چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا

ترور میرزا علی‌اصغرخان اتابک


ترور میرزا علی‌اصغرخان اتابک
میرزا علی‌اصغرخان اتابک اعظم (امین‌السلطان) برای علاقه‌مندان تاریخ معاصر ایران چهره‌ای آشناست. او در سلطنت ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه، وزیر اعظم بود. و اداره مملکت را به عهده داشت. حتی زمانی که بر اریکه قدرت نبود نفوذش بر سیر حوادث تأثیر می‌گذاشت. چنانچه در صدارت سلطان عبدالمجید میرزا عین‌الدوله شبکه مرتبط با وی مردم را به شورش بر ضد صدراعظم تشویق و تحریک می‌کردند و از بذل مال برای برکناری عین‌الدوله و به قدرت رساندن مجدد امین‌السلطان دریغ نداشتند. در زندگی سیاسی‌اش فراز و نشیبهای زیادی به چشم می‌خورد. از این روست که گروهی او را از حامیان انگلستان و برخی دیگر از حامیان روسیه دانسته‌اند. امین‌السلطان که در دوره ناصرالدین شاه با قدرت و استبداد تمام فرمان می‌راند، در دوره مظفرالدین شاه قدرتش را با تطمیع و زدوبندهای سیاسی حفظ می‌کرد؛ سرانجام در سلطنت محمدعلی شاه جامه مشروطه بر تن کرد و توانست به صدارت برسد. همین فراز و نشیبهاست که دستیابی به شناخت صحیح و دقیق را درباره عملکرد سیاسی او مشکل می‌سازد.
مرگش نیز مانند زندگیش در هاله‌ای از ابهام پیچیده شد، هر کس درباره‌اش نظری دارد و تنها واقعیت بی تردید ترور اوست.
در مورد اینکه چه کسی او را ترور کرد و آمران ترور چه کسانی بودند و به چه علت ترور شد نظرات متعدد و مختلفی ابراز شده است. اکثر منابع عامل ترور را جوانی صراف اهل آذربایجان و ساکن تهران به نام عباس آقا می‌دانند که با همکاری حیدر عمواوغلی موفق شد امین‌السلطان را به قتل رساند، حبل‌المتین برای اثبات اینکه عباس آقا عامل ترور بوده نامه تهدیدآمیز عباس آقا به امین‌السلطان را در شماره ذیحجه ۱۳۲۵ چاپ کرد و مدعی شد که تاریخ نامه ۱۰ رجب است؛ بعضی معتقدند که عباس آقا پس از ترور موفقش در حین فرار از ترسِ دستگیری با اسلحه خود را به قتل رسانده است. نظر دیگر این است که عباس آقا را حیدر عمواوغلی به قتل رسانده تا اسرار فاش نگردد.
به هر صورت هنگام ترور هیچ شاهدی نبود و کسی عامل ترور را به چشم ندیده تاریکی هوا و کمک همدست قاتل که در لحظه شلیک خاک به هوا پاشید صحنه‌ای است که امکان شناسائی قطعی قاتل را ناممکن می‌سازد. عباس آقا نیز در جایی دورتر از محل ترور در خون خود غلطید و در جیب او ورقه‌ای یافتند بدین مضمون :‌ «عباس آقا صراف آذربایجانی عضو انجمن ۴۱ فدائی ملت» . مخبرالسلطنه هدایت که یقین دارد قاتل، عباس آقا نیست در کتاب خاطرات و خطرات می‌نویسد : «سه تیر به اتابک اصابت می‌کند، عباس نامی هم تیری در دهانش خورده و از پشت سر هم گفتند در میدان جلو درب منزل معین‌السلطان پنجاه قدم دور از درب مجلس می‌افتد و از بغلش تعرفه انجمن آدمیت بیرون می‌آید، اطباء تشخیص دادند که خودش نزده است و اگر او قاتل بود داعی نداشت که در طرف دیگر میدان خودش را بزند، آن هم دور از معرکه، اتابک هم هیچ وقت مسلحی همراه نداشت، بدبختی عباس آقا این بوده که در آن محل تنها بوده».
به هر حال قول غالب این است که امین‌السلطان را عباس آقا به قتل رساند و مشروطه‌خواهان تندرو در همان زمان از او تجلیل به عمل آوردند.
