سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
عبرت در اندیشه علوی(ع)
یکی از مهمترین و پرثمرترین روشهای تربیتی که در سیرة پیشوایان، از جمله مولا علی علیه السلام ، مورد توجه خاص بوده و کاربرد بسیار داشته، روش «عبرتآموزی» است. عبرت، حالتی است که در اثر برخورد با امور ظاهری و مشهود، برای انسان پدید میآید و به معرفتی باطنی و غیر مشهود منتهی میشود. به این حالت گرچه روش نمیگویند، ولی با توجه به عامل ایجاد کنندة آن، جنبة روشی مییابد.
تشابه زندگی انسانها و اقوام مختلف با یکدیگر، حسابگری و اندیشه ورزی و نیز تأثیر پذیری انسان، مبانی این روش را تشکیل میدهند. دستیابی به بینش، بهرهمندی از تجارب دیگران، مصونیت نسبی از خطا و در نهایت استفادة بهینه از عمر و باقی ماندة آن، از پیامدهای تربیتی عبرت است. از منابع عبرت، میتوان به حوادث و تحولات تاریخی، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتیهای خلقت، حیات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربیات اولیة خود انسان و در یک کلام، دنیا و سنّتهای حاکم بر آن اشاره کرد.
● مقدمه
کاربرد «عبرت» در قلمرو «تربیت» بسیار گسترده و وسیع است. همه ادیان الهی و مکاتب تربیتی، پیروان خویش را به عبرت آموزی از سرگذشت پیشینیان و مقایسة موقعیت خود با آنان فرا میخوانند. اسلام نیز به عنوان کاملترین دین الهی، مسلمانان را به سیر در آفاق و انفس، توأم با تفکر و اندیشه در سرگذشت دیگران دعوت نموده است.
قرآن کریم کلمة «عبرت» و «اعتبار» را هفت بار به کار برده و اهلبصیرت را بر توجه به آن تشویق نموده است:) فأعتبروا یا اولی الابصار(۱؛ «عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت.»
در جای دیگر نیز هدف از بیان داستانها و وقایع تاریخی را عبرتپذیری میداند: )لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الالباب(۲؛ «در سرگذشت آنان، عبرتی برای صاحبان اندیشه بود.»
حضرت علیعلیه السلام که خود «قرآن ناطق» است، با اشاره به برنامة عبرتآموزی قرآن، میفرماید: «تدبّروا آیات القرآن و اعتبروا به فانّه أبلغ العبر۳؛ در آیههای قرآن بیندیشید و به وسیلة آنها پندگیرید؛ زیرا آیات قرآن رساترین عبرتهاست.»
سؤالاتی که در قالب بحث عبرت مطرح است، عبارتند از: عبرت چیست؟ آیا عبرت، روشی تربیتی است؟ در صورت روش بودن، خود تربیتی است یا دیگر تربیتی؟ رابطة عبرت با مبنا، هدف و اصل تربیتی چیست؟ منابع، شیوهها و پیامدهای عبرتآموزی چیست؟ مبانی عبرت کدامند؟
این مقاله، سعی در پاسخ دادن صحیح و دقیق به سؤالات مذکور با توجه به اندیشههای امام علیعلیه السلام در نهج البلاغه دارد.
● عبرت در لغت و اصطلاح
عبرت بر وزن فِعْلَه از ریشة «عَبَر» است که به معانی گوناگونی چون: «تفسیر کردن، سنجیدن، تعجب کردن و عبور کردن»۴ آمده است. وجه اصلی آنها، انتقال از حالی به حال دیگر است.۵ در بیشتر معانی عبرت، نوعی انتقال و جابهجایی مشهود است؛ چرا که اهل لغت آن را در مفهوم پند و اندرز گرفتن معنا کردهاند. لذا میگویند: در پند و اندرز، انسان از نقل یک سخن و جریان تاریخی به معنایی ماورای آن منتقل میشود و در اثر آن، حالتی خاضعانه و خاشعانه در برابر حق، برای وی پدید میآید۶ ؛ یا عبرت، عبارت از حالتی است که در آن معرفت ظاهری و محسوس، سبب درک معرفت باطنی و غیر محسوس میگردد و انسان از امور مشهود به امور نامشهود منتقل میشود.
نکتة قابل توجه این که: هر انتقال و عبور از ظاهر به باطن یا از سطح به عمق را، نمیتوان عبرت نامید؛ بلکه قیود خاصّی برای آن مطرح است:
۱) بین ظاهر و باطن، نباید رابطهای اعتباری، قراردادی و یا التزامی وجود داشته باشد.
۲) باطن و عمق انتقالی مرد به آن باید از بار ارزشی و اخلاقی برخوردار باشد.
۳) به نقش تفکر و اندیشه و تأمل عمیق در این انتقال بسیار توجه شود؛ زیرا بدون این عنصر، تحقق حالت عبرت امکانپذیر نیست.
● عبرت به منزلة روش تربیتی
عبرت حالتی است که در اثر برخورد با اموری به انسان دست میدهد و به خودی خود، یک روش نیست، بلکه یک پیامد شیرین تربیتی است. لکن با توجه به عامل ایجاد کنندة این حالت، میتوان آن را روش نامید.
حالت تربیتی عبرت، به دو طریق پدید میآید:
۱) گاهی خود فرد با خواندن جریانات تاریخی یا دیدن طبیعت و آثار به جای مانده از گذشتگان به این حالت میرسد.
۲) گاهی دیگران زمینهها و مقدمات به وجود آمدن چنان حالتی را برای فرد فراهم میکنند. مثلاً مربّی تربیتی به هدف عبرت آموزی، تربیتآموزان خود را به دیدن برج و باروها، کاخهای سلطنتی، مقابر و زیارتگاهها میبرد که در این صورت، کار او «روش تربیتی» است.
به عامل و طریق اول، «عبرتگیری یا عبرت پذیری» و به عامل دوم، «عبرت دهی یا عبرت آموزی» میگوییم.۷
امیرمؤمنان حضرت علیعلیه السلام در تربیت فرزند خویش از روش و عامل دوم استفاده نموده و در نامهای به امام حسن مجتبیعلیه السلام میفرماید:
«یا بُنیَّ انّی قد أنبأتُکَ عن الدّنیا و حالِها، و زوالِها و انتقالها و أنْبأتُکَ عَن الآخرةِ و ما اُعِدَّ لاَهلِها فیها و ضَرَبْتُ لکَ فیهما الاَمثال، لِتعْتَبِرَ بِها و تَحذُوَ علَیها۸؛ ای پسرم! من تو را از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش، آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسانها در آنجا فراهم است، اطلاع دادم و برای تو از هر دو مثال زدم تا به آن پند بپذیری و بر اساس آن در زندگی گام برداری.»
در این سخن، حضرت علیعلیه السلام متذکّر میشود که: ای فرزندم! من، اخبار را برای تو گفتم، علامات و نشانهها را نیز بیان کردم و راه را نشان دادم، حال تو خود باید پندگیری و مسیر زندگی را بر اساس آن بپیمایی.
بنابراین، عبرت آموزی به معنای مذکور، یک روش دیگر تربیتی است.
● مبانی عبرت
مبانی عبرت، ویژگیهایی است که در زندگی انسان باعث پدید آمدن حالت عبرتگیری میشود و بدین قرار است:
۱) تشابه و برخورداری از وجوه مشترک، که به لحاظ فردی و اجتماعی، انسان نیز مانند موجودات دیگر از آن بهرهمند است. مثلاً انسان به لحاظ فردی، هم با گذشته خود و هم با افراد دیگر، شباهتها و مشترکاتی دارد. همانگونه که ملتها و جامعهها نیز با گذشتة خود و با اقوام و ملتهای دیگر، شباهتها و مشترکات فراوانی دارند.
۲) انسان، موجودی حسابگر و اندیشهورز است و از این ویژگی برای رشد و تکامل خود استفاده میکند.
۳) انسان، موجودی تأثیرپذیر است؛ زیرا همواره با محیط اطراف خود در تعامل است و همة حوادث و جریاناتی که در پیرامون وی اتفاق میافتد، او را تحت تأثیر قرار میدهد.۹
وجود شباهتها و وجوه مشترک در زندگی انسان، او را به بررسی و کند و کاو امور وادار میکند. او زندگی کنونی خود را با گذشته خویش و نیز با افراد دیگر، مقایسه میکند. رفتارها و پیامدها را بررسی کرده، به تجزیه، تحلیل و کشف روابط و علل آن میپردازد. در این بررسی به نقاط قوّت و ضعف خود در گذشته و حال پیمیبرد و آنگاه تحت تأثیر عوامل مثبت و منفی آن قرار میگیرد. لذا از این وقایع، عبرت میگیرد و تصمیم میگیرد تا از تجارب گذشتة خویش و دیگران در جهت اصلاح و رشد آیندة خود در جهات مختلف استفاده کند. اصل مهم در این روش، اصل تعقّل و تفکر است؛ چرا که بدون آن، شنیدن حوادث تاریخی و دیدن آثار گذشتگان، معنا و محتوایی به دنبال ندارد، بلکه آثار بیروحی است که بیهدف از برابر آدمی میگذرد، بدون آن که معنایی را در ذهن پدید آورد. اگر این احساس ظاهری با تأمّل و اندیشة درونی همراه گردد، اعتبار و بینش را به دنبال خواهد داشت و مصداق این کلام امام علیعلیه السلام خواهد شد که: «تَفَکُّرُکَ یُفیدُکَ الاستبصارَ و یَکسِبُکَ الاعتبار۱۰؛ فکر کردن به تو، بینایی و عبرت گرفتن میبخشد.»
بنابراین، در سایة اندیشه، محسوسات معنادار میشود و حالتی در انسان به وجود میآید که از ظواهر عبور نموده، به معنای بلند و کشف حقایق دست مییابد و در واقع به نوعی بصیرت میرسد. این «بصیرت» ارزشها و ضدّ ارزشها را برای وی معلوم میکند و راهنمای عمل و رفتار بیرونی او میگردد.
● پیامدهای تربیتی عبرت
تأکید به عبرت از سرگذشت اقوام و ملل و حوادث گوناگون زندگی در دورانهای مختلف، به دلیل پیامدهای تربیتی فراوانی است که این مسأله در پی دارد. در این قسمت به بخشی از آنها از دیدگاه امام علیعلیه السلام اشاره می نماییم.
۱) عبرت، کلید بصیرت
یکی از مهمترین مقاصد تربیت، آن است که انسان به درجهای از درک و بصیرت برسد که بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آنها بنگرد؛ از محسوسات عبور کرده و به معقولات برسد و قدرتی فراگیر برای سنجش و اندازهگیری، تجزیه و تحلیل، حلّ و فصل امور و انتخاب و تصمیمگیری در ابعاد مختلف زندگی به دست آورد. «عبرت» راهی است که می تواند انسان را به این مقصد تربیتی برساند. حضرت علیعلیه السلام در کلام خود بر این اثر عبرت تصریح کرده، میفرماید: «من اعتبر أبصر و من أبصر فهم و من فهم علم؛ کسی که عبرت آموزد، آگاهی یابد و کسی که آگاهی یابد، میفهمد و آن که بفهمد، دانش آموخته است.» ۱۱ در جای دیگر میفرماید: «رحم الله امریء تفکّر فاعتبر و اعتبر فأبصر... ۱۲؛ خدا، رحمت کند کسی را که بیندیشد و سپس پند پذیرد و اندرز گیرد و سپس بینا گردد...»
سخن اصلی این دو کلام، آن است که «تفکّر» زمینهساز عبرت است و «عبرت» زمینة بصیرت را فراهم میآورد.
آن حضرت، انسان بصیر را چنین توصیف میکند:«انمّا البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر و انتفع بالعبر...؛ همانا بینا، کسی است که [به درستی] بشنود و سپس بیندیشد و به درستی بنگرد و بینا گردد و از عبرتها پند گیرد...»۱۳
مفهوم اصلی کلام امام علیعلیه السلام چنین است: انسان زمانی به بینش و بصیرت میرسد که به شنیدن اکتفا نکند، بلکه در شنیدهها، اندیشه نماید و با دقّت به امور بنگرد. نتیجة این اندیشه و دقّت نظر، همان عبرتی است که در تصمیمگیری ها و رفتار انسان مؤثّر خواهد بود. به نظر امام علیعلیه السلام مراحل ایجاد بینش، عبارت است از:
۱) احساس ظاهری[به کمک چشم و گوش]؛ ۲. تفکّر و تیزبینی [اندیشه]؛ ۳. عبرتگیری.
به هر حال، شیرین ترین ثمرة «عبرتآموزی»، بینش است که خود، آثار مطلوب دیگر خواهد داشت.
۲) عبرت، انتقال تجارب
انسانها در طول زندگی سعی میکنند هر امری را حداقل یک بار تجربه کنند و یک خطا را چند بار مرتکب نشوند. خردمندان در تلاش هستند که آن یک خطا را هم که دیگران تجربه کردهاند، اصلاً مرتکب نشوند و در واقع سعی در بهرهمندی از تجارب دیگران دارند؛ چرا که از عاقل غیر از این انتظار نمی رود: «انمّا العاقلُ مَن وَعَظَتهُِِ ِِِالتّجاربُ۱۴؛ همانا عاقل، کسی است که تجربهها او را پند دهند.»
همچنین امیرمؤمنانعلیه السلام در وصیتی به فرزند خویش امام مجتبیعلیه السلام می فرماید:
«ای بُنیَّ، انّی و ان لم أکُن عُِمّرتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلی فَقَدْ نَظَرْتُ فی أعمالِهِمْ...۱۵؛ پسرم! اگرچه من به اندازة همة کسانی که پیش از من می زیستهاند، عمر نکردم، اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیرکردم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم؛ بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسید، با همة آنها از اوّل تا آخر بودهام. پس، من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و سود و زیانش را دانستم. از میان تمام آنها قسمت های مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همة آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم و ناشناختههای آن را از تو دور کردم.»
بر اساس این کلام گهربار امام علیعلیه السلام تجربه اندوزی از سرگذشت دیگران، بهرهمندی از حاصل عمر آنهاست. گویا انسان، عمری به درازای عمر همة آنها داشته است؛ با این تفاوت که خطاهای آنان را مرتکب نشده است. نکتة دیگر که در سخن امام علی علیه السلام مشهود است، وظیفهای است که ایشان برای «مربّی» ترسیم میکند و آن، این است که: وی باید تجربیات خود و دیگران را جمعآوری، تلخیص و تنقیح کند و به طور صریح و دستهبندی شده در اختیار فراگیرندة خویش قرار دهد.
۳) عبرت و بازداری از خطا
از فوائد و پیامدهای تربیتی عبرت در کلام امام علیعلیه السلام ، میتوان به هدایتگری آن اشاره نمود؛ زیرا عبرتها همواره انسان را به رشد و کمال رسانده و به راه درست هدایت میکنند و چراغهایی هستند که مسیر صحیح زندگی را نشان می دهند: «الاعتبارُ یَقودُ الی الرُّشد؛ عبرت گرفتن، انسان را به سوی راه صواب و درست میکشاند.» ۱۶ ثمرة این هدایتگری نیز، دوری از خطاست:«الاعتبارُ یُثمرُ العصمَة؛ میوة عبرت گرفتن، نگاهداری است.»۱۷
سبب هدایتگری عبرت، بدین جهت است که در جریان آن، انسان با تجارب دیگران آشنا شده و رابطة بین سیر و سلوک انسانها با پیامدهای آن را احساس میکند. اگر هم موقعیتی مشابه آن داشته باشد، از سرنوشت آنها درس میگیرد و به طریقی دیگر عمل مینماید؛ طریقی که آن پیامدهای سوء را نداشته باشد.۱۸ امام علیعلیه السلام در این خصوص میفرماید:
«انَّ مَن صَرَّحت له العبرُِ عمّا بینَ یدیه منَ المَثُِلات، حجزتهُ التّقوی، عَن تقحُّم الشُّبَهات۱۹؛ کسی که از اعمال و کردار گذشتگان و عواقب سوء آنها عبرت گیرد، تقوا، وی را از فرو رفتن در آنگونه بدبختیها باز می دارد.»
هرچه انسان، دامنة عبرتگیریاش وسیعتر باشد، دایرة ارتکاب او به خطا، کمتر است: «مَن کَثّرَ اعتبارُهُ قلَّ عِثارُهُ۲۰؛ هرکس عبرتگیری او بسیار باشد، لغزش او کم خواهد شد.»
دلیل این سخن، آن است که فزونی عبرتها، ابهام را از چهرة امور میزداید، شبهات را از بین میبرد، صراحت خاصّی به مسائل میبخشد و آنها را شفّاف میکند.
۴) عبرت؛ چراغ راه آینده
عبرت، چراغی فرا روی آیندة انسان میباشد، و فردای درخشان و بهتر در گرو عبرت از گذشته است: «ولو اعتبرتَ بما مَضی حفظتَ ما بَقی۲۱؛ اگر از آنچه گذشته است، عبرت بگیری؛ آنچه را که باقی است، حفظ خواهی کرد.» ، بدین دلیل که تاریخ تکرارپذیر است؛ همواره قومی میرود و قومی دیگر جایگزین میشود. اختلاف حوادث و رویدادهای تاریخی، در جزئیات آنهاست. انسانهای عاقل و عبرتگیر، میتوانند با موازنه و مقایسة این پدیدهها و بررسی اسباب و عوامل آنها، پیامدها و نتایج آنها را پیشبینی کنند و تصمیم درست و متناسب را در هر مورد اتخاذ نمایند. امام علیعلیه السلام در نامة خویش به حارث هَمدانی، به این نکته اشاره نمودهاست: «واعتبر بما مضی من الدّنیا لما بقی منها؛ فإنّ بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحق بأوّلها وکلّها حائل مفارق ۲۲؛ از حوادث گذشتة دنیا برای باقیماندة آن عبرت بگیر؛ چرا که بعضی از آن شبیه بعضی دیگر است و پایانش به ابتدای آن میپیوندد و در هر حال، تمام آن گذرا و ناپایدار است.»
● منابع عبرت و شیوههای عبرت آموزی
عبرتها به وسعت دنیا گستردهاند و هرکس دارای دیدهای عبرت بین باشد، قادر است از لابه لای پدیدهها ، پیامها را دریابد. به فرمودة امام علیعلیه السلام ، اگر انسان چشم بگشاید و ببیند، سخنان حق گفته شده و اگر اهل هدایت باشد، وسایل هدایت فراهم شده است:
«ولقد بصرتم إن أبصرتم، و أسمعتم إن سمعتم و هدیتم إن اهتدیتم و بحق اقول لکم: لقد جاهرتکم العبر و زجرتم بما فیه مزدجر۲۳؛ آنان حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولی دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولی شنیدن نخواستید و شما را راه نمودند، ولی ره یافتن نخواستید. به راستی میگویم که: عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه میباید دوری جویید، شما را منع کردند.»
آری! افسوس که از این همه منابع عبرتآموز، اندکی از مردم پند میگیرند و بخش عظیمی از ایشان دیدة عبرتبین ندارند و همچنان در غفلتها و شهوتها گرفتارند: «ما اکثر العبر و اقلّ الاعتبار۲۴؛ چه بسیارند عبرتها و چه کم است عبرتگیر!»
قبل از ذکر منابع عبرت، باید گفت: بحث از منابع عبرت و شیوههای عبرتآموزی، دو موضوع جداگانه است؛ اما به دلیل وجود شباهت و نزدیکی آنها به یکدیگر و اینکه شناخت هر منبع، اتخاذ روشی را به دنبال دارد، این دو موضوع را در یک بحث ادغام نموده و ذکر میکنیم:
الف) دنیا، سرای عبرت
قوانین حاکم بر دنیا به همراه سنتها و ویژگیهای آن، پندها و عبرتهای فراوانی به انسان میدهد. شاید امام علیعلیه السلام تنها کسی باشد که به روش جامع، دنیا و ابعاد و ویژگیهای آن را توصیف نموده و به قصد تأثیرگذاری و عبرتدهی از آن سخن گفته است. تعابیر، تمثیلات و تشبیههایی که در باب «دنیا»، در کلام امام علیعلیه السلام وجود دارد، همه حاکی از این مطلب است. تعابیری مانند: «الدّنیا دار منی لها الفناء...»۲۵؛ «الدّنیا دار فناء و عناء و غیر و عبر...»۲۶؛ «الدّنیا دار حرب و سلب و نهب و عطب...»۲۷؛ «مثل الدّنیا کمثل الحیّة...»۲۸؛ «انّها دار شُخوص و محلّة تنغیص...»۲۹؛ «دار بالبلاء محفوفة...»۳۰؛ همه در صدد اعطای شناخت عبرتآموز به انسانها هستند. در فرمایشات و تعبیرات امام علیعلیه السلام در مورد دنیا، هدف عبرتگیری و تأثیر پذیری و تعیین مسیر زندگی به طریق خیر نهفته است. بر این اساس میتوان گفت: توصیف دنیا، بیان ویژگیها و سنتهای رایج در آن، یکی از منابع و شیوههای عبرتآموزی است.
ب) تاریخ، مدرسة عبرت آموزی
یکی از مهم ترین منابع عبرت آموزی که از ابتدای آفرینش تاکنون مورد توجه بوده و در منابع اسلامی به طور گسترده بدان اشاره شده، تاریخ و حوادث گوناگون آن است. بخش عظیمی از قصههای تاریخی اقوام مختلف در قرآن کریم و تبیین سرنوشت آنها، ذکر مباحث تاریخی در قالب داستان و خاطره، همه جهت عبرت دهی به مخاطبان صورت گرفته است و پس از ذکر قصه یا جریان تاریخی، به هدف عبرت آموزی و پنددهی اشاره شده است. یکی از مهم ترین داستان ها در این قالب، ماجرای حضرت یوسفعلیه السلام است که خداوند آن را از بهترین قصص دانسته و در پایان آن میفرماید: «در سرگذشت آنان، درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است.»۳۱
امیرمؤمنانعلیه السلام نیز در نهج البلاغه، بخش گستردهای از تلاش خود را به بیان عبرتهای تاریخی اختصاص داده است؛ به عنوان نمونه:
«فاعتبروا بحال ولد اسماعیل و بنی اسحاق و بنی یعقوب: ۳۲؛ از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب، عبرت گیرید.»
«واحذروا ما نزل بالأمم قبلکم من المثلات بسوء الأفعال... ۳۳؛ از کیفرهایی که در اثر کردار بد و کارهای ناپسند بر امتهای پیشین واقع شده، برحذر باشید.»
«و انّ لکم فی القرون السّالفة لعبرة. أین العمالقة و ابناء العمالقة، أین الفراعنة و ابناء الفراعنة؟؛۳۴همانا در قرنهای گذشته برای شما عبرتی است. عمالقه [پادشاهان حجاز و یمن] و فرزندانشان کجا رفتند؟ فرعونها و فرزندانشان کجایند؟»
امام علیعلیه السلام با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و نهایت کار آنها، مردم را به عبرتگیری از سرانجام نیک و بدشان فرامیخواند. بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن، روشی مطلوب برای درس آموزی از زندگی دنیایی و غافل نگشتن از سرای اخروی است؛ زیرا در پرتو توجه به آن، نکاتی برای انسان روشن میگردد که کارساز و مفید است تا آنجا که همگی درسهای تربیتی و عبرتآموز میباشند:
- خداوند، مفسدان را به دلیل فساد و ظلمشان هلاک میکند.
- تأخیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا، سودی به حال انسان ندارد.
- خداوند، فتنههای منافقان و بدخواهان را خنثی میکند.
- تغییر سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنان بستگی دارد.
- خداوند، بندگان مؤمنش را یاری میدهد و در دل دشمنان آنها، رعب و وحشت میاندازد.
جهت سهولت دستیابی افراد به این نتایج گرانبها، بهتر است مربّی تربیتی قبل از بیان تاریخ، سؤالاتی در همین زمینه طرح کند تا اذهان آنان (عبرتآموزان) را آماده سازد. همچین به هنگام بیان تاریخ، با طرح این سؤالات، به تجزیه و تحلیل آنها بپردازد و نکات ارزشی و ضدّ ارزشی داستان تاریخی را مشخص کند و در نهایت، موقعیت کنونی تربیت آموزان را با آن پیشآمدها، تطبیق داده و عبرتهای آن را بیان نماید.۳۵
امیرمؤمنانعلیه السلام مطالعة آثار گذشتگان را، وسیلة عبرت و مایة هشدار میداند:
«اولیس لکم فی آثار الاوّلین مزدجر و فی آبائکم الماضین تبصرة و معتبر ان کنتم تعقلون؟۳۶ ؛ آیا برای شما در آثار پیشینیان، وسیلة عبرتی نیست که شما را از کردار بد باز دارد؟ و آیا اگر اندیشه کنید، در زندگی پدران خود، آگاهی و عبرتآموزی نیست؟»
آن امام همام در جای دیگر، از تأثیر و نفوذ این آثار بیزبان در چشمان عبرتگیر و گوشهای شنوا، سخن میگوید:
«ولئن عمیت آثارهم و انقطعت اخبارهم، لقد رجعت فیهم ابصار العبر و سمعت عنهم آذان العقول و تکلّموا من غیر جهات النّطق۳۷؛ و اگرچه آثارشان محو شده و اخبارشان منقطع گشته است، ولی چشمهای عبرتبین، آنها را می نگرد و گوش هوش، اخبارشان را میشنود و با غیر زبان خود با ما حرف میزنند.»
● تجربههای اوّلیة زندگی
آدمی سرمایة عظیمی به نام «عمر» دارد که منبع ارزشمند دیگری جهت تنبیه و عبرتآموزی اوست. تأمل انسان در آنچه تاکنون بر وی گذشته و حوادث تلخ و شیرینی که برایش اتفاق افتاده، میتواند راهنمای مفیدی برای پیمودن راه درست زندگی باشد. عقل، حکم میکند که از تجربههای گذشته پند گیریم و از یک سوراخ، دوبار گزیده نشویم۳۸؛ امام علیعلیه السلام ، آنجا که به تبیین علت هلاکت ملتها میپردازد، به همین نکته اشاره مینماید:
«و فی دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر و ما کلّ ذی قلب بلبیب و لا کلّ ذی سمع بسمیع و لا کلّ ناظر ببصیر۳۹؛ و در سختیهایی که با آنها رو به رو هستید و مشکلاتی که پشت سر گذاشتید، درسهای عبرت فراوان وجود دارد. اما افسوس که هر صاحب دلی، اندیشمند و هر صاحب گوشی، شنوا و هر صاحب چشمی، اهل بصیرت نیست!»
د) شگفتیهای خلقت
توجه به شگفتیهای خلقت، مانند: نزول باران، چهارپایان، میوهها، و دگرگونی شب و روز۴۰ از جمله مواردی است که به عنوان «منبع عبرت» در قرآن کریم مورد توجه است. عبرت بودن آنها، بدین جهت است که چگونگی خلقت آنها و بهرهمندی فراوان آدمی از آنها، موجب شگفتی وی میشود و او را به تفکر دربارة آفریدگار توانا و حکیم، وادار مینماید.۴۱
پی نوشت ها:
۱. حشر / ۲.
۲. یوسف / ۱۱۱.
۳. ر.ک: شرح غررالحکم و دررالکلم، جمال الدین محمد خوانساری، ج ۳، ص ۲۸۴، ح ۴۴۹۳.
۴. این معانی، مشهور و کاربردیترین معانی برای کلمة عبرت است.
۵. المفردات فیغریب القرآن، راغب اصفهانی، ص ۳۲۰، «واژة عبر».
۶. همان؛ لسان العرب، ابن منظور، ج ۹، ص ۱۸۰، واژة «عبرت».
۷. ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۷۳ - ۶۹.
۸. نهج البلاغه، صبحی صالح، ن ۳۱.
۹. ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۷۳.
۱۰. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۳۱۶، ح ۴۵۷۴.
۱۱. نهج البلاغه، ح ۲۰۸.
۱۲. همان، خ ۱۰۳.
۱۳. همان، خ ۱۵۳.
۱۴. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۷۵، ح ۳۸۶۳.
۱۵. نهج البلاغه، ن۳۱.
۱۶. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۲۹۱، ح ۱۱۲۱.
۱۷. همان، ص ۲۲۱، ح ۷۸۹.
۱۸. ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۸۰ - ۷۶.
۱۹. نهج البلاغه، خ ۱۶.
۲۰. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۱۷، ح ۸۰۵۶.
۲۱. نهج البلاغه، ن ۴۹.
۲۲. همان، ن ۶۹.
۲۳. همان، خ ۲۰.
۲۴. همان، ح ۲۹۷.
۲۵. همان، خ ۴۵.
۲۶. همان، خ ۱۱۴.
۲۷. همان، خ ۱۹۱.
۲۸. همان، ح ۱۱۹.
۲۹. همان، خ ۱۹۶.
۳۰. همان، خ ۲۲۶.
۳۱. یوسف / ۳ و ۱۱۱.
۳۲. نهج البلاغه، خ ۱۹۲.
۳۳. همان.
۳۴. همان، خ ۱۸۲.
۳۵. ر.ک: اصول التربیة الاسلامیة و أسالیبها، عبدالرحمن نحلاوی، ص ۲۷۴- ۲۷۲.
۳۶. نهج البلاغه، خ ۹۹.
۳۷. همان، خ ۲۲۱.
۳۸. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۷۵، ح ۳۸۶۸.
۳۹. نهج البلاغه، خ ۸۸.
۴۰. ر.ک: نحل / ۶۷-۶۵؛ مؤمنون / ۲۱ و نور / ۴۴؛ و نیز: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ذیل آیات.
۴۱. جهت مطالعة تفصیلی موضوع، ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۸۶ – ۸۴.
۱. حشر / ۲.
۲. یوسف / ۱۱۱.
۳. ر.ک: شرح غررالحکم و دررالکلم، جمال الدین محمد خوانساری، ج ۳، ص ۲۸۴، ح ۴۴۹۳.
۴. این معانی، مشهور و کاربردیترین معانی برای کلمة عبرت است.
۵. المفردات فیغریب القرآن، راغب اصفهانی، ص ۳۲۰، «واژة عبر».
۶. همان؛ لسان العرب، ابن منظور، ج ۹، ص ۱۸۰، واژة «عبرت».
۷. ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۷۳ - ۶۹.
۸. نهج البلاغه، صبحی صالح، ن ۳۱.
۹. ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۷۳.
۱۰. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۳۱۶، ح ۴۵۷۴.
۱۱. نهج البلاغه، ح ۲۰۸.
۱۲. همان، خ ۱۰۳.
۱۳. همان، خ ۱۵۳.
۱۴. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۷۵، ح ۳۸۶۳.
۱۵. نهج البلاغه، ن۳۱.
۱۶. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۲۹۱، ح ۱۱۲۱.
۱۷. همان، ص ۲۲۱، ح ۷۸۹.
۱۸. ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۸۰ - ۷۶.
۱۹. نهج البلاغه، خ ۱۶.
۲۰. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۱۷، ح ۸۰۵۶.
۲۱. نهج البلاغه، ن ۴۹.
۲۲. همان، ن ۶۹.
۲۳. همان، خ ۲۰.
۲۴. همان، ح ۲۹۷.
۲۵. همان، خ ۴۵.
۲۶. همان، خ ۱۱۴.
۲۷. همان، خ ۱۹۱.
۲۸. همان، ح ۱۱۹.
۲۹. همان، خ ۱۹۶.
۳۰. همان، خ ۲۲۶.
۳۱. یوسف / ۳ و ۱۱۱.
۳۲. نهج البلاغه، خ ۱۹۲.
۳۳. همان.
۳۴. همان، خ ۱۸۲.
۳۵. ر.ک: اصول التربیة الاسلامیة و أسالیبها، عبدالرحمن نحلاوی، ص ۲۷۴- ۲۷۲.
۳۶. نهج البلاغه، خ ۹۹.
۳۷. همان، خ ۲۲۱.
۳۸. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۷۵، ح ۳۸۶۸.
۳۹. نهج البلاغه، خ ۸۸.
۴۰. ر.ک: نحل / ۶۷-۶۵؛ مؤمنون / ۲۱ و نور / ۴۴؛ و نیز: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ذیل آیات.
۴۱. جهت مطالعة تفصیلی موضوع، ر.ک: فصلنامة حوزه و دانشگاه، ش ۲۷، ص ۸۶ – ۸۴.
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست