شنبه, ۲۱ مهر, ۱۴۰۳ / 12 October, 2024
مجله ویستا

چرا رشته روابط بین الملل در ایران پیشرفتی نکرده است؟


چرا رشته روابط بین الملل در ایران پیشرفتی نکرده است؟
به نام خداوندی که صلح را ارمغانی نیکو برای بشر قرار داد تا از وضع طبیعی و حیوانی اش به مدد عقلش رها شود
«تحولات تجربی ممکن است تاثیری به علاقه ما به یک رهیانت خاص داشته باشد، اما به نظر من گزینش، بیشتر به تمایل ربط دارد تا به مشاهده. معنای رویدادها در صحنه جهانی بدیهی نیست. {بلکه} باید در نوعی بستر یا زمینه تفسیر شود و زمینه (یا رهیافتی) که ما در نظر می گیریم تعین می کند که چگونه رویدادها را تفسیر خواهیم کرد و برای آنها اهمیت قائل خواهیم شد.»(روزنا،۱۹۸۲،ص۴)
«یکی از بهترین دستاوردهای هر رشته علمی یا حوزه مطالعاتی را دستاوردهای نظری آن تشکیل می دهد. نظریه به بیان واسکز (واسکز۱۹۹۷) شناخت را در یک هم نهاد (سنتز) ((synthesis ترکیب می کند و جهان را با ایجاد ارتباط میان پدیده هایی که ظاهرا نامرتبط و بی معنا هستند، برای ما معنادار می کنند. بر خلاف آنچه در وهله نخست تصور می کنیم، معنای واقعیت، خود امری «مبتنی بر واقعیت (factual) نیست، بلکه خود آن نیز مسئله ای نظری است.» ( (Neuleld ۱۹۹۴: ۱۲
رشته روابط بین الملل -آنگونه که در علوم سیاسی از آن سخن به میان می آید- سابقه ای خوشایند و قابل افتخار ندارد. شاید نتوان تاریخ مشخصی برای تاسیس واحد های سیاسی در طول حیات بشری پیدا کرد اما تا آنجا که حافظه تاریخی انسان گواهی می دهد، روابط میان واحدهای سیاسی -دولت ها، کشورها، امپراطوری ها و...- همواره با سوءظن و تردید همراه بوده است.
در اینجا اولین مسلئه قابل بحث این است که در رشته علمی و حوزه مطالعاتی روابط بین الملل کارشناسان و پژوهشگران این رشته چه دستاوردهای نظری ای در این رابطه داشته اند؟ در فرایند ترکیب این هم نهادها به منظور شناخت جهان بوسیله ایجاد ارتباط میان پدیده های معنادار و پدیده های ظاهرا نامرتبط و بی معنا، کارشناسان و محققین ما تا کنون چه کرده اند؟
به عنوان مثال پژوهشکده مطالعات راهبردی غیر انتفاعی -وابسته به وزارت اطلااعت- به عنوان یکی از پژوهشکده های معتبر در این رابطه بویژه مسائل امنیت ملی و امنیت بین الملل در کتاب «مراحل بنیادین اندیشه در مطلات امنیتی» که توسط اصغر افتخاری گرد آوری و ترجمه شده و در سال ۱۳۸۱ منتشر شده است، در قسمت سخن ناشر آوده است:
«فرهنگ سازی و تلاش در راستای غنی سازی ادبیات حوزه مطالعات امنیت ملی و مطالعات راهبردی از جمله اهداف کلانی است که پرداختن به آن -به منظور زمینه سازی و نیل و منافع ملی- کاملاً ضرورت دارد. بر این اساس پژوهشکده مطالعات راهبردی تاکنون آثار متعددی را در این حوزه تهیه و منتشر نموده است که بیش تر ناظر بر مباحث مفهومی و تبیین چیستی «امنیت ملی» در فضای سنتی و مدرن می باشد.
کتاب حاضر از انجا که مجال بحث تازه ای را می گشاید که به «روش شناسی« مطالعات امنیت ملی موسوم است، میتواند آغازگر مجموعه تازه ای از آثار در این زمینه به حساب آید؛ مجموعه ای که با طرح مسائل روشی و توجه به ابعاد فلسفی تر موضوع، می تواند ادامه و استمرار یابد.
پژوهشکده مطالعات راهبری ضمن عرضه این اثر به جامعه علمی، امید دارد تا باهمت سایر پژوهشگران این حوزه، بتواند به تعمیق و گسترش مطلات فلسفی –نظری «امنیت پژوهشی» نایل آید»
برای بنده به عنوان یکی از شاگردان مباحث امنیتی جالب توجه است که این پژوهشکده در راستای فرهنگ سازی و تلاش در راستای غنیسازی ادبیات حوزه مطالعات امنیت ملی و مطالعات راهبردی نه تنها تمامی مباحث را از نظریات امنیتی جهان غرب در کشورهای مدرن اقتباس کرده و اغلب آنها ترجمه هایی است که خود جای بحث دارد، بلکه تاکنون گامی جدی برای تولید علم در راستای همین حوزه را در جهت همان منافع ملی بر نداشته است.
در جای دیگر، پژوهشکده از تعمیق و گسترش مطلات فلسفی -نظری «امنیت پژوهشی» بحث می کند. بی آنکه بدان توجه داشته باشد که دستگاه فلسفی و نظری در کشورمان هنوز در دوران ادبیات کلاسیک بوده و آنچنان از از توفق و عمق نظری و فکری برخوردار نمی باشد.
کارل پوپر معتقد است: «محققانی که در یکی از رشتا های علوم اجتماعی کار می کنند، بیش از هر چیز با مسائل مربوط به روش بحث سر و کار دارند و بسیاری از بحث های آنان درباره این مسائل، با نظر داشتن به روش های علوم شکوفا تر ... صورت می گیرد... .» (۱)
این سوال را خود محققان، کارشناسان و اساتید رشته های علوم اجتماعی و بویژه علوم سیاسی و روابط بین الملل می بایست به ما دانشجویانشان پاسخ دهند که تا چه حد به مسائل مربوط به روش های بحث پرداخته اند و آن را به ما انتقال داده اند؟
این واقعیت که «بحث از روش» مجال تازه ای را فراسوی پژوهشگران مختلف قرار داده است که ورود به آن به تقویت مبادی نظری موضوعات علمی و در نتیجه اصلاح و افزایش کارآمدی سیاست های عملی منتهی شده، از جمله عواملی است که توجه به امر پژوهش را ضروری می سازد. از این منظر «پژوهش» و «توسعه» (R & D) (۲) دو اصل همزاد ارزیابی می گردند که مکمل و موید هم می باشند. اختصاص یافتن سهم قابل توجهی از «تولید ناخالص ملی»به امور مرتبط با «پژوهش» در کشور های توسعه یافته، حکایت از آن دارد که بدون توجه به این بخش، نمی توان امیدی به «پیشرفت» و «اصلاح» سیاست های جاری داشت. به همین دلیل است که کارشناسان حوزه «توسعه یافتگی» بر «التزام به اصل تحقیق» به مثابه یکی از «اصول ثابت» پیشرفت و ترقی تاکید ورزیده، بر این باورند که:
«نهادینه شدن علم در یک جامعه، استدلال، مطالعه، تحقیق، بحث و گفت و گو و اندیشه و روحیه علمی را به دنبال می آورد... .» (۳)
در این رابطه لازم است به چند مسئله در ایران در رابطه با مهجور ماندن رشته روابط بین الملل توجه کنیم:
۱) دانشگاه های ما به معنای واقعی دانشگاه نیستند. بدان معنی که ما در ایران نه دانشجو، نه استاد و نه دانشگاه را به معنای واقعی آن داریم. بویژه آنکه اصل شکاکیتدر دانشجو با توجه به مسائلی همچون کمیته های انظباطی، مشکلات سیاسی –اجتماعی، ساختار سیاسی دولت و حکومت و ... از میان ما دانشجویان رخت بر بسته و این مسئله با استقبال مسئولان دانشگاهی و بویژه اساتید خالی از علم و پر از مدرک روبرو شده است.
۲) پژوهشگاه های ما بیشتر شبیه مراکز اشتغال زایی اند تا مراکز پژوهشی.
۳) پژوهشگران ما نه تنها از همکاری لازم در جهت اقدام پژوهی برخوردار نیستند، بلکه روابط آنها بیشتر از نوع رقابتی، آن هم مانند الگوی رقابت های امنیتی خاورمیانه است.
۴) متون در دسترس ما با توجه به سرعت بالای تولید علم در غرب و سرعت پایین ترجمه و تفسیر در کشورمان، مربوط به مفاهیم بسیار دور است.
۵) جنبش نرم افزاری اصل فراموش شده ای است که ایت الله خامنه ای به زیبایی آن را مطرح ساخت.
۶) کشورمان جز در موارد بحرانی در امنیت ملی خود، تا کنون ارتباط ویژه ای به نظام بین الملل برقرار نکرده است. بویژه مسائلی همچون تحریم ها، انزوای ما در نظام بین الملل، عدم مشارکت در روند جهانی و ... ما را از شناخت صحیح نظام بین الملل بازداشت. تئوری های غیر کارشناسانه ای همچون موازنه منفی، جنبش عدم تعهد و ... از جمله این عواملند.
۷) لازم به توجه است که قرائت دستگاه دیپلماسی ما از شعار استقلال طلبانه «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نه تنها صحیح نبود و این اصل را به درستی درک و اجرا نکرد، بلکه مسائل امنیتی ما را شبیه یک الگوی یک کشور پلیسی و ایدئولوژیک کرد تا دستاورد های قرائت نا صحیح از ایده خود اتکایی، ما را همچنان در دوران گذشته باقی بگذارد. به عنوان مثال پرسیدنی است که چرا با پایان جنگ سرد، هنوز ادبیات دوران جنگ سرد در دستگاه دیپلماسی ما وجود دارد.
واقع امر آن است که حوزه «روابط بین الملل» و در مجموع علوم انسانی ما از حیث بنیان های پژوهشی خود فقر است و بالطبع روابط بین الملل عقب ماندگی دوچندانی را تجربه می کند.
می توان گفت روابط بین الملل علم و مفهومی عقب مانده است. دلیل این امر را هم فقر پژوهش های اصیل و بومی در خصوص «کالبد شکافی مفهومی» روابط بین الملل، نظام بین الملل، مسائل منطقه ای، قدرت و ... است که منجر به بروز «ابهام» و «چند معنایی شدن» این حوزه مطالعاتی در کشورمان شده است.
جالب توجه است که نگاهی به نظریات امنیت بویژه نظریات امنیتی جهان سوم و کشور های در حال توسعه که کشور ما شامل یکی از این دو می شود، به ما نشان می دهد که نظریه پردازان این حوزه نیز غربی اند و ما محققین و دانشجویان این کشور ها هنوز در خوابی به سر می بریم که بهتر است بگوییم خود را به چنین خوابی زده ایم.
شاید بهتر باشد بتها را بشکنیم.
پی نوشت ها:
۱- کارل پوپر، فقر تاریخی گری،ترجمه احمد آرام، تهران، نشر خوارزمی، چ ۱، ۱۳۵۸، ص ۱۳.
۲- Research & Development
۳- محمود سریع القلم، توسعه، جهان سوم و نظام بین الملل، تهران، نشر سفیر، چ۳، ۱۳۷۵، ص ۵۶.
رضا رضایی
دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی –دانشگاه آزاد تاکستان