سؤال دیگر این است که آمران ترور چه کسانی بوده‌اند؟ بی شک انگیزه قاتل شخصی نبوده و برای انجام این کار مأمور شده بود. در پاسخ به این سؤال نیز جوابهای مختلفی داده‌اند. گروهی معتقدند محمدعلی شاه به دبیرالسلطان، مقتدر نظام، صنیع حضرت و موقرالدوله دستور داد امین‌السلطان را ترور کنند و موقرالدوله موفق به اجرای دستور شد. گروهی دیگر مدعی‌اند « کمیته سری انقلاب» فرمان ترور را صادر کرد. حیدرعمواوغلی در خاطراتش می‌نویسد: «حوزه مخفی اجتماعیون عامیون تهران (شعبه مرکزی حزب سوسیال، دمکرات ایران) که مرحوم ملک‌المتکلمین و سیدجمال واعظ نیز در آن حوزه عضویت داشتند اعدام اتابک را رأی داده و به کمیته مجری حکم اعدام اتابک را فرستادند. کمیته سری هم حکم را به هیئت مدهشه که عبارت از دوازده نفر تروریست تقسیم به سه جوقه چهار نفری و در تحت ریاست من (حیدر عمواوغلی) بودند فرستادند».
گروهی دیگر انجام ترور را به دستور کمیته سری انجمن آذربایجان می‌دانند. برخی دیگر فرمان ترور را به جامعه آدمیت منتسب می‌کنند. زیرا بلافاصله پس از کشته شدن اتابک، صادق خان پسر عباسقلی خان آدمیت و هفت نفر دیگر در محل جنایت دستگیر شدند. صادق خان اعتراف کرد کمیته‌ای که دستور قتل اتابک را داده در خانه پدرش تشکیل شده است. مأمورین نظمیه هم بلافاصله به دستور صنیع‌الدوله رئیس مجلس و محمدعلی شاه در نیمه شب ۲۲ رجب عباسقلی خان رئیس جامع آدمیت را دستگیر کردند البته باید توجه داشت که صادق خان از مدتها قبل عضو انجمن آذربایجان بود و از خانه پدری طرد شده بود. اسماعیل رائین می‌نویسد صادق خان عامل انجمن تبریز برای مبارزه با جامعه آدمیت بوده است. به هر صورت عباسقلی خان آدمیت دو روز در زندان بود و سپس بدون بازجویی و محاکمه آزادش کردند. هنگام دستگیری اسناد جامع آدمیت را از منزلش به نظمیه بردند. بنابر این دستگیری وی فقط برای رقبایش که خواهان دستیابی به اطلاعات درباره تشکیلات جامع آدمیت بودند فایده داشت. از سعدالدوله، سپهدار، فرمانفرما، علاءالدوله و تقی‌زاده نیز به عنوان محرکین ترور یاد کرده‌اند.
گروهی نیز معتقدند که ترور به تحریک مرتجعان درباری صورت گرفته که در انجمنهای سری نفوذ پیدا کردند و توانستند منویاتشان را توسط اعضای مشروطه‌خواه انجمن سری متحقق سازند. ملکزاده نیز در جمع‌بندی کلی به این نتیجه رسیده است که « آزادیخواهان از یک جهت و محمدعلی شاه از جهت دیگر اتابک را محکوم به مرگ کردند و مأمورینی برای اجرای آن معین کردند. منتهی عباس آقا که از طرف آزادیخواهان مأمور کشتن اتابک بود پیشدستی کرد و مأموریت خود را انجام داد». با این تفاصیل درمی‌یابیم که طیف گسترده‌ای از رهبران جناحهای تندروِ سیاسی کشور به مشارکت و مشاورت در ترور امین‌السلطان متهمند. امین‌السلطان چه کرد که تندروهای سیاسی از چپ و راست نتوانستند او را تحمل کنند؟ یافتن پاسخ این سؤال علت اصلی ترور امین‌السلطان را مشخص خواهد ساخت.امین‌السلطان در صفر ۱۳۲۵ / فروردین ۱۲۸۶ به اصرار محمدعلی شاه برای تصدی منصب صدراعظمی به ایران بازگشت اما شاه پس از مدتی به جرگه مخالفین وی پیوست و حتی در تحریک مردم به بستن بازارها و شورش بر ضد امین‌السلطان دست داشت. شرف‌الدوله در خاطراتش می‌نویسد: « در این اواخر این مسئله مسلم است که شاه کمال کدورت را با اتابک داشته است..» ریشه اختلاف شاه با امین‌السلطان را برخی از منابع در این می‌دانند که شاه توقع داشت امین‌السلطان بتواند مشروطه را از بین ببرد. یحیی دولت‌آبادی می‌نویسد: « امین‌السلطان به محمدعلی شاه وعده داد که مجلس را طوری بی اثر کند که مجلسیان بیکار مانده عقب کار خود بروند ولی در ظاهر باید با آنها همراهی کرد که سر نخورند.» و شاید نیز ظاهراً تا پیش آمدن قضیه دستگیری رحیم خان چلبیانلو به امین‌السلطان اعتماد داشت ولی پس از آن از او ناامید شده است. اما منابع نقل دیگری نیز دارند و آن اینکه امین‌السلطان پس از اطمینان از مشروطه‌خواهی محمدعلی شاه حاضر به پذیرش صدارت شد و در بدو ورودش به ایران در نامه‌ای تشکرآمیز همراهی خود با مجلس شورای ملی و مشروطه را اعلام کرد. در هنگام معرفی هیئت دولت به مجلس نیز مجدداً تعهدش را نسبت به مجلس شورا ابراز داشت. همچنین مجلس را در جریان مذاکراتش با شاه در خصوص لزوم حفظ مشروطیت قرار داد.
علت دیگری که برای دلسردی شاه از امین‌السلطان در منابع آورده‌اند انتشار شایعاتی درباره قدرت‌طلبی امین‌السلطان است. مثلاً اینکه امین‌السلطان قصد دارد شاه را برکنار کند و یکی از افراد نابالغ خاندان قاجار را به سلطنت رساند و خودش به عنوان نایب‌السلطنه بر کشور حکومت کند. به هر صورت مهم این است که شاه از امین‌السلطان ناامید شده و خواهان استعفای او بود. مستشارالدوله در نامه‌اش به ثقهٔ‌الاسلام مورخ ۲۶ جمادی‌الثانی ۱۳۲۵ می‌نویسد: « در باب امین‌السلطان از طرف اشخاص مختلفه اغراض مختلفه به یک جا جمع شده سعدالدوله، شاه، عین‌الدوله، امیرخان سردار نقشه بستن بازار را کشیدند تا بلکه با استعفا دادن امین‌السلطان نتیجه‌گیری نمایند».
واضح است که به هر حال جناح دربار امین‌السلطان را متهم به مشروطه‌خواهی می‌کرد در همان حال مخالفین دیگر امین‌السلطان را مشروطه‌خواهانی مانند تقی‌زاده، ملک‌المتکلمین و سیدجمال تشکیل می‌دادند. تقی‌زاده در مجلس شورای ملی گفته بود امین‌السلطان لقب او نیست بلکه به او باید خائن‌السلطان گفت. آنها نیز برای برکناری امین‌السلطان از هیچ کاری دریغ نداشتند. با نوشتن مقالاتی در روزنامه‌هایی چون حبل‌المتین، روح القدس، تمدن و ... در انتقاد از او و با شرح امتیازاتی که در دوره‌های صدارتش به خارجیها واگذار کرده بود سعی داشتند از او چهره‌ای وابسته به سیاست روسیه و قدرت‌طلب و منفعت‌جو ترسیم کنند. شبنامه‌های ژلاتینی به اسم ”غیرت“، ” لسان‌الحق“، ” لسان الخلق“ و” لسان الغیب“ هم ضمن فحاشی به امین‌السلطان اخبار تلگرافی را از خبرگزاریهای خارجی نقل می‌کردند. این گروه از مخالفین هم در تحریک مردم به شورش دست داشتند.
در خوی وابستگان مجاهدین قفقازی با به آشوب کشاندن شهر و ارسال تلگرافهایی خواهان استعفای او بودند و حتی او را تهدید به مرگ هم می‌کردند. ایراد اصلی این گروه به امین‌السلطان این بود که او را ضدمشروطه و هوادار نظام استبدادمی دانستند. میرزا علی شیدایی نماینده مجلس شورای ملی در مقاله‌ای در حبل‌المتین کلکته مورخ ۱۸ جمادی‌الثانی می‌نویسند: « هیچ گونه تغییری نکرده بلکه بغضش به ملت بیشتر و طمعش افزونتر گشته است».
جمعی او را به مشروطه‌خواهی متهم می‌کردند و گروهی او را به جرم آنکه ضدمشروطه است طرد می‌کردند. اما او واقعاً چگونه بود؟ بی شک قبل از سفر به اروپا در زمره مستبدین جای می‌گرفت اما به نقل از کسانی که با او از نزدیک حشر و نشر داشتند سفر اروپا در او تأثیری بسزا داشته است. مخبرالسلطنه هدایت می‌نویسد : « دور کره با اتابک سفر کردم عقاید اول و آخر او را می‌دانم بلاشبهه اتابک فدای مجلس شد.»
عباسقلی خان آدمیت درباره امین‌السلطان در لایحه‌ای به رئیس مجلس شورا می‌نویسد: « به دلایل منوره می‌توانم بگویم که این مرد بعد از مراجعت از مسافرت اخیر خود ترقی‌طلب و خیرخواه عموم و مشروطه آئین و ملت‌دوست و حامی دارالشورای ملی بوده است. چنانچه آن مرد به قانون اسلام برای همه قسم شرعی یاد کرده بود که تمام قوای خود را صرف آسایش اقوام ایرانی و ترقی ایران بنماید». شرف‌الدوله هم ضمن آنکه معتقد است عباس آقا از راه ملت‌پرستی و از روی اینکه اتابک را مستبد و بر ضد مشروطه می‌دانسته او را ترور کرده است می‌نویسد : « به هر حال حیف و غنیمت بود مثل او در ایران نداریم. بیچاره حاضر شده بود که با کمال صداقت به ملت خود خدمت نماید». میرزا فضلعلی آقا وکیل دوره اول مجلس هم اذعان دارد که امین‌السلطان بعد از بازگشت از اروپا غیر از امین‌السلطان قبلی بود و سعی او خدمت به ملت و ایران بود. میرزا ملکم خان هم در تأیید تغییرات امین‌السلطان نامه‌هایی به همفکران و هواخواهانش در ایران نوشت و از آنها خواست که به وی مساعدت کنند. بنابر این جرم او از نظر مشروطه‌خواهان مخالفش ضدیت با مشروطه بود. اما کارنامه کوتاه صدارتش نشان می‌دهد که قصد وی ایجاد وفاق ملی بود.
امین‌السلطان می‌خواست در میانه میدانِ درگیریهای مشروطه‌خواهان و مخالفینشان بایستد و با ریش سفیدی و پا درمیانی میان دو گروه سازش ایجاد کند و آرامش و امنیت را به کشور بازگرداند. امین‌السلطان به درستی دریافته بود در اوضاع نابسامان کشور پیشبرد هیچ برنامه اصلاحی میسر نیست. برای درک اقدامات امین‌السلطان نگاهی گذرا بر اوضاع ایران لازم است.
گزارشهای وزیرمختار انگلیس در ایران به وزیر خارجه کشورش آئینه تمام نمای بحرانی است که دامنگیر ایران شده بود. گرچه در این گزارشها نوک تیز حمله فقط متوجه درباریان و دولت است اما می‌توان با استناد به منابع دیگر ثابت کرد که انتساب همه مشکلات به یک گروه صحت ندارد و اگر در گزارشهای کتاب آبی چنین نگاشته شده، علت آن در مقاصد انگلستان نهفته است ولی این گزارشها برای نمایش اوضاع منبعی قابل اعتماد است. اسپرینگ رایس در گزارش ۱۹ ژوئیه / ۸ جمادی‌الثانی / ۲۷ تیر درباره اوضاع یک ماه گذشته ایران می‌نویسد: « تمام مملکت دچار حالت بدی شده و از ماه گذشته اوضاع عمومی آن بدتر گردیده مستبدین برای پیشرفت مقاصد خویش به دسائس و وسائل مصنوعه، اغتشاش تهران را فراهم آوردند. هر چند دولت اظهار بی پولی می‌کند و اجتماعات ساختگی همه روزه تشکیل می‌یابد.» در ادامه هم می‌افزاید گروهی از صرافان حتی برای اخذ دیون گذشته دولت در خانه امین‌السلطان تحصن کردند و گروهی از مستخدمین دولتی هم در میدان توپخانه جمع شدند که با وعده‌های امین‌السلطان مبنی بر پرداخت حقوقشان به تجمع خود پایان دادند.گزارش دیگر از رایس به شورش طوایف چادرنشین، اهالی آذربایجان و کرمانشاه اختصاص دارد و در گزارشی دیگر درباره وضعیت اقتصادی ایران می‌نویسد: « امور تجارتی در ایران به هر نحوی که تصور شود امیدبخش نیست، چه اوضاع سیاسی چنان غیرمعلوم و نامعین است که ضرر تجارت را با منافع احتمالی آن هیچ قدر تناسبی مابین نباشد. حالیه به واسطه اختلال امور سیاسی و کسادی پول در بازار و عدم امنیت طرق و شوارع، اعلام تجارت به آن طریقی که اطمینان خاطر حاصل آید اجراپذیر نیست». از طرف دیگر علاوه بر مشکلات داخلی، حمله قوای عثمانی به ایران نیز بر معضلات افزود. امین‌السلطان در چنین اوضاعی قبول مسئولیت کرد. او برای سرکوب شورشها و برای دفع تجاوز عثمانی نیازمند پول بود تا قشون را راضی به حرکت و جنگیدن کند. اما وضع مالی دولت از همیشه بدتر بود.
مالیات استانها جمع‌آوری نشده بود. رعایا به ملاکین بهره مالکانه نمی‌پرداختند و مجلس شورا نیز نتوانست تصمیمی مناسب درباره بهره مالکانه اتخاذ کند. عواید گمرکی که بخشی از درآمد دولت را تشکیل می‌داد، نیز صدمه خورده بود. دیگر رؤسای بلژیکی گمرک با توجه به جوسازیهایی که ضد آنها شکل گرفت قادر به تأمین درآمد برای دولت نبودند. از این رو امین‌السلطان حامی تأسیس بانک ملی شد تا بتواند از طریق قرضه ملی تا حدی نیاز مالی دولت را برآورده کند. حملات روزنامه‌های مخالف همچنان ادامه داشت. آنها او را مسئول اغتشاشها و نابسامانیهای کشور معرفی می‌کردند. روح‌القدس در مقاله‌ای نوشت : « امین‌السلطان که در دوره استبداد مملکت را به بهترین شکل و در نهایت نظم و امنیت اداره می‌کرد چگونه است که امروز از عهده این کار برنمی‌آید»؟
در واقع روزنامه‌های مخالف بدون درنظر گرفتن اوضاع آشفته پس از مشروطه بر دولت امین‌السلطان می‌تاختند. روزنامه ایران در پاسخ به روزنامه‌های منتقد به دفاع از دولت پرداخت و نوشت علت اغتشاشها و ناامنی‌ها و گردنکشی اشرار و دودستگی مردم در انتخاب نمایندگان مجلس بود و دولت تلاش گسترده‌ای برای رفع ناامنی‌ها و حل مشکلات به کار بسته است و با تلاش اتابک اعظم اغتشاشهای تبریز، اردبیل، گیلان، فارس، کرمانشاهان و اراک کم‌کم رو به آرامش رفته و امنیت برقرار شده است.
امین‌السلطان از یک سو بدون پشتوانه مالی سعی داشت قشون و پلیس و مستخدمین دولتی را که از تعویق حقوقشان شکایت داشتند با وعده و وعید راضی کند. از سوی دیگر در تکاپو بود آرامش را به شهر بازگرداند گرچه این کار با توجه به از بین رفتن قدرت والی‌ها توسط انجمنها ظاهراً ناممکن بود. اقدام دیگر وی جلب نظر نمایندگان مجلس و رسیدن به تفاهم با آنها بود. در این کار نیز توفیق یافت و اکثریت مجلس حامی وی شدند اما اقلیت مجلس حاضر نشدند با او سازش کنند. یحیی دولت‌آبادی می‌نویسد: « هر چه نفوذ امین‌السلطان در مجلس زیاد می‌شود کلمه این جمع [مقصود اقلیت مجلس است] پست شده کار به جایی می‌رسد که دیگر نمی‌گذارند تقی‌زاده و رفقای او در مجلس نطق نمایند بلکه ... در صدد می‌شوند تقی‌زاده را از مجلس خارج نمایند».
اقلیت نیز با اتکا به نیروی انجمنها مجلس را تحت فشار قرار می‌داد. به این منظور که امین‌السلطان از صدارت کناره‌گیری کند اما وی حاضر نشد استعفا دهد. کسروی درباره پایداری وی می‌نویسد: « با همه این فشار مردم، اتابک و همراهان او در اندیشه کناره‌جویی نمی‌بودند.... و برای کاستن از تندی جوش و جنب مردم چاره‌ می‌اندیشید و روی هم رفته به وارونه آنچه مردم می‌پنداشتند در اندیشه پایداری و پافشاری بود.» مردم از دیدگاه کسروی اعضای انجمنها بودند زیرا همان‌طور که ذکر شد اکثریت نمایندگان مجلس با امین‌السلطان همراه بودند. کسروی نیز به این مطلب اذعان دارد و می‌نویسد: « از آنسوی چنانکه خواهیم دید مجلس نیز هوای او را می‌داشت و بیشتر نمایندگان و به ویژه رئیس مجلس و سیدمحمدتقی و دیگران با آنکه نیرنگهای او را می‌دیدند دست از پشتیبانی برنمی‌داشتند.» جالب است مدعیان مشروطه‌خواهی و هواخواهان مجلس ظاهراً درک درستی از عملکرد مجلس در نظامهای دموکراتیک ندارند. آنها به این نکته توجه نمی‌کنند که وکلای مجلس شورای ملی را باید وکیل انتخابی اقشار مختلف مردم به شمار آورد و رأی آنها در واقع تجلی خواست موکلینشان است بنابر این نظر اکثریت مجلس را باید نظر اکثریت مردم دانست و به آن تمکین کرد.
امین‌السلطان با تمام مخالفینش تماس گرفت او حاضر شد در جامع آدمیت به مشروطه قسم یاد کند حتی روز قبل از ترورش به ملاقات اسپرینگ رایس وزیرمختار انگلیس رفت و وعده داد که بتواند بر اوضاع چیره شود اما پیشنهاد انگلستان به این مضمون که متعهد شود از این به بعد بدون اطلاع روسیه و انگلستان از هیچ دولت خارجی تقاضای وام نکند را رد کرد. اتابک به ملاقات شاه نیز رفت و از او دستخطی در تأیید مشروطه و قانون اساسی گرفت و در مجلس شورای ملی قرائت کرد. با این اقدام می‌خواست اختلاف و بدبینی شاه و مجلس را نسبت به همدیگر برطرف سازد و ظاهراً موفق هم شد ولی درست در همان شب مقابل در مجلس وی را ترور کردند.
آنهایی که خواهان حذف امین‌السلطان بودند در حقیقت مخالفِ به تفاهم رسیدن نیروهای سیاسی در ایران بودند. از مرگ امین‌السلطان هیچ گروه داخلی منتفع نشد. از زمان ترور او تا به توپ بستن مجلس شورا جریان امور در دست تندروها قرار گرفت و مملکت هر روز بیش از پیش در سراشیب جدایی و درگیری پیش رفت اما این اوضاع آشفته برای دولتهای انگلستان و روسیه مطلوب بود. قرارداد ۱۹۰۷م که مقدمات آن از چند سال پیش تدارک دیده شده بود در ۲۲ رجب ۱۳۲۵ق / ۳۱ اوت ۱۹۰۷م امضا شد و رسمیت یافت و این درست همان شبی است که امین‌السلطان ترور شد. دیگر در ایران دولتی بر سر کار نبود که توان اعتراض به این قرارداد را داشته باشد و تا چند ماه پس از آن هم دولتی که مورد تأیید مجلس و شاه باشد و بتواند امور مملکت را اداره کند بر سر کار نیامد. اسپرینگ رایس در گزارشی به ادوارد گری می‌نویسد: « اوضاع بدتر گردیده و بی نظمی مملکت به واسطه مردن اتابک افزایش یافته است». عین‌السلطنه نیز در خاطراتش به بی‌نظمی و « شیر توشیری» اوضاع اشاره دارد او حتی درباره قرارداد ۱۹۰۷م می‌نویسد: « روس و انگلیس پس از فوت اتابک صلحی درباب ایران کرده میان خود تقسیمی نموده‌اند. همان ساعت که امضاء عهدنامه شد تاریخ زوال و اضمحلال ایران باید شمرد». در واقع برنده واقعی اوضاع نابسامان ایران انگلستان و روسیه بودند که بدون مواجهه با اعتراض جدی از سوی دولت ایران توانستند به اهدافشان دست یابند.

آزیتا لقائی
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران