سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


آفت تقدس گرایی


آفت تقدس گرایی
گفت وگو با کمال تبریزی کارگردان سریال«شهریار» در روزهایی انجام شد که رسانه ها در حال انعکاس حاشیه های ایجادشده درباره سریال در حال پخش او بودند. از سویی برخی از چهره های فرهنگی نسبت به چگونگی به تصویر کشیدن چهره هایی چون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی و ایرج میرزا انتقاد داشتند و از سوی دیگر فرزندان بهار، امیری فیروزکوهی و خود شهریار نسبت به چند و چون جایگاه پدرشان اعتراض کردند. البته در بین فرزندان شهریار ماجرا به گونه یی دیگر بود. دختر شاعر در نامه یی از تحریف های صورت گرفته درباره پدرش گلایه کرد. گلایه دختر شاعر گرچه از سوی پسرش در سیمای جمهوری اسلامی و بلافاصله بعد از پخش سریال به کلی رد شد، اما با حذف یک قسمت از سریال مواجه شد. علت عمده حذف این قسمت مربوط به شکایت دختر شاعر بود. سیما فیلم به عنوان مسوول مستقیم پروژه حق رایت زندگی شاعر را از خانواده اش نخریده و حتی وارد مذاکره نیز نشده. بخشی از اعتراض دختر شاعر نیز به همین مساله بود. با این حال پسر شاعر در گفت وگویی تلویزیونی تاکید کرد از نظر او هیچ ایرادی وارد نیست. کمال تبریزی اما موضع دیگری داشت و معتقد بود حذفیات از طرف سیما فیلم بدون اجازه او صورت گرفته. او گرچه معتقد است باید با خانواده شاعر از طرف سیما فیلم وارد مذاکره می شدند و حق رایت زندگی او را می خریدند، اما به نحو باورنکردنی از سریال شهریار دفاع کرد و از آن به عنوان یکی از سریال های تاثیرگذار یاد کرد. در این گفت وگو تلاش شده آن بخش از پرسش هایی مطرح شود که این روزها در قالب های گوناگون در رسانه ها بازتاب دارد. دومین گفت وگوی رویداد در حالی با سازنده اش انجام می گیرد که هنوز هم حتی با نزدیک شدن به قسمت های آخر، حاشیه های موجود اجازه شکل گرفتن یک گفت وگوی کاملاً تخصصی درباره ساختار اثر را نمی دهد.
▪ شهریار بعد از «دوران سرکشی» و «رودخانه سیاکیا» که پخش نشد، سومین سریال شماست. وقتی از شما به عنوان کارگردان شهریار نام بردند، تصور «دوران سرکشی» و موفقیت آن در ذهن ها متبادر شد. دوران سرکشی یکی از معدود سریال های موفق و خوب تلویزیون است. این تصور در هنگام پخش سریال شهریار برای شما در مقام کارگردان اثر منجر به واکنش هایی مختلف شد و اغلب اظهارنظرها درباره شهریار با پیش زمینه دوران سرکشی همراه بود. وقتی ساخت این سریال به شما پیشنهاد شد، خود شما به این مساله فکر می کردید؟
ـ تصورم الان این طور است که اگر ساخت سریالی درباره شاعر دیگری به من پیشنهاد می شد، شاید به این راحتی قبول نمی کردم. اولین باری که پیشنهاد ساخت سریالی درباره شهریار به من داده شد، بنابر علاقه یی که به این شاعر داشتم، آن را بی چون و چرا پذیرفتم. از دوران کودکی تصوراتی درباره این شخصیت داشتم، بنابر علاقه یی که بر اثر خواندن اشعارش به او داشتم، دلم می خواست به مناسبت این کار وارد تحقیق درباره زندگی اش شوم. دیگر اینکه شاعر مورد علاقه ام را از زاویه خودم روایت کنم. یک حس نوستالژی نسبت به شهریار داشتم. می دانید که شهریار در بین آذری ها از جایگاه و مقام خاصی برخوردار است. پدر من نیز به عنوان یک آذری در دوره نوجوانی شعرهای شهریار را برایم می خواند و تفسیر می کرد و توضیح می داد. طبیعتاً به خاطر این رابطه احساسی که نسبت به او داشتم، خیلی دلم می خواست وارد زیر و بم های زندگی اش شوم و زندگی او را در دوره های مختلف درک کنم. اطلاعاتی که قبل از ساخت سریال درباره شهریار داشتم، اطلاعاتی دست و پا شکسته بود. خیلی ها نیز بعد از تماشای سریال شهریار همین حس را داشتند که با چیزهایی اضافه بر تصورات شان درباره شهریار روبه رو می شوند. شخصیت شهریار اگر نخواهیم بگوییم متضاد، دارای جنبه های مختلفی است و نظرات متعدد و مختلفی درباره او مطرح می شود که حتی برخی هایشان با هم ۱۸۰ درجه تفاوت دارند. شهریار در زندگی اش دوره های مختلف و پرتلاطمی را پشت سر گذاشته؛ از دوره قاجاریه گرفته تا پهلوی و دوره بعد از انقلاب. در این مقطع ها نیز زندگی پرتلاطمی داشته است. بی شک دوره های مختلف اجتماعی بر زندگی هنرمند تاثیر می گذارد و تاثیرش در اشعار او نیز بازتاب پیدا می کند. وقتی ساخت سریال شهریار به من پیشنهاد شد، شرط اولم این بود که اجازه بدهند از زاویه خودم به شاعر مورد علاقه ام نگاه کنم؛ اینکه کمال تبریزی بگوید شهریار را چگونه می شناسد و چگونه می بیند. این را هم در نظر داشته باشید که روایت ما، الزاماً دربرگیرنده تمام مقاطع و دوره های زندگی شهریار نیست. دوره هایی در زندگی شاعر وجود دارد که اگر می خواستیم آن را روایت کنیم، در پخش تلویزیونی دچار مشکل می شدیم و اجازه پخش نمی گرفت. لحظات و دوره هایی نیز هست که می شود با سعه صدر به آن نگاه کرد و با برخی از ملاحظات روایتش کرد. هنگامی که آنها قبول کردند سریالی که من می سازم، چنین شکلی داشته باشد، فیلمنامه اولیه را که مهدی سجاده چی نوشته بود، در اختیارم قرار دادند. به رغم ایرادات و مشکلات زیادی که در فیلمنامه وجود داشت، قبول کردم که آن را بسازم. آن زمان حتی قسمت های آخر شکل نگرفته و نوشته نشده بود. خود فیلمنامه نویس مانده بود چطور این فیلمنامه را تمام کند. فیلمنامه را دوباره با ایشان خواندیم و بازنویسی ها و تغییرات شروع شد. در این جلسات بحث هایمان را کردیم که چطور شهریار را با توجه به روایت های مختلف و تفسیرهایی که نسبت به زندگی او وجود دارد، به تصویر بکشیم. این مساله به خصوص درباره دوره زندگی او در سال های بعد از انقلاب و تفسیرهای مختلفی که درباره اش وجود داشت، مورد بحث قرار گرفت.
▪ گویا بعد از خواندن فیلمنامه و بحث هایتان با فیلمنامه نویس، به همراه گروه سازنده، تحقیقات میدانی نیز شخصاً درباره شهریار انجام دادید، چون اساساً منابع مکتوب چندانی درباره زندگی شهریار وجود ندارد.
ـ بله. اول از همه به این نکته اشاره کنم که مبنای درصد زیادی از تحقیقاتی که آقای سجاده چی انجام داده و فیلمنامه براساس آن شکل گرفته، صحبت های خود شهریار است که زندگی اش را کامل به صورت شفاهی بیان کرده و روی نوار ضبط شده و موجود است. فیلمنامه نویس هم سعی کرده براساس همان تعاریف مقطع های مختلف زندگی شهریار را طراحی و به صورت داستان درآورد. جدای از این ما فکر کردیم که به جزئیاتی برای کارمان نیاز داریم. ما که نمی خواستیم کار مستند بکنیم. برای کار مستند باید با خیلی از آدم ها حرف زد و خیلی از متون را موشکافانه بررسی کرد تا تمام تاریخ و جزئیات را به صورت دقیق درآوریم. ولی چون داریم کار نمایشی می کنیم طبیعتاً به بخش های زیادی از زندگی شهریار نیاز نداریم. برای اینکه بخش های مورد نظر را برای شکل گرفتن قصه مان به دست بیاوریم، نیاز بود با آدم های مختلفی که با شهریار در ارتباط بودند، حرف بزنیم. به دنبال جزئیاتی بودیم که بشود از آنها در شکل گرفتن اثر نمایشی استفاده کرد. معمولاً در منابع و کتب به تحلیل های اجتماعی و سیاسی مرتبط با زندگی شاعر اشاره می شود و جزئیاتی که به درد یک اثر نمایشی می خورد در آنها وجود ندارد. باید به دست می آوردیم چطور غذا می خورده، چطور با آدم ها رفتار داشته و ارتباط و برخوردهایش با دوستان و نزدیکانش چگونه بوده است. اینها چیزهایی بود که ما برای شکل گرفتن قصه سریال به آن نیاز داشتیم. برای همین من و اردشیر رستمی که قرار بود این نقش را بازی کند، شروع به تحقیق کردیم. اولین اقدام مان این بود که بتوانیم با خانواده شهریار دیدار کنیم. هادی بهجت تبریزی، پسر شهریار، کمک زیادی به ما کرد. ایشان موافقتش را برای همکاری به صورت مکتوب اعلام کرد. با ایشان در هتل گسترش تبریز مکاتبه داشتیم. آدرس دقیق می دهم، چون اخیراً دختر شهریار مدعی شده ما اقدامی برای تحقیق درباره زندگی پدرش از طریق خانواده انجام نداده ایم و ماجرای نشست های ما با افراد مختلف و خانواده شهریار را اصلاً رد کرده اند. ما از طریق خود هادی برای دیگر افراد خانواده شهریار پیغام فرستادیم که می خواهیم دیدار داشته باشیم اما ایشان هرگونه دیداری را رد کردند و تمایلی به این کار نشان ندادند. بنابراین نزدیک ترین آدم به شهریار که پسرش بود به طور مفصل با ما حرف زد که مکالمه دیدارمان را نیز روی نوار ضبط کردیم. اینکه مریم خانم چطور دیدار ما با خانواده شهریار را منکر می شود، برای ما جای تعجب است. دیدارهای ما برای تحقیق مان شاهدان زیادی دارد که می توانند شهادت بدهند.
با افراد مختلفی صحبت کردیم. من به جزئیات نیاز داشتم تا بتوانم در اثر نمایشی ام برای شکل دادن به شخصیت شهریار از آن کمک بگیرم.
▪ آقای سجاده چی در گفت وگویی که در روزنامه اعتماد چاپ شد، بیشترین تاکیدش براین نکته است که نخواسته زندگی شهریار را به صورت مستند بنویسد و شهریاری که نوشته، بیش از هر چیز دیگر، شاعر مثالی اش است. حالا از شما در مقام کارگردان این سریال که در نهایت به عنوان اثر شما شناخته می شود، می خواهم بپرسم زاویه نگاه تان به شهریار چگونه است.
ـ وقتی کسی دارد کاری را انجام می دهد، طبیعتاً همه چیز از فیلتر او می گذرد. حتی یک مورخ که باید همه چیز را به صورت مستند بنویسد، هیچ وقت نمی تواند به طور بی طرف بنویسد. اتفاقات از یک فیلتری به نام تجزیه و تحلیل ذهن و ساختاری که ذهن به نام تجزیه و تحلیل دارد، می گذرد. در کارهای نمایشی، اثر از نظر اتفاقاتی که در آن می افتد، متعلق به کارگردان است. یکی از انتقادهایی که دختر شهریار به سریال می کند این است که مادرم، پدرم را در خانه به نام محمدجان صدا نمی زده و به همان نام شهریار صدایش می کرده. اگر من این را بدانم و کمکی به سریال من از نظر نمایشی نکند، امکان دارد در سریالم از آن کمک نگیرم. آن چیزی که به لحاظ دراماتیک می تواند به تماشاگر کمک کند، برای من اهمیت دارد. نوع رابطه یی که شهریار با همسرش داشته، چگونه با هم آشنا شده اند، جنس دعواهایشان چگونه بوده و مرگش چه تاثیری بر او گذاشته، اینها برای من اهمیت دارند، نه جزییاتی که کمکی به روند دراماتیک قصه نمی کند. ما دخل و تصرفاتی در قصه و جزییات انجام می دهیم، اما نه در آن حد که به روح واقعیت ضربه بزند. فرض کنید شعری را از شهریار می خوانیم که در آن با لحن طنزی از دعوا با همسرش می گوید. ما از این شعر در جهت نشان دادن نوع رابطه شهریار با همسرش استفاده می کنیم. به جزییات آن هم فکر نمی کنیم. تضاد و برخورد این دو را در عین دوست داشتن هایشان می فهمیم. من هیچ گاه ادعا نکردم آن چیزی که می سازم عیناً همان چیزی است که در زندگی شهریار اتفاق افتاده. من دوره یی از زندگی شهریار را نشان می دهم که همین دختر معترض شهریار، هنوز به دنیا نیامده، بنابراین نمی تواند نسبت به نوع نگاهم به آن مقطع معترض باشد. او هم نمی تواند دقیقا بگوید پدرش در آن دوره با پدر خود چه رفتاری داشته است. رفتارهایی نیز که شخصیت های دیگر مانند ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی، ایرج میرزا و عارف قزوینی در سریال دارند، پیش از هر چیز دیگر زاییده تخیل و ذهنیت من است. اما در کلیت ماجرا سعی نکردیم تحریف ایجاد کنیم. ما فقط می دانیم شهریار می گوید ملک الشعرای بهار را ملاقات کرده و در این ملاقات بهار به او گفته هر وقت بخواهد ذهنش ایده یی بگیرد، شعری از شهریار را می خواند. این را خود شهریار می گوید. ما از این نقل شهریار، نوع برخورد و رفتار این دو شخصیت را با هم رقم می زنیم. یکی از اعتراضات نسبت به سریال شهریار این است که می گویند اصلاً ملک الشعرای بهار، شهریار را تحویل نگرفته. با این ادعا معترض اند که چرا شهریار را نشان داده ایم که آن رفتار را با ملک الشعرا دارد و در مجلس مشاعره او شرکت می کند. به هرحال شهریار با صدای خودش که نوارش موجود است از دیدارش با بهار و نوع ارادت بهار نسبت به خودش می گوید. اینکه بهار و شهریار در چه وضعیتی با هم این دیدار را داشته اند و حرف زده اند، دیگر به من سازنده اثر ربطی ندارد. برای من مهم حسی است که این دو نسبت به هم دارند تا بتوانم در اثر نمایشی ام از آن استفاده کنم. مشکل اصلی ما در برابر کسانی که منتقد سریال شهریار هستند، این است که ویژگی های یک اثر نمایشی را چنان که باید نمی دانند و بدون اطلاع از چگونگی آن دست به نقد اثر نمایشی می زنند. ممکن است اینها ادیب و محقق بزرگی باشند اما چون نسبت به اثر نمایشی اطلاع چندانی ندارند، انتقادهایی می کنند که ربطی به اثر ندارد.
▪ در میان منتقدان سریال شهریار دو نگاه وجود دارد. یک دسته معتقدند شهریار جایگاه بالاتری نسبت به آنچه شما نشان داده اید، دارد و دسته یی دیگر اینکه شهریار را به عنوان یک شاعر در این جایگاهی که نسبت به هم دوره هایش به تصویر کشیده اید، انتقاد دارند. گلایه هایی که نسبت به چگونگی به تصویر کشیدن ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی و ایرج میرزا می شود از این زاویه است. انتقادهای دسته اول نیز مشخص است شامل کدام دسته از نقدها می شود. نگاه اول در راستای نگاه رسمی نسبت به شهریار حرکت می کند و حتی فراتر از آن می رود و نگاه دوم، موضعی نیز نسبت به نوع نگاه رسمی به شهریار دارد.
ـ این را بگویم وقتی برای ساخت یک اثر نمایشی درباره یک شخصیت بخواهیم به سراغ نگاه رسمی برویم، اشتباه است و من این کار را نمی کنم، برای اینکه نگاه رسمی فاقد ویژگی های لازم برای خلق لحظات دراماتیک است. نگاه رسمی فاقد مولفه تضاد در شخصیت است و آن را پاک و منزه می خواهد. وقتی می گویند درباره شخصیتی اسطوره یی که فاقد هرگونه لغزش است، اثری بسازیم، دیگر درام شکل نمی گیرد. لااقل من سراغ ساخت فیلمی درباره شخصیتی نمی روم که هیچ وقت در زندگی اش خلاف و اشتباهی نبوده. اگر شخصیتی پاشنه آشیل نداشته باشد، مشکل است برای ساخت اثری نمایشی به سراغ او رفت. وقتی قهرمان در قصه وجود نداشته باشد، آن وقت دیگر جذابیتی وجود ندارد و نمی توان به سراغ روزمرگی های زندگی امروز رفت. من با این کاملاً مخالفم که از یک شخصیت بخواهیم یک قدیس بسازیم و او را بی گناه و معصوم قلمداد کنیم. اشتباه است فکر کنیم اگر شهریار شعرهای خوبی گفته، در زندگی اش دچار اشتباه و خطا نشده است و بخواهیم وجه روزمره زندگی او را نادیده بگیریم. بشر در تمام لحظات زندگی اش می تواند اشتباه کند. من یادم می آید مادربزرگم می گفت دعا کنیم وقتی داریم می میریم آدم خوبی باشیم. این بدین معنی است که هر لحظه امکان دارد در زندگی دچار خطا بشویم. معلوم نیست اگر الان آدم خوبی هستی، چند روز دیگر هم آدم خوب باقی مانده باشی. می خواهم بگویم این تغییر به خصوص در وجود یک هنرمند زیاد است و درباره شهریار نیز صدق می کند. اینکه سعی کنیم جزییات خدشه پذیر را در وجود شهریار نبینیم، اصلاً کششی برای داستان پردازی باقی نمی ماند.
▪ مهدی سجاده چی فیلمنامه نویس شهریار است و شما به عنوان کارگردان از نگاه خود فیلمنامه را تغییر داده اید و شهریار با فیلتری که از ذهن شما گذشته، ساخته شده، اما نقدها متوجه نگاه رسمی است. اگر ایرج میرزا را شما خلاف تصور منتقدان نشان داده اید، این مساله را به گردن نگاه رسمی می اندازند، در بقیه مسائل نیز همین طور، در حالی که شما معتقدید هرچه در سریال می بینیم حاصل نوع نگاه شما به زندگی شاعر است.
ـ هر دو این اعتراض ها ناشی از یک جور تقدس گرایی است. اگر فردی در ذهن کسی مقدس باشد و اگر نشان دهیم که شهریار نسبت به او نقد داشته است، برآشفته می شود.
▪ هر شاعری که شما در سریال به او پرداخته اید، مورد نقد و اعتراض قرار گرفته.
ـ نه همه ولی اگر هم این طور باشد بزرگ ترین مشکل این است که سعی می کنیم آدم ها را در ذهن مان به صورت بت دربیاوریم و تاب هیچ نگاه منتقدانه یی را نداریم. این مشکلی است که بر سر راه هنرهای نمایشی وجود دارد. حالا فرق نمی کند درباره چه صنفی و شخصیتی بخواهیم برنامه بسازیم، قاضی باشد یا پرستار یا هنرمند. هرگونه نگاه منتقدانه یی نسبت به پلیس مورد انتقاد قرار می گیرد. مگر هرکس یونیفورم پلیس را بپوشد قرار است آدم بی خطایی باشد؟ آیا ممکن نیست یک قاضی یا پلیس خطا کند؟ اصلاً انسان از بهشت روی زمین آمده تا خطا و گناه کند. کار بد و خوب می کند تا مجموعه یی از این آزمون و خطاها تکلیف او را مشخص کند. ما معتقدیم غیر از ائمه معصوم دیگر هیچ انسانی وجود ندارد که امکان خطا نداشته باشد. تازه در قرآن درباره حضرت پیامبر آمده است که می گوید من نیز انسانی مثل شما هستم. اینکه حضرت محمد است و جای خود را دارد. مشکل ما این است که نقد منصفانه نمی کنیم و به جای پرداختن به خود اثر و ساختارش، به حواشی ماجرا می پردازیم. این حواشی نیز همراه با تعصبی است که به همراه داریم. هیچ وقت نمی نشینیم به صورت منصفانه درباره اثر نمایشی حرف بزنیم. به نظرم در این میان مردم عادی که در خانه هایشان پای جعبه جادو می نشینند، بهترین منتقد اثر نمایشی هستند.
▪ منظورت کسانی است که موضعی از قبل ندارند.
ـ کسانی که شناخت زیادی نسبت به شهریار نداشته اند و بدون هیچ پیش فرضی سریال را تماشا کرده اند و با آن ارتباط برقرار کرده اند.
▪ هنرمندی که شما سعی کرده اید در سریال تان به تصویر بکشید، چگونه آدمی است؟
ـ هنرمند را من آدمی با روحی بلند اما خطاپذیر می دانم. حتماً هر هنرمندی غرور دارد. حب نفس دارد، یعنی اینکه خودش را دوست دارد و نسبت به کارش ایمان دارد. در عین حال در زندگی اش فراز و فرود دارد. اساساً فکر می کنم همه هنرمندها این طور هستند. به خاطر همین هم هست که در مراحل مختلف زندگی شان به کشف و شهودهایی می رسند و به آنها الهام می شود. برای این است که در مراحل مختلف زندگی نوع نگاه شان متغیر است. این ویژگی مشترک را اغلب هنرمندان در زندگی شان دارند، با جزییاتی که در هرکدام فرق می کند و همین آنها را از یکدیگر متمایز می کند. در خصوص شهریار هم سعی کرده ام همین نگاه را داشته باشم. هنرمند حتماً اجزای متضادی به خود دارد که بخش هایی از زندگی اش می تواند در اوج باشد و بخش هایی دیگر در فرود. در مورد شهریار چیز دیگری را نیز سعی کردم مد نظر داشته باشم. نوع رابطه عشقی که سرتاسر زندگی اش را فرا گرفته و از او موجودی متفاوت ساخته. کاری به جنبه فیزیکی اش ندارم و منظور زاویه عرفانی است. این چیزی است که شهریار را خاص می کند. به نظرم عشق ورزیدن هنری است که در آدم های مختلف فرق دارد. شعرهای شهریار به دلیل همین نوع نگاه از ویژگی خاصی برخوردار است. شعر شهریار برخوردار از این حس و نگاه عاشقانه، در عین سادگی، در اوج است. فرق شهریار با شعرای دیگر در این است که برای مردم شعر می گوید و برای همین پایگاه مردمی بیشتری نسبت به دیگر شاعران معاصر دارد. شهریار حافظ را خیلی دوست دارد و با آن زندگی کرده و بزرگ شده. خودش می گوید در خانه شان همیشه دو کتاب قرآن و دیوان حافظ است. وقتی غزل می گوید کاملاً می فهمید که چطور دارد خودش را نزدیک می کند به سبک و سیاق حافظ. جنس شعری که شهریار می گوید خیلی نزدیک است به گفتار و رفتار مردم. گرچه شاعر در اوج است، اما در دل مردم هم هست. این چیزی است که در شعرهای شاعران هم دوره او کمتر دیده می شود.▪ از اتفاق دختر شهریار به این نکته اعتراض دارد که پدرش حافظ قرآن بوده و تدین خاص او در سریال وجود ندارد.
ـ باز هم این اعتراض مربوط به عدم آشنایی ایشان با مقوله نمایش است. نمی شود در اثر نمایشی نشان داد که یک آدم دائم در حال نماز شب خواندن است و عبادت می کند. تکرار باعث آزردگی مخاطب می شود و امکان دارد تاثیر برعکس بگذارد. ما نشان می دهیم که شهریار برای هیات های عزاداری شعر می گوید. گرچه امکان دارد این مساله زیاد به مذاق دختر ایشان خوش نیاید اما وجود داشته و شهریار ارادت خاصی به ائمه در زندگی اش دارد. در ملاقاتی که شهریار با آیت الله العظمی مرعشی نجفی دارد نشان داده می شود که به شهریار الهام می شده. شعر علی ای همای رحمت را وقتی می خواند آیت الله العظمی مرعشی نجفی نیز با او همزمان می خواند و این نشان دهنده وجه الهام به شاعر است که او را در مرتبه و مقام بالایی قرار می دهد.
▪ همزمان با سریال شهریار، سریال دیگری به نام دکتر قریب به کارگردانی کیانوش عیاری پخش می شود. عیاری در دکتر قریب تاکید بر جزییات دارد و ما با واقعیتی رئالیستی از زندگی دکتر قریب در دوره های مختلف آشنا می شویم. در حالی که شما در سریال شهریار گویی تعمد دارید از جزییات فاصله بگیرید. این نگاه انتزاعی در کار شما به عمد بوده یا مربوط به تحلیل دیگری در کار شما نسبت به زندگی شاعر است؟
ـ دکتر قریب یک شخصیت پزشک است و مقوله اش پزشکی است که با زندگی روزمره مردم روبه رو است. این مساله کاری به وجه عارفانه احتمالی زندگی قریب ندارد. ولی شهریار یک شاعر است. اساساً فضایی که برای یک شاعر به وجود می آید، از هر چیز دیگر بیشتر اهمیت دارد. فضای انتزاعی که در زندگی شاعر وجود دارد، از هرچیز دیگر مهم تر است به خصوص وقتی که با یک اثر نمایشی قرار است روبه رو شویم. شاعر هیچ وقت روی زمین زندگی نمی کند و در آسمان سیر می کند. در تخیلات رویاهای خود زندگی می کند. آنچه شاعر در رویای خود تصور می کند، به مراتب واقعی تر از هر چیز دیگر در زندگی اش است. ما داریم می گوییم تخیل و تصوری که شاعر دارد، کدامش واقعی تر است. مثل آن حرف است که می گوییم ما در خواب بیداریم یا در بیداری خوابیم.
▪ این تحلیل شما در بازی بازیگران به خصوص بازی اردشیر رستمی بیشتر تجلی پیدا کرده یا در فضا و میزانسن ها نیز سعی کرده اید تسری پیدا کند؟
ـ ساختمان میزانسن، نوع دکوپاژ و مولفه های ساختاری دیگر اثر به گونه یی است که فضایی ایجاد شود در جهت انتقال زندگی شاعر. اگر دقت کرده باشید سریال ریتم کندی دارد، برای اینکه در لحظه بمانیم و به دنبال این نباشیم که اتفاقات و قصه ها را پشت سر هم نقل کنیم، گرچه سعی کردیم مخاطب قصه یی برای دنبال کردن داشته باشد، اما ماندن در لحظاتی که شاعر در آنها به خلق رسیده، برایمان اهمیت بیشتری دارد، لحظاتی که شاعر در آنها به کشف رسیده است. برای همین با ریتم کندی روبه رو هستید، ولی بیننده خود را خسته نکرده ایم. برای اینکه از ابتدا به او می گوییم که این لحظات مهم است و خلقی که شاعر در لحظه انجام می دهد مهم است. مخاطبی که بدون پیش فرض به تماشای سریال نشسته است، این لحظات را درک کرده و برایش اهمیت پیدا کرده. اخیراً دوستانی که از سفرهای خارج از کشور برگشته اند، خبر داده اند که ایرانی های مقیم خارج از تماشاگران علاقه مند به سریال هستند و برایشان دنبال کردن آن اهمیت دارد. کسی که بی مساله بنشیند سریال را تماشا کند و کلاهش را قاضی کند، متوجه می شود که ما نه خواسته ایم شهریار را در این سریال آدم بی نقصی نشان دهیم و نه خواسته ایم او را در جایگاه پایین تری نسبت به آن چیزی که قرار داشته، قرار دهیم. نه شهریاری ساخته ایم که بت باشد و نه شهریاری که خیلی خوار و خفیف شده باشد، سعی کردیم شاعر را به صورتی متعارف و طبیعی نگاه کنیم. ما حتی در کنار اشعاری که در اوج گفته شده، اشعاری را هم بیان می کنیم که ضعیف هستند. سعی نکرده ایم تنها به نقاط قوت اشعار یا فقط نقاط ضعف اشاره کنیم.
▪ یکی از انتقادهایی که از ناحیه شخصیت های حاشیه یی سریال به شما شده، چگونگی چهره پردازی آنها است. به عنوان مثال می توان از شخصیت صبا در سریال نام برد. می خواهم بدانم آیا محدودیت هایی از قبیل بودجه در این کار دخیل بوده یا تحقیقات چندان زیادی درباره آنها شکل نگرفته؟
ـ به بودجه کار مربوط نمی شود. تحقیقات ما هم در حد امکان و توانایی مان و مقداری که برای سریال به آن نیاز داشته ایم، بوده. اما اشکالاتی که مطرح است به امکانات موجودمان بستگی دارد. مثلاً درباره شخصیت صبا ما باید کسی را پیدا می کردیم که هم از نظر سن به صبا بخورد و هم اینکه از نظر چهره پردازی این امکان را فراهم کند که قیافه یی شبیه به او به وجود بیاوریم.
یکی از بزرگ ترین محدودیت هایی که در کار نمایش داریم، بازیگر حرفه یی است، یعنی ما به شدت با کمبود بازیگر حرفه یی روبه رو هستیم. اصلاً دست مان بسته است و امکان جایگزین زیاد نداریم. به خصوص در کارهایی که قرار است تاریخی باشد. ما باید بازیگری حرفه یی را پیدا کنیم که سن و قیافه اش به صبا بخورد و در زمان تولید پروژه وقتش آزاد باشد. به نظرم بزرگ ترین و سخت ترین اتفاقی که در این سریال افتاده، مساله انتخاب بازیگر است. اگر در محیط هالیوود می خواستیم این سریال را بسازیم، ماجرا فرق می کرد؛ یعنی آدم های متفاوت و آموزش دیده زیادی بودند که می شد برای ایفای این نقش انتخاب کرد و دست برای انتخاب بازیگر باز است ولی اینجا این اتفاق نمی افتد. انتخاب بازیگران سریال شهریار با توجه به محدودیت های بازیگری که در ایران وجود دارد، به نظر خیلی خوب صورت گرفته.
▪ یعنی از انتخاب اردشیر رستمی به عنوان بازیگر نقش شهریار راضی هستید؟
ـ انتخاب اردشیر رستمی که به نظرم یک کار خدایی بود. درباره سیروس گرجستانی این مساله از ابتدا وجود داشت که آناتومی چهره اش کاملاً به شهریار می آمد و وقتی با آقای اسکندری به عنوان گریمور درباره آناتومی بازیگران حرفه یی برای انتخاب نقش ها حرف می زدیم و بحث می کردیم، همان ابتدا نظرشان روی سیروس گرجستانی بود. از همان اول جزء پیشنهادهای اولیه بود. البته همایون ارشادی نیز جزء پیشنهادها بود که در کار دیگر مشغول به بازی بودند. تست های امیر اسکندری مربوط به همایون ارشادی را نیز که دیدم بد نبود و به کار می خورد. از لحاظ سابقه بازیگری هر دو هم می دانستیم که می توانیم با آنها کار کنیم و به توافق برسیم.
▪ پیش زمینه یی که تماشاگر تلویزیونی نسبت به بازی های طنز سیروس گرجستانی دارد، برایتان نگران کننده نبود؟
ـ این جزء عوامل منفی در انتخاب ایشان بود. ولی خیلی روی آن کار کردیم تا آن را از بین ببریم. سخت بود ایشان را از بداهه پردازی خاص خودش و حرکت ها و ریتم تند بازی اش دور کنیم و به این شکل درآوریمش. ما هفته ها با ایشان تمرین کردیم تا بتوانیم ریتم بازی اش را تغییر بدهیم. گرجستانی ریتم تندی به همراه گویش خاص خودش دارد که با تمرین های زیاد سعی کردیم آن را از بین ببریم.
▪ در قسمت هایی که بازیگر نقش شهریار عوض می شود، تماشاچی به لحاظ حس و ارتباط دچار مشکل می شود.
ـ این برای خودش معضلی است. چون وقتی شما به عنوان مخاطب تا یک جایی از سریال پیش می آیید و با او ارتباط برقرار می کنید، به ناگهان وقتی با چهره یی دیگر روبه رو می شوید، ارتباط حسی تان قطع می شود و کمی طول می کشد تا دوباره آن حس ادامه پیدا کند. ما مطمئن بودیم که برای یک مقطعی از زندگی شهریار نمی توانیم از اردشیر رستمی استفاده کنیم. اما این مقطعی هم که می بینید بازیگر عوض می شود، کمی زود است و ما می توانستیم تا قسمت های دیگری از او استفاده کنیم تا چند قسمت آخر که شاعر پیر شده.
▪ چرا این اتفاق نیفتاد؟
ـ برای اینکه اردشیر رستمی ادامه نداد. این قدر خسته شده بود که نتوانست ادامه بدهد. دامنه مشکلات به زندگی خصوصی اش کشیده شده بود و نمی توانست ادامه بدهد.
▪ فکر نمی کنید در دوره نوجوانی شهریار می توانستید از بازیگر کم سن و سال تری استفاده کنید؟
ـ نه، به نظر من تا حدودی در چهره پردازی توانستیم موفق باشیم و اردشیر رستمی به خوبی از پس بازی این دوره برآمد. قرار بود حتی صحنه هایی را که مربوط به ازدواج شهریار است، با رستمی بگیریم. اما یک روز ایشان آمد گفت دیگر نمی تواند ادامه بدهد. خستگی مفرط باعث این اتفاق شد. به هرحال ایشان اولین تجربه بازیگری اش بود و اصلاً حس و حالی که در آن زندگی می کند و به سر می برد، در حال و هوایی دیگر است. بنابراین در همین حد هم ما خیلی از او ممنون بودیم. اگر اردشیر با ما ادامه می داد، کارمان بهتر می شد. اما به هرحال برای مقطعی به این فکر کردیم که باید از بازیگر دیگری برای دوره پیری شاعر استفاده کنیم. به دلیل اینکه واقعاً امکانات خوب گریم در ایران وجود ندارد. شما فیلمی مثل «ادیت پیاف» را در نظر بگیرید که تمام مقاطع زندگی او را یک بازیگر بازی می کند و خوب هم از عهده اش برمی آید، چون امکانات گریم، این کار را میسر می کند. در دوره پیری، وقتی در فضای داخلی است، زاویه حساب شده دوربین و نورپردازی به ماجرا بیشتر کمک کرده، اما البته با همه امکاناتی که وجود دارد، باز هم در فضاهای خارجی اگر دقت کرده باشید، متوجه گریم خواهید شد. بنابراین ما با مشکل امکانات گریم روبه رو بودیم. اگر بتوانیم یک کار را تا آخر با یک بازیگر ادامه بدهیم، اتفاق خیلی خوبی خواهد بود. و مطمئن هستیم به این زودی این اتفاق در سینمای ما نخواهد افتاد.
▪ اغلب نقدهایی که بر سریال شهریار شد، مربوط به ایرادات تاریخی و حضور شخصیت ها است که بیشتر بحث فیلمنامه یی است. نقدهایی که در ارتباط با کارگردانی کار باشد، به ندرت است.
ـ عمده کسانی که راجع به سریال شهریار نقد داشتند، کسانی هستند که کمترین اطلاعات را نسبت به اثر نمایش دارند. البته این یک امر طبیعی است. اینکه سریالی مانند شهریار با ریتم کندی که دارد، این همه مخاطب داشته، خود بحث مهمی است و باید درباره آن حرف زده شود. این چیزی است که هیچ منتقدی به آن اشاره نکرده. همین خانواده امیری فیروزکوهی را در نظر بگیرید که چون خودشان به صورت خانوادگی با خانواده شهریار مشکلاتی داشته اند، حالا دست به نقد موضوعی زده اند. دختر شهریار نیز به دلایل دیگری از سریال انتقاد می کند. کسانی که درباره ایرج میرزا و تصویرش در سریال انتقاد می کنند، عده یی هستند که دوست داشته اند این شاعر به گونه یی دیگر، غیر از آن چیزی که بوده، به تصویر درمی آمد. بعضی نسبت به عارف قزوینی در سریال اعتراض داشتند. عده یی از آنها مرا دیدند و نسبت به جمله یی اعتراض کردند که اصلاً مربوط به سریال ما نبود و در آن گفته نشده بود.
▪ من فکر کنم برخی از این انتقادها مربوط به تسویه حساب هایی است که برخی منتقدان با نگاه رسمی دارند و از آنجا که بخش دولتی متولی ساخت اثری درباره شهریار است، در بخش هایی از انتقادها قصد تسویه حساب با همان نگاه رسمی را دارند.
ـ در ادبیات ما چیزهایی است که اختلافات عجیب و غریبی درباره آن وجود دارد. وقتی قرار است روز ملی شعر نام گذاری شود، عده یی دعوا دارند که با وجود این همه شاعر، چرا باید روز تولد شهریار انتخاب شود. اینها چیزهایی است که در درون خود جامعه ادبی وجود دارد و برخی هاشان سعی کردند با انتقاد به سریال شهریار با این موضوع تسویه حساب کنند. به همین دلیل وقتی بخش هایی از سریال پخش می شد، کسانی که در جبهه دیگر بودند، زنگ می زدند و تعریف و تمجید می کردند و در مقابل افراد دیگر دست به انتقاد می زدند و از آن به عنوان توهین و تحقیر یاد می کردند.
▪ با این اوصاف شانس آوردید به ارتباط شهریار با صادق هدایت اشاره نکردید.
ـ خدا رحم کرد. ایرج میرزا به رغم آنکه شاعر بزرگی است، اشعاری در دیوانش وجود دارد که واقعاً قابل نقد است و می توان نسبت به این اشعار خرده گرفت و نقد کرد.
▪ نمونه این اشعار را سعدی هم دارد ولی آیا اجازه می دهند همین نوع برخورد را نسبت به سعدی در یک اثر نمایشی داشت؟
ـ در سریال به جایگاه والای ایرج میرزا هم اشاره می شود، اما کسی که حاضر نیست او را از برج عاج پایین بیاورد، اصلاً نمی تواند تحمل انتقاد نسبت به او را داشته باشد. ولی جاهایی هم هست که می گوییم او شاعر بزرگی است و در سریال وقتی وارد می شود دیگران به احترامش بلند می شوند. منتقدان متاسفانه اینها را نمی بینند و فقط جاهایی را می بینند که انتقادی به ایرج میرزا می شود.
▪ اتفاقاً چند وقت پیش یکی از کارگردان ها به این نکته اشاره داشت که قصد ساخت سریالی درباره محمد مسعود را داشته اما روز قرارداد از اینکه نکند مطبوعاتی ها بابت به نمایش درآوردن برخی از کارهای او دست به انتقاد گسترده بزنند، منصرف شده و از خیرش گذشته.
ـ اینها رفتاری است که مانع کشف حقیقت می شود. شما در نظر بگیرید در مورد شخصیتی مانند ژاندارک در فیلم های مختلفی که درباره اش ساخته اند، چه برخوردهای متضادی صورت گرفته. در یکی از فیلم ها او قدیس است و در دیگری شک و تردید در ذهن اش به وجود می آید. یا فرض کنید شخصیتی مانند کرامول. در بچگی من فیلمی درباره او دیدم که به شدت وطن پرست معرفی شده بود، بعدها فیلم دیگری به نام «مردی برای تمام فصول» دیدم که این آدم خائن معرفی شده بود. این اصلاً خاصیت اثر نمایشی است. برخی ها انتقاد می کنند که وقتی شما شهریار را در قالب یک شخصیت نمایشی معرفی می کنید، در ذهن مردم به همان شکل نقش می بندد و زدودن این نقش به این راحتی امکان پذیر نیست. مقصر این مساله من نیستم. این خاصیتی است که مربوط به اثر نمایشی است.
▪ البته اگر شهریار به گونه یی دیگر و از نگاهی متفاوت با نگاه شما ساخته می شد، کمی از بار این نگرانی ها و حساسیت ها کاسته می شد. اما وقتی تلویزیون ایران سریالی درباره یک شخصیت می سازد و امکان های دیگر برای ساخت نگاه متفاوت وجود ندارد، آن وقت باید واقعاً نگران بود و وسواس زیادی به خرج داد. درباره ژاندارک که مثال زدید، این آزادی عمل وجود داردکه نگاه های متضاد ساخته و پخش شوند.
ـ به هرحال این شهریاری است که کمال تبریزی ساخته و اگر کسی دیگر می ساخت طور دیگری می شد و نمی توانیم بگوییم بهتر می شد یا بدتر. وقتی آنتونی کوئین نقش حضرت حمزه را بازی می کند تا مدت ها وقتی نام حضرت حمزه می آید، یک جور قیاس صورت می گیرد. بنابراین نمی توان این را بهانه یی برای تاختن به یک اثر قلمداد کرد. حتی الان خیلی ها تاریخ اسلام را از روی فیلم محمد رسول الله می شناسند. بنابراین وقتی قرار است کاری نمایشی درباره شخصیت یا ماجرایی بسازیم، باید پیه این چیزها را به تن مان بمالیم. قول می دهم اگر سریال شهریار دیده نمی شد و مخاطب نداشت و تاثیرگذار نبود، تا این حد دامنه انتقادها درباره اش بالا نمی رفت. این حجم از انتقادها نشان دهنده این است که سریال دیده شده و تاثیرگذار بوده. حتی خانم بهجت تبریزی که حالا دارد اعتراض می کند، قبل از پخش سریال با من تماس گرفت و گفت درباره پدر من فیلم های مستند زیاد ساخته اند و هیچ کدام شان هم به دردبخور و خوب نیست. تو را به خدا این کاری که شما می کنید طوری باشد که بتواند شخصیت شاعر را نشان دهد و تاثیرگذار باشد. من اطمینان دادم که نگران نباشند و همین اتفاق می افتد. سریال به گونه یی است که این اتفاق افتاده. همه دارند درباره شهریار حرف می زنند، دیوانش پرفروش می شود و مردم به موزه اش می روند. حالا بگوییم یک کار نبستاً خوب ساخته شده، تاثیرش را گذاشته و بعد عده یی نسبت به آن انتقاد می کنند. این مساله اشکالی ندارد، اما پایمان را از دایره انصاف فراتر نگذاریم. بپذیریم که سریال شهریار با تمام انتقادهایش، تاثیراتی نیز به همراه داشته و شاعر را به بخش عمده یی از مخاطبان شناسانده است. شاعری که آوازه اش در بین آذری ها زیاد بود، حالا این آوازه به سراسر ایران کشیده شده و مردم تحت تاثیرش قرار گرفته اند.
▪ وقتی خبر ساخت سریال شهریار به وسیله شما در مطبوعات منتشر شد و کار را شروع کردید با اعتراض ها و گلایه های مکتوبی از طرف گروه دیگری مطرح شد که مدعی بودند قرار بوده آنها سریال را بسازند؛ علیرضا نادری به عنوان نویسنده و محرم زینال زاده به عنوان کارگردانی که با آنها قرار ساخت این سریال را گذاشته بودند. از آنجا که هر دو اعتراض را خود ما منتشر کردیم، دوست داریم توضیحات شما را نیز در این جا بشنویم.
ـ درباره علیرضا نادری به عنوان فیلمنامه نویس باید بگویم مرکزی به نام سیمافیلم به من پیشنهاد ساخت سریالی را براساس فیلمنامه یی از مهدی سجاده چی داد. آنها صراحتاً گفتند از بین دو فیلمنامه نوشته شده، ما قرار است فیلمنامه سجاده چی را تولید کنیم و فیلمنامه علیرضا نادری، کنار گذاشته شده و بنابر دلایلی قرار نیست آن را بسازیم. گفتند با او تسویه حساب کرده اند و دستمزدش را نیز طبق قرارداد پرداخت کرده ایم. من در مقام یک کارگردان در دنیای حرفه یی وظیفه یی نسبت به فیلمنامه نویس کار قبلی نداشتم. با خودم گفتم لابد آقای سجاده چی در مقام دلجویی از نادری برآمده که بعد معلوم شد این اتفاق نیفتاده. در دنیا هم رسم است یک پروژه را به چند فیلمنامه نویس پیشنهاد می دهند و بعد از این میان یکی از آنها را برای ساخت انتخاب می کنند. اما درباره محرم زینال زاده ماجرا فرق می کند. من به عنوان کارگردان به لحاظ حرفه یی وظیفه داشتم از او کسب اجازه کنم. او را صدا زدم و گفتم اگر او راضی نباشد، این سریال را به رغم علاقه زیادی که به شهریار دارم، نخواهم ساخت. ایشان نیز گفتند به این امر راضی نیستند و چون دل شان می خواهد این سریال که به آن بسیار علاقه دارند، زمین نماند و ساخته شود و اگر من نسازم، کسی دیگر خواهد ساخت، حرفی ندارند. منتها من به لحاظ حرفه یی با مدیران وقت سیمافیلم مذاکره کردم و شرط گذاشتم که تمام حق و حقوق زینال زاده را پرداخت کنند و حتی واسطه شدم تا کاری دیگر از طرف سیمافیلم به او سپرده شود. مدت ها پیگیر شدم تا همه چیز برای این کار مهیا شود. اما بعد ایشان گفتند ترجیح می دهند فیلم شان را با تهیه کننده بخش خصوصی بسازند و اصلاً کاری به سیمافیلم نداشته باشند. بنابراین من به لحاظ حرفه یی در قبال او وظیفه خود را تا جایی که می توانستم انجام دادم.
▪ سریال هنگام پخش نیز گویا دچار حذف و تعدیل هایی شده؟
ـ تا دلت بخواهد.
▪ بیشتر مربوط به چه چیزهایی است؟
ـ بخشی از حذفیات مربوط به عدم اجازه پخش آلات موسیقی است. من نمی دانم چطور ما می توانیم در یک اثر نمایشی از ابوالحسن صبا حرف بزنیم و بخواهیم زندگی اش را نشان دهیم، اما سازش را نشان ندهیم.
▪ گویا یک قسمت نیز مربوط به اعتراض های دختر شاعر است؟
ـ بله. چیزی حدود یک قسمت را خود مدیران سازمان بنابر این احتمال که ایشان اعتراض کند، حذف کردند.
▪ سازمان کپی رایت زندگی شاعر را از خانواده اش نخریده؟
ـ نه. فکر کنم بخش عمده یی از انتقادها از ناحیه دختر شهریار نیز از این منظر است و اگر کپی رایت زندگی شاعر از خانواده اش خریده می شد، شاید مسائل تا این حد حاد نمی شد. به نظرم خیلی بد است که این کار را انجام نداده اند و من از این اقدام سازمان حمایت نمی کنم.
▪ اگر ساخت سریالی درباره یکی دیگر از شخصیت های معاصر به شما پیشنهاد شد، باز هم به سراغش می روید؟
ـ نه به خدا. نرویم بهتر است.
▪ کارمستندتان «با ما شوخی نکنید» چی شد؟
ـ یواش یواش باید شروع کنیم. کار سینمایی مان دارد تمام می شود. آسیب شناسی همین چیزهاست که تحمل انتقاد نداریم و همه چیز را می خواهیم مرتبط کنیم با مسائل دیگر از جمله نظام و اسلام و این چیزها. مثل آن آقایی که تا چند روز پیش خودش سمتی در ارتباط با مبارزه با منکرات داشته و بعد خودش را دستگیر می کنند که در حال منکر بوده. خوب او هم آدم بوده و اگر ما این آدم ها را اینقدر بزرگ نکنیم، بعدها در قبال لغزش هایشان مجبور نیستیم اینقدر هزینه پرداخت کنیم.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید