یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
آمریکا از ما چه می خواهد؟
موضوع اصلیای كه من امروز میخواهم قدری درباره آن صحبت كنم... جنجال تبلیغاتیای است كه در این یكی، دو هفته اخیر در مورد مناسبات ایران و امریكا، به عنوان یك خبر تازه از ایران، همه دنیا را متوجّه به خود كرده است. همانطور كه در آن خطبه قبلی تا حدودی اشاره شد، دستگاههای عمدتاً امریكایی و دنبالهروانشان، یك شگرد تبلیغاتی را دنبال میكنند، برای اینكه در جهت مقاصد و اغراض خودشان، دروغی را به شكل واقعیت جلوه دهند و واقعیتی را به كلی بپوشانند، كه من امروز قدری در این زمینه صحبت خواهم كرد.
البته این موج تبلیغاتی، عمدتاً از طرف دستگاههای تبلیغاتی خارج از كشور است؛ منتها در داخل هم انعكاس دارد. بعضی از كسانی كه پایبندیهای انقلابیشان آنقدر نیست كه ما از متصدّیان امور مطبوعاتی توقّع داریم، متأسفانه در برخی از مطبوعات، همانگونه مشی میكنند كه دشمنان انقلاب و دشمنان ملت ایران و عوامل وابسته به استكبار در دنیا یا مثلاً در كشور امریكا مشی میكنند! این هم جای تأسّف است.
مسألهای كه موضوع جنجال اینهاست، این است كه جمهوری اسلامی ایران میخواهد درباره مناسبات خودش با دولت امریكا، تجدیدنظر كند! این را به عنوان یك خبر تازه منتشر كردند! مطلب كاملاً بیاساسی و واهیای را بزرگ كردند و جنجال و هایوهوی به راه انداختند. البته مقاصد بسیار خطرناكی برای ملت ایران دارند. آنها دنبال كارهای خودشان هستند؛ اما ما باید كار دشمن را بشناسیم. ولو هیچ اقدامی هم در مقابل دشمن نخواهیم بكنیم، باید بدانیم دشمن چه كار میكند. ما نباید اجازه بدهیم كه دشمن نسبت به كشور ایران و ملت و مسؤولان آن، هر كاری كه میخواهد، در زمینه تبلیغات بكند و ما همینطور سكوت كنیم! اینكه نمیشود. لازم است اهداف و مقاصد دشمن شناخته شود.
البته در بعضی از رسانهها و به وسیله برخی از مسؤولان هم واقعاً حرفهای درستی زده میشود. حرفهای خوب و درست گفته میشود - نه اینكه نمیگویند - اما من هم موظّفم آنچه را كه وجود دارد و واقعیت مطلب است، برای ملت عزیزمان بیان كنم.
این را هم به شما عرض كنم كه این اوّل بار هم نیست. قبلاً هم از این قبیل قضایا اتّفاق افتاده است؛ بخصوص آن باری كه بعد از رحلت امام بود تا حدودی هم با امروز قابل مقایسه است. آنجا هم جنجالی درست كردند و حتّی روزنامههای ما مقاله نوشتند و بعضی افراد مخالف و معاند با انقلاب، چیزهایی نوشتند و ادّعاهایی كردند؛ صریحاً به تخطئه دوران امام پرداختند كه الحمدللَّه سیلی ملت بر بناگوش آنها، نگذاشت ادامه دهند. البته این دفعه جنجالها وسیعتر است و طور دیگری جنجال میكنند. سرِ جنجال، خارج از كشور است؛ عمدتاً آنها هستند. وضع، وضع دیگری است؛ آنوقت هم بود؛ هرچند با این وسعت و در این ابعاد نبود.
من اوّلاً برای شما برادران و خواهران عزیز بیان كنم كه اهداف جنجال تبلیغاتی امریكاییها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنیا چیست. اینكه دائماً میگویند ایران میخواهد با امریكا مذاكره كند؛ ایران میخواهد بتدریج رابطه با امریكا برقرار كند، هدفشان از این حرفها چیست؟ چه میخواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چیزی هستند؟ آنچه مسلّم است، دنبال خیر جمهوری اسلامی و خیر ملت ایران نیستند؛ اینكه واضح است. تا به حال در طول این نوزده سالی كه از انقلاب میگذرد، هم حكومت امریكا، هم مطبوعات امریكا و هم رسانهها و تلویزیونها و رادیوهای امریكا، تا آنجایی كه توانستند، به ملت ایران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خیانت كردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگی كه ما داشتیم و در قضایای اقتصادی، یكجا اینها به نفع ما كار نكردند؛ حال هم از همان قبیل است.
پس، هدفشان چیست؟ هدف، چند چیز است. كه من به اختصار عرض میكنم. شما روی مطالبی كه عرض میكنم، فكر كنید؛ مخصوصاً شما جوانان تحصیلكرده، دانشآموزان، دانشجویان و طلاب علوم دینی، درست دقت و تأمل كنید؛ چون اینها مسائل مهمی است. یك ملت هم غالباً در همین جاهای علیالظاهر كوچك است كه سرنوشتش ساخته میشود. چنین مقطعی، اگر مردم، جوانان، مسؤولان و دیگران درست نفهمیدند كه حقیقت قضیه چیست، زاویهای باز میشود كه خدای نخواسته همین زاویه، به فنای همه چیز منتهی خواهد شد. معمولاً اینطور است؛ لذا خیلی مهم است كه درست دقّت شود.
هدف اینها چیست؟ هدف حكومت امریكا و دستگاه امپراتوری خبری امریكایی از این حرفها چیست كه مرتّب میگویند: ایران میخواهد مذاكره كند؟
هدف، چند چیز است:
یكی اینكه اینها میخواهند آن چیزی را كه تا امروز وسیله وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل كنند. تا به حال آحاد ملت ایران به خاطر اینكه میدانستند دولت امریكا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنی امریكا، اگر یك وقت اختلافات جزئی هم داشتند، كنار میگذاشتند و متّحد میشدند. مقابله با امریكا، یكی از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها میخواهند با این جنجالها، همین وسیله وحدت را، به وسیله اختلاف تبدیل كنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاكره، آن بگوید مذاكره چه فایدهای دارد؛ آن یكی بگوید چه ضرری دارد؟ یك عدّه از این طرف بحث كنند، یك عدّه از آن طرف بحث كنند! واینها هم این وحدت عظیم ملی را كه ملت ایران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل كنند.
هدف دوم این است كه میخواهند با تكرار این قضیه - مذاكره و رابطه با امریكا - قضیهای را كه در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یكی از زشتترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. تا حدّی كه در نماز جمعه میشود حرف زد، خواهم گفت كه دلایل منطقی آن چیست. میخواهند قبح این را از بین ببرند؛ مثل كاری كه سرِ قضیه اسرائیل با اعراب كردند.
یك روز بود كه دولتهای عرب، صحبت كردن با اسرائیل، رابطه با اسرائیل و حتّی آوردن اسم اسرائیل را یكی از كارهای بسیار زشت میدانستند. اینها با مطرح كردن و پیش كشیدن این قضیه، آنها را یكی یكی از صفوف ملت عرب خارج كردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج كاری كردند كه قبح این قضیه ریخت؛ حتّی دولتهایی كه در مرزهای اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضرری هم از اسرائیل نمیبینند، در خانه خودشان نشستهاند و صحبت از مذاكره با اسرائیل میكنند! واقعاً چه لزومی دارد؟ اما میكنند؛ چون قبحش ریخته است.
ملت ایران به دلایل كاملاً محكم و با استدلال منطقی، دولت امریكا را دشمن خود میداند؛ كه من بعداً اشاره خواهم كرد. همه ملتهای دنیا هم این را از ملت ایران شناختهاند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه میكنند. بتدریج میخواهند قبح این را از بین ببرند و یك كار عادّی و معمولی بكنند.
هدف سوم این است كه اصل مذاكره با ایران، برای امریكا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. ممكن است بعضی تعجّب كنند و بگویند مگر ایران چیست كه برای امریكای ابرقدرت، مهم است كه با ایران پشت میز مذاكره بنشینند؟! بله، بسیار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برایش خیلی مهّم است. ابرقدرت، یعنی آن قدرتی كه از همه قدرتهای سیاسی دنیا بالاتر است و میتواند اراده خود را بر آنها تحمیل كند.
یك روز دو ابرقدرت در دنیا بودند - امریكا و شوروی - و هر كدام منطقه نفوذی داشتند؛ هر كار هم میخواستند، میتوانستند بكنند. حتّی امریكا در مقابل آن دشمن، موشكهای امریكایی - كروز و غیره - را در كشورهای اروپایی مستقر كرده بود؛ بیچاره اروپاییها هم چارهای نداشتند، حرفی هم نمیزدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروی سابق بود. شوروی هم در منطقه نفوذ خودش، این كارها را میكرد. امروز كه شوروی از بین رفته است؛ امریكا مدّعی است و به شدّت در پی این است كه نظام یك قطبی در دنیا به وجود آید؛ یك ابرقدرت در رأس امپراتوری بزرگی كه اسمش دنیاست!
این مطلبی كه عرض میكنم، حرفی است كه صاحبنظران سیاسی امریكا از گفتن آن ابایی ندارند. در مطبوعات امریكایی، مقالات سیاسی فكری با همین مضمون چاپ میشود. در همین حدود یك ماه پیش، در یكی از مطبوعات امریكایی دیدم كه یك نویسنده معروف سیاسینویس امریكایی به دنیا خطاب میكرد كه «چه عیبی دارد كه در رأس یك امپراتوری واحد جهانی، امریكا قرار داشته باشد؟! امریكا امروز چنین و چنان است!» آنها اصلاً ادّعایشان این است؛ دنبال این هستند.
حال ابرقدرتی با این همه ادّعا، با این همه باد و بروت جهانی و سیاسی، یك جا هست كه برایش ارزش و اعتبار و احترامی قائل نمیشوند؛ آن یك جا كجاست؟ جمهوری اسلامی ایران. جمهوری اسلامی و ملت ایران، هیبتشكن ابرقدرت امریكا در دنیا شدند. من بارها عرض كردهام كه عمده قدرت ابرقدرتها، متّكی به هیبتشان است؛ هیبت آنهاست كه میتواند كار كند. اینها همهجا كه وارد میدان نمیشوند، تیر و تفنگ كه به كار نمیبرند؛ تشر و هیبتشان است كه رؤسای دولتها و رؤسای احزاب سیاسی دنیا را وادار میكند كه دست و پایشان در مقابل اینها بلرزد و كوتاه بیایند.
برای امریكا مهم است كه ایران اسلامی كه از روز اوّل به دلایل روشنی در مقابل امریكا ایستاد و تسلیم امریكا نشد و گفت كه با امریكا مذاكره نمیكنم، حالا بگوید كه بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاكره میكنیم! میگویند بفرما، ابرقدرتی كامل شد! این منطقهای هم كه زیر بار نمیرفت، زیر بار آمد؛ اینجا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاكره برایشان خیلی مهّم است.
البته در مورد رابطه، اینطور نیست؛ بعد خواهم گفت. امریكاییها نسبت به رابطه، طور دیگری فكر میكنند. آن چهكه برای آنها خیلی مهّم است، مذاكره است. میخواهند ایران پشت میز مذاكره بنشیند؛ بعد كه مذاكره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حكایتها دارند.
نكته دوم برای اینكه مذاكره با ایران برای امریكا اهمیت دارد، این است كه حركت جمهوری اسلامی و ملت ایران موجب شد كه احساسات اسلامی در هر گوشه دنیا بیدار شود؛ در آسیا، در آفریقا و حتّی در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامی خودشان را سرِ دست گیرند و مبارزهای را به نحوی شروع كنند. بعضی از این مبارزات، مبارزات سیاسی با دولتهاست. بعضی از این مبارزات، مبارزات اصلاحی است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه اینها، از این قلّه جمهوری اسلامی و امام و این ملت، سرازیر شدهاند.
من كسانی را در دنیای اسلام میشناسم و اطّلاع دارم كه مذهب اهلبیت را بدون هیچگونه تبلیغی، فقط برای خاطر قضایای جنگ قبول كردند. همین كه شما جوانان، شما جانبازان، شما ایثارگران به میدان جنگ میرفتید و این خبرها در دنیا به همین شكل منتشر میشد؛ همینكه مادران آنطور شجاعانه میایستادند و آن شجاعتها را به خرج میدادند، عدّهای را در دنیا مسلمان كرد، عدّهای از مسلمانان را شیعه كرد، عدّه بیشتری را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ایران كرد و احساسات اسلامی بروز كرد. در حقیقت، قطب همه اینها، ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی است.
اگر جمهوری اسلامی با امریكا پشت میز مذاكره بنشیند، امریكاییها خیالشان از این جهت راحت میشود؛ به هرجایی در دنیا میگویند: شما برای چه تلاش میكنید؟ شما كه مثل ایران نخواهید شد، به پای ایران كه نخواهید رسید! هر چه بشوید، یك ملت و یك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پیدا نخواهید كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اینجا پای میز مذاكره آمدند؛ شما دیگر چه میگویید؟! یعنی با تسلیم ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران به نشستن پای میز مذاكره با امریكا، خیال امریكا از بسیاری از این مبارزات دنیای اسلام آسوده خواهد شد.
درست توجّه كنید! هر كدام از اینها، بحثهای طولانی و مفصّلی دارد كه جایش در مجالس ویژه این حرفهاست. من مایلم كه در نماز جمعه، فقط رؤوس مطالب را عرض كنم. مذاكره برای اینها مهّم است. ببینید؛ بسیاری از كشورها هستند كه دولتهایشان از دوستان دولت امریكا محسوب میشوند؛ یعنی تحت نفوذ و تسلیم دولت امریكا قرار دارند، مواضع سیاسیشان تابع دولت امریكاست و كلاًّ تابع امریكا هستند؛ با فلانجا قطع رابطه كنید، فلانجا را معامله كنید، فلانجا را معامله نكنید، نفت را اینگونه كنید، مس را آنطور كنید. این دولتهایی كه تسلیم امریكا هستند، بتدریج این فكر برایشان به وجود میآید كه دولتی به نام جمهوری اسلامی ایران هست كه به امریكا هیچ اعتنایی نمیكند؛ امریكا هم نسبت به آن دولت نمیتواند هیچ آسیب جدّی بزند. پس، علّت اینكه ما از امریكا اینقدر میترسیم، چیست؟این سؤال امروز در ذهن بسیاری از مسؤولان كشورهای اسلامی و غیر اسلامیِ به اصطلاح خودشان جهان سومی وجود دارد و برای دستگاه امریكا موجب زحمت جدّی شده است؛ خارج شدن از حالت تبعیت و تسلیم، به خاطر وجود جمهوری اسلامی، كه جمهوری اسلامی هست، هیچ اعتنایی هم به امریكا نمیكند و امریكا نمیتواند هیچ كار مهمّی با آن انجام دهد. چرا؛ گاهی اوقات هارت و هورت میكنند؛ مثلاً قانون «داماتو»یی میگذرانند، قانون هم بعد از چند ماه به خودی خود منسوخ میشود؛ كار اساسی نمیتوانند بكنند. پس، چرا ما خودمان را بیخودی معطّل كردیم و اسیر امریكا شدیم؟
برای امریكا خیلی خطرناك است كه این فكر در دوستان و در تبعه دولتهای تابع و پیرو او رسوخ پیدا كند. امریكا در پی یك جواب است؛ باید كاری كند كه به آنها اینطور تفهیم شود كه: «دیدید، این محاصره اقتصادی و همین فشارهایی كه ما علیه جمهوری اسلامی به خرج دادیم، بالأخره جمهوری اسلامی را هم خسته كرد و مجبور
نمود كه او هم بیاید و زانو بزند و از آن پایگاه و از آن گردن برافراشتهای كه داشت، بناچار پایین آید!». این را به دولتهایی كه پیرو و تابعش هستند، تفهیم كند كه: «نخیر؛ اینطور هم نیست كه شما خیال كنید كسی كه با ما نباشد، میتواند از آسیب در امان بماند. جمهوری اسلامی هم بالاخره مجبور شد بیاید»!
یك نكته دیگر هم هست كه موجب میشود حقیقتاً مذاكره برای امریكاییها به عنوان یك ابرقدرت مهم باشد و آن، این است كه در مصاف دو قطب مبارز كه الان نوزده سال یا بیست سال است كه در صحنه سیاسی عالم، مبارزه میكنند - قطب استكبار از یك طرف، و قطب اسلام از طرف دیگر؛ قطب استكبار به رهبری امریكا، و قطب اسلام به محوریّت نظام جمهوری اسلامی كه تا به حال هم گسترش و پیشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است - شما هرچه صحنه دنیا را نگاه میكنید، میبینید كشورهایی كه بوی حركت و نهضت اسلامی در آنها استشمام نمیشد، وضعی برایشان به وجود آمد كه حكومتهای اسلامی - لااقل به تناسب آن كشورها - در آنها به وجود آید! در تركیه به صورتی، در الجزایر به نحوی و در جاهای دیگر نیز همینطور. البته با همه اینها هم برخورد كردند؛ اما با احساسات مردم كه نمیتوانند برخورد كنند؛ نمیتوانند با احساسات مردم آنطور برخورد كنند كه مثلاً با حكومت «رفاه» در تركیه یا با بعضی از حكومتهای دیگر برخورد كردند. احساسات مردم به حال خود باقی است.
تا به حال در برخورد این دو قطب مبارز با یكدیگر - كه قطب، استكبار از یك طرف و قطب اسلام از طرف دیگر است - پیشرفت و مبارزه و پیروزی، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام همیشه پیش رفته است؛ اما قطب استكبار پیشرفتی نداشته است. اینها میخواهند با شایعه مذاكره جمهوری اسلامی - كه بگویند جمهوری اسلامی تسلیم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بیاید و با ما مذاكره كند - اینطور وانمود كنند كه در این مصاف، بالاخره قطب اسلامی شكست خورد و مجبور به عقبنشینی شد و قطب استكبار در این مصاف پیروز گردید.
میخواهند این را تفهیم كنند كه دشمن پیروز شده و اسلام مجبور به عقبنشینی شده است. میخواهند بگویند كه اسلام انقلابی از حرفهایش گذشت و برگشت. میخواهند بگویند همه این حرفها در طول این نوزده سال - ده سال اول كه امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشهای گذاشته شد، به دست فراموشی سپرده شد و همه این حرفها تخطئه گردید؛ چون امام بارها فرموده بودند كه ما با دشمن كنار نمیآییم و تسلیم دشمن نمیشویم. این شایعات برای این هدف است كه آن گذشته را تخطئه كند. بالاخره امریكا از اینكه شایع شود جمهوری اسلامی تسلیم شده است تا با امریكا مذاكره كند و پشت میز مذاكره بنشیند - یعنی از حرفها و ادّعاهای خود نسبت به استكبار دست بردارد - بیشترین استفاده را میكند. این جنجال تبلیغاتی برای این است. لذا با اینكه رئیس جمهور محترم در مصاحبهاش گفت كه ما مذاكره نمیكنیم؛ گفت كه ما احتیاجی به مذاكره نداریم، آنها گفتند بله، این مقدّمه مذاكره است؛ میخواهند مذاكره كنند! هر كسی چیزی گفت؛ جنجالی در دنیا درست كردند. پس، انگیزههای امریكا و دستگاههای خبری امریكا از این جنجال این است.
حال موضع ما چیست؟ البته موضع ما بارها گفته شده است؛ چیزی نیست كه حالا من بخواهم آن را بیان كنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سیاست خارجی و كسانی كه در این زمینهها حرف میزدند و اقدام میكردند، حرفها را گفتهاند. حرفها همان حرفهاست؛ حرفهای محكمی است؛ حرفهایی نیست كه بشود امروز گفت و فردا از آنها برگشت؛ درعینحال من به طور مختصر عرض میكنم.
موضع انقلاب و موضع نظام جمهوری اسلامی این است كه اوّلاً هر تصمیمی كه ما برای انقلاب و به عنوان مواضع اصولی انقلاب بگیریم، باید تابع استدلال باشد. ما اهل منطقیم. ما حكومتمان هم حكومت استدلال است، قوانینمان هم قوانین مستدل است، معارفمان هم معارف استدلالی است، مواضع سیاسی ما هم مواضع استدلالی است. ممكن است یك وقت كسی نسبت به این مواضع شعار بدهد - خیلی خوب؛ مانعی ندارد - اما پشت سرِ این شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس این منطق هم یكی نفع ملت ایران و مصالح كشور است، یكی هم اصول و عقاید و باورهایی است كه ملت ایران در راه این باورها مبارزه و مجاهدت كرده، شهید و جانباز داده، ایستادگی كرده است و مردم دنیا را متوجّه خودش كرده است. مواضع ما تابع این چیزهاست. حال من در سه عنوان كوتاه، مطلب را خلاصه میكنم.
وضع كنونی - یعنی قطع رابطه ما با امریكا - اوّل این را بیان میكند كه این وضع، نتیجه رفتار و وضع طبیعی استكبار امریكایی است؛ در واقع، نتیجه مظلومیت ملت ایران است. حرف دوم این است كه مذاكره با امریكا، هیچ فایدهای برای ملت ایران ندارد. حرف سوم این است كه مذاكره و رابطه با امریكا، برای ملت ایران ضرر دارد.
اما مطلب اوّل كه گفتیم این قطع رابطه، ناشی از رفتار امریكاست. عزیزان من! سیاست دولت امریكا از سالهای ۱۳۲۰ به بعد - تقریباً سالهای بیستویك و بیستودو - وارد كشور ما شد؛ بتدریج آمدند و نفوذ پیدا كردند و یواش یواش جای انگلیسیها را گرفتند. در طول این تقریباً بیستوهفت هشت سالی كه امریكاییها در این كشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانتها و بدیها و ستمگریهایی كه یك دولت مستكبر با یك ملت مظلوم میتواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند، رژیم مستبد پهلوی را تقویت كردند، به مسؤولان ما اهانت كردند، به مردم اهانت كردند، كاپیتولاسیون را آوردند، حكومتهای ملی را سرنگون كردند و خیلی جنایات كه واقعاً اگر كسی بخواهد جنایات امریكا را در طول مدّت تقریباً بیستوهفت، هشت سال قبل از انقلاب بنویسد، یقیناً یك كتاب قطور خواهد شد.
انقلاب پیروز شد. وقتی انقلاب پیروز شد، یكی از كارهایی كه مردم كردند، همان اوّل روزهای بیستویك و بیستودو بهمن به سفارت امریكا رفتند و امریكاییها را گرفتند و در آن روزها آنجایی كه ما مستقر بودیم، من خودم دیدم كه چشمهای اعضای سفارت امریكا را بستند و به آنجا آوردند. من یقین داشتم كه امام دستور خواهند داد اینها را یا اعدام و یا مثلاً زندانی كنند! برخلاف تصوّر همه و برخلاف تصوّر خود امریكاییها، امام دستور دادند كه اینها را آزاد كردند و به سفارتشان رفتند. البته بعضیشان از ایران رفتند؛ چون اوضاع ایران را برای خودشان مناسب ندانستند؛ بعضی هم در ایران ماندند.
بعد از پیروزی انقلاب، رابطه ما با امریكا، از طرف ما قطع نشد. یعنی ملت ایران در حال اقتدار، مظلومیتهای گذشته خودش را ندیده گرفت و دولت امریكا را عفو كرد. دیگر از این بزرگواری بالاتر؟! ما سی سال از طرف امریكاییها مظلومیت داشتیم؛ منتها نمیتوانستیم مقابلهبهمثل كنیم و عكسالعمل نشان دهیم. انقلاب كه پیروز شد، ملت ایران اقتدار را به دست گرفت و میتوانست عكسالعمل نشان دهد. توقّع طبیعی این بود كه عكسالعمل نشان دهد؛ عكسالعمل كه نشان نداد هیچ، امام دستور دادند رهایشان كنید! البته عدّهای از آنها رفتند؛ ولی عدّهای هم ماندند و روابط سیاسی ما و امریكا برقرار بود.
اما دولت امریكا این بزرگواریهای ملت ایران و انقلاب را ندیده گرفت. از همان روزهای اوّل كه خیالشان آسوده شد، محلّ سفارت را محلّ توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی كردند. در خود امریكا، علیه ایران شروع به اقدامات كردند. مجلس سنای امریكا آنوقت حركت زشتی انجام داد كه در اینجا خروش خشم مردم علیه آن حركت بلند شد. در یكی از میدانهای تهران اجتماع عظیمی تشكیل شد و مردم در آنجا نسبت به این كار امریكاییها اعلام خشم كردند. امریكاییها از همان روزهای اوّل، شروع به توطئه و بدی كردند؛ دشمنان جمهوری اسلامی را دیدند و آنها را به كارهایی وادار كردند؛ مقدمات كودتایی را فراهم آوردند؛ یعنی از گذشته درس نگرفتند! نتیجه قهریِ این كارها هم این بود كه دانشجویان مسلمان پیرو خطّ امام ریختند سفارت را تصرّف كردند و اعضای سفارت را گروگان گرفتند. این حركت، در واقع مجازاتی نسبت به امریكاییها بود.
امروز امریكاییها وقتی میخواهند تاریخ دشمنیهای بین دولت امریكا و دولت ایران را بیان كنند، از قضیه سفارت شروع میكنند. در زمان ریاست جمهوری، در سالی كه به سازمان ملل رفته بودم، اوّلین حرفی كه خبرنگار در هنگام مصاحبه با من مطرح كرد، مسأله سفارت بود كه شما اعضای سفارت ما را به گروگان گرفتید! در حالی كه تاریخ از آنجا شروع نمیشود؛ قبل از این قضیه است. اگر قضایای قبل را بگوییم، میگویند اینها متعلّق به گذشته است! اگر متعلّق به گذشته است، قضیه سفارت مگر متعلّق به گذشته نیست؟ آن را همیشه به عنوان حركتی مطرح میكنند كه چرا شما به ما حمله كردید؛ در حالی كه در واقع این یك حركت متقابل ناشی از خشم انقلابی ملت ایران بود. مردم ایران نجابت كردند كه آنها را به قتل نرساندند؛ والّا اگر جوانان ما میخواستند بیمراعاتی كنند و بیتقوایی بهخرج دهند، همانجا نابودشان میكردند؛ اما این كار را نكردند، جان آنها را حفظ نمودند و بعد از مدّتی هم به دستور امام كه به مجلس محوّل كردند، آزاد شدند و رفتند.
پس، قضیه ضربات امریكایی و خنجرزدنها و خیانتها و كودتا درست كردنها و قضیه كودتای پایگاه شهید «نوژه» و قضایای دیگر، پشت سرِ هم علیه جمهوری اسلامی انجام گرفت و ادامه یافت، تا جنگ تحمیلی شروع شد. در جنگ، به دشمن ملت ایران سلاح دادند. یكی از چیزهایی كه در عرف همه ملتها و دولتهای دنیا ورود در جنگ محسوب میشود، همین است كه دو كشور كه در حال جنگند، یكی بیاید به آن طرفی كه با این كشور جنگ میكند، سلاح بدهد، یا امكانات نظامی بدهد، یا مشورت نظامی بدهد. این ورود در جنگ است. اینها را نباید بهكلّی ندیده گرفت. ملت ایران در مقابل این حركتها و این ظلمهاست كه اینطور در مقابل امریكا ایستاده است.
من پارسال گفتم كه این ملت، مثل امام خود - امیرالمؤمنین علیهالسّلام - است. امیرالمؤمنین، مظلومترین انسان مقتدر دنیا بود. شما به قدرت و اقتدار امیرالمؤمنین كسی را نمیشناسید؛ اما مظلومتر از امیرالمؤمنین هم كسی را نمیشناسید! ملت ایران، مثل امام خودش است. ما در زمان خودمان، هیچ ملتی را با این نشاط و سرزندگی و اقتداری كه ملت ایران در این دو دهه ظاهر شده است، نمیشناسیم؛ اما مظلومترین ملتها هم ملت ایران است! چه كسی از همه بیشتر به او ظلم كرده است؟ شیطان بزرگ!
میگویند چرا به ما شیطان بزرگ میگویید؟! شیطان یعنی چه؟ شما شیطنت میكنید. شیطنت نكنید، تا به شما شیطان بزرگ نگوییم. شیطنت میكنند، خیانت میكنند، ضربه میزنند، جنایت میكنند، تكبّر میكنند، استكبار میكنند. ملت ایران، یك ملت زنده است؛ او را با ملتهای دیگر مقایسه نكنید. ملت ایران هم در مقابل چنین دولت و چنین حكومتی میایستد، مقاومت میكند، بیاعتنایی میكند، رابطه را قطع میكند، با او حرف نمیزند و در صحنههای جهانی، مواضع خود را برخلاف مواضع باطل او اتّخاذ میكند.یك جهت دیگر، مواضع جهانی امریكاست. امریكا امروز بزرگترین حامیِ حكومت غاصب صهیونیستی است. حكومت صهیونیستی، بدترین دولتها و مجموعههای سیاسی دنیاست؛ چون یك ملت را از مملكت خودش بیرون كرده است. شما چنین چیزی را در دنیا سراغ دارید؟ در تاریخ سراغ دارید؟ آخر، یك خانواده را، یك فامیل را، یك شهر را، یك میلیون آدم را از مملكت خودش بیرون كنند، یك مطلب است؛ كسی بیاید یك ملت را از كشور خودش بیرون كند، آنهایی را هم كه در داخل كشور هستند، در نهایت ضعف و شدّت و فشار قرار دهد و خودش بر آنها حكومت كند، چیز واقعاً عجیبی است! حكومت از این بدتر و زشتتر؟! بعد هم با ملت با نهایت قساوت رفتار میكنند.
تروریسم دولتی كه در همان مصاحبه گفته شد - كه حرف بسیار درستی هم هست - امروز مظهرش حكومت غاصب صهیونیستی است. این حرف، خیلی هم به صهیونیستها برخورده است! این حرفِ كاملاً درستی است. شما دیدید با مردمشان چه میكنند! دیدید با فلسطینیها چه میكنند! دیدید با مردم لبنان چه میكنند! با هلیكوپتر به روستاهای لبنان میآیند و آدمها را از خانههایشان میدزدند و میبرند! كجا دیگر چنین چیزی در دنیا هست؟ امریكاییها بزرگترین و جدّیترین حامی صهیونیستها هستند. این جرم، بزرگ نیست؟ این جرم، كافی نیست ؟ این بس نیست برای اینكه ملت حقطلبی مثل ملت ایران بگوید من با شما كاری ندارم، من شما را رد میكنم، من رفتار شما را محكوم میكنم؟ ملت ایران به امریكا همین را میگوید.
عنوان دوم این است كه رابطه و مذاكره با دولت امریكا، به حال ملت ایران هیچ فایدهای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است كه دستهای امریكایی و تبلیغات امریكایی - همانطوری كه در هفته اوّل این ماه عرض كردم - در دنیا اینگونه شایع میكنند كه ملت ایران مشكلاتی دارد؛ راهحل و كلید این مشكلات هم این است كه بیاید با امریكا مذاكره كند! تو گفتی و من باور كردم! مذاكره، هیچ فایده قابل ذكری برای ملت ایران ندارد. البته ضررهایی دارد كه بعد عرض میكنم؛ اما اصلاً فایده ندارد.
كسی كه خیال كند اگر ما با امریكا مذاكره كردیم، محاصره اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه كرده است. اوّلاً هر كدام از رفتارهای امریكا با ایران، بعد از مدّتی محكوم به شكست شده است. مگر بار اوّلی است كه اینها اینطور با ما رفتار میكنند؟ مگر بار اوّلی است كه تهدید میكنند؟ مگر بار اوّلی است كه محاصره اقتصادی میكنند؟ مگر بار اوّلی است كه اینها راه میافتند و به این كشور و آن كشور میگویند كه شما با ایران فلان معامله را نكنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل كه نیست؛ همیشه اینطور كردهاند. ما در این هجده، نوزده سال، همه پیشرفتهایی كه به دست آوردهایم؛ همه كارهای برجستهای كه دولتهای ما در این چند سال كردهاند، در همان حالی بوده كه امریكا نمیخواسته است. مگر به خواست امریكاست؟!
در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شركت خودشان با شركت گاز ما را ابطال كردند. قانونی گذراندند كه هیچ شركتی حق ندارد از فلان مبلغ بیشتر، با ایران معامله نفتی كند. اوّلاً همان شركت به مسؤولان ما پیغام داد كه ما ناراحتیم و در اوّلین فرصتی كه بتوانیم، باز قرارداد را میبندیم! الان یكی از مشكلات امریكا همین شركتهایی هستند كه نمیتوانند بیایند در كارهای نفتی مربوط به ما در خلیج فارس سرمایهگذاری كنند. شركتهای نفتی امریكا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نیست؛ مربوط به تقریباً یك سال اخیر است. روی دولت فشار آوردند، اجتماع درست كردند، قطعنامه درست كردند؛ لذا همان تلاشها توانسته است تا حدود زیادی آن قانون امریكایی «داماتو» را تضعیف كند. پس، آنها بیشتر احتیاج دارند.
ثانیاً به مجرّد اینكه آن شركت امریكایی در سال گذشته قرارداد خود را با شركت گاز ما فسخ كرد، به فاصله كوتاهی یك شركت فرانسوی آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امریكاییها بنا كردند به جنجال كردن كه چرا میخواهید قرارداد ببندید؟! دولت فرانسه، بلكه بعداً همه جامعهی اروپا ایستادند و گفتند كه باید این قرارداد با ایران بسته شود و امریكا نباید بتواند حرف خودش را در این قضیه سبز كند. اینطور نیست كه حالا مشكلات ملت ایران به دست امریكا باشد و امریكا بتواند مشكل جدّیای درست كند. البته تلاش میكنند، خباثت خودشان را میكنند - نه اینكه نمیكنند - اما كارها دست آنها كه نیست.
وانگهی، شما ملاحظه كنید! دولتهایی كه امروز امریكا به اصطلاح وزارت خارجه خودشان آنها را مجازات میكند - مثل چین، روسیه، تركیه زمان حكومت حزب رفاه - مگر با امریكا رابطه ندارند؟ مگر مذاكره نمیكنند؟ همه كسانی كه امریكا با آنها برخورد خشن میكند، در زمینههای سیاسی و اقتصادی با امریكا رابطه دارند. اینطور نیست كه رابطه با امریكا یا مذاكره با امریكا، مانع از دشمنی امریكا شود. الان كشورهایی هستند كه سفارتهایشان در امریكاست، سفارتهای امریكا نیز در پایتختهای آنها باز است و فعّالیت میكند؛ از لحاظ سیاسی و كنسولی و غیره هم با یكدیگر ارتباط دارند؛ اما امریكا آنها را جزو لیست تروریستهای دنیا معرفی میكند! من حالا نمیخواهم اسم آن كشورها را بیاورم. خوب است كه برادران ما در وزارت خارجه و جاهای دیگر، اینها را به مردم بگویند و تبیین كنند.
خیال نكنید كه حالا اگر با امریكا رابطه برقرار شد، یا مذاكره شد، دیگر از سوی امریكا، اندكی حرف نازكتر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد؛ نه. بسیاری از كشورها با امریكا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علیالظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مؤدّبانه است؛ درعینحال امریكا هرجایی كه لازم باشد، ضربه خودش را میزند؛ محاصره اقتصادی میكند، تحریم میكند!
امریكاییها مستكبرند. آدم مستكبر و دولت مستكبر، دنبال سبز كردن حرف خودش است. بنابراین، اینطور نیست كه رابطهبرای كشور ما فایدهای داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد یا مذاكره نباشد، این مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریكا برای ایجاد مشكلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاكره این چنین معجزهگریای برای رفع مشكلات دارد. هیچكدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یك حكومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهی ماست كه بتوانیم در مقابل امریكا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح كشورمان اقدام كنیم.
این تبلیغات در حالی انجام میگیرد كه وقتی دولت امریكا در مقابل خود دولتی را داشت كه در حال جنگ بود، نتوانست كاری با آن انجام دهد. ما یك روز در حال جنگ بودیم. قبل از آن، اوقاتی بود كه حكومت ما از لحاظ امكانات، حكومتی بسیار ضعیف بود. آن روز نتوانستند با ما كاری انجام دهند. آن روز نتوانستند ضرر اساسی وارد كنند. امروز بحمداللَّه دولت ایران، دولتی عزیز و مقتدر است و در سطح جهانی به عنوان یك كشور مقتدر و عزیز شناخته شده است؛ رئیس كنفرانس اسلامی است. در بسیاری از كنفرانسهای جهانی، به عنوان یك عضو محترم شناخته شده است؛ دولتها برایش احترام قائلند، ملتها برایش احترام قائلند. امروز ما از چه بترسیم؟ چرا بترسیم؟ چرا خیال كنیم كه اگر با همین وضعی كه در این نوزده سال داشتیم، ادامه دهیم، چنین و چنان خوهد شد؟
امریكا احتیاج دارد. امریكا امروز آن قوّت و قدرت ده سال، پانزده سال قبل را هم ندارد. روزی بود كه حرف دولت امریكا در اروپا و جاهای دیگر، با احترام تلقّی میشد و با آن با احترام رفتار میشد؛ امروز آنطور هم نیست. امروز امریكاییها از لحاظ دیپلماسی و سیاست خارجی، در موضع ضعفند؛ در موضع قدرت نیستند. میخواهند در حال ضعفشان، همان هیبت ابرقدرتی را علیه ما و در مقابل ملت ایران به كار ببرند!
عنوان سوم كه این را هم من خیلی مختصر عرض میكنم، چون میترسم وقت نماز بگذرد، این است كه رابطه و مذاكره، برای ملت ایران و برای نهضت جهانی مضّر است. اولین ضرر این است كه امریكاییها با ورود در این میدان، اینطور تفهیم خواهند كرد كه جمهوری اسلامی از همه حرفهای دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر كرده و گذشته است. اوّلین چیزی كه امریكاییها ادّعا میكنند، این است. اوّلین مطلبی كه در دنیا شایع میكنند، این است كه انقلاب اسلامی تمام شد و پایان گرفت؛ كمااینكه هموز هیچ چیز نشده، همین حرفها را زمزمه میكنند!
همین دو، سه روز قبل از این، تلكسی دیدم كه رئیس یكی از دولتهای آفریقایی - كه چند روز قبل از این، یكی از مسؤولان ما حرفی را علیه آن دولت بر زبان رانده بود - مصاحبه كرده و گفته است كه بله، ایران مدّتی ادّعا میكرد كه با امریكا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور میكند برای اینكه بتواند با امریكا دست دوستی بدهد! هنوز هیچچیز نشده، اینطور میگویند! در دنیا، تبلیغات و شایعات علیه ملت ایران و علیه جمهوری اسلامی و علیه دولت فضا را پُر خواهد كرد كه اینها از انقلاب برگشتند. اینها آبروی انقلاب را در دنیا در پیش مستضعفان خواهد برد، دلها را مردّد خواهد كرد، نهضت جهانی اسلامی را دچار افول خواهد كرد، استقلال ملت ایران را از دست او خواهد گرفت.
این ملت در طول دوران طولانی تقریباً بیش از صدوپنجاه سال - یعنی از اواسط دوران ناصرالدّین شاه قاجار تا روز انقلاب - همیشه زیر چتر قدرتها و زیر بار قدرتهای خارجی بود. حالا سلاطین قبلی اگر مستبد بودند، بد بودند، ظالم بودند، ملعون بودند، هرچه بودند، اقلاًّ عزّت كشور ایران و ملت ایران را حفظ میكردند و زیر بار بیگانهها نبودند. از اواسط و اواخر دوران ناصرالدین شاه قاجار، نفوذ خارجیها و دخالتها خارجیها در امور ایران شروع شد و مرتّب زیاد گردید تا به دوران پهلوی رسید و ایران یكسره به دست خارجیها افتاد. رضاخان را انگلیسیها آوردند؛ او در مشت انگلیسیها بود. بعد كه رضاخان را بردند، محمّدرضا را خودشان آوردند؛ او هم كاملاً در مشت انگلیسیها بود. بعد از چند سالی هم امریكاییها با پول و امكانات وارد میدان شدند. كشور ایران و سرنوشت ملت ایران در دست خارجیها بود. ملت ایران توانست این خفّت و این اهانت و این جسارت به خودش را در انقلاب جواب دهد.
عزیزان من! یكی از ابعاد انقلاب اسلامی، مشتی بود كه به دهان وطنفروشان و وابستگان و دستگاههای مزدور اجانب و دشمنان خارجی زده شد. در واقع، انقلاب، خشم ملت ایران در مقابل نفوذ خارجی بوده است. انقلاب، استقلال را به این مردم داد. حال بعد از آنكه این همه خون در راه این استقلال ریخته شده است، مدّعیان آقایی بر این كشور، مدّعیان مالكیت بر این كشور - یعنی امریكاییها كه خودشان را مالك این كشور میدانستند - برگردند داخل این كشور بیایند و خردهفرمایش و دخالت در كارها و نفوذ در دستگاههای گوناگون و جمع كردن دشمنان انقلاب كنند! مگر ملت ایران اجازه خواهد داد كه چنین چیزی انجام گیرد؟ مگر ملت ایران از انقلاب، از امام، از عظمت و از شوكت خود دست برداشته است كه اجازه دهد امریكاییها باز پایشان در این مملكت باز شود؟
البته بارها گفتهایم و تكرار شده است؛ من هم گفتهام، مسؤولان هم گفتهاند كه مسأله ما، مسأله دولت امریكاست؛ با ملت امریكا بحثی نداریم. طرف ما ملت امریكا نیست؛ ملت امریكا هم مثل بقیه ملتهای دیگر، خوبیهایی دارد، بدیهایی دارد؛ مربوط به خودشان است. مسأله، مسأله دولت امریكا و رژیم امریكاست، و رژیم امریكا دشمن نظام جمهوری اسلامی و دشمن انقلاب و دشمن ملت ایران است، و این را تصریح كردهاند و بارها هم گفتهاند. البته مصلحت خودشان نمیدانند كه این را بر زبان آورند؛ لیكن باطن قضیه همین است كه با استقلال شما دشمنند، با اسلام شما دشمنند، با عزّت شما دشمنند، با ایستادگی شما در مقابل زیادهخواهیهایشان دشمنند؛ خیلی هم تلاش میكنند كه بتوانند بلكه اینها را از بین ببرند.
البته قانون الهی، عكس خواست آنهاست. قانون الهی این است كه شما بمانید، شما قوی شوید، شما پیروز شوید؛ انشاءاللَّه پیروز هم خواهید شد و ما هیچ احتیاجی به رابطه با امریكاییها نداریم.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست