پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حدیث قحط


حدیث قحط
پس ملک، یوسف را بخواند و پیش خویش برد و بر تخت ملک بنشاند و انگشتری ملک از انگشت خویش بیرون کرد و به انگشت او فرو کرد و تاج بر سر او نهاد. گفت؛ «پیدا شد که بر این زندان بر تو ستم بود و تو را هیچ گناه نبود».
پس یوسف تاج از سر برداشت و به ملک باز داد و گفت؛ «تاج بر سر ملک زیباتر ولیکن من این انگشتری نگاه همی دارم». ملک گفت؛ «از پادشاهی من هر چه بخواهی برگزین تا تو را بدهم!»یوسف گفت «این کار خزینه های خواربار به دست من کن تا که این کار هفت سال غله، چنانکه باید، بسازم».
پس ملک هر چه به ملکت او ضیعت ]زمین مزروعی[ بود، همه به یوسف سپرد که «تو هر چه باید کردن، بکن به این کار اندر!»یوسف گفت؛ «اکنون، بیاید شما را هفت سال فراخی و به این هفت سال فراخی، غله ها با خوشه به خانه اندر کنید تا تباه نشود، مگر آنقدر که بخورید! چون هفت سال تنگی بیاید، غله ها بمانده باشد، همی خورند هر سالی بر قدر».
پس ملک گفت؛ «همچنین کن!»یوسف بفرمود تا به این فراخی، غله ها با خوشه به خانه اندر کردند. چون هفت سال بگذشت، سال قحط آمد؛ هیچ جای، غله و طعام نیافتند. یوسف، آنگاه، انبارهای غله در بگشاد و همی فروخت.
و نخستین سال قحط، مردمان را هر چه درم و دینار بود، همه سوی یوسف آوردند، از شهر مصر و نواحی آن، از او غله خریدند. پس چون سال دیگر آمد، دینارشان برسید و زرینه و سیمینه همی فروختند تا هر چه زرینه و سیمینه بود، از ایشان بخرید و چون سال سه دیگر آمد، آب و زمین و باغ ها و بوستان ها همه بخرید و سال چهارمین و پنجمین و ششمین، همچنان هر چه ایشان را املاک بود، همه به یوسف دادند، با اهل.
پس چون سال هفتم آمد، بماندند تهی و با گرسنگی طاقت نداشتند، کار بر ایشان سخت گشت و خویشتن را به بندگی عرضه کردند. پس یوسف ایشان را همی خرید، یگان و دوگان، تا اهل مصر او را بنده گشتند، خرد و بزرگ پیش او بیستادند. و یوسف ایشان را پیش ملک مصر برد، گفت «این همه بندگان تواند. و آن خواسته ها که ایشان را بود، همه تو راست. چه فرماید؟»
ملک مصر از شادی همی طاقت نداشت و آن بندگان را و آن خواسته های ایشان، همه به یوسف داد و یوسف را گفت «هر چه تو خواهی به کار ایشان اندر، همی کن!» یوسف ایشان را همه آزاد کرد، برای خدای را. آن خواسته ها و ضیعت ها و زر و سیم و فرش و اوانی ]ظرف ها[ که از ایشان بستده بود، همه به ایشان باز داد و خلق آزاد کرد یوسف گشتند.

تفسیر طبری
منبع : روزنامه کارگزاران