سه شنبه, ۲۰ آذر, ۱۴۰۳ / 10 December, 2024
مجله ویستا


یاد قدیم‌ها بخیر


یاد قدیم‌ها بخیر
بهار، فصل‌ شروع‌ سال‌ جدید است‌. فصل‌ طراوت‌ و شادابی‌. فصل‌ تلاش‌ و كوشش‌. فصلی‌ كه‌ ضربان‌ درختان‌، گیاهان‌ و هرچه‌ موجود زنده‌ است‌ شروع‌ به‌ زدن‌ می‌كند. آنها متولد می‌شوند و برای‌ حیات‌ دوباره‌شان‌ خوشحال‌ و مسرورند. از اینكه‌ می‌توانند یكبار دیگر در بهار زندگی‌ كنند. بهار، نوید بودن‌، آمدن‌، تازه‌ شدن‌ و... را می‌دهد.
آیا در بهار باز هم‌ در هوای‌ سرد زمستان‌ قدم‌ می‌زنید یا با شكوفه‌های‌ درختان‌ و باران‌های‌ زیبا و خنك‌ بهاری‌ عجین‌ شده‌اید؟ به‌ واقع‌ كدام‌ یك‌ شما را سر ذوق‌ می‌آورد؟ بهار كه‌ می‌آید تنها نیست‌، با خود سوغاتی‌ دارد. رهاورد این‌ فصل‌ همیشه‌ سبز عبارتند از: متحول‌ شدن‌، تازه‌ شدن‌، بهتر دیدن‌، بهتر شنیدن‌ و حتی‌ دقیق‌تر شدن‌. رفتن‌ یا آمدن‌ هرچیز علتی‌ جز تولد ندارد.
بهار قرن‌ ۲۱، مثل‌ ماهیت‌ خود بهار نیست‌. مثل‌ بهارهایی‌ كه‌ پدر بزرگم‌ برایم‌ تعریف‌ می‌كند هم‌ نیست‌. خودم‌ هم‌ بفهمی‌ نفهمی‌ این‌ را فهمیده‌ام‌. بهار آنها با همه‌ مواردش‌ با بهار ما فرق‌ می‌كرد و می‌كند. آن‌ زمان‌ مردم‌ هنگام‌ تحویل‌ سال‌ با امید به‌ خدا و توكل‌ به‌ او آیه‌ شریفه‌ یا مقلب‌القلوب‌ و الابصار را می‌خواندند با اینكه‌ می‌دانستند هزاران‌ مشكلشان‌ هنوز حل‌ نشده‌. مردم‌ مقید بودند كه‌ با سال‌ جدید همه‌ چیز درست‌ می‌شود. قرض‌ها ادا می‌شود، مشكلات‌ برطرف‌ می‌شود و...
آنها برای‌ هرروزشان‌ در سال‌ جدید برنامه‌یی‌ داشتند. یك‌ روز عمو، یك‌ روز عمه‌ و خلاصه‌ هرروز یك‌ جایی‌ می‌رفتند. آن‌ زمان‌ بافت‌ شهری‌، بافتی‌ بود كه‌ خانه‌ها مثل‌ پازل‌ به‌ هم‌ متصل‌ بود و هیچ‌ چیز نمی‌توانست‌ مردمان‌ یك‌ محل‌ را از هم‌ جدا كند. حلقه‌های‌ احساسشان‌ آنقدر محكم‌ بود كه‌ با زور رستم‌ دستان‌ هم‌ پاره‌ نمی‌شد. همه‌ از حال‌ هم‌ باخبر بودند، از شادی‌ و غم‌ هم‌ می‌دانستند و اینطوری‌ سوپاپ‌ روحشان‌ هر از گاهی‌ كشیده‌ می‌شد.
فقط‌ با یك‌ جمع‌ شدن‌ چند نفری‌ روی‌ پله‌ یك‌ خانه‌، به‌ همین‌ سادگی‌ كه‌ می‌گویم‌. حیاط‌هایشان‌ بزرگ‌ و حوض‌های‌ آنها آبی‌، ماهی‌های‌ قرمز سال‌ نو برای‌ خود خانه‌یی‌ پیدا كرده‌ بودند و سبزه‌ سر سفره‌ هفت‌سین‌شان‌ نگهبان‌ ماهی‌ها بود. همه‌ چیز نمناك‌ بود، حتی‌ تخت‌های‌ چوبی‌ كه‌ شب‌ها روی‌ آن‌ می‌نشستند و به‌ آسمان‌ پرستاره‌ نگاه‌ می‌كردند. آن‌ زمان‌ شاید خورشید هم‌ دوست‌ داشت‌ در كنار مردمان‌ باصفا باشد. عصرهای‌ بهار نو، لحظات‌ فراموش‌ نشدنی‌ آنها بود. لحظاتی‌ كه‌ چهره‌ حیاط‌ خانه‌هایشان‌ با آب‌ جلا پیدا می‌كرد و بوی‌ نمناكی‌ آجرهای‌ آن‌ هر مشامی‌ را شاداب‌. شب‌نشینی‌هایشان‌ یك‌ مهمانی‌ ساده‌ و بی‌آلایش‌ بود. فارغ‌ از هرگونه‌ خجالت‌ و كم‌ رویی‌. نان‌، پنیر و هندوانه‌ شرافی‌ترین‌ شام‌ یك‌ نشست‌ دوستانه‌ بود.
اینطوری‌ همه‌ مطمئن‌ بودند كه‌ از هم‌ دور نیستند و همدیگر را می‌فهمند. حال‌ شما فكر كنید كه‌ این‌ مردم‌ چقدر قانع‌ و بی‌ریا بودند. آیا دوست‌ داشتید آن‌ زمان‌ می‌زیستید؟ می‌دانم‌ جوابتان‌ چیست‌.
و اما قرن‌ بیست‌ و یكم‌ و بهارش‌ بسیار متفاوت‌ است‌. قرنی‌ كه‌ شروع‌ سال‌ جدیدش‌ با sms‌ و email و chat و web com آذین‌ بسته‌ می‌شود آیه‌ یا مقلب‌ القلوب‌ و الابصار این‌ قرن‌ با فشار دادن‌ یك‌ دكمه‌ برای‌ تبریك‌ سال‌ نو به‌ تمام‌ دنیا فرستاده‌ می‌شود. بدون‌ آنكه‌ به‌ خود زحمت‌ حرف‌ زدن‌ را بدهیم‌. مردم‌ این‌ قرن‌، مردمی‌ خوب‌، مهربان‌ و مشتاق‌ هستند اما آنقدر گرم‌ كسب‌ درآمد و بالا رفتن‌ ذخیره‌ حساب‌ بانكی‌ خود شدند كه‌ گاهی‌ غافل‌ می‌شوند كه‌ سال‌، ۳۶۵ روزش‌ را چگونه‌ به‌ پایان‌ رساند.
می‌گویند مثل‌ یك‌ چشم‌ به‌ هم‌ زدن‌ است‌. آیا به‌ واقع‌ همین‌ است؟ دید و بازدیدهای‌ فصل‌ سبز ما هم‌ رونقی‌ ندارد چون‌ شما با گرفتن‌ چند عدد می‌توانید با دورترین‌ نقطه‌ دنیا ارتباط‌ برقرار كنید و نیازی‌ نیست‌ كه‌ فرسنگ‌ها راه‌ را طی‌ كنید برای‌ گفتن‌ تبریك‌ سال‌ نو و آمدن‌ بهار و ما معتقدیم‌ كه‌ دل‌ به‌ دل‌ راه‌ دارد، حالا از هر راهی‌ كه‌ شده‌. از sms، تلفن‌، كارت‌ پستال‌ و...، بالاخره‌ یك‌ راهی‌ برای‌ انسان‌ عصر ما پیدا می‌شود و این‌ نگرانی‌ را نداریم‌ كه‌ نمی‌توانیم‌ راهی‌ صعب‌العبور را طی‌ كنیم‌: آمد و شد ما عصر مدرن‌ها بسیار آسان‌ است‌. با تاكسی‌ و مترو می‌توانیم‌ مسافتی‌ طولانی‌ را در چند دقیقه‌ طی‌ كنیم‌ و با فشار دادن‌ دكمه‌یی‌ به‌ بالاترین‌ طبقه‌ یك‌ ساختمان‌ برسیم‌ كه‌ از آنجا شهر را زیرپاهایمان‌ احساس‌ كنیم‌.
اصلاً لازم‌ نیست‌ كه‌ روی‌ چوب‌های‌ سفت‌ بنشینیم‌ چون‌ الان‌، زمان‌ صندلی‌های‌ راحت‌ و بدون‌ دردسر است‌. آسوده‌ باشید مردم‌ هم‌ قرن‌ من‌، دیگر برای‌ فراهم‌ كردن‌ شادی‌ اطرافیانتان‌ نیاز به‌ دعوت‌ عمو نوروز و دایره‌ و تنبكش‌ نیست‌. می‌توانید از وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ جهانی‌ استفاده‌ كنید. تلویزیون‌، اینترنت‌، ماهواره‌ و... آنقدر كانال‌ و شبكه‌ دارد كه‌ شما را ساعت‌ها سرگرم‌ كند و نگذارد كه‌ به‌ شما بد بگذرد. آدم‌های‌ متفاوتی‌ هستیم‌، مثل‌ شب‌نشینی‌هایمان‌.
مطابق‌ مد پیش‌ می‌رویم‌. زمانی‌ در تابستان‌ قهوه‌ می‌خوریم‌ و زمانی‌ دیگر میلك‌ شیلك‌ و سایر مایعات‌ مطابق‌ روز. شام‌ هم‌ در مهمانی‌هایمان‌ متعلق‌ به‌ ایتالیا و هند و هلند و...
مثل‌ اینكه‌ فراموش‌ كرده‌ایم‌ كه‌ ما از نوادگان‌ كسانی‌ هستیم‌ كه‌ قانع‌ بودند و غذای‌ اشرافی‌ شب‌نشینی‌هایشان‌ نان‌ و پنیر و هندوانه‌ بود. برای‌ دیدن‌ این‌ افراد قانع‌ یعنی‌ پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان‌ به‌ خود زحمت‌ قدم‌ از قدم‌ برداشتن‌ را نمی‌دهیم‌. مساله‌ را با یك‌ دوربین‌ عكاسی‌ و وب‌ كم‌ حل‌ می‌كنیم‌ به‌ همین‌ راحتی‌. بالاخره‌ اینطوری‌ هم‌ می‌شود آنها را دید. ما هم‌ مثل‌ زمان‌ جوانی‌ آنها كم‌ توقع‌ هستیم‌ و مزاحم‌ خلوتشان‌ نمی‌شویم‌. فقط‌ قرار بود دل‌ به‌ دل‌ راه‌ داشته‌ باشد. همین‌. آنقدر پیشرفته‌ شده‌ایم‌ كه‌ فواید میوه‌ها را هم‌ قبول‌ نمی‌كنیم‌. می‌گوییم‌ یك‌ قرص‌ ویتامین‌ جای‌ همه‌ خواص‌ میوه‌ها را می‌گیرد. غافل‌ از اینكه‌ یك‌ تكه‌ هندوانه‌ یا یك‌ پرتقال‌ خیلی‌ با این‌ مواد به‌ ظاهر مدرن‌ تفاوت‌ دارد.
ما، در زمانی‌ زیست‌ می‌كنیم‌ كه‌ همه‌ غرق‌ نور و صدا هستند، غرق‌ شمارش‌ اسكناس‌های‌ سبز، همه‌ به‌ دنبال‌ ترجمه‌ جدیدترین‌ تشویش‌ و همه‌ غرق‌...
اما باید بگویم‌ كه‌ بعد از این‌ اتفاقات‌ از یك‌ چیز خوشحالم‌ و آن‌ اینكه‌:
یكی‌ از مواردی‌ كه‌ دستخوش‌ تغییرات‌ نشده‌ و هنوز كه‌ هنوزه‌ همان‌ ماهیت‌ خودش‌ را حفظ‌ كرده‌ است‌، فصول‌ هستند. آنها نه‌ اعتنایی‌ به‌ طرفداران‌ پست‌ مدرن‌ می‌كنند و نه‌ حامی‌ هواداران‌ مدرنیته‌ می‌شوند. آنها فقط‌ به‌ گردش‌ ترتیبی‌ خودشان‌ مشغولند، فارغ‌ از هرگونه‌ استرس‌، نگرانی‌ و دل‌ مشغولی‌. فقط‌ و فقط‌ اوامر پروردگار را انجام‌ می‌دهند پس‌ درود بفرستیم‌ به‌: بهار، تابستان‌، پاییز و زمستان‌.
ای‌ كاش‌ ما هم‌ مثل‌ این‌ فصل‌ها بی‌آلایش‌ و ساده‌ زندگی‌ می‌كردیم‌. ای‌ كاش‌ دچار عصیان‌ زرق‌ و برق‌ دنیا نمی‌شدیم‌. ای‌ كاش‌... و حرف‌ آخر شما كدام‌ را می‌پسندید، هندوانه‌ یا webcam ؟
مرتضی‌ وفایی‌
منبع : روزنامه اعتماد