شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

استعداد عضلانی و توارث


استعداد عضلانی و توارث
استعداد، در این مورد به توانائی ساخت عضله و افزایش قدرت که تنها به‌وسیله معیارهای پیشین و آن‌هم تا یک محدوده معین می‌توان آن‌را قضاوت نمود اطلاق می‌شود.
با این وجود استعداد سایز عضلانی افراد معمولی به مراتب خیلی بیشتر از سایز عضلانی حال حاضرشان می‌باشد. به‌همین دلیل هر مردی که از سلامتی بدنی برخوردار باشد می‌تواند به سطحی از رشد و قدرت عضلانی دست یابد که اکثر دکترها آن‌را نمی‌پذیرند. یعنی عکس قبل و بعد این افراد این‌قدر با یکدیگر فرق می‌کند و قبول آن برای اکثر دکترها سخت می‌باشد. به‌هر حال حداقل درصد قابل قبولی از همین مردان معمولی توانائی افزایش سایز عضلانی بسیار زیادی دارند.
بین سایز عضله و قدرت آن ارتباط مستقیمی وجود دارد. بدین معنا که ماکزیمم قدرت تولید شده باعث ماکزیمم رشد در عضلات می‌شود. اما از آنجاکه این نکته از اهمیت بسیار بالائی برخوردار بوده و نکته‌ای هم هست که به‌طور معمول توسط اکثر اشخاص در تمرینات با وزنه اشتباه فهمیده شده. به همین دلیل در این بخش سعی می‌کنیم با پرداختن به جزئیات در این‌خصوص به فهم بهتر این ارتباط بپردازیم. اکثر افرادی که با وزنه سروکار دارند معتقدند که سایز عضله هیچ ارتباطی (یا لااقل کمترین ارتباط) با قدرت عضله ندارد. که البته در نگاه اول شاید این‌طور به‌نظر برسد که این باور شواهد زیادی هم دارد.
برای مثال: ۱. بعضی افراد با دور بازوی ۳۶ سانت قادر هستند وزنه به مراتب سنگین‌تری را در حرکاتی مثل جلوبازو پرس سینه در قیاس با افرادی‌که دارای دور بازوی ۴۰ سانت هستند بلند کنند.
۲. تقریباً تمامی وزنه‌بردارهای سطح بالا (جهانی) در قیاس با بدنسازهای سطح پیشرفته از سایز عضلانی پائین‌تری برخوردار می‌باشند. ولی در عوض و با وجود عضله کوچک‌تر از قدرت خیلی بیشتری برخوردار هستند.
۳. اکثر افرادی که دارای حجم عضلانی خیره‌کننده‌ای هستند در آن‌حدی که ظاهرشان نشان می‌دهد قوی نیستند. اکثر موارد فوق را می‌توان به‌وسیله یک جمله کوتاه پاسخ داد و آن‌هم اینکه هیچ اصل معتبری برای مقایسه قدرت یک شخص با شخص دیگر وجود ندارد.
بیائید موارد فوق را به‌صورت تک‌تک مورد بررسی قرار دهیم.
۱. با در نظر گرفتن یک طول مشخص در ساختار عضلانی، حجم بازوی یک مرد با دور بازوی ۴۰ سانتی‌متر در قیاس با یک مرد با دور بازوی ۳۶ سانتی‌متر دوبرابر بزرگ‌تر می‌باشد در صورتی‌که موارد دیگر همگی با یکدیگر برابر باشند. پس توانائی تولید بازوی بزرگ‌تر تقریباً دوبرابر بازوی کوچک‌تر خواهد بود. اما این مسئله از این قاعده پیروی نمی‌کند که بازوی بزرگ‌تر حتماً بایست دوبرابر قوی‌تر و قدرت بلند کردن وزنه دوبرابر را داشته باشد.
اگر فرد با بازوی ۳۶ سانتی‌متر از مزیت کوتاه بودن طول ساعد برخوردار باشد و فرد با بازوی ۴۰ سانت این مزیت را نداشته باشد و طول ساعدش بلند باشد آن‌موقع است که (برای مثال در حرکت جلوبازو) وزنه در فرد با طول دست بلندتر مسافت به مراتب بیشتری را بایست طی کند و به‌همین خاطر و به‌رغم داشتن حجم عضلانی بیشتر نیاز به قدرت بیشتری نیز دارد.
در ضمن طول ساعد جدای از تأثیر آن به‌عنوان یک فاکتور اهرم‌بندی (لنگر وزنه) به لحاظ نقطه اتصال (مفصل) و زاویه فشار وارده به آن نیز بسیار تأثیرگذار می‌باشد و همین فاکتورها هستند که نقش اساسی در اندازه‌گیری افزایش و یا کاهش قدرت دارند.
حتی اگر یک مرد با دور بازوی ۳۶ سانت را بخواهید پس از مدتی و رسیدن دور بازویش به ۴۰ سانت مقایسه کنید باز فاکتور اهرم‌بندی (لنگر) مثل زمانی نخواهد بود که فرد دارای دور بازوی ۳۶ سانتی‌متر بوده و زاویه فشار نیرو به‌طور ناخواسته و برخلاف میل فرد تغییر می‌نماید.
این حالت به این دلیل ظاهر می‌شود که عضله تنها با ضخیم شدن بر حجم‌اش افزوده می‌شود. و از آنجا که عضله به‌طور کل تنها در یک مسیر رفتی برگشتی تولید قدرت می‌نماید، کشش وارده در یک خط مستقیم به‌دلیل افزایش حجم عضلانی حاصل تمرین پیدا می‌کند که به سمت خارج حرکت کند. و حجم عضلانی که جابه‌جا شده به‌دلیل قرارنداشتن در موقعیت قبلی دیگر توانائی کشش در مسیر قبلی را نخواهد داشت. و بدین‌ترتیب زاویه کشش تغییر می‌نماید و همین مسئله باعث کاهش راندمان (بازدهی) تولید و علی‌الخصوص در قوی‌ترین بخش از دامه حرکت می‌شود. افزایش قدرت قابل اندازه‌گیری در برخی موارد و در بعضی از موقعیت‌ها قابل تولید می‌باشد. اما به‌طور کل جابه‌جائی زاویه کشش که به‌دلیل افزایش حجم عضلانی ایجاد شده میزان بازدهی را کاهش خواهد داد. در نتیجه اگر یک مرد دور بازوی خود را از ۳۶ سانت به ۴۰ سانت برساند میزان افزایش قدرت او در حرکت جلوبازو دقیقاً متناسب با حجم عضلانی او دوبرابر بیشتر شده است و عضلاتش و توانائی تولید قدرت دوبرابر را هم دارند. ولی باز توانائی بلندکردن وزنه دوبرابر سنگین در حرکت جلوبازو برای او مقدور نخواهد بود. چون درصدی از این قدرت افزوده به‌دلیل تغییر در زاویه کشش (مفصل) به هدر می‌رود.۲. یکی از اصلی‌ترین دلایل قوی بودن قهرمانان وزنه‌برداری داشتن فاکتور اهرم‌بندی بهتری است که به آنها کمک می‌کند تا بتوانند وزنه‌های خیلی سنگین را بلند کنند و به‌همین خاطر نیاز آنچنانی به داشتن حجم عضلانی بالا برای بلند کردن وزنه‌های خیلی سنگین ندارند. البته از رشته وزنه‌برداری می‌توان به‌عنوان یک هنر نیز یاد کرد (مثل هنرهای رزمی) چون در این ورزش جدای از نیاز به قدرت زیاد فرم اجراء حرکت، سرعت و فاکتورهای بسیار زیاد دیگری هرکدام به‌نوبه خود مؤثر و تأثیرگذار می‌باشند.
در ضمن حجم عضله حتی به‌رغم اختصاصی بودن آن نیز به تنهائی در این افراد بسیار مهم و حائز اهمیت می‌باشد.
۳. یک بدنساز به معنای واقعی حجیم هم عمدتاً ماحصل فاکتور اهرم‌بندی خودش می‌باشد که البته باید از آن به‌عنوان یک‌فاکتور اهرم‌بندی (لنگر) نام برد. در این قبیل موارد یک حجم عضلانی بسیار زیاد تنها برای بلند کردن یک وزنه معمولی مورد نیاز می‌باشد.
زمانی‌که این مسئله کاملاً فهمیده شد به‌کارگیری آن کاملاً واضح خواهد بود. بدنسازی که خواستار افزایش حجم عضلانی است تواماً می‌بایست در جهت افزایش قدرت نیز تلاش نماید و با دانستن این نکته که افزایش قدرت لااقل افزایش حجم عضلانی متناسب با آن‌را دارد و یک وزنه‌بردار می‌بایست در جهت افزایش سایز عضلات مورد نیاز در آن رشته با دانستن این نکته که افزایش سایز در آن عضلات در نتیجه افزایش قدرت حتی به میزان نامتناسب آن تلاش کند.
مواردی همچون طول استخوان، نقاط اتصال (مفصل‌ها) و غیره به‌وسیله فاکتورهای موروثی تعیین می‌گردند که البته بیشتر آنها هم غیرقابل تغییر هستند و اگر هم تغییری بتوان در آنها ایجاد کرد این تغییر بیشتر برخلاف خواست ما خواهد بود.
تفاوت‌های فوق حداقل باعث شده که این دو گروه (بدنسازها و وزنه‌بردارها) در یک روند تدریجی از یک‌دیگر دور شوند.
بنابراین این مسئله خیلی طبیعی به‌نظر می‌رسد که یک مرد با حجم و سایز عضلانی زیاد توسط یک مرد با سایز به مراتب کوچک‌تر در یک نبرد قدرت شکست بخورد و به همین خاطر هم این مسئله خیلی عادی شده که یک فرد با سایز پائین به عضلات حجیم یک بدنساز به‌عنوان عضلات بی‌مصرف و نمایشی بنگرد.
بدین ترتیب و براثر این دورشدن از یکدیگر هر دو رشته تا حدودی آسیب دیده‌اند. به‌دلیل اینکه شیوه تمرینی هر کدام به تدریج به یک‌نوع اختصاصی برای هر کدام درآمده، در صورتی‌که نه بدنسازها و نه وزنه‌بردارها این نکته را تشخیص نداده‌اند که هر دو می‌بایست جدای از استیل و فرم حرکتی مختص به خودشان با یک شیوه‌ای تمرینی همانند به تمرین بپردازند.
برخی ازا افراد می‌توانند به سادگی بر حجم عضلانی‌شان بیفزایند و برخی دیگر هم قادر هستند به میزان زیادی بر قدرت‌شان بیفزایند. اما تعداد آنهائی که قادر هستند هر دو فاکتور (حجم و قدرت) را افزایش دهند خیلی کم می‌باشند. با تمام این وجود شیوه‌ای تمرینی می‌بایست جداث از تفاوت‌های فرد و هدف آتی در تمام موارد فوق می‌بایست یکسان در نظر گرفته شود. شما نمی‌توانید استعداد خود را تغییر دهید اما آیا این را می‌دانید شاید این موضوع برای خیلی از افراد جالب توجه باشد که شواهد اخیری که به‌دست آمده دال بر این است که بهترین سن (به‌طور میانگین) برای افزایش حجم عضلانی و قدرت، سن ۳۲ سالگی می‌باشد. بنابراین برای اکثریت هنوز دیر نشده است.
منبع : مجله دانش ورزش