطرح می شود که در آیات مشابه آن به هیچ وجه از آن سخنی نیست ، هر یک می کوشد با بهانه و یا دستاویز بی اساسی آن را از مسیرش منحرف سازد!
۳) آیا این حدیث در همه کتب صحاح نقل شده ؟!
بعضی میگویند: چگونه می توانیم این حدیث را بپذیریم ، در حالی که بخاری و مسلم آن را در دو کتاب خود نقل نکرده اند. این ایراد نیز از عجائب است زیرا : اولا بسیار است احادیث معتبری که دانشمندان اهل تسنن آنها را پذیرفته اند و در صحیح بخاری و مسلم نیست و این نخستین حدیثی نیست که این وضع را بخود گرفته ، ثانیا مگر کتاب معتبر نزد آنها منحصر به این دو کتاب است ، با اینکه در سایر منابع مورد اعتماد آنها حتی بعضی از صحاح سته (شش کتاب معروف و مورد اعتماد اهل سنت ) مانند سنن ابن ماجه و مسند احمد حنبل این حدیث آمده است و دانشمندانی مانند حاکم و ذهبی و ابن حجر با تمام شهرت و تعصبی که دارند به صحیح بودن بسیاری از طرق این حدیث ، اعتراف کرده اند، بنابر این هیچ بعید نیست بخاری و مسلم در آن جو خاص و خفقان آلود محیط خود نتوانسته و یا نخواسته اند چیزی را که بر خلاف مذاق زمامداران وقتشان بوده است ، صریحا در کتاب خود بیاورند.
۴) چرا علی (علیه السلام ) و اهل بیت به این حدیث استدلال نکردند؟!
بعضی می گویند: اگر حدیث غدیر با این عظمت وجود داشت ، چرا خود علی (علیه السلام ) و اهل بیت او و یاران و علاقمندانش در موارد لزوم به آن استدلال نکردند؟! آیا بهتر نبود که آنها به چنین مدرک مهمی برای اثبات حقانیت علی (علیه السلام ) استناد بجویند؟ این ایراد نیز از عدم احاطه به کتب اسلامی ، اعم از حدیث و تاریخ و تفسیر، سرچشمه گرفته است ، زیرا در کتب دانشمندان اهل تسنن موارد زیادی نقل شده که خود علی (علیه السلام ) و یا ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) و یا علاقمندان به این مکتب با حدیث غدیر استدلال کرده اند:
از جمله خود علی (علیه السلام ) در روز شوری طبق نقل خطیب خوارزمی حنفی درمناقب از عامر بن واصله دقیقاً اشاره می نماید که حضرت امیر (علیه السلام ) در مناظره ای که با اصحاب شوری داشتند ، حادثه غدیر خم و جمله معروف « من کنت مولاه ، فعلی مولاه » را از زبان پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل و به آن احتجاج نموده اند .
در پایان باید عنوان نماییم که متأسفانه روز عظیم و مبارک غدیر خم ، در طول تاریخ دستخوش تعصبات و کوته نگری برخی دانشمندان بی انصاف شده و اهمیت آن تبیین نگشته است . در واقع پذیرش اهمیت چنین روزی مساوی پذیرش ولایت تام و تمام امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) می باشد ، لذا بسیاری از علمای اهل سنت در کتب خود ، زمانیکه به این آیات رسیده اند تمام توان و هم خود را مصروف اشکال تراشی و خرده گیری و تضعیف روایت های مربوط به آن کرده اند تا مبادا مجبور به اعنراف و بیان حقیقت گردند .
بی شک مهمترین روز اشاره شده در قرآن کریم تنها و تنها روز مبارک غدیر خم است و آیات سوم و شصت و هفتم سوره میارکه مائده یقیناً موضوع تداوم رهبری و هدایت مسلمانان و تعیین جانشین رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) را بیان نموده اند و هر خواننده با انصافی بامراجعه به ضمیر خود میزان صراحت و اهمیت این آیات را درک و به ولایت امیرالمؤمنین شهادت خواهد داد .
به امید ظهور آخرین حجت حق و منجی امت اسلامی . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
محمد تقی رفیعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